سالگرد قتل احمد کسوری
احمد کسروی، جان بر سر عقیده
«سید احمد حکمآبادی» که بعدها نام خانوادگیاش را به کسروی تغییر داد، تاریخنگار، پژوهشگر و حقوقدانی اهل اندیشه بود. او در ۸ مهرماه ۱۲۶۹ شمسی در خانوادهای مذهبی و باورمند و شیعه دیده به جهان گشود. اجداد کسروی همه روحانی و پیشنماز بودند. پدرش «میرقاسم» اما از روحانیت کناره گرفته و به بازرگانی مشغول شده بود. مادرش «خدیجه خانم» زنی بیسواد اما خوشفکر بود. سال ۱۲۸۱ در یازدهم دیماه و در شبی زمستانی، میرقاسم درگذشت و احمد که در آن زمان تنها دوازده سال سن داشت درس را کنار گذاشت و به ادارهی کارگاه قالیبافی پدر پرداخت.
سعید نفیسی، کسروی آنروزها را اینگونه توصیف میکند: «عمامهای سیاه به سر داشت، لباده و قبای بلند میپوشید و عبای سیاهی بر روی آن میافکند. عمامهٔ کوچک و فشرده او بهترین نماینده طلاب تبریزی بود. چهره لاغر و استخوانهای برجسته سیمایی رنج کشیده و عصبانی و در ضمن مستبد به رای و مُصر در عقیده را نشان میداد و از اینکه بر خلاف عرف و به خلاف عقیده دیگران چیزی بگوید باک نداشت.»
زمان زیادی نگذشت که در سال ۱۲۹۱ احمد کسروی مورد ناسزا و تکفیر روحانیان محافظهکار و افراطی قرار گرفت چرا که از مشروطهخواهی دفاع کرده بود. کسروی آخوندی رها کرد و عبا و عمامهاش را به گوشهای نهاد و چند ماهی در یک کارگاه جوراببافی به کار مشغول شد. در سال ۱۲۹۵ کسروی به دلیل فشارهای فراوان بدگویان با قطار به سوی جفلا و از آنجا به باکو رفت. در این سفر ۵ ماهه، کسروی زبان روسی آموخت. کسروی در سال ۱۲۹۶ به حزب دموکرات که رهبری آن را شیخ محمد خیابانی بر عهده داشت پیوست که دو سال بعد از این گروه جدا شد. در سال ۱۲۹۸ کسروی که فقه میدانست به پیشنهاد رئیس استیناف آذربایجان به کارمندی عدلیه که چند سال بعد نام «دادگستری» گرفت درآمد.
انتقاد بیپروا کسروی از برخی باورهای دینی و عرفانی و … دشمنانی برای او ایجاد کرد و از اینرو بارها به قتل تهدید شد که در سال ۱۳۲۴ قصد جانش را نیز کردند که ناموفق بود.سوء قصد کنندگان که به سوی کسروی شلیک کرده بودند نتوانستند او را بکشند. آنها بازداشت میشوند اما این بازداشت چندان نمیپاید. آیتاللهالعظمی حسین قمی که از مراجع عالیرتبهی زمان خود محسوب میشده طی تلگرافی از نجف از نخستوزیر، احمد قوام میخواهد که ضاربان کسروی هر چه زودتر آزاد شوند و ضاربان تحت فشار علمای مذهبی بعد از محاکمهی کوتاهی - سه هفته- آزاد میشوند. دولت احمد قوام نمیخواست روحانیت از دولت بابت محاکمهی قاتلان کسروی خشمگین شوند. این مماشات موجب میشود که بار دیگر دو #تروریست که از شاگردان و پیروان #نواب_صفوی بودند بار دیگر قصد جان او را کنند.
احمد کسروی در طی جلسهی دادگاه در کاخ دادگستری #ترور شد. در ساعات اولیهی ۲۰ اسفندماه ۱۳۲۴ گروه فدائیان اسلام به رهبری برادران امامی به جلسهی دادگاه وارد میشوند و احمد کسروی و منشیاش سید محمدتقی حدادپور را با استفاده از #چاقو میکشند. #کسروی قرار بود در دادگاه و در چارچوب یک پروندهی قضایی به شاکیان خود پاسخ دهد. تعدادی از مقامات عالی رتبه از جمله صدرالاشرف (نخستوزیر پیشین) و فرماندار نظامی تهران، از کسروی به خاطر عقاید ضد اسلامی شکایت کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/EeXTQv
@Tavaana_TavaanaTech
احمد کسروی، جان بر سر عقیده
«سید احمد حکمآبادی» که بعدها نام خانوادگیاش را به کسروی تغییر داد، تاریخنگار، پژوهشگر و حقوقدانی اهل اندیشه بود. او در ۸ مهرماه ۱۲۶۹ شمسی در خانوادهای مذهبی و باورمند و شیعه دیده به جهان گشود. اجداد کسروی همه روحانی و پیشنماز بودند. پدرش «میرقاسم» اما از روحانیت کناره گرفته و به بازرگانی مشغول شده بود. مادرش «خدیجه خانم» زنی بیسواد اما خوشفکر بود. سال ۱۲۸۱ در یازدهم دیماه و در شبی زمستانی، میرقاسم درگذشت و احمد که در آن زمان تنها دوازده سال سن داشت درس را کنار گذاشت و به ادارهی کارگاه قالیبافی پدر پرداخت.
سعید نفیسی، کسروی آنروزها را اینگونه توصیف میکند: «عمامهای سیاه به سر داشت، لباده و قبای بلند میپوشید و عبای سیاهی بر روی آن میافکند. عمامهٔ کوچک و فشرده او بهترین نماینده طلاب تبریزی بود. چهره لاغر و استخوانهای برجسته سیمایی رنج کشیده و عصبانی و در ضمن مستبد به رای و مُصر در عقیده را نشان میداد و از اینکه بر خلاف عرف و به خلاف عقیده دیگران چیزی بگوید باک نداشت.»
زمان زیادی نگذشت که در سال ۱۲۹۱ احمد کسروی مورد ناسزا و تکفیر روحانیان محافظهکار و افراطی قرار گرفت چرا که از مشروطهخواهی دفاع کرده بود. کسروی آخوندی رها کرد و عبا و عمامهاش را به گوشهای نهاد و چند ماهی در یک کارگاه جوراببافی به کار مشغول شد. در سال ۱۲۹۵ کسروی به دلیل فشارهای فراوان بدگویان با قطار به سوی جفلا و از آنجا به باکو رفت. در این سفر ۵ ماهه، کسروی زبان روسی آموخت. کسروی در سال ۱۲۹۶ به حزب دموکرات که رهبری آن را شیخ محمد خیابانی بر عهده داشت پیوست که دو سال بعد از این گروه جدا شد. در سال ۱۲۹۸ کسروی که فقه میدانست به پیشنهاد رئیس استیناف آذربایجان به کارمندی عدلیه که چند سال بعد نام «دادگستری» گرفت درآمد.
انتقاد بیپروا کسروی از برخی باورهای دینی و عرفانی و … دشمنانی برای او ایجاد کرد و از اینرو بارها به قتل تهدید شد که در سال ۱۳۲۴ قصد جانش را نیز کردند که ناموفق بود.سوء قصد کنندگان که به سوی کسروی شلیک کرده بودند نتوانستند او را بکشند. آنها بازداشت میشوند اما این بازداشت چندان نمیپاید. آیتاللهالعظمی حسین قمی که از مراجع عالیرتبهی زمان خود محسوب میشده طی تلگرافی از نجف از نخستوزیر، احمد قوام میخواهد که ضاربان کسروی هر چه زودتر آزاد شوند و ضاربان تحت فشار علمای مذهبی بعد از محاکمهی کوتاهی - سه هفته- آزاد میشوند. دولت احمد قوام نمیخواست روحانیت از دولت بابت محاکمهی قاتلان کسروی خشمگین شوند. این مماشات موجب میشود که بار دیگر دو #تروریست که از شاگردان و پیروان #نواب_صفوی بودند بار دیگر قصد جان او را کنند.
احمد کسروی در طی جلسهی دادگاه در کاخ دادگستری #ترور شد. در ساعات اولیهی ۲۰ اسفندماه ۱۳۲۴ گروه فدائیان اسلام به رهبری برادران امامی به جلسهی دادگاه وارد میشوند و احمد کسروی و منشیاش سید محمدتقی حدادپور را با استفاده از #چاقو میکشند. #کسروی قرار بود در دادگاه و در چارچوب یک پروندهی قضایی به شاکیان خود پاسخ دهد. تعدادی از مقامات عالی رتبه از جمله صدرالاشرف (نخستوزیر پیشین) و فرماندار نظامی تهران، از کسروی به خاطر عقاید ضد اسلامی شکایت کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/EeXTQv
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
احمد کسروی؛ جان بر سر عقیده
آیتالله مستجابی: احمد کسروی در مناظره همهی ما را یک لقمه کرد
goo.gl/oyqurR
آیتالله مرتضی مستجابی از مناظرهشان با احمد کسروی میگوید.
آیتالله سید مرتضی مستجابی متولد ۱۳۰۲ در اصفهان و فرزند سید اسدالله مستجابالدعواتی است که فرزند علامه سید محمدمهدی نوه سید صدرالدین موسوی جبل عاملی بزرگ خاندان صدر است و نسبت عموزادگی با امام موسی صدر دارد.
گفتوگو با سید مرتضی مستجابی با نام «یاران موافق» در کتابی به کوشش حمید قزوینی منتشر شده است. آیتالله مرتضی مستجابی در بخشی از این گفتوگو و در مورد مناظرهاش با احمد کسروی میگوید:
«وقتی نجف بودیم با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیایم تهران با احمد کسروی بحث کنیم و خلاصه یواش یواش فعالیتها بیشتر شد. البته من هیچ وقت موافق ترور و کشتن اینها نبودم. رفاقتمون تا آخر برقرار بود اما در این کارها وارد نشدم... اومدیم ایران تا با احمد کسروی و همینطور با آشیخ باقر کمرهای بحث کنیم. اطراف این شیخ را کمونیستها گرفته بودند. چیزهایی میگفت و مینوشت که اونها بیشتر راضی بودند. روز اولی که برای بحث رفتیم کسروی هر سه تای ما رو یه لقمه کرد.
آخه آدم کارکرده و باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه اون حرارتی که نواب صفوی و ما داشتیم، ما رو یه لقمه کرد. با مرحوم کمرهای که حرف زدیم، دیدیم که نه ایشون کمونیست نشده؛ احتمالا مشروطیت به ایشون نرسیده و وضعش کمی خراب شده بود. خلاصه خیلی زود راه افتاد و چیزی نبود؛ اما کسروی نه. همون جا بود که پایگاه فداییان اسلام کم کم درست شد. بالاخره رفتند و او رو کشتند. البته بار اول نشد و بار دوم سید حسین امامی این کار را کرد.»
احمد کسروی در طی جلسهی دادگاه در کاخ دادگستری ترور شد. در ساعات اولیهی ۲۰ اسفندماه ۱۳۲۴ گروه فدائیان اسلام به رهبری برادران امامی به جلسهی دادگاه وارد میشوند و احمد کسروی و منشیاش سید محمدتقی حدادپور را با استفاده از چاقو میکشند. کسروی قرار بود در دادگاه و در چارچوب یک پروندهی قضایی به شاکیان خود پاسخ دهد. تعدادی از مقامات عالی رتبه از جمله صدرالاشرف (نخستوزیر پیشین) و فرماندار نظامی تهران، از کسروی به خاطر عقاید ضد اسلامی شکایت کرده بودند.
مطلب مرتبط:
احمد کسروی، جان بر سر عقیده
http://bit.ly/1D32Jym
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/oyqurR
آیتالله مرتضی مستجابی از مناظرهشان با احمد کسروی میگوید.
آیتالله سید مرتضی مستجابی متولد ۱۳۰۲ در اصفهان و فرزند سید اسدالله مستجابالدعواتی است که فرزند علامه سید محمدمهدی نوه سید صدرالدین موسوی جبل عاملی بزرگ خاندان صدر است و نسبت عموزادگی با امام موسی صدر دارد.
گفتوگو با سید مرتضی مستجابی با نام «یاران موافق» در کتابی به کوشش حمید قزوینی منتشر شده است. آیتالله مرتضی مستجابی در بخشی از این گفتوگو و در مورد مناظرهاش با احمد کسروی میگوید:
«وقتی نجف بودیم با سید مجتبی نواب صفوی قرار گذاشتیم که بیایم تهران با احمد کسروی بحث کنیم و خلاصه یواش یواش فعالیتها بیشتر شد. البته من هیچ وقت موافق ترور و کشتن اینها نبودم. رفاقتمون تا آخر برقرار بود اما در این کارها وارد نشدم... اومدیم ایران تا با احمد کسروی و همینطور با آشیخ باقر کمرهای بحث کنیم. اطراف این شیخ را کمونیستها گرفته بودند. چیزهایی میگفت و مینوشت که اونها بیشتر راضی بودند. روز اولی که برای بحث رفتیم کسروی هر سه تای ما رو یه لقمه کرد.
آخه آدم کارکرده و باسوادی بود. وکیل هم بود. با همه اون حرارتی که نواب صفوی و ما داشتیم، ما رو یه لقمه کرد. با مرحوم کمرهای که حرف زدیم، دیدیم که نه ایشون کمونیست نشده؛ احتمالا مشروطیت به ایشون نرسیده و وضعش کمی خراب شده بود. خلاصه خیلی زود راه افتاد و چیزی نبود؛ اما کسروی نه. همون جا بود که پایگاه فداییان اسلام کم کم درست شد. بالاخره رفتند و او رو کشتند. البته بار اول نشد و بار دوم سید حسین امامی این کار را کرد.»
احمد کسروی در طی جلسهی دادگاه در کاخ دادگستری ترور شد. در ساعات اولیهی ۲۰ اسفندماه ۱۳۲۴ گروه فدائیان اسلام به رهبری برادران امامی به جلسهی دادگاه وارد میشوند و احمد کسروی و منشیاش سید محمدتقی حدادپور را با استفاده از چاقو میکشند. کسروی قرار بود در دادگاه و در چارچوب یک پروندهی قضایی به شاکیان خود پاسخ دهد. تعدادی از مقامات عالی رتبه از جمله صدرالاشرف (نخستوزیر پیشین) و فرماندار نظامی تهران، از کسروی به خاطر عقاید ضد اسلامی شکایت کرده بودند.
مطلب مرتبط:
احمد کسروی، جان بر سر عقیده
http://bit.ly/1D32Jym
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. آیتالله مستجابی: #احمد_کسروی در مناظره همهی ما را یک لقمه کرد . آیتالله مرتضی مستجابی از مناظرهشان با احمد کسروی میگوید. آیتالله سید مرتضی مستجابی متولد ۱۳۰۲ در اصفهان و فرزند سید اسدالله مستجابالدعواتی است که فرزند علامه سید محمدمهدی نوه سید صدرالدین…
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در آن شرایط تاریخی و اجتماعی که پوشیدنِ «جورابِ ماشینباف» و اصلاحِ موی صورت و استفاده از عینک طبی در جامعهایران، از مصادیق بارز فرنگیمآبی بود و «قبیح» تلقی میشد، پروا نداشت از اینکه آماج تیر چنین اتهاماتی باشد و ضمنا علاقهمند بود سر از کار ستارهی دنبالهدارِ «هالی» در آورد و درباره امکان رواج «زبانِ بینالمللی اسپرانتو» بیاندیشد. او احمد کسروی بود…
برای خواندن متن کامل به صفحهی گفت و شنود توانا رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/ahmad-kasravi/
#دگراندیشی #دیگری #روشنفکران #روشنفکران_مشروطه #ترور #تروریسم #شیعه #تشیع #کسروی #احمد_کسروی
@Dialogue1402
برای خواندن متن کامل به صفحهی گفت و شنود توانا رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/ahmad-kasravi/
#دگراندیشی #دیگری #روشنفکران #روشنفکران_مشروطه #ترور #تروریسم #شیعه #تشیع #کسروی #احمد_کسروی
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکومت امیرالمومنین هم «ولایی» نبود!
قسم به لفظ جلاله میخورد و میگوید میدانم که چه میگویم. حرفش این است که انها که امام علی را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند، او را نه به عنوان جانشین [بلافصل] پیغمبر، نه به عنوان «ولیالله» و نه به عنوان «امام معصوم» قبول داشتند. آنها فقط جانشین چهارم پیامبر را انتخاب کردند. بنابراین حکومت امیرالمومنین، «ولایی» نبوده است؛ اما حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، یک حکومت ولاییست چون موسسان این حکومت، ولی فقیه را به عنوان نایب امام زمان نصب کردند.
ماجرا این است که این مفاهیم برساخته است. این آخوند مدعیست که بعضی شیعیان راستین مانند ابوذر و عمار در معنایی که مدنظر ایشان و شیعیان اعصار متاخر است، «شیعه» بودهاند و به عصمت امام و حق الهی او به حکومت باور داشتند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد.
آنچه از تاریخ ثبتشدهی خود شیعیان پیداست، این است که خود امیرالمومنین هم به معنای مدنظر این آخوند و همفکرانش، «شیعه» نبوده است! چون طی نامهای معاویه را نکوهش میکند که به روند انتخاب جانشین پیغمبر، تسلیم نشده است. باور به معصوم بودن امام، و نصبش از ناحیهی خداوند، در جریان «تطور مکتب» حاصل شده است. این را پژوهشگران شیعی تاریخ شیعه هم اعتراف دارند.
شادروان احمد کسروی در کتاب «شیعیگری» در این خصوص مینویسد:
«در آن زمان که اسلام در شاهراه خود میبود و به هوس خلافت افتادن و دوتیرگی به میان مسلمانان انداختن، بیرون رفتن از اسلام شمرده میشدی، پیداست که چنین کاری از امام علیبن ابیطالب، نسزیدی. همان امام در زمان خلافت خود به معاویه مینویسد: «آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند، به من [نیز] دست دادند و کسی را نرسیدی که نپذیرد و گردن نگذارد. برگزیدن خلیفه، مهاجران و انصار راست. اینان هر کس را برگزیده، امام نامیدند، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود.» این را نوشته میخواهد معاویه را بنکوهد که در برابر خلیفه ایستاده، و گناه او، یا بهتر بگویم: بیرون شدنش را از اسلام، به رخش بکشد. کسی که این نامه را نوشته چکونه توانستی در زمان ابوبکر و دیگران ناخشنودی نماید و ایستادگی نشان دهد!؟»
در اپیزود بیستم از پادکست دیگرینامه با نام «احمد کسروی» به انتقادات کسروی از آنچه «شیعیگری» میخواند پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/others-20/
#شیعه #شیعیگری #تشیع #عصمت #کسروی #دیگری_نامه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
قسم به لفظ جلاله میخورد و میگوید میدانم که چه میگویم. حرفش این است که انها که امام علی را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند، او را نه به عنوان جانشین [بلافصل] پیغمبر، نه به عنوان «ولیالله» و نه به عنوان «امام معصوم» قبول داشتند. آنها فقط جانشین چهارم پیامبر را انتخاب کردند. بنابراین حکومت امیرالمومنین، «ولایی» نبوده است؛ اما حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، یک حکومت ولاییست چون موسسان این حکومت، ولی فقیه را به عنوان نایب امام زمان نصب کردند.
ماجرا این است که این مفاهیم برساخته است. این آخوند مدعیست که بعضی شیعیان راستین مانند ابوذر و عمار در معنایی که مدنظر ایشان و شیعیان اعصار متاخر است، «شیعه» بودهاند و به عصمت امام و حق الهی او به حکومت باور داشتند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد.
آنچه از تاریخ ثبتشدهی خود شیعیان پیداست، این است که خود امیرالمومنین هم به معنای مدنظر این آخوند و همفکرانش، «شیعه» نبوده است! چون طی نامهای معاویه را نکوهش میکند که به روند انتخاب جانشین پیغمبر، تسلیم نشده است. باور به معصوم بودن امام، و نصبش از ناحیهی خداوند، در جریان «تطور مکتب» حاصل شده است. این را پژوهشگران شیعی تاریخ شیعه هم اعتراف دارند.
شادروان احمد کسروی در کتاب «شیعیگری» در این خصوص مینویسد:
«در آن زمان که اسلام در شاهراه خود میبود و به هوس خلافت افتادن و دوتیرگی به میان مسلمانان انداختن، بیرون رفتن از اسلام شمرده میشدی، پیداست که چنین کاری از امام علیبن ابیطالب، نسزیدی. همان امام در زمان خلافت خود به معاویه مینویسد: «آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند، به من [نیز] دست دادند و کسی را نرسیدی که نپذیرد و گردن نگذارد. برگزیدن خلیفه، مهاجران و انصار راست. اینان هر کس را برگزیده، امام نامیدند، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود.» این را نوشته میخواهد معاویه را بنکوهد که در برابر خلیفه ایستاده، و گناه او، یا بهتر بگویم: بیرون شدنش را از اسلام، به رخش بکشد. کسی که این نامه را نوشته چکونه توانستی در زمان ابوبکر و دیگران ناخشنودی نماید و ایستادگی نشان دهد!؟»
در اپیزود بیستم از پادکست دیگرینامه با نام «احمد کسروی» به انتقادات کسروی از آنچه «شیعیگری» میخواند پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/others-20/
#شیعه #شیعیگری #تشیع #عصمت #کسروی #دیگری_نامه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402