همان هنگام که میرسلیم داشت با مردم مستضعف آمریکا اظهار همدردی میکرد و تأسف میخورد از اینکه به خاطر تحریم نمیتواند به آنها کمکرسانی کند؛ زینب داشت لباسهایش را آتش میزد، که خجالت میکشید بعد از مرگ، دوستانش او را در آن لباسهای ژنده و وصله پینه خورده رؤیت کنند.
همان هنگام که طلبههایی جلز و ولز میکردند تا که به داد سالمندان اروپا برسند. برسند به داد آنها که در خانه بیکس و تنها ماندهاند در گوشهای از اسپانیا یا که ایتالیا و فرانسه؛ همانگاه زینب داشت آخرین نگاهاش را به سقفی میدوخت که بالای سرش نبود. به چهاردیواریایی نظاره میکرد، که عمری بود ولنگار سقفی بودند که بر آنها استوار شود. ولی هیچگاه آن سقف جفتوجور نشد، که پدر خانه علیل بود و ناتوان.
۰
تا طلبهها رخورویی به دنیا نشان دهند به آمادگی خدمترسانی به مردم مستضعف آمریکا، رخ و روی زینب در غمی جانکاه فرو رفته بود. در بیکسی و تنهایی بیامان داشت در خود مچاله میشد.
تا آنها فکروذکرشان به نمایش مشغول باشد، زینب دوازده ساله داشت راهی مرگ میشد. زینب دختری از هلیلان ایلام.
و یحتمل همانهنگام که آیتالله خامنهای داشت به ریش "غرب وحشی" میخندید. زینب داشت آرام آرام میرفت سمت آغل. همانگاه که رهبری داشت از به جان هم افتادن مردمانی از تمدن غرب به خاطر چند دستمال سخن میگفت؛ زینب داشت طناب را از سقف آغل آویزان میکرد.
سخن رهبری به خودکشی چندی از آمریکا و اروپا، به ترس از کرونا که رسید؛ زینب دوازده ساله طناب را از گردن رد کرده بود. یحتمل همان موقع صدای پیام مهم رهبری بلند بود که زینب دوازده ساله، از سقف آغل آویزان شد.
زینب به غمی که از فقر میبرد، به رنجی که از نداری برد و از سقفی که هیچگاه بر بالای سرشان جفتوجور نشد، رنجید و نالید.
زینب دوازدهساله، دنیایی ندیده و نچشیده؛ به تلخی تمامی که در این خردینه سالی از دنیا برد؛ آویختن طناب را زودتر از آن همسن و سالهای مستضعف آمریکایی خود به ذهن خطور داد.
خبر: زینب دختر بچه ایلامی اهل دهستان زردلان در منطقه هلیلان در روزهای گذشته به خاطر فقر و نداشتن لباس عید خودکشی کرده است.
متن از:
اینستاگرام افشین گیوی
#ایلام #فقر #خودکشی #خودکشی_کودکان #کودک #کرونا #فقر_مطلق #لباس_عید #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
همان هنگام که طلبههایی جلز و ولز میکردند تا که به داد سالمندان اروپا برسند. برسند به داد آنها که در خانه بیکس و تنها ماندهاند در گوشهای از اسپانیا یا که ایتالیا و فرانسه؛ همانگاه زینب داشت آخرین نگاهاش را به سقفی میدوخت که بالای سرش نبود. به چهاردیواریایی نظاره میکرد، که عمری بود ولنگار سقفی بودند که بر آنها استوار شود. ولی هیچگاه آن سقف جفتوجور نشد، که پدر خانه علیل بود و ناتوان.
۰
تا طلبهها رخورویی به دنیا نشان دهند به آمادگی خدمترسانی به مردم مستضعف آمریکا، رخ و روی زینب در غمی جانکاه فرو رفته بود. در بیکسی و تنهایی بیامان داشت در خود مچاله میشد.
تا آنها فکروذکرشان به نمایش مشغول باشد، زینب دوازده ساله داشت راهی مرگ میشد. زینب دختری از هلیلان ایلام.
و یحتمل همانهنگام که آیتالله خامنهای داشت به ریش "غرب وحشی" میخندید. زینب داشت آرام آرام میرفت سمت آغل. همانگاه که رهبری داشت از به جان هم افتادن مردمانی از تمدن غرب به خاطر چند دستمال سخن میگفت؛ زینب داشت طناب را از سقف آغل آویزان میکرد.
سخن رهبری به خودکشی چندی از آمریکا و اروپا، به ترس از کرونا که رسید؛ زینب دوازده ساله طناب را از گردن رد کرده بود. یحتمل همان موقع صدای پیام مهم رهبری بلند بود که زینب دوازده ساله، از سقف آغل آویزان شد.
زینب به غمی که از فقر میبرد، به رنجی که از نداری برد و از سقفی که هیچگاه بر بالای سرشان جفتوجور نشد، رنجید و نالید.
زینب دوازدهساله، دنیایی ندیده و نچشیده؛ به تلخی تمامی که در این خردینه سالی از دنیا برد؛ آویختن طناب را زودتر از آن همسن و سالهای مستضعف آمریکایی خود به ذهن خطور داد.
خبر: زینب دختر بچه ایلامی اهل دهستان زردلان در منطقه هلیلان در روزهای گذشته به خاطر فقر و نداشتن لباس عید خودکشی کرده است.
متن از:
اینستاگرام افشین گیوی
#ایلام #فقر #خودکشی #خودکشی_کودکان #کودک #کرونا #فقر_مطلق #لباس_عید #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
۰ همان هنگام که میرسلیم داشت با مردم مستضعف آمریکا اظهار همدردی میکرد و تأسف میخورد از اینکه به خاطر تحریم نمیتواند به آنها کمکرسانی کند؛ زینب داشت لباسهایش را آتش میزد، که خجالت میکشید بعد از مرگ، دوستانش او را در آن لباسهای ژنده و وصله پینه خورده…