Forwarded from آموزشکده توانا
به بهانهی زادروز منوچهر آتشی، شاعر جنوب
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز منوچهر آتشی، شاعر جنوب «میرویم و آرام نمیشویم و میگذریم بیسایههامان مشتعل بر سنگ و منحنی در مرگ» منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد. خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه…
Forwarded from آموزشکده توانا
به بهانهی سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، شاعر جنوب
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز منوچهر آتشی، شاعر جنوب «میرویم و آرام نمیشویم و میگذریم بیسایههامان مشتعل بر سنگ و منحنی در مرگ» منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد. خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه…
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظر #سوسن_تسلیمی در خصوص عشق به همجنس و #همجنسگراستیزی و تغییر شکل خانواده
او میگوید دگرباشستیزی یا دگرباشهراسی ناشی از نداشتن اطلاعات و آگاهی است و ما از اینکه کسی مثل خودمان نیست میهراسیم.
این بازیگر مهاجر میگوید من در مواجهه با یک خانم همجنسگرا فکر نمیکنم که او میخواهد با من رابطهای عاشقانه داشته باشد.
خانم تسلیمی همچنین قائل به تغییر و تنوع شکل خانواده در دنیای امروز است، او ساختار زبان را در شکلدهی افکار موثر میداند و میگوید باید در ادبیاتمان تغییر به وجود آوریم و به جای اینکه بگوئیم "زن گرفت" یا "شوهر کرد" بگوئیم "ازدواج کرد".
او عشق را اصل و بنمایهی زندگی میداند و بر این اساس از تنوع شکلهای خانواده در دنیای امروز سخن میگوید. خانوادهای که میتواند حاصل ازدواج مرد با مرد، زن با زن و زن با مرد باشد و لزوما هدف آن فرزندآوری نباشد.
شما در مورد این سخنان چه میاندیشید؟
#عشق_عشقه
حمایتگری از حقوق دگرباشان
https://goo.gl/zkbVCk
سوسن تسلیمی، هنرمندی که نمیتوانست بدود پرواز کرد
https://tavaana.org/fa/Susan_Taslimi
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید دگرباشستیزی یا دگرباشهراسی ناشی از نداشتن اطلاعات و آگاهی است و ما از اینکه کسی مثل خودمان نیست میهراسیم.
این بازیگر مهاجر میگوید من در مواجهه با یک خانم همجنسگرا فکر نمیکنم که او میخواهد با من رابطهای عاشقانه داشته باشد.
خانم تسلیمی همچنین قائل به تغییر و تنوع شکل خانواده در دنیای امروز است، او ساختار زبان را در شکلدهی افکار موثر میداند و میگوید باید در ادبیاتمان تغییر به وجود آوریم و به جای اینکه بگوئیم "زن گرفت" یا "شوهر کرد" بگوئیم "ازدواج کرد".
او عشق را اصل و بنمایهی زندگی میداند و بر این اساس از تنوع شکلهای خانواده در دنیای امروز سخن میگوید. خانوادهای که میتواند حاصل ازدواج مرد با مرد، زن با زن و زن با مرد باشد و لزوما هدف آن فرزندآوری نباشد.
شما در مورد این سخنان چه میاندیشید؟
#عشق_عشقه
حمایتگری از حقوق دگرباشان
https://goo.gl/zkbVCk
سوسن تسلیمی، هنرمندی که نمیتوانست بدود پرواز کرد
https://tavaana.org/fa/Susan_Taslimi
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
«برای عشق محمد»
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «برای عشق محمد» به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا «جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سطح حساسیت #صداوسیما در این اوضاع؛ وقتی زن و شوهری دارای #سندروم_داون جلوی دوربینِ برنامه زنده هم را بغل میکنند؛ مجریِ برنامه دستپاچه میپرد و جدایشان میکند و میگوید: «احساساتی نشو دیگه که ما بتونیم شبای دیگهام باشیم!»
- متن از روزآروز با اندکی تغییر
#سانسور #سیمای_میلی #عشق_ممنوع
@Tavaana_TavaanaTech
- متن از روزآروز با اندکی تغییر
#سانسور #سیمای_میلی #عشق_ممنوع
@Tavaana_TavaanaTech
عشق ممنوع!
علیرضا تراشیون، کارشناس مذهبی صداوسیمای جمهوری اسلامی: «تمایلات خارج از جنسیت مرد و زن نباید بروز کند.»
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://tavaana.org/fa/Cartoon_Homophobia
#کارتون #عشق #عشق_عشق_است #جامعه_رنگینکمانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیرضا تراشیون، کارشناس مذهبی صداوسیمای جمهوری اسلامی: «تمایلات خارج از جنسیت مرد و زن نباید بروز کند.»
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://tavaana.org/fa/Cartoon_Homophobia
#کارتون #عشق #عشق_عشق_است #جامعه_رنگینکمانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، شاعر جنوب
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز منوچهر آتشی، شاعر جنوب «میرویم و آرام نمیشویم و میگذریم بیسایههامان مشتعل بر سنگ و منحنی در مرگ» منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد. خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از رقص زیبای دختر و پسری جوان در باغ فردوس تهران، در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
با وجود فشارهای جمهوری اسلامی بر جوانان ایران، آنها سبک زندگی خودشان را جدای از سبک تحمیلی جمهوری اسلامی انتخاب کردهاند و قصبد عقبنشینی در برابر ستمگران را ندارند.
(گرچه وقتی تصاویر شفاف قبلا منتشر شده، دیگر نیازی نبود ما تار کنیم، با این حال تار کردیم!، .... )
#رقص #موسیقی_خیابانی #عشق #ایران #سبک_زندگی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با وجود فشارهای جمهوری اسلامی بر جوانان ایران، آنها سبک زندگی خودشان را جدای از سبک تحمیلی جمهوری اسلامی انتخاب کردهاند و قصبد عقبنشینی در برابر ستمگران را ندارند.
(گرچه وقتی تصاویر شفاف قبلا منتشر شده، دیگر نیازی نبود ما تار کنیم، با این حال تار کردیم!، .... )
#رقص #موسیقی_خیابانی #عشق #ایران #سبک_زندگی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریدریش نیچه:
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=7VUkswpdXArJexOz
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=7VUkswpdXArJexOz
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
فیلم «گناه اولیه» (Original Sin) با صحنههای اروتیک بیپرده، تنها عنوانی مسیحی ندارد، بلکه در واقع داستانی مسیحی در پوشش یک داستان مدرن و جذاب است.
زنی که خود را جولیا راسل معرفی میکند، زنیست که از دوران طفولیت، به عنوان یک روسپی بزرگ شده و با کمک فاسق خود، به دزدیکردن و حتی قتل آدمهای پولدار مشغول بوده است. چنین فردی که از حیث انحطاط اخلاقی، یادآور شخصیت مریم مجدلیه در انجیل است، یعنی فردی که تا گلو در گناهان متعدد غرق شده و به نظر نمیرسد از شفقت انسانی و از عشق بویی برده باشد، فقط زمانی به خود میآید و تکان میخورد که با عشق صادقانه و بیشائبه مردی به خود مواجهه میشود. این مرد که هر چه تلاش کرد زن را از مسیر همیشگی زندگی خود خارج کرده و به یک زندگی صادقانه وارد کند، در آخرین دقایق فیلم، چارهای نمیبیند که خود را فدای آخرین نقشه توطئهآمیز جولیا راسل کند.
او نوشیدنی زهرآگینی را که برایش تدارک شده بود، مینوشد تا به خواست معشوق خود، به توطئه زشت او، بمیرد. او نصیحت نمیکند. موعظه نمیکند. سعی نمیکند که با شرارت روبهرو شود یا با آن بجنگد. او عملی عاشقانه انجام میدهد تا ثابت کند در برابر معشوق، کاملا تسلیم و پاکباخته است. این صحنه از فیلمی که سرشار از صحنههای سکسی و اروتیک است، فوقالعاده عاطفی و دراماتیک از کار درآمده است.
زنی که خود را جولیا راسل معرفی کرده، عمیقا شرمنده از پستی و دنائت خود، میگرید و از راه رفته بازمیگردد. او در این صحنه، یک بار دیگر مرتکب قتل میشود. اما این بار فاسق خود را میکشد تا عاشق خود را به هر قیمتی که شده، نجات دهد. در واقع، شیطان درونش را میکشد، تا در مسیح درونش، زندگی را دوباره بازیابد. آنها که فیلم «گناه اولیه» را تماشا کردهاند، این صحنه تکاندهنده را به یاد میآورند. این فیلم عامهپسند از روی رمانی به نام «والس در تاریکی» ساخته شده است.
والس در تاریکی، اثر کورنل وولریچ، (Cornell Woolrich) یک رمان پرتنش و پیچیده است که مضمونی محوری بر اساس فریب، عشق، و تباهی دارد.
با وجود بازیگران سرشناس بهویژه آنجلینا جولی و آنتونیو باندراس، و داستانی جذاب، «گناه اولیه» نظرات نامطلوبی از منتقدان دریافت کرد. این فیلم در سایت Rotten Tomatoes امتیاز تایید ۱۲٪ بر اساس ۹۰ بررسی دارد و امتیاز میانگین آن ۳.۴۰/۱۰ است. این فیلم با بودجهای بین ۲۶ تا ۴۲ میلیون دلار تولید شده و فروش گیشهای ۳۵.۴ میلیون دلاری داشته است که نشان میدهد عملکرد تجاری فوقالعادهای نداشته است. با این حال، راجر ایبرت به این فیلم نقد مثبتی داده و به ویژه از بازی آنجلینا جولی تمجید کرده است .
در دیگرینامه، اپیزود هجدهم با نام «پرومته در زنجیر» که به مضمون فدیه شدن قهرمان یا یک ایزد برای نجات بشر میپردازد، به این فیلم اشاره میکنیم. این اپیزود که به زودی منتشر خواهد شد، درباره کهنالگوهاییست که در قالبهای داستانی مختلف، هزاران سال است که بازتولید میشوند…
برای خواندن متن کامل این یادداشت، لطفاً به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/movie-1-original-sin/
#مسیحیت #گناه_اولیه #عشق #آموزه_مسیحی #آنتونیو_باندراس #آنجلینا_جولی #دیگری_نامه
@Dialogue1402
زنی که خود را جولیا راسل معرفی میکند، زنیست که از دوران طفولیت، به عنوان یک روسپی بزرگ شده و با کمک فاسق خود، به دزدیکردن و حتی قتل آدمهای پولدار مشغول بوده است. چنین فردی که از حیث انحطاط اخلاقی، یادآور شخصیت مریم مجدلیه در انجیل است، یعنی فردی که تا گلو در گناهان متعدد غرق شده و به نظر نمیرسد از شفقت انسانی و از عشق بویی برده باشد، فقط زمانی به خود میآید و تکان میخورد که با عشق صادقانه و بیشائبه مردی به خود مواجهه میشود. این مرد که هر چه تلاش کرد زن را از مسیر همیشگی زندگی خود خارج کرده و به یک زندگی صادقانه وارد کند، در آخرین دقایق فیلم، چارهای نمیبیند که خود را فدای آخرین نقشه توطئهآمیز جولیا راسل کند.
او نوشیدنی زهرآگینی را که برایش تدارک شده بود، مینوشد تا به خواست معشوق خود، به توطئه زشت او، بمیرد. او نصیحت نمیکند. موعظه نمیکند. سعی نمیکند که با شرارت روبهرو شود یا با آن بجنگد. او عملی عاشقانه انجام میدهد تا ثابت کند در برابر معشوق، کاملا تسلیم و پاکباخته است. این صحنه از فیلمی که سرشار از صحنههای سکسی و اروتیک است، فوقالعاده عاطفی و دراماتیک از کار درآمده است.
زنی که خود را جولیا راسل معرفی کرده، عمیقا شرمنده از پستی و دنائت خود، میگرید و از راه رفته بازمیگردد. او در این صحنه، یک بار دیگر مرتکب قتل میشود. اما این بار فاسق خود را میکشد تا عاشق خود را به هر قیمتی که شده، نجات دهد. در واقع، شیطان درونش را میکشد، تا در مسیح درونش، زندگی را دوباره بازیابد. آنها که فیلم «گناه اولیه» را تماشا کردهاند، این صحنه تکاندهنده را به یاد میآورند. این فیلم عامهپسند از روی رمانی به نام «والس در تاریکی» ساخته شده است.
والس در تاریکی، اثر کورنل وولریچ، (Cornell Woolrich) یک رمان پرتنش و پیچیده است که مضمونی محوری بر اساس فریب، عشق، و تباهی دارد.
با وجود بازیگران سرشناس بهویژه آنجلینا جولی و آنتونیو باندراس، و داستانی جذاب، «گناه اولیه» نظرات نامطلوبی از منتقدان دریافت کرد. این فیلم در سایت Rotten Tomatoes امتیاز تایید ۱۲٪ بر اساس ۹۰ بررسی دارد و امتیاز میانگین آن ۳.۴۰/۱۰ است. این فیلم با بودجهای بین ۲۶ تا ۴۲ میلیون دلار تولید شده و فروش گیشهای ۳۵.۴ میلیون دلاری داشته است که نشان میدهد عملکرد تجاری فوقالعادهای نداشته است. با این حال، راجر ایبرت به این فیلم نقد مثبتی داده و به ویژه از بازی آنجلینا جولی تمجید کرده است .
در دیگرینامه، اپیزود هجدهم با نام «پرومته در زنجیر» که به مضمون فدیه شدن قهرمان یا یک ایزد برای نجات بشر میپردازد، به این فیلم اشاره میکنیم. این اپیزود که به زودی منتشر خواهد شد، درباره کهنالگوهاییست که در قالبهای داستانی مختلف، هزاران سال است که بازتولید میشوند…
برای خواندن متن کامل این یادداشت، لطفاً به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/movie-1-original-sin/
#مسیحیت #گناه_اولیه #عشق #آموزه_مسیحی #آنتونیو_باندراس #آنجلینا_جولی #دیگری_نامه
@Dialogue1402
Dialog Project
معرفی فیلم،۱- گناه اولیه - Dialog Project
فیلم «گناه اولیه» (Original Sin) با صحنههای اروتیک بیپرده، تنها عنوانی مسیحی ندارد، بلکه در واقع داستانی مسیحی در پوشش یک داستان مدرن و جذاب است. زنی که خود را جولیا راسل معرفی میکند، زنیست که از دوران طفولیت، به عنوان یک روسپی بزرگ شده و با کمک فاسق…