برگزاری جشن نوروز در بزرگ ترین روستای استان کردستان
جشن نوروز به عنوان یکی از آیین های قدیمی در روزهای نخستین سال در مناطق شهری و روستایی استان کردستان با حضور و استقبال پرشور مردم برگزار می شود. در این آیین سنتی مردم هر روستا با جمع شدن در یک مکان مشخص ضمن روشن کردن آتش با رقص محلی و خواندن آواز فرا رسیدن سال نو را جشن میگیرند. مراسم نوروز روستای بیساران به عنوان یکی از پرجمعیت ترین و بزرگ ترین روستاهای کشور با حضور مردم روستا و شماری از هنرمندان کردستانی برگزار شد.
تصاویر و متن از خبرگزاری مهر
goo.gl/j3jm4T
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
جشن نوروز به عنوان یکی از آیین های قدیمی در روزهای نخستین سال در مناطق شهری و روستایی استان کردستان با حضور و استقبال پرشور مردم برگزار می شود. در این آیین سنتی مردم هر روستا با جمع شدن در یک مکان مشخص ضمن روشن کردن آتش با رقص محلی و خواندن آواز فرا رسیدن سال نو را جشن میگیرند. مراسم نوروز روستای بیساران به عنوان یکی از پرجمعیت ترین و بزرگ ترین روستاهای کشور با حضور مردم روستا و شماری از هنرمندان کردستانی برگزار شد.
تصاویر و متن از خبرگزاری مهر
goo.gl/j3jm4T
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. برگزاری #جشن_نوروز در بزرگ ترین روستای استان #کردستان جشن #نوروز به عنوان یکی از آیین های قدیمی در روزهای نخستین سال در مناطق شهری و روستایی #استان_کردستان با حضور و استقبال پرشور مردم برگزار می شود. در این آیین سنتی مردم هر #روستا با جمع شدن در یک مکان…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رنجها و غمها به کشتار رقصهایمان آمده ... به سلاخی آوازهایمان... به قصد شکستن سازهایمان!
وایتان باد اگر روزی زنان سرزمینتان، رقصیدن را فراموش کرده باشند...
وایتان باد اگر آوازخوانانتان غمباد گرفته باشند و شاعران و نوازندههایتان به پیشهی دیگری روی آورده باشند ...
رقص و آواز، شعر و موسیقی، آخرین علایم حیاتی یک جامعهی زنده و پویاست .
اگر میخواهی سرزمینی را نابود کنی، با تخریب شهرها و خانههای مردم نمیتوانی آن دیار را به خاک مذلت بنشانی.
اما اگر توانستی میل به شادی، رقص، شعر و آواز را در آنان خفه کنی، آنگاه میتوانی به راستی ادعا کنی که سرزمینی را به شهری سوخته، بدل کردهای.
اما بازهم، سالها بعد، در همان شهر سوخته، تمام غمها و ناامیدیها ، تمام آلام و دردها ، تمام سوگواریها و گریهها، در یک لحظه تمام خواهد شد. درست در همان لحظهای که پیرزنی داریهزنگی خود را از زیر آوارهای خانهاش بیرون میکشد، مردی آخرین سیم کمانچهاش را کوک میکند و مادری داغدار، ناگهان اشکهایش را با آستینش پاک میکند و همگام با ردیف کمانچه و داریه، از عمق جان آواز سر میدهد که :
بغل وا کن منو کنج بغل گیر ... که دیشب در بیابون موندهام مو ... که سرما خوردهام مو ...عزیز جان ... جگر جان ... دل ای دل ای دل ای دل ...
و آنگاه،
گاهِ رقصیدن آغاز میشود... و زندگی
بر استخوان رانهایِ خود
دوباره خواهد ایستاد...
✍️مسعود احمدی شامکانی
masoudahmadi912
#شجریان #محمدرضا_شجریان #محمد_رضا_شجریان #رقص_ایرانی #رقص_محلی #آواز_محلی #آواز_سنتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وایتان باد اگر روزی زنان سرزمینتان، رقصیدن را فراموش کرده باشند...
وایتان باد اگر آوازخوانانتان غمباد گرفته باشند و شاعران و نوازندههایتان به پیشهی دیگری روی آورده باشند ...
رقص و آواز، شعر و موسیقی، آخرین علایم حیاتی یک جامعهی زنده و پویاست .
اگر میخواهی سرزمینی را نابود کنی، با تخریب شهرها و خانههای مردم نمیتوانی آن دیار را به خاک مذلت بنشانی.
اما اگر توانستی میل به شادی، رقص، شعر و آواز را در آنان خفه کنی، آنگاه میتوانی به راستی ادعا کنی که سرزمینی را به شهری سوخته، بدل کردهای.
اما بازهم، سالها بعد، در همان شهر سوخته، تمام غمها و ناامیدیها ، تمام آلام و دردها ، تمام سوگواریها و گریهها، در یک لحظه تمام خواهد شد. درست در همان لحظهای که پیرزنی داریهزنگی خود را از زیر آوارهای خانهاش بیرون میکشد، مردی آخرین سیم کمانچهاش را کوک میکند و مادری داغدار، ناگهان اشکهایش را با آستینش پاک میکند و همگام با ردیف کمانچه و داریه، از عمق جان آواز سر میدهد که :
بغل وا کن منو کنج بغل گیر ... که دیشب در بیابون موندهام مو ... که سرما خوردهام مو ...عزیز جان ... جگر جان ... دل ای دل ای دل ای دل ...
و آنگاه،
گاهِ رقصیدن آغاز میشود... و زندگی
بر استخوان رانهایِ خود
دوباره خواهد ایستاد...
✍️مسعود احمدی شامکانی
masoudahmadi912
#شجریان #محمدرضا_شجریان #محمد_رضا_شجریان #رقص_ایرانی #رقص_محلی #آواز_محلی #آواز_سنتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech