آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
دختر گمشده حلبچه به خانه باز می‌گردد

"یک روز در حیاط خانه یکی از فامیل ها با بچه ها بازی می کردم. برو مریم. ما با تو بازی نمی کنیم. پرسیدم چرا؟ گفتند چون من پرورشگاهی هستم. من دقیقا نمی فهمیدم پرورشگاهی چه معنایی دارد."
هنگامی که مریم باروتچیان این خاطرات را بازگو می کند٬ ناخودآگاه اشک از چشمانش همچون سیل جاری می شود و ادامه می دهد، "بچه های فامیل به من گفتند تو فرزند واقعی پدر و مادرت نیستی. اگر به آلبوم عکس های خانوادگی نگاه کنی می بینی که هیچ شباهتی به ما نداری. من رفتم خانه و عکس ها را نگاه کردم. آنها درست می گفتند."
سال ۱۹۸۸ صدام حسین شهر کردنشین حلبچه در #کردستان عراق را با سلاح های شیمیایی بمباران کرد. هزاران نفر کشته شدند. بسیاری از مردم شیمیایی شده برای درمان به بیمارستانهای ایران برده شدند. برخی از والدین بر اثر زخمهایشان آنجا مردند. عده ای در وضعیت آشفته و هرج و مرجی که به وجود آمد در راه ایران یا در بیمارستانهای ایران فرزندان خود را گم کردند.

مریم که امروز زن جوانی است در زمان حمله دختر نوزادی بود که توسط خانواده ای در ایران به فرزندی پذیرفته شد. او اخیرا به کردستان عراق بازگشت تا اعضای خانواده خود را که شاید از آن فاجعه جان سالم به در برده باشند پیدا کند.

"امروز سرنوشت تو مشخص خواهد شد. همه حاضران در این جمعیت می خواهند اعضای خانواده تو را بشناسند." پزشک مسئول تحقیقات دی ان ای مریم برنامه را با این سخنان آغاز می کند.

نتیجه جستجوی مریم باروتچیان برای یافتن اعضای خانواده خود در نهایت به شکل عجیبی در یک برنامه تلویزیونی زنده و در برابر میلیونها بیننده اعلام می شود. این برنامه در سالن موزه یادبود قربانیان شیمیایی در شهر حلبچه اجرا می شود. هنگام پخش این برنامه تلویزیونی چهار خانواده حضور دارند که همه مدعی اند مریم عضو خانواده آنهاست.
داستان زندگی مریم با سرنوشت این خانواده ها شباهت فراوانی دارد. هر چهار خانواده درماه مارس ۱۹۸۸ و در جریان بمباران شهر حلبچه #نوزاد دختری را از دست داده اند. هنگامی که نیروهای #ایرانی شهر حلبچه را به کمک کردهای #عراق تصرف کردند، #صدام حسین برای مجازات کردها، غیرنظامیان این شهر را با سلاح های حاوی #گاز_خردل و مواد #شیمیایی مخرب #اعصاب #بمباران کرد.
مریم که اکنون بیست و چند ساله است در آن زمان یک نوزاد خردسال بود. نیروهای مسلح ایران او را همراه خانواده اش از #حلبچه تخلیه و با هلی کوپتر به تهران منتقل کردند.
پدرش در بیمارستان فوت کرد و در بهشت زهرای #تهران دفن شد. مریم از مادرش که تحت تاثیر #بمباران بخشی از #بینایی خود را از دست داده بود جدا شد. ولی او سالها بعد از این ماجراها مطلع شد. ...

ژیار گل
بی‌بی‌سی

داستان کامل را از لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ftaQAU

@Tavaana_Tavaanatech
«از خیابان شیخ بهایی تهران عبور می‌کردم . خطوط برجسته‌ی روی #پیاده‌رو نظرم را به خود جلب کرد... از این‌که کشور ما هم مانند کشورهای #توسعه‌یافته به مناسب‌سازی #فضای_شهری روی آورده بسیار خوشحال بودم. #مناسب‌سازی این امکان را به افراد با توانایی‌های متفاوت می‌دهد که بدون نیاز به کمک دیگران در سطح شهر #تردد کنند... و این خطوط برجسته هم کمک می‌کند که افراد دارای اختلال #بینایی به موانع برخورد نکنند. اما گویا در کشور ما این مناسب سازی برعکس انجام شده و خطوط برجسته طوری طراحی شده‌اند که فرد #نابینا حتما به مانع برخورد کند... می‌توان گفت در کشور ما «مناسب‌سازی انجام می‌شود اما به روش خاله خرسه»...«

ماهان حیدری

(شما چه فکر می‌کنید؟ با ما از سطح شهر بگوئید. بگوئید چه قوت‌ها و چه ضعف‌هایی می‌بینید و راه‌کارتان برای تصحیح نواقص چیست؟)

#توانا


@Tavaana_TavaanaTech
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان

در کتاب‌های درسی‌مان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.

هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح می‌دهد که چگونه با به کمک دست‌ها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.

هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت می‌کرد، برای آموزش او فرستاد.

چنان‌که کلر بعدها دربارهٔ خود می‌نویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.

سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارت‌هایی که حروف برجسته بر آن‌ها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. ‌

بین سال‌های ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستان‌ها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.

در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانی‌ها را در کف دست او می‌نوشت، از آنجا فارغ‌التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌کرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.

#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت می‌کرد.

در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs

کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان

در کتاب‌های درسی‌مان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.

هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح می‌دهد که چگونه با به کمک دست‌ها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.

هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت می‌کرد، برای آموزش او فرستاد.

چنان‌که کلر بعدها دربارهٔ خود می‌نویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.

سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارت‌هایی که حروف برجسته بر آن‌ها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. ‌

بین سال‌های ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستان‌ها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.

در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانی‌ها را در کف دست او می‌نوشت، از آنجا فارغ‌التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌کرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.

#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت می‌کرد.

در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs

کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
برای نخستین‌بار یک آمریکایی ایرانی‌تبار معاون فرماندار یک ایالت آمریکا شد
goo.gl/o8SQOS

یک آمریکایی ایرانی تبار به عنوان معاون فرماندار ایالت واشنگتن انتخاب شد.

به نوشته روزنامه «سیاتل تایمز»، سیروس حبیب، ۳۵ ساله، که در حال حاضر سناتور دموکرات از شهر «بلویو» در ایالت واشنگتن آمریکا، در انتخابات معاونت فرمانداری برای این ایالت پیروز شد.

سیروس حبیب، اولین آمریکایی ایرانی تبار است که از حزب دموکرات به سنای ایالت واشنگتن راه پیدا کرد. او بالاترین ایرانی تباری است که تاکنون در انتخابات در آمریکا موفق شده است.

او در دوران کودکی سه بار با یک نوع سرطان اطفال مبارزه کرد و در هشت سالگی و به دنبال این بیماری، بینایی خود را کاملا از دست داد.

سیروس حبیب پس از مهاجرت والدینش به آمریکا در ایالت مریلند متولد شد. بعدها والدینش به ایالت واشنگتن رفتند و او در آنجا از دبیرستان فارغ التحصیل شد.

آقای حبیب همچنین در دفتر سناتور هیلاری کلینتون در نیویورک کار کرده است. تحصیلات کارشناسی اش را در دانشگاه آکسفورد انگلستان و در رشته ادبیات انگلیسی به پایان رساند.

سیروس حبیب پس از بازگشت به آمریکا به دانشگاه ییل رفت و مدرک حقوق خود را از دانشکده حقوق این دانشگاه دریافت کرد.

VOA Persian

منبع خبر: صدای آمریکا https://goo.gl/YvlM2H

جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی
سعید سبزیان
http://bit.ly/1I0beqv
معلولیت به منزله هویتی جدید
http://bit.ly/2deAg1E
بلاغت استبداد و اکتیویسم در معلولیت
http://bit.ly/1nXaHCY

@Tavaana_TavaanaTech
‏سیروس حبیب ایرانی‌آمریکایی‌ای که در انتخابات به عنوان قائم‌مقام فرماندار ایالت واشنگتن رای آورد،کارش را آغاز می‌کند. نخستین نابینایی که در آمریکا به این سمت می‌رسد.

سیروس حبیب حقوق‌دان، سیاست‌مدار و استاد دانشگاه آمریکایی و معاون فرماندار واشنگتن از ژانویه ۲۰۱۷ است. او در هشت سالگی، بینایی خود را پس از سه بار بهبودی، و به علت یک نوع نادر از سرطان اطفال از دست داده‌است.
goo.gl/exbFOl

مطلب مرتبط:

عصای سفید در شهر سیاه
http://bit.ly/1vaUMSb

محمد خزائلی، بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان
http://bit.ly/2jp4Vw9

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز جهانی سالمندان و نرم‌افزار مراقبت از سالمندان

سازمان بهداشت جهانی امروز اول اکتبر (۹ مهر) به مناسبت روز جهانی سالمندان یک نرم‌افزار دیجیتال برای کمک به ارتقای سطح مراقبت از این قشر از افراد جامعه، راه‌اندازی می‌کند.
.
این نرم افزار که WHO ICOPE نام دارد، راهنمایی‌های عملی را برای رسیدگی به اولویت‌هایی چون محدودیت‌های حرکتی، سوءتغذیه، ضعف بینایی و شنوایی، افت شناختی، علائم افسردگی و مراقبت و پشتیبانی اجتماعی ارائه می‌دهد.
.
جمعیت جهان با سرعت بالایی به سمت پیری حرکت می‌کند. تا سال ۲۰۵۰ میلادی از هر ۵ نفر یک نفر بالای ۶۰ سال سن خواهد داشت. پیش‌بینی می‌شود که تعداد افراد بالای ۸۰ سال از ۱۴۳ میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ سه برابر شده و در سال ۲۰۵۰، به ۴۲۶ میلیون نفر برسد.
.
ویدئو زیر در فضای مجازی با عنوان "خانه سالمندان رشت" منتشر شده است.
.
(ایرنا)
.
.
#سالمندان #پیری #برنامه #نرم_افزار #سوء_تغذیه #شنوایی #بینایی #افسردگی #اینترنت #موبایل #تکنولوژی

@tavaanatech