واكنش سهیل عربی زندانی سیاسی به اظهارات سخنگوی قوه قضائیه
"سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی در مصاحبه با خبرنگاران مدعی شد که "به تمامی زندانیان مرخصی داده شد مگر عدهای قاتل و سارق خطرناک"!!. او با وقاحت تکرار میکند که "افرادی که در زندان مانده اند یا قاتل هستند و یا سارقان خطرناک."
.
اما واقعیت دقیقا خلاف ادعای اسماعیلی است. مرخصی ویژه نوروز امسال نیز شامل اختلاس گران و افراد متصل به حکومت شد که با سو استفاده از سمت و پست خود اقدام به رانتخواری و اختلاسهای نجومی کرده بودند. اتفاقا آنانی که ماندهاند عده ای کنشگر سیاسی و روزنامهنگار هستند که به دلیل دفاع از حقوق ستمدیدگان و بیان واقعیتها و مبارزه با ظلم، فساد و بی عدالتی در زندان هستند.
از آنها که ماندهاند جعفر عظیمزاده کارگری که به دلیل دفاع از حقوق زحمتکشان جامعه محکوم به تحمل حبس شده است و پدر دو فرزند میباشد را به شما معرفی میکنم. از آنها که ماندهاند محمد حبیبی معلمی که به دلیل فعالیت صنفی با هدف بهبود وضعیت زندگی معلمان فرزندان ما محکوم به حبس شده است را به شما معرفی میکنم. از آنان که ماندهاند گلرخ ایرایی، آرش صادقی و آتنا دائمی که به دلیل دفاع از حقوق ستمدیدگان و آزادیخواهی حبس را تحمل کرده اند را به شما معرفی میکنم.
از سخنگوی قوه قضائیه بخواهید که پروندههای سهیل عربی، جعفر عظیمزاده، محمدرضا معمارزداه، محمد حبیبی، نرگس محمدی، آتنا دائمی، آرش صادقی، گلرخ ایرایی، ... و صدها زندانی سیاسی دیگر را که به دلیل نوشتن چند مقاله و بیان اعتراضات مردم ستمدیده سرزمین خود حبس را تحمل کرده اند در صدا و سیمای ملیشان به مردم نشان دهند تا ببینیم کدام یک از آنها قاتل و یا سارق هستند.
سخنگوی قوه قضائیه به دخترم توضیح دهد که اتهام مضحک فعالیت تبلیغی علیه نظام یعنی چه؟ و به او بگوید چرا این سالهای طولانی محروم از حتی یک روز مرخصی در زندان بوده ام. به دخترم بگو که فقط به دلیل بیان حقایق و عدالت خواهی ما را از هم جدا کردید."
.
سهیل عربی- زندان بزرگ تهران
۱۲ فروردین۱۳۹۹
شرح تصویر:
عکس بالا سهیل عربی
عکس پایین: جمعی از جوان کنشگر مدنی که به علت گل دادن در مترو به مردم و مخالفت با حجاب اجباری اکنون در زندان هستند.
این زندانیان جانی و خطرناک نیستند و آزادی آنها خطری را متوجه جامعه نمیکند.
اکنون جان این عزیزان در خطر است.
#کرونا #سهیل_عربی #آرش_صادقی #گلرخ_ایرایی #جعفر_عظیم_زاده #محمد_حبیبی #مریم_اکبری_منفرد #آتنا_دائمی #زینب_جلالیان #سعید_ماسوری #منیره_عربشاهی #صبا_کردافشاری #مژگان_کشاورز #یاسمن_آریانی ...
@Tavaana_TavaanaTech
"سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی در مصاحبه با خبرنگاران مدعی شد که "به تمامی زندانیان مرخصی داده شد مگر عدهای قاتل و سارق خطرناک"!!. او با وقاحت تکرار میکند که "افرادی که در زندان مانده اند یا قاتل هستند و یا سارقان خطرناک."
.
اما واقعیت دقیقا خلاف ادعای اسماعیلی است. مرخصی ویژه نوروز امسال نیز شامل اختلاس گران و افراد متصل به حکومت شد که با سو استفاده از سمت و پست خود اقدام به رانتخواری و اختلاسهای نجومی کرده بودند. اتفاقا آنانی که ماندهاند عده ای کنشگر سیاسی و روزنامهنگار هستند که به دلیل دفاع از حقوق ستمدیدگان و بیان واقعیتها و مبارزه با ظلم، فساد و بی عدالتی در زندان هستند.
از آنها که ماندهاند جعفر عظیمزاده کارگری که به دلیل دفاع از حقوق زحمتکشان جامعه محکوم به تحمل حبس شده است و پدر دو فرزند میباشد را به شما معرفی میکنم. از آنها که ماندهاند محمد حبیبی معلمی که به دلیل فعالیت صنفی با هدف بهبود وضعیت زندگی معلمان فرزندان ما محکوم به حبس شده است را به شما معرفی میکنم. از آنان که ماندهاند گلرخ ایرایی، آرش صادقی و آتنا دائمی که به دلیل دفاع از حقوق ستمدیدگان و آزادیخواهی حبس را تحمل کرده اند را به شما معرفی میکنم.
از سخنگوی قوه قضائیه بخواهید که پروندههای سهیل عربی، جعفر عظیمزاده، محمدرضا معمارزداه، محمد حبیبی، نرگس محمدی، آتنا دائمی، آرش صادقی، گلرخ ایرایی، ... و صدها زندانی سیاسی دیگر را که به دلیل نوشتن چند مقاله و بیان اعتراضات مردم ستمدیده سرزمین خود حبس را تحمل کرده اند در صدا و سیمای ملیشان به مردم نشان دهند تا ببینیم کدام یک از آنها قاتل و یا سارق هستند.
سخنگوی قوه قضائیه به دخترم توضیح دهد که اتهام مضحک فعالیت تبلیغی علیه نظام یعنی چه؟ و به او بگوید چرا این سالهای طولانی محروم از حتی یک روز مرخصی در زندان بوده ام. به دخترم بگو که فقط به دلیل بیان حقایق و عدالت خواهی ما را از هم جدا کردید."
.
سهیل عربی- زندان بزرگ تهران
۱۲ فروردین۱۳۹۹
شرح تصویر:
عکس بالا سهیل عربی
عکس پایین: جمعی از جوان کنشگر مدنی که به علت گل دادن در مترو به مردم و مخالفت با حجاب اجباری اکنون در زندان هستند.
این زندانیان جانی و خطرناک نیستند و آزادی آنها خطری را متوجه جامعه نمیکند.
اکنون جان این عزیزان در خطر است.
#کرونا #سهیل_عربی #آرش_صادقی #گلرخ_ایرایی #جعفر_عظیم_زاده #محمد_حبیبی #مریم_اکبری_منفرد #آتنا_دائمی #زینب_جلالیان #سعید_ماسوری #منیره_عربشاهی #صبا_کردافشاری #مژگان_کشاورز #یاسمن_آریانی ...
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. واكنش سهیل عربی زندانی سیاسی به اظهارات سخنگوی قوه قضائیه "سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی در مصاحبه با خبرنگاران مدعی شد که "به تمامی زندانیان مرخصی داده شد مگر عدهای قاتل و سارق خطرناک"!!. او با وقاحت تکرار میکند که "افرادی که در زندان مانده اند یا…
«بیست سال از ۱۹ دیماه ۷۹ گذشت و وارد بیست و یکمین سال زندان شدم. شاید برای کسانی ۲۰ تنها یک عدد باشد ولی با نگاه تحمل حبس در زندان چیزی بیشتر از یک عمر است…»
بخشی از نامه سال گذشته سعید ماسوری به مناسبت ورود به بیستویکمین سال زندان
او ۲۱ سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان است.
در برنامه این هفته در کلاب هاوس توانا، ضمن بررسی آنچه در یک هفته اخیر در زندانهای ایران گذشت، به بررسی پرونده سعید ماسوری میپردازیم.
https://www.clubhouse.com/join/event/OJ7tewUK/mglen0aN
با ما همراه باشید
#آرش_صادقی #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بخشی از نامه سال گذشته سعید ماسوری به مناسبت ورود به بیستویکمین سال زندان
او ۲۱ سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان است.
در برنامه این هفته در کلاب هاوس توانا، ضمن بررسی آنچه در یک هفته اخیر در زندانهای ایران گذشت، به بررسی پرونده سعید ماسوری میپردازیم.
https://www.clubhouse.com/join/event/OJ7tewUK/mglen0aN
با ما همراه باشید
#آرش_صادقی #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت یک پرونده؛ سعید ماسوری و ۲۱ سال زندان بدون مرخصی
بیش از دو دهه از حبس بدون مرخصی سعید ماسوری میگذرد. او خود در نامهای به مناسب آغاز بیستویکمین سال حبسش مینویسد: «بیست سال از ۱۹ دیماه ۷۹ گذشت و وارد بیست و یکمین سال زندان شدم. شاید برای کسانی ۲۰ تنها یک عدد باشد ولی با نگاه تحمل حبس در زندان چیزی بیشتر از یک عمر است…»
در این برنامه آرش صادقی، کنشگر مدافع حقوق بشر، و سعید شیرزاد، فعال مدنی، که هر دو مدتی را با سعید ماسوری همبند بودند از او میگویند.
این چکیدهای است از قسمت دوم برنامه «روایت یک پرونده» که مهر ۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شد.
فایل این برنامه را در یوتیوب یا ساندکلاد توانا بشنوید:
https://youtu.be/50c1NeoOYGw
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/masouri?si=4426dd77323f4017adc6aa132404a7f9
#لایو_ایونت #سعید_ماسوری #حقیقت_زندان #شکنجه #انفرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیش از دو دهه از حبس بدون مرخصی سعید ماسوری میگذرد. او خود در نامهای به مناسب آغاز بیستویکمین سال حبسش مینویسد: «بیست سال از ۱۹ دیماه ۷۹ گذشت و وارد بیست و یکمین سال زندان شدم. شاید برای کسانی ۲۰ تنها یک عدد باشد ولی با نگاه تحمل حبس در زندان چیزی بیشتر از یک عمر است…»
در این برنامه آرش صادقی، کنشگر مدافع حقوق بشر، و سعید شیرزاد، فعال مدنی، که هر دو مدتی را با سعید ماسوری همبند بودند از او میگویند.
این چکیدهای است از قسمت دوم برنامه «روایت یک پرونده» که مهر ۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شد.
فایل این برنامه را در یوتیوب یا ساندکلاد توانا بشنوید:
https://youtu.be/50c1NeoOYGw
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/masouri?si=4426dd77323f4017adc6aa132404a7f9
#لایو_ایونت #سعید_ماسوری #حقیقت_زندان #شکنجه #انفرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
YouTube
روایت یک پرونده؛ سعید ماسوری و ۲۱ سال زندان بدون مرخصی
بیش از دو دهه از حبس بدون مرخصی سعید ماسوری میگذرد. او خود در نامهای به مناسب آغاز بیستویکمین سال حبسش مینویسد: «بیست سال از ۱۹ دیماه ۷۹ گذشت و وارد بیست و یکمین سال زندان شدم. شاید برای کسانی ۲۰ تنها یک عدد باشد ولی با نگاه تحمل حبس در زندان چیزی بیشتر…
سعید ماسوری، از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران با نوشتن نامه ای به مناسبت ورود به بیست و دومین سال حبس خود به تاثیر زندان بر مقاومت و زندگی زندانیان سیاسی پرداخته است.
«در بیستودومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری مینمود. مشتها میکوبیدم بر در و پنجهها میسابیدم به دیوار. از همان روزهای اول به تقلید از فیلمها، روزها را با خطکشیدن به دیوار سلول شماره میکردم. تا تعداد روزها را بدانم ولی اکنون دیگر بهسختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر میآورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده، تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رویا هم چیزی به جز زندان نمیبینم. خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رویای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجرهای با نردههای کمتر و از این قبیل.
آری، اولین کار ویژه زندان منقطعکردن افراد از واقعیت بیرون است، محصور نگهداشتن آنها در یک چاردیواری محدود و بهتنگآوردن افراد از همه چیز! و این یعنی فروبردن افراد در دنیای محدود خود و غرقهکردن آنها در تخیلات و توهمات... و آنگاه که انسانها در خود فرو میروند، روابط انسانی هم به همان میزان فرو میکاهد و این خود آغاز فروپاشی خلقوخوی انسانی است.
اراده و استقامت در زندان یعنی “هر لحظه و ساعت و روز انتخابکردن” تا از این فروپاشی در امان بمانیم. برای کسانی که شهامت داشتن آرمان و رویاهای بلندپروازانه ندارند، این چاردیواری محدود و منحوس به قبرستان آرمانها و ارادهها تبدیل میگردد و اینجاست که سود و زیانهای کوچک و دم دستی به مسائلی بزرگ و لاینحل مبدل میگردند.
این مکانیزم عملکرد چاردیواری محدودکننده زندان است. زندانی عادی و سیاسی هم فرقی ندارد چون تفاوت این دو در ابتدا “داشتن و نداشتن” آرمان بود. فلذا در فقدان آن، مسائل به یک شکل بروز میکنند. در بدو ورود به زندان، علت زندانی شدن مطالبه حقوق و آزادیهای مردم و یا آرمان عدالتخواهی و از این قبیل بود و به طبع مشخصه و ویژگی زندانی سیاسی در “نداشتن منافع شخصی بود" و چنانچه “زندان” کسی را از این آرمانها دور کند، مسائل پیش پا افتاده جای آرمانها و رویاهای بزرگ مینشینند و زندانی، دیگر نمیتواند، بقیه زندانیان را “هم بند” تلقی کند بلکه آنها را رقیبانی میداند که در صدد بهیغمابردن حقوق و آزادیهای اوست و تنها کارشان آزار و اذیت (مفهوم زندان در زندان).
.
این ویژگی ذاتی و جوهری زندان است که زندانی را وادار میکند به سطح مسائل کوچک و دم دستی فرو بکاهد و آنگاه که این فروکاستن با برخی خصلتهای ناپسند و غیرقابل قبول فردی ممزوج میشوند، به معجونی پیچیده مبدل میگردد که تشخیص و حلوفصل آنها، تنها از عهده کسانی بر میآید که هر لحظه انتخاب کنند که در برابر فروپاشی مقاومت کنند و هر لحظه غفلت از آن تاوان و هزینهای بعضا غیرقابل تحمل بر فرد و اطرافیان او تحمیل میکند.”به تنگ آمدن” از زندان محصول این عملکرد است و خلاصه آن، دورشدن از رویاها و آرمانها و اسیرشدن در شرایط ناگوار”موجود” است و از قضا تلالو انسانیت در شرایط سخت و ناگوار پیرامون است که دیده میشود.
آنجائی که این ملت آزاده (از معلمان شریف و آزاده، کارگران زحمتکش و کشاورزان و همه اقشار) در مطالبه آزادی و حقوق خود در کف خیابان ترس و منافع شخصی خود را کنار گذاشتهاند و جوانان خود را هزار هزار فدیه این آزادی و آزادیخواهی میکنند همصدا و همدلنشدن با آنها همان گیرافتادن و محبوسشدن واقعی در دیوارهای زندان است. نتیجه اینکه هرگاه مسائل صنفی و روابط شخصی خود و افراد دیگر، در زندان تبدیل به معضل شده و عمده گردید باید دانست که از چه مسائلی دور افتاده و در چه مسائلی در غلطیدهایم.
سعید ماسوری / دیماه ۱۴۰۰ / زندان رجایی شهر کرج.»
برای آشنایی بیشتر با سعید ماسوری، این برنامه را گوش کنید:
https://tavaana.org/fa/Clubhouse_Case_SaeidMasouri
#سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«در بیستودومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری مینمود. مشتها میکوبیدم بر در و پنجهها میسابیدم به دیوار. از همان روزهای اول به تقلید از فیلمها، روزها را با خطکشیدن به دیوار سلول شماره میکردم. تا تعداد روزها را بدانم ولی اکنون دیگر بهسختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر میآورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده، تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رویا هم چیزی به جز زندان نمیبینم. خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رویای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجرهای با نردههای کمتر و از این قبیل.
آری، اولین کار ویژه زندان منقطعکردن افراد از واقعیت بیرون است، محصور نگهداشتن آنها در یک چاردیواری محدود و بهتنگآوردن افراد از همه چیز! و این یعنی فروبردن افراد در دنیای محدود خود و غرقهکردن آنها در تخیلات و توهمات... و آنگاه که انسانها در خود فرو میروند، روابط انسانی هم به همان میزان فرو میکاهد و این خود آغاز فروپاشی خلقوخوی انسانی است.
اراده و استقامت در زندان یعنی “هر لحظه و ساعت و روز انتخابکردن” تا از این فروپاشی در امان بمانیم. برای کسانی که شهامت داشتن آرمان و رویاهای بلندپروازانه ندارند، این چاردیواری محدود و منحوس به قبرستان آرمانها و ارادهها تبدیل میگردد و اینجاست که سود و زیانهای کوچک و دم دستی به مسائلی بزرگ و لاینحل مبدل میگردند.
این مکانیزم عملکرد چاردیواری محدودکننده زندان است. زندانی عادی و سیاسی هم فرقی ندارد چون تفاوت این دو در ابتدا “داشتن و نداشتن” آرمان بود. فلذا در فقدان آن، مسائل به یک شکل بروز میکنند. در بدو ورود به زندان، علت زندانی شدن مطالبه حقوق و آزادیهای مردم و یا آرمان عدالتخواهی و از این قبیل بود و به طبع مشخصه و ویژگی زندانی سیاسی در “نداشتن منافع شخصی بود" و چنانچه “زندان” کسی را از این آرمانها دور کند، مسائل پیش پا افتاده جای آرمانها و رویاهای بزرگ مینشینند و زندانی، دیگر نمیتواند، بقیه زندانیان را “هم بند” تلقی کند بلکه آنها را رقیبانی میداند که در صدد بهیغمابردن حقوق و آزادیهای اوست و تنها کارشان آزار و اذیت (مفهوم زندان در زندان).
.
این ویژگی ذاتی و جوهری زندان است که زندانی را وادار میکند به سطح مسائل کوچک و دم دستی فرو بکاهد و آنگاه که این فروکاستن با برخی خصلتهای ناپسند و غیرقابل قبول فردی ممزوج میشوند، به معجونی پیچیده مبدل میگردد که تشخیص و حلوفصل آنها، تنها از عهده کسانی بر میآید که هر لحظه انتخاب کنند که در برابر فروپاشی مقاومت کنند و هر لحظه غفلت از آن تاوان و هزینهای بعضا غیرقابل تحمل بر فرد و اطرافیان او تحمیل میکند.”به تنگ آمدن” از زندان محصول این عملکرد است و خلاصه آن، دورشدن از رویاها و آرمانها و اسیرشدن در شرایط ناگوار”موجود” است و از قضا تلالو انسانیت در شرایط سخت و ناگوار پیرامون است که دیده میشود.
آنجائی که این ملت آزاده (از معلمان شریف و آزاده، کارگران زحمتکش و کشاورزان و همه اقشار) در مطالبه آزادی و حقوق خود در کف خیابان ترس و منافع شخصی خود را کنار گذاشتهاند و جوانان خود را هزار هزار فدیه این آزادی و آزادیخواهی میکنند همصدا و همدلنشدن با آنها همان گیرافتادن و محبوسشدن واقعی در دیوارهای زندان است. نتیجه اینکه هرگاه مسائل صنفی و روابط شخصی خود و افراد دیگر، در زندان تبدیل به معضل شده و عمده گردید باید دانست که از چه مسائلی دور افتاده و در چه مسائلی در غلطیدهایم.
سعید ماسوری / دیماه ۱۴۰۰ / زندان رجایی شهر کرج.»
برای آشنایی بیشتر با سعید ماسوری، این برنامه را گوش کنید:
https://tavaana.org/fa/Clubhouse_Case_SaeidMasouri
#سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بسیاری از زندانی سیاسی و عقیدتی در ایام نوروز از مرخصی محروم بودند و این ایام را به دور از خانوادههای خود در زندان سپری کردند.
زندانیانی هستند که نه تنها در نوروز بلکه طی سالهای دارز حبسشات، اجازه یک روز مرخصی هم نداشتهاند.
منبع: مرکز حقوق بشر ایران
#یاری_حقوقی_توانا #مرخص_زندانیان #مریم_اکبری_منفرد #محمد_نظری #سعید_ماسوری #ارژنگ_داودی #حمزه_سواری #توکانیستانی
@Tavaana_TavaanaTech
زندانیانی هستند که نه تنها در نوروز بلکه طی سالهای دارز حبسشات، اجازه یک روز مرخصی هم نداشتهاند.
منبع: مرکز حقوق بشر ایران
#یاری_حقوقی_توانا #مرخص_زندانیان #مریم_اکبری_منفرد #محمد_نظری #سعید_ماسوری #ارژنگ_داودی #حمزه_سواری #توکانیستانی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای سارا مرآتی، مادر سعید اقبالی از شرایط خطرناک پسرش در زندان و انتقال او به انفرادی
#سعید_اقبالی که از صبح شنبه در سلول انفرادی اعتصاب خشک کرده بود، در پی وخامت حال جسمانی، احتمال بالای رفتن به کما و با وساطت #سعید_ماسوری، زندانی سیاسی همبندش در بند سیاسی زندان رجاییشهر کرج که از ۲۲ سال پیش زندانی است، اعتصاب خشک خود را به اعتصاب غذا تبدیل کرد.
سعید اقبالی به خاطر یک یک فایل صوتی از تماس تلفنیاش از زندان که در آن نسبت به احتمال اجرای حکم زندانیان و بازداشتشدگان انقلاب هشدار داده و از مردم خواسته بود برای توقف اعدام معترضان خیابانها را خالی نکنند، به سلول انفرادی زندانیان محکوم به اعدام منتقل شده بود
سعید پس از تبدیل اعتصاب خود از خشک به تر، از سلولهای انفرادی زندانیان محکوم به اعدام به یکی از سلولهای انفرادی حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شده. #سارا_مرآتی مادر سعید هم که بیرون از زندان در حمایت از فرزندش اعتصاب غذا کرده همچنان در اعتصاب است.
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صحبتهای سارا مرآتی، مادر سعید اقبالی از شرایط خطرناک پسرش در زندان و انتقال او به انفرادی
#سعید_اقبالی که از صبح شنبه در سلول انفرادی اعتصاب خشک کرده بود، در پی وخامت حال جسمانی، احتمال بالای رفتن به کما و با وساطت #سعید_ماسوری، زندانی سیاسی همبندش در بند سیاسی زندان رجاییشهر کرج که از ۲۲ سال پیش زندانی است، اعتصاب خشک خود را به اعتصاب غذا تبدیل کرد.
سعید اقبالی به خاطر یک یک فایل صوتی از تماس تلفنیاش از زندان که در آن نسبت به احتمال اجرای حکم زندانیان و بازداشتشدگان انقلاب هشدار داده و از مردم خواسته بود برای توقف اعدام معترضان خیابانها را خالی نکنند، به سلول انفرادی زندانیان محکوم به اعدام منتقل شده بود
سعید پس از تبدیل اعتصاب خود از خشک به تر، از سلولهای انفرادی زندانیان محکوم به اعدام به یکی از سلولهای انفرادی حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شده. #سارا_مرآتی مادر سعید هم که بیرون از زندان در حمایت از فرزندش اعتصاب غذا کرده همچنان در اعتصاب است.
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«در بیستودومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری مینمود … مشتها میکوبیدم بر در و پنجهها میسابیدم به دیوار …. از همان روزهای اول به تقلید از فیلمها … روزها را با خط کشیدن به دیوار سلول شماره میکردم … تا تعداد روزها را بدانم … ولی اکنون دیگر به سختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر میآورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده … تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رؤیا هم چیزی به جز زندان نمیبینم … خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رؤیای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجرهای با نردههای کمتر و از این قبیل.»
این بخشی از نامه سعید ماسوری زندانی سیاسی است که در دیماه سال ۱۴۰۰ نوشته است.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد است، او ۱۹ دیماه سال ۱۳۷۹ بازداشت شده و تا به امروز بدون حتی یک روز مرخصی در زندان است.
لحظهای چشمان خود را ببندید، به ۲۱ سال زندان فکر کنید، به قول سعید ماسوری بیشتر از یک عمر است و تصور کنید وقتی در چهاردیواری زندان محبوس هستید در بیرون از زندان چه تحولاتی سیاسی، تکنولوژیکی، اقتصادی در تمام دنیا رخ داده است.
سعید پس از بازداشت یک سال و نیم در انفرادی بند ۲۰۹ اوین نگهداری شد، در سال ۸۱ به دلیل عضویت در سازمان مجاهدین خلق، به محاربه و اعدام متهم شد، که بعدتر اعدام به حبس ابد تقلیل یافت.
سعید شیرزاد، زندانی سابق سیاسی که مدتی با سعید ماسوری همبند بوده میگوید: «سعید در زندان چند زبان آموخته است، او جزو مقاومترین زندانیها محسوب میشود، او در زندان مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد.»
سعید ماسوری در تمام این دو دهه بازداشت خود از مرخصی و اعزام به بیمارستان بیرون از زندان محروم بوده است.
آرش صادقی، فعال حقوق بشر درباره او میگوید: «سعید ماسوری به طور غیرقانونی در حال کشیدن حبس است، چنانچه اتهام سعید را که عضویت در سازمان مجاهدین خلق است، بپذیریم، حکم او ده سال حبس میشود در صورتیکه سعید بیشتر از ۲۰ سال میشود که در زندان است بدون داشتن حق مرخصی.»
گزارش از دادبان
@daadbaan2021
درباره سعید ماسوری، این برنامه را بشنوید
https://youtu.be/50c1NeoOYGw
#سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی
#حقوق_زندانی #یاری_حقوقی_توانا
«در بیستودومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری مینمود … مشتها میکوبیدم بر در و پنجهها میسابیدم به دیوار …. از همان روزهای اول به تقلید از فیلمها … روزها را با خط کشیدن به دیوار سلول شماره میکردم … تا تعداد روزها را بدانم … ولی اکنون دیگر به سختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر میآورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده … تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رؤیا هم چیزی به جز زندان نمیبینم … خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رؤیای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجرهای با نردههای کمتر و از این قبیل.»
این بخشی از نامه سعید ماسوری زندانی سیاسی است که در دیماه سال ۱۴۰۰ نوشته است.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد است، او ۱۹ دیماه سال ۱۳۷۹ بازداشت شده و تا به امروز بدون حتی یک روز مرخصی در زندان است.
لحظهای چشمان خود را ببندید، به ۲۱ سال زندان فکر کنید، به قول سعید ماسوری بیشتر از یک عمر است و تصور کنید وقتی در چهاردیواری زندان محبوس هستید در بیرون از زندان چه تحولاتی سیاسی، تکنولوژیکی، اقتصادی در تمام دنیا رخ داده است.
سعید پس از بازداشت یک سال و نیم در انفرادی بند ۲۰۹ اوین نگهداری شد، در سال ۸۱ به دلیل عضویت در سازمان مجاهدین خلق، به محاربه و اعدام متهم شد، که بعدتر اعدام به حبس ابد تقلیل یافت.
سعید شیرزاد، زندانی سابق سیاسی که مدتی با سعید ماسوری همبند بوده میگوید: «سعید در زندان چند زبان آموخته است، او جزو مقاومترین زندانیها محسوب میشود، او در زندان مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد.»
سعید ماسوری در تمام این دو دهه بازداشت خود از مرخصی و اعزام به بیمارستان بیرون از زندان محروم بوده است.
آرش صادقی، فعال حقوق بشر درباره او میگوید: «سعید ماسوری به طور غیرقانونی در حال کشیدن حبس است، چنانچه اتهام سعید را که عضویت در سازمان مجاهدین خلق است، بپذیریم، حکم او ده سال حبس میشود در صورتیکه سعید بیشتر از ۲۰ سال میشود که در زندان است بدون داشتن حق مرخصی.»
گزارش از دادبان
@daadbaan2021
درباره سعید ماسوری، این برنامه را بشنوید
https://youtu.be/50c1NeoOYGw
#سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی
#حقوق_زندانی #یاری_حقوقی_توانا
متن پیام زندانی سیاسی سعید ماسوری که هم اکنون در بیست و سومین سال حبس خود به زندان قزلحصار کرج در بدترین شرایط منتقل شده، و در اعتصاب غذاست، به شرح زیر است:
«بعد از ۲۳ سال زندان به گمانم بدترین شرایط و جنایات حکومت در زندانها را دیده و تجربه کردهام، غافل از آنکه سیاه چالی مثل قزل حصار را که بهتر است قزل اُخدود نامیده شود را تاکنون ندیده بودم.
اُخدود به معنای گودال جایی بود که بندگان خدا را در آن میریختند و زنده زنده میسوزاندند. آنقدر تراکم جمعیتی که در گودالها میریختند زیاد بود که مادر و فرزند و پیر و جوان بر هم تلنبار شده و در آتش جنایتکاران می سوختند و جرمشان جز بی گناهی چیزی نبود. (وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)
قزل حصار سیاه چالهای است که به اراده ولیفقیه و با حلقه بگوشی جنایتکاری مثل اژهای مردم این خاک را از پیر و جوان به داخل آن میریزند و در آتش جنایت خود میسوزانند.
کمترین امکان تغذیهای، بهداشتی، درمانی و حتی جایی نیم متری برای نشستن هم وجود ندارد. در اطاقی تقریبا ۹ متری ۱۵-۱۶ نفر را ریختهاند و حق کمترین اعتراضی را هم ندارند. نه آب، نه غذا، نه تنپوش شایسته انسانی. هیچ و هیچ چیز به زندانیان نمیدهند تا حدی که پرسنل زندان حتی از جا و غذای خود صرفنظر کرده آن را هم به زندانیان میدهند.
چرا که آدم نمایی به نام حیاتالغیب کمر به غیب و محوکردن هرگونه حیات ایرانی، شرافت و کرامت انسانی بسته تا برای آدمخواری به نام اژهای دم تکان دهد و تکه نانی جلویش بیاندازند و کسری بودجه و پول برای دولت رئیسی را هم با مچالهکردن و لهکردن زندانیان بی دفاع که فریادشان به جایی نمیرسد، تامین کنند. (فروش زندان رجایی شهر هم به همین دلیل بود)…
تفو بر تو ای آدم نما، تفو…
ولی اینها اگر گمان میکنند که از خشم و کین مردم ایران در امان هستند، زهی خیال باطل! مردم ایران پیر و جوان، دختر و پسر، معلم و کارگر و دانشجو و بازنشسته مترصد فرصت هستند. شهریور نشود، مهر. مهر نشد آبان.
شما را گریزی نیست… شهریورها در راه است….
اگر بخواهم از جنایاتی که در این زندان واقع میشود بنویسم، برای هیچ عقل سلیم و حتی هموطنان خودمان که فعلا پایشان به زندان نرسیده، باورکردنی نیست.
متن کامل نامه را اینجا بخوانید.
#سعید_ماسوری #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بعد از ۲۳ سال زندان به گمانم بدترین شرایط و جنایات حکومت در زندانها را دیده و تجربه کردهام، غافل از آنکه سیاه چالی مثل قزل حصار را که بهتر است قزل اُخدود نامیده شود را تاکنون ندیده بودم.
اُخدود به معنای گودال جایی بود که بندگان خدا را در آن میریختند و زنده زنده میسوزاندند. آنقدر تراکم جمعیتی که در گودالها میریختند زیاد بود که مادر و فرزند و پیر و جوان بر هم تلنبار شده و در آتش جنایتکاران می سوختند و جرمشان جز بی گناهی چیزی نبود. (وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ)
قزل حصار سیاه چالهای است که به اراده ولیفقیه و با حلقه بگوشی جنایتکاری مثل اژهای مردم این خاک را از پیر و جوان به داخل آن میریزند و در آتش جنایت خود میسوزانند.
کمترین امکان تغذیهای، بهداشتی، درمانی و حتی جایی نیم متری برای نشستن هم وجود ندارد. در اطاقی تقریبا ۹ متری ۱۵-۱۶ نفر را ریختهاند و حق کمترین اعتراضی را هم ندارند. نه آب، نه غذا، نه تنپوش شایسته انسانی. هیچ و هیچ چیز به زندانیان نمیدهند تا حدی که پرسنل زندان حتی از جا و غذای خود صرفنظر کرده آن را هم به زندانیان میدهند.
چرا که آدم نمایی به نام حیاتالغیب کمر به غیب و محوکردن هرگونه حیات ایرانی، شرافت و کرامت انسانی بسته تا برای آدمخواری به نام اژهای دم تکان دهد و تکه نانی جلویش بیاندازند و کسری بودجه و پول برای دولت رئیسی را هم با مچالهکردن و لهکردن زندانیان بی دفاع که فریادشان به جایی نمیرسد، تامین کنند. (فروش زندان رجایی شهر هم به همین دلیل بود)…
تفو بر تو ای آدم نما، تفو…
ولی اینها اگر گمان میکنند که از خشم و کین مردم ایران در امان هستند، زهی خیال باطل! مردم ایران پیر و جوان، دختر و پسر، معلم و کارگر و دانشجو و بازنشسته مترصد فرصت هستند. شهریور نشود، مهر. مهر نشد آبان.
شما را گریزی نیست… شهریورها در راه است….
اگر بخواهم از جنایاتی که در این زندان واقع میشود بنویسم، برای هیچ عقل سلیم و حتی هموطنان خودمان که فعلا پایشان به زندان نرسیده، باورکردنی نیست.
متن کامل نامه را اینجا بخوانید.
#سعید_ماسوری #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از پشت میلههای زندان،۲: زیباترین خواب و رویای شبانهام، یک سلول بهتر بود
«بیشتر از بیستودو سال گذشته…
در طول این سالها از اعزام به مرخصی محروم بودهام و هرگز به مرخصی نرفتهام …
خاطرات بیرون از زندان به کلی از ذهنم محو شده…
امروز بهسختی برخی از وقایع زندان را به خاطر میارم …
این روزها در خواب و رویا هم چیزی جز زندان نمیبینم … زیباترین خواب و رویای شبانهام شده یک سلول بهتر … یک سلول با یک پنجره و نردههای کمتر…»
این بخشی از نامه سعید ماسوری، زندانی سیاسی، است از پشت میلههای زندان.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی بسیار قدیمی محبوس در زندان جمهوری اسلامی است که طی نامهای به مناسبت ورود به بیستودومین سال حبس خود در سال ۱۴۰۰ نوشته که در آن به مسئله تاثیر زندان بر مقاومت و زندگی زندانیان سیاسی پرداخته است.
او از زمان دستگیری، ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی سیاسی در سال ۱۳۸۱، در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد. سعید در حال حاضر (سال ۱۴۰۲) در بند زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر کرج بیستوسومین سال حبس خود را سپری میکند.
در این ویدیو اجرا و روایت زیبا شیرازی، خواننده و ترانهسرا، را میبینید که بر اساس نامهای است که او نوشته بود.
سایت:
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=FsxJ_EWA0Ko
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/3sx7b5iojurf
#یاری_مدنی_توانا
#زندان
#زندانی
#سعید_ماسوری
@Tavaana_TavaanaTech
«بیشتر از بیستودو سال گذشته…
در طول این سالها از اعزام به مرخصی محروم بودهام و هرگز به مرخصی نرفتهام …
خاطرات بیرون از زندان به کلی از ذهنم محو شده…
امروز بهسختی برخی از وقایع زندان را به خاطر میارم …
این روزها در خواب و رویا هم چیزی جز زندان نمیبینم … زیباترین خواب و رویای شبانهام شده یک سلول بهتر … یک سلول با یک پنجره و نردههای کمتر…»
این بخشی از نامه سعید ماسوری، زندانی سیاسی، است از پشت میلههای زندان.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی بسیار قدیمی محبوس در زندان جمهوری اسلامی است که طی نامهای به مناسبت ورود به بیستودومین سال حبس خود در سال ۱۴۰۰ نوشته که در آن به مسئله تاثیر زندان بر مقاومت و زندگی زندانیان سیاسی پرداخته است.
او از زمان دستگیری، ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی سیاسی در سال ۱۳۸۱، در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد. سعید در حال حاضر (سال ۱۴۰۲) در بند زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر کرج بیستوسومین سال حبس خود را سپری میکند.
در این ویدیو اجرا و روایت زیبا شیرازی، خواننده و ترانهسرا، را میبینید که بر اساس نامهای است که او نوشته بود.
سایت:
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=FsxJ_EWA0Ko
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/3sx7b5iojurf
#یاری_مدنی_توانا
#زندان
#زندانی
#سعید_ماسوری
@Tavaana_TavaanaTech
نامه سعید ماسوری از زندان در مورد سهشنبههای اعتراض به اعدام
زندانی سیاسی سعید ماسوری که بیست و چهارمین سال زندانش را در زندان قزلحصار کرج طی میکند، نامهای را بهمناسبت «سه شنبههای اعتراض به اعدام» نوشته است.
متن کامل نامه سعید ماسوری به شرح زیر است:
«در پی” خویشند و “صنعت کردِ” خویش
دمّ ماران را سر مار است کیش
بهبهانه سهشنبههای اعتراض به اعدام
درست همزمان با حمله موشکی به اسرائیل، موج دستگیریها، سرکوب زنان (تحت عنوان عفاف و حجاب) حمله به زندانها و اعدامها اوج میگیرد. شاید در ظاهر جنگهای بیرونی ربطی به سرکوب داخلی نداشته باشد. ولی با کمی تامل میتوان رابطه را متوجه شد. ولایت فقیه از ابتدا انتخاب مردم نبوده. فلذا برای حفظ خود به سپاه (زور و سرکوب سپاه) نیاز داشت. از طرفی دیگر این همه بحرانهای معیشتی، گرانی، فقر و فساد و… محصول همین سیستم ولایت بوده و خشم و اعتراضات مردم از این اوضاع هم باید توسط سپاه سرکوب گردد.
تا اینجای کار نظام ولایت فقیه برای بقای خود و محافظت در برابر خشم و اعتراضات مردمی نیازمند سپاه پاسداران است. و سپاه پاسداران هم برای اینکه ضرورت وجودی داشته باشد به جنگ و بحران نیازمند است.
.
لذا در چند جمله ولایت فقیه برای بقا و حفظ خود در برابر خشم مردم به سپاه نیاز دارد و سپاه هم برای توجیه دلیل وجود خود به دشمن خارجی و جنگ و بحران نیازمند است.
پس ولایت فقیه برای بقای خود به چنین جنگهایی نیاز دارد تا جنگ با مردم ایران را بپوشاند.
این در واقع جنگ این حکومت با مردم ایران است که نه دیروز و امروز که از ۴۵سال پیش وجود داشته است. بههمین دلیل امروز با امواج سرکوب خیابانی و اعدام مواجه هستیم. (در حالی که منطقاً میبایست در شرایط یک جنگ بیرونی موقتاً هم که شده دست از آزار و اذیت و تحریک مردم بردارد). ولی از قضا سرکوب بیشتر هم میشود. چون جنگ اصلی همین است...
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/ysrm62u5
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زندانی سیاسی سعید ماسوری که بیست و چهارمین سال زندانش را در زندان قزلحصار کرج طی میکند، نامهای را بهمناسبت «سه شنبههای اعتراض به اعدام» نوشته است.
متن کامل نامه سعید ماسوری به شرح زیر است:
«در پی” خویشند و “صنعت کردِ” خویش
دمّ ماران را سر مار است کیش
بهبهانه سهشنبههای اعتراض به اعدام
درست همزمان با حمله موشکی به اسرائیل، موج دستگیریها، سرکوب زنان (تحت عنوان عفاف و حجاب) حمله به زندانها و اعدامها اوج میگیرد. شاید در ظاهر جنگهای بیرونی ربطی به سرکوب داخلی نداشته باشد. ولی با کمی تامل میتوان رابطه را متوجه شد. ولایت فقیه از ابتدا انتخاب مردم نبوده. فلذا برای حفظ خود به سپاه (زور و سرکوب سپاه) نیاز داشت. از طرفی دیگر این همه بحرانهای معیشتی، گرانی، فقر و فساد و… محصول همین سیستم ولایت بوده و خشم و اعتراضات مردم از این اوضاع هم باید توسط سپاه سرکوب گردد.
تا اینجای کار نظام ولایت فقیه برای بقای خود و محافظت در برابر خشم و اعتراضات مردمی نیازمند سپاه پاسداران است. و سپاه پاسداران هم برای اینکه ضرورت وجودی داشته باشد به جنگ و بحران نیازمند است.
.
لذا در چند جمله ولایت فقیه برای بقا و حفظ خود در برابر خشم مردم به سپاه نیاز دارد و سپاه هم برای توجیه دلیل وجود خود به دشمن خارجی و جنگ و بحران نیازمند است.
پس ولایت فقیه برای بقای خود به چنین جنگهایی نیاز دارد تا جنگ با مردم ایران را بپوشاند.
این در واقع جنگ این حکومت با مردم ایران است که نه دیروز و امروز که از ۴۵سال پیش وجود داشته است. بههمین دلیل امروز با امواج سرکوب خیابانی و اعدام مواجه هستیم. (در حالی که منطقاً میبایست در شرایط یک جنگ بیرونی موقتاً هم که شده دست از آزار و اذیت و تحریک مردم بردارد). ولی از قضا سرکوب بیشتر هم میشود. چون جنگ اصلی همین است...
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/ysrm62u5
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
نامه سعید ماسوری از زندان در مورد سهشنبههای اعتراض به اعدام
زندانی سیاسی سعید ماسوری که بیست و چهارمین سال زندانش را در زندان قزلحصار کرج طی میکند، نامهای را بهمناسبت «سه شنبههای اعتراض به اعدام» نوشته است. …
نوشته سعید ماسوری، زندانی سیاسی، درباره درد و رنجهای زندانیان (به ویژه محکومان به اعدام) و خانوادههایشان
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، نامهای در واکنش به اجرای حکم اعدام خسرو بشارت منتشر کرد. او در این نامه به شرح ظلمهایی اشاره دارد که زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و خانوادههایشان تجربه میکنند.
سعید ماسوری یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران است که شاهد شکنجه و اعدام بسیاری از همبندیهای خود بوده است.
متن نامه سعید ماسوری به این شرح است:
«چهرههای مسیح مانندی را تجسم میکنم که همه با صلیبهایشان بر دوش از تپه “جلجتا” بالا میروند که نه سنگینی صلیب را بر دوش و نه فرورفتن سنگریزه و خار و تیغ را در پاهایشان احساس میکنند…!!
آنقدر که فاجعه هولناک است…!
انگار صدای قطع شدن نخاع را در شکستن کمر خودم، خفگی او را در تنگی نفس خودم و لرزشهایش بر طناب دار را در همه تن و جانم و انبوه اضطراب و دلهره و سوزش جگر عزیزانش را در سوزش جگر خودم…داغ و سوزنده احساس میکنم!
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۵ بعداز ظهر است؛ فکر میکردم امروز به خیر گذشت و تا سحرگاهی دیگر او زنده است…که خبر اعدامها رسید …عاقبت خسرو را هم اعدام کردند…ای لعنت و نفرین بر آنها و هر آنچه که میپرستند…!!
هرچقدر میخواهم احساساتم را در قالب واژگانی در خور و در چارچوب انسانی و به اصطلاح حقوق بشری بیان کنم نمیتوانم و واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی بوده و قادر باشد این همه جنایت و شقاوت را توصیف کند. پیشتر زندان قزلحصار را “قزل اخدود” توصیف کرده بودم ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند، در مرداب زندان بدنهای آنها را تکه پاره کرده و دندانهای شقاوت و سبوعیتشان را در قلب و مغز و چشمان آنها فرو میکنند و لابد آراوارههای خونینشان را به نشانه پیروزی و اقتدار میلیسند تا همه ما و مردممان را در آن مرداب وحشت و جنایت فرو کنند…این “۱۴روز” طناب دار را، تنها بر گردن او نیانداخته بودند بلکه ما (که در واحد دیگر زندان قزلحصارهستیم) و همه عزیزان او را هم این ۱۴ روز آویخته بر طناب دار نگه داشته بودند! وتنها در اعدام خسرو چنین نکرده بودند بلکه همه روزه و انبوه “۱۴روزهای”دیگر را در اعدامهای دیگر مثل اعدام فرهاد، ایوب، آسو، قبادلو، قاسم، انور و ….چنین کردند…!! اینها قصه نیستند، کابوسهایی است که زندگی میکنیم …
و این “تمساحهای عمامه به سر” برای همه مردم ایران تدارک دیدهاند…به همین خاطر این عزیزانمان را نه با هم و در یک روز که تک به تک با فاصله روز ها و “۱۴روزها” تیغ بر گلو و طناب بر گردن نگه میدارند تا تاثیر رعب و هراس جنایتشان بیشتر و بیشتر باشد.!!
کدام حیوان خونخوار و درندهای با قربانی خود چنین میکند؟ اگر هدف هراس و ارعاب همگانی نیست؟!!
پیش از انقلاب و در دهه شصت شنیده بودیم که محکومان را زیر شکنجه میبرند و محکومان دیگر را پشت درب اتاق شکنجه به انتظار نگه میداشتند تا نالهها و فریادهای او را بشنوند و هم زمان همه را شکنجه و مرعوب سازند…!! ولی این جانیان فراتر رفته و نه فقط با زندانیان که با همه مردم چنین میکنند و طناب دار را برگردن کل خانواده محکوم سیاسی و همه مردم نگه میدارند!!
این تفاوتِ اشقیترین اشقیایی است که امروزه در حاکمیت ایران هستند بایک جنایتکار معمولی.. که محکوم به اعدام و خانوادهاش را به جایی میرساند تا مرگی سریعتر را از خدا طلب کند.!
فَقُبحاً لَهُم وَ تَرحا (رویشان زشت و دلشان پراندوه باد)
دل نوشته ای از سعید ماسوری زندانی سیاسی در زندان قزلحصار»
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #خسرو_بشارت #بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، نامهای در واکنش به اجرای حکم اعدام خسرو بشارت منتشر کرد. او در این نامه به شرح ظلمهایی اشاره دارد که زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و خانوادههایشان تجربه میکنند.
سعید ماسوری یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران است که شاهد شکنجه و اعدام بسیاری از همبندیهای خود بوده است.
متن نامه سعید ماسوری به این شرح است:
«چهرههای مسیح مانندی را تجسم میکنم که همه با صلیبهایشان بر دوش از تپه “جلجتا” بالا میروند که نه سنگینی صلیب را بر دوش و نه فرورفتن سنگریزه و خار و تیغ را در پاهایشان احساس میکنند…!!
آنقدر که فاجعه هولناک است…!
انگار صدای قطع شدن نخاع را در شکستن کمر خودم، خفگی او را در تنگی نفس خودم و لرزشهایش بر طناب دار را در همه تن و جانم و انبوه اضطراب و دلهره و سوزش جگر عزیزانش را در سوزش جگر خودم…داغ و سوزنده احساس میکنم!
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۵ بعداز ظهر است؛ فکر میکردم امروز به خیر گذشت و تا سحرگاهی دیگر او زنده است…که خبر اعدامها رسید …عاقبت خسرو را هم اعدام کردند…ای لعنت و نفرین بر آنها و هر آنچه که میپرستند…!!
هرچقدر میخواهم احساساتم را در قالب واژگانی در خور و در چارچوب انسانی و به اصطلاح حقوق بشری بیان کنم نمیتوانم و واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی بوده و قادر باشد این همه جنایت و شقاوت را توصیف کند. پیشتر زندان قزلحصار را “قزل اخدود” توصیف کرده بودم ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند، در مرداب زندان بدنهای آنها را تکه پاره کرده و دندانهای شقاوت و سبوعیتشان را در قلب و مغز و چشمان آنها فرو میکنند و لابد آراوارههای خونینشان را به نشانه پیروزی و اقتدار میلیسند تا همه ما و مردممان را در آن مرداب وحشت و جنایت فرو کنند…این “۱۴روز” طناب دار را، تنها بر گردن او نیانداخته بودند بلکه ما (که در واحد دیگر زندان قزلحصارهستیم) و همه عزیزان او را هم این ۱۴ روز آویخته بر طناب دار نگه داشته بودند! وتنها در اعدام خسرو چنین نکرده بودند بلکه همه روزه و انبوه “۱۴روزهای”دیگر را در اعدامهای دیگر مثل اعدام فرهاد، ایوب، آسو، قبادلو، قاسم، انور و ….چنین کردند…!! اینها قصه نیستند، کابوسهایی است که زندگی میکنیم …
و این “تمساحهای عمامه به سر” برای همه مردم ایران تدارک دیدهاند…به همین خاطر این عزیزانمان را نه با هم و در یک روز که تک به تک با فاصله روز ها و “۱۴روزها” تیغ بر گلو و طناب بر گردن نگه میدارند تا تاثیر رعب و هراس جنایتشان بیشتر و بیشتر باشد.!!
کدام حیوان خونخوار و درندهای با قربانی خود چنین میکند؟ اگر هدف هراس و ارعاب همگانی نیست؟!!
پیش از انقلاب و در دهه شصت شنیده بودیم که محکومان را زیر شکنجه میبرند و محکومان دیگر را پشت درب اتاق شکنجه به انتظار نگه میداشتند تا نالهها و فریادهای او را بشنوند و هم زمان همه را شکنجه و مرعوب سازند…!! ولی این جانیان فراتر رفته و نه فقط با زندانیان که با همه مردم چنین میکنند و طناب دار را برگردن کل خانواده محکوم سیاسی و همه مردم نگه میدارند!!
این تفاوتِ اشقیترین اشقیایی است که امروزه در حاکمیت ایران هستند بایک جنایتکار معمولی.. که محکوم به اعدام و خانوادهاش را به جایی میرساند تا مرگی سریعتر را از خدا طلب کند.!
فَقُبحاً لَهُم وَ تَرحا (رویشان زشت و دلشان پراندوه باد)
دل نوشته ای از سعید ماسوری زندانی سیاسی در زندان قزلحصار»
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #خسرو_بشارت #بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
از پشت میلههای زندان،۲: زیباترین خواب و رویای شبانهام، یک سلول بهتر بود - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
«بیشتر از بیستودو سال گذشته… در طول این سالها از اعزام به مرخصی محروم بودهام و هرگز به مرخصی نرفتهام … خاطرات بیرون از زندان به کلی از ذهنم محو شده… امروز بهسختی برخی از وقایع زندان را به خاطر میارم … زمانی که گذشته را مرور میکنم… از خودم میپرسم…
سعید ماسوری: تحریم نمایش انتخابات فقط ذرهای شرافت میخواهد!
۵ تیر ۱۴۰۳
انحطاط ابتذال، در وصف سیرک انتصابی
زندانی سیاسی سعید ماسوری با ارسال پیامی به تحریم همه جانبه سیرک انتصابی موسوم به انتخابات فراخواند. سعید ماسوری که از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایران محسوب می شود در پیام خود با عنوان « انحطاط ابتذال» تحریم نمایش انتخابات را یک ضرور و نیاز توصیف کرد و این عمل یعنی تحریم را یک فعالیت فعالانه و اکتیو نامید.
او با استناد به سخنان یکی از مادران قهرمان این میهن تصریح کرد که تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد بلکه به ذرهای شرافت نیاز هست.
متن کامل پیام سعید ماسوری از زندان قزلحصار
انحطاط ابتذال
«در گفتمان جنایت در آلمان نازی بیرون انداختن شهروندان آلمانی از خانه و کاشانهشان را “اسکان مجدد”، ریختن انسانها در کورههای آدم سوزی را “حل مسئله یهود” و کشتار آزمایشگاهی انسانها را با گاز و “موادسمی” را “امور پزشکی” میخواندند.
فلذا در چنان گفتمانی ،جنایتکاری همچون آدولف آیشمن (مسئول کورههای آدمسوزی) به تصریح خودش تنها یک “مدیر کارگزار” بوده که صرفاً قوانین و دستور مافوق را اجرا میکرد. فلذا ریختن انسانها در کورههای آدمسوزی به زعم او “فقط یک موضوع اداری و بوروکراتیک” بوده است.
ودنیا هم باید میپذیرفت که حتی شخصی مثل آیشمن در چنان سیستم بوروکراتیکی ،تنها یک مدیر اجرایی و بوروکراتیک بوده ونه یک جنایتکار !
مکانیزم آیشمنی
درحکومت ولایت فقیه نیز دقیقا با همان مکانیزم آیشمنی،کارگزاران و روشنفکرانِ دولت پرورده برای پست ریاستجمهوری لفظ “تدارکاتچی” را بکار میبردند که حتی اگر آنرا بپذیریم نمیدانم کسانی که برای این منصب “تدارکاتچی گری” به جان هم افتادهاند را چه باید نامید؟ و اگر برای نامیدن آنها از واژههایی نظیر کوتوله، نوکر و اوباش سیاسی استفاده بشود. آنگاه برای نامیدن آن کسانیکه دعوت به مشارکت در این “سیرک انتخاباتی” میکنند قطعاً با بحران واژه مواجه خواهیم شد!
چرا که در هیچ دوره تاریخی واژه “ابتذال” بدین درجه از انحطاط نرسیده است بطوریکه این “فرهیختگان لاکردار” تفاوت مفهوم “تدارکاتچی” در دورههای پیشین را با شرایط بعد از مرگ رئیسی نفهمیدهاند اگر آن زمان از معنای واژه تدارکاتچی تنها فقدان اختیارات اراده میشد امروز اما تدارکاتچی یعنی مهیا کننده و بستر ساز جانشینی ولیفقیه(درصورت مرگ ولی فقیه)و اگر کسی چنین شرایطی را برای جانشین مطلوب خامنهای فراهم نیاورده و یا کمترین قابلیت دردسرسازی را داشتهباشد، به زبان عامیانه “وِل معطل” است.
به همین دلیل است که میبینیم که مناظرات تلویزیونی هم به مغازلات عاشقانه برای رئیسی مبدل گشته و دعوت کنندگان به مشارکت در این سیرک هم با همان حربههای همیشگی که اگر یکی از این شش نفر نباشند جنگ میشود و چنین میشود و چنان جز سفاهت و خیانت خود را برملا نمیکنند، چرا که عموم هموطنانمان در این ۴۵ ساله هم سگ زرد را دیدهاند و هم شغال را…!
چه پزشک باشد و چه شیخک همشهری!
فلذا بخوبی میدانند که تحریم این سیرک انتصاباتی
اولا:به هیچ وجه انفعال سیاسی نیست بلکه کنشی است کاملا فعالانه و اکتیو و
ثانیا: به قول آن مادر قهرمانمان تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد و تنها ذرهایی شرافت میخواهد.
زندانی سیاسی سعید ماسوری
۵ تیر ۱۴۰۳
سعید ماسوری در حال طیکردن بیست و چهارمین سال زندان بدون مرخصی خود است.
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۵ تیر ۱۴۰۳
انحطاط ابتذال، در وصف سیرک انتصابی
زندانی سیاسی سعید ماسوری با ارسال پیامی به تحریم همه جانبه سیرک انتصابی موسوم به انتخابات فراخواند. سعید ماسوری که از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایران محسوب می شود در پیام خود با عنوان « انحطاط ابتذال» تحریم نمایش انتخابات را یک ضرور و نیاز توصیف کرد و این عمل یعنی تحریم را یک فعالیت فعالانه و اکتیو نامید.
او با استناد به سخنان یکی از مادران قهرمان این میهن تصریح کرد که تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد بلکه به ذرهای شرافت نیاز هست.
متن کامل پیام سعید ماسوری از زندان قزلحصار
انحطاط ابتذال
«در گفتمان جنایت در آلمان نازی بیرون انداختن شهروندان آلمانی از خانه و کاشانهشان را “اسکان مجدد”، ریختن انسانها در کورههای آدم سوزی را “حل مسئله یهود” و کشتار آزمایشگاهی انسانها را با گاز و “موادسمی” را “امور پزشکی” میخواندند.
فلذا در چنان گفتمانی ،جنایتکاری همچون آدولف آیشمن (مسئول کورههای آدمسوزی) به تصریح خودش تنها یک “مدیر کارگزار” بوده که صرفاً قوانین و دستور مافوق را اجرا میکرد. فلذا ریختن انسانها در کورههای آدمسوزی به زعم او “فقط یک موضوع اداری و بوروکراتیک” بوده است.
ودنیا هم باید میپذیرفت که حتی شخصی مثل آیشمن در چنان سیستم بوروکراتیکی ،تنها یک مدیر اجرایی و بوروکراتیک بوده ونه یک جنایتکار !
مکانیزم آیشمنی
درحکومت ولایت فقیه نیز دقیقا با همان مکانیزم آیشمنی،کارگزاران و روشنفکرانِ دولت پرورده برای پست ریاستجمهوری لفظ “تدارکاتچی” را بکار میبردند که حتی اگر آنرا بپذیریم نمیدانم کسانی که برای این منصب “تدارکاتچی گری” به جان هم افتادهاند را چه باید نامید؟ و اگر برای نامیدن آنها از واژههایی نظیر کوتوله، نوکر و اوباش سیاسی استفاده بشود. آنگاه برای نامیدن آن کسانیکه دعوت به مشارکت در این “سیرک انتخاباتی” میکنند قطعاً با بحران واژه مواجه خواهیم شد!
چرا که در هیچ دوره تاریخی واژه “ابتذال” بدین درجه از انحطاط نرسیده است بطوریکه این “فرهیختگان لاکردار” تفاوت مفهوم “تدارکاتچی” در دورههای پیشین را با شرایط بعد از مرگ رئیسی نفهمیدهاند اگر آن زمان از معنای واژه تدارکاتچی تنها فقدان اختیارات اراده میشد امروز اما تدارکاتچی یعنی مهیا کننده و بستر ساز جانشینی ولیفقیه(درصورت مرگ ولی فقیه)و اگر کسی چنین شرایطی را برای جانشین مطلوب خامنهای فراهم نیاورده و یا کمترین قابلیت دردسرسازی را داشتهباشد، به زبان عامیانه “وِل معطل” است.
به همین دلیل است که میبینیم که مناظرات تلویزیونی هم به مغازلات عاشقانه برای رئیسی مبدل گشته و دعوت کنندگان به مشارکت در این سیرک هم با همان حربههای همیشگی که اگر یکی از این شش نفر نباشند جنگ میشود و چنین میشود و چنان جز سفاهت و خیانت خود را برملا نمیکنند، چرا که عموم هموطنانمان در این ۴۵ ساله هم سگ زرد را دیدهاند و هم شغال را…!
چه پزشک باشد و چه شیخک همشهری!
فلذا بخوبی میدانند که تحریم این سیرک انتصاباتی
اولا:به هیچ وجه انفعال سیاسی نیست بلکه کنشی است کاملا فعالانه و اکتیو و
ثانیا: به قول آن مادر قهرمانمان تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد و تنها ذرهایی شرافت میخواهد.
زندانی سیاسی سعید ماسوری
۵ تیر ۱۴۰۳
سعید ماسوری در حال طیکردن بیست و چهارمین سال زندان بدون مرخصی خود است.
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✅ در نامهای سرگشاده:
اعتراض سه زندانی سیاسی نسبت به "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضائی
با درود به مردم شریف و آزاده
دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بودهایم، در روندی غیرقانونی و با "امنیتیسازی پروسه درمان زندانیان" که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و دهها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیاتشان مواجه هستند.
آقای افشین بایمانی همبندی ما بیستوپنجمین سال حبسش را پشت سر میگذارد؛ و بر اثر تحمل "ربع قرن" حبس ظالمانه دچار نارسائی قلبی شده و در چند ماه اخیر دستکم از سوی چندین پزشک در داخل زندان (دکتر حاجیبابایی در ۱۴۰۲/۱۰/۲۲؛ دکتر امجدی در ۱۴۰۲/۱۱/۹ و ۱۴۰۳/۵/۸ و دکتر رجبی در ۱۴۰۳/۶/۷) معاینه، و هر بار بر درمان فوری و انجام عمل قلب در بیرون از زندان تاکید شده است؛ پزشکی قانونی نیز در پائیز سال گذشته ضمن تایید نارسایی قلبی آقای بایمانی، ایشان را به دکتر بهار مرادی متخصص قلب و عروق معرفی کرده و خانم دکتر مرادی بر فوریت انجام عمل و بستری شدن و دور بودن بیمار از شرایط استرسزا (زندان) تاکید کرده بودند.(اسناد دستورات پزشکی مذکور موجود است. )
در چنین شرایطی دادستان تهران و معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای نیری به دلایل نامعلوم با اعزام فوری آقای بایمانی به مرخصی درمانی و انجام عمل قلب و طی مراحل درمانی دیگر در بیرون از زندان تحت نظر خانواده، از اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی خودداری میکنند.
درباره آخرین وضعیت آقای افشین بایمانی باید یادآور شویم، ما به عنوان همبندی،از ایشان خواستیم به دلیل مشکلات قلبی در سیویکمین هفته کارزار اعتصاب غذای "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه مورخ شش شهریور ۱۴۰۳ شرکت نکنند، اما ایشان به اصرار خود به این کارزار اعتصابی متعهد بوده و روز سهشنبه را همراه با ما در اعتصاب غذا به سر بردند؛ کمتر از نیمروزی پس از آن در روز چهارشنبه دچار حمله قلبی مجدد شده و با علائم سکته قلبی به مرکز درمانی بیرون زندان فرستاده شده و یک روز بعد بازگردانده شدند.
در مورد دیگر همبندی ما آقای سامان یاسین هنرمند زندانی نیز باید شهادت دهیم، با وجود دو بار بستری شدن ایشان در بیمارستان روانپزشکی رازی و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر تشدید بیماریهای ایشان در شرایط زندان، و در شرایطی که نزدیک به دو سال است که این جوان به صورت بلاتکلیف در زندان است؛ دادستانی و نماینده ایشان هیچگونه دغدغهای نسبت به حفظ جان این زندانی سیاسی نداشته و تنها به نگارش نامههایی به زندان و تاکید بر "دسترسی زندانی به خدمات پزشکی!" بسنده کردهاند!
این در حالی است که سامان علاوه بر بیماریهای دیگر، دچار بیماری پنیک بوده که حضور در شرایط استرسزای زندان این بیماری را تشدید میکند. بهگونهای که هر روز و هر ساعت بیم آن میرود که جان وی به خطر افتد.
واقعیت موجود در زندان قزلحصار خود هولناک و غیرانسانی است، ما نه میخواهیم با کلمات بازی کنیم، و نه ذرهای از واقعیت فراتر برویم.
دادستان تهران و معاون ایشان در مورد این دو همبندی ما یا آگاهانه و با تصمیم خود و یا تحت فشار نهادهای دیگر، با عمل نکردن به قانون و تداوم نگهداری آنها در زندان و محروم کردنشان از حق درمان در خارج از زندان و زیر نظر پزشکان مورد تایید خانواده، در عمل زمینه "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" آنها را فراهم آوردهاند. قتل و کشتاری که بنا بر اطلاع موثق در مورد دهها زندانی در دیگر زندانها از جمله در زندان شیبان اهواز، بند زنان زندان اوین، بند ۴ زندان اوین و.... نیز درحال وقوع است.
در آخر اینکه ما به عنوان همبندی این دو عزیز، خواهان آزادی یا دستکم اعزام به مرخصی استعلاجی فوری افشین بایمانی و سامان یاسین هستیم، و مسولیت بروز هر حادثهای و به خطر افتادن سلامتی یا جان این عزیزان در زندان را برعهده دادستان تهران، معاون ایشان و البته در مراتب بالاتر قوهقضائیه و سازمان زندانها را در این مورد مسول میدانیم. بدیهی است که در صورت تداوم این شرایط غیرقانونی و نقض حقوق این دو عزیز، مقاومت و اعتراض را حق خود دانسته و اعتراضات دیگری را در داخل زندان به مورد اجرا خواهیم گذاشت.
احمدرضا حائری
حمزه سواری
سعید ماسوری
زندان قزلحصار
شهریور ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #سعید_ماسوری #حمزه_سواری #سامان_یاسین #افشین_بایمانی #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
اعتراض سه زندانی سیاسی نسبت به "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضائی
با درود به مردم شریف و آزاده
دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بودهایم، در روندی غیرقانونی و با "امنیتیسازی پروسه درمان زندانیان" که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و دهها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیاتشان مواجه هستند.
آقای افشین بایمانی همبندی ما بیستوپنجمین سال حبسش را پشت سر میگذارد؛ و بر اثر تحمل "ربع قرن" حبس ظالمانه دچار نارسائی قلبی شده و در چند ماه اخیر دستکم از سوی چندین پزشک در داخل زندان (دکتر حاجیبابایی در ۱۴۰۲/۱۰/۲۲؛ دکتر امجدی در ۱۴۰۲/۱۱/۹ و ۱۴۰۳/۵/۸ و دکتر رجبی در ۱۴۰۳/۶/۷) معاینه، و هر بار بر درمان فوری و انجام عمل قلب در بیرون از زندان تاکید شده است؛ پزشکی قانونی نیز در پائیز سال گذشته ضمن تایید نارسایی قلبی آقای بایمانی، ایشان را به دکتر بهار مرادی متخصص قلب و عروق معرفی کرده و خانم دکتر مرادی بر فوریت انجام عمل و بستری شدن و دور بودن بیمار از شرایط استرسزا (زندان) تاکید کرده بودند.(اسناد دستورات پزشکی مذکور موجود است. )
در چنین شرایطی دادستان تهران و معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای نیری به دلایل نامعلوم با اعزام فوری آقای بایمانی به مرخصی درمانی و انجام عمل قلب و طی مراحل درمانی دیگر در بیرون از زندان تحت نظر خانواده، از اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی خودداری میکنند.
درباره آخرین وضعیت آقای افشین بایمانی باید یادآور شویم، ما به عنوان همبندی،از ایشان خواستیم به دلیل مشکلات قلبی در سیویکمین هفته کارزار اعتصاب غذای "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه مورخ شش شهریور ۱۴۰۳ شرکت نکنند، اما ایشان به اصرار خود به این کارزار اعتصابی متعهد بوده و روز سهشنبه را همراه با ما در اعتصاب غذا به سر بردند؛ کمتر از نیمروزی پس از آن در روز چهارشنبه دچار حمله قلبی مجدد شده و با علائم سکته قلبی به مرکز درمانی بیرون زندان فرستاده شده و یک روز بعد بازگردانده شدند.
در مورد دیگر همبندی ما آقای سامان یاسین هنرمند زندانی نیز باید شهادت دهیم، با وجود دو بار بستری شدن ایشان در بیمارستان روانپزشکی رازی و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر تشدید بیماریهای ایشان در شرایط زندان، و در شرایطی که نزدیک به دو سال است که این جوان به صورت بلاتکلیف در زندان است؛ دادستانی و نماینده ایشان هیچگونه دغدغهای نسبت به حفظ جان این زندانی سیاسی نداشته و تنها به نگارش نامههایی به زندان و تاکید بر "دسترسی زندانی به خدمات پزشکی!" بسنده کردهاند!
این در حالی است که سامان علاوه بر بیماریهای دیگر، دچار بیماری پنیک بوده که حضور در شرایط استرسزای زندان این بیماری را تشدید میکند. بهگونهای که هر روز و هر ساعت بیم آن میرود که جان وی به خطر افتد.
واقعیت موجود در زندان قزلحصار خود هولناک و غیرانسانی است، ما نه میخواهیم با کلمات بازی کنیم، و نه ذرهای از واقعیت فراتر برویم.
دادستان تهران و معاون ایشان در مورد این دو همبندی ما یا آگاهانه و با تصمیم خود و یا تحت فشار نهادهای دیگر، با عمل نکردن به قانون و تداوم نگهداری آنها در زندان و محروم کردنشان از حق درمان در خارج از زندان و زیر نظر پزشکان مورد تایید خانواده، در عمل زمینه "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" آنها را فراهم آوردهاند. قتل و کشتاری که بنا بر اطلاع موثق در مورد دهها زندانی در دیگر زندانها از جمله در زندان شیبان اهواز، بند زنان زندان اوین، بند ۴ زندان اوین و.... نیز درحال وقوع است.
در آخر اینکه ما به عنوان همبندی این دو عزیز، خواهان آزادی یا دستکم اعزام به مرخصی استعلاجی فوری افشین بایمانی و سامان یاسین هستیم، و مسولیت بروز هر حادثهای و به خطر افتادن سلامتی یا جان این عزیزان در زندان را برعهده دادستان تهران، معاون ایشان و البته در مراتب بالاتر قوهقضائیه و سازمان زندانها را در این مورد مسول میدانیم. بدیهی است که در صورت تداوم این شرایط غیرقانونی و نقض حقوق این دو عزیز، مقاومت و اعتراض را حق خود دانسته و اعتراضات دیگری را در داخل زندان به مورد اجرا خواهیم گذاشت.
احمدرضا حائری
حمزه سواری
سعید ماسوری
زندان قزلحصار
شهریور ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #سعید_ماسوری #حمزه_سواری #سامان_یاسین #افشین_بایمانی #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کلاس و کتاب توانا
کتاب «زانو نمیزنیم!» به تازگی از انتشارات آموزشکده توانا منتشر شده است. در این کتاب نامههای زندانیان سیاسی را گردآوری کردهایم.
این نامهها، روایتهای تلخ و دردناکی از ظلم و ستمی هستند که این افراد در سایه حکومت جمهوری اسلامی متحمل شدهاند. هر یک از این نامهها، تصویری از مقاومت، استقامت و ایستادگی در برابر یک سیستم سرکوبگر است که تلاش دارد صدای آزادیخواهان و منتقدان را در گلو خفه کند.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، مینویسد:
«واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی باشد و قادر به توصیف این همه جنایت و شقاوت. پیشتر زندان قزلحصار را «قزل اخدود» توصیف کرده بودم، ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار، که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند.»
نامه سعید ماسوری را در صفحه ۱۳ این کتاب بخوانید.
لینک دانلود رایگان:
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری
#کتاب
@tavaana
@Tavana_TavaanaTech
این نامهها، روایتهای تلخ و دردناکی از ظلم و ستمی هستند که این افراد در سایه حکومت جمهوری اسلامی متحمل شدهاند. هر یک از این نامهها، تصویری از مقاومت، استقامت و ایستادگی در برابر یک سیستم سرکوبگر است که تلاش دارد صدای آزادیخواهان و منتقدان را در گلو خفه کند.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، مینویسد:
«واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی باشد و قادر به توصیف این همه جنایت و شقاوت. پیشتر زندان قزلحصار را «قزل اخدود» توصیف کرده بودم، ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار، که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند.»
نامه سعید ماسوری را در صفحه ۱۳ این کتاب بخوانید.
لینک دانلود رایگان:
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری
#کتاب
@tavaana
@Tavana_TavaanaTech