This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسعود علیزاده، نمیگذارد همبندیهای مظلومش در بازداشتگاه کهریزک، فراموش شوند. او ضمن انتشار دکلمهای از جاویدنام امیرجوادیفر، نوشت:
«امیر جوادیفر، جوانی که عاشق ترانهسرایی، شعر و ادبیات بود و علاقه زیادی به بازیگری داشت، ولی ضحاک تمام آرزوهایش را از او گرفت
امیر جانم ، برادر شجاع و قهرمانم : هنوز بعد از گذشت پانزده سال شب نالههایت برایم زنده میشود که از مادرت چشم های زیبایت را میخواستی ، هنوز تصویر لبهای خشک و تشنهات را فراموش نکردم که وقتی که ناباورانه خون بالا آوردب و در اوج مظلومیت با ما وداع کردی.
جاویدنام امیر جوادیفر پیش از دستگیری در روز ۱۸ تیر ۱۳۸۸ توسط لباس شخصی به شدت از ناحیهٔ سر و گردن، بینی، چشم، فک و دنده هایش مجروح شده بود و یک شب در بیمارستان فیروزگر بستری شد و فردای آن روز ۱۹ تیر تحویل پلیس پیشگیری داده شد و به دستور دادستان تهران (سعید مرتضوی) به همراه ما به بازداشتگاه کهریزک منتقل شود.
امیر روزهای خیلی سختی را در بازداشتگاه کهریزک سپری کرد. وقتی وارد کهریزک شد گردنش، فکش و دنده هایش خرد شده بود و بینایی یکی از چشم هایش را بر اثر ضرب شتم مامورین از دست داده بود و همش به فکر این بود که چرا یکی از چشمانش نمیبیند. چند روز گذشت و چشمانش بخاطر شرایط غیر بهداشتی بازداشتگاه کهریزک به شدت عفونت کرده بود. یک بار در کنار دستشویی وقتی امیر می خواست آب بخوره دیدمش و بهم گفت نمیدونم چرا چشم سمت چپم نمیبینه؟ گفتن واقعیت برایم سخت بود و نتوانستم بگویم بینایی یکی از چشم هایت را از دست دادهای، در آن لحظه تنها کاری که از دستم بر آمد دل داری بود.
امیر همیشه با صدای بلند ناله میکرد و از مادرش کمک میخواست که مادرم! چرا یکی از چشم هایم نمی بیند چشم هایم را به من باز گردان. بعد از اینکه از زندان اوین آزاد شدم متوجه شدم مادر امیر پنج سال پیش از دستگیریاش بر اسر سرطان فوت کرده بود و داغ مادرش بر دلش مانده بود و در آخرین روزهای زندگیش همش از مادرش کمک میخواست و در آخر هم به سوی مادرش شتافت.
روز آخر بود داشتیم از جهنم کهریزک به زندان اوین منتقل میشدیم، امیر حالش از چند روز پیش خیلی وخیمتر شده بود و در آن آفتاب سوزان تیر ماه در کنج سایه ای در حیاط نشسته بود. در همان لحظه (سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک) به جرم اینکه امیر در سایه نشسته بود و در زیر آفتاب سوزان نبود شروع کرد با پوتین بر سر و صورت و دندههای شکستهاش چند ضربه ای زد که امیر از شدت درد پوتین مجبور شد از سایه بیرون بیاد و با تنی بی جان کنار ما بشیند.
قبل از اینکه سوار اتوبوس بشیم دست های پلاستیکی به دستمان زدند، انقدر محکم بستند که دست همگی خون مرده شده بود و دست بعضی ها را پاره کرده بود. راننده اتوبوس و مامورین نیروی انتظامی از بوی گند ما همگی ماسک زدند.هوای داخل اتوبوس خیلی گرم بود و هر چی التماس کردیم پنجره ها را باز کنند این کار رو نکردند، نامرد ها جلوی ما آب خنک میخوردند ولی یک قطره آب هم به ما نمی دادند. چند تا سرباز در اتوبوس ما بود که باتوم بر دست داشتند و هر کسی ناله میکرد با باتوم پذیرایی میکردند.
امیر در راه کهریزک به اوین در اتوبوس حالش خیلی بد شده بود و خیلی هم تشنه بود و لب هایش از تشنگی خشک شده بود، دوستانم به مامورین خیلی التماس کردند که تو رو خدا به او آب بدهند ولی دریغ از یک قطره آب. امیر با لبهای تشنه مرتب خون بالا میآورد، تنفس کم کم برای امیر سخت و سختتر میشد. یکی از دوستانم به امیر تنفس مصنوعی داد ولی متأسفانه هیچ کاری از دستش بر نیامد تا امیر زنده بماند. وقتش بود که امیر در اوج مظلومیت از این دنیا برود و به سوی مادرش بشتابد. امیر جان ما رو ببخش که نتوانستیم برایت کاری انجام دهیم و تو در اخر مظلومانه از این دنیا رفتی و داغت را بر دل پدر ، برادر ، لبخند و ما گذاشتی.
یاد و خاطره.ات تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست.💔»
#امیرجوادی_فر #جنایت_کهریزک #کهریزک #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امیر جوادیفر، جوانی که عاشق ترانهسرایی، شعر و ادبیات بود و علاقه زیادی به بازیگری داشت، ولی ضحاک تمام آرزوهایش را از او گرفت
امیر جانم ، برادر شجاع و قهرمانم : هنوز بعد از گذشت پانزده سال شب نالههایت برایم زنده میشود که از مادرت چشم های زیبایت را میخواستی ، هنوز تصویر لبهای خشک و تشنهات را فراموش نکردم که وقتی که ناباورانه خون بالا آوردب و در اوج مظلومیت با ما وداع کردی.
جاویدنام امیر جوادیفر پیش از دستگیری در روز ۱۸ تیر ۱۳۸۸ توسط لباس شخصی به شدت از ناحیهٔ سر و گردن، بینی، چشم، فک و دنده هایش مجروح شده بود و یک شب در بیمارستان فیروزگر بستری شد و فردای آن روز ۱۹ تیر تحویل پلیس پیشگیری داده شد و به دستور دادستان تهران (سعید مرتضوی) به همراه ما به بازداشتگاه کهریزک منتقل شود.
امیر روزهای خیلی سختی را در بازداشتگاه کهریزک سپری کرد. وقتی وارد کهریزک شد گردنش، فکش و دنده هایش خرد شده بود و بینایی یکی از چشم هایش را بر اثر ضرب شتم مامورین از دست داده بود و همش به فکر این بود که چرا یکی از چشمانش نمیبیند. چند روز گذشت و چشمانش بخاطر شرایط غیر بهداشتی بازداشتگاه کهریزک به شدت عفونت کرده بود. یک بار در کنار دستشویی وقتی امیر می خواست آب بخوره دیدمش و بهم گفت نمیدونم چرا چشم سمت چپم نمیبینه؟ گفتن واقعیت برایم سخت بود و نتوانستم بگویم بینایی یکی از چشم هایت را از دست دادهای، در آن لحظه تنها کاری که از دستم بر آمد دل داری بود.
امیر همیشه با صدای بلند ناله میکرد و از مادرش کمک میخواست که مادرم! چرا یکی از چشم هایم نمی بیند چشم هایم را به من باز گردان. بعد از اینکه از زندان اوین آزاد شدم متوجه شدم مادر امیر پنج سال پیش از دستگیریاش بر اسر سرطان فوت کرده بود و داغ مادرش بر دلش مانده بود و در آخرین روزهای زندگیش همش از مادرش کمک میخواست و در آخر هم به سوی مادرش شتافت.
روز آخر بود داشتیم از جهنم کهریزک به زندان اوین منتقل میشدیم، امیر حالش از چند روز پیش خیلی وخیمتر شده بود و در آن آفتاب سوزان تیر ماه در کنج سایه ای در حیاط نشسته بود. در همان لحظه (سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک) به جرم اینکه امیر در سایه نشسته بود و در زیر آفتاب سوزان نبود شروع کرد با پوتین بر سر و صورت و دندههای شکستهاش چند ضربه ای زد که امیر از شدت درد پوتین مجبور شد از سایه بیرون بیاد و با تنی بی جان کنار ما بشیند.
قبل از اینکه سوار اتوبوس بشیم دست های پلاستیکی به دستمان زدند، انقدر محکم بستند که دست همگی خون مرده شده بود و دست بعضی ها را پاره کرده بود. راننده اتوبوس و مامورین نیروی انتظامی از بوی گند ما همگی ماسک زدند.هوای داخل اتوبوس خیلی گرم بود و هر چی التماس کردیم پنجره ها را باز کنند این کار رو نکردند، نامرد ها جلوی ما آب خنک میخوردند ولی یک قطره آب هم به ما نمی دادند. چند تا سرباز در اتوبوس ما بود که باتوم بر دست داشتند و هر کسی ناله میکرد با باتوم پذیرایی میکردند.
امیر در راه کهریزک به اوین در اتوبوس حالش خیلی بد شده بود و خیلی هم تشنه بود و لب هایش از تشنگی خشک شده بود، دوستانم به مامورین خیلی التماس کردند که تو رو خدا به او آب بدهند ولی دریغ از یک قطره آب. امیر با لبهای تشنه مرتب خون بالا میآورد، تنفس کم کم برای امیر سخت و سختتر میشد. یکی از دوستانم به امیر تنفس مصنوعی داد ولی متأسفانه هیچ کاری از دستش بر نیامد تا امیر زنده بماند. وقتش بود که امیر در اوج مظلومیت از این دنیا برود و به سوی مادرش بشتابد. امیر جان ما رو ببخش که نتوانستیم برایت کاری انجام دهیم و تو در اخر مظلومانه از این دنیا رفتی و داغت را بر دل پدر ، برادر ، لبخند و ما گذاشتی.
یاد و خاطره.ات تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست.💔»
#امیرجوادی_فر #جنایت_کهریزک #کهریزک #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دلبر توکلی، خبرنگار مستقل که خبر از کشتهشدن یکی از بازداشتیهای خیزش انقلابی ۱۴۰۱ داده بود، حالا اطلاعاتی تکمیلی به شرح زیر منتشر کرده است:
«لازم میدونم در مورد خبری که نوشتم اطلاعات تکمیلی و تصحیحی که به دستم رسید را منتشر کنم. #پرنیان_دلیری متولد سال ۱۳۶۳ بود و در تاریخ ۲۷ مهر سال ۱۴۰۱ در حوالی میدان فلسطین دستگیر شد. خانواده پرنیان طی دو سال گذشته از سوی سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی، تحت فشار قرار گرفتند که اگر اطلاع رسانی کنند خواهر پرنیان را هم دستگیر خواهند کرد.. پرنیان در بازجویی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. چند هفته قبل به خانواده پرنیان اینطور گفتند که «دخترشان اعدام شده» و چند روز با تاخیر و تحت فشار امنیتی مراسم خاکسپاری انجام شد. ظاهرا عموی پرنیان را هم در مراسم خاکسپاری دستگیر کردند. این اطلاعات از طرف یکی از نزدیکان پرنیان به دست من رسیده است. حفظ امنیت فردی که این خبر را به من داده در اولویت هست و هر خبر تکمیلی که بدستم برسد منتشر میکنم. برداشت من از اطلاعات تکمیلی اینست :«حکومت به خانواده پرنیان، دروغ گفتهکه پرنیان اعدام شده و احتمالا پرنیان را در شرایط شکنجه و آزار در زندان کشتهاند، آنهم بدون طی شدن روند قضایی و بعدا جسد را به خانواده تحویل دادند. » لطفا هر کسی خبر تکمیلی و اطلاعاتی در این مورد داره در دایرکت پیام بدهد.»
delbar.tavakoli
ـ خانم توکلی، خبرنگار تحقیقی و با سابقه است که نامش با اطلاعرسانی درباره جاویدنام ندا آقاسلطان و ممانعت از تحریف واقعیت درباره قتل او گره خورده است.
از نوشته خانم توکلی چنین بر میآید که پرنیان دلیری احتمالا فارغالتحصیل دانشگاه هنر بود. لطفا اگر از ورودیهای سالهای ۱۳۸۰ به بعد هستید و چنین فردی را میشناسید با ما تماس بگیرید و اگر اطلاعاتی دارید، بگویید.
در تمام سالیان گذشته، جمهوری اسلامی افراد زیادی را کشته است، ولی هیچ اطلاعاتی در خصوص آنها منتشر نشده است. در جریان کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸, در اعتراضات سالهای ۸۸، ۸۹، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۱ و ... همه میدانیم که تعداد جانباختگان بسیار بیشتر از آماری است که تا کنون منتشر شده است.
لذا برای راستیآزمایی و جمعآوری اطلاعات جانباختگان به یاری هموطنان نیازمندیم.
اگر عزیزی از نزدیکان شما بازداشت میشود، لطفا اطلاعات کامل او را برای رسانهها و نهادهای حقوق بشری ارسال کنید و نگذارید در گمنامی بماند.
#پرنیان_دلیری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«لازم میدونم در مورد خبری که نوشتم اطلاعات تکمیلی و تصحیحی که به دستم رسید را منتشر کنم. #پرنیان_دلیری متولد سال ۱۳۶۳ بود و در تاریخ ۲۷ مهر سال ۱۴۰۱ در حوالی میدان فلسطین دستگیر شد. خانواده پرنیان طی دو سال گذشته از سوی سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی، تحت فشار قرار گرفتند که اگر اطلاع رسانی کنند خواهر پرنیان را هم دستگیر خواهند کرد.. پرنیان در بازجویی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. چند هفته قبل به خانواده پرنیان اینطور گفتند که «دخترشان اعدام شده» و چند روز با تاخیر و تحت فشار امنیتی مراسم خاکسپاری انجام شد. ظاهرا عموی پرنیان را هم در مراسم خاکسپاری دستگیر کردند. این اطلاعات از طرف یکی از نزدیکان پرنیان به دست من رسیده است. حفظ امنیت فردی که این خبر را به من داده در اولویت هست و هر خبر تکمیلی که بدستم برسد منتشر میکنم. برداشت من از اطلاعات تکمیلی اینست :«حکومت به خانواده پرنیان، دروغ گفتهکه پرنیان اعدام شده و احتمالا پرنیان را در شرایط شکنجه و آزار در زندان کشتهاند، آنهم بدون طی شدن روند قضایی و بعدا جسد را به خانواده تحویل دادند. » لطفا هر کسی خبر تکمیلی و اطلاعاتی در این مورد داره در دایرکت پیام بدهد.»
delbar.tavakoli
ـ خانم توکلی، خبرنگار تحقیقی و با سابقه است که نامش با اطلاعرسانی درباره جاویدنام ندا آقاسلطان و ممانعت از تحریف واقعیت درباره قتل او گره خورده است.
از نوشته خانم توکلی چنین بر میآید که پرنیان دلیری احتمالا فارغالتحصیل دانشگاه هنر بود. لطفا اگر از ورودیهای سالهای ۱۳۸۰ به بعد هستید و چنین فردی را میشناسید با ما تماس بگیرید و اگر اطلاعاتی دارید، بگویید.
در تمام سالیان گذشته، جمهوری اسلامی افراد زیادی را کشته است، ولی هیچ اطلاعاتی در خصوص آنها منتشر نشده است. در جریان کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸, در اعتراضات سالهای ۸۸، ۸۹، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۱ و ... همه میدانیم که تعداد جانباختگان بسیار بیشتر از آماری است که تا کنون منتشر شده است.
لذا برای راستیآزمایی و جمعآوری اطلاعات جانباختگان به یاری هموطنان نیازمندیم.
اگر عزیزی از نزدیکان شما بازداشت میشود، لطفا اطلاعات کامل او را برای رسانهها و نهادهای حقوق بشری ارسال کنید و نگذارید در گمنامی بماند.
#پرنیان_دلیری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه احمدرضا حائری از زندان قزلحصار در واکنش به افزایش غیرقانونی حکم به شش سال و سه ماه:
عصبانیم از قلدری شما که زندگی ملتی را گروگان گرفته!
دیوان عالی حکم سه سال و هشت ماه زندانم را که دو سال پیش شعبه ۲۶ صادر و عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ تجدیدنظر تایید کرده را نقض کرده بود، و پرونده برای رسیدگی مجدد و احتمالا آزادی موقتم با وثیقه به شعبه ۲۱ تجدیدنظر رفته بود.
شبها در زندان، داخل اتاق دو در یکونیم متری که «قبر زندگان»ش میخوانم، بار عشق به همسرم و دخترکم «هستی»، عشق به پدرم و مادرم و عشق به زندگی ضریب میخورد و صدها برابر میشود و قرار را از دل و خواب را از چشمانم میرباید.
اما این اواخر با نقض حکم ظالمانه، فکر به آزادی و اینکه پس از یکونیم سال دوری، به خانه برگردم و بروم پیش دخترکم و به تلافی غصه ۶۰۰ روز دوری، ساعتها در آغوشش گرفته و برایش قصه بخوانم قلبم را جلا میدهد و چشمم دیگر کمتر متوجه دیوارهای این «قبر زندگان» و نزدیکی غریبشان به هم میشود.
در چنین حالاتی بودم که وکلا خبر آوردند، شعبه ۲۱ اعاده را رد کرده است!
چرا؟
چون یک سال پیش وقتی شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت حکم ۹۱ روز زندان(شکایت سازمان زندانها به دلیل اینکه مرگ زنده یاد ساسان نیکنفس و امیرحسین حاتمی در زندان را «قتل سیستماتیک» نامیده بودم) را برای ادغام با حکم اصلی نزد شعبه ۳۶ میفرستد، این شعبه به جای ادغام دو حکم، هر دو را باطل کرده و با افزودن ۲۰ماه حکم زندان در مجموع، حکم تازهای صادر میکند.(متن حکم پیوست است)
سه سال و هشت ماه حبس اقدام علیه امنیت ملی میشود چهار سال؛ هشت ماه حبس تبلیغ! میشود یک سال، ۹۱ روز حبس نشر اکاذیب! نیز میشود ۱۵ ماه زندان!
تاریخ صدور حکم جدید کی بوده؟
۱۵ مهر ۱۴۰۱، یعنی درست چهار روز پس از انتشار نامه سرگشاده من به محسنی اژهای رئیس عدلیه! که در جایی از آن نوشته بودم:«حکم یک خطی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب که بر اساس آن اینجانب به چهار سال و چهار ماه زندان محکوم شدهام، از مصادیق بارز آپارتاید قضایی است. حکمی شرمآور که به صراحت حق آزادی بیان و آزادی قلم را به سخره گرفته و مصاحبهها و نوشتن نامه سرگشاده به گزارشگران سازمان ملل را مصادیق عمل مجرمانه دانسته است!»
بله!
به همین سادگی!
آقای عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ از فرط عصبانیت بابت اینکه حکمش را «شرمآور» خوانده بودم، ۲۰ ماه حکم اضافه برایم برید! و از آن بدتر در عملی غیرقانونی به مدت یک سال یعنی از مهر پارسال تا همین چند روز پیش حکم فراقضایی و کینهورزانه خود را از من، دو وکیل محترم و حتی قضات دیوان عالی کشور پنهان میدارد! تا اگر احیانا رای «بیپایه و اساس» قبلیاش در دیوان نقض شد؛ با توجه به عدم اطلاع وکلا و دیوان از رای تازه، روند اعاده دادرسی مختل و مانعی ایجاد کند بر سر راه آزادی من!، البته در مسیر انجام این تخلف و رفتار غیرقانونی و تحقق این هدف از یاری شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت نیز بهرهمند میشود که رای آخر پرونده یک سال در خفا بماند!
بله!
به همین سادگی!
گوئی نه چیزی به نام قانون وجود دارد و نه دستگاه عریض و طویلی به نام قوه قضائیه! زورشان میرسد که همه موازین قانونی و انسانی را نادیده بگیرند و میگیرند!
بسیار عصبانی هستم، در داخل بند رفقای همبندیم که ۴۱ هفته است سهشنبهها همراه با هم علیه «اعدام» دست به اعتصاب غذا میزنیم، دلایل اصلی عصبانیتم را میدانندِ اما رفیقی شفیق تلفنی میگوید:
«مجموع حکمت الان شش سال و سه ماه است اما اشدش که چهار سال است قابل اجراست و....!»
میگویم:
«برادر! من برای خودم و بیقانونی که در حقام شده و مانع از آزادی احتمالیام شده ناراحت نیستم! عصبانیتم بابت این است که وقتی با ما که خبری از حال و روزمان به بیرون از این زندان میرود، چنین بیپروا رفتار میکنند و حقوقمان را نادیده میگیرند، گویی که «شهر هرت است» این مملکت! وای به حال آنها که بی نام و نشانی در دست اینها اسیر میشوند.
من عصبانیام برای حکم اعدام «عیدو؛ سلیمان و عبدالغنی شهبخش و عبدالرحیم گرگیج که الان اجرایشان به شعبه یک دادسرای امنیت ابلاغ شده!
من عصبانیام برای وضعیت چهار هموطن عربی که در اهواز به اعدام محکوم شده و چندین روز است به انفرادی منتقل شده و هیچ خبری از آنها نیست.
من عصبانیام از دادگاه بچههای اکباتان که پشت درهای بسته برگزار شده و بیشتر به قرعهکشی میماند که در آن گردن انسانی را انتخاب میکنند برای به دار کشیدن!»
متن کامل نامه را اینجا بخوانید:
https://tavaana.org/ahmadrea-haeri_letter/
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
۲۱ آبان ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عصبانیم از قلدری شما که زندگی ملتی را گروگان گرفته!
دیوان عالی حکم سه سال و هشت ماه زندانم را که دو سال پیش شعبه ۲۶ صادر و عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ تجدیدنظر تایید کرده را نقض کرده بود، و پرونده برای رسیدگی مجدد و احتمالا آزادی موقتم با وثیقه به شعبه ۲۱ تجدیدنظر رفته بود.
شبها در زندان، داخل اتاق دو در یکونیم متری که «قبر زندگان»ش میخوانم، بار عشق به همسرم و دخترکم «هستی»، عشق به پدرم و مادرم و عشق به زندگی ضریب میخورد و صدها برابر میشود و قرار را از دل و خواب را از چشمانم میرباید.
اما این اواخر با نقض حکم ظالمانه، فکر به آزادی و اینکه پس از یکونیم سال دوری، به خانه برگردم و بروم پیش دخترکم و به تلافی غصه ۶۰۰ روز دوری، ساعتها در آغوشش گرفته و برایش قصه بخوانم قلبم را جلا میدهد و چشمم دیگر کمتر متوجه دیوارهای این «قبر زندگان» و نزدیکی غریبشان به هم میشود.
در چنین حالاتی بودم که وکلا خبر آوردند، شعبه ۲۱ اعاده را رد کرده است!
چرا؟
چون یک سال پیش وقتی شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت حکم ۹۱ روز زندان(شکایت سازمان زندانها به دلیل اینکه مرگ زنده یاد ساسان نیکنفس و امیرحسین حاتمی در زندان را «قتل سیستماتیک» نامیده بودم) را برای ادغام با حکم اصلی نزد شعبه ۳۶ میفرستد، این شعبه به جای ادغام دو حکم، هر دو را باطل کرده و با افزودن ۲۰ماه حکم زندان در مجموع، حکم تازهای صادر میکند.(متن حکم پیوست است)
سه سال و هشت ماه حبس اقدام علیه امنیت ملی میشود چهار سال؛ هشت ماه حبس تبلیغ! میشود یک سال، ۹۱ روز حبس نشر اکاذیب! نیز میشود ۱۵ ماه زندان!
تاریخ صدور حکم جدید کی بوده؟
۱۵ مهر ۱۴۰۱، یعنی درست چهار روز پس از انتشار نامه سرگشاده من به محسنی اژهای رئیس عدلیه! که در جایی از آن نوشته بودم:«حکم یک خطی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب که بر اساس آن اینجانب به چهار سال و چهار ماه زندان محکوم شدهام، از مصادیق بارز آپارتاید قضایی است. حکمی شرمآور که به صراحت حق آزادی بیان و آزادی قلم را به سخره گرفته و مصاحبهها و نوشتن نامه سرگشاده به گزارشگران سازمان ملل را مصادیق عمل مجرمانه دانسته است!»
بله!
به همین سادگی!
آقای عباسعلی خوزان در شعبه ۳۶ از فرط عصبانیت بابت اینکه حکمش را «شرمآور» خوانده بودم، ۲۰ ماه حکم اضافه برایم برید! و از آن بدتر در عملی غیرقانونی به مدت یک سال یعنی از مهر پارسال تا همین چند روز پیش حکم فراقضایی و کینهورزانه خود را از من، دو وکیل محترم و حتی قضات دیوان عالی کشور پنهان میدارد! تا اگر احیانا رای «بیپایه و اساس» قبلیاش در دیوان نقض شد؛ با توجه به عدم اطلاع وکلا و دیوان از رای تازه، روند اعاده دادرسی مختل و مانعی ایجاد کند بر سر راه آزادی من!، البته در مسیر انجام این تخلف و رفتار غیرقانونی و تحقق این هدف از یاری شعبه یک اجرای احکام دادسرای امنیت نیز بهرهمند میشود که رای آخر پرونده یک سال در خفا بماند!
بله!
به همین سادگی!
گوئی نه چیزی به نام قانون وجود دارد و نه دستگاه عریض و طویلی به نام قوه قضائیه! زورشان میرسد که همه موازین قانونی و انسانی را نادیده بگیرند و میگیرند!
بسیار عصبانی هستم، در داخل بند رفقای همبندیم که ۴۱ هفته است سهشنبهها همراه با هم علیه «اعدام» دست به اعتصاب غذا میزنیم، دلایل اصلی عصبانیتم را میدانندِ اما رفیقی شفیق تلفنی میگوید:
«مجموع حکمت الان شش سال و سه ماه است اما اشدش که چهار سال است قابل اجراست و....!»
میگویم:
«برادر! من برای خودم و بیقانونی که در حقام شده و مانع از آزادی احتمالیام شده ناراحت نیستم! عصبانیتم بابت این است که وقتی با ما که خبری از حال و روزمان به بیرون از این زندان میرود، چنین بیپروا رفتار میکنند و حقوقمان را نادیده میگیرند، گویی که «شهر هرت است» این مملکت! وای به حال آنها که بی نام و نشانی در دست اینها اسیر میشوند.
من عصبانیام برای حکم اعدام «عیدو؛ سلیمان و عبدالغنی شهبخش و عبدالرحیم گرگیج که الان اجرایشان به شعبه یک دادسرای امنیت ابلاغ شده!
من عصبانیام برای وضعیت چهار هموطن عربی که در اهواز به اعدام محکوم شده و چندین روز است به انفرادی منتقل شده و هیچ خبری از آنها نیست.
من عصبانیام از دادگاه بچههای اکباتان که پشت درهای بسته برگزار شده و بیشتر به قرعهکشی میماند که در آن گردن انسانی را انتخاب میکنند برای به دار کشیدن!»
متن کامل نامه را اینجا بخوانید:
https://tavaana.org/ahmadrea-haeri_letter/
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
۲۱ آبان ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاشار تبریزی فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق، این ویدیو را در کانال تلگرام خود منتشر کرد و نوشت:
«امروز بیش از ۱۱ تن از سربازان گمنام امام زمان سازمان اطلاعات سپاه عاشورای تبریز موقع خروج از خانه به زور وارد خانهام شدند تمام خانه را تفتیش و گوشی همراه مرا با خود بردند.
۲۸ آبان ۱۴۰۳ بنا به احضاریه و دستور نانوشته دادستان تبریز باید در مقر قرارگاه این سازمان حضور پیدا کنم.»
لازم به ذکر است، صفحه اینستاگرام و توئیتر آقای یاشار تبریزی فعلا از دسترس ایشان خارج شده است.
یاشار تبریزی از جمله فعالان مدنی است که همواره نظرات انتقادی خود را با صراحت و البته به مسالمتترین شکل بیان میکند. جمهوری اسلامی اما تحمل شنیدن هیچ نظر انتقادیای را ندارد.
#یاشار_تبریزی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز بیش از ۱۱ تن از سربازان گمنام امام زمان سازمان اطلاعات سپاه عاشورای تبریز موقع خروج از خانه به زور وارد خانهام شدند تمام خانه را تفتیش و گوشی همراه مرا با خود بردند.
۲۸ آبان ۱۴۰۳ بنا به احضاریه و دستور نانوشته دادستان تبریز باید در مقر قرارگاه این سازمان حضور پیدا کنم.»
لازم به ذکر است، صفحه اینستاگرام و توئیتر آقای یاشار تبریزی فعلا از دسترس ایشان خارج شده است.
یاشار تبریزی از جمله فعالان مدنی است که همواره نظرات انتقادی خود را با صراحت و البته به مسالمتترین شکل بیان میکند. جمهوری اسلامی اما تحمل شنیدن هیچ نظر انتقادیای را ندارد.
#یاشار_تبریزی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، میگوید:
«کلینیک ترک بیحجابی در فردای جمهوری اسلامی میتواند به موزه تبدیل شود تا آیندگان بدانند که در روزهای سیاه جمهوری اسلامی چه گذشت.»
روز گذشته مهری دازستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران از افتتاح کلینیکهای ترک بیحجابی برای بازگرداندن حجاب به افرادی که آن را ترک کردهاند خبر داد. او گفت در این مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ارائه میشود!
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کلینیک ترک بیحجابی در فردای جمهوری اسلامی میتواند به موزه تبدیل شود تا آیندگان بدانند که در روزهای سیاه جمهوری اسلامی چه گذشت.»
روز گذشته مهری دازستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران از افتتاح کلینیکهای ترک بیحجابی برای بازگرداندن حجاب به افرادی که آن را ترک کردهاند خبر داد. او گفت در این مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ارائه میشود!
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طالبان رادیوی آموزشی «لونگ» را به دلیل پخش تماس تلفنی دختران و پخش موسیقی تعطیل کرد.
مرکز خبرنگاران افغانستان اعلام کرده، رادیو آموزشی «لونگ» در ولایت خوست به دلیل پخش تماس تلفنی دختران و استفاده از موسیقی در برنامههایش، توسط اداره امر به معروف طالبان بسته شده است.
حاکمیت این تفکر تا کجا پیش میرود؟ به یاد بیاورید در روزهای گذشته هم حتی سخنگفتن زنان با یکدیگر هم ممنوع اعلام شده بود.
هر چند مقامات طالبان در توضیح بیشتر گفتند: این تصمیم مربوط به «موارد استثنایی» بوده. مثلا شرایط خاصی مانند زمان عبادت و نماز زنان که از آنان خواسته شده که در این مواقع صحبت نکنند و برای برقراری ارتباط با زنان دیگر، از حرکات دست استفاده کنند.
به یاد بیاوریم ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم برنامههای رادیو و تلویزیون تعطیل شدند و سرنوشت دردناک مجریان زن مثل مریم ریاضی. ممنوعیت موسیقی هم که کماکان ادامه دارد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#طالبان
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
مرکز خبرنگاران افغانستان اعلام کرده، رادیو آموزشی «لونگ» در ولایت خوست به دلیل پخش تماس تلفنی دختران و استفاده از موسیقی در برنامههایش، توسط اداره امر به معروف طالبان بسته شده است.
حاکمیت این تفکر تا کجا پیش میرود؟ به یاد بیاورید در روزهای گذشته هم حتی سخنگفتن زنان با یکدیگر هم ممنوع اعلام شده بود.
هر چند مقامات طالبان در توضیح بیشتر گفتند: این تصمیم مربوط به «موارد استثنایی» بوده. مثلا شرایط خاصی مانند زمان عبادت و نماز زنان که از آنان خواسته شده که در این مواقع صحبت نکنند و برای برقراری ارتباط با زنان دیگر، از حرکات دست استفاده کنند.
به یاد بیاوریم ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم برنامههای رادیو و تلویزیون تعطیل شدند و سرنوشت دردناک مجریان زن مثل مریم ریاضی. ممنوعیت موسیقی هم که کماکان ادامه دارد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#طالبان
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
همزمان با افزایش چشمگیر قیمت بیتکوین، جمهوری اسلامی به بهانه صرفهجویی در مصرف برق، خاموشیهای گستردهای را بر ایران تحمیل کرده است.
رویترز پیشتر اعلام کرده بود: حدود ۴.۵ درصد از کل استخراج بیتکوین در جهان در ایران انجام میشود.
صدها میلیون دلار درآمد برای جمهوری اسلامی در عوض عدم امنیت از هر نظر برای جامعه.
یکی از همراهان توانا این پیام را برای ما ارسال کرده است:
«من یک معلم هستم. فکر میکنند با اعلام برنامه روزانه قطعی برق همهچیز عادی میشود؟
چرا بهمحض اینکه بیتکوین گران شد، جمهوری اسلامی برای کل کشوری که سرشار از منابع عظیم گازی و نفتی است برنامه منظم خاموشی تنظیم کرد؟
غیرعادیترین وضعیت در کشور حاکم است و راه چاره واقعی نابودی تفکر ایدئولوژیک بر کشورمان است.»
نظر شما چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#قطع_برق
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
رویترز پیشتر اعلام کرده بود: حدود ۴.۵ درصد از کل استخراج بیتکوین در جهان در ایران انجام میشود.
صدها میلیون دلار درآمد برای جمهوری اسلامی در عوض عدم امنیت از هر نظر برای جامعه.
یکی از همراهان توانا این پیام را برای ما ارسال کرده است:
«من یک معلم هستم. فکر میکنند با اعلام برنامه روزانه قطعی برق همهچیز عادی میشود؟
چرا بهمحض اینکه بیتکوین گران شد، جمهوری اسلامی برای کل کشوری که سرشار از منابع عظیم گازی و نفتی است برنامه منظم خاموشی تنظیم کرد؟
غیرعادیترین وضعیت در کشور حاکم است و راه چاره واقعی نابودی تفکر ایدئولوژیک بر کشورمان است.»
نظر شما چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#قطع_برق
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
«همه کارگران کشتهشده معدن طبس زیر خط فقر بودند.»
این سخن وزیر کار جمهوری اسلامی است. البته این مقام جمهوری اسلامی هیچ برنامهای برای هزاران کارگر دیگری که زنده ماندهاند و زیر خط فقر زندگی میکنند، ندارد!
او به صراحت اعتراف میکند: «معادن در ایران سودآور هستند؛ اما دستمزد آنها کارگران را از خط فقر بیرون نمیآورد.»
شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، معدن زغالسنگ طبس منفجر شد. انفجار این معدن با وجود هشدار کارگران نسبت به نشت گاز، از حوادث هولناک که از جنایات هولناک جمهوری اسلامی بود. هر چند جمهوری اسلامی اعلام کرده در این جنایت ۵۲ کارگر فوت شدهاند اما بنا به اعلام آمار محلی تعداد فوتشدگان بس بیشتر است و البته نکته مهم اینکه آنها از حق و حقوق خود چه در زمان حیات و چه اکنون پس از مرگ محروم بودهاند.
کم سنترین معدنچی متولد ۷۹ و بزرگترین معدنکار متولد ۴۹ است و بیشتر فوتشدگان متولد دهه ۶۰ بودهاند و جوانان زیر در اوج جوانی جان خود را در این معدن از دست دادند.
دادخواهیم:
مصطفی فشانجردی
سید ابراهیم حسینی کاشیدار
رضا خبری
احمد مختاری
امیرعلی خسروی
حسن ریواد
مجتبی جبله
حسن توکلی
اصغر فاطمی
محمدجواد قاسمی.
ولی اله اسماعیلی
علی نادریان
جواد باعثی
عباس بهمدی
جواد صحراگرد
احمد آموزگار سراب
حمید آموزگار سراب
مجید حسین زاده هاشمی
حسین تقی شورک تویکالاو
محمد سنجری
محسن سرگزی
محمود کوهی
محمد مرادی
غلامرضا رمضانی
جواد طوسی
حسن مصطفوی ثانی
محمد سارانی
علی مهری
رمضان علی داوری قله زو
سیدمنصور حسینی
براتعلی غریب
حسن تیموری
قربان رفیعی قله زو
حسین نوری خلیل آباد
احمد جغتایی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ایران
#معدن_طبس
@Tavaana_TavaanaTech
این سخن وزیر کار جمهوری اسلامی است. البته این مقام جمهوری اسلامی هیچ برنامهای برای هزاران کارگر دیگری که زنده ماندهاند و زیر خط فقر زندگی میکنند، ندارد!
او به صراحت اعتراف میکند: «معادن در ایران سودآور هستند؛ اما دستمزد آنها کارگران را از خط فقر بیرون نمیآورد.»
شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، معدن زغالسنگ طبس منفجر شد. انفجار این معدن با وجود هشدار کارگران نسبت به نشت گاز، از حوادث هولناک که از جنایات هولناک جمهوری اسلامی بود. هر چند جمهوری اسلامی اعلام کرده در این جنایت ۵۲ کارگر فوت شدهاند اما بنا به اعلام آمار محلی تعداد فوتشدگان بس بیشتر است و البته نکته مهم اینکه آنها از حق و حقوق خود چه در زمان حیات و چه اکنون پس از مرگ محروم بودهاند.
کم سنترین معدنچی متولد ۷۹ و بزرگترین معدنکار متولد ۴۹ است و بیشتر فوتشدگان متولد دهه ۶۰ بودهاند و جوانان زیر در اوج جوانی جان خود را در این معدن از دست دادند.
دادخواهیم:
مصطفی فشانجردی
سید ابراهیم حسینی کاشیدار
رضا خبری
احمد مختاری
امیرعلی خسروی
حسن ریواد
مجتبی جبله
حسن توکلی
اصغر فاطمی
محمدجواد قاسمی.
ولی اله اسماعیلی
علی نادریان
جواد باعثی
عباس بهمدی
جواد صحراگرد
احمد آموزگار سراب
حمید آموزگار سراب
مجید حسین زاده هاشمی
حسین تقی شورک تویکالاو
محمد سنجری
محسن سرگزی
محمود کوهی
محمد مرادی
غلامرضا رمضانی
جواد طوسی
حسن مصطفوی ثانی
محمد سارانی
علی مهری
رمضان علی داوری قله زو
سیدمنصور حسینی
براتعلی غریب
حسن تیموری
قربان رفیعی قله زو
حسین نوری خلیل آباد
احمد جغتایی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ایران
#معدن_طبس
@Tavaana_TavaanaTech
امروز، چهارشنبه حداقل ۷ انسان در زندان قزلحصار کرج اعدام شدند.
جمهوری اسلامی به هر بهانهای جان انسانها را میگیرد.
از یاد نبریم اعدام مجازات هیچ جرمی نیست.
۴۱ هفته است که زندانیان سهشنبهها همراه با هم علیه «اعدام» دست به اعتصاب غذا میزنند. این کارزار سهشنبههای نه به اعدام از آن جهت حائز اهمیت است که صدای زندانیان است صدای کسانی ست که جمهوری اسلامی برای اینکه جامعه صدایشان را نشنود آنها را به زندان افکنده اما آنها با مقاومتی ستودنی کارزار سهشنبههای نه به اعدام را کلید زدند و اکنون در برابر ستم جمهوری اسلامی بر ایران و ایرانی سکوت نمیکنند.
طرح از رضا عقیلی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی به هر بهانهای جان انسانها را میگیرد.
از یاد نبریم اعدام مجازات هیچ جرمی نیست.
۴۱ هفته است که زندانیان سهشنبهها همراه با هم علیه «اعدام» دست به اعتصاب غذا میزنند. این کارزار سهشنبههای نه به اعدام از آن جهت حائز اهمیت است که صدای زندانیان است صدای کسانی ست که جمهوری اسلامی برای اینکه جامعه صدایشان را نشنود آنها را به زندان افکنده اما آنها با مقاومتی ستودنی کارزار سهشنبههای نه به اعدام را کلید زدند و اکنون در برابر ستم جمهوری اسلامی بر ایران و ایرانی سکوت نمیکنند.
طرح از رضا عقیلی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی کلینیکهای ترک بیحجابی راهاندازی میکند!
مهری طالبیدارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران، گفته است «میخواهیم اولین کلینیک ترک بیحجابی را در تهران راه بیندازیم.» هرچند کارشناسان و جامعه معتقدند این ایده احمقانه و بدون تفکر مطرح شده است اما گوینده اعتقاد دارد؛ این ایده «پس از بررسیهای تخصصی و جلسات کارشناسی» خلق شده است!
«دغدغه جمهوری اسلامی، نه گرانی ست و نه تورم، نه کمبود دارو ست نه آلودگی هوا و نه آمار بالای قتل و سرقت در جامعه.
دغدغه جمهوری! اسلامی افتتاح «کلینیک ترک بیحجابی» است. سرمایه ما مردم اینگونه هدر میشود. سرمایه جوانی جامعه، سرمایه آموزش، سرمایه اعتماد، سرمایه امنیت و ... همه با این طرحها و اقدامات جمهوری اسلامی نابود شده است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
نظر شما چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
مهری طالبیدارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران، گفته است «میخواهیم اولین کلینیک ترک بیحجابی را در تهران راه بیندازیم.» هرچند کارشناسان و جامعه معتقدند این ایده احمقانه و بدون تفکر مطرح شده است اما گوینده اعتقاد دارد؛ این ایده «پس از بررسیهای تخصصی و جلسات کارشناسی» خلق شده است!
«دغدغه جمهوری اسلامی، نه گرانی ست و نه تورم، نه کمبود دارو ست نه آلودگی هوا و نه آمار بالای قتل و سرقت در جامعه.
دغدغه جمهوری! اسلامی افتتاح «کلینیک ترک بیحجابی» است. سرمایه ما مردم اینگونه هدر میشود. سرمایه جوانی جامعه، سرمایه آموزش، سرمایه اعتماد، سرمایه امنیت و ... همه با این طرحها و اقدامات جمهوری اسلامی نابود شده است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
نظر شما چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech