This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زادروز اسماعیل خویی، شاعر بی در کجا
«دریغا از غم بی در کجایی»
اسماعیل خوبی از سرآمدان ِ شعر معاصر فارسی بود. اشعار او تا کنون به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی و اوکرائینی ترجمه شده است.
اسماعیل خویی نهم تیرماه ۱۳۱۷ در شهر مشهد به دنیا آمد. دوران ابتدایی و متوسطه خود را در مشهد میگذراند و در سال ۱۳۳۶ در کنکور شرکت میکند و پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان میرود و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه میگیرد. پس از بازگشت به ایران در تهران ساکن میشود و در دانشگاه تربیت معلم تهران به تدریس میپردازد۔
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/31qVtxP
#توانا
#پروفایل
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
«دریغا از غم بی در کجایی»
اسماعیل خوبی از سرآمدان ِ شعر معاصر فارسی بود. اشعار او تا کنون به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی و اوکرائینی ترجمه شده است.
اسماعیل خویی نهم تیرماه ۱۳۱۷ در شهر مشهد به دنیا آمد. دوران ابتدایی و متوسطه خود را در مشهد میگذراند و در سال ۱۳۳۶ در کنکور شرکت میکند و پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان میرود و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه میگیرد. پس از بازگشت به ایران در تهران ساکن میشود و در دانشگاه تربیت معلم تهران به تدریس میپردازد۔
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/31qVtxP
#توانا
#پروفایل
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
«ای داد از آن شب، ای داد!
ابلیس می زد فریاد:
«های ای نرون، روحت شاد!»
صد نارون، قیراندود،
از دود، پیچان میشد،
صد بید بُن، خون آلود،
از شعله ، رقصان، می زاد
دیوانه آتش افروخت
وان خیل زندانی سوخت؛
خاکستر از آنان کو
تا سوی ما آرد باد؟
سنگی نه و گوری نه،
اوراق مسطوری نه،
نام و نشان از آنان
دیگر که دارد در یاد؟
نه، نه! که آنان پاکند،
روشنگر افلاکند:
هر اختری از آنان
هر شب خبر خواهد داد.
سخت است، سخت، اما من
دانم که فردا دشمن
پا تا به سر خواهد سوخت
در آتش این بیداد.
ای مادران! دستادست،
شورنده، صف باید بست
تا دل بترکد از دیو،
فریاد! باهم فریاد!…»
شعری از سیمین بهـبهانی، که در پاییز ۱۳۶۷ و به یاد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان آن سال سرود
امروز ۲۸ مرداد، سالگرد درگذشت سیمین بهبهانی است.
سیمین بهبهانی علاوه بر سرودن شعر همواره دستی نیز در فعالیتهای اجتماعی و مدنی داشت. او در جوانی مدتی عضو سازمان جوانان حزب توده بود و بعدها نیز در تاسیس کانون نویسندگان ایران حضور جدی داشت. در دهههای آخر زندگیش، سیمین را به عنوان یک فعال حقوق زنان میشناختند که مورد احترام ویژه فعالان جوان جنبش زنان بود. او اگرچه مانند همه شاعران احساسات شخصی خود را به شعر سروده، با این حال دغدغههای اجتماعی نیز جایگاه ویژهای در شعر او داشت. عدالتخواهی، مبارزه با فقر و آسیبهای اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور تم اصلی بسیاری از اشعار اوست.
سیمین بهبهانی در سالهای اخیر با محدودیتهایی از سوی حکومت ایران روبرو شد و اقتدارگرایان در رسانههای خود حملات زیادی به او میکردند. با این حال، او بر مسیر خود استوار ایستاده و از موضعی مادرانه آنها را خطاب قرار میداد. او میخواست در وطنی که دوستش دارد، زندگی کند و زمانی که مرگ فرا میرسد همان جا به خاک سپرده شود، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ همان روز بود.
بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/3LplMv
#سیمین_بهبهانی #حقوق_زنان #کشتار۶۷ #شاعر #آزادی_بیان
@Tavaana_TavaanaTech
ابلیس می زد فریاد:
«های ای نرون، روحت شاد!»
صد نارون، قیراندود،
از دود، پیچان میشد،
صد بید بُن، خون آلود،
از شعله ، رقصان، می زاد
دیوانه آتش افروخت
وان خیل زندانی سوخت؛
خاکستر از آنان کو
تا سوی ما آرد باد؟
سنگی نه و گوری نه،
اوراق مسطوری نه،
نام و نشان از آنان
دیگر که دارد در یاد؟
نه، نه! که آنان پاکند،
روشنگر افلاکند:
هر اختری از آنان
هر شب خبر خواهد داد.
سخت است، سخت، اما من
دانم که فردا دشمن
پا تا به سر خواهد سوخت
در آتش این بیداد.
ای مادران! دستادست،
شورنده، صف باید بست
تا دل بترکد از دیو،
فریاد! باهم فریاد!…»
شعری از سیمین بهـبهانی، که در پاییز ۱۳۶۷ و به یاد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان آن سال سرود
امروز ۲۸ مرداد، سالگرد درگذشت سیمین بهبهانی است.
سیمین بهبهانی علاوه بر سرودن شعر همواره دستی نیز در فعالیتهای اجتماعی و مدنی داشت. او در جوانی مدتی عضو سازمان جوانان حزب توده بود و بعدها نیز در تاسیس کانون نویسندگان ایران حضور جدی داشت. در دهههای آخر زندگیش، سیمین را به عنوان یک فعال حقوق زنان میشناختند که مورد احترام ویژه فعالان جوان جنبش زنان بود. او اگرچه مانند همه شاعران احساسات شخصی خود را به شعر سروده، با این حال دغدغههای اجتماعی نیز جایگاه ویژهای در شعر او داشت. عدالتخواهی، مبارزه با فقر و آسیبهای اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور تم اصلی بسیاری از اشعار اوست.
سیمین بهبهانی در سالهای اخیر با محدودیتهایی از سوی حکومت ایران روبرو شد و اقتدارگرایان در رسانههای خود حملات زیادی به او میکردند. با این حال، او بر مسیر خود استوار ایستاده و از موضعی مادرانه آنها را خطاب قرار میداد. او میخواست در وطنی که دوستش دارد، زندگی کند و زمانی که مرگ فرا میرسد همان جا به خاک سپرده شود، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ همان روز بود.
بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/3LplMv
#سیمین_بهبهانی #حقوق_زنان #کشتار۶۷ #شاعر #آزادی_بیان
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، شاعر جنوب
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میرویم و آرام نمیشویم
و میگذریم بیسایههامان
مشتعل بر سنگ
و منحنی در مرگ»
منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد.
خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که چهار نسل پیش به جنوب ایران مهاجرت کرده بودند. نام جد او «آتشخان زنگنه» بود و از این رو نام خانوادگی ِ منوچهر، آتشی شد. پدر آتشی فرد باسوادی بود و از آنجا که به سرگرد اسفندیاری که در جنوب به او رضاشاه کوچک میگفتند علاقهمند بود او را به بوشهر انتقال دادند و کارمند ادرهی ثبت و احوال بوشهر شد.
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال قرآن و گلستان سعدی را در مکتبخانه آموخت. به دلیل شورشی که در شهر رخ داد آتشی هنوز سال دوم را تمام نکرده بود که از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسهی فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه درس خواند و پس از آن برای سال پنجم به مدرسهی گلستان رفت. کلاس ششم را که به پایان برد دلش هوای روستایشان کرد. با همهی مخالفتهایی که بود دست مادر و دو برادر و خواهرش را گرفت به روستا بازگشت.
در چاهکوه بود که با عشق آشنا شد و اولین تجربههای شعریاش نیز در همان زمان شکل گرفت. آتشی از کودکی به شعر علاقهمند بود اما اولین تجربهی شعر و شاعریاش در چاهکوه اتفاق افتاد. او #عاشق دختری شد و آن دختر بر زندگیاش تاثیر بسیاری گذاشت و #آتشی همیشه از او به عنوان کسی نام میبرد که باعث شد آتشی شاعر بشود. آتشی در گفتوگویی گفته است که رد پای این عشق ناکام در همهی شعرهایش بوده است.آتشی در اینباره میگوید: «آن سالها ترانههای زيادی سرودم و به دليل نرسيدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد ديگر و سرطانی كه بعدها به آن دچار شد، رد پای اين #عشق در تمام اشعار من به چشم میخورد.»
ضیا موحد در مورد دومین دفتر شعر آتشی و کار او چنین میگوید: «آواز خاک دومین دفتر او که درآمد دیدم ماندن در تهران و گشتوگذارهای شبانه کار خود را کرده است و زبان استحکام قبلی را هم از دست داده است. نقدی بر کتاب نوشتم که در دو شمارهی صفحهی ادبی آیندگان آن روزها چاپ شد. دلخور شد. گله هم کرد اما به دل نگرفت. میدانست شعرش را دوست دارم. اما مسئلهی مهم این بود که هرگز از شعرگفتن بازنماند و عجبا که بر خلاف بعضی همسالانش همچنان شعر خوب و ناب از او میشنیدم. هر بار از بوشهر به تهران میآمد با بغلی پر از شعر میآمد. باید همه گوش میشدی تا ناگهان شعری از او می شنیدی چنان تر و تازه که بیاختیاز تقاضای نسخهای از آن را میکردی. بدون شک از میان انبوه شعرهای چاپشده و نشدهی او میتوان دفتری پر و پیمان از شعرهای ناب فراهم آورد. راست میگفت که بیش از هر #شاعر معاصر #شعر برگزیده دارد.»
#منوچهر_آتشی در ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/vKqiuV
#توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز منوچهر آتشی، شاعر جنوب «میرویم و آرام نمیشویم و میگذریم بیسایههامان مشتعل بر سنگ و منحنی در مرگ» منوچهر آتشی، شاعر و مترجم در دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر به دنیا آمد. خانوادهی آتشی ار عشایر زنگنه…
زادروز فروغ فرخزاد
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.» - فروغ فرخزاد
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم شعر بگویم.
درباره فروغ فرخزاد بیشتر بخوانید:
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
#پروفایل #فروغ_فرخزاد
#یاری_مدنی_توانا
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.» - فروغ فرخزاد
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم شعر بگویم.
درباره فروغ فرخزاد بیشتر بخوانید:
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
#پروفایل #فروغ_فرخزاد
#یاری_مدنی_توانا
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
“وطن”
درختان با چشمانی سبز
کبوتران با کفنهایی سفید
و تو با گونههایی سرخ!
وطنم!
تابوت خورشید
اینگونه از شانههای آسمان
بالا میافتد!
بکتاش آبتین
سوال اساسی این است که اصولاً چرا باید یک نویسنده زندانی شود؟ چرا نباید حق آزادی بیان در این کشور به رسمیت شمرده شود؟
برای جلوگیری از تکرار فاجعه کشتهشدن زندانیانی همچون بکتاش آبتین، یک کمپین منسجم و متحد از همه گروههای اجتماعی به خصوص وکلا و حقوقدانها، دانشجویان، معلمان، نویسندگان، کارگران و... باید شکل بگیرد که خواستار رعایت آزادی بیان شوند و «مرگ» زندانیان همچون قتلهای زنجیرهای و در تداوم آن یک «جنایت» تلقی گردد
#بکتاش_آبتین #بکتاش #نویسنده #جنایت #زندانی #شعر #شاعر #زندانی_سیاسی #آزادی #سینما #وطن #نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_حقوقی_توانا
طرح از محمد یاوری
@Tavaana_TavaanaTech
درختان با چشمانی سبز
کبوتران با کفنهایی سفید
و تو با گونههایی سرخ!
وطنم!
تابوت خورشید
اینگونه از شانههای آسمان
بالا میافتد!
بکتاش آبتین
سوال اساسی این است که اصولاً چرا باید یک نویسنده زندانی شود؟ چرا نباید حق آزادی بیان در این کشور به رسمیت شمرده شود؟
برای جلوگیری از تکرار فاجعه کشتهشدن زندانیانی همچون بکتاش آبتین، یک کمپین منسجم و متحد از همه گروههای اجتماعی به خصوص وکلا و حقوقدانها، دانشجویان، معلمان، نویسندگان، کارگران و... باید شکل بگیرد که خواستار رعایت آزادی بیان شوند و «مرگ» زندانیان همچون قتلهای زنجیرهای و در تداوم آن یک «جنایت» تلقی گردد
#بکتاش_آبتین #بکتاش #نویسنده #جنایت #زندانی #شعر #شاعر #زندانی_سیاسی #آزادی #سینما #وطن #نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_حقوقی_توانا
طرح از محمد یاوری
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت سالگرد درگذشت نادر نادرپور؛ شاعری در غربت
نادر نادرپور؛ شاعر ایران پرستی که در تبعید خاموش شد
۲۹ بهمنماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است. این شاعر و نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. او فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا فرزند ِ ارشد ِ نادرشاه افشار بود...
نادر نادرپور از پیش از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند.
لینک یوتیوب:
bit.ly/2sBTsww
فرمت نوشتاری:
https://goo.gl/aLzkiu
#اسلایدشو #نادر_نادرپور #انقلاب۵۷ #شاعر #مهاجرت #تبعید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نادر نادرپور؛ شاعر ایران پرستی که در تبعید خاموش شد
۲۹ بهمنماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است. این شاعر و نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. او فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا فرزند ِ ارشد ِ نادرشاه افشار بود...
نادر نادرپور از پیش از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند.
لینک یوتیوب:
bit.ly/2sBTsww
فرمت نوشتاری:
https://goo.gl/aLzkiu
#اسلایدشو #نادر_نادرپور #انقلاب۵۷ #شاعر #مهاجرت #تبعید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زادروز اسماعیل خویی، شاعر بی در کجا
«دریغا از غم بی در کجایی»
اسماعیل خوبی از سرآمدان ِ شعر معاصر فارسی بود. اشعار او تا کنون به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی و اوکرائینی ترجمه شده است.
اسماعیل خویی نهم تیرماه ۱۳۱۷ در شهر مشهد به دنیا آمد. دوران ابتدایی و متوسطه خود را در مشهد میگذراند و در سال ۱۳۳۶ در کنکور شرکت میکند و پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان میرود و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه میگیرد. پس از بازگشت به ایران در تهران ساکن میشود و در دانشگاه تربیت معلم تهران به تدریس میپردازد۔
اسماعیل خویی از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران است و دو دوره نیز عضو هیئت دبیران آن کانون بوده است. از او مجموعه اشعار فراوانی به چاپ رسیده است.
او در گفتوگویی با تلویزیون فارسی بی.بی.سی به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از اینکه مردم و خود او به هشدار شاپور بختیار مبنی بر خطر ایجاد یک دیکتاتوری مذهبی توجه نکردند ابراز تاسف کرد. او پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۳ از ایران گریخت و در لندن ساکن شد و دیگر هیچ گاه به ایران بازنگشت.
یکی از اشعار معروف اسماعیل خویی، شعر نوروزانه است که توسط داریوش اقبالی اجرا شده است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Esmaeil_Khoei
#توانا #اسماعیل_خویی #یاری_مدنی_توانا
#پروفایل #شاعر #شهامت_مدنی
@Tavaana_TavaanaTech
«دریغا از غم بی در کجایی»
اسماعیل خوبی از سرآمدان ِ شعر معاصر فارسی بود. اشعار او تا کنون به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی و اوکرائینی ترجمه شده است.
اسماعیل خویی نهم تیرماه ۱۳۱۷ در شهر مشهد به دنیا آمد. دوران ابتدایی و متوسطه خود را در مشهد میگذراند و در سال ۱۳۳۶ در کنکور شرکت میکند و پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان میرود و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه میگیرد. پس از بازگشت به ایران در تهران ساکن میشود و در دانشگاه تربیت معلم تهران به تدریس میپردازد۔
اسماعیل خویی از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران است و دو دوره نیز عضو هیئت دبیران آن کانون بوده است. از او مجموعه اشعار فراوانی به چاپ رسیده است.
او در گفتوگویی با تلویزیون فارسی بی.بی.سی به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از اینکه مردم و خود او به هشدار شاپور بختیار مبنی بر خطر ایجاد یک دیکتاتوری مذهبی توجه نکردند ابراز تاسف کرد. او پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۳ از ایران گریخت و در لندن ساکن شد و دیگر هیچ گاه به ایران بازنگشت.
یکی از اشعار معروف اسماعیل خویی، شعر نوروزانه است که توسط داریوش اقبالی اجرا شده است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Esmaeil_Khoei
#توانا #اسماعیل_خویی #یاری_مدنی_توانا
#پروفایل #شاعر #شهامت_مدنی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ای داد از آن شب، ای داد!
ابلیس می زد فریاد:
«های ای نرون، روحت شاد!»
صد نارون، قیراندود،
از دود، پیچان میشد،
صد بید بُن، خون آلود،
از شعله ، رقصان، می زاد
دیوانه آتش افروخت
وان خیل زندانی سوخت؛
خاکستر از آنان کو
تا سوی ما آرد باد؟
سنگی نه و گوری نه،
اوراق مسطوری نه،
نام و نشان از آنان
دیگر که دارد در یاد؟
نه، نه! که آنان پاکند،
روشنگر افلاکند:
هر اختری از آنان
هر شب خبر خواهد داد.
سخت است، سخت، اما من
دانم که فردا دشمن
پا تا به سر خواهد سوخت
در آتش این بیداد.
ای مادران! دستادست،
شورنده، صف باید بست
تا دل بترکد از دیو،
فریاد! باهم فریاد!…»
شعری از سیمین بهـبهانی، که در پاییز ۱۳۶۷ و به یاد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان آن سال سرود
امروز ۲۸ مرداد، سالگرد درگذشت سیمین بهبهانی است.
سیمین بهبهانی علاوه بر سرودن شعر همواره دستی نیز در فعالیتهای اجتماعی و مدنی داشت. او در تاسیس کانون نویسندگان ایران حضور جدی داشت. در دهههای آخر زندگیش، سیمین را به عنوان یک فعال حقوق زنان میشناختند که مورد احترام ویژه فعالان جوان جنبش زنان بود. او اگرچه مانند همه شاعران احساسات شخصی خود را به شعر سروده، با این حال دغدغههای اجتماعی نیز جایگاه ویژهای در شعر او داشت. عدالتخواهی، مبارزه با فقر و آسیبهای اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور تم اصلی بسیاری از اشعار اوست.
سیمین بهبهانی در سالهای آخر عمر پربارش با محدودیتهایی از سوی حکومت ایران روبرو شد و اقتدارگرایان در رسانههای خود حملات زیادی به او میکردند. با این حال، او بر مسیر خود استوار ایستاده و از موضعی مادرانه آنها را خطاب قرار میداد. او میخواست در وطنی که دوستش دارد، زندگی کند و زمانی که مرگ فرا میرسد همان جا به خاک سپرده شود، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ همان روز بود.
بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/3LplMv
#سیمین_بهبهانی #حقوق_زنان #کشتار۶۷ #شاعر #آزادی_بیان #جنبش_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ابلیس می زد فریاد:
«های ای نرون، روحت شاد!»
صد نارون، قیراندود،
از دود، پیچان میشد،
صد بید بُن، خون آلود،
از شعله ، رقصان، می زاد
دیوانه آتش افروخت
وان خیل زندانی سوخت؛
خاکستر از آنان کو
تا سوی ما آرد باد؟
سنگی نه و گوری نه،
اوراق مسطوری نه،
نام و نشان از آنان
دیگر که دارد در یاد؟
نه، نه! که آنان پاکند،
روشنگر افلاکند:
هر اختری از آنان
هر شب خبر خواهد داد.
سخت است، سخت، اما من
دانم که فردا دشمن
پا تا به سر خواهد سوخت
در آتش این بیداد.
ای مادران! دستادست،
شورنده، صف باید بست
تا دل بترکد از دیو،
فریاد! باهم فریاد!…»
شعری از سیمین بهـبهانی، که در پاییز ۱۳۶۷ و به یاد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان آن سال سرود
امروز ۲۸ مرداد، سالگرد درگذشت سیمین بهبهانی است.
سیمین بهبهانی علاوه بر سرودن شعر همواره دستی نیز در فعالیتهای اجتماعی و مدنی داشت. او در تاسیس کانون نویسندگان ایران حضور جدی داشت. در دهههای آخر زندگیش، سیمین را به عنوان یک فعال حقوق زنان میشناختند که مورد احترام ویژه فعالان جوان جنبش زنان بود. او اگرچه مانند همه شاعران احساسات شخصی خود را به شعر سروده، با این حال دغدغههای اجتماعی نیز جایگاه ویژهای در شعر او داشت. عدالتخواهی، مبارزه با فقر و آسیبهای اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور تم اصلی بسیاری از اشعار اوست.
سیمین بهبهانی در سالهای آخر عمر پربارش با محدودیتهایی از سوی حکومت ایران روبرو شد و اقتدارگرایان در رسانههای خود حملات زیادی به او میکردند. با این حال، او بر مسیر خود استوار ایستاده و از موضعی مادرانه آنها را خطاب قرار میداد. او میخواست در وطنی که دوستش دارد، زندگی کند و زمانی که مرگ فرا میرسد همان جا به خاک سپرده شود، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ همان روز بود.
بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/3LplMv
#سیمین_بهبهانی #حقوق_زنان #کشتار۶۷ #شاعر #آزادی_بیان #جنبش_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«✍️ واقعه مهسا امینی برای همه ایران دردناک و تاسف بار بود خدمت خانواده محترم امینی تسلیت عرض می کنم هرچند که با تمام وجودم احساس میکنم مهسا خواهره خودم هست
و تا همیشه داغش بر سینهام سنگینی خواهد کرد🖤
به همین خاطر حس و غمه خود را با چند بیت شعر غزل از خودم تقدیم به خواهرم مهسا خواهم کرد
متن شعر 👇
چهل روز از غمت گذشت در این وطن
به دست ستم پرپر شدی خواهر من
هرکسی به دادخواهی خونت به پا خواسته در جهان
حتی به قیمت پوشیدن آخرین لباس، یعنی کفن
💢 اگر دوست داشتین به حمایت از این کار و در جهت دیده شدن آن توسط خانواده محترم امینی به اشتراک بگذارید، با تشکر احسن احمدی»
#مهسا_امینی #تسلیت #شعر_غزل#معلولیت_محدودیت_نیست #احسن_احمدی #شاعر_کارگردان_توانمند
وب سایت:احسن احمدی
معلولیت محدودیت نیست (شعرهای شاعری توانمند)
www.ahsanahmadi.ir
از صفحه اینستاگرام احسن احمدی
- درود بر احسن احمدی عزیز، که در برابر ظلم سکوت نکرد
#انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
و تا همیشه داغش بر سینهام سنگینی خواهد کرد🖤
به همین خاطر حس و غمه خود را با چند بیت شعر غزل از خودم تقدیم به خواهرم مهسا خواهم کرد
متن شعر 👇
چهل روز از غمت گذشت در این وطن
به دست ستم پرپر شدی خواهر من
هرکسی به دادخواهی خونت به پا خواسته در جهان
حتی به قیمت پوشیدن آخرین لباس، یعنی کفن
💢 اگر دوست داشتین به حمایت از این کار و در جهت دیده شدن آن توسط خانواده محترم امینی به اشتراک بگذارید، با تشکر احسن احمدی»
#مهسا_امینی #تسلیت #شعر_غزل#معلولیت_محدودیت_نیست #احسن_احمدی #شاعر_کارگردان_توانمند
وب سایت:احسن احمدی
معلولیت محدودیت نیست (شعرهای شاعری توانمند)
www.ahsanahmadi.ir
از صفحه اینستاگرام احسن احمدی
- درود بر احسن احمدی عزیز، که در برابر ظلم سکوت نکرد
#انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زادروز فروغ فرخزاد
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.» - فروغ فرخزاد
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم شعر بگویم.
درباره فروغ فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
#پروفایل #فروغ_فرخزاد
#یاری_مدنی_توانا
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.» - فروغ فرخزاد
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم شعر بگویم.
درباره فروغ فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
#پروفایل #فروغ_فرخزاد
#یاری_مدنی_توانا
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت شاعر رنگ
«غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ايراد میگرفتم كه رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمايل به كبودی است.
آدم چه دير می فهمد. من چه دير فهميدم كه انسان يعنی عجالتاً.
ايران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفكران بد و دشت های دلپذير.
و همين.»
شما کدام شعر سهراب را بیشتر زمزمه میکنید؟
درباره زندگی و زمانهی سهراب سپهری بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sohrab_Sepehri
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهورى_اسلامىژ
#سهراب_سپهری
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
«غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ايراد میگرفتم كه رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمايل به كبودی است.
آدم چه دير می فهمد. من چه دير فهميدم كه انسان يعنی عجالتاً.
ايران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفكران بد و دشت های دلپذير.
و همين.»
شما کدام شعر سهراب را بیشتر زمزمه میکنید؟
درباره زندگی و زمانهی سهراب سپهری بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Sohrab_Sepehri
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهورى_اسلامىژ
#سهراب_سپهری
#شعر
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech