تصاویری از مقاومت و نافرمانی مدنی مردم ایران
خرداد ۱۴۰۳

«سلام توانا، گرچه در خبرها می‌خوانیم که محدودیت‌ها و فشارها در خصوص حجاب افزایش یافته است، اما با وجود همه مشکلات، زندگی در ایران جاری است. مقاومت بخشی از زندگی روزانه ما شده است. در برابر حکومتی که دشمن زندگی و دشمن آزادی است، این ایستادگی به ما شوق بودن می‌دهد و به زندگی ما ارزش می‌دهد. گرچه ما خواسته‌ای اساسی‌تر داریم، ولی می‌دانیم برای رسیدن به آزادی نباید در برابر زورگویان عقب‌نشینی کنیم.
در خیابان، در سالن‌های مختلف و هر جا که بشود بی‌حجاب اجباری حاضر می‌شویم و آگاهایم که هزینه هم دارد، ما ادامه داریم و ادامه می‌دهیم و پیروز می‌شویم و می‌خندیم.»

- متن ارسالی مخاطبان
تصاویر مربوط به همین روزهاست.

#نه_به_پوشش_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#مقاومت_مدنی
#مقاومت_زندگیست
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

حکومت استبدادی، با اعمال محرومیت و جریمه برای کاسبان و اصناف، تلاش می‌کند که آن‌ها را تبدیل به عامل سرکوب کند. مثلا رستوران‌ها و کافه‌هایی که به مردم تذکر حجاب می‌دهند یا راننده تاکسی‌ها ... اما هستند کسانی که تسلیم زورگویی رژیم‌ نمی‌شوند.

روایت یکی از مخاطبان توانا را بخوانید:
«درود
میخوام از یک درد بزرگ براتون بگم که خیلی منو رنجوند
من یک دخترم که بخاطر شرایط تحصیل و کار مشهد زندگی می‌کنم امشب بعد یک ماه دوری خانوادم اومدن دیدنم می‌خواستیم دور هم خوش باشیم تصمیم گرفتیم برای شام بیرون بریم رفتیم رستوران رئیس شعبه وکیل آباد مشهد نبش بلوار جلال آل احمد هنگام ورود و انتخاب منو چیزی نگفتن بهمون با اینکه دیدن شال من دور گردنم هست اما وقتی رفتم صندوق که سفارش بدم و حساب کنم بعد اینکه پول رو کشیدن گفتن باید شالمو سرم کنم منم بهشون گفتم که باید قبل از اینکه پول رو بکشن میگفتن و من قصد ندارم با این شرایط اینجا چیزی بخورم بعدش هم رفتم از خانوادم خواستم که با توجه به رفتار صندوق دار بریم اونها هم بلند شدن پولمون رو پس گرفتیم و اومدیم بيرون
اما امشب درد کشیدم و انگار غم دنیا رویه دوش منِ چون امشبم پدرم که اتفاقا رزمنده هشت سال جنگ تحمیلی هم هستند وقتی بهشون گفتم که بخاطر اینکه شالمو سرم نمیکنم بهمون خدمات نمیدن سکوت کردند و فقط نگاهم کردند بعدش بلند شدن و گفتن شرمندم و بدون هیچ حرفی زودتر از من از رستوران رفتن بیرون
درد داشت، این صحنه و دیدن شکستن پدرم بعد اون همه سال که جنگید بود وقتی اینجوری نگاهم کردن و گفتن شرمندم درد داشت با اینکه پولمو پس گرفتم و رفتیم یک رستوران دیگه و اونجا بهمون خدمات دادن ولی حال هممون خراب بود به خصوص پدرم امشب هیچی باهامون نخوردن خواستم بگم شما موفق شدین شب ما رو خراب کنید یک پدر رو شرمنده تمام غیرت و غرور و شرف و رشادتش کنین و من را هم برای ادامه راهم مصمم تر کردین
من از بعد جنبش مهسا دیگه حاضر نیستم چیزی باشم که حکومت سعی میکنه از من نشون بده بلکه سعی می کنم خودم باشم و می‌دونم که این آزادگی در یک حکومت دیکتاتور هزینه داره»

#نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_پوشش_اجباری #مقاومت_مدنی #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech