آموزشکده توانا
60.7K subscribers
28.3K photos
35.1K videos
2.53K files
18.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بیانیه کارگران زندانی رضا شهابی، داود رضوی و‌ حسن سعیدی: اتهام واهی «بغی» و حکم بیشرمانه اعدام علیه فعال کارگری شریفه محمدی باید فوری و بدون قید و شرط لغو گردند

بر کسی پوشیده نیست که نیروهای امنیتی و قوه قضاییه حساسیت، نفرت و واهمه عمیقی نسبت به کارگران و‌ تشکلات کارگری مستقل، حق طلب و‌ معترض دارند. مگر سندیکای کارگران شرکت واحد و فعالین و تشکلات مستقل و‌ دیگر کارگران حق طلب در کشور چه‌کرده بودند ‌که سالیان سال، و‌ صرف نظر از اینکه چه کسانی و از چه جناح‌هایی رؤسای قوه مجریه و قضائیه بوده‌اند، بطور بی‌وقفه تحت کنترل پلیسی، پرونده‌سازی، اخراج، بازداشت و زندان و‌ حکم‌های سنگین بوده‌اند. مگر کارگران خاتون‌آباد که تنها خواسته‌شان امنیت شغلی بود چه گناهی کرده بودند که مورد سرکوب و ‌کشتار قرار گرفتند؟ مگر کارگرانی که در اقصی نقاط کشور، از فولاد اهواز، تا هپکو و آق دره، حکم ظالمانه شلاق گرفتند چه کرده بودند؟

در همان سال‌های اولیه دهه ۸۰ که سندیکای کارگران شرکت واحد به همت صدها راننده و‌ دیگر کارگران در پروسه بازگشایی بود، چندین تشکل و کمیته مستقل کارگری نیز بطور علنی و شفاف ایجاد گردیدند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری نیز یکی از آن نهادهای کارگری ای بود که بطور مستقل از کارفرماها و‌ دولت و احزاب و سازمانهای سیاسی ایجاد گردید و‌ تعداد قابل توجهی از کارگران و فعالین کارگری از مناطق مختلف کشور، از جمله شریفه محمدی، به آن‌ پیوستند. اگر چه حاکمیت تشکلات و‌ کمیته‌های مستقل کارگری را بر نمی‌تابید اما تمام این تشکلات از ماهیت طبقاتی، صنفی، کارگری، مدنی و مطالبه‌گرانه برخوردار بودند و به قصد فعالیت کارگری علنی ایجاد شده بودند. اینها توضیح واضحات است که جهت یاداوری بازگو‌ می‌کنیم. نیروهای امنیتی و دادستان‌ها و قاضی‌ها هم خوب می‌دانند که تشکلات مستقل کارگری در ایران همواره بر استقلال تشکیلاتی خود تاکید داشته‌اند. بنابراین، همانقدر برای ما امضا کنندگان این نوشته‌محرز است که برای صادرکنندگان حکم سبعانه اعدام علیه شریفه محمدی نیز روشن است که ایشان هیچ جرمی مرتکب نشده است و عضویت سابق ایشان در کمیته هماهنگی جرم‌محسوب نمی‌شد و کماکان نیز نباید هیچ جرمی محسوب گردد.

یفین داریم هیچ کارگر و انسان شرافتمندی در سراسر کشور یافت نمی‌شود که اتهام واهی «بغی» و حکم ظالمانه اعدام علیه شریفه محمدی را حیرت آور، جنون‌آمیز و غیر قابل قبول نداند.
مطمئن هستیم‌ که همکاران ما و‌ کلیت طبقه کارگر و‌ مردم حق طلب نسبت به سرنوشت خواهر خود، کارگر زندنی شریفه محمدی، سکوت نخواهند‌ کرد.


اتهام واهی «بغی» و حکم بیشرمانه اعدام علیه شریفه محمدی باید فوری و بدون قید و شرط لغو‌گردند.

کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

داود رضوی، حسن سعیدی، رضا شهابی،
اعضای زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و‌ حومه
بند ۴، زندان اوین
۲۱ تیر ۱۴۰۳

#بیانیه #شریفه_محمدی #آزادی_شریفه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیام زندانیان سیاسی از زندان کرج
پیامی دل‌گرم‌کننده از زندانیان سیاسی در زندان کرج منتشر شده که در آن تعدادی از زندانیان از جمله ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی، تفالی به حافظ می‌زنند و از درون زندان از مردمی که آن‌ها را فراموش نکرده‌اند سپاسگزاری می‌کنند.

صدای محمدپرهام وردل را می‌شنوید، فعال مدنی و از فعالان حوزه تئاتر، که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، این جوان را به شش سال حبس محکوم کرده است به اتهام «تبلیغ علیه جمهوری اسلامی».



- صدای زندانیان باشیم که از درون زندان این‌چنین علیه ظلم و بیداد می‌جنگند
به امید ایرانی آزاد و آباد

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ایران
#زندان
#زندانی #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه ناهید خداجو، فعال کارگری محبوس در زندان اوین، در محکومیت صدور حکم اعدام شریفه محمدی

صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی فعال کارگری توسط قوه قضائیه ی غیر مستقل حاکمان سرمایه را به شدت محکوم می‌کنم.
شریفه محمدی فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری ۱۴ آذر ماه در رشت توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد. ۲۳ روز زیر فشار بازجوییهای فشرده در انفرادی بود و سپس او را به زندان سنندج منتقل کردند. در سنندج توسط اداره اطلاعات زیر فشارهای سنگین روحی و شکنجه جهت اعتراف به کارها و فعالیت‌های نکرده در سلول انفرادی و محروم از تماس و ملاقات با خانواده نگه داشته شد بی‌خبری خانواده از وضعیت شريفه شرایط بسیار دشواری را برای آنها به همراه داشت و در نهایت پس از ۸۷ روز اعمال فشارهای روحی و جسمی او را به زندان لاکان رشت منتقل کردند. شریفه را به بهانه‌ی عضویتش در کمیته‌ی هماهنگی تحت عنوان وابستگی به کومله محکوم کرده‌اند. چنین پرونده‌سازی‌هایی طى ٤٦ سال اخیر جزو سناریوهای تکراری حکومتیان برای سرکوب فعالان کارگری و منتسب‌کردن شان به جریانات و احزاب سیاسی بوده تا چنین اتهامات سنگین و غیر قابل باوری را موجه جلوه دهند. اما باید بدانند جامعه به چنان حدی از آگاهی رسیده که حکم اعدام را نه فقط برای اتهامات سیاسی بلکه تحت هیچ شرایطی و برای هیچ انسانی نمی‌پذیرد و اعدام را محکوم می‌کند. جرم شریفه همچون همه ی ما فعالین کارگری دفاع از حق و حقوق خود و هم طبقه‌ای‌هایمان عليه استثمار و به بردگی کشاندن کارگران و زحمتکشان و تلاش جهت داشتن زندگی شایسته و درخور ما مردم رنج دیده است.

اعلام صدور حکم اعدام شريفه يك روز پیش از انتخابات با پیامی سخیفانه و بستن شمشیرهایشان از رو و برای ادامه‌ی سرکوبی وحشیانه‌تر از گذشته بر طبقه کارگر و مردم به تنگ آمده از زندگی مشقت باری است که حاکمان برای‌مان رقم زده‌اند بویژه برای زنان مبارز و معترضی که طی سال‌های متمادی علیه ستم‌های طبقاتی و جنسیتی مبارزه کرده‌اند بالاخص نوك تيز حمله که در پاسخ به جنبش ١٤٠١ و رو به زنانی است که با عزمی جزم تر از همیشه بدون ترس و واهمه جلودار صفوف اعتراضات چند ماهه شدند. زنانی که حضورشان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات زنان کشور شد و با هیچ پروژه و سرکوبی خاتمه نخواهد یافت.

من ناهيد خداجو فعال کارگری بار دیگر صدور حکم اعدام شريفه محمدی فعال کارگری را به شدت محکوم میکنم و بدين طريق حمايتم را از شریفه ی عزیز اعلام میدارم.

#بیانیه #شریفه_محمدی #آزادی_شریفه #ناهید_خداجو #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پیام نسرین جوادی, فعال کارگری زندانی، در دفاع از شریفه محمدی

شريفه محمدی فعال کارگری در بی‌دادگاه جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شد شریفه در اواسط آبان در محل زندگیش توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی دستگیر و به زندان لاكان رشت منتقل شد. مدتی را در سلول‌های انفرادی و تحت بازجویی قرار گرفت و در کمتر از یکماه به زندان سنندج منتقل شد. در سنندج تحت شکنجه های جسمی و روانی قرار گرفت به شکلی که آثار شکنجه در ناحیه صورت و چشمان او مشهود بود. وی در تمام این مدت ممنوع التماس و ممنوع الملاقات بود و خانواده نیز تحت فشار مضاعف بی‌خبری مطلق قرار داشتند. حال نیز طبق روال گذشته و جهت سرکوب بیشتر در پروژه ای نخ‌نما و پوسیده این فعال کارگری را به جریانات و احزاب سیاسی پیوند دادند تا او را با حکمی سنگین روبرو کنند. شریفه محمدی يك فعال کارگری است. او بدون داشتن هیچ گونه وابستگی حزبی برای کارگران که تمام آنچه داشته‌اند توسط حاکمیت سرمایه به یغما رفته و برای دفاع از شرایط مادی طبقه‌ی کارگر و پایان دادن به بهره‌کشی از آنان مبارزه می کند. اعلام حكم اعدام شريفه تنها يك روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری حامل پیامی است به جامعه‌ای که در مقابل سرکوب‌های حکومتی هرگز آرام نبود و در اعتراضات سال ۱٤۰۱ با حضور گسترده ی زنان مواجه شد. این پیامی ست برای سرکوب‌هایی وحشیانه تر از پیش طی ٤٦ سال سركوب و زندان و شکنجه و اعدام نتوانستند طبقه ی کارگر و دیگر مردم ستمدیده را وادار به عقب‌نشینی کنند. بدون تردید این پیام در این مقطع تاریخی نه تنها نمی‌تواند برای حکومت پاسخی داشته باشد بلکه برعكس كينه و نفرت مردم را نسبت به حکومت جبار بیش از پیش می کند. شريفه محمدی فعال کارگری بدون هیچ قید و شرطی باید آزاد گردد.

نسرین جوادی فعال کارگری و عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران زندان اوین


#شریفه_محمدی
#آزادی_شریفه
#نه_به_اعدام #نسرین_جوادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
  کارزار "#سه‌شنبه‌های‌_نه_به_اعدام‌" با پیوستن زندانیان #زندان_اردبیل و #زندان‌_قائم‌شهر وارد بیست‌وپنجمین هفته شد.

زندانیان کارزار علیه اعدام که هر سه‌شنبه‌ برای مقابله با حکم "اعدام" و جلب توجه افکار عمومی داخلی و بین‌المللی به مساله "مجازات غیرانسانی اعدام" دست‌ به اعتصاب غذا می‌زنند، امروز سه‌شنبه ۲۶ تیرماه در  بیست‌وپنجمین هفته این کارزار در ۱۱ زندان دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

تدوام این کارزار در حالی است که در هفته گذشته شماری از  زندانیان با اتهام های مختلف توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند.

بنا بر اطلاع منابع موثق این هفته شماری از زندانیان زندان اردبیل  و زندان قائم شهر که تا حالا اسمی از انها منتشر نشده نیز ،در همراهی با کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" و اعتراض به استفاده از مجازات غیرانسانی اعدام در ایران در بیست‌وپنجمین هفته این کارزار با دیگر زندانیان اعلام همبستگی کرده و به آن پیوستند.و این کارزار با قدرت ادامه دارد و خواهان پیوستن زندانیان در زندانهای سراسر کشور اعم از سیاسی و غیره سیاسی به این کارزار هستند تا این مطالبه "نه به اعدام" به خواسته ملی تبدیل شود

تاکنون در ۱۱ زندان کشور شماری از زندانیان به کارزار "سه‌سشنبه‌های نه به اعدام" پیوسته‌اند، از جمله این زندان‌ها می‌توان به زندانیان زندانهای اوین(بند۸،بند۶،بند۴و بند زنان)، زندان قزلحصار (واحد۳ و واحد۴)، زندان مرکزی کرج،زندان خرم آباد، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان قائم‌شهر ، زندان خوی، زندان نقده، زندان مشهد و زندان سقز اشاره کرد.

در بیانیه هفته گذشته زندانیان کارازر "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" به آغاز دور جدیدی از بهره‌برداری دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی از مجازات غیرانسانی اعدام اشاره شده بود و زندانیان اعتصابی خواهان حمایت بیشتر افکار عمومی داخلی و بین‌المللی از کارزارشان "علیه اعدام" شده بودند.

اکنون و با جانشینی خانم مای ساتو به جای آقای جاوید رحمان به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد ایران، انتظار می‌رود به خواسته های این کارزار در خصوص دفاع از "حق زندگی" شهروندان ایرانی و مقابله با  استفاده مقامات جمهوری اسلامی از مجازات غیرانسانی اعدام توجه بیشتری شود. و صدای زندانیان دربند زیر حکم اعدام، همبندی‌های و خانواده‌های دادخواه آنها از سوی مقامات سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی شنیده شده و اقدامات موثری برای مقابله با نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گیرد.

کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام
۲۶تیر۱۴۰۳

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کیوان رحیمیان:
مروری بر یکسال تحمل حبس

کیوان رحیمیان، شهروند بهائی و زندانی عقیدتی، بعد از یک سال از دور تازه بازداشت و زندان، مطلبی به شرح زیر نوشت:

«یک سال از بازداشت و زندانی شدنم در اوین می‌گذرد، سالی که برای من و خانواده‌ام بسیار دشوار گذشت. ۳۶۵ روز گذشته را مرور می‌کنم، ۴۵ روز انفرادی، 50 ۵۰ بی‌خبری خانواده از من و من از آنها، مشکلات پیش‌بینی نشده برای ژینا و احسان و متعاقب آن شدت بیماری مامان و نهایتا درگذشت او، دادگاهی شدن من و حکم ۹ سال زندان، ۶ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و ۵۰ میلیون تومان جریمه (که ۵ سال حبس قابل اجرا است). وضعیت زندگی در زندان با افزایش تعداد زندانی‌ها دشوارتر شده است. مثلا ملاقات حضوری از ۵ هفته یکبار به دو ماه یکبار و کمی بیشتر تبدیل شده و حتی برای استفاده از سرویس بهداشتی که ۵ سرویس برای ۱۱۰ نفر وجود دارد (تا امروز یکی از آنها دو هفته است که خراب است) معمولا لازم است دقایقی در انتظار بمانی.یا وضعیت غذای دولتی که بدتر هم هست مثلا برای خورشت قیمه به سالن ما که حدود ۲۰۰ نفر هستیم ۶ عدد مرغ کامل می‌دهند و برای راگو که کمی هویج و سیب زمینی است دو مرغ برای ۲۰۰ نفر می‌دهند. در این یک سال شرایط من و سایر زندانیان و کلیه فعالان اجتماعی بیرون از زندان اعم از بهایی و غیربهایی تغییر چندانی نکرده است. کماکان در بر همان پاشنه می‌چر‌خد نقض آزادی‌های فردی و اجتماعی و تبعیض، مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی ... گریبانگیر کل جامعه است. اکنون با تغییری که در قوه مجریه صورت گرفته است سوالم این است که آیا این امکان وجود دارد حاکمیت نسبت به رفتارش با کلیه آحاد جامعه اعم از زن و مرد، اقلیت و اکثریت قومی، دینی، سیاسی تجدید نظر کند؟ آیا امکان دارد که همه‌ی مردم از کلیه حقوق شهروندی بدون هرگونه تبعیضی برخوردار شوند؟ آیا امکان دارد آزادی‌های فردی و اجتماعی برای همه جلوه عینی پیدا کند؟ پاسخ تجربه چهل و پنج ساله‌ام به این سوال در نهایت تاسف منفی است ولی قلبا امیدوارم و آرزو می‌کنم چنین اتفاقی بیفتد و همه‌ی ما با هر باور، اعتقاد، جنیست، قوم در کنار یکدیگر برای آبادانی و رفاه میهن‌مان تلاش کنیم و جلوه‌اش که آزادی، آسایش، رفاه و همزیستی مسالمت‌آمیز است را در زندگی خود و فرزندانمان ببینیم.
جامعه‌شناسی که اسمش را به یاد ندارم گفته بود: همواره امید بر تجربه پیروز می‌شود. سوال دیگر از خودم این است که برای تحقق چنین آرزو و امیدی، در شرایطی که در زندانم، من چه می‌توانم بکنم و یا لازم است بکنم؟ فکر کنم سوال خوبی باشد که هر فردی در هر جایگاه و موقعیتی که هست از خودش بپرسد.

ادامه در کامنت
.
شاید پاسخ تك تك ما به این پرسش که قطعا مناسب با شرایط و امکانات فردي مان است موجب حرکت فردي هر چند کوچک و شايد تغيير اجتماعی شود و به قول دوستي قدم‌های كوچك موجب دستاوردهای بزرگ شود و یا به قول ابوسعید ابوالخیر هر کس از هر جایی که هست يك قدم به جلو بیاید. قبل از همه لازم است خودم به این پرسش پاسخ دهم چون باور دارم که تغییر از من شروع می‌شود. یا امیدوارم که این امید باعث حرکتی در من و دیگران بشود.»

کیوان رحیمیان که اکنون در زندان اوین محبوس است، پیش‌تر در سال ۱۳۹۶، پس از تحمل پنج سال حبس به دلیل تدریس به جوانان محروم از تحصیل بهائی از زندان رجایی‌شهر کرج آزاد شده بود.

او اخیرا در نامه‌ای که به مناسبت زادروز همسر درگذشته‌اش نوشته، از ممنوع‌القلمی همسرش ۱۲ سال پس از فوتش، اخراج دخترش از دانشگاه و تداوم محرومیت از تحصیل دانشجویان بهائی ایران، دفن مادرش در مکانی نامعلوم، دستگیری و اتهامات مجدد بی‌اساس به خودش پس از سپری کردن ۵ سال زندان و ... گفته بود.

فرشته سبحانی همسر آقای رحیمیان، اندکی پیش از آن که همسرش، کیوان، همچون برادر و همسر برادر کیوان، به جرم تدریس به جوانان بهائی محروم از تحصیل در دانشگاه، رهسپار زندان شود، ‏در اثر بیماری سرطان درگذشت و سرپرستی فرزندان این دو خانواده را مادربزرگی بر عهده گرفت که همسرش (پدر آقای کیوان رحیمیان) را چند دهۀ قبل صرفاً به علت تبری نجستن از عقیدۀ دینی خود پس از شکنجه اعدام کرده بودند.

آقای رحیمیان در بخشی از این نامه نوشته بود:
«بزرگترین رنج، درد و تبعیض در حق ما این است که ما از خدمت و ارائه آنچه در توان برای آبادانی و رفاه کشور عزیزمان ایران داریم، محروم هستیم»

متن کامل این نامه توسط آموزشکده توانا، به صورت صوتی آماده و منتشر شده است:
https://youtu.be/vNowVYM1l-8?feature=shared

#کیوان_رحیمیان #داستان_ما_یکیست #بهائی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی در زندان اوین در نامه‌ای شکنجه‌های بازجویان را شرح داده است.
متن کامل نامه را «هه‌نگاو» منتشر کرده است.
در بخش‌هایی از نامه می‌خوانیم:
 
«کتمان حقیقت و آلترناتیو آن
تقلا برای زنده‌ماندن را از همان اوان کودکی با داستان‌ها و لالایی‌های مادری که سختی‌های‌ زندگی را تا مغز استخوان کشیده بود و با صدای دلنشین‌اش از معنای زندگی و آزادگی می‌گفت یاد گرفت و قد‌کشید.
مدت‌ها بود که برای ماندن و یافتن راهی برای بودن و فراتر از آن، چگونه بودن شب و روز نمی‌شناخت. در اوج گرمای تابستان با یورش حدود ۲۰ نفر و با شیوه‌ ارعاب دولتی که به زعم خود تروریست گرفته‌اند (همان تروریستی که ارعاب در ملاءعام یکی از مبانی آن است!) و با دستانی از پشت بسته و سلاحی بر سر خود، نوجوان ۱۷ ساله‌ای که بعد از ۱۰ سال خاله‌اش را می‌دید و سه عضو دیگر خانواده‌اش به زمین خوابانیده می‌شود.

بین مرگ و زندگی مسابقه‌ای در جریان است. در ضعف شدید جسمانی دستانش را به دیوار سلول انفرادی گرفته تا نیفتد. دیوار همان سلولی که در سال ۸۸ نیز به همان اتهام کردبودن و زن‌بودن، در آن نگهش داشته بودند.
صدای سرفه‌های پدرش را که غده سرطانی‌اش تازه جراحی شده و یک بار سکته کرده از بند ۳ می‌شنود و نگران وضعیت روحی و جسمی دو عضو دیگر خانواده‌اش است.
در همان روز اول بازجویی، پیشنهاد قضایی‌نشدن پرونده و فیصله‌ همه‌چیز بی سر و صدا داده می‌شود!
بارها در بازجویی به دار می‌کشیدنش. ۱۰ متر به قعر زمین فرو می‌بردنش و باز بیرون می‌آوردند و سرخورده و شکست‌خورده‌ اجتماعی قلمدادش می‌کردند. حافظه تاریخی پر از وقوع این حادثه‌ است. از همان کودکی مهر تجزیه‌طلبی و جنس دوم خورده و به عنوان شهروند محسوب نگشته بود. ما برای اقتدار مرکزی، کوچکیم، عددی نیستیم ولی برای احکام، سنگین‌ترین و بزرگ‌ترین.
بار دیگر در بازجویی سرخوردگی اجتماعی و شکستش به او گوش‌زد می‌گردد.
اگر اراده‌ زن را به عنوان یک انسان دارای عزت نفس سِقط نمایی، دیگر جایی برای زندگی آزاد وجود ندارد و این به معنای افول از معیارهای انسانی- اخلاقی- سیاسی است، آنجا که زندگی با هویت خود، از معنا تهی می‌گردد، شکل تدافعی به خود می‌گیرد و زندگی به مرحله عصیان پا می‌گذارد.
بارها به صندلی کوبیده می‌شود. توهین‌ها، تحقیرها و تهدیدها در بدترین شرایط روحی و جسمانی که حاصل اعتصاب طولانی و ۵ ماه سلول انفرادی دهشتناک‌ترین شکنجه سفید است و فشارهای هویتی و تاریخی، فضای اتاق را پر می‌کند. شکنجه‌هایی که قطره کوچکی از تاریخ است، مشت‌های گره کرده بازجو به عنوان دولتمرد که هر بار اقتدارش را به رخ می‌کشد، نعره‌ای که باز فریاد می‌شود، چرا کتمان حقیقت می‌کنی؟!
بزرگترین حقیقت اجتماعی، یعنی زن را، هویت‌اش را، کردبودن، زندگی و آزادی را کتمان کرده‌اید، کدام حقیقت و کدام کتمان؟!

...

اولین جنازه‌ای که دیده بود، خدیجه که توسط همسرش و برادرش دستانش گره زده و سوزانده شده بود. عهد کرده بود در دفاع از حقوق زنان دست نکشد.
به زور بر صندلی جای گرفت، تهدیدها، تحقیرها باز از سر گرفته شد.
بعد از سرخوردگی و عدم موفقیت پرونده ۸۸ تان به دلیل خفقان فضای سیاسی–اجتماعی،فرسنگ‌ها از میهنم (آنجایی که آغوش مادری بود) فاصله گرفتم. معنای زندگی بی‌معنا شده بود.
...
تمامی فعالیت و تلاشم در راستای خدمت‌رسانی و ادای دین تاریخی نسبت به تجارب زیسته‌ام وسرکوب‌های تاریخی‌ام بوده که صد البته اعتقاد راسخ دارم به اینکه راه درست رسیدن به یک جامعه دموکراتیک نیز اساسا از اتخاذ شیوه‌ای دموکراتیک برای برساخت جامعه اخلاقی-سیاسی‌ای است که مردم خود مسائل اجتماعی را به مشورت می‌گذارند، دغدغه‌شان کنند و راه حل بیابند. مشارکت حداکثری مردم در حل مسائل جامعه انسجام اجتماعی و راه برون رفت از بحران خواهد بود و این عین زندگی با علم زن است که تحقق دموکراسی به تحقق آزادی منجر خواهد شد.
پخشان عزیزی
جولای۲۰۲۴
زندان اوین»

#بیانیه
 #نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حافظ فروحی و منوچهر فلاح، دو زندانی سیاسی در زندان لاکان رشت، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
حافظ فروحی بیش از ۱۹ ماه است که به صورت بلاتکلیف در این زندان به سر می‌برد.
منوچهر فلاح هم ۱۴ ماه است که زندانی ست. آنها در بیانیه‌ای که منتشر کرده‌اند می‌گویند:
«گرچه این اعتصاب، ضربه‌ دیگری به سلامتی خودمان است، اما چون برای انعکاس صدای اعتراض‌مان، هیچ راه دیگری برای‌مان نمانده، ناچاریم از این طریق به این همه بی‌عدالتی و بی‌داد معترض شویم.»

صدای زندانیانی باشیم که در زندان اسیر دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستند و هیچ قانونی برای حمایت از آنان وجود ندارد.
متن بیانیه این دو زندانی سیاسی در پی می‌آید:

«به نام خدا

اینجانبان حافظ فروحی و منوچهر فلاح که هر کدام به ترتیب ۱۹ ماه و ۱۴ ماه بلاتکلیف در زندان لاکان رشت اسیر بند بی‌قانونی و بی‌عدالتی شده‌ایم، پس از گذشت ماه‌ها نه وثیقه‌ ما را می‌پذیرند و نه تکلیف پرونده را روشن می‌کنند. ما در طول این مدت با افراد مسئولی که به بند آمده‌اند صحبت کردیم و نامه‌نگاری‌های قانونی را انجام داده‌ایم اما در برابر این حجم از قانون‌شکنی و بیعدالتی در حق خود، چاره‌ای جز اعتصاب غذا نداریم. گرچه این اعتصاب، ضربه‌ دیگری به سلامتی خودمان است، اما چون برای انعکاس صدای اعتراض‌مان، هیچ راه دیگری برای‌مان نمانده، ناچاریم از این طریق به این همه بی‌عدالتی و بی‌داد معترض شویم.
مسئولین ارشد کشور در رسانه‌ ملی، مشخصا بیان می‌کنند که متهمین را در زندان بلاتکلیف نگذارید ولی مجریان مکررا بر خلاف این اصل و بر خلاف قانون عمل می‌کنند. در رسانه تماما صحبت از عدالت و حقوق انسانی است، اما این ادعاها با آن چیزی که ما لمس می‌کنیم،کاملا تفاوت دارد.
آیا ما حق اعتراض داریم یا به طور کلی بیان واقعیت‌ها بعد از این همه بازیچه‌شدن نیز تخلف و جرم محسوب می‌گردد؟ ظاهرا کسی برای روح و جان انسانی اهمیت چندانی قائل نیست و ما در سرزمین خود طعم غربت را می‌چشیم؛ از همین رو به ناچار، از روز دوشنبه مورخه ۱ مرداد ۱۴۰۳ دست به اعتصاب غذا می‌زنیم. به امید تحقق پدیده‌ ناشناخته اما نام‌آشنایی به اسم آزادی برای تمام انسان‌های اسیر دربند ظلم و با آرزوی دل/ شادی برای تمام ایران...

حافظ فروحی
منوچهر فلاح

زندان لاکان رشت»

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#منوچهر_فلاح
#حافظ_فروحی #بیانیه

@Tavaana_TavaanaTech
«کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام» با پیوستن زندان ارومیه، زندان مریوان، زندان کامیاران، زندان بانه و زندان سلماس وارد بیست و ششمین هفته شد.

اعدام دو زندانی سیاسی به اتهام قتل دو نیروی سرکوبگر سپاه پاسداران

کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام در حالی وارد بیست و ششمین هفته خود می‌شود که در آستانه  جانشینی دولت رئیسی با رئیس جمهور به اصطلاح اصلاح‌طلب، در یک هفته گذشته بیش از ۱۰ نفر از زندانیان اعدام شده‌اند که دو نفر آن‌ها از زندانیان سیاسی بودند.
حکومت در حالیکه توانایی پاسخگویی به خواسته های بحق مردم را ندارد، با کشتار و اعدام زندانیان با اتهام های مختلف قصد ایجاد رعب و وحشت در جامعه را دارد تا راهبندی در برابر اعتراضات و قیام آتی مردم تحت ستم ایجاد نماید.
#ادریس_جمشیدزهی زندانی بلوچ در زندان مرکزی زاهدان به اتهام قتل یک بسیجی در روز ۲۸ تیر اعدام شد.و در ۳۱ تیرماه در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه #دانیال_کاظمی‌نژاد را  به اتهام قتل یک عضو سپاه پاسداران اعدام کردند؛این در حالی است که این دو نفر بارها این اتهامات را رد کرده بودند.

در این راستا بار دیگر زندانیان زندانهای مختلف کشور  که بیش از ۶ ماه است در اعتراض به اعدام‌ها در ایران، کارزاری را علیه اعدام راه انداختند در سه‌شنبه‌ای دیگر با پیوستن پنج زندان به این کارزار از جمله زندانهای ارومیه، مریوان، کامیاران، بانه و سلماس، دست به اعتصاب غذا می‌زنند.
سه‌شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳  زندانیان‌ «کارزار سه‌شنبه‌‌های نه به اعدام» برای بیست و ششمین هفته در ۱۶زندان از جمله زندان اوین(بندزنان، بند ۴، بند۶، بند۸)،زندان قزلحصار(واحد۳، واحد۴)،زندان مرکزی کرج، زندان خرم‌آباد، زندان تبریز(بند زنان)، زندان اردبیل، زندان قائم شهر، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان مشهد ،زندان ارومیه،زندان مریوان،زندان کامیاران، زندان بانه و زندان سلماس، دست به اعتصاب غذا زدند و خواهان لغو کامل اعدام و شکنجه در ایران شدند.

سه‌شنبه ۲مردادماه ۱۴۰۳
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار:
فریاد اعتراض زنان زندان اوین به ما هم رسید

همزمان با صدور حکم اعدام علیه شریفه محمدی و پخشان عزیزی، دو زن زندانی سیاسی و اعلام اعتراض زندانیان زن سیاسی زندان اوین، زندانیان سیاسی زندان قزلحصار نیز با این اعتراضات همراه شده‌اند.

زندانیان سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار امروز پنجشنبه ۴ مرداد با انتشار بیانیه‌ای در این زمینه گفته‌اند:
«با فریاد اعتراض زنان قهرمان زندان اوین، مطلع شدیم که زندانی سیاسی خانم پخشان عزیزی هم با اتهام حکومت ساخته "بغی" به اعدام محکوم گردیده و همزمان آقای کامران شیخه همبندی سابق ما هم در زندان ارومیه برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل گردیده؛ و همچنین خبردار شدیم بیش از ۱۰ نفر دیگر هم برای اجرای حکم به انفرادی انتقال داده شده‌اند.»

به گفته این زندانیان «ما زندانیان زندان قزلحصار هم به حمایت از زندانیان سیاسی بند زنان اوین، با اعتراض آنان هم‌نوا می‌شویم و ضمن محکوم کردن نقض حق حیات مردم ایران توسط ماشین اعدام، توجه همه نهادهای بین‌المللی حقوق بشر را به موج اعدام‌های به راه افتاده جدید جلب می‌کنیم و تاکید می‌کنیم که مقاومت و اعتراض در برابر سرکوب و اعدامی که، عادی و غیرعادی، سیاسی و غیرسیاسی" نمی‌شناسد تعطیل‌بردار نیست.»


#یاری_مدنی_توانا
#زندان
#زندانیان
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#بیانیه
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech