آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
باج‌گیری قلدرها در بازار شب عید
فروش سرقفلی پیاد‌ه‌روها به #دستفروشان

دست‌فروشی که #خودسوزی کرد. این جمله مشترکی است که تمام دست‌فروشان تهران، به‌خصوص دست‌فروشان بلوار جمهوری و ولی‌عصر به زبان می‌آورند، اگر مهلت هم‌کلامی با آنها پیدا شود. وقتی بخواهند از حال‌ و روز شب عیدشان حرفی بزنند، حتما یادی از بگیروببندهای مأموران به میان می‌آورند و بعد، بلافاصله یادی از امیر احمدی می‌کنند و با احترام، از دِینی که او بر گردن‌شان دارد، حرف می‌زنند. خودسوزی امیر احمدی سایه مأموران را از سر دست‌فروشان برداشته و اینها، برای ادای دِین، کمک می‌کنند تا هزینه دوا و درمان دست‌فروش خودسوخته تأمین شود؛ گرچه سایه مأموران فعلا کوتاه شده؛ اما سایه قلدرها و باج‌گیرها بلند و پایدار است و هر‌یک به فراخور زور بازو و قدرت اجرائی‌اش سعی می‌کند چیزی از دست‌فروشان بکند؛ دست‌فروشانی که اگر بگذارند کاسبی کنند، به زحمت خرج معیشت خود را در می‌آورند.

در حقیقت عرضه مستقیم یک کالا در منظر رهگذران یکی از ابتدایی‌ترین اشکال کسب روزی و درآمد است و به نظر نمی‌رسد این وضعیت مطلوب کسی باشد که در پیاده‌روها و در سرما و گرما و بدون سرپناه، کاسبی کند؛ به‌ویژه با استرس ازدحام جمعیت، وجود سارقان و جیب‌برها٬ هجوم بی‌خبر مأموران شهرداری و سایر بلاهای غیرمترقبه. دست‌فروشان از همه قسمی هستند. از کسانی که اجناس دیگران را می‌فروشند و به صورت درصدی مزد می‌گیرند تا مغازه‌دارانی که برای آب‌کردن جنس‌های درجه‌چندم خود مجبور می‌شوند کسی را مأمور فروش اجناس به صورت دست‌فروشی کنند. در میان دست‌فروشان، کسانی هستند که سال‌هاست به این کار مشغول‌اند و به‌عنوان شغل به دست‌فروشی نگاه می‌کنند و کسانی نیز هستند که به یک‌باره و با بازی روزگار به این ورطه افتاده‌اند. براساس اظهارات اغلب دست‌فروشان، درآمدهای روزمره دست‌فروشی کفایت زندگی روزمره آنها را می‌دهد؛ البته به شرطی که مأموران شهرداری، کسب‌وکارشان را مختل نکنند. در‌این‌میان برخی از مأموران نیز از وضعیت دست‌فروشان و جایگاه سازمانی خود سوءاستفاده می‌کنند. از دیگر سو برخی از به اصطلاح قلدرها هم توانسته‌اند گوشه‌ای از بازار دست‌فروشی را در اختیار خود بگیرند و سرقفلی پیاده‌رو را بفروشند یا اجاره بدهند. این قلدرها حتی ایجاد‌نشدن مزاحمت توسط مأمور را نیز تضمین می‌کنند.

احمد میرخدائی
روزنامه شرق

لینک گزارش کامل:
https://goo.gl/DxeXDu

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هما دارابی، استادی که در اعتراص به حجاب اجباری خود را آتش زد
http://bit.ly/1roDB1w

#هما_دارابی، متخصص پزشکی کودکان و روان‌پزشک ایرانی در اعتراض به #حجاب اجباری در میدان تجریش تهران اقدام به #خودسوزی کرد. هما دارابی عضو حزب ملت ایران بود که به هم‌راه پروانه‌ی فروهر سازمان ِ زنان جبهه‌ی ملی را تشکیل داده بود و در کنگره‌ی اول جبهه‌ی ملی در بهمن‌ماه ۱۳۴۱ شرکت و سخنرانی کرده بود. پنج سال پس از تاریخ خودسوزی هما دارابی یعنی در سال ۱۳۷۷پروانه اسکندری-فروهر- به هم‌راه همسرش داریوش فروهر توسط ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی در منزل مسکونی خود در تهران سلاخی شد و کشته شد.
#همادارابی و #پروانه‌_فروهر نخستین زنانی بودند که سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در کنگره‌ی اول جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ شرکت جستند. او مدرک #روان‌شناسی خود را در کشور آمریکا دریافت کرد و مدت‌ها در ایالت‌های نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا طبابت کرده بود. دارابی در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و به عنوان استاد دانشگاه به تدریس پرداخت.
وی پس از انقلاب اسلامی به دلیل #بدحجابی از دانشگاه اخراج و پس از آن مطب او نیز تعطیل شد. دارابی در دوم اسفندماه سال ۱۳۷۲ در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.
هما دارابی در دوم اسفندماه ۱۳۷۲در یکی از میادین مرکزی شهر تهران در اعتراض به اختناق حاکم بر کشور، خصوصا وضعیت نامناسب زنان در ایران و همین‌طور اعتراض به #حجاب_اجباری خود را به آتش کشید تا صدای اعتراضی باشد به بی‌دادی که بر #زنان ایران می‌رود. پزشکان تلاش بسیار کردند تا جان او را نجات دهند اما سودی نبخشید و بامداد سوم اسفندماه دیده از جهان فروبست.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1roDB1w

@Tavaana_TavaanaTech
یان پالاخ، خودسوزی کرد و درگذشت
goo.gl/WSCxJh

«من یان پالاخ هستم،
یک چک، یک لهستانی، لیتوانیایی، ویتنامی،
افغانی‌ام.
من همان توام که مورد خیانت واقع شده‌ای.
پس از آن که هزار بار خود را سوزاندم۷
شاید ما برنده شویم.»

- ویکتور ژستالو، هنرمند لهستاتی

پالاخ مانند هر روز به میدان واتسلاوسکه رفت تا به دانشگاه برود اما این‌بار به جای رفتن یه سمت دانشگاه در گوشه‌ی میدان ایستاد و کیفش را روس سکویی گذاشت. کتش را از تن به در آورد و بر تنش بنزین ریخت و خود را آتش زد. او در این میدان شلوغ به هر سو می‌دوید و نعره می‌زد. مردم تلاش کردند که او را خاموش کنند. او با صدایی گرفته و رنجوز از درد و سوزش گفت که این کارش خودکشی نبوده است و به نامه‌ای اشاره کرد که در کیفش گذاشته است. یان به بیمارستان منتقل شد و چند روز در نوزدهم ژانویه درگذشت.

خودسوزی به عنوان رفتاری اعتراضی پدیده‌ای بسیار نادر است. خودسوزی محمد بوعزیزی، جوان ۲۶ ساله تونسی که دستفروشی می‌کرد در تاریخ هفدهم دسامبر ۲۰۱۰ توانست توجه جهانیان را به خود جلب کند.

نیوشا فرهی، نویسنده و مدیر خانه کتاب لس‌انجلس یکی از ایرانیانی بود که در۲۹ شهریورماه سال ۱۳۶۶ و در اعتراض به حضور آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در اجلاس سازمان ملل و در اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در ایران خود را به آتش کشید. مرگ نیوشا فرهی اما خلاف خودسوزی بوعزیزی موجب تحولی نشد.

یکی از کسانی که از خودسوزی به عنوان حربه‌ای برای اعتراض استفاده کرد یک دانشجوی جوان اهل چک به نام «یان پالاخ» بود که در نوزدهم ژانویه سال ۱۹۶۹در اعتراض به حضور شوروی سابق خود را در میدان واتسلاوسکه پراگ به آتش کشید. این حرکت نمادین پالاخ را در برافتادن پرده‌ی آهنین کلیدی و موثر دانسته‌اند. این جوان ۲۱ ساله، تقریبا یک سال بعد از این‌که نیروهای شوروی به چکسلواکی حمله کردند تا جلوی حرکت‌های آزادی‌خواهانه این کشور که به «بهار پراگ» معروف بود را بگیرند خودسوزی کرد. در ماه اوت ۱۹۶۸، شوروی به چکسلواکی حمله کرد تا مقابل اصلاحات الکساندر دوبچک که بهار پراگ معروف بوده است بایستد و آن را درهم بشکند. تعدادی از دانشجویان در یم پیمان خودسوزی تلاش کردند که مقابل این تهاجم بایستند.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2iaXNPd

مطالب مرتبط:

گفتگو با واتسلاو هاول
http://bit.ly/1xIfIA6

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
جانش به لب آمد. خود را در ملاء عام آتش زد.
goo.gl/HBRdAO

احمد ارشدی، نانوای اهل نیار که در حیاط اداره کل صنعت اردبیل در اعتراض به عدم تحویل آرد خودسوزی کرده بود، درگذشت. آری درد را از هر طرف که بخوانی درد است.

روز ۲۵ دیماه یک مرد نانوا در مقابل اداره کل صنعت و معدن و تجارت استان اردبیل به نشانه اعتراض اقدام به خودسوزی کرد. این شهروند اردبیلی با ۹۰ درصد سوختگی به بیمارستانی در تبریز منتقل شد و علیرغم رسیدگی پزشکی اولیه روز گذشته جان خود ار از دست داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بر اساس شنیده ها اداره آرد و نان اردبیل با توجه به بدهی قبلی این نانوا، از دادن آرد به این شخص امتناع می کند و بر همین اساس این نانوا با حضور در مقابل اداره کل صنعت، معدن و تجارت به نشانه اعتراض اقدام به خودسوزی می کند.

براساس آخرین اطلاعات، این نانوا با ۹۰ درصد سوختگی برای درمان به تبریز منتقل شده بود که نهایتا مورخ ۲۶ دیماه در این بیمارستان جان خود را از دست داد.

گفته میشود تعدادی از کارمندان اداره بازرگانی عکس و فیلمهایی از این واقعه تهیه کرده بودند با اینحال ماموران امنیتی موبایل های آنها را ضبط و تصاویر را از تلفن ها حذف کردند، همچنین مامورین حاضر در صحنه حاضرین را در مورد اطلاع رسانی از این واقعه تهدید کردند.

مطلب مرتبط:

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
همسر یک جانباز ساعتی پیش در مقابل بنیاد شهید و امور ایثارگران خود را آتش زد

به گزارش قانون به نقل از شهدای ایران؛ همسر یک جانباز ساعتی پیش در مقابل بنیاد شهید و امور ایثارگران خود را آتش زد.
بنابراین گزارش، این همسر جانباز که در تجمع روز گذشته جانبازان در خیابان طالقانی حضور داشت صبح امروز در مقابل بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران چادر زد و ساعتی قبل خود را به آتش کشید.

همسر این جانباز که از ناحیه صورت و دست سوخته است هم اکنون در بیمارستان بستری است.

روزنامه قانون
goo.gl/atdDRK

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
روزنامه «ایران» گزارشی درباره خودکشی و خودسوزی از استان ایلام تهیه کرده است. یعنی استانی که رتبه نخست خودسوزی در دنیا و رتبه نخست خودکشی در ایران را دارد. بخش هایی از این گزارش را برای شما برگزیده ایم؛

- از اهالی ایوان است.‌‌ همان شهری که می‌گویند بیشترین آمار خودکشی استان ایلام را دارد. مرد جوان چشم‌های روشن‌اش را به نقطه‌ای دور می‌دوزد؛‌‌ همان جا که بلوط‌ها با فاصله کمی از هم قرار گرفته و نواری سبز را به وجود آورده‌اند: «برادرم نخستین بار ۲۴ سالش بود که خودکشی کرد، با قرص. نجاتش دادند. بعد از آن دوبار دیگر هم خودکشی کرده به خاطر بیکاری. باز هم نجات پیدا کرد. الان ۳۴ سالش است؛ افسرده و بیکار. اینجا مرد‌ها به خاطر بیکاری و بی‌پولی خودشان را می‌کشند، زن‌ها هم یک جور دیگر. دختر دایی‌ام ۲۴ سالش بود، طلاق گرفته بود. برادر‌هایش دائم سرکوفت می‌زدند که تو طلاق گرفته‌ای و برای ما بد است. قرص خورد و خودش را کشت؛ ۳ سال پیش. دختر عمویم هم از دست شوهرش خودکشی کرد. دو سال و نیم پیش بود. ۲۵ ساله بود. شوهرش می‌خواست زن دوم بگیرد، طاقت نیاورد خودش را حلق آویز کرد. هردویشان همین جا دفن هستند.»

- زن سربند سیاهش را مرتب می‌کند و می‌گوید: «اینجا خیلی‌ها خودشان را می‌کشند. آدم جرأت نمی‌کند بچه نوجوانش را در خانه تنها بگذارد. پسر خودم دوم راهنمایی بود که می‌خواست خودش را بکشد، ۱۵ سال پیش. دیر رسیده بودیم کار خودش را تمام کرده بود. بعد از آن خیلی مراقبش بودیم. اینجا جوان‌ها زیاد خودکشی می‌کنند. همه‌اش مال بیکاری است. هیچ تفریحی ندارند. در کل استان یک سینما پیدا نمی‌شود. بچه‌های ما در عمرشان سینما نرفته‌اند.» تفریح نداشتن، یعنی اینکه جوان‌ها عصر که می‌شود، چندتایی دور هم جمع می‌شوند. کجا؟ دم در خانه‌ها. گاهی قلیانی چاق می‌کنند و این، دیگر آخرِ تفریحشان است. مشکلشان اما فقط همین نیست؛ از هر که دلیل بپرسید می‌گوید: «بیکاری.» علی می‌گوید: «اینجا قبلاً زن‌ها بیشتر خودکشی می‌کردند. الان مرد‌ها بیشتر خودشان را می‌کشند.»

- جوان است؛ ۳۲ ساله، لیسانسه. خودش «چرداول» زندگی می‌کند. در مسیری مخالف ایوان. هردو شهر از ایلام حدود ۴۰ دقیقه فاصله دارند. در دو جهت مختلف. آنجور که می‌گوید، بار‌ها به خودکشی فکر کرده: «آمار خودکشی اینجا بالا‌تر است، دره شهر هم همینطور. اینجا جوان‌ها بیشترشان تحصیلکرده‌اند، مردم باهوشی دارد. من خودم لیسانس عمران دارم. به خاطر بیکاری مجبور بودم چند سال وردست کسی کارگری کنم که سواد نداشت. خیلی برایم سخت بود، ناچار بودم. حالا در یک شرکت پیمانکاری کار می‌کنم. مادرم ایوانی است. زبان ایوانی‌ها، کلهر است. یکی از شاخه‌های زبان کردی. اینجا آب و هوای خوبی دارد اما محروم است. امکاناتش از جاهای دیگر کمتر است. تقریباً هیچ امکاناتی ندارد. به اینجا نمی‌رسند. انگار ایوان از روی نقشه محو شده. حتی مسیر عبور زائران را جوری قرار داده‌اند که از اینجا گذر نکنند. در این شرایط تنها کاری که به ذهن خیلی‌ها می‌رسد، خودکشی است. اصلاً خیلی وقت‌ها جوان‌ها که دور هم جمع می‌شوند، وقتی می‌خواهند از هم خداحافظی کنند، به شوخی می‌گویند: خب من بروم خودم را از دره پرت کنم. این شوخی‌ها را بار‌ها عملی کرده‌اند. دوست دوران بچگی خودم چند سال پیش به همین شکل خودش را کشت. درست روز عقدکنانش. روزی که باید بهترین روز زندگی آدم باشد. نامزدش گفته بود من خانه پدرت نمی‌آیم زندگی کنم. او هم چون پول نداشت برای زنش خانه بگیرد، خودش را کشت. اگر جوان‌ها کار داشته باشند، اگر پول داشته باشند، زن می‌گیرند و به زندگی امید پیدا می‌کنند.»

- برای مرد شاغل در قبرستان، خودکشی یعنی رفیق‌اش که تئا‌تر کار می‌کرد و یک روز قرص خورد و دیگر بیدار نشد. یعنی‌‌ همان مردی که از عذاب وجدان مرگ زنش، خودش را در دستشویی قبرستان حلق آویز کرد. یعنی پسر همسایه که ورزشکار بود و هیکلی اما عمداً با ماشین کوبید به دیوار و جابه‌جا تمام کرد. خودکشی او را یاد سه رفیقی می‌اندازد که باهم قرار گذاشتند در فاصله یک ماه، یکی یکی خودشان را بکشند و همین کار را هم کردند؛ سم خوردند و حالا در همین قبرستان کنار هم آرمیده‌اند. می‌گوید: «اینجا قرار خودکشی دسته جمعی می‌گذارند. شنیده‌ام که گروه تلگرامی درست می‌کنند و آنجا قرار می‌گذارند که از فلان تاریخ تا فلان تاریخ، خودشان را بکشند. همه‌اش هم از بیکاری و افسردگی. اینجا چند تا کارخانه داشتیم که تعطیل شده. حالا نه اینکه فکر کنید خیلی کارگر داشته، بعضی‌ها با هزار بدبختی ماشین می‌خرند که مسافرکشی کنند، مسافر هم نیست. بعضی‌ها رفتند آلمان پناهنده شدند. اگر مانده بودند، آن‌ها هم خودشان را می‌کشتند. اینجا مثل تبعیدگاه است.»
goo.gl/ntMdB5

وبینار "خودسوزی زنان"
bit.ly/1twFlzS

با فردی که قصد خودکشی دارد چه باید کرد؟
اثر دکتر ریچل پروچنو
bit.ly/1NJwMRR

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from حقوق کار و سازماندهی کارگری‎
بیژن قلوزی، پدرِ ۵ فرزند، کارگر کارخانه آسفالت کامیاران جان باخت

بیژن قلوزی کارگر کارخانه اسفالت کامیاران که از روز ۱۹ بهمن با سوختگی ۸۰ درصدی با مرگ وزندگی دست و پنجه نرم میکرد در شب ۲۱ بهمن در بیمارستان جان باخت و ۲۲ بهمن به زادگاهش شهر کامیاران منتقل شد و ۲۳ بهمن ماه به خاک سپرده شد.

طبق خبرهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران ،بیژن قلوزی ۴۵ ساله با بیش از ۲۳ سال سابقه کار، ۱۱ ماه حقوق معوقه، مستاجر و دارای ۵ فرزند در روز ۱۹ بهمن ماه برای تهیه مخارج ازدواج اولین دخترش به تنگنای مالی دچار میشود و به همین دلیل برای گرفتن حقوق های معوقه اش که ۱۱ ماه توسط کارفرما به تاخیر افتاده بود به دفتر ایشان میرود اما ساعتی بعد پیکر سوخته بیژن از دفتر کارفرما به بیمارستان توحید سنندج منتقل میشود. اینکه در دفتر کارفرما چه گذشت، کسی نمی‌داند و هنوز این مسئله روشن نشده است.

چیزی که در این میان روشن است این است که بیژن با دست خالی و با درخواست دریافت دستمزدهای معوقه اش وارد دفتر کارفرما شده است. کارگران این کارخانه می‌گویند کارفرما گالن بنزینی را که در دفترش بوده است را با پا به سمت بیژن هول داده و باعث آتش گرفتن وی شده است و کارفرما می‌گوید خودش خودسوزی کرده است.

آنچه که مسلم است این است که کارگران در تنگنا قرار دارند، مظلومانی هستند که صدایشان شنیده نمی‌شود و حتی خبرهای مهم در مورد آنان بین خبرهای دیگر گم می‌شود. کمتر رسانه‌ای به دردهای کارگران می‌پردازد. اعتراض که کنند سرکوب و بازداشت می‌شوند. جان‌شان به لب رسیده از بس کار کردند و دویدند و باز دستشان خالی ماند. اغلب با حقوق‌های پایین کار می‌کنند که آن را هم به آنها نمی‌دهند. برخی کارگران ماه‌ها حقوقی دریافت نکرده‌اند.
یک کارگر چه کار کند که صدایش شنیده شود؟!
https://goo.gl/ZLgkT1

مطالب مرتبط:

میلیون‌ها #فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8
فقر، حقوق_بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy
ایران: گسترش فقر، کاهش حقوق کارگری
http://bit.ly/1SRTJS4

آموزشکده‌ی توانا برگزار می‌کند:
دوره حقوق کار و سازماندهی کارگری

شروع دوره دوشنبه ۱۷ اسفند ۹۶
ساعت ۸ شب به وقت تهران
دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها

کانال این کلاس:
t.me/labor_rights

ثبت‌نام:
سایت:
goo.gl/CvbzBy
گوگل فرم:
bit.ly/2xgURtA

@labor_rights

@Tavaana_TavaanaTech
خودسوزی زن (کودک) باردار در دیشموک

رئیس مرکز بهداشت دیشموک گفت: زهرا عباسی زن (کودک) ۱۶ ساله دیشموکی به علت خودسوزی و سوختگی بالا جان خود را از دست داد.

علی بخش فرامرزی اظهار داشت: امروز بعدازظهر زن جوانی به علت سوختگی به درمانگاه دیشموک انتقال داده شد.

وی با اشاره به اینکه سوختگی این زن جوان بیش از ۹۵ درصد بود برای درمان به یاسوج اعزام شد.

فرامرزی بیان کرد: زن جوان در بیمارستان یاسوج به علت سوختگی بالا جان خود را از دست داد.
به گفته اهالی منطقه این زن جوان یک بچه ۶ ماهه در شکم داشت.

در سال جاری تاکنون پنج مورد سوختگی در بخش دیشموک گزارش‌شده که از این تعداد چهار نفر جان خود را ازدست‌داده، که از این تعداد چهار زن متاهل و یکی از آن‌ها مجرد بوده است.

* دیشموک شهری در استان کهگیلویه و بویراحمد است.
.
** در بسیاری از مناطق ایران نظارت حداکثری جامعه بر زنان، وجود تعصبات بیجا و ازدواج‌های تحمیلی و خانوادگی باعث محدود شدن زنان در زندگی می‌شود. در مقابل آگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعی خود هم بالا رفته و دیگر در برابر خشونت‌های خانگی سکوت نمی‌کنند و دست به اعتراض می‌زنند و وقتی می‌بینند شرایط تغییر نمی‌کند٬ در اوج ناامیدی٬ دست به خودسوزی می‌زنند که یکی از شدیدترین و دردناک‌ترین راه‌های خودکشی است.
.
در این مناطق طلاق امری مذموم تلقی شده و جامعه زنان را وادار به تحمل شرایط سخت و خشونت‌آمیز می‌کند.
.
در این مورد اخیر در دیشموک،
خودسوزی یک کودک ۱۶ ساله که شش ماه است باردار است، نشان از ازدواج در سنین کودکی می‌دهد.
.
لایحه ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال به دلیل اشکالات شرعی در مجلس رای نیاورده است. به گفته‌ی یکی از نمایندگان موافق این طرح، مخالفان گفته‌اند که کودکانی که در سنین پایین ازدواج کرده‌اند از این ازدواج راضی بوده‌اند!
.
این در حالی است که کارشناسان توجیه ازدواج کودکان تحت عنوان رضایت را غیرعقلانی و غیرحقوقی می‌دانند. چون رضایت زمانی مطرح است که فرد از قدرت تمیز و تشخیص برخوردار باشد. از طرفی چرا این حق را برای زنان (حتی بزرگسال) متصور نیستند که در صورت عدم رضایت جدا شوند؟ همچنین بسیاری از افراد خشونت‌دیده به دلیل ابتلا به سندروم استکهلم به خشونت‌گر خود وابسته می‌شوند....

*
مطابق کنوانسیون حقوق کودک، افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب می‌شوند.

مرتبط:
وبینارهای خودسوزی زنان
https://bit.ly/1twFlzS
حقوق کودک و نوجوان، از تولد تا ۱۸ سالگی
http://bit.ly/2NTVQqO
دوره حمایتگری از دختران آسیب‌پذیر
http://bit.ly/2k5FvoT
زوم: کودکان عیال‌وار
https://youtu.be/wMFaWts2-ug
نجود علی:مبارزه علیه ازدواج کودکان در یمن
bit.ly/1nuVi8R

#خودسوزی_زنان #کودک_همسری #ازدواج_کودکان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشدار: ویدئو دلخراش است.

امروز، ۱۰ دی؛ خودسوزی جانباز جان به لب رسیده در حیاط دادسرای عمومی تهران

مطلب مرتبط:
جانبازان اعصاب و روان؛ از خودگذشتگان فراموش‌شده
http://bit.ly/2CQpgFR
#جانباز
#خودسوزی

زمان جنگ در عملیات‌های فریب توسط فرماندهان نابلد جان‌شان را کف دست گذاشتند، اکنون هم دوباره از جان می‌گذرند تا بلکه شنیده شوند!

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنده‌یاد پروین بختیارنژاد، پژوهشگر، روزنامه‌نگار، نویسنده و از کنشگران جنبش زنان وبینارهایی در #توانا درخصوص #خودسوزی_زنان در ایران ارائه داده بود. در این ویدیو به موضوع امنیتی بودن آمار #خودکشی_زنان در ایران می‌پردازد.

ویدیوهای کامل وبینارها:
https://goo.gl/JSst2R

#آموزشکده_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
یان پالاخ، خودسوزی کرد و درگذشت
.
«من یان پالاخ هستم،
یک چک، یک لهستانی، لیتوانیایی، ویتنامی،
افغانی‌ام.
من همان توام که مورد خیانت واقع شده‌ای.
پس از آن که هزار بار خود را سوزاندم
شاید ما برنده شویم.» .
- ویکتور ژستالو، هنرمند لهستانی
.
پالاخ مانند هر روز به میدان واتسلاوسکه رفت تا به دانشگاه برود اما این‌بار به جای رفتن یه سمت دانشگاه در گوشه‌ی میدان ایستاد و کیفش را روس سکویی گذاشت. کتش را از تن به در آورد و بر تنش بنزین ریخت و خود را آتش زد. او در این میدان شلوغ به هر سو می‌دوید و نعره می‌زد. مردم تلاش کردند که او را خاموش کنند. او با صدایی گرفته و رنجوز از درد و سوزش گفت که این کارش خودکشی نبوده است و به نامه‌ای اشاره کرد که در کیفش گذاشته است. یان به بیمارستان منتقل شد و چند روز در نوزدهم ژانویه درگذشت. خودسوزی به عنوان رفتاری اعتراضی پدیده‌ای بسیار نادر است. خودسوزی محمد بوعزیزی، جوان ۲۶ ساله تونسی که دستفروشی می‌کرد در تاریخ هفدهم دسامبر ۲۰۱۰ توانست توجه جهانیان را به خود جلب کند.
.
نیوشا فرهی، نویسنده و مدیر خانه کتاب لس‌انجلس یکی از ایرانیانی بود که در ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۶۶ و در اعتراض به حضور آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در اجلاس سازمان ملل و در اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در ایران خود را به آتش کشید. مرگ نیوشا فرهی اما خلاف خودسوزی بوعزیزی موجب تحولی نشد.
.
یکی از کسانی که از خودسوزی به عنوان حربه‌ای برای اعتراض استفاده کرد یک دانشجوی جوان اهل چک به نام «یان پالاخ» بود که در نوزدهم ژانویه سال ۱۹۶۹در اعتراض به حضور شوروی سابق خود را در میدان واتسلاوسکه پراگ به آتش کشید. این حرکت نمادین پالاخ را در برافتادن پرده‌ی آهنین کلیدی و موثر دانسته‌اند. این جوان ۲۱ ساله، تقریبا یک سال بعد از این‌که نیروهای شوروی به چکسلواکی حمله کردند تا جلوی حرکت‌های آزادی‌خواهانه این کشور که به «بهار پراگ» معروف بود را بگیرند خودسوزی کرد. در ماه اوت ۱۹۶۸، شوروی به چکسلواکی حمله کرد تا مقابل اصلاحات الکساندر دوبچک که بهار پراگ معروف بوده است بایستد و آن را درهم بشکند. تعدادی از دانشجویان در یم پیمان خودسوزی تلاش کردند که مقابل این تهاجم بایستند.

حدود بیست سال پس از خودسوزی یان پالاخ، مراسمی برای یادبود این جوان مبارز برگزار شد که به اعتراضات گسترده علیه نظام کمونیستی تبدیل شد. این اعتراضات تبدیل به چیزی شد که بعدها «هفته پالاخ» نام گرفت.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2iaXNPd

مطالب مرتبط:

گفتگو با واتسلاو هاول
http://bit.ly/1xIfIA6
.
#یان_پالاخ #خودسوزی #دختر_آبی

@Tavaana_TavaanaTech