This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر داغدار مهرگان زحمتکش، از کشتهشدههای زندان لاکان رشت، در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«امروز هم مثل همه ی روزهای تلخ بدون تو گذشت
امروز هم ازصبح منتظر شنیدن صدای زنگ تلفن بودم اینکه ببینم مخاطبم روی صفحه ی گوشی مهرگانم افتاده وقتی به خودم اومدم که این فکرا چیه و به گوشیم بیشتر از یک ساله که مهرگانم زنگ نمیزنه.
توی تموم دوران زندگیم با همه ی روز و شبهای بد و خوبی که باهم داشتیم همیشه با یک فکر شیرین حالم خوب میشد و خستگی تمام سختی های زندگی به یکباره از دوشم میرفت.
همیشه فکرمیکردم بچه هام که بزرگ بشن یه زندگی قشنگی رو کنارهم تجربه میکنیم و مثل همیشه با همیم.
پسرا زن میگیرن و دنیا هم قاعدتا ازدواج میکنه و من میمونم و یه خانواده پر و پیمون که هرکدومشون برام نوههای قشنگی بدنیا میارن و زندگی از اونی که فکر میکنم قشنگترمیشه.
و هروقت که به اینجا میرسیدم نا خوداگاه مهرگان بیشتر از بقیه فکرمو درگیر میکرد و باخودم میگفتم خدایا مهرگانم بیشتر از بقیه بچهها سختی کشیده و همیشه آرزویی که براش داشتم و البته برا بقیه ی بچههام،خوشبخت شدنه اینکه ازدواج کنه بابا بشه و بهم چند تا نوه خوشگل بده،حتی فکرش خنده به لبانم میآورد و خوشحالی وصفناشدنی تمام وجودمو فرا میگرفت.
تااینکه اون روز شوم توی اون زندان کوفتی اون اتفاق وحشتناک افتاد و ازونجایی که پسر با غیرتم طوری تربیت نشده بود که بتونه اونهمه زور و ظلم رو ببینه و دم نزنه و اخرش به اینجا ختم شد ....
من ماندم و یه قلب پر درد،،قلبی پراز آرزوهای برباد رفته و مهرگانی که با هزاران امید و عشق به زندگی زیر خروارها خاک سرد خوابیده و امیدهایی که ناامیدشدن.
مهرگانم
درسته سالها قصهی زندگیمون خیلی پر درد و رنج بود ولی
خوش به سعادتت که جاودانه شدی و نام زیبا و قصه ی رشادت و مردانگیات تا دنیا دنیاست درتاریخ ثبت و بازگو خواهد شد.»
sedigheh.phn
#مهرگان_زحمتكش
#زندانیان_بیگناه #زندان_لاکان_رشت #علیه_فراموشی #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز هم مثل همه ی روزهای تلخ بدون تو گذشت
امروز هم ازصبح منتظر شنیدن صدای زنگ تلفن بودم اینکه ببینم مخاطبم روی صفحه ی گوشی مهرگانم افتاده وقتی به خودم اومدم که این فکرا چیه و به گوشیم بیشتر از یک ساله که مهرگانم زنگ نمیزنه.
توی تموم دوران زندگیم با همه ی روز و شبهای بد و خوبی که باهم داشتیم همیشه با یک فکر شیرین حالم خوب میشد و خستگی تمام سختی های زندگی به یکباره از دوشم میرفت.
همیشه فکرمیکردم بچه هام که بزرگ بشن یه زندگی قشنگی رو کنارهم تجربه میکنیم و مثل همیشه با همیم.
پسرا زن میگیرن و دنیا هم قاعدتا ازدواج میکنه و من میمونم و یه خانواده پر و پیمون که هرکدومشون برام نوههای قشنگی بدنیا میارن و زندگی از اونی که فکر میکنم قشنگترمیشه.
و هروقت که به اینجا میرسیدم نا خوداگاه مهرگان بیشتر از بقیه فکرمو درگیر میکرد و باخودم میگفتم خدایا مهرگانم بیشتر از بقیه بچهها سختی کشیده و همیشه آرزویی که براش داشتم و البته برا بقیه ی بچههام،خوشبخت شدنه اینکه ازدواج کنه بابا بشه و بهم چند تا نوه خوشگل بده،حتی فکرش خنده به لبانم میآورد و خوشحالی وصفناشدنی تمام وجودمو فرا میگرفت.
تااینکه اون روز شوم توی اون زندان کوفتی اون اتفاق وحشتناک افتاد و ازونجایی که پسر با غیرتم طوری تربیت نشده بود که بتونه اونهمه زور و ظلم رو ببینه و دم نزنه و اخرش به اینجا ختم شد ....
من ماندم و یه قلب پر درد،،قلبی پراز آرزوهای برباد رفته و مهرگانی که با هزاران امید و عشق به زندگی زیر خروارها خاک سرد خوابیده و امیدهایی که ناامیدشدن.
مهرگانم
درسته سالها قصهی زندگیمون خیلی پر درد و رنج بود ولی
خوش به سعادتت که جاودانه شدی و نام زیبا و قصه ی رشادت و مردانگیات تا دنیا دنیاست درتاریخ ثبت و بازگو خواهد شد.»
sedigheh.phn
#مهرگان_زحمتكش
#زندانیان_بیگناه #زندان_لاکان_رشت #علیه_فراموشی #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام مهرگان زحمتکش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«گاهی وقتها ترسی مبهم تمام وجودم را تسخیر میکند و تیزی تیغ دلهره چنان زخم کاریای روی قلبم میگذارد که نکند همه چیز تمام شده باشد،
نکند مهرگان من برای همیشه رفته و تنهایم گذاشته است،
نکند این درد و این غم نبودن پسر نازنینم را به تنهایی تا زمانی که زندهام باید به دوش بکشم و هزاران فکر و دلواپسیهایی از جنس یأس و ناامیدی...
ولی با شنیدن یک ترانهی قشنگ و یا با دیدن یک عکس یا فیلم از مهرگانم ناخودآگاه یاد این حماسه و رسالت و شجاعت و غیرت شیرپسرم میافتم و تمام آن دلهره ها و دلواپسی ها از فکر و دلم فرار میکنند و یک حس غرور و بالندگی به من دست میدهد که تمام غمها و غصههایم از یادم میروند و به خودم میبالم که مادر مهرگان هستم.
مهرگانی که با شهامت و شهادتش هر لحظه به من یادآوری میکند که باید محکم و پرقدرت باشم تا قصه رشادت و شهامت و غیرت مهرگان و مهرگانها و همه عزیزانی که جان خودشان را در راه شیرین آزادی فدا کردند تا درخت تنومند آزادی هرلحظه پر شاخ و برگتر و قطورتر بشود، تا جایی رشد کند که جایی برای ظلم و تباهی و سیاهی باقی نماند.
به امید صبح قشنگ آزادی.....»
- یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ در بحبوحه خیزش سراسری مردم ایران، خبری مبنی بر درگیری و آتشسوزی در زندان لاکان رشت منتشر شد، برخی خانوادهها برای آگاهی از وضعیت سلامتی فرزندانشان مقابل ورودی این زندان تجمع کردند. در ادامه نیروهای امنیتی برای جلوگیری از حضور بیشتر خانوادهها و معترضان، راههای ارتباطی به این زندان را مسدود کردند.
یکی از زندانیان کشتهشده در این شب هولناک، مهرگان زحمتکش بود.
مهرگان جانش را سپر کرد تا به زندانیان خیزش انقلابی کمک کند، او با یک حکم کوتاه مدت در زندان بود و قرار بود آزاد شود...
ماجرای دلاوری مهرگان را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/49br7ep8
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #مهرگان_زحمتكش #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«گاهی وقتها ترسی مبهم تمام وجودم را تسخیر میکند و تیزی تیغ دلهره چنان زخم کاریای روی قلبم میگذارد که نکند همه چیز تمام شده باشد،
نکند مهرگان من برای همیشه رفته و تنهایم گذاشته است،
نکند این درد و این غم نبودن پسر نازنینم را به تنهایی تا زمانی که زندهام باید به دوش بکشم و هزاران فکر و دلواپسیهایی از جنس یأس و ناامیدی...
ولی با شنیدن یک ترانهی قشنگ و یا با دیدن یک عکس یا فیلم از مهرگانم ناخودآگاه یاد این حماسه و رسالت و شجاعت و غیرت شیرپسرم میافتم و تمام آن دلهره ها و دلواپسی ها از فکر و دلم فرار میکنند و یک حس غرور و بالندگی به من دست میدهد که تمام غمها و غصههایم از یادم میروند و به خودم میبالم که مادر مهرگان هستم.
مهرگانی که با شهامت و شهادتش هر لحظه به من یادآوری میکند که باید محکم و پرقدرت باشم تا قصه رشادت و شهامت و غیرت مهرگان و مهرگانها و همه عزیزانی که جان خودشان را در راه شیرین آزادی فدا کردند تا درخت تنومند آزادی هرلحظه پر شاخ و برگتر و قطورتر بشود، تا جایی رشد کند که جایی برای ظلم و تباهی و سیاهی باقی نماند.
به امید صبح قشنگ آزادی.....»
- یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ در بحبوحه خیزش سراسری مردم ایران، خبری مبنی بر درگیری و آتشسوزی در زندان لاکان رشت منتشر شد، برخی خانوادهها برای آگاهی از وضعیت سلامتی فرزندانشان مقابل ورودی این زندان تجمع کردند. در ادامه نیروهای امنیتی برای جلوگیری از حضور بیشتر خانوادهها و معترضان، راههای ارتباطی به این زندان را مسدود کردند.
یکی از زندانیان کشتهشده در این شب هولناک، مهرگان زحمتکش بود.
مهرگان جانش را سپر کرد تا به زندانیان خیزش انقلابی کمک کند، او با یک حکم کوتاه مدت در زندان بود و قرار بود آزاد شود...
ماجرای دلاوری مهرگان را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/49br7ep8
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #مهرگان_زحمتكش #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech