طلسمات شاهانه یا باورهایی عوامانه؟
طلسم؛ گرافیک سنتی ایران، عنوان اثری است از پرویز تناولی، مجسمه ساز خلاق و نام آشنای روزگار ما. این کتاب ارزشمند، دیدنی و خواندنی که یک دهه پیش از سوی انتشارات "بن گاه" به بازار نشر عرضه شد، دربردارنده عکس هایی است از اشیایی چون گردنبند، بازوبند، انگشتر، مجسمه های کوچک، قفل ها، آینه ها و ... که همه آنها در یک ویژگی با یکدیگر مشترک اند: خاصیت طلسمی!
انتشار کتاب طلسم تناولی که خود یک حلقه از زنجیره مجموعه آثار ارزشمند و تاثیرگذار او درباره اشیاء است (کتاب های دیگر او عبارتند از: قفل های ایران، سنگ قبر، سرمه دان و ...) به تاریخ پژوهان ایرانی هم عصر ما نشان داد که نه می توان و نه باید تنها در بند منابع مکتوب و حتی مصور باقی ماند و برای درک و فهم رخدادهای گذشته به خصوص آنچه در زندگی روزمره پیشینیان روی داده است، لازم است به ابزارها، زیورآلات و دست ساخته های مردم و ... نیز توجه کرد.
گرچه یک به یک آثاری که تناولی از آنها در کتابش یاد کرده است، شایسته بررسی مورخانه است اما من برای این یادداشت کوتاه تنها یک مورد را برگزیده ام: 👇👇👇
طلسمی دیواری نوشته شده با آب طلا و مرکب بر روی پوست آهو.
در حاشیه طلسم به خطی زیبا نوشته شده است: " به جهت مزید سلامتی والاحضرت اقدس، محمدرضا، شاهپور دام ظله العالی. 1305"
تناولی در خواندن این یادداشت دچار اشتباه شده و بدون اینکه به خواننده خود بگوید این طلسم دقیقا متعلق به مجموعه شخصی چه کسی است، احتمال داده که بدون اطلاع رضاشاه توسط " کسی از خانواده وی (به احتمال همسرش) به جهت دور کردن هرگونه بلا و چشم زخم و یا آرزوی شفا از مرضی که فرزند به آن مبتلا بوده" برای سلامتی محمدرضای 7 ساله نوشته شده است.
درباره این طلسم، چرایی سفارش و نگارشش، مکان نگهداریش، نویسنده اش و ... بسیار می توان گفت و نوشت اما من آن را بهانه و دست آویزی می کنم برای طرح پرسشی بزرگتر و آن اینکه:
آیا باورهای عامیانه آنچنانکه مداوم گفته و نوشته می شود، فقط در میان طبقات فرودست و توده های مردم رایج بوده و هستند یا همه اقشار و گروه های اجتماعی به آنها اعتقاد دارند؟
نیم نگاهی به دیگر نمونه های تاریخی نشان می دهد که گرچه اعیان و اشراف ایرانی عمدتا خود جزء معتقدان و در برخی موارد مروجان این باورها بودند ولی به خصوص پس از آشنایی با اندیشه های نوظهور غربی، انگشت اتهام را به سمت توده ها و مردمان فرودست گرفته آنها را به داشتن باورهای نادرست و پیش پا افتاده متهم کردند. نمونه مهم این اتهام زنی را می توان در مقدمه رساله " فلک السعاده" دید.
حکایت درخواست "امنای درگاه" فتحعليشاه از میرزا محمد اخباری برای دفع شر سیسیانوف از طریق " نیرنجات و طلسمات" که به صورت مفصل در منابع تاریخی دوره قاجاریه آمده است، متهم شدن عباس میرزا ملک آرا به تلاش برای قتل ناصرالدين شاه از طریق " تاثیر ختم ها و دعاها"، امتحان دعای گلوله بند محمد شفیع میرزا نوه فتحعليشاه در حضور ناصرالدين شاه در کنار رسائل خطی بسیاری در این رابطه که به قلم اعضاء خاندان سلطنتی و نزدیکان آنها مانند امان الله میرزا پسر فتحعلیشاه، درویش غلامعلي پسر مویدالدوله طهماسب میرزا، محمدولی میرزا و ... نوشته شده اند، حاکی از آنند که برخلاف اتهام ناروایی که مداوم گفته و نوشته می شود، توده های فقیر و مردمان فرودست در باورمندی به این عقاید تنها نبودند.
درواقع مرز روشن و دقیقی در اعتقاد به این باورها میان عوام و اعیان جامعه نبود. حتی در برخی موارد توده ها، مصرف کننده، دنباله رو و مقلد اعیان و اشراف در باور و عمل به این امور بودند.
#زهرا_حاتمی
#طلسم
#تناولی
#قاجاریه
#پهلوی
منبع: کانال مردمنامه
@mardomnameh
@Tavaana_TavaanaTech
طلسم؛ گرافیک سنتی ایران، عنوان اثری است از پرویز تناولی، مجسمه ساز خلاق و نام آشنای روزگار ما. این کتاب ارزشمند، دیدنی و خواندنی که یک دهه پیش از سوی انتشارات "بن گاه" به بازار نشر عرضه شد، دربردارنده عکس هایی است از اشیایی چون گردنبند، بازوبند، انگشتر، مجسمه های کوچک، قفل ها، آینه ها و ... که همه آنها در یک ویژگی با یکدیگر مشترک اند: خاصیت طلسمی!
انتشار کتاب طلسم تناولی که خود یک حلقه از زنجیره مجموعه آثار ارزشمند و تاثیرگذار او درباره اشیاء است (کتاب های دیگر او عبارتند از: قفل های ایران، سنگ قبر، سرمه دان و ...) به تاریخ پژوهان ایرانی هم عصر ما نشان داد که نه می توان و نه باید تنها در بند منابع مکتوب و حتی مصور باقی ماند و برای درک و فهم رخدادهای گذشته به خصوص آنچه در زندگی روزمره پیشینیان روی داده است، لازم است به ابزارها، زیورآلات و دست ساخته های مردم و ... نیز توجه کرد.
گرچه یک به یک آثاری که تناولی از آنها در کتابش یاد کرده است، شایسته بررسی مورخانه است اما من برای این یادداشت کوتاه تنها یک مورد را برگزیده ام: 👇👇👇
طلسمی دیواری نوشته شده با آب طلا و مرکب بر روی پوست آهو.
در حاشیه طلسم به خطی زیبا نوشته شده است: " به جهت مزید سلامتی والاحضرت اقدس، محمدرضا، شاهپور دام ظله العالی. 1305"
تناولی در خواندن این یادداشت دچار اشتباه شده و بدون اینکه به خواننده خود بگوید این طلسم دقیقا متعلق به مجموعه شخصی چه کسی است، احتمال داده که بدون اطلاع رضاشاه توسط " کسی از خانواده وی (به احتمال همسرش) به جهت دور کردن هرگونه بلا و چشم زخم و یا آرزوی شفا از مرضی که فرزند به آن مبتلا بوده" برای سلامتی محمدرضای 7 ساله نوشته شده است.
درباره این طلسم، چرایی سفارش و نگارشش، مکان نگهداریش، نویسنده اش و ... بسیار می توان گفت و نوشت اما من آن را بهانه و دست آویزی می کنم برای طرح پرسشی بزرگتر و آن اینکه:
آیا باورهای عامیانه آنچنانکه مداوم گفته و نوشته می شود، فقط در میان طبقات فرودست و توده های مردم رایج بوده و هستند یا همه اقشار و گروه های اجتماعی به آنها اعتقاد دارند؟
نیم نگاهی به دیگر نمونه های تاریخی نشان می دهد که گرچه اعیان و اشراف ایرانی عمدتا خود جزء معتقدان و در برخی موارد مروجان این باورها بودند ولی به خصوص پس از آشنایی با اندیشه های نوظهور غربی، انگشت اتهام را به سمت توده ها و مردمان فرودست گرفته آنها را به داشتن باورهای نادرست و پیش پا افتاده متهم کردند. نمونه مهم این اتهام زنی را می توان در مقدمه رساله " فلک السعاده" دید.
حکایت درخواست "امنای درگاه" فتحعليشاه از میرزا محمد اخباری برای دفع شر سیسیانوف از طریق " نیرنجات و طلسمات" که به صورت مفصل در منابع تاریخی دوره قاجاریه آمده است، متهم شدن عباس میرزا ملک آرا به تلاش برای قتل ناصرالدين شاه از طریق " تاثیر ختم ها و دعاها"، امتحان دعای گلوله بند محمد شفیع میرزا نوه فتحعليشاه در حضور ناصرالدين شاه در کنار رسائل خطی بسیاری در این رابطه که به قلم اعضاء خاندان سلطنتی و نزدیکان آنها مانند امان الله میرزا پسر فتحعلیشاه، درویش غلامعلي پسر مویدالدوله طهماسب میرزا، محمدولی میرزا و ... نوشته شده اند، حاکی از آنند که برخلاف اتهام ناروایی که مداوم گفته و نوشته می شود، توده های فقیر و مردمان فرودست در باورمندی به این عقاید تنها نبودند.
درواقع مرز روشن و دقیقی در اعتقاد به این باورها میان عوام و اعیان جامعه نبود. حتی در برخی موارد توده ها، مصرف کننده، دنباله رو و مقلد اعیان و اشراف در باور و عمل به این امور بودند.
#زهرا_حاتمی
#طلسم
#تناولی
#قاجاریه
#پهلوی
منبع: کانال مردمنامه
@mardomnameh
@Tavaana_TavaanaTech
میدانید اولین کشتهی تصادف رانندگی در ایران چه کسی است؟ از اولین تصادف رانندگیِ منجر به کشتهشدن در ایران ۹۰ سال میگذرد.
goo.gl/mmgKpi
نخستین تصادف رانندگی در تهران و در ایران پاییز سال ۱۳۰۵ هجریشمسی یعنی ۹۰ سال پیش اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار است که درشکهی درویشخان، موسیقیدان بزرگ ایرانی، با اتومبیل مرسدس مظفرالدین شاه برخورد کرد!
درویشخان در دوم آذرماه در حالی که قصد داشت با درشکهای دو اسبه از محفل موسیقی به خانه برود با خودرویی تصادف میکند و جان میدهد. در آن زمان خودرو به تازگی وارد کشور شده بود و تعداد آن در کشور به پنجاه عدد هم نمیرسید. درویشخان را اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران دانستهاند. درویشخان هنگام مرگ ۵۴ سال سن داشت و پیکر او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.
درویشخان که نام اصلیاش غلامحسین درویش بود از هنرمندان سرشناس و استادان بنام موسیقی ایرانی در اواخر دورهی قاجاریه بود.
او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش حاج بشیر از تاتهای طالقان بود که در زیدشت ِ طالقان به دنیا آمد و مادرش از ترکمنان بود.
درویشخان دوران کودکیاش را در خانوادهی دولتشاهی گذراند. پدرش تا حدودی با موسیقی آشنایی داشت و سهتار مینواخت. درویشخان ده ساله بود که به شعبهی موسیقی مدرسهی نظام که به دارالفنون وابسته بود رفت که سرپرستی آن را موسیو لومر فرانسوی داشت و خود او آن را تاسیس کرده بود.
آلفرد ژان باتیست لومر، موسیقیدان نظامی فرانسوی بود که در سال ۱۲۴۷ شمسی و در زمان پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمد تا به دانشچویان موسیقی دارالفنون تعلیم موسیقی بدهد. او کسی بود که هارمونی را به موسیقی ایرانی معرفی کرد و قطعات زیادی با الهام از موسیقی ایرانی ساخت. علاوه بر درویشخان بزرگانی چون ابراهیم آژنگ، موسیقیدان اواخر دورهی قاجار و دورهی پهلوی نیز از شاگردان او بود.
او نزد آقا حسینقلی ادامهی فراگیری موسیقی را به پیش برد. آقا حسینقلی از نوازندگان سرشناس تار در اواخر دوران قاجار بود. آقاحسینقلی فرزند آقاعلیاکبر خان فراهانی قدیمیترین نوازندهی معروف تار دورهی ناصرالدینشاه بود. آقا حسینقلی در یک سفر به فرانسه که تعدادی از نوازندگان و یک خواننده نیز برای پر کردن صفحهی گرامافون او را همراهی میکردند توانست تعدادی اثر ضبط کند.
درویشخان آنچنان در نوازندگی تار ماهر شد که پس از مرگ ناصرالدینشاه به دستگاه شعاعالسلطنه پسر مظفرالدینشاه، والی فارس دعوت شد.
در سفر اولش به شیراز، درویشخان به اصرار شعاعالسلطنه، با دختر مستشار نظام که در فارس اقامت داشت ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر بود که یکی از آنها در سن ۱۶ سالگی درگشذت و دختر دوم که «فخر» نام داشت تنها فرزند ِ درویشخان شد. دوریشخان نوعی آهنگ ضربی به نام پیشدرآمد ساخت که تا سالها پس از او رواج داشت.
درویشخان دستگاه موسیقی سنتی ایران را به هفت دستگاه بخش کرد و آهنگهای فراوانی ساخت که از میان آنها ۲۲ آهنگ باقی مانده است. درویشخان از نخستین کسانی است که در ایران کلاس آموزش موسیقی بر پا کرد و شماری از نامداران موسیقی ایران شاگردان مستقیم او بودهاند. او به شاگردانی که دورههای درس او را میگذراندند نشانی به شکل تبرزین هدیه میداد که از جنس مس و نقره بود. شاگردانی که به دورههای عالی میرسیدند جنس این نشان به طلا تغییر میکرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/jDWnuy
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/mmgKpi
نخستین تصادف رانندگی در تهران و در ایران پاییز سال ۱۳۰۵ هجریشمسی یعنی ۹۰ سال پیش اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار است که درشکهی درویشخان، موسیقیدان بزرگ ایرانی، با اتومبیل مرسدس مظفرالدین شاه برخورد کرد!
درویشخان در دوم آذرماه در حالی که قصد داشت با درشکهای دو اسبه از محفل موسیقی به خانه برود با خودرویی تصادف میکند و جان میدهد. در آن زمان خودرو به تازگی وارد کشور شده بود و تعداد آن در کشور به پنجاه عدد هم نمیرسید. درویشخان را اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران دانستهاند. درویشخان هنگام مرگ ۵۴ سال سن داشت و پیکر او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.
درویشخان که نام اصلیاش غلامحسین درویش بود از هنرمندان سرشناس و استادان بنام موسیقی ایرانی در اواخر دورهی قاجاریه بود.
او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش حاج بشیر از تاتهای طالقان بود که در زیدشت ِ طالقان به دنیا آمد و مادرش از ترکمنان بود.
درویشخان دوران کودکیاش را در خانوادهی دولتشاهی گذراند. پدرش تا حدودی با موسیقی آشنایی داشت و سهتار مینواخت. درویشخان ده ساله بود که به شعبهی موسیقی مدرسهی نظام که به دارالفنون وابسته بود رفت که سرپرستی آن را موسیو لومر فرانسوی داشت و خود او آن را تاسیس کرده بود.
آلفرد ژان باتیست لومر، موسیقیدان نظامی فرانسوی بود که در سال ۱۲۴۷ شمسی و در زمان پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمد تا به دانشچویان موسیقی دارالفنون تعلیم موسیقی بدهد. او کسی بود که هارمونی را به موسیقی ایرانی معرفی کرد و قطعات زیادی با الهام از موسیقی ایرانی ساخت. علاوه بر درویشخان بزرگانی چون ابراهیم آژنگ، موسیقیدان اواخر دورهی قاجار و دورهی پهلوی نیز از شاگردان او بود.
او نزد آقا حسینقلی ادامهی فراگیری موسیقی را به پیش برد. آقا حسینقلی از نوازندگان سرشناس تار در اواخر دوران قاجار بود. آقاحسینقلی فرزند آقاعلیاکبر خان فراهانی قدیمیترین نوازندهی معروف تار دورهی ناصرالدینشاه بود. آقا حسینقلی در یک سفر به فرانسه که تعدادی از نوازندگان و یک خواننده نیز برای پر کردن صفحهی گرامافون او را همراهی میکردند توانست تعدادی اثر ضبط کند.
درویشخان آنچنان در نوازندگی تار ماهر شد که پس از مرگ ناصرالدینشاه به دستگاه شعاعالسلطنه پسر مظفرالدینشاه، والی فارس دعوت شد.
در سفر اولش به شیراز، درویشخان به اصرار شعاعالسلطنه، با دختر مستشار نظام که در فارس اقامت داشت ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر بود که یکی از آنها در سن ۱۶ سالگی درگشذت و دختر دوم که «فخر» نام داشت تنها فرزند ِ درویشخان شد. دوریشخان نوعی آهنگ ضربی به نام پیشدرآمد ساخت که تا سالها پس از او رواج داشت.
درویشخان دستگاه موسیقی سنتی ایران را به هفت دستگاه بخش کرد و آهنگهای فراوانی ساخت که از میان آنها ۲۲ آهنگ باقی مانده است. درویشخان از نخستین کسانی است که در ایران کلاس آموزش موسیقی بر پا کرد و شماری از نامداران موسیقی ایران شاگردان مستقیم او بودهاند. او به شاگردانی که دورههای درس او را میگذراندند نشانی به شکل تبرزین هدیه میداد که از جنس مس و نقره بود. شاگردانی که به دورههای عالی میرسیدند جنس این نشان به طلا تغییر میکرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/jDWnuy
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. میدانید اولین کشتهی تصادف رانندگی در ایران چه کسی است؟ از اولین #تصادف_رانندگیِ منجر به کشتهشدن در ایران ۹۰ سال میگذرد. نخستین تصادف رانندگی در تهران و در ایران پاییز سال ۱۳۰۵ هجریشمسی یعنی ۹۰ سال پیش اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار است که درشکهی #درویش_خان،…
یخچال تاریخی میرفتاح در ملایر فرو ریخت
اثر تاریخی یخچال میرفتاح در #ملایر به خاطر شدت بارندگیهای اخیر فرو ریخت.
یخچال میرفتاح از آثار دوره #قاجاریه در شهر ملایر است که توسط شخصی به نام میرفتاح ساخته شده است. این بنا به شکل گنبد بوده و از آجر ساخته شده است و در مسیر بلوار ملایر به #بروجرد قرار دارد.
@Tavaana_TavaanaTech
اثر تاریخی یخچال میرفتاح در #ملایر به خاطر شدت بارندگیهای اخیر فرو ریخت.
یخچال میرفتاح از آثار دوره #قاجاریه در شهر ملایر است که توسط شخصی به نام میرفتاح ساخته شده است. این بنا به شکل گنبد بوده و از آجر ساخته شده است و در مسیر بلوار ملایر به #بروجرد قرار دارد.
@Tavaana_TavaanaTech
فخرالدوله، شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست
توانا - اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمده و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت. دختر مظفرالدین شاه که روی کار آمدن رضاشاه و پادشاهی پهلویها را دید و شاید با ورق زدن هر برگی از تاریخ قاجار با نام او روبرو شوید.
.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است. زنی که استقلال رأی، فصاحت کلام، هوش و قدرت استدلال قوی داشت و تمام سعیاش را برای حفاظت و نجات اطرافیانش به کار میبست. در دعاوی زیادی چه در رابطه با خانواده و چه نزاعهای مالی وارد میشد و تدبیرش رهگشا و اثربخش میشد.
.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ممالک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشی را که از صدراعظم علیخان امینالدوله کسب کرده است را بعدها در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد. فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند. در عین حال شایعاتی در رسانهها و سایتها درباره نقش اقتصادی و سیاسیاش به چاپ میرسد که چندان صحت ندارد. آورده شده که وی اولین تاکسیرانی ایران را راهاندازی کرده است اما این صرفا یک افسانه است. ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2YCUR33
#فخرالدوله #زنان #زنان_ایران #قاجاریه
@Tavaana_TavaanaTech
توانا - اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمده و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت. دختر مظفرالدین شاه که روی کار آمدن رضاشاه و پادشاهی پهلویها را دید و شاید با ورق زدن هر برگی از تاریخ قاجار با نام او روبرو شوید.
.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است. زنی که استقلال رأی، فصاحت کلام، هوش و قدرت استدلال قوی داشت و تمام سعیاش را برای حفاظت و نجات اطرافیانش به کار میبست. در دعاوی زیادی چه در رابطه با خانواده و چه نزاعهای مالی وارد میشد و تدبیرش رهگشا و اثربخش میشد.
.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ممالک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشی را که از صدراعظم علیخان امینالدوله کسب کرده است را بعدها در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد. فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند. در عین حال شایعاتی در رسانهها و سایتها درباره نقش اقتصادی و سیاسیاش به چاپ میرسد که چندان صحت ندارد. آورده شده که وی اولین تاکسیرانی ایران را راهاندازی کرده است اما این صرفا یک افسانه است. ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2YCUR33
#فخرالدوله #زنان #زنان_ایران #قاجاریه
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. فخرالدوله، شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست توانا - اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمده و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت. دختر مظفرالدین شاه که روی کار آمدن رضاشاه و پادشاهی پهلویها را دید…
بهتازگی هزاران قطعه از عکسهای قاجاری آلبومخانه کاخ گلستان توسط منبعی ناشناس در گوگل درایو بارگذاری شده و به رایگان در اختیار عموم قرار گرفته است.
گنجینه آلبومخانه کاخ گلستان شامل عکسهایی از دوره شاهان قاجار، اطرافیان و سفرهای آنها، بناهای تاریخی و زندگی مردم آن دوران است.
این تصاویر بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند.
بسیاری از تصاویر وضعیت فلاکتباری را نشان میدهند، فقر، اعتیاد و نبود سیستم بهداشتی و...
به ویژه تصاویری که از زنان موجود است، جایگاه اجتماعی آنها را در آن دوران نشان میدهد. البته غیر از تصاویر معدود زنان درباری (که آنها هم داستانهای خاص خود را دارند)
بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی با انتشار این تصاویر وضعیت زنان در دوران قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی را مقایسه میکنند.
گرچه در دوره قاجاریه افرادی هم بودهاند که به دنبال نوگرایی بودند، اما حرکت جامعه به سمت نوگرایی، رهایی از فلاکت و بیماری و سامان یافتن سیستم بهداشت، سیستم قضا، دولت و ارتش مدرن، دانشگاه و حضور زنان در عرصه جامعه در دوره پهلوی اتفاق افتاد.
چند سال پیش آموزشکده توانا کتابی با عنوان «سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر» منتشر کرد، در بخشهایی از این کتاب در مورد دوره قاجار آمده:
«افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند؛ و صبح تا شام در یک محبس ناامیدانه زندگی میکنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختیهای ناگواری عمر میگذرانند.»
از خاطرات تاج السلطنه (۱۲۶۳ - (۱۳۱۴) دختر ناصر الدین شاه و خواهر مظفرالدین شاه
«زنان ایران یک هزار سال است مانند مردگان اعراب و زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن جلباب مستور و در خانههای چون گور محجوب و مهجور شدهاند .... اما چه فایده که این حجاب به جای این که پرده عصمت و ستر عفت ایشان شود، سد راه آدمیت و مانع عظیم برای کسب تربیت و معرفت در ماده آنها گشته؛ به قسمی پردهداری زنان ایران را در حجاب از کشف دقایق و تعلیم آداب و کسب شرف و علوم منع کرده و به کلی آنان را از درجه آدمیت مهجور و از حظوظ زندگانی محروم ساخته .... از این است که همه جاهل و نادان و مهمل و سرگردان قدرت بر خدمت اجتماعیه ابدا در ایشان نیست.»
از کتاب صد خطابه میرزا آقاخان کرمانی
کتاب «سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر» را به رایگان دانلود کنید:
https://tavaana.org/women-right-in-iran/
#تاریخ_ایران #زنان #قاجاریه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گنجینه آلبومخانه کاخ گلستان شامل عکسهایی از دوره شاهان قاجار، اطرافیان و سفرهای آنها، بناهای تاریخی و زندگی مردم آن دوران است.
این تصاویر بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند.
بسیاری از تصاویر وضعیت فلاکتباری را نشان میدهند، فقر، اعتیاد و نبود سیستم بهداشتی و...
به ویژه تصاویری که از زنان موجود است، جایگاه اجتماعی آنها را در آن دوران نشان میدهد. البته غیر از تصاویر معدود زنان درباری (که آنها هم داستانهای خاص خود را دارند)
بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی با انتشار این تصاویر وضعیت زنان در دوران قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی را مقایسه میکنند.
گرچه در دوره قاجاریه افرادی هم بودهاند که به دنبال نوگرایی بودند، اما حرکت جامعه به سمت نوگرایی، رهایی از فلاکت و بیماری و سامان یافتن سیستم بهداشت، سیستم قضا، دولت و ارتش مدرن، دانشگاه و حضور زنان در عرصه جامعه در دوره پهلوی اتفاق افتاد.
چند سال پیش آموزشکده توانا کتابی با عنوان «سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر» منتشر کرد، در بخشهایی از این کتاب در مورد دوره قاجار آمده:
«افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند؛ و صبح تا شام در یک محبس ناامیدانه زندگی میکنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختیهای ناگواری عمر میگذرانند.»
از خاطرات تاج السلطنه (۱۲۶۳ - (۱۳۱۴) دختر ناصر الدین شاه و خواهر مظفرالدین شاه
«زنان ایران یک هزار سال است مانند مردگان اعراب و زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن جلباب مستور و در خانههای چون گور محجوب و مهجور شدهاند .... اما چه فایده که این حجاب به جای این که پرده عصمت و ستر عفت ایشان شود، سد راه آدمیت و مانع عظیم برای کسب تربیت و معرفت در ماده آنها گشته؛ به قسمی پردهداری زنان ایران را در حجاب از کشف دقایق و تعلیم آداب و کسب شرف و علوم منع کرده و به کلی آنان را از درجه آدمیت مهجور و از حظوظ زندگانی محروم ساخته .... از این است که همه جاهل و نادان و مهمل و سرگردان قدرت بر خدمت اجتماعیه ابدا در ایشان نیست.»
از کتاب صد خطابه میرزا آقاخان کرمانی
کتاب «سیر تحول حقوق زن در ایران معاصر» را به رایگان دانلود کنید:
https://tavaana.org/women-right-in-iran/
#تاریخ_ایران #زنان #قاجاریه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech