آموزشکده توانا
58K subscribers
30.1K photos
36.2K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صحبت‌های میلاد محمدی، برادر جاویدنام شهریار محمدی، که هم‌اکنون در میدان مل‌لست‌من در تورنتو به همراه جمعی از فعالین این شهر در اعتصاب غذا برای محکوم‌کردن قتل‌های حکومتی در ایران به‌سر می‌برد.
شنبه ۲۷ ژانویه ساعت ۱ بعد از ظهر در همین مکان تجمع اعتراضی برگزار خواهد شد. در همین روز در شهرهای دیگر جهان هم این تظاهرات برپا خواهد بود.

#نه_به_اعدام #اتحاد_رمز_پیروزی #همبستگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمهوری اسلامی در تلاش است، که با اجرای احکام اعدام و سرکوب مستمرِ اعتراضات، مردم را از ادامه مبارزه برای دست‌یافتن به آزادی و دموکراسی مأیوس کند.
مردم ایران اما همچنان به اشکال مختلف مبارزه خود را علیه این رژیم ضد انسانی ادامه می‌دهند.
سپاس فراوان از شما عزیزان، که یکبار دیگر با حضور خود، صدای آزادیخواهی مردم ایران را به گوش جهانیان رساندید.

ما ایستاده‌ایم تا روز آزادی

از اینستاگرام کوثر افتخاری، از مصدومان چشم



#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #محمد_قبادلو #نه_به_اعدام #محسن_مظلومی #وفا_آذربار #پژمان_فاتحی #محمد_فرامرزی #عباس_دریس #اعدام_نکنید #اعدام #چشم_برای_آزادی #ما_ادامه_داریم #کوثر_افتخاری #قزلحصار #اتحاد_رمز_پیروزی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلاد محمدی، برادر جاویدنام شهریار محمدی، خشمگین از اعدام چهار جوان دیگر و داغدار شدن چهار خانواده دیگر فریاد می‌زند و از همه ایرانیان می‌خواهد سکوت نکنند و با اتحاد برای دادخواهی در برابر حکومت اعدامی بایستند و هر جای دنیا که هستند به خیابان‌ها بیایند.

او اتحاد حول محور دادخواهی را چاره‌ساز می‌داند و تمرکز بر موضوعات تفرقه‌انگیز را حاصل برنامه‌ریزی نیروهای حکومتی و سایبری می‌داند.

نظر شما چیست؟
همه امروز ناراحت و خشمگین هستند؟ چگونه می‌توانیم بدون راندن یکدیگر، بدون موضع‌گیری نیروهای اپوزیسیون علیه همدیگر و برای نجات ایران و برای دموکراسی و آزادی متحد شده و از این شر بزرگ که ایران را فرا گرفته گذر کنیم؟

#اتحاد_رمز_پیروزی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
چهار هموطن، چهار انسان عاشق، امروز توسط جمهوری اسلامی اعدام شدند، چهار خانواده، چهار زن، میلیون‌ها هموطن عزادار شدند.
به همین راحتی جان انسان‌ها و شادی و آرزوها و رویاهایشان گرفته شد.
انسان‌هایی که حالا تبدیل به خاطره شدند، تبدیل به عکس، نام و عدد شدند. خشمی که ریشه دوانده در جان میلیون‌ها ایرانی ویران‌گر خواهد بود. خشمی که در صورت اتحاد، می‌توان بنیان هر حکومت ستمگری را برافکند.
اما اگر با هم یکی نشویم، ماشین کشتار و سرکوب، به سراغ تک تک هموطنان مبارز و آزادی‌خواه خواهد آمد.


#اتحاد_رمز_پیروزی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زهرا زارع سراجی، زندانی سیاسی سابق، در این ویدیو ضمن ابراز تأثر شدید از قتل حکومتی چهار زندانی سیاسی (وفا آذربار، پژمان فاتحی، محمد فرامرزی و محسن مظلوم)، می‌گوید اگر فقط یک روز همه همت کنیم، می‌توانیم از این وضعیت گذر کنیم. او که پیش‌تر در ویدیویی پس از قتل حکومتی محمد قبادلو از همه مخالفان جمهوری اسلامی خواسته بود که با هم اتحاد داشته باشند و از به کارگیری کلامی که به حکومت اجازه می‌دهد که سؤاستفاده کند، پرهیز کنند، این بار خطاب به همه مردم مسئولیت شهروندی را یادآوری می‌کند. این فعال سیاسی نگاهی انتقادی به عدم مشارکت در اعتصابات و وابستگی به حقوق حکومتی دارد.
او همچنین از نیروهای سیاسی انتقاد می‌کند و می‌خواهد که مرزبندی‌هایی که باعث جدا شدن گروهی از مردم ایران می‌شود را کنار بگذارند.

خانم زارع سراجی که در سال‌های گذشته بارها بازداشت و به زندان محکوم شده، در داخل ایران زندگی می‌کند و گرایش مشروطه‌خواهی دارد.
خانم زارع سراجی، در سال‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ بازداشت شده است. او در حال طی کردن مدت محکومیت خود بود که به خاطر شیوع کرونا و در پی صدور بخشنامه‌ای آزاد شده بود.

- نظر شما در خصوص سخنان خانم زارع سراجی چیست؟

#اتحاد_رمز_پیروزی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«درود بر مردم شریف ایران
هنوز صدای جاوید نام نوید افکاری عزیز توی گوشمه که میگفت«سکوت ما یعنی حمایت از ظلم و ظالم» و این صدا باعث شد من این موزیک رو خلق کنم بنام «سکوت ما»
هیچ حکومتی در طول تاریخ به اندازه جمهوری اسلامی باعث ویرانی و نابودی میهن عزیزمان نبوده و نیست و سکوت ما یعنی حمایت از ظالم وقت آن رسیده که با اتحاد و همبستگی تمام اقوام اصیل ایرانی برای بازپس گیری و آزادی و آبادی میهنمان بکوشیم هیچ قدرتی جلوی اتحاد ما مردم نمی‌تواند ایستادگی کند و بی شک نور بر تاریکی پیروز است
پاینده ایران و ایرانی جانم فدای ایران💚🤍❤️✌️»

متن و ویدیو از صفحه اینستاگرام آقای مصطفی کنعانی
mostafa.kaanani_official


#مهسا_امینی #همبستگی #اتحاد_رمز_پیروزی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«سلام توانا، گفته بودم بهتون که برادرم محمد حسینی رو با خودم به تخت جمشید و پاسارگاد می‌برم. در سفر نوروزیم به استان فارس، یا هر جای دیگری که در سال گذشته تا الان رفتم، یاد کیان همیشه و همه جا با من بوده، باهاش حرف زدم، از ایران، از کشوری که خواهیم ساخت، از آرزوهایی که کیان داشت و قراره که ما برآورده کنیم، دست به دست هک، با اتحاد و همدلی ...»

متن و تصاویر ارسالی مخاطبان توانا

#کیان_حسینی #محمد_حسینی #ایران #اتحاد_رمز_پیروزی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زهرا زارع سراجی، زندانی سیاسی سابق، در این ویدیو در خصوص حضور مجدد نیروهای سرکوبگر گشت ارشاد، خطاب به حکومت می‌گوید ما هرگز به گذشته برنمی‌گیریم و هرگز با زور و خشونت و زندان و تهدید و جریمه از موضع خودمان عقب نمی‌بینیم و به حجاب اجباری حکومت هیچ اهمیتی نمی‌دهیم. او تاکید می‌کند که انتخاب پوشش حق من شهروند ایران است.
او همچنین از حق ناحق حاکمان، به فساد مالی حاکمان انتقاد می‌کند.
خانم زارع سراجی همچنین از مردان جامعه می‌خواهد که در برابر سرکوبگران از زنان حمایت کنند.

خانم زارع سراجی که در سال‌های گذشته بارها بازداشت و به زندان محکوم شده، در داخل ایران زندگی می‌کند و گرایش مشروطه‌خواهی دارد.
خانم زارع سراجی، در سال‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ بازداشت شده است. او در حال طی کردن مدت محکومیت خود بود که به خاطر شیوع کرونا و در پی صدور بخشنامه‌ای آزاد شده بود.

- نظر شما در خصوص سخنان خانم زارع سراجی چیست؟

#اتحاد_رمز_پیروزی #گشت_ارشاد #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #جنگ_علیه_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام جواد موسوی، از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«این چند روزه خیلی حالم بد بود و تمام شب و روزم رو با فکر کردن به نیکا و تمام بچه هایی که در تمام این سالها برای رسیدن به خواسته هاشون در برابر اهریمن ایستادند و در جنگی نابرابر و ناعادلانه جان شیرینشان را از دست دادند گذروندم.بچه هایی که از بهترین ها بودند پاک،شجاع،دلسوز ،آزادی خواه و مهربان.در این شکی نیست که با منفورترین و کثیف ترین موجودات روی زمین طرفیم که برای حفظ قدرت خود به هر کاری دست میزنن و مانند اربابان کمونیستشان به هیچ چیز و هیچ کس اعتقاد ندارند.
قطعا برای پیروزی در برابر این جنایتکارها نیاز به آگاهی،درایت ،صبر ،اتحاد و سازماندهی داریم.به امید اینکه به زودی با اتحادمون در برابرشون این انسان نماها رو از سرزمین عزیزمون بیرون کنیم و مردم عزیزمون روی شادی و خوشی رو ببینن.»


- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشم‌هایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خنده‌ها زدند.
شلیک به چشم‌های معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آن‌ها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشته‌های این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشم‌های «سید جواد موسوی»‌، او را کشتند.

جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنت‌هایش زیر برخی پست‌های توانا وجود دارد.

#اتحاد_رمز_پیروزی
#سید_جواد_موسوی
#قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان
#نیکا_شاکرمی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲۷ اردیبهشت، زادروز امیرجواد اسعدزاده است. امیرجواد متولد ۱۳۶۵ بود، #اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #برای_آزادی  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

برادر #ساسان_قربانی نوشته است که ساسان بسیار پسر زحمتکشی بود، قوی بود، ورزشکار بود و روحیه شادی داشت. در کارگاه آهنگری سخت کار می‌کرد و همیشه دست افراد نیازمند را می‌گرفت و در غم و شادی، کمک حال دیگران بود.تازه توانسته بودند با برادرش یک خانه بسازند و قرار بوده با اتمام خانه برای ساسان بروند خواستگاری. سامان می‌گوید که آرزوی خانه‌اش و حنابندانش به دل همه ماند.

سی‌ام‌ شهریور، همزمان با اعتراضات مردمی در رضوان‌شهر، سامان و ساسان با هم بودند و ساسان تلاش می‌کرده بچه‌های دبیرستانی را از میان شلیک گاز اشک‌آور و گلوله دور کند. نیروهای بسیج از بالای کلانتری به مردم شلیک می‌کردند. ساسان متوجه می‌شود یک نفر تیر خورده و می‌رود که به او کمک کند که با تیر جنگی به ران سمت راستش شلیک می‌کنند و او روی زمین می‌افتد.
سامان می‌خواهد برادرش را به بیمارستان برساند
اما مأموران آنها را به کلانتری منتقل می‌کنند. سامان می‌گوید برادرم خونریزی دارد و باید به بیمارستان منتقل شود که بسیجی‌ها با باتوم به جان او می‌افتند و او را کتک می‌زنند و همزمان ساسان روی زمین افتاده بوده و از او خون می‌رفته. بعد از مدتی سامان بالاخره موفق می‌شود ساسان را به بیمارستان شهدای رضوان‌شهر برساند. او نیاز به خون داشته و بسیاری با گروه خونی مناسب داوطلب اهدای خون به او بودند. اما بیمارستان قبول نمی‌کند و ساسان با آمبولانس بدون کنترل خونریزی به بیمارستان پورسینای رشت منتقل می‌شود و در آنجا به آنها اعلام می‌کنند ساسان فوت شده است. در گواهی فوت نوشته شده که علت مرگ، برخورد جسم پرتابی شتابدار است.
سامان می‌نویسد با عدم رسیدگی به ساسان به عمد برادرم را کشتند.
فردای آن‌روز با هزار منت و تعهد جنازه را تحویل می‌گیرند در حالی دفن می‌شود که تمام بدن شکافته شده بوده و بخیه داشته. به آنها می‌گویند ساسان نیاز به کالبد شکافی داشته است. درحالی زخم تنها در ران سمت راست او بوده.

سامان نوشته است که که خانه‌ام خراب شد با قتل تنها برادرم.

ویدیو از صفحه برادر ساسان
saman_qorbani.pv
متن از صفحه نغمه جاه
naghmehjah

#womanlifefreedom
#زن_زندگی_آزادی
#irgcterrorists
#آزادی
#ایران #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی
#همبستگی_برای_سرنگونی #انقلاب_ملی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام غزاله چلابی، در سالگرد کشته شدن دخترش، این ویدیو دکلمه را منتشر کرد

«دختر نازم بخواب آرام 💝🥀🕊»


در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم می‌گرفت، ناگهان، گلوله‌ای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهت‌زده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد می‌زدند: «یکی رو کشتند.»

غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغ‌التحصیل رشته‌ «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفر‌های هیچهایکی و طبیعت‌گردی بود و همیشه رمان‌های تازه را دنبال می‌کرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرف‌های آدم‌های اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگ‌های بیمار و گرسنه‌ خیابانی حمایت می‌کرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوه‌های اطراف آمل می‌شد. علَم‌کوه و دماوند و خیلی از قله‌های معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز می‌دوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زن‌هایی بود که در سال‌های اخیر هرجا که می‌توانست روسری‌اش را برمی‌داشت.

غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خاله‌اش می‌گوید یک گلوله‌ی جنگی به پیشانی‌‌اش شلیک شده بود، پیشانی‌اش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصل‌‌النخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُش‌ها ادامه داشت. غزاله می‌خواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سال‌های گذشته کارت‌های اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگه‌داشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و می‌شد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. اما نهادهای امنیتی اجازه این کار را ندادند.

غزاله چلابی از دنبال کننده‌های صفحه اینستاگرام توانا بود.

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهین‌کار از مصدومان چشم در اثر شلیک عامدانه به نقاط حساس مردم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در سالگرد مصدوم‌شدنش، ضمن انتشار تصاویر از خود و جمعی از مصدومان انقلاب مهسا، نوشت:

«روز ۲۳ مهر آمد،
دو سال پیش همین‌موقع‌ها کارهای خونه رو انجام دادم، به تکالیف مدرسه رزا رسیدگی کردمو پا به خیابان با دستانی خالی گذاشتم و جواب اعتراضم به نداشتن هزاران حق پایمال شده مردمم، گلوله پینتبال به چشم راستم شد، نور چشمم رفت ولی نور چشم خیلیها روشن شد.
امسال در کنار انسان‌های شریف و باغیرتی هستم با شیرزنان و شیرمردان خواهر و برادر شدیم،
ما همخون شدیم،
چون خون‌هایمان در کف خیابان‌ها ریخته و باهم آمیخته شده و چه افتخاری بالاتر از این.
دومین سالگرد قویتر شدنم‌مبااارک.»


گفتگوی توانا با مرسده شاهین‌کار
https://tavaana.org/friday9/


#مرسده_شاهین_کار #چشم_برای_آزادی
#اتحاد_رمز_پیروزی #ایران_من #ایران_آزاد #ما_ادامه_داریم #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:


«هوا، هوای پاییز است

و من هوای تو در دل دارم 😔

تویی که از نبودنت سرشااارم 💔

و دلتنگیت پاییز را به گریه می اندازد 😭»

دلتنگی‌های خانواده‌های دادخواه تمامی ندارد. حق هم دارند. فرزندان آزاده و شجاع ایران، جرمشان آزادی‌خواهی بود و اگر یک حکومت مردمی و ملی و نرمال در ایران حاکم بود، حالا شرایط خیلی فرق می‌کرد و کشوری با ثروت سرشار و منابع انسانی مستعد، در جهان جایگاهی ویژه داشت و غزاله‌ها شادمانه در کنار خانواده‌هایشان زندگی را جشن می‌گرفتند.

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی با این ویدیو روز کوهنورد را به فرزند دلیرش تبریک گفت.

۱۴۰۳/۷/۲۹ روز کوهنورد

جان مادر روزت مباارک 💔


آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»

در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم می‌گرفت، ناگهان، گلوله‌ای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهت‌زده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد می‌زدند: «یکی رو کشتند.»

غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغ‌التحصیل رشته‌ «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفر‌های هیچهایکی و طبیعت‌گردی بود و همیشه رمان‌های تازه را دنبال می‌کرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرف‌های آدم‌های اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگ‌های بیمار و گرسنه‌ خیابانی حمایت می‌کرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوه‌های اطراف آمل می‌شد. علَم‌کوه و دماوند و خیلی از قله‌های معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز می‌دوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زن‌هایی بود که در سال‌های اخیر هرجا که می‌توانست روسری‌اش را برمی‌داشت.

غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خاله‌اش می‌گوید یک گلوله جنگی به پیشانی‌‌اش شلیک شده بود، پیشانی‌اش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصل‌‌النخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُش‌ها ادامه داشت. غزاله می‌خواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سال‌های گذشته کارت‌های اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگه‌داشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و می‌شد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانواده‌اش اجازه‌ی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطوره‌سازی می‌شود.»

اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.

#کوهنوردی🗻
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی

#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech