آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram

«روایت یکی از نزديكانش را بازگو می‌کنم. #اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسرارتش بوده است و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگیده است.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بوده‌اند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند. این تنها خلاصه کوتاهی‌است از آنچه بر خانواده امیرجواد رفته است.

بخاطر فشارهای امنیتی بر خانواده، تاکنون روایت قتل امیرجواد منتشر نشده است و این اولین بار است که در مورد این جوان نازنین می‌شنویم. صدایشان باشیم.»

naghmehjah

#amirjavadasadzadeh
#زن_زندگی_آزادی #آزادی #ایران #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی
#همبستگی_برای_سرنگونی #انقلاب۱۴۰۱
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا #هنر_اعتراضی

@Tavaana_TavaanaTech
خواهر جاویدنام امیرجواد اسعدزاده نوشت:

«من مظلومیت امیر جواد را دیدم که ظرف دو ساعت بی گناه و بی دفاع در زیرزمین مسجد امیرالمومنين مشهد مقدس جانش را گرفتند من مادر امیرجواد را دیدم که به جای خاک پسرش سر بر سیمان پسرش کوبید و اشک ریخت من خودم را دیدم که چهلم برادرم نگذاشتند حتی سرخاکش بروم

زینب زندست و همینجاست!»

«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسرارتش بوده است و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگیده است.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بوده‌اند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.»

#زن_زندگی_آزادی #آزادی ##امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پدر و مادر امیرجواد اسعدزاده از بیم آنکه در سالگرد کشته شدن او به آن‌ها اجازه ندهند که بر سر مزار فرزندشان حاضر شوند، روز دوشنبه ۲۲ آبان بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.

«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.»

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانواده امیرجواد اسعدزاده از بیم آنکه در سالگرد کشته شدن او به آن‌ها اجازه ندهند که بر سر مزار فرزندشان حاضر شوند، روز دوشنبه ۲۲ آبان بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.

«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.»

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز

سخنان مادر جاویدنام امیرجواد اسعدزاده بر مزار فرزندش
۲۲ آبان ۱۴۰۲

خانواده امیرجواد اسعدزاده از بیم آنکه در سالگرد کشته شدن او به آن‌ها اجازه ندهند که بر سر مزار فرزندشان حاضر شوند، روز دوشنبه ۲۲ آبان بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.

«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.»

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #برای_آزادی  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲۷ اردیبهشت، زادروز امیرجواد اسعدزاده است. امیرجواد متولد ۱۳۶۵ بود، #اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #برای_آزادی  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲۷ اردیبهشت، زادروز جاویدنام امیرجواد اسعدزاده برسر مزار او برگزار شد.

سخنان مادر امیرسعید اسعدزاده را می‌شنوید که می‌گوید «تو فرزند ایرانی، شجاعت و مروت نیاکان و اجدادت زبانزد خاص و عام بود، نامت جاودانه شد مثل نیاکانت، من از تو راضی هستم و به تو افتخار می‌کنم، تو افتخار ایران هستی»

شعر زیر به عنوان پیام مادر کیان پیرفلک خوانده شد:
«بنام خداوند رنگین‌کمان
خداوند حامد خدای کیان
خداوند زندانیان اسیر
خداوند مهسا، خدای امیر»

امیرجواد متولد ۱۳۶۵ بود، #اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.

#امیرجواد_اسعدزاده  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech