.
آخرین نفسهای یک #روستا
روستای "گالش کلای لفور" از توابع شهرستان #سوادکوه در استان #مازندران به دلیل #آبگیری #سدمخزنی، قرار است زیر آب برود اما تعدادی از اهالی روستا که سن بالایی دارند همچنان در روستا ماندهاند. این روستا در منطقه #کوهستانی و #جنگلی قرار دارد.
عکس: زکیه باباجانی - ایسنا
http://bit.ly/1TCVOBu
در اینستاگرام توانا ببینید:
https://www.instagram.com/p/BE4GfiKlqbT/
@Tavaana_TavaanaTech
آخرین نفسهای یک #روستا
روستای "گالش کلای لفور" از توابع شهرستان #سوادکوه در استان #مازندران به دلیل #آبگیری #سدمخزنی، قرار است زیر آب برود اما تعدادی از اهالی روستا که سن بالایی دارند همچنان در روستا ماندهاند. این روستا در منطقه #کوهستانی و #جنگلی قرار دارد.
عکس: زکیه باباجانی - ایسنا
http://bit.ly/1TCVOBu
در اینستاگرام توانا ببینید:
https://www.instagram.com/p/BE4GfiKlqbT/
@Tavaana_TavaanaTech
ایسنا
آخرین نفسهای یک روستا
روستای "گالش کلای لفور" از توابع شهرستان سوادکوه در استان مازندران به دلیل آبگیری سد مخزنی، قرار است زیر آب برود اما تعدادی از اهالی روستا که سن بالایی دارند همچنان در روستا ماندهاند. این روستا در منطقه کوهستانی و جنگلی قرار دارد.
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
#اینترنت را در دنیای واقعی ببینید
چیویتکمپمرانو(Civitacampomarano) یک روستای بسیار کوچک در جنوب ایتالیا است که پروژه جالبی را با نام Web0.0 راهاندازی کرده است. این روستا که اکثر 400 نفر جمعیت آن را افراد مسن تشکیل میدهد، طی یک حرکت جالب مهمترین خیابان روستا(Biancoshock) را به فضای #وب در دنیای واقعی تبدیل کردهاند. در ادامه تصاویر جالب این #روستا را ببینید.
تصاویر را در اینستاگرام تواناتک ببینید:
https://www.instagram.com/p/BE6LH-QKQCH/
@tavaanatech
چیویتکمپمرانو(Civitacampomarano) یک روستای بسیار کوچک در جنوب ایتالیا است که پروژه جالبی را با نام Web0.0 راهاندازی کرده است. این روستا که اکثر 400 نفر جمعیت آن را افراد مسن تشکیل میدهد، طی یک حرکت جالب مهمترین خیابان روستا(Biancoshock) را به فضای #وب در دنیای واقعی تبدیل کردهاند. در ادامه تصاویر جالب این #روستا را ببینید.
تصاویر را در اینستاگرام تواناتک ببینید:
https://www.instagram.com/p/BE6LH-QKQCH/
@tavaanatech
Instagram
.
#اینترنت را در دنیای واقعی ببینید
چیویتکمپمرانو(Civitacampomarano) یک روستای بسیار کوچک در جنوب #ایتالیا است که پروژه جالبی را با نام Web0.0 راهاندازی کرده است. این روستا که اکثر 400 نفر جمعیت آن را افراد مسن تشکیل میدهد، طی یک حرکت جالب مهمترین خیابان…
#اینترنت را در دنیای واقعی ببینید
چیویتکمپمرانو(Civitacampomarano) یک روستای بسیار کوچک در جنوب #ایتالیا است که پروژه جالبی را با نام Web0.0 راهاندازی کرده است. این روستا که اکثر 400 نفر جمعیت آن را افراد مسن تشکیل میدهد، طی یک حرکت جالب مهمترین خیابان…
آقای رییسجمهور! برایم «جاده» بیاور... میگویند چند روز دیگر به استان کرمان میآیی؛ میآیی تا مردم نجیبِ استانِ مرا ببینی. آقای رییسجمهور! میدانم که به روستای من نخواهی آمد؛ یعنی اگر هم بخواهی، بعید است بتوانی! اما... اگر به خانۀ من آمدی، برایم «جاده» بیاور؛ جاده را با خودت به روستای «کِشیت» برسان!
نشانیاش؟ نشانیاش این است: روستایی که برق ندارد، دکتر ندارد، امکانات بهداشتی و آموزشی ندارد؛ نه، چرا دروغ بگویم؟ مدرسه داریم؛ البته #مدرسه که نه! اتاقی کوچک که اسمش را گذاشتهایم «دبستان عشایریِ سازندگان فردا»؛ و شبها مشقهایش را زیر نور #فانوس مینویسیم.
راستی آقای رییسجمهور! واقعاً ما هم جزو #سازندگان فرداییم؟ پس هوای امروزِ ما را داشته باش تا دیگر هیچکس در روستای دورافتادهمان، بیراه نَمیرد... لطفاً برایم «جاده» بیاور! عکس: لاله خواجویی- مهر http://bit.ly/1YefuNs
#محرومیت #زندگی #حاشیه #دبستان #عسایر #کرمان #روستا
https://www.instagram.com/p/BFHX0TmFqeF/
@Tavaana_TavaanaYech
نشانیاش؟ نشانیاش این است: روستایی که برق ندارد، دکتر ندارد، امکانات بهداشتی و آموزشی ندارد؛ نه، چرا دروغ بگویم؟ مدرسه داریم؛ البته #مدرسه که نه! اتاقی کوچک که اسمش را گذاشتهایم «دبستان عشایریِ سازندگان فردا»؛ و شبها مشقهایش را زیر نور #فانوس مینویسیم.
راستی آقای رییسجمهور! واقعاً ما هم جزو #سازندگان فرداییم؟ پس هوای امروزِ ما را داشته باش تا دیگر هیچکس در روستای دورافتادهمان، بیراه نَمیرد... لطفاً برایم «جاده» بیاور! عکس: لاله خواجویی- مهر http://bit.ly/1YefuNs
#محرومیت #زندگی #حاشیه #دبستان #عسایر #کرمان #روستا
https://www.instagram.com/p/BFHX0TmFqeF/
@Tavaana_TavaanaYech
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
آقای رییسجمهور! برایم «جاده» بیاور...
روستای کاکان از توابع بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی یاسوج قرار دارد.
این روستا از اطراف به ارتفاعات بلند و سر به فلک کشیده #دنا محدود میشود.
روستای کاکان از سطح دریا در حدود ۱۹۲۰ متر ارتفاع دارد. آب و هوای این #روستا در فصول بهار و تابستان، مطبوع و دلپذیر و در زمستان سرد است.
روستای #کاکان یکی از روستاهای تاریخی استان کهکیلویه و بویراحمد به شمار میرود. این روستا در گذشته، ییلاق خوانین بویراحمدی بوده است و متجاوز از ۲۰۰۰ سال قدمت دارد. در قسمتهایی از این روستا، کتیبههای مربوط به دوره #هخامنشی کشف شده است.
مردم روستای کاکان به گویش لری سخن میگویند.
گفتنی است #آبشار زیبا و شگفتانگیز #مارگون، در مرز دو استان کهکیلویه و بویراحمد و فارس، در شرق شهر یاسوج و در نزدیکی روستاهای مارگون و کاکان واقع شده است. این آبشار بلند در بالا دست تنگه زیبا و خوش آب و هوای مارگون جاری است. رگههای متعدد و حیرتآور آن به درون دره سرازیر میشوند.
عکس: امین صداقتی- مهر
http://bit.ly/1WwCppj
@Tavaana_TavaanaTech
این روستا از اطراف به ارتفاعات بلند و سر به فلک کشیده #دنا محدود میشود.
روستای کاکان از سطح دریا در حدود ۱۹۲۰ متر ارتفاع دارد. آب و هوای این #روستا در فصول بهار و تابستان، مطبوع و دلپذیر و در زمستان سرد است.
روستای #کاکان یکی از روستاهای تاریخی استان کهکیلویه و بویراحمد به شمار میرود. این روستا در گذشته، ییلاق خوانین بویراحمدی بوده است و متجاوز از ۲۰۰۰ سال قدمت دارد. در قسمتهایی از این روستا، کتیبههای مربوط به دوره #هخامنشی کشف شده است.
مردم روستای کاکان به گویش لری سخن میگویند.
گفتنی است #آبشار زیبا و شگفتانگیز #مارگون، در مرز دو استان کهکیلویه و بویراحمد و فارس، در شرق شهر یاسوج و در نزدیکی روستاهای مارگون و کاکان واقع شده است. این آبشار بلند در بالا دست تنگه زیبا و خوش آب و هوای مارگون جاری است. رگههای متعدد و حیرتآور آن به درون دره سرازیر میشوند.
عکس: امین صداقتی- مهر
http://bit.ly/1WwCppj
@Tavaana_TavaanaTech
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
دهستان کاکان
دهستان کاکان از توابع بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، با مختصات جغرافیایی ۵۱ درجه و ۴۸ دقیقه طول شرقی و ۳۰ درجه و ۳۵ دقیقه عرض شمالی، در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی یاسوج قرار دارد
روستای قوزلو سوپرمارکت لطفی جایی که برای خرید نیاز نیست صاحب مغازه را صدا بزنید یا منتظر شوید، هرچیزی را که لازم دارید برمی دارید و پولش را در صندوق میاندازید و میروید، به همین راحتی.
این روزها متنهای مختلفی در شبکه مجازی دست به دست میچرخد. یکی از همین متنها عنوان جالبی داشت که نوشته بود: «مغازهای با ۹۰ کلید.» پیگیر ماجرا میشوم باید این مغازهدار را پیدا کنم اگر واقعیت داشته باشد این یعنی هنوز اعتماد نمرده است و هنوز هم میشود به آدمهای اطراف اعتماد داشت. مغازه خواربار فروشی که همه اهالی روستا کلید آن را دارند.
برای پیدا کردنشان با افراد مختلفی تماس میگیرم و در نهایت شماره دهیار روستای قوزلو را پیدا میکنم «آصف رحیم زاده» دهیار این روستا با خوشرویی تمام سؤالهای من را میشنود و میگوید: همه این گفتهها درست است و این مغازه در همسایگی ما قرار دارد. با تردید باز میپرسم قضیه مغازهاش صحیح است، آیا همه مردم #روستا کلید این خواربارفروشی را دارند؟ میگوید: مطمئن باشید. سالها است که صاحب این مغازه همسایه ما است و ما نیز بارها از این مغازه خرید کردهایم.
در مورد تعداد ساکنان روستا سؤال میکنم و او ادامه میدهد: ۴۸۲ نفر در روستای قوزلو سکونت دارند یعنی حدود ۱۰۰ خانوار که اکثر این افراد مشتری آقای لطفی هستند. او بیشتر وقتها در مغازه نیست و ما هرچه را خواستیم برمی داریم یا بعداً هزینهاش را حساب میکنیم یا همان موقع در صندوق میاندازیم.
شماره تماس آقای لطفی را از ایشان میخواهم و خداحافظی میکنم، بارها تماس میگیرم اما هنوز جواب نمیدهد باز با دهیار تماس میگیرم میگوید مغازه باز است چند ساعتی صبر کنی خودش هم میآید جوابت را میدهد و در نهایت ساعت ۱۰ شب موفق میشوم با علی لطفی صاحب مغازهای که سفیر اعتماد و اطمینان است صحبت کنم. لطفی میگوید: حدود ۲۰ سالی است که سوپرمارکت را دایر کردهام از همان وقت قرار شده چه من باشم چه نباشم افراد میآیند خریدهایشان را میکنند و میروند.
وی ادامه میدهد: اکثر مواقع در روستا نیستم و صبحها برای انجام کارهایم از روستا خارج میشوم و عصر پس از بازگشت به روستا به کار کشاورزی هم مشغول میشوم اما مغازه هیچوقت تعطیل نیست. مردم برای خرید به مغازه میآیند و اگر پول داشتند آن را در صندوق میاندازند و میروند و اگر نه فهرست وسایل را در دفتر مغازه مینویسند و بدهیشان را ثبت میکنند و حتی اگر پولی لازم داشته باشند، پول مورد نیازشان را از صندوق برمی دارند و در دفتر یادداشت میکنند.
لطفی، اعتماد بین مشتری و خود را دو طرفه میداند و میگوید: نزدیک به ۱۰۰ خانواردرروستا مشتری من هستند اگر آنها در من اعتماد ایجاد نمیکردند امروز من بعد از ۲۰ سال در مغازه را باز نمیگذاشتم واین رفتار صحیح آنها بود که سالها به من امید داده است برای ادامه مسیری که انتخاب کردهام.وی در پاسخ به اینکه دیگر مغازههای روستا هم آیا مسیر شما را انتخاب کردهاند یا نه، اظهار میکند: تا حالا سوپرمارکتهای بسیاری اینجا باز شده است اما بعد از مدت کمی تعطیل شده است.
وی تأکید میکند: خواهش میکنم از جوانان این روستا تشکر کنید چرا که اگر پاکی، #صداقت و راستی این جوانان نبود امروز من با این #اطمینان مغازه را باز نگه نمیداشتم و الان همه خود صاحب مغازهاند. من هیچوقت در خانهام را هم به روی کسی نبستهام وقتی مراسم عروسی یا عزا برپاست در خانه ما به روی هم روستاییهایمان باز است و همه میتوانند استفاده کنند.
روزنامه ایران- شماره شماره پياپی ۶۲۱۷
@Tavaana_TavaanaTech
این روزها متنهای مختلفی در شبکه مجازی دست به دست میچرخد. یکی از همین متنها عنوان جالبی داشت که نوشته بود: «مغازهای با ۹۰ کلید.» پیگیر ماجرا میشوم باید این مغازهدار را پیدا کنم اگر واقعیت داشته باشد این یعنی هنوز اعتماد نمرده است و هنوز هم میشود به آدمهای اطراف اعتماد داشت. مغازه خواربار فروشی که همه اهالی روستا کلید آن را دارند.
برای پیدا کردنشان با افراد مختلفی تماس میگیرم و در نهایت شماره دهیار روستای قوزلو را پیدا میکنم «آصف رحیم زاده» دهیار این روستا با خوشرویی تمام سؤالهای من را میشنود و میگوید: همه این گفتهها درست است و این مغازه در همسایگی ما قرار دارد. با تردید باز میپرسم قضیه مغازهاش صحیح است، آیا همه مردم #روستا کلید این خواربارفروشی را دارند؟ میگوید: مطمئن باشید. سالها است که صاحب این مغازه همسایه ما است و ما نیز بارها از این مغازه خرید کردهایم.
در مورد تعداد ساکنان روستا سؤال میکنم و او ادامه میدهد: ۴۸۲ نفر در روستای قوزلو سکونت دارند یعنی حدود ۱۰۰ خانوار که اکثر این افراد مشتری آقای لطفی هستند. او بیشتر وقتها در مغازه نیست و ما هرچه را خواستیم برمی داریم یا بعداً هزینهاش را حساب میکنیم یا همان موقع در صندوق میاندازیم.
شماره تماس آقای لطفی را از ایشان میخواهم و خداحافظی میکنم، بارها تماس میگیرم اما هنوز جواب نمیدهد باز با دهیار تماس میگیرم میگوید مغازه باز است چند ساعتی صبر کنی خودش هم میآید جوابت را میدهد و در نهایت ساعت ۱۰ شب موفق میشوم با علی لطفی صاحب مغازهای که سفیر اعتماد و اطمینان است صحبت کنم. لطفی میگوید: حدود ۲۰ سالی است که سوپرمارکت را دایر کردهام از همان وقت قرار شده چه من باشم چه نباشم افراد میآیند خریدهایشان را میکنند و میروند.
وی ادامه میدهد: اکثر مواقع در روستا نیستم و صبحها برای انجام کارهایم از روستا خارج میشوم و عصر پس از بازگشت به روستا به کار کشاورزی هم مشغول میشوم اما مغازه هیچوقت تعطیل نیست. مردم برای خرید به مغازه میآیند و اگر پول داشتند آن را در صندوق میاندازند و میروند و اگر نه فهرست وسایل را در دفتر مغازه مینویسند و بدهیشان را ثبت میکنند و حتی اگر پولی لازم داشته باشند، پول مورد نیازشان را از صندوق برمی دارند و در دفتر یادداشت میکنند.
لطفی، اعتماد بین مشتری و خود را دو طرفه میداند و میگوید: نزدیک به ۱۰۰ خانواردرروستا مشتری من هستند اگر آنها در من اعتماد ایجاد نمیکردند امروز من بعد از ۲۰ سال در مغازه را باز نمیگذاشتم واین رفتار صحیح آنها بود که سالها به من امید داده است برای ادامه مسیری که انتخاب کردهام.وی در پاسخ به اینکه دیگر مغازههای روستا هم آیا مسیر شما را انتخاب کردهاند یا نه، اظهار میکند: تا حالا سوپرمارکتهای بسیاری اینجا باز شده است اما بعد از مدت کمی تعطیل شده است.
وی تأکید میکند: خواهش میکنم از جوانان این روستا تشکر کنید چرا که اگر پاکی، #صداقت و راستی این جوانان نبود امروز من با این #اطمینان مغازه را باز نگه نمیداشتم و الان همه خود صاحب مغازهاند. من هیچوقت در خانهام را هم به روی کسی نبستهام وقتی مراسم عروسی یا عزا برپاست در خانه ما به روی هم روستاییهایمان باز است و همه میتوانند استفاده کنند.
روزنامه ایران- شماره شماره پياپی ۶۲۱۷
@Tavaana_TavaanaTech
"پیرها اگر نباشند"
آخرین #دهگانان #خراسان، مستند ی از پیروز کلانتری
پیروز کلانتری #مستندساز ایرانی متولد ۱۳۳۲ مستندی دارد با نام “پیرها اگر نباشند” که در این مستند که در سال ۱۳۹۰ ساخته شده به مشکلات اهالی روستایی در خراسان جنوبی میپردازد که کمبود آب و #خشکسالی که از این مشکلات عدیده است. این مستند از خلال ماجرای یک قنات خشک شده به این موضوع میپردازد و در این میان وضعیت #سالخوردگان این #روستا و منش و خلق و خو و تعامل آنها را به تصویر میکشد. در این ویدئو کوتاه که قسمتی از آن مستند است سخنان شیرینی میشنویم.
مستند کامل را اینجا ببینید:
http://bit.ly/1Vexokh
@Tavaana_TavaanaTech
آخرین #دهگانان #خراسان، مستند ی از پیروز کلانتری
پیروز کلانتری #مستندساز ایرانی متولد ۱۳۳۲ مستندی دارد با نام “پیرها اگر نباشند” که در این مستند که در سال ۱۳۹۰ ساخته شده به مشکلات اهالی روستایی در خراسان جنوبی میپردازد که کمبود آب و #خشکسالی که از این مشکلات عدیده است. این مستند از خلال ماجرای یک قنات خشک شده به این موضوع میپردازد و در این میان وضعیت #سالخوردگان این #روستا و منش و خلق و خو و تعامل آنها را به تصویر میکشد. در این ویدئو کوتاه که قسمتی از آن مستند است سخنان شیرینی میشنویم.
مستند کامل را اینجا ببینید:
http://bit.ly/1Vexokh
@Tavaana_TavaanaTech
YouTube
مستند کامل «پیرها اگر نباشند».
«پیرها اگر نباشند» ساخته پیروز کلانتری، مستندی است درباره خشک شدن قناتهای آب در روستایی در استان خراسان که در این میان، سختی و مشکلات سد راه مردم این روستا ...
نبود آب شرب در روستای محروم فتح الله
روستای فتح الله از توابع شهرستان مانه سملقان در خراسان شمالی از کمبود آب رنج می برد. نبود آب آشامیدنی و بهداشتی ، زندگی در این روستا را دشوار کرده است و ساکنان این روستا ی ۹۰ خانواری آب مورد نیاز برای آشامیدن و یا موارد بهداشتی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند ، هر چند برای لوله کشی آب در روستای فتح الله اقدام شده است اما لوله گذاری را به امان خدا رها کرده اند و از آبرسانی به این روستا خبری نیست.
عکس: امید شکری
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
https://www.instagram.com/p/BIIHwvrg34b/
روستای فتح الله از توابع شهرستان مانه سملقان در خراسان شمالی از کمبود آب رنج می برد. نبود آب آشامیدنی و بهداشتی ، زندگی در این روستا را دشوار کرده است و ساکنان این روستا ی ۹۰ خانواری آب مورد نیاز برای آشامیدن و یا موارد بهداشتی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند ، هر چند برای لوله کشی آب در روستای فتح الله اقدام شده است اما لوله گذاری را به امان خدا رها کرده اند و از آبرسانی به این روستا خبری نیست.
عکس: امید شکری
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
https://www.instagram.com/p/BIIHwvrg34b/
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. نبود #آب_شرب در روستای محروم فتح الله روستای فتح الله از توابع شهرستان مانه سملقان در #خراسان_شمالی از کمبود #آب رنج می برد. نبود #آب_آشامیدنی و بهداشتی ، زندگی در این #روستا را دشوار کرده است و ساکنان این روستای ۹۰ خانواری آب مورد نیاز برای #آشامیدن و…
یکی از همراهان توانا تصاویری از روستای #ملک_طالش برایمان فرستاد و در مورد این روستا نوشت:
محروم ترین روستای استان #آذربایجانشرقی است، روستایی که سالانه پذیرای بیش از صد هزارگردشگر است، با طبیعتی زیبا پتانسیل بالایی برای #گردشگری دارد. نادرترین گیاهان درآنجا می رویند.
این منطقه و خود روستا سالهاست که راه #صعب_العبور خاکی دارد و در زمستان ها،کلا مسدود است. این #روستا تا سال 1380 برق هم نداشت.
در اینترنت جستجو کردیم، تنها اطلاعی که کسب کردیم جمله زیر بود که در سایت #ورزقان نوشته شده بود:
ملکطالش یکی از روستاهای استان #آذربایجان_شرقی است که در #دهستان_سینا بخش مرکزی شهرستان ورزقان واقع شدهاست.
اما در مورد روستای #کرینگان که مجاور ملک طالش است، اطلاعات مفصلی در مورد زبان محلی و نحوه زندگی و ارتزاق مردم در اینترنت یافت می شود.
ملک طالش از نظر اطلاعات در فضای مجازی هم محروم است.
با سپاس از همراه توانا که اطلاعات و تصاویر را برای ما ارسال کردند.
شما هم می توانید روستای خود را معرفی کنید.
تصاویر این روستا را در ویدئوی زیر ببینید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
محروم ترین روستای استان #آذربایجانشرقی است، روستایی که سالانه پذیرای بیش از صد هزارگردشگر است، با طبیعتی زیبا پتانسیل بالایی برای #گردشگری دارد. نادرترین گیاهان درآنجا می رویند.
این منطقه و خود روستا سالهاست که راه #صعب_العبور خاکی دارد و در زمستان ها،کلا مسدود است. این #روستا تا سال 1380 برق هم نداشت.
در اینترنت جستجو کردیم، تنها اطلاعی که کسب کردیم جمله زیر بود که در سایت #ورزقان نوشته شده بود:
ملکطالش یکی از روستاهای استان #آذربایجان_شرقی است که در #دهستان_سینا بخش مرکزی شهرستان ورزقان واقع شدهاست.
اما در مورد روستای #کرینگان که مجاور ملک طالش است، اطلاعات مفصلی در مورد زبان محلی و نحوه زندگی و ارتزاق مردم در اینترنت یافت می شود.
ملک طالش از نظر اطلاعات در فضای مجازی هم محروم است.
با سپاس از همراه توانا که اطلاعات و تصاویر را برای ما ارسال کردند.
شما هم می توانید روستای خود را معرفی کنید.
تصاویر این روستا را در ویدئوی زیر ببینید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
http://ow.ly/9nKF304xO2N
«مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به متروک شدن ۱۷۰۰ روستا در این استان، گفته است که تاکنون به خاطر خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شده اند و متاسفانه روند مهاجرت از این استان رو به تشدید است و به طور کلی خشکسالی وضعیت منطقه را بحرانی کرده است.
البته که وی اشاره نکرده مهاجران به کجا رفته اند یا می روند و چه سرنوشت تازه ای پیدا خواهند کرد. ورود ایران به دوران پساخشکیدگی و پست نرمال اقلیمی همه مسئله های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را تغییر می دهد. اما آنچه که متاسفانه در ساحت رسانه های جمعی و حتی آکادمیک فارسی زبان دبده می شود متکی بر داده های دوران سپری شده نرمال اقلیمی است و به واقع فقط می تواند برای تفسیر گذشته مفید باشد. فقط با فهم اقتضائات دوران پساخشکیدگی می توان آینده ایران را تحلیل و پیش بینی کرد.»
برگرفته از فیسبوک Nasser Karami فعال محیط زیست
برای اطلاع بیشتر از بحرانهای محیط زیستی در ایران وبینارهای «بحرانهای محیط زیست در ایران» سودمند است:
http://bit.ly/2ah8zp5
@Tavaana_TavaanaTech
«مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به متروک شدن ۱۷۰۰ روستا در این استان، گفته است که تاکنون به خاطر خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شده اند و متاسفانه روند مهاجرت از این استان رو به تشدید است و به طور کلی خشکسالی وضعیت منطقه را بحرانی کرده است.
البته که وی اشاره نکرده مهاجران به کجا رفته اند یا می روند و چه سرنوشت تازه ای پیدا خواهند کرد. ورود ایران به دوران پساخشکیدگی و پست نرمال اقلیمی همه مسئله های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را تغییر می دهد. اما آنچه که متاسفانه در ساحت رسانه های جمعی و حتی آکادمیک فارسی زبان دبده می شود متکی بر داده های دوران سپری شده نرمال اقلیمی است و به واقع فقط می تواند برای تفسیر گذشته مفید باشد. فقط با فهم اقتضائات دوران پساخشکیدگی می توان آینده ایران را تحلیل و پیش بینی کرد.»
برگرفته از فیسبوک Nasser Karami فعال محیط زیست
برای اطلاع بیشتر از بحرانهای محیط زیستی در ایران وبینارهای «بحرانهای محیط زیست در ایران» سودمند است:
http://bit.ly/2ah8zp5
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
«مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به #متروک شدن ۱۷۰۰ #روستا در این استان، گفته است که تاکنون به خاطر #خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شده اند و متاسفانه روند #مهاجرت از این استان رو به تشدید است و به طور کلی خشکسالی وضعیت منطقه…
«مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به #متروک شدن ۱۷۰۰ #روستا در این استان، گفته است که تاکنون به خاطر #خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شده اند و متاسفانه روند #مهاجرت از این استان رو به تشدید است و به طور کلی خشکسالی وضعیت منطقه…
آغاز سال تحصیلی در روستای اسب سرای تالش
فاطمه و آیناز محمدی و فاطمه مهدی پور سه دانش آموز مدرسه شهید نجفی ییلاق اسب سرای شهرستان تالش اولین روز از سال تحصیلی به مدرسه رفتند و با کمک معلم شان کرامت باکرم کلاس درس را تمیز و آماده تحصیل کردند. مدرسه شهید نجفی ییلاق اسب سرا 14 دانش آموز در پنج مقطع تحصیلی دارد که اکثر دانش آموزانش به علت کوچ از مناطق بالاتر در طی هفته های اول به جمع دیگر دانش آموزان اضافه می شوند. معلم این مدرسه هر روز فاصله 30 کیلومتری مسیر ناهموار و نامساعد این روستا را به مدت 2 ساعت با موتور طی می کند تا به دانش آموزان علم و دانش بیاموزد.
عکس: مرتضی رفیعخواه
از قانون
https://www.instagram.com/p/BK0PzNehWpg/
@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه و آیناز محمدی و فاطمه مهدی پور سه دانش آموز مدرسه شهید نجفی ییلاق اسب سرای شهرستان تالش اولین روز از سال تحصیلی به مدرسه رفتند و با کمک معلم شان کرامت باکرم کلاس درس را تمیز و آماده تحصیل کردند. مدرسه شهید نجفی ییلاق اسب سرا 14 دانش آموز در پنج مقطع تحصیلی دارد که اکثر دانش آموزانش به علت کوچ از مناطق بالاتر در طی هفته های اول به جمع دیگر دانش آموزان اضافه می شوند. معلم این مدرسه هر روز فاصله 30 کیلومتری مسیر ناهموار و نامساعد این روستا را به مدت 2 ساعت با موتور طی می کند تا به دانش آموزان علم و دانش بیاموزد.
عکس: مرتضی رفیعخواه
از قانون
https://www.instagram.com/p/BK0PzNehWpg/
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#آغاز_سال_تحصیلی در روستای اسب سرای #تالش
فاطمه و آیناز محمدی و فاطمه مهدی پور سه دانش آموز مدرسه شهید نجفی #ییلاق #اسب_سرای شهرستان تالش اولین روز از سال تحصیلی به #مدرسه رفتند و با کمک معلم شان کرامت باکرم کلاس درس را تمیز و آماده تحصیل کردند. مدرسه شهید…
#آغاز_سال_تحصیلی در روستای اسب سرای #تالش
فاطمه و آیناز محمدی و فاطمه مهدی پور سه دانش آموز مدرسه شهید نجفی #ییلاق #اسب_سرای شهرستان تالش اولین روز از سال تحصیلی به #مدرسه رفتند و با کمک معلم شان کرامت باکرم کلاس درس را تمیز و آماده تحصیل کردند. مدرسه شهید…
«نیما یوشیج، ۲۱ آبانماه ۱۲۱ ساله شد. وقتی به یوش محل تولد نیما میرویم کوچهباغهایی است که از هر سو صدای آب به گوش میرسد. کوچههای این روستا هر کدام به نام یک شاعر ِ شعر نویی نامگذاری شده است و شاید سهم نام هر کدام از این شاعران در ایران و خیابانهای آن همین نام باشد. سهم احمد شاملو را میتوانید در این عکس ببینید. و البته سهم او شکستن سنگ قبر او نیز هست که بارها اتفاق افتاده است.
این نوشتهی یکی از همراهان توانا است.
goo.gl/TquI83
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
این نوشتهی یکی از همراهان توانا است.
goo.gl/TquI83
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «نیما یوشیج، ۲۱ آبانماه ۱۲۱ ساله شد. وقتی به یوش محل تولد نیما میرویم کوچهباغهایی است که از هر سو صدای آب به گوش میرسد. کوچههای این #روستا هر کدام به نام یک شاعر ِ شعر نویی نامگذاری شده است و شاید سهم نام هر کدام از این شاعران در ایران و خیابانهای…
مشق عشق
https://goo.gl/efqU5G
در کوچکترین روستای گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لولهکشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" ماسال، نداشتن این امکانات نیست. این مدرسه تنها دو دانشآموز به اسمهای " پویان حقیقی و پویا دارایی" دارد که البته هیچیک ساکن این روستا نیستند و قصههای جداگانه ای آنها را کنار هم نشانده است. پدر و مادر پویان 8 ساله در روستای "سوته" زندگی میکنند. این روستا دو ساعت تا مدرسه فاصله دارد و فاقد مدرسه است. پویا در 9 ماه سال تحصیلی برای حضور در مدرسه به خانه مادربزرگش که در روستای مجاور زندگی می کند، میرود. او هرروز حدود 20 دقیقه راه مالروی روستا تا مدرسه، که در اکثر ایام سرد سال پوشیده از برف و گل است را پیاده طی می کند. اما قهرمان این داستان نه پویان و نه پویا، که مازیار دارایی 44 ساله معلم روستای شرتایی است. آقای دارایی که 28 سال سابقه تدریس دارد و تمام این مدت را در مدارس ییلاقی و روستایی محروم پای تخته برای دانشآموزان سرمشق نوشته، اما به دلیل این سابقه کمنظیر، بهعنوان قهرمان داستان ما معرفی نشده است. او که 10 سال گذشته در روستای شرتایی مشغول آموزش به دانشآموزان بود، در سال تحصیلی جدید بخاطر فراهم نمودن شرایط تحصیل برای تنها دانش آموز این مدرسه فرزندش که می توانست در بهترین مدرسه شهر و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی تحصیل کند را به مدرسه روستا با کمترین امکانات و سخت ترین شرایط آورد، تا فرزندش هم در آغازین راه زندگی مانند پدر، عشقورزی را مشق کند. آقای معلم به همراه پسرش برای رسیدن به مدرسه بعد از طی مسافت 10 کیلومتری از ماسال، به جاده خاکی ناهمواری می رسند که 6 کیلومتر ادامه پیدا می کند و بعد از آن یک ربع در مسیری کوهستانی و صعب العبور که در روزهای پرباران سال حتی عبور حیوانات نیز با مشکل صورت می گیرد را پیاده طی می کنند تا به مدرسه برسند.
عکس: مرتضی رفیع خواه/مهر
و مجتبی محمدی/ ایرنا
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب
سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://goo.gl/efqU5G
در کوچکترین روستای گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لولهکشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" ماسال، نداشتن این امکانات نیست. این مدرسه تنها دو دانشآموز به اسمهای " پویان حقیقی و پویا دارایی" دارد که البته هیچیک ساکن این روستا نیستند و قصههای جداگانه ای آنها را کنار هم نشانده است. پدر و مادر پویان 8 ساله در روستای "سوته" زندگی میکنند. این روستا دو ساعت تا مدرسه فاصله دارد و فاقد مدرسه است. پویا در 9 ماه سال تحصیلی برای حضور در مدرسه به خانه مادربزرگش که در روستای مجاور زندگی می کند، میرود. او هرروز حدود 20 دقیقه راه مالروی روستا تا مدرسه، که در اکثر ایام سرد سال پوشیده از برف و گل است را پیاده طی می کند. اما قهرمان این داستان نه پویان و نه پویا، که مازیار دارایی 44 ساله معلم روستای شرتایی است. آقای دارایی که 28 سال سابقه تدریس دارد و تمام این مدت را در مدارس ییلاقی و روستایی محروم پای تخته برای دانشآموزان سرمشق نوشته، اما به دلیل این سابقه کمنظیر، بهعنوان قهرمان داستان ما معرفی نشده است. او که 10 سال گذشته در روستای شرتایی مشغول آموزش به دانشآموزان بود، در سال تحصیلی جدید بخاطر فراهم نمودن شرایط تحصیل برای تنها دانش آموز این مدرسه فرزندش که می توانست در بهترین مدرسه شهر و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی تحصیل کند را به مدرسه روستا با کمترین امکانات و سخت ترین شرایط آورد، تا فرزندش هم در آغازین راه زندگی مانند پدر، عشقورزی را مشق کند. آقای معلم به همراه پسرش برای رسیدن به مدرسه بعد از طی مسافت 10 کیلومتری از ماسال، به جاده خاکی ناهمواری می رسند که 6 کیلومتر ادامه پیدا می کند و بعد از آن یک ربع در مسیری کوهستانی و صعب العبور که در روزهای پرباران سال حتی عبور حیوانات نیز با مشکل صورت می گیرد را پیاده طی می کنند تا به مدرسه برسند.
عکس: مرتضی رفیع خواه/مهر
و مجتبی محمدی/ ایرنا
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب
سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
مشق عشق
.
در کوچکترین روستای #گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لولهکشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان #مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" #ماسال، نداشتن این امکانات…
مشق عشق
.
در کوچکترین روستای #گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لولهکشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان #مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" #ماسال، نداشتن این امکانات…
دانشآموزان مدرسهای در حومه تبریز
حسرت دیدن رایانه از نزدیک
goo.gl/Iy6JBR
«ما آرزو داریم رایانه را از نزدیک ببینیم و به آن دست بزنیم.»
این را پسر نوجوانی که دانشآموز پایه ششم ابتدایی یکی از روستاهای محروم آذربایجان شرقی است میگوید و با همان لهجه آذریاش ادامه میدهد: «کتابی به اسم کار و فناوری داریم که در آن باید کار با رایانه را یاد بگیریم، اما معلم مدرسه، عکس صفحه کلید و تلویزیونش را روی تخته سیاه میکشد.» این را میگوید، به امید اینکه چیزی که خواهم نوشت، مدرسهاش را صاحب یک رایانه واقعی کند. مدرسهاش در روستایی در فاصله یک ساعته تبریز میان تپهماهورهای پوشیده از برف، زیبا به نظر میرسد. اما راهی که ما را به این روستا و روستاهای اطراف رسانده، چندان زیبا نیست و گاهی حتی چهره زشتش را به مسافران گیر افتاده در برف نشان میدهد. زنگ خورده و هجوم بچهها به حیاط خاکی مدرسه که با برف پوشانده شده، مثل هر مدرسه دیگری است.
۴۵ دانشآموز دختر و پسر ابتدایی با سه معلم، دور از هیاهوهای شهر و البته محروم از امکانات، در این مدرسه درس میخوانند. لپهای گلی بچههای روستا که در سفیدی برف انگار بیشتر توی چشم میآید، همهچیز را مرتب نشان میدهد اما، زینب که به سختی در حیاط حرکت میکند و محمد که به سختی میبیند و شلوارهای پاره خیلیهای دیگر، این جلوه مرتب را کمی آشفته میکند. دخترک ریزجثه است و نیمی از بدنش انگار فلج شده است. اسمش را میگوید، اما متوجه حرفهایش نمیشوم. یکی از پسربچهها که از قرار قوم و خویش اوست، توضیح میدهد که زینب هنگام تولد مشکلی پیدا کرده و الان هم لخته خونی توی سرش دارد و همین باعث این مشکلات شده است.
مشکلی که یکی از معلمهای مدرسه توضیح میدهد که اگر عمل جراحی انجام شود حل میشود و زندگی برای زینب اینقدر سخت نخواهد بود. اما اینجا انگار به ازای هر کیلومتری که از مرکز دور شده از یادها هم رفته. یکی از اهالی روستا توضیح میدهد که اغلب در زمانهایی که برف میبارد اکثر راههای روستایی مسدود است، مثلا دو روز پیش در این شهرستان به خاطر بارش برف راه ارتباطی ۱۷۵روستا مسدود بود. او ادامه میدهد: «قبلها اگر در زمستان خانمی میخواست وضع حمل کند توی راه میمرد، دقیقا پنج سال پیش من خودم شاهد فوت یک تازهعروس به خاطر مسدودی راه روستا بودم. اما الان طی یکی دوسال سعی شده با کمک هلالاحمر کمکهایی در این زمینه صورت بگیرد.» این را که میگوید دلیل مشکل زینب هنگام تولد را متوجه میشوم. روستا خانه بهداشت هم دارد، اما متخصص و پرستاری در آن نیست.
تنها یک دیپلمه آموزش دیده است که کارهای ابتدایی بهداشتی اهالی را انجام میدهد. وضعیت روستاهای مجاور از این هم بدتر است و حتی همین خانه بهداشت هم در آن وجود ندارد.
در روستای مجاور در دمایی پنج درجه زیر صفر کلاس با بخاری نفتی کوچکی گرم میشود و یکی از بچهها خواهش میکند تا وضعیت پسربچهای که چند وقتی است فکش در حال رشد غیرطبیعی است و قدرت تکلمش را از دست داده ببینیم، تا شاید بتوانیم به او کمکی بکنیم.
یکی از ساکنان روستا میگوید: «یک سال است که بیمارستان شهرستان افتتاح شده اما فقط یک دکتر عمومی دارد. یک دکتر داخلی که از ساعت ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر ویزیت میکند. برای بیماریهای دیگر به شهر میانه تبریز یا تهران مراجعه میکنند. خب اینجا خانوادهها فقیر هستند و تنها یکی دو خانواده در پوشش کمیته امداد هستند. تازه کمکهای آنها هم چندان موثر نیست و به امور اولیه زندگیشان هم نمیرسد.»
روزنامه فرهیختگان
سعیده علیپور
پی نوشت:
چندی پیش درباره مشکلات یک مستخدم مدرسه که از معلولیت و فقر رنج می برد و توانایی تهیه ویلچر مناسب را نداشت مطلبی به نقل از یک خبرگزاری گذاشته بودیم. یکی از همراهان توانا جستجو کرد و آن فرد را پیدا کرد و برایش ویلچر خرید و با بهزیستی و کمیته امداد هم برای خدمات بیشتر صحبت کرد.
آیا کسی هست که برای این مدرسه محروم یک کامپیوتر برای آموزش به کودکان هدیه بدهد؟
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب- سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
لینک ویدیو در صفحه اینستاگرام «نصرنیوز»:
http://bit.ly/2i9MWsS
عدالت برای کودکان و نوجوانان - حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
حسرت دیدن رایانه از نزدیک
goo.gl/Iy6JBR
«ما آرزو داریم رایانه را از نزدیک ببینیم و به آن دست بزنیم.»
این را پسر نوجوانی که دانشآموز پایه ششم ابتدایی یکی از روستاهای محروم آذربایجان شرقی است میگوید و با همان لهجه آذریاش ادامه میدهد: «کتابی به اسم کار و فناوری داریم که در آن باید کار با رایانه را یاد بگیریم، اما معلم مدرسه، عکس صفحه کلید و تلویزیونش را روی تخته سیاه میکشد.» این را میگوید، به امید اینکه چیزی که خواهم نوشت، مدرسهاش را صاحب یک رایانه واقعی کند. مدرسهاش در روستایی در فاصله یک ساعته تبریز میان تپهماهورهای پوشیده از برف، زیبا به نظر میرسد. اما راهی که ما را به این روستا و روستاهای اطراف رسانده، چندان زیبا نیست و گاهی حتی چهره زشتش را به مسافران گیر افتاده در برف نشان میدهد. زنگ خورده و هجوم بچهها به حیاط خاکی مدرسه که با برف پوشانده شده، مثل هر مدرسه دیگری است.
۴۵ دانشآموز دختر و پسر ابتدایی با سه معلم، دور از هیاهوهای شهر و البته محروم از امکانات، در این مدرسه درس میخوانند. لپهای گلی بچههای روستا که در سفیدی برف انگار بیشتر توی چشم میآید، همهچیز را مرتب نشان میدهد اما، زینب که به سختی در حیاط حرکت میکند و محمد که به سختی میبیند و شلوارهای پاره خیلیهای دیگر، این جلوه مرتب را کمی آشفته میکند. دخترک ریزجثه است و نیمی از بدنش انگار فلج شده است. اسمش را میگوید، اما متوجه حرفهایش نمیشوم. یکی از پسربچهها که از قرار قوم و خویش اوست، توضیح میدهد که زینب هنگام تولد مشکلی پیدا کرده و الان هم لخته خونی توی سرش دارد و همین باعث این مشکلات شده است.
مشکلی که یکی از معلمهای مدرسه توضیح میدهد که اگر عمل جراحی انجام شود حل میشود و زندگی برای زینب اینقدر سخت نخواهد بود. اما اینجا انگار به ازای هر کیلومتری که از مرکز دور شده از یادها هم رفته. یکی از اهالی روستا توضیح میدهد که اغلب در زمانهایی که برف میبارد اکثر راههای روستایی مسدود است، مثلا دو روز پیش در این شهرستان به خاطر بارش برف راه ارتباطی ۱۷۵روستا مسدود بود. او ادامه میدهد: «قبلها اگر در زمستان خانمی میخواست وضع حمل کند توی راه میمرد، دقیقا پنج سال پیش من خودم شاهد فوت یک تازهعروس به خاطر مسدودی راه روستا بودم. اما الان طی یکی دوسال سعی شده با کمک هلالاحمر کمکهایی در این زمینه صورت بگیرد.» این را که میگوید دلیل مشکل زینب هنگام تولد را متوجه میشوم. روستا خانه بهداشت هم دارد، اما متخصص و پرستاری در آن نیست.
تنها یک دیپلمه آموزش دیده است که کارهای ابتدایی بهداشتی اهالی را انجام میدهد. وضعیت روستاهای مجاور از این هم بدتر است و حتی همین خانه بهداشت هم در آن وجود ندارد.
در روستای مجاور در دمایی پنج درجه زیر صفر کلاس با بخاری نفتی کوچکی گرم میشود و یکی از بچهها خواهش میکند تا وضعیت پسربچهای که چند وقتی است فکش در حال رشد غیرطبیعی است و قدرت تکلمش را از دست داده ببینیم، تا شاید بتوانیم به او کمکی بکنیم.
یکی از ساکنان روستا میگوید: «یک سال است که بیمارستان شهرستان افتتاح شده اما فقط یک دکتر عمومی دارد. یک دکتر داخلی که از ساعت ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر ویزیت میکند. برای بیماریهای دیگر به شهر میانه تبریز یا تهران مراجعه میکنند. خب اینجا خانوادهها فقیر هستند و تنها یکی دو خانواده در پوشش کمیته امداد هستند. تازه کمکهای آنها هم چندان موثر نیست و به امور اولیه زندگیشان هم نمیرسد.»
روزنامه فرهیختگان
سعیده علیپور
پی نوشت:
چندی پیش درباره مشکلات یک مستخدم مدرسه که از معلولیت و فقر رنج می برد و توانایی تهیه ویلچر مناسب را نداشت مطلبی به نقل از یک خبرگزاری گذاشته بودیم. یکی از همراهان توانا جستجو کرد و آن فرد را پیدا کرد و برایش ویلچر خرید و با بهزیستی و کمیته امداد هم برای خدمات بیشتر صحبت کرد.
آیا کسی هست که برای این مدرسه محروم یک کامپیوتر برای آموزش به کودکان هدیه بدهد؟
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب- سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
لینک ویدیو در صفحه اینستاگرام «نصرنیوز»:
http://bit.ly/2i9MWsS
عدالت برای کودکان و نوجوانان - حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #دانش_آموزان مدرسهای در حومه #تبریز حسرت دیدن #رایانه از نزدیک «ما آرزو داریم رایانه را از نزدیک ببینیم و به آن دست بزنیم.» این را پسر نوجوانی که #دانش_آموز پایه ششم ابتدایی یکی از روستاهای محروم #آذربایجان_شرقی است میگوید و با همان لهجه آذریاش ادامه…
مدرسه کپری روستای انور آباد – بلوچستان
کمپین فعالین بلوچ- روستای انور آباد از دهستان ایرافشان و از بخش مرزی اشار است.بیش از ۳۰ خانواده در این روستا ساکن هستند و حدود چهل دانش آموز در پایه اول و دوم ابتدایی مشغول به تحصیلند و دلیل آن این است که تنها دو سال است که معلم به روستا میرود. اهالی روستا ،کپری که قبلا به عنوان انبار استفاده میشده را تبدیل به مدرسه کرده اند . شوق آموختن برای این بچه ها سختیهای تحصیل در این انبار کپری روستا را ساده میکند.
از تلگرام کمپین بلوچ
goo.gl/Wauit3
مطالب مرتبط:
#نظام_آموزشی ایران
http://bit.ly/1kflAOr
دستنامه شیوه های #تدریس در #آموزش_شهروندی
http://bit.ly/2bKLPJG
عدالت برای کودکان و نوجوانان
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
کمپین فعالین بلوچ- روستای انور آباد از دهستان ایرافشان و از بخش مرزی اشار است.بیش از ۳۰ خانواده در این روستا ساکن هستند و حدود چهل دانش آموز در پایه اول و دوم ابتدایی مشغول به تحصیلند و دلیل آن این است که تنها دو سال است که معلم به روستا میرود. اهالی روستا ،کپری که قبلا به عنوان انبار استفاده میشده را تبدیل به مدرسه کرده اند . شوق آموختن برای این بچه ها سختیهای تحصیل در این انبار کپری روستا را ساده میکند.
از تلگرام کمپین بلوچ
goo.gl/Wauit3
مطالب مرتبط:
#نظام_آموزشی ایران
http://bit.ly/1kflAOr
دستنامه شیوه های #تدریس در #آموزش_شهروندی
http://bit.ly/2bKLPJG
عدالت برای کودکان و نوجوانان
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
#مدرسه_کپری روستای انور آباد – #بلوچستان
.
کمپین فعالین بلوچ- روستای انور آباد از دهستان ایرافشان و از #بخش_مرزی_اشار است.بیش از ۳۰ خانواده در این روستا ساکن هستند و حدود چهل #دانش_آموز در پایه اول و دوم ابتدایی مشغول به تحصیلند و دلیل آن این است که تنها…
#مدرسه_کپری روستای انور آباد – #بلوچستان
.
کمپین فعالین بلوچ- روستای انور آباد از دهستان ایرافشان و از #بخش_مرزی_اشار است.بیش از ۳۰ خانواده در این روستا ساکن هستند و حدود چهل #دانش_آموز در پایه اول و دوم ابتدایی مشغول به تحصیلند و دلیل آن این است که تنها…
روستای مارین، بهشت گمشدهی کهگلیویه و بویراحمد
https://www.instagram.com/p/BPLCznXB_M7/
«کارت نکه ای میره م
امشو شومت نمیرم
زنکو بیلش ورداشت
جو و گنملش کاشت
مردکو هم رر وابی
ره و سوار خر وابی
سی او گنم و جویو
گسنه خوسی او شویو»
در ۳۶ کیلومتری شمال شهرستان گچساران روستایی است دیدنی که میتوان نام آن را به راستی «بهشت گمشده» گذاشت؛ نام این روستا «مارین» است.
این روستا یکی از روستاهای تاریخی ایران است؛ راه سلطنتی شوش به تختجمشید و بیشاپور از ۷ کیلومتری این روستا عبور میکند. بیشاپور یکی از شهرهای باستانی ایران است که در کازرون در استان فارس قرار گرفته است که در زمان ساسانیان ساخته شده، که امروز تنها ویرانهای از آن برجای مانده است. موقعیت روستای مارین در دورههای هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان سبب شده است که در این روستا قلعههای متعدد راهبانی وجود داشته باشد.
شرایط آب و هوا و همچنین شکل معماری و بافت تاریخی این روستا سبب شده است که بسیاریها از این روستا به عنوان «ماسولهی دوم» یاد کنند. این روستا نیز مانند ماسوله معماریاش به شکلی است که حیاط یک خانه مشرف میشود به پشتبام خانهی دیگر. در بیشتر خانههای این روستا از سنگ و خشت و گِل و آجر و تیرهای چوبی استفاده میشود. خانهباغهای روستا زیبایی ِ این روستای تاریخی را دو چندان کرده است. چشمههای مارین که از دل زمین میجوشند وجود باغستانهای زیبا و گردشگاهی را موجب شده است. آبوهوای «مارین» در فصل بهار و پائیز ملایم و روحنواز است اما تابستانهای گرم و زمستانهای سرد و خشک دارد. مردم این روستا به گویش دیلی صحبت میکنند که گویش مشترک روستاهای دیل و مارین و شهرستان سپیدان است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1FrlkVz
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://www.instagram.com/p/BPLCznXB_M7/
«کارت نکه ای میره م
امشو شومت نمیرم
زنکو بیلش ورداشت
جو و گنملش کاشت
مردکو هم رر وابی
ره و سوار خر وابی
سی او گنم و جویو
گسنه خوسی او شویو»
در ۳۶ کیلومتری شمال شهرستان گچساران روستایی است دیدنی که میتوان نام آن را به راستی «بهشت گمشده» گذاشت؛ نام این روستا «مارین» است.
این روستا یکی از روستاهای تاریخی ایران است؛ راه سلطنتی شوش به تختجمشید و بیشاپور از ۷ کیلومتری این روستا عبور میکند. بیشاپور یکی از شهرهای باستانی ایران است که در کازرون در استان فارس قرار گرفته است که در زمان ساسانیان ساخته شده، که امروز تنها ویرانهای از آن برجای مانده است. موقعیت روستای مارین در دورههای هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان سبب شده است که در این روستا قلعههای متعدد راهبانی وجود داشته باشد.
شرایط آب و هوا و همچنین شکل معماری و بافت تاریخی این روستا سبب شده است که بسیاریها از این روستا به عنوان «ماسولهی دوم» یاد کنند. این روستا نیز مانند ماسوله معماریاش به شکلی است که حیاط یک خانه مشرف میشود به پشتبام خانهی دیگر. در بیشتر خانههای این روستا از سنگ و خشت و گِل و آجر و تیرهای چوبی استفاده میشود. خانهباغهای روستا زیبایی ِ این روستای تاریخی را دو چندان کرده است. چشمههای مارین که از دل زمین میجوشند وجود باغستانهای زیبا و گردشگاهی را موجب شده است. آبوهوای «مارین» در فصل بهار و پائیز ملایم و روحنواز است اما تابستانهای گرم و زمستانهای سرد و خشک دارد. مردم این روستا به گویش دیلی صحبت میکنند که گویش مشترک روستاهای دیل و مارین و شهرستان سپیدان است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1FrlkVz
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
#روستای_مارین، بهشت گمشدهی #کهگلیویه و #بویراحمد .
«کارت نکه ای میره م
امشو شومت نمیرم
زنکو بیلش ورداشت
جو و گنملش کاشت
مردکو هم رر وابی
ره و سوار خر وابی
سی او گنم و جویو
گسنه خوسی او شویو»
در ۳۶ کیلومتری شمال شهرستان #گچساران روستایی است دیدنی که میتوان…
#روستای_مارین، بهشت گمشدهی #کهگلیویه و #بویراحمد .
«کارت نکه ای میره م
امشو شومت نمیرم
زنکو بیلش ورداشت
جو و گنملش کاشت
مردکو هم رر وابی
ره و سوار خر وابی
سی او گنم و جویو
گسنه خوسی او شویو»
در ۳۶ کیلومتری شمال شهرستان #گچساران روستایی است دیدنی که میتوان…
آقا عبدالحسین زندگی میبافد...
goo.gl/LI6pVf
انگشتانی که رنگها را میبیند.
من و تو آن را یک سبد ساده میبینیم؛ نه بیشتر و نه کمتر و نمیدانیم یک نفر مثل «آقا عبدالحسین» سالهای سال است با چشمانی که چیزی جز سیاهی نمیبینند، صبح به صبح بوتههای بیدمشک را به هم میبافد تا روز و روزگارش پاک و حلال بگذرد.
«چهار ده» یکی از روستاهای کوچک ایران است که در بیرجند جا خوش کرده. مردمش پاک و سادهاند و روزی همهشان از راه سبدبافی تامین میشود. چهار ده جمعیت چندانی ندارد و هیچ جوانی هم در این روستا زندگی نمیکند. حال مردم چهار ده خوب است اما همهشان چشم به راه تازهواردی هستند که از آنها سبد بخرد.
آقا عبدالحسین یکی از اهالی قدیمی روستای چهار ده است. او از دو سالگی به طور کامل نابینا شده و از همان سالهای جوانیاش از راه حصیربافی زندگی میکند. کارش این است. بهار که میشود بزند به کوه تا بوتههای بیدمشک را بچیند و آماده شود برای روزهای پرکار. بعدش هم مینشیند و بیدمشکها را یکییکی لمس و روی هم عمود میکند و زیر لب صلوات میفرستد به امید یک زندگی پربرکت.
درست است که چشمانش نمیبینند اما او خیلی خوب بلد است سبدهایش را با ساقه بید قرمز تزئین کند تا خریدار بیشتری داشته باشند. بید و گز و بیدمشک را با لمسکردن از هم تشخیص میدهد و خوب که شاخ و برگ اضافیشان را گرفت، شروع میکند به بافتن و بافتن.
درآمد آقا عبدالحسین زیاد نیست؛ اما خودش میگوید که راضیست. هرسبد را 6 هزارتومان میفروشد و معتقد است خارجیها بیشتر طرفدار سبدهایش هستند.
سبدبافی آقا عبدالحسین در کنار همسرش
او حالا 89 ساله شده و توانایی این را ندارد که محصولاتش را برای فروش به شهر ببرد؛ اما همچنان به بوتههای بیرمق بیدمشک زندگی میدهد. او عادت کرده است منتظر بنشیند تا گردشگران برای تفریح گذرشان به چهار ده بیفتد و از او سبد بخرند.
این تصاویر را «رها صلاحی مقدم» (عکاس ایسنا در بیرجند) ثبت کرده است.
ایسنا - سهیلا صدیقی
عبدالحسین چهاردهی پیرمردی نابیناست از اهالی روستای چهارده بیرجند. او در کنار سایر هم ولایتی هایش که همه سبد می بافند، بیش از نیم قرن است که با انگشتانی که جای چشمانش نشسته سبد می بافد.
مطلب مرتبط:
عصای سفید در شهر سیاه
http://bit.ly/1vaUMSb
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/LI6pVf
انگشتانی که رنگها را میبیند.
من و تو آن را یک سبد ساده میبینیم؛ نه بیشتر و نه کمتر و نمیدانیم یک نفر مثل «آقا عبدالحسین» سالهای سال است با چشمانی که چیزی جز سیاهی نمیبینند، صبح به صبح بوتههای بیدمشک را به هم میبافد تا روز و روزگارش پاک و حلال بگذرد.
«چهار ده» یکی از روستاهای کوچک ایران است که در بیرجند جا خوش کرده. مردمش پاک و سادهاند و روزی همهشان از راه سبدبافی تامین میشود. چهار ده جمعیت چندانی ندارد و هیچ جوانی هم در این روستا زندگی نمیکند. حال مردم چهار ده خوب است اما همهشان چشم به راه تازهواردی هستند که از آنها سبد بخرد.
آقا عبدالحسین یکی از اهالی قدیمی روستای چهار ده است. او از دو سالگی به طور کامل نابینا شده و از همان سالهای جوانیاش از راه حصیربافی زندگی میکند. کارش این است. بهار که میشود بزند به کوه تا بوتههای بیدمشک را بچیند و آماده شود برای روزهای پرکار. بعدش هم مینشیند و بیدمشکها را یکییکی لمس و روی هم عمود میکند و زیر لب صلوات میفرستد به امید یک زندگی پربرکت.
درست است که چشمانش نمیبینند اما او خیلی خوب بلد است سبدهایش را با ساقه بید قرمز تزئین کند تا خریدار بیشتری داشته باشند. بید و گز و بیدمشک را با لمسکردن از هم تشخیص میدهد و خوب که شاخ و برگ اضافیشان را گرفت، شروع میکند به بافتن و بافتن.
درآمد آقا عبدالحسین زیاد نیست؛ اما خودش میگوید که راضیست. هرسبد را 6 هزارتومان میفروشد و معتقد است خارجیها بیشتر طرفدار سبدهایش هستند.
سبدبافی آقا عبدالحسین در کنار همسرش
او حالا 89 ساله شده و توانایی این را ندارد که محصولاتش را برای فروش به شهر ببرد؛ اما همچنان به بوتههای بیرمق بیدمشک زندگی میدهد. او عادت کرده است منتظر بنشیند تا گردشگران برای تفریح گذرشان به چهار ده بیفتد و از او سبد بخرند.
این تصاویر را «رها صلاحی مقدم» (عکاس ایسنا در بیرجند) ثبت کرده است.
ایسنا - سهیلا صدیقی
عبدالحسین چهاردهی پیرمردی نابیناست از اهالی روستای چهارده بیرجند. او در کنار سایر هم ولایتی هایش که همه سبد می بافند، بیش از نیم قرن است که با انگشتانی که جای چشمانش نشسته سبد می بافد.
مطلب مرتبط:
عصای سفید در شهر سیاه
http://bit.ly/1vaUMSb
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
آقا عبدالحسین زندگی میبافد... انگشتانی که رنگها را میبیند.
من و تو آن را یک سبد ساده میبینیم؛ نه بیشتر و نه کمتر و نمیدانیم یک نفر مثل «آقا عبدالحسین» سالهای سال است با چشمانی که چیزی جز سیاهی نمیبینند، صبح به صبح بوتههای بیدمشک را به هم میبافد…
آقا عبدالحسین زندگی میبافد... انگشتانی که رنگها را میبیند.
من و تو آن را یک سبد ساده میبینیم؛ نه بیشتر و نه کمتر و نمیدانیم یک نفر مثل «آقا عبدالحسین» سالهای سال است با چشمانی که چیزی جز سیاهی نمیبینند، صبح به صبح بوتههای بیدمشک را به هم میبافد…