( خانه ات را باد برد )
#شعرخوانی جدید #هیلاصدیقی
خانه ات را باد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موي مني !؟
مسخِ افيونيِ افسانه ي اصحابِ كدامين غاري ؟
در كدامين خوابي ؟
خواب در چشمِ تو ويرانيِ صد طايفه است
تشتِ رسواييِ دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
...
پشتِ اين پرده ي پوسيده ، تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
و تو در خوابي و آب
از سرت مي گذرد
...
و نديدي هرگز
توي جنگل ، كاج را
شب به شب ، جاي سپيدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتي
كه دماوندِ اساطيري را
از كمر، دار زدند
و به هر دانه برنجي كه به رنج
بر سرِ سفره ي ما آمده بود
توي شاليزاران
آهن و آجر و ديوار زدند
...
و تو در خوابي و آب
تشنه ي هامون شد
خونِ زاينده بريد
و نفس هاي شبِ شرجيِ هور
زير گِل ، مدفون شد
...
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوايي و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت ، شبِ گيسوي مرا
تا مبادا شبِ قحطي زده ي سفره ي ما
مشتِ خالي ترا باز كند
تا مبادا كه ببينند همه خوي ترا
موي مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ي خود
من حجابِ تنِ يغما زده و خوابِ توام
پشتِ اين پرده ي پوسيده تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
Hila Sedighi هیلا صدیقی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#شعرخوانی جدید #هیلاصدیقی
خانه ات را باد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موي مني !؟
مسخِ افيونيِ افسانه ي اصحابِ كدامين غاري ؟
در كدامين خوابي ؟
خواب در چشمِ تو ويرانيِ صد طايفه است
تشتِ رسواييِ دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
...
پشتِ اين پرده ي پوسيده ، تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
و تو در خوابي و آب
از سرت مي گذرد
...
و نديدي هرگز
توي جنگل ، كاج را
شب به شب ، جاي سپيدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتي
كه دماوندِ اساطيري را
از كمر، دار زدند
و به هر دانه برنجي كه به رنج
بر سرِ سفره ي ما آمده بود
توي شاليزاران
آهن و آجر و ديوار زدند
...
و تو در خوابي و آب
تشنه ي هامون شد
خونِ زاينده بريد
و نفس هاي شبِ شرجيِ هور
زير گِل ، مدفون شد
...
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوايي و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت ، شبِ گيسوي مرا
تا مبادا شبِ قحطي زده ي سفره ي ما
مشتِ خالي ترا باز كند
تا مبادا كه ببينند همه خوي ترا
موي مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ي خود
من حجابِ تنِ يغما زده و خوابِ توام
پشتِ اين پرده ي پوسيده تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
Hila Sedighi هیلا صدیقی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
شب #یلدا یا شب #چله یکی از قدیمیترین جشنهای ایران است. #شب_یلدا بین غروب آفتاب از سیام آذرماه یعنی روز آخر #پاییز تا طلوع #آفتاب در اول ماه دی، نخستین روز #زمستان است.
در این شب #خانواده و #فامیل و #دوستان دور هم جمع میشوند و این شب را گرامی میدارند. #شبنشینی و #چراغانی، #قصهگویی و #خاطرهگویی و #شعرخوانی که عمدتا با خواندن #غزلیات #حافظ و #شاهنامهخوانی از رسومات این شب است که طولانیترین شب سال است.
یلدای شما خجسته باد!
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
در این شب #خانواده و #فامیل و #دوستان دور هم جمع میشوند و این شب را گرامی میدارند. #شبنشینی و #چراغانی، #قصهگویی و #خاطرهگویی و #شعرخوانی که عمدتا با خواندن #غزلیات #حافظ و #شاهنامهخوانی از رسومات این شب است که طولانیترین شب سال است.
یلدای شما خجسته باد!
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Forwarded from آموزشکده توانا
( خانه ات را باد برد )
#شعرخوانی جدید #هیلاصدیقی
خانه ات را باد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موي مني !؟
مسخِ افيونيِ افسانه ي اصحابِ كدامين غاري ؟
در كدامين خوابي ؟
خواب در چشمِ تو ويرانيِ صد طايفه است
تشتِ رسواييِ دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
...
پشتِ اين پرده ي پوسيده ، تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
و تو در خوابي و آب
از سرت مي گذرد
...
و نديدي هرگز
توي جنگل ، كاج را
شب به شب ، جاي سپيدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتي
كه دماوندِ اساطيري را
از كمر، دار زدند
و به هر دانه برنجي كه به رنج
بر سرِ سفره ي ما آمده بود
توي شاليزاران
آهن و آجر و ديوار زدند
...
و تو در خوابي و آب
تشنه ي هامون شد
خونِ زاينده بريد
و نفس هاي شبِ شرجيِ هور
زير گِل ، مدفون شد
...
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوايي و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت ، شبِ گيسوي مرا
تا مبادا شبِ قحطي زده ي سفره ي ما
مشتِ خالي ترا باز كند
تا مبادا كه ببينند همه خوي ترا
موي مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ي خود
من حجابِ تنِ يغما زده و خوابِ توام
پشتِ اين پرده ي پوسيده تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
Hila Sedighi هیلا صدیقی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#شعرخوانی جدید #هیلاصدیقی
خانه ات را باد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موي مني !؟
مسخِ افيونيِ افسانه ي اصحابِ كدامين غاري ؟
در كدامين خوابي ؟
خواب در چشمِ تو ويرانيِ صد طايفه است
تشتِ رسواييِ دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
...
پشتِ اين پرده ي پوسيده ، تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
و تو در خوابي و آب
از سرت مي گذرد
...
و نديدي هرگز
توي جنگل ، كاج را
شب به شب ، جاي سپيدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتي
كه دماوندِ اساطيري را
از كمر، دار زدند
و به هر دانه برنجي كه به رنج
بر سرِ سفره ي ما آمده بود
توي شاليزاران
آهن و آجر و ديوار زدند
...
و تو در خوابي و آب
تشنه ي هامون شد
خونِ زاينده بريد
و نفس هاي شبِ شرجيِ هور
زير گِل ، مدفون شد
...
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوايي و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت ، شبِ گيسوي مرا
تا مبادا شبِ قحطي زده ي سفره ي ما
مشتِ خالي ترا باز كند
تا مبادا كه ببينند همه خوي ترا
موي مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ي خود
من حجابِ تنِ يغما زده و خوابِ توام
پشتِ اين پرده ي پوسيده تو در خوابي و من
با همين زلفكِ ممنوعه ي خود
نردباني به بلنداي سحر ميبافم
تا برآرم خورشيد
Hila Sedighi هیلا صدیقی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇