آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سالگرد قتل محمدجعفر پوینده

(زادهٔ ۱۷ خرداد ۱۳۳۳ در اشکذر، استان یزد - درگذشتهٔ ۱۸ آذر ۱۳۷۷ در تهران) پوینده فعالیت‌های سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. پوینده از آن پس وقا خود را بیش‌تر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعه‌شناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.
.
پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمال‌شده از جانب حاکمیت هم‌واره وضعیت مالی مامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی" اثر گئورگ لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف می‌کند: «ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعهٔ همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهٔ این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی­ آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید".
.
پوینده در ۱۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بی‌جان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرام‌گاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتل‌های سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش می‌توان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گی‌پلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعه‌شناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.

محمد جعفر پوینده؛ جان‌باخته راه آزادی
https://bit.ly/3qF83DN

#قتلهای_زنجیره‌_ای
#محمد_جعفر_پوینده
#کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی از سخنان آرش گنجی، مترجم و منشی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران

این ویدئو پیش از حضور ایشان واحد اجرای احکام دادسرای اوین گرفته شده است.

آرش گنجی، دیروز دوشنبه ۱۰ آبان‌ماه پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. آقای گنجی پیشتر توسط شعبه‌ ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی پنج سال زندان در خصوص وی قابل اجرا است.

- متن و ویدئو برگرفته از خبرگزاری حقوق‌بشری هرانا

-- نویسنده مگر دزد و قاتل است؟ چرا یک نویسنده باید در زندان باشد؟

#یاری_مدنی_توانا #آرش_گنجی #کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.» شبی را به یاد آوردم که غفار در جلسه مشورتی کانون نویسندگان گزارش داد که او را در یکی از هتل‌های تهران تحت فشار قرار داده‌اند و تهدید به مرگ کرده‌اند.»

روایت بالا از «فرج سرکوهی» ست؛ روزنامه‌نگار و منتقد مشهور ایرانی که بخشی از زندگی‌اش در کشاکش با نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی گذشته است. غفار مورد اشاره او «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپ‌گرا و تلخ‌کام ایرانی که زندگی‌اش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپ‌گرای ایرانی.

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در بازگشت به ایران ماموران اطلاعاتی بارها او را احضار می کنند. او نیز سخت در پی حفظ اعتماد آنان بود و برای اینکه این اعتماد ضربه نخورد حتی در ایامی مانند برگزاری تجمعات دانشجویی در تهران نمی‌ماند.

در عین حال به ترجمه و پژوهش نیز ادامه می‌دهد ودر جلسات با دوستان خود در کانون نویسندگان نیز شرکت می‌جوید. در سال ۱۳۷۳ است که بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی که علی‌رغم عقد و قرار اولیه نمی‌توانست تاب سکوت مطلق را بیاورد، یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.

غفار حسینی در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
@Tavaana_TavaanaTech
«به یاد آر
باز هیجده آذر شد و من بعد از بیست و سه سال، فکر نمی‌کنم، که زخم ربوده‌شدن و به‌قتل‌رسیدن همسرم ذره‌ای التیام یافته باشد و من مانده‌ام که با این زخم مزمن چه کنم. کاش غده‌ای بود که می‌توانستم از درونم جدا کنم و بدور بیندازم. ولی این زخم خودش را در تک تک سلول‌های بدنم، جا کرده و فقط شاید تنها با مردن من، از درد جانکاهش رها شوم.
آنچه فقط تا امروز امید را در من زنده نگاه داشته، دادخواهی است و تلاش برای انتشار آثار اوست.
دژخیمانی که فکر کردند با کشتنش، اندیشه‌اش را نابود می‌کنند، هیچ انتظار چنین روزهایی را نداشتند که ببنند جوانان ما امروز چگونه مشتاقانه سراغ تک تک آثارش از من می‌گیرند.
تو نیستی ولی بدان که اندیشه‌ات‌، و راهت در راه تحقق آزادی، اندیشه و بیان بی هیچ حد و حصر و استثنا ادامه خواهد داشت.»

از فیسبوک سیما صاحبی، همسر محمد جعفر پوینده از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای


پوینده فعالیت‌های سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. پوینده از آن پس وقا خود را بیش‌تر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعه‌شناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.

پوینده در ۱۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بی‌جان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرام‌گاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتل‌های سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش می‌توان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گی‌پلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعه‌شناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.

درباره محمد جعفر پوینده بیش‌تر بدانید:
https://bit.ly/3qF83DN

#قتلهای_زنجیره‌_ای
#محمد_جعفر_پوینده
#کانون_نویسندگان_ایران
#دادخواهی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران طی بیانیه‌ای نسبت به سلامتی بکتاش آبتین اعلام نگرانی کرد و تاکید کرد بهبودی در وضعیت بکتاش آبتین حاصل نشده است.

این کانون تاکید کرده است هرگونه تاخیر در اعزام بکتاش آبتین از زندان به بیمارستان و گزند به سلامت او را متوجه حکومت و قوه‌ قضاییه‌ می‌داند.

به گفته کانون نویسندگان این نویسنده زندانی از هنگام مشاهده علائم کرونا چندین بار به بهداری زندان اوین مراجعه کرد ولی با بی‌توجهی دگرباره به بند بازگشت.

به گفته کانون نهایتا با بدترشدن وضعیت سلامتی بکتاش آبتین، مسئولان زندان او را به به بیمارستن طالقانی تهران منتقل کردند ولی با وجود وضعیت بسیار بد سلامتی او را با پابند به تخت بیمارستان بسته بودند.

در نهایت خانواده بکتاش آبتین توانستند مرخصی استعلاجی بگیرند و آبتین به سرعت به بیمارستان دیگری منتقل شد.

کانون ابراز امیدواری کرد مرخصی استعلاجی آبتین تمدید شود.

بکتاش آبتین به اتهامات امنیتی همچون «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به شش سال زندان محکوم شده است.

#بکتاش_آبتین #کانون_نویسندگان_ایران #زندانی_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران از وخیم تر شدن وضعیت بکتاش آبتین، در بستر بیماری خبر داد.

به گزارش کانون نویسندگان، روز گذشته، ۱۱ دی ماه وضعیت #بکتاش_آبتین ، شاعر، فیلمساز و عضو #کانون_نویسندگان_ایران وخیم‌تر شد و پزشکان برای ادامه‌ی روند درمان او را در وضعیت «کمای مصنوعی» قرار دادند.

بنا بر این گزارش، خانواده‌ آبتین ۲۲ آذر ماه موفق شدند برای او از زندان مرخصی بگیرند. بدین ترتیب آبتین با وضعیتی وخیم به بیمارستانی دیگر منتقل شد و روند درمان او پس از ده روز «بی‌توجهی عامدانه» آغاز شد. فشاری که در این ده روز از سر گذرانده بود، درگیری بالای ریه و پایین بودن جدی سطح اکسیژن خون باعث شد که با وجود تلاش شبانه‌روزی کادر درمان، آبتین روزهای بعد را بی هیچ نشانه‌ای از بهبود سپری کند.

کانون نویسندگان در گزارش خود بیان کرد که«رنجی که آبتین در این یک ماه متحمل شده است، نتیجه‌ی مستقیم عملکرد حکومت و زندانبانان آبتین است.»

می‌دانید اتهام بکتاش آبتین چیست؟ شرکت در مراسم سالگرد جان‌باختگان قتل‌های زنجیره‌ای (مگر حکومت قتل‌ها را محکوم نمی‌کرد؟) و عضویت در کانون نویسندگان ایران!

#بکتاش_آبتین #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ای اعلام کرده که حاکمیت آزادی‌ستیز بکتاش آبتین را به قتل رسانده‌است.

کانون نویسندگان تاکید کرده است که قتل بکتاش آبتین عامدانه بوده است.

در بخشی از این بیانیه آمده، « کانون نویسندگان ایران چنان که پیش از این بارها اعلام کرده است، حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی آن را عامل و مسئول فاجعه‌ی مرگ و بلکه قتل تبهکارانه‌ی بکتاش آبتین می‌داند و صدای دادخواهی خود را به گوش جهانیان می‌رساند و از همه‌ی آزادی‌خواهان، نهادهای مستقل هم‌سو و مدافعان حقوق بشر می‌خواهد چشم بر این جنایت نبندند و فریاد اعتراض خود را رساتر کنند.»

در این بیانیه از وضعیت سلامت زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله سه عضو دیگر این کانون نیز ابراز نگرانی شده است.

رضا خندان مهابادی، مبتلا به کروناست و کیوان باژن و آرش گنجی دیگر زندانیانی هستند که در این بیانیه از آنها نام برده شده است.

در این بیانیه آمده، «کانون نویسندگان بیم آن را دارد که با تداوم سیاست‌های جنایت‌کارانه فاجعه‌ای دیگر به بار آید»

متن کامل‌تر

#بکتاش_آبتین #کانون_نویسندگان_ایران #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بکتاش آبتین را کشتند؛ ولی صدایش را نمی‌توانند بکشند.

صدای این شاعر هنوز در گوش ما زنگ می‌زند که از «رویای مرمت انسان» می‌گوید.

از دستی که گلوله‌ها را به زمین بزند و پرچم سفید را بر فراز کند.

جمهوری اسلامی بکتاش آبتین را کشت چون با مرام گلوله آشناست نه با رنگ سفید صلح.

صدای شاعر همیشه تاریخ برقرار است؛ این جمهوری اسلامی است که خواهد رفت.

«جهنم است بی تو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی می‌گردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده‌ای چنین را دوست دارم»

#بکتاش_آبتین #قتل_نویسندگان #کانون_نویسندگان_ایران #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران، سرکوب مردم آبادان را محکوم کرد.
در بیانیه‌ کانون نویسندگان، که امروز ۷ خرداد ۱۴۰۱ منتشر شده، آمده:

«اولین واکنش حاکمیت به این فاجعه، نه اعزام نیروهای امدادگر، بلکه گسیل ادوات و تجهیزات سرکوب بوده است. صدای اعتراض اما بلندتر از سرکوب و انسداد است و حقایق را می‌توان از دهان مردم داغ‌دیده شنید.»
در ادامه کانون نویسندگان اشاره می‌کند که سرکوب مردم و جنایت علیه آن‌ها تبدیل به رویه جمهوری اسلامی شده و آورده:
«آنچه در آبادان بر مردم می‌رود، یادآور جنایت‌های سال‌های اخیر؛ چون کشتار مردم در آبان ۹۸ و ساقط‌کردن هواپیمای مسافربری است.»

#بیانیه #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
#آبادان

@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپ‌گرا و تلخ‌کام ایرانی که زندگی‌اش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپ‌گرای ایرانی.

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی   #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech