آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
حکم ۹ سال زندان، ۵۰میلیون تومان جریمه نقدی، شش سال محرومیت از حقوق اجتماعی کیوان رحیمیان، شهروند بهائی توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.
با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی پنج سال زندان قابل اجرا خواهد بود.

کیوان رحیمیان که اکنون در زندان اوین محبوس است، پیش‌تر در سال ۱۳۹۶، پس از تحمل پنج سال حبس به دلیل تدریس به جوانان محروم از تحصیل بهائی از زندان رجایی‌شهر کرج آزاد شده بود.

او اخیرا در نامه‌ای که به مناسبت زادروز همسر درگذشته‌اش نوشته، از ممنوع‌القلمی همسرش ۱۲ سال پس از فوتش، اخراج دخترش از دانشگاه و تداوم محرومیت از تحصیل دانشجویان بهائی ایران، دفن مادرش در مکانی نامعلوم، دستگیری و اتهامات مجدد بی‌اساس به خودش پس از سپری کردن ۵ سال زندان و ... گفته بود.

فرشته سبحانی همسر آقای رحیمیان، اندکی پیش از آن که همسرش، کیوان، همچون برادر و همسر برادر کیوان، به جرم تدریس به جوانان بهائی محروم از تحصیل در دانشگاه، رهسپار زندان شود، ‏در اثر بیماری سرطان درگذشت و سرپرستی فرزندان این دو خانواده را مادربزرگی بر عهده گرفت که همسرش (پدر آقای کیوان رحیمیان) را چند دهۀ قبل صرفاً به علت تبری نجستن از عقیدۀ دینی خود پس از شکنجه اعدام کرده بودند.

آقای رحیمیان در بخشی از این نامه نوشته بود:
«بزرگترین رنج، درد و تبعیض در حق ما این است که ما از خدمت و ارائه آنچه در توان برای آبادانی و رفاه کشور عزیزمان ایران داریم، محروم هستیم»

متن کامل این نامه توسط آموزشکده توانا، به صورت صوتی آماده و منتشر شده است:
https://youtu.be/vNowVYM1l-8?feature=shared

#کیوان_رحیمیان #داستان_ما_یکیست
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سه شنبه ۸ خرداد ماموران حکومتی مزارع برنج متعلق به بهائیان را در احمدآباد مازندران با بولدوزر تخریب کردند و در این حمله محصولات کشاورزی را از بین بردند. ماموران به طور غیرقانونی زمین‌ها را چند ماه پیش حصارکشی کرده بودند.

جمهوری اسلامی نمونه‌ای از حکومت آپارتابد است، آپارتابد مذهبی، آپارتاید جنسیتی، ... حکومتی سرکوبگر که از شهروندان غیرباورمند به آیین و ایدئولوژی و سیاست خود، دیگری‌سازی و حتی انسانیت‌زدایی می‌کند.
آن‌ها را از حقوق اولیه خود محروم می‌کند و از نظر اقتصادی در تنگنا قرار می‌دهد.
مأموران امنیتی جمهوری اسلامی سال گذشته نیز «نزدیک به ۴۰ هکتار» از زمین‌های روستای احمدآباد در نزدیکی ساری را که متعلق به شهروندان بهایی و زیرِ کشت بوده است، مصادره کرده‌اند.
در آن تاریخ «۲۰۰ مأمور امنیتی، یگان ویژه و منابع طبیعی استان مازندران» روز یکشنبه ۱۰ دی‌ با ورود به این روستا که «اکثر اهالی آن بهایی هستند»، با بستن راه‌های ورود و خروج، از رفت‌وآمد اهالی روستا ممانعت کردند.

زمین‌های مصادره‌شده در روستای احمدآباد مازندران بیش از «۷۰ سال است که متعلق به شهروندان بهایی این روستا است».

مصادره املاک بهائیان بخشی از تلاش سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه این اقلیت مذهبی در ایران است.

مرتبط:
چرا رژیم ولایت مطلقه فقیه چشم دیدن بهاییان را ندارد؟
https://tavaana.org/persecution-bahais/

#داستان_ما_یکیست #بهائیان #بهائی #آپارتاید #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
فریبا کمال‌آبادی، زندانی بهایی، در سری قبل محکومیتش به بیست سال حبس (بعداً به ده سال کاهش پیدا کرد)، غیر از یکی دو روز مرخصی به خاطر تولد نوه‌اش، اجازه استفاده از حق مرخصی را پیدا نکرده بود.
دخترش ترانه، در هفتمین سال حبس مادر در سال ۱۳۹۳ ازدواج کرد. به خانم کمال‌آبادی اجازه ندادند حتی با دستبند و تحت‌الحفظ، در مراسم ازدواج او شرکت کند.

او روی یک برگ دستمال‌ کاغذی نامه‌ای خطاب به فرزندش و دامادش نوشته بود، آن دستمال حالا قاب شده و در دیدار خانه‌ جا دارد، و در این روزها که او بار دیگر به حبس طولانی محکوم شده و در زندان است، این نامه خاطره‌انگیز، الهام‌بخش عزیزانش است.

فرید صفاجو ضمن انتشار تصویر این نامه نوشته:

«رفتم دستی به سر و رویش کشیدم، قابش رو عوض کردم و آهی کشیدم!
این یک برگ دستمال کاغذی نامه‌ای است که در شدیدترین جو خفقان، #فریبا_کمال_آبادی برای عروسیمان فرستاد!
به او برای عروسی دخترش مرخصی ندادند، حتی اجازه تلفن ندادند! از اون روز این دستمال شد تکه‌ای از قلب ما!
۱۰ سال میگذره!»

او در بخشی از این نامه نوشته:

«در این لحظه که قلم به دست گرفته‌ام و برایت می‌نویسم دریای سرور در من موج می‌زند و امواج شعف بر ساحل قلب می‌کوبد.

برخی چنین گمان کنند که درد و رنج همواره با حزن و اندوه ملازم است اما اینگونه نیست. چه که می توان در اوج درد و رنج در فضای بی کران سرور بال گشود و در آسمانهای رفیع شادمانی پرواز نمود. این درد چیست و این سرور کدام است؟

این درد، درد فراق است، درد هجر مادری است که سالیانی چند از کودکش دور گشته، بی مدد زبان برایش ترنمات عاشقانه سروده، با هیکل خیال تنگ در آغوشش فشرده و گرمایش بخشیده، بی چشم سر برآمدن و بالا کشیدنش را نگریسته و اکنون با چشم روح، او را آراسته و برازنده در لباس سفید عروسی نظاره می‌کند.

این درد، درد فراق است، درد هجر کودکی است که از مادر جدا گشته و بی آنکه سهمش را از حق مادری بستاند، رشد کرده و بالیده. در لحظات تلخ و شیرین کودکی، در اوقاتی که سخت نیازمند گرمای مادر بوده اورا در کنارش نداشته و اکنون نیز در زیباترین و با شکوه ترین لحظات حیاتش، در مراسم ازدواجش جای مادر را خالی می‌یابد.

این درد رایحه‌ای دلپذیر دارد زیرا آکنده از عطر خوش سرور است: این سرور، سرور مادری است که کودکش را جوانی برازنده می‌یابد، او را مصمم و استوار میبیند، کردارش را متین، انتخابش را فرید و آمالش را منیع مشاهده می‌کند و انتخابش را می‌ستاید.

این سرور، سرور کودکی است که معنای هجر مادر را در می یابد و با گام نهادن در مسیر خدمت این معنا را غنا می‌بخشد و اکنون دست در دست فرید مسیر خدمت را با قوت و سرعتی افزون تر از قبل می‌پیماید.

ادامه بخش‌هایی از نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/Faribak

درباره فریبا کمال‌آبادی:
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi-2/

#فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست #بهائی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قریب به دو هفته است که سپیده رشیدی، شهروند بهایی ساکن اهواز، در بازداشت به سر می‌برد، اما خانواده‌اش اطلاعی از اتهام و محل نگهداری او ندارند. نکته عجیب‌تر اما این است که سپیده رشیدی تنها چند روز پس از بازداشت در یک تماس تلفنی خیلی کوتاه با همسرش، بدون اشاره به دلیل بازداشت و محل نگهداری خود، به طرز عجیب و غیر معمولی ایشان را از پیگیری پرونده منع کرده و خواستار توقف پیگیری‌های قانونی خانواده‌اش شد!

کاملا واضح است درخواست ایشان بدلیل فشارهای دستگاه امنیتی اطلاعاتِ سپاه و بازجوها بوده وگرنه هیچ دلیلی ندارد که متهم یک پروندهٔ ظالمانه، دیگران را از نجات خود از بازداشت باز دارد.

این حق خانواده سپيده رشيدى است که از محل او اطلاع داشته باشند، با او تماس داشته باشند، او بتواند با وکیل و با خانواده‌اش ملاقات داشته باشد و از کلیه حقوق یک متهم بهره‌مند گردد.

با وجود تلاش‌های خانواده مبنی بر کسب اخباری درباره وضعیت این شهروند بهایی، هنوز هیچ خبری از سوی مقامات قضایی و امنیتی درباره او به خانواده داده نشده و همین مساله نگرانی‌ها درباره جان و وضعیت سلامتی او را افزایش داده است.

آزار و اذیت شهروندان بهایی در ایران مسبوق به سابقه است و نهادهای اطلاعاتی - امنیتی و دستگاه قضایی، در موارد بیشماری به بهانه‌های واهی مختلف شهروندان بهایی را بازداشت و آنها را محاکمه و به مجازات محکوم می‌کنند.

اتهامات متهمان سیاسی و عقیدتی، برساخته سناریوهایی است که بازجویان طراحی می‌کنند و آن‌ها در سکوت خبری می‌توانند بیشتر به متهم فشار وارد کنند تا آن سناریو را تکرار کند.

شهروندان بهائی در ایران علاوه بر محرومیت‌های اجتماعی مثل عدم اشتغال در برخی کسب‌وکارها، عدم اشتغال در مشاغل دولتی، عدم اجازه تحصیل در مقطع دانشگاه، عدم دفن اجساد مرده‌ها در قبرستان‌های مسلمانان و ... به بهانه‌های مختلف بازداشت می‌شوند و برایشان پرونده‌سازی می‌شود.

ایران از نظر آزادی دینی و آزادی عقیده شرایط نامطلوبی دارد. باورمندان به آیین بهایی اجازه داشتن دانشگاه مجازی ندارند، اجازه تبلیغ آیین خود را ندارند و در صورت انجام چنین کاری بازداشت می‌شوند.

#بهائی #سپیده_رشیدی #داستان_ما_یکیست #اهواز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
طاهره نوروزی، شهروند بهائی و مادر دو کودک در شیراز بازداشت شد

روز یکشنبه ۲۰ خرداد طاهره نوروزی، شهروند بهائی ساکن شیراز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به نقل از یک منبع آگاه نزدیک به خانواده طاهره نوروزی نوشت: «صبح امروز یکشنبه بیستم خردادماه، شش تن از مأموران امنیتی با مراجعه به منزل خانم نوروزی، او را بازداشت کردند.
همچنین مأموران اقدام به تفتیش محل کرده و تعدادی از وسایل شخصی از جمله تلفن همراه، لپ‌تاپ، کتاب و عکس‌های او را ضبط کردند.» این منبع آگاه افزود: «طاهره، مادر دو فرزند شش و دو ساله است و همسرش در شهر دیگری ساکن است. بازداشت او، فرزندان او را در شرایط سختی قرار داده است.»

حالا دو فرزند خانم نوروزی، لحظات پر اضطرابی را می‌گذرانند.

تا این لحظه از دلایل بازداشت و مکان نگهداری طاهره نوروزی اطلاع دقیقی در دست نیست.
جمهوری اسلامی از بدو تاسیس اقدام به ایجاد انواع محرومیت‌ها و فشارهای سیستماتیک بر شهروندان بهائی نمود. قانون اساسی جمهوری اسلامی مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد و بهاییان را از بسیاری از حقوق شهروندی و اجتماعی‌شان محروم‌ کرده است. در دهه اول استقرار جمهوری اسلامی تعداد زیادی از بهاییان بازداشت، شکنجه و اعدام شدند. در ۴۵ سال گذشته به بهانه‌های مختلف برای این افراد پرونده‌سازی می‌شود بسیاری از شهروندان بهایی به دلیل برگزاری برنامه‌های آموزشی و مذهبی بازداشت می‌شوند. جمهوری اسلامی همچنین اموال و دارایی‌های این شهروندان را مصادره می‌کند و با تخریب قبرها، اجازه دفن آن‌ها را در آرامستان‌های عمومی نمی‌دهد. حق اشتغال و‌حق تحصیل در مقطع دانشگاه در بسیاری از مشاغل از شهروندان بهایی سلب شده است.

اما در این میان کودکان شهروندان بهائی، آسیب‌های بسیاری را متحمل شده‌اند و اغلب به خاطر بازداشت یک یا هر دو والد خود سال‌ها از آغوش پدر و مادر محروم بوده و در کنار اقوام بزرگ شده‌اند.


مرتبط:
کودکان دارای والد زندانی، آسیب‌ها و نیازها:
https://youtu.be/_9asB44Y7pg

کودکان دارای والدین زندانی، لزوم و نحوه حمایت:
https://tavaana.org/parents_prison

حمایت فوری از کودکان زندانیان
https://tavaana.org/support-children-of-prisoners/

کتابچه «راهنمای حمایت از کودکان دارای والدین زندانی»
https://tavaana.org/children_of_incarcerated_parents

#طاهره_نوروزی #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
تصاویری که می‌بینید، وضعیت یک خانه پس از زمین‌لرزه نیست. تصاویر یک خانه یک زوج سالمند بهایی است، پس از هجوم ماموران و تفتیش منزل.

طبق گزارش دریافتی، «روز سه‌شنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۳، با حمله ماموران حکومتی به منزل یکی از خانواده‌های جامعه بهائی شهرستان ساری، کتاب‌ها و کامپیوتر شخصی آن‌ها ضبط شد و این زوج سالمند مورد آزار و اذیت قرارگرفتتد.
این زوج بهائی به خاطر سن بالا در اثر این اتفاق به علت افزایش فشار خون و مشکلات قلبی در بیمارستان تحت معالجه قرار دارند.
این نمونه‌ای از صدها آزار و اذیتی است که بهائیان در ایران با آن مواجه هستند».

#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #ساری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ده تن از زنان زندانیان سیاسی، در بیانیه‌ای حمایت خود از حقوق شهروندی جامعه بهائی را اعلام کردند.

در بخش‌هایی از این بیانیه که در صفحه اینستاگرام خانم نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، منتشر شده است، نوشته شده:

«هموطنان بهائی‌مان طی دهه‌ها استبداد همواره از تمام حقوق اجتماعی محروم بوده‌اند.

در دهه‌ی ۶۰ با حذف فاجعه بار مخالفان سیاسی و دگراندیشان، نزدیک به سیصد نفر از هموطنان بهائی‌مان توسط حکومت سر به نیست، مفقودالاثر یا اعدام شدند و هزاران نفر نیز بی‌بهره از کمترین حقوق اجتماعی از خانه‌های خود بیرون رانده شدند.یکی از تکان‌دهنده‌ترین روایت‌هایی که از جامعه‌ی بهائی شنیده‌ایم، مربوط به اجرای حکم ۱۰ زن در دهه‌ی شصت است که با هم به قتل‌گاه برده شدند و در مقابل چشم دیگری به ترتیب اعدام شدند.

تا آخرین‌شان که نوجوانی زیر ۱۸ سال بود (که طبق معاهده‌های بین‌المللی کودک محسوب می‌شود) و پیش از بازداشت مشغول به تحصیل بود و تدریس به کودکان خردسال. نوجوانی که تنها تضادش با سیستم باور و عقیده‌ای بود که در زندگی اجتماعی‌اش نیز نمودی نداشت.

با سال‌ها حبس و هم‌زیستی با زنان بهائی و مشاهده‌ی فشارها و محرومیت‌هایی که به سبب تفاوت عقیده، بر خود و خانواده‌هاشان تحمیل شد و شنیدنِ روایت‌هاشان از گذشته تا کنون؛ و قیاسِ آن با آنچه همواره بر دگراندیشان تحمیل می‌شود؛ درمی‌یابیم که به واقع "داستان ما یکیست".

محبوبه رضایی،هستی امیری،سمانه اصغری،سکینه پروانه،مریم یحیوی،ناهید تقوی،نرگس محمدی،آنیشا اسداللهی،سپیده قلیان،گلرخ ایرایی،خرداد ۱۴۰۳،بند زنان زندان اوین»

متن کامل در اسلایدها

#داستان_ما_یکی‌ست
#کف_خیابان #بهائیان_ایران #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
#پیام_ولی شهروند بهائی و از بازداشت‌شدگان خیزش مهسا که دوران محکومیت شش سال حبس خود را در زندان کرج می‌گذراند، در پرونده‌ای تازه که در زندان برایش باز شد، به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و ممنوعیت خروج از کشور و منع استفاده از فضای مجازی به مدت دو سال محکوم شد.
قاضی مصطفی نریمانی، رییس شعبه سوم دادگاه انقلاب کرج برای مصداق این اتهام به نامه‌های پیام_گ ولی از زندان، از جمله نامه‌ای که در قالب فایل صوتی در رسانه‌ها منتشر شد و در آن خطاب به مقامات جمهوری اسلامی درباره حبس خود و تجربه‌اش به عنوان شهروند #بهائی صحبت کرد، استناد کرده است.

- از حساب ایکس، رضا اکوانیان

- پیام ولی، شهروند بهائی ساکن کرج، روز شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱، ضمن تفتیش منزل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد. وی نهایتا به زندان قزلحصار این شهر انتقال داده شد.

او تا کنون در طی چند فایل صوتی، تمام اتهامات وارد شده را رد کرده است. او و خیلی دیگر از بهاییان قربانی نفرت‌پراکنی بوده‌اند. برادر آقای ولی در کودکی به خاطر افکاری که به مردم محل القا شده بود، به قتل رسید و دادخواهی خانواده‌اش به جایی نرسید.
حکومت بارها در کسب و کار آقای ولی اختلال ایجاد کرد و او را مورد آزار قرار داد.

آقای ولی در دادگاه به ۱۶ سال حبس محکوم شده بود که مجازات اشد قابل اجرا است.

#پیام_ولی #بهائی #داستان_ما_یکیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، خانم مژگان سلمان‌زاده شهروند بهائی و محقق حوزهٔ روانشناسی فیزیولوژیک، از ۱۴ تیرماه ۱۴۰۳، در شهرستان ماکو دستگیر شده است.

این زندانی عقیدتی تا پنج روز پیش در اداره اطلاعات ارومیه نگهداری می‌شد و بعد از آن به بند عمومی زندان ارومیه منتقل شده است.

مژگان سلمان‌زاده اخیرا پدر و مادرش را از دست داده است و برای کنار آمدن با تنهایی سفر کرده بود.
هنوز از عناوین اتهامی این هموطن بهائی و دلیل بازداشت او اطلاعی در دست نیست.

#مژگان_سلمان_زاده #بهائیان_ایران #داستان_ما_یکیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کیوان رحیمیان:
مروری بر یکسال تحمل حبس

کیوان رحیمیان، شهروند بهائی و زندانی عقیدتی، بعد از یک سال از دور تازه بازداشت و زندان، مطلبی به شرح زیر نوشت:

«یک سال از بازداشت و زندانی شدنم در اوین می‌گذرد، سالی که برای من و خانواده‌ام بسیار دشوار گذشت. ۳۶۵ روز گذشته را مرور می‌کنم، ۴۵ روز انفرادی، 50 ۵۰ بی‌خبری خانواده از من و من از آنها، مشکلات پیش‌بینی نشده برای ژینا و احسان و متعاقب آن شدت بیماری مامان و نهایتا درگذشت او، دادگاهی شدن من و حکم ۹ سال زندان، ۶ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و ۵۰ میلیون تومان جریمه (که ۵ سال حبس قابل اجرا است). وضعیت زندگی در زندان با افزایش تعداد زندانی‌ها دشوارتر شده است. مثلا ملاقات حضوری از ۵ هفته یکبار به دو ماه یکبار و کمی بیشتر تبدیل شده و حتی برای استفاده از سرویس بهداشتی که ۵ سرویس برای ۱۱۰ نفر وجود دارد (تا امروز یکی از آنها دو هفته است که خراب است) معمولا لازم است دقایقی در انتظار بمانی.یا وضعیت غذای دولتی که بدتر هم هست مثلا برای خورشت قیمه به سالن ما که حدود ۲۰۰ نفر هستیم ۶ عدد مرغ کامل می‌دهند و برای راگو که کمی هویج و سیب زمینی است دو مرغ برای ۲۰۰ نفر می‌دهند. در این یک سال شرایط من و سایر زندانیان و کلیه فعالان اجتماعی بیرون از زندان اعم از بهایی و غیربهایی تغییر چندانی نکرده است. کماکان در بر همان پاشنه می‌چر‌خد نقض آزادی‌های فردی و اجتماعی و تبعیض، مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی ... گریبانگیر کل جامعه است. اکنون با تغییری که در قوه مجریه صورت گرفته است سوالم این است که آیا این امکان وجود دارد حاکمیت نسبت به رفتارش با کلیه آحاد جامعه اعم از زن و مرد، اقلیت و اکثریت قومی، دینی، سیاسی تجدید نظر کند؟ آیا امکان دارد که همه‌ی مردم از کلیه حقوق شهروندی بدون هرگونه تبعیضی برخوردار شوند؟ آیا امکان دارد آزادی‌های فردی و اجتماعی برای همه جلوه عینی پیدا کند؟ پاسخ تجربه چهل و پنج ساله‌ام به این سوال در نهایت تاسف منفی است ولی قلبا امیدوارم و آرزو می‌کنم چنین اتفاقی بیفتد و همه‌ی ما با هر باور، اعتقاد، جنیست، قوم در کنار یکدیگر برای آبادانی و رفاه میهن‌مان تلاش کنیم و جلوه‌اش که آزادی، آسایش، رفاه و همزیستی مسالمت‌آمیز است را در زندگی خود و فرزندانمان ببینیم.
جامعه‌شناسی که اسمش را به یاد ندارم گفته بود: همواره امید بر تجربه پیروز می‌شود. سوال دیگر از خودم این است که برای تحقق چنین آرزو و امیدی، در شرایطی که در زندانم، من چه می‌توانم بکنم و یا لازم است بکنم؟ فکر کنم سوال خوبی باشد که هر فردی در هر جایگاه و موقعیتی که هست از خودش بپرسد.

ادامه در کامنت
.
شاید پاسخ تك تك ما به این پرسش که قطعا مناسب با شرایط و امکانات فردي مان است موجب حرکت فردي هر چند کوچک و شايد تغيير اجتماعی شود و به قول دوستي قدم‌های كوچك موجب دستاوردهای بزرگ شود و یا به قول ابوسعید ابوالخیر هر کس از هر جایی که هست يك قدم به جلو بیاید. قبل از همه لازم است خودم به این پرسش پاسخ دهم چون باور دارم که تغییر از من شروع می‌شود. یا امیدوارم که این امید باعث حرکتی در من و دیگران بشود.»

کیوان رحیمیان که اکنون در زندان اوین محبوس است، پیش‌تر در سال ۱۳۹۶، پس از تحمل پنج سال حبس به دلیل تدریس به جوانان محروم از تحصیل بهائی از زندان رجایی‌شهر کرج آزاد شده بود.

او اخیرا در نامه‌ای که به مناسبت زادروز همسر درگذشته‌اش نوشته، از ممنوع‌القلمی همسرش ۱۲ سال پس از فوتش، اخراج دخترش از دانشگاه و تداوم محرومیت از تحصیل دانشجویان بهائی ایران، دفن مادرش در مکانی نامعلوم، دستگیری و اتهامات مجدد بی‌اساس به خودش پس از سپری کردن ۵ سال زندان و ... گفته بود.

فرشته سبحانی همسر آقای رحیمیان، اندکی پیش از آن که همسرش، کیوان، همچون برادر و همسر برادر کیوان، به جرم تدریس به جوانان بهائی محروم از تحصیل در دانشگاه، رهسپار زندان شود، ‏در اثر بیماری سرطان درگذشت و سرپرستی فرزندان این دو خانواده را مادربزرگی بر عهده گرفت که همسرش (پدر آقای کیوان رحیمیان) را چند دهۀ قبل صرفاً به علت تبری نجستن از عقیدۀ دینی خود پس از شکنجه اعدام کرده بودند.

آقای رحیمیان در بخشی از این نامه نوشته بود:
«بزرگترین رنج، درد و تبعیض در حق ما این است که ما از خدمت و ارائه آنچه در توان برای آبادانی و رفاه کشور عزیزمان ایران داریم، محروم هستیم»

متن کامل این نامه توسط آموزشکده توانا، به صورت صوتی آماده و منتشر شده است:
https://youtu.be/vNowVYM1l-8?feature=shared

#کیوان_رحیمیان #داستان_ما_یکیست #بهائی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech