آموزشکده توانا
58K subscribers
30.1K photos
36.2K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۴ شهریور تولد دانش‌آموزی بود که به خاطر وجود جمهوری اسلامی امسال نتوانست شانزده سالگی‌اش را جشن بگیرد.

نیروهای سرکوبگر این دختر متولد ۱۳۸۶ را پارسال در جریان اعتراضات در ۱۷ مهر ماه ۱۴۰۱ در محله هفت‌حوض تهران، انقدر با باتون زدند که کشته شد. ۱۵ سالش بوده. فقط ۱۵ سال.

کیانا از مدرسه که برگشت، لباسش را عوض کرد و به خیابان برای اعتراض رفت.

یکی از دوستانش به او گفت اگه بگیرنمون بهمون رحم نمیکنن..
و کیانا در جوابش گفت : هر چیزی بهایی داره

او متولد ۱۳۸۶ بود...

#زن_زندگی_آزادی #تنها_راه_خیابان_است #مهسا_امینی #کیانا_آتش_زر #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
‏من ‌ #کیانا_آتش_زر⁩ هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۷ مهرماه ۱۴۰۱. فقط ۱۵ سالم بود، متولد ۱۴ شهریور ماه ۱۳۸۶. فرزند محمد و معصومه و اهل و ساکن تهران و دانش آموز بودم.
‏اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی شروع شده بود. روز ۱۷ مهر ماه بود، اونروز توی مدرسه با دوستام قرار گذاشتیم بریم تظاهرات، یکی از اونا گفت: بچه ها اگه بگیرنمون بهمون رحم نمیکنن… و من در جوابش گفتم: هر چیزی بهایی داره…وقتی مدرسه تعطیل شد رفتم خونه لباسامو عوض کردم و راه افتادیم به طرف تظاهرات توی هفت حوض و به هموطنای معترضمون پیوستیم تا آزادی رو فریاد بزنیم. مردم آتش روشن کرده بودن، من رقصان خودمو به اون رسوندم و روسریمو انداختم وسط آتش. مامورای سرکوبگر موتورسوار وحشیانه به مردم حمله ور شدن. ما شروع به دویدن کردیم که یکی از بسیجیا گفت: این همونه که روسریشو آتش زد… منو گرفتن و به زمین انداختن و با باتوم افتادن به جونم، آنقدر به جمجمه ام ضربه زدن که له شد و من چشم از دنیا فرو بستم…
‏بعد از کشته شدنم مامورای حکومتی پیکر بیجون منو دزدیدن و اعضای بدنمو درآوردن و به باند قاچاق سپاه دادن، اونا حتی موهامو چیدن. بعد از دو روز به خانوادم خبر دادن که جنازه منو توی یه چاه پیدا کردن درحالیکه مرگ مغزی شده بوده! گفتن بیاین تا بهتون تحویلش بدیم. وقتی اونا اومدن دیدن که چشمای من دوخته شده! وقتی پدرم پرسید چرا چشماشو دوختین؟ گفتن کالبدشکافی کردیم و وقتی بچتون مرده بود اعضای بدنشو اهدا کردیم! اعتراضی دارین؟ممکنه برای بقیه اعضای خانوادتون هم پیش بیاد! و پدرم گفت: نه اعتراضی نداریم ولی اونی که بچمونو تو چاه انداخت تو چاه خواهد افتاد…
‏مامورای امنیتی خانوادمو تهدید کردن که باید به همه بگن من افتادم توی چاه و فوت شدم و خبر کشته شدنم نباید رسانه ای بشه و اونا رو وادار به سکوت کردن…
‏خانوادم بعد از مرگم تو شوک بودن، پدرم مبهوت به در خونه خیره شده بود و میگفت: دخترم از مدرسه اومد لباسشو عوض کرد و به هفت حوض رفت، یه ساعت بعد دوستاش خبر مرگشو آوردن…

‏پیکر بیجون من در بهشت زهرا قطعه ۲۵۸، ردیف ۱۸۹ و شماره ۱ مظلومانه به خاک سپرده شد…

‏روز قبل از کشته شدنم تو استوری
‏اینستاگرامم نوشتم هیچکی توی تاریخ قد ما خون دل نخورده…
‏هموطن من بهای آزادی رو با نثار جونم پرداختم، اسممو به خاطرت بسپار و روز آزادی به یادم باش….💔

جمع‌آوری اطلاعات و تنظیم متن از کاربر لعبت
loabatk

‏‌ #مهسا_امینی
‏‌ #علیه_فراموشی#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech