آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.9K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
امروز در تقویم ایران، روز دماوند است. در این روز یادی کنیم از دختر کوهنورد ایرانی که همچون دماوند محکم و استوار در راه آزاد و آزادگی ایستاد. آخرین کلامش پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»

در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم می‌گرفت، ناگهان، گلوله‌ای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهت‌زده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد می‌زدند: «یکی رو کشتند.»

غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغ‌التحصیل رشته‌ «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفر‌های هیچهایکی و طبیعت‌گردی بود و همیشه رمان‌های تازه را دنبال می‌کرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرف‌های آدم‌های اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگ‌های بیمار و گرسنه‌ خیابانی حمایت می‌کرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوه‌های اطراف آمل می‌شد. علَم‌کوه و دماوند و خیلی از قله‌های معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز می‌دوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زن‌هایی بود که در سال‌های اخیر هرجا که می‌توانست روسری‌اش را برمی‌داشت.

غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خاله‌اش می‌گوید یک گلوله جنگی به پیشانی‌‌اش شلیک شده بود، پیشانی‌اش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصل‌‌النخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُش‌ها ادامه داشت. غزاله می‌خواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سال‌های گذشته کارت‌های اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگه‌داشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و می‌شد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانواده‌اش اجازه‌ی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطوره‌سازی می‌شود.»

اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.

در تصویر غزاله چلابی، روی کلاهش نوشته است که «ترس‌های خود را پشت سر بگذارید، بی هیچ بهانه»

#غزاله_چلابی #روز_دماوند #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه مجتبایی مادر جاویدنام غزاله چلابی، با انتشار عکس کوله‌پشتی و کفش کوه دخترش نوشت:

«امروز سه شنبه سیزدم تیر ماه هزار چهارصد و دو هست از صبح که بلند شدم حال هیچکااری رو نداشتم قاب عکست که روبروم هست بهم یادآوری میکنه که تو نیستی و اون غم سنگین و بزرگ تو دلم دوباره جاری میشه به زحمت خودمو از رختخواب جدا می‌کنم، آبی به صورتم می‌زنم تا به خودم بیام حتی حوصله رفتن به سر کارو هم ندارم فقط مغزم پر شده از تو غزالم. چون غروب برادرت و پدرت میان خونه بلند میشم و غذایی آماده می‌کنم تا پیش اونا شرمنده نباشم خسته‌ام خسته.
میرم سراغ گوشیم و به اینستا سری میزنم اولین پست فیلم صعودت به دماوند رو میبینم و قلبم از جا کنده میشه😭😭😭از خودم بیخود میشم و تو تنهاییم زار میزنم و تو رو صدا میزنم گریه امونم نمیده به یاد حال خوشت که چه پیروزمندانه و فاتحانه دماوند رو فتح کردی و من به داشتنت افتخار کردم و تو به آرزوت رسیدی 💔💔عزیزکم، جان دل مادر به یادت به سختی بلند شدم و رفتم تو اتاقت و کنار تختت، کفش‌ها و کوله همیشه همراهت و باتوم‌هارو گذاشتم و فقط و فقط زار زدم فریاد کشیدم و صدات کردم ،،،،،،،اما تو جوابم رو ندادی 😭😭😭عشق مادر روز بزرگداشت دماوند بر تو مباااارک 🕊🕊🥀🥀»

fateme.mojtabaei.2113

- با هر مناسبتی به یاد یک یا چند نفر از جان‌باختگان راه آزادی می‌افتیم و چه مناسبتی بهتر از روز ملی دماوند که ما را به یاد استواری، ایستادگی و شهامت غزاله چلابی بیندازد؟ دختری که آخرین کلامش این بود: «نترسید، نترسید»

#روز_دماوند #غزاله_چلابی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۳ تیر ماه، روز ملی دماوند است، یادی کنیم از دختر شجاع و کوهنورد ایرانی، غزاله چلابی که آخرین پیامش به مردم ایران این بود : «نترسید نترسید»

او که امروز اگر بود، باز می‌گفت : «نترسید نترسید...»


#غزاله_چلابی #روز_دماوند #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech