آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.2K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم

«بچه‌ها ما وارث اسم‌های بزرگی هستیم، وارث اسم‌های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب‌های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه‌ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه‌مان ادامه می‌دهیم.» - پوراندرجانی در مراسم فارغ‌التحصیلی

نام رامین پوراندرجانی با فاجعه‌ی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان به‌داری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.

رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبان‌ماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت #پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.

جسد این پزشک بدون این‌که به خانواده‌اش اجازه‌ی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد. پدر رامین پوراندرجانی، رضا قلی در گفت‌وگویی با مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌گار در این باره می‌گوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازه‌اش را بگیر و ببر، من چه کار می‌توانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعد‌ها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرف‌ها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی‌کردم، کاش تا صبح با هم حرف می‌زدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.» مقامات قضایی جمهوری اسلامی در پی‌گیری‌ها قضایی خود پوراندرجانی را به عنوان متهم جان‌باختن تعدادی از بازداشتی‌های کهریزک معرفی می‌کنند و بر این اساس کیفرخواستی تنظیم می‌کنند اما به دلیل درگذشت ِ دکتر رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب صادر می‌کنند.

مسعود علیزاده در مورد دیدارش با رامین پوراندرجانی چنین می‌گوید:

«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه‌هایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می‌دهد مریض‌ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه‌ای بود که طول می‌کشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی‌ها برسند. رامین تاکید می‌کرد که به من اجازه نمی‌دهند تا بروم به #بازداشتگاه #کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی‌گناهی خودم را ثابت کنم.»

رامین #پوراندرجانی کشته شد تا سعید مرتضوی بتواند با یک جریمه‌ی دویست‌هزار تومانی که گویا در تجدید نظر مقدار آن کم نیز شد از ماجرای کهریزک تبرئه شود.

پدر رامین پوراندرجانی می‌گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه‌مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این‌ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده‌اید...»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/58wvWW

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند!
goo.gl/2yPH81
«ما دلقک‌هایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک می‌ریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دل‌های این کودکان امید از دست رفته‌شان را به آنها بازگردانیم.»

به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» همه اهل محل انتظارشان را می‌کشیدند. همه می‌دانستند که در خانه «اسماء» جشن تولدی برپاست. اما این را هم می‌دانستند که این جشن با همه جشن‌های دیگر متفاوت است. دو پزشک فوق تخصص میهمان اسماء کوچولو بودند و قرار بود آرزوی اسماء را برآورده کنند.

تخصص این دو پزشک با تخصص همه پزشکانی که در این یکی دو ساله برای درمان این دختر تلاش کرده بودند، متفاوت بود. تخصص آنها نشاندن لبخند بر چهره درد کشیده کودکانی است که با بیماری مهلک سرطان مبارزه می‌کنند. اسماء از مدتی قبل وقتی پزشکان بیمارستان شفا از درمانش ناامید شدند به خانه بازگشت و از آن روز سکوت کرد؛ سکوتی که برای پدر و مادر اسماء هر ساعتش صد سال می‌گذشت؛ سکوتی مطلق، بی‌آنکه حتی لبخند محوی بر لبانش بنشیند؛ هر آنچه از دستشان برمی‌آمد کرده بودند تا مگر دخترکشان لبخندی بر لب بیاورد، اما تلاش‌ها همه کوبیدن آب بود در هاون! سرانجام میهمانان ویژه جشن تولدش همراه با خاله آرزوها آمدند. قرارشان هم این بود که اسماء بعد از مدت‌ها بخندد.

همین که شروع کردند به خواندن آهنگ «خونه مادربزرگه» برقی در چشمان دخترک پدیدار شد. اشک شوق از چشمان همه جاری بود و شاید سخت‌ترین لحظات برای این دو پزشک خنده وقتی بود که باید اشک‌هایشان را پنهان می‌کردند و برای نشاندن لبخند بر صورت رنگ پریده اسماء اجرای نمایش کمیک خود را ادامه می‌دادند.

آن روز در خاطر اسماء به خاطره‌ای زیبا و فراموش‌نشدنی تبدیل شده است. او همان دقایق آغازین نمایش بود که بعد از مدت‌ها درد را فراموش کرد و با همه وجود شروع کرد به خندیدن و بعد هم به همه قول داد که خیلی زود بهبودی‌اش را به دست آورد و همراه با پزشکان خنده به دیدار دیگر کودکان سرطانی برود. او دوباره متولد شد و شاید این آخرین لبخندی است که از چهره معصوم او در یادها خواهد ماند.

آرزوی دخترک بی‌آرزو

صدای شادی و لبخند در بخش کودکان بیمارستان شفا همه جا را پر کرده بود. کودکانی که مدت‌هاست با درد خو گرفته‌اند، با چهره‌هایی رنگ پریده و درحالی که سرم‌های دارویی بر بازوهای نحیف خود داشتند، به طرف سالنی می‌دویدند که دو پزشک خنده انتظارشان را می‌کشیدند. دو پسر جوان در نقش دو پزشک فوق تخصص خنده با پوشیدن روپوش سفید و صورت‌های رنگ شده و کلاه گیس‌های رنگی برای شاد کردن بچه‌ها به بیمارستان آمده بودند.

آنها به همه اتاق‌ها سرکشی می‌کردند و به هر جایی که وارد می‌شدند، موجی از شادی به هوا برمی‌خاست. صدای آواز دسته جمعی بچه‌ها که همراه با دو پزشک می‌خواندند بذر امید را نه تنها در دل کوچک خودشان، بلکه در دل مادرانشان نیز می‌نشاند. همه بچه‌ها با خوشحالی از عمو دکترها می‌خواستند که بازهم برایشان آواز بخوانند و نمایش اجرا کنند. در این میان اسماء دختر ۸ ساله‌ای که از مدتی قبل با تومور سرطانی که در سرش رشد کرده، مبارزه می‌کرد از همه خوشحال‌تر بود و دوست داشت بازهم عمو دکترها را ببیند، اما تومور بدخیم پیروز شد و پزشکان که از ادامه درمان ناامید شده بودند از والدین اسماء خواستند تا او را در این روزهای آخر به خانه ببرند. دخترک همه درد و رنج بیماری‌اش را در سکوت سردش پنهان کرده و از روزی که به خانه بازگشته بود، کسی لبخندی بر لبانش ندیده و صدایی از او نشنیده بود.

هدی رشیدی، که در این سال‌ها یارو یاور این کودکان بوده، تاکنون همراه با همیاران خود، آرزوهای بیش از ۲۰ کودک سرطانی را برآورده کرده، از پزشکان فوق تخصص خنده در بیمارستان و ایده شاد کردن بچه‌های بستری در بخش کودکان، این گونه گفت: مدتی قبل یک گروه فرهنگی و یک انجمن غیردولتی برای کمک به برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اعلام آمادگی کردند. از آنجایی که اعضای این گروه در بندر ماهشهر در زمینه تئاتر کمدی فعالیت می‌کنند با پیشنهاد آنها قرار شد با اجرای برنامه‌هایی در بیمارستان شفا لبخند را به کودکان مبتلا به سرطان هدیه کنند. چند ماه پیش نخستین برنامه در بیمارستان انجام شد و دو هنرمند این گروه به همراه خاله آرزوها درحالی که لباس پزشکی به تن داشتند و چهره هایشان را شبیه دلقک‌ها کرده بودند برنامه‌های شادی برای بچه‌ها اجرا کردند و این بچه‌ها با خوشحالی برای چند ساعت درد و رنج را فراموش کردند.

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
«با سلام. بنده پزشک يكى از شهرهاى كوچک جنوبى استان بوشهر به نام بردخون هستم و هر روز شاهد درد و رنج كارگران افغانى‌اى كه با روياى پيدا كردن كار و به دست آوردن پول به هر طريقى كه شده به كشور ما سفر می‌كنند ولى در نهايت با ظلم و جورى كه صاحبكار و سركارگر به آنها روا می‌دارد مواجه مى‌شوند. پس از مطالبه حقوقشان سركارگر با چند نفر به كارگران افغانى حمله كرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده است. تا كى بايد شاهد چنين بيدادگری‌ها و نژادپرستی‌ها نسبت به مهاجران باشيم؟ گويى هيتلرى در وجود هر كدام از ماست.»

عکس و نوشته: یکی از همراهان توانا
goo.gl/kcRcXd

شما چه فکر می‌کنید؟

همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
اعدام دکتر اکبر بهادری
goo.gl/X6n5fk

اعدام اکبر بهادری جامعه‌ی پزشکی ایران را بهت‌زده کرد.او اعدام شد و اموالش نیز توسط انقلابیان مصادره شد. دکتر اکبر بهادری سیاستمداری برحسته و نمایسنده مجلس شورای ملی از اراک بود.

او پزشک و پایه‌گذار بیمارستان قدس اراک بود. دکتر بهادری در سال ۱۳۰۳ در آخچی کهریز اراک دیده به جهان گشود.

او جراح عمومی ارتوپدیست ژاندارمری (ارتش) بود و در جنوب شهر تهران کلینیک کوچکی به نام «کلینیک بهادری» به راه انداخت و در آن کار می‌کرد. آشنایان و دوستان او، دکتر بهادری را فردی بخشنده می‌دانستند. دکتر بهادری در شهر اراک، بیمارستان پیشرفته‌ای تاسیس کرد. دکتر بهادری را همچنین موسس بیمارستان «بقیه‌الله الاعظم» تهران می‌دانند. داستان از این قرار است که دکتر بهادری قطعه زمینی به مساحت هشت‌هزار متر در خیابان ملاصدرای تهران خریداری کرد برای ساخت بیمارستان که تاسیس این بیمارستان - بقیه‌الله اعظم- با وقوع انقلاب ۵۷ و دستگیری دکتر بهادری و مصادره اموال دکتر بهادری به سرانجام نرسید.

البته دکتر بهادری اموال زیادی نداشت. بیمارستان قدس نیز که با همکاری گروه پزشکی برزویه تاسیس شده بود متعلق به عمه دکتر بهادری، قدس‌السلطنه بیات بود. دکتر بهادری از عمه‌اش خواست تا زمینی را که دارد برای بیمارستان وقف کند و عمه نیز چنین کرد.

بهادری رئیس بزرگترین سازمان خصوصی بداشت در ایران بود که شش بیمارستان را اداره می‌کرد و در حال بازگشایی یک بیمارستان ۴۰۰ تخت‌خوابی در نزدیکی میدان ونک بود که انقلاب شد.

انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید دکتر اکبر بهادری به عنوان ضدانقلاب بازداشت شد. دکتر بهادری که از عضای هیات قانونگزاری حزب رستاخیز در مجلس بود از شاپور بختیار حمایت کرد و این حمایت به مذاق انقلابیان خوش نیامد که منجر به دستگیری دکتر بهادری شد. آنچنان که پیداست جرم دکتر بهادری جمع‌آوری رای اکثریت مجلس به سود شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر ایران پیش از انقلاب بود.

روزنامه کیهان در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ نوشته است که دادگاه انقلاب اسلامی اراک دکتر بهادری را محاکمه و پس از ۱۲ ساعت بازجویی دکتر بهادری را برای صدور رای قطعی به همراه پرونده او به تهران اعزام کرد.

در گزارش سازمان عفو بین‌الملل اتهامات عنوان شده علیه دکتر بهادری چنین آمده است:

«همکاری با رژیم سرنگون‌شده و تلاش برای برقراری دوباره حکومت شاه طاغوت بر مردم ضعیف و بی‌دفاع، همکاری با ساواک، تصمیم‌گیری‌های غلط در مجلس، اعمال فشار به منظور تقسیم مردم، جنایات علیه مردم و انقلاب، فعالیت علیه مردم دردوران انقلاب، نابودی مستضعفان، تهدید روستاییان، توطئه‌چینی برای از بین‌بردن رای مردم، ایجاد ناامنی، ایجاد وحشت در میان مردم، وبرانگیختن مردم برای مبارزه با انقلاب.»

بنابر گزارش سازمان عفو بین‌الملل، دکتر اکبر بهادری در بیستم اردیبهشت ۱۳۵۸ در تهران اعدام شد.از نحوه‌ی برگزاری دادگاه و روند دادرسی و داشتن یا نداشتن وکیل متهم هیچ اطلاعی در دست نیست.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2ixVVnl

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
قرار مجرمیت پزشک تبریزی صادر شد

به گزارش ایلنا به نقل از میزان وی تصریح کرد: دادسرا در حال تنظیم کیفرخواست برای ارسال پرونده به دادگاه است.

بیستم مهر ماه سال جاری و همزمان با روز تاسوعای حسینی خبری مبنی بر فوت 2 عضو خانواده یکی از پزشکان تبریز در رسانه‌ها منتشر شد.

براساس گفته رئیس کل دادگستری آذربایجان شرقی این پزشک مدعی شده بود که فردی چند غذای نذری در اختیار آن‌ها قرار داده و اعضای خانواده‎اش با مصرف این غذا مسمومیت پیدا کرده، راهی بیمارستان شده‌اند و در نهایت همسر و مادربزرگ این پزشک فوت می‌شوند.

تحقیقات برای شناسایی علت این حادثه با پیگیری‌های شبانه روزی دادستان مرکز استان و بازپرس پرونده ادامه داشت تا اینکه این پرونده ابعاد تازه‌ای به خود گرفت و امروز قاضی موسی خلیل الهی دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان آذربایجان شرقی در گفت‌وگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان جرئیاتی جدید از پرونده فوت دو عضو خانواده این پزشک را تشریح کرد.

وی از صدور نظریه پزشکی قانونی در رابطه با این پرونده خبر داد و گفت: براساس نظریه پزشکی قانونی علت فوت دو نفر از اعضای خانواده این پزشک مسمومیت با سم فسفین بوده و در بررسی غذاها نیز این نوع سم کشف شده است.

دادستان تبریز در تبیین سوابق کاری و تحصیلی وی، تصریح کرد: این فرد یک پزشک عمومی است که در سال‌های اخیر فارغ التحصیل شده و شهرت خاصی ندارد.

قاضی خلیل الهی ادامه داد: عمده فعالیت وی نیز در خانه سلامت یکی از محلات تبریز بوده که توسط دانشگاه علوم پزشکی تبریز به بخش خصوصی واگذار شده است.

وی در رابطه با ادعای مطرح شده مبنی بر خیر بودن این پزشک نیز افزود: اگر مبنای این موضوع انتشار یک نسخه پزشکی در فضای مجازی باشد، باید گفت که این موضوع در تحقیقات به اثبات نرسیده است.

قاضی خلیل الهی توضیح داد: در نسخه انتشار یافته از این پزشک در فضای مجازی، به داروخانه توصیه شده که وجه داروها را از بیمار دریافت نکند و این درحالی است که اصل بودن این نسخه و اینکه شخصی به واسطه توصیه این پزشک از پرداخت هزینه داروها معاف شده باشد در تحقیقات به اثبات نرسیده است.

دادستان تبریز تصریح کرد: اساسا این نسخه توسط یکی از آشنایان این پزشک در فضای مجازی منتشر شده که این فرد نیز از ماهیت موضوع در زمان انتشار آن خبر نداشته است.
.
قاضی خلیل الهی در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه آیا مسمومیت و فوت به دلیل مصرف غذای نذری در این پرونده به اثبات رسیده است یا خیر، گفت: اساسا موضوع مسمومیت با غذای نذری در این پرونده صد درصد منتفی است به هیچ وجه موضوع غذای نذری مطرح نبوده است.

وی با بیان اینکه غذاها از یکی از رستوران‌های تبریز خریداری شده است، تاکید کرد: هم تحقیقات کارآکاه‌ها و هم تحقیقات بازپرس پرونده حکایت از این داشت که اساسا موضوع غذای نذری نمی‌تواند مطرح شود.

قاضی خلیل الهی تصریح کرد: خوشبختانه در جریان تحقیقات، محل این غذاخوری شناسایی و با بررسی محتوای دوربین‌های حاضر در محل، نحوه خرید غذا مشخص شده است.

دادستان تبریز خاطرنشان کرد: این پزشک نیز تایید کرده که اصلا بحث غذای نذری در کار نبوده است.

ﺣﺠﺖ‌اﻻﺳﻼم واﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ غلامحسین ﻣﺤﺴﻨﯽ‌اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه نیز در یکصد و چهارمین ﻧﺸﺴﺖ ﺧﺒﺮی خود گفت: پزشک تبریزی صراحتا اعتراف نموده که غذا، نذری نبوده است و خودم از رستوران تهیه کردم. فعلا به اتهام قتل بازداشت است.

goo.gl/4JwMyo

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
دکتر افشین یداللهی شاعر و ترانه‌سرا، خواننده و پزشک متخصص اعصاب و روان، شب گذشته سه شنبه ۲۴ اسفند درمسیر هشتگرد به سمت تهران به دلیل برخورد شدید یک دستگاه کامیون با خودرویش درگذشت.

ویدئو قسمتی از حضور او در برنامه خندوانه سال ۹۴

بسیاری از ترانه های افشین یداللهی توسط علیرضا قربانی، سالار عقیلی، محمدرضا فروتن، خشایار اعتمادی و برخی دیگر از خوانندگان دیگر اجرا شده است. او متولد ۱۳۴۷ بود و علاوه بر کار هنری در برخی برنامه های تلویزیون به عنوان روانشناس در مورد مسایل اجتماعی به رفتار ایرانبان خصوص فضای مجازی صحبت می کرد.
یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریال‌های خوش‌نام تلویزیونی، ترانه‌هایی سروده است. بیشترین شهرت وی در این زمینه به‌واسطه سرودن ترانه شب آفتابی، سریال غریبانه، شب دهم، میوهٔ ممنوعه و مدار صفر درجه و معمای شاه است.

شعر زیر هم از اشعار اوست که در کانال تلگرامش منتشر شد.
.

#گورخواب

فقط شما گور‌خواب نیستید
ما هم گور‌خوابیم

خوابیده‌ایم
در گورِ خواب

بغض‌هایمان را
می‌خندیم

خنده‌هایمان را
بغض می‌کنیم

حرف نمی‌زنیم
فقط نگاه می‌کنیم
به آنها که فقط حرف می‌زنند
و نگاه نمی‌کنند

به آنها که گور‌خوابانی بدتر از ما و شمایند

به آنها که خواب می‌بینند زنده‌اند
وقتی دیگران
از دستشان
زنده زنده
به گور می‌روند

بیچاره آنها
که امروز
در گورِ دلِ مردم می‌خوابند
و فردا
در گورِ تاریخ خواهند خوابید
و
تاریخ
مانند خدا
"ستارالعیوب" نیست...

افشین یداللهی
۹ دی ۱۳۹۵

goo.gl/VMjICz

افشین یداللهی در پستی تلگرامی در مورد مرگ «علی معلم» منتقد سینما چنین نوشته بود:

«بعضی مرگ‌ها غیر منتظره است بااینکه مرگ غیر منتظره نیست.»

یادش گرامی!

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم
goo.gl/ByWqEX
«بچه‌ها ما وارث اسم‌های بزرگی هستیم، وارث اسم‌های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب‌های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه‌ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه‌مان ادامه می‌دهیم.»
- پوراندرجانی در مراسم فارغ‌التحصیلی

نام رامین پوراندرجانی با فاجعه‌ی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان به‌داری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.

رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبان‌ماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت #پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.

جسد این پزشک بدون این‌که به خانواده‌اش اجازه‌ی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد. پدر رامین پوراندرجانی، رضا قلی در گفت‌وگویی با مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌گار در این باره می‌گوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازه‌اش را بگیر و ببر، من چه کار می‌توانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعد‌ها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرف‌ها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی‌کردم، کاش تا صبح با هم حرف می‌زدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.» مقامات قضایی جمهوری اسلامی در پی‌گیری‌ها قضایی خود پوراندرجانی را به عنوان متهم جان‌باختن تعدادی از بازداشتی‌های کهریزک معرفی می‌کنند و بر این اساس کیفرخواستی تنظیم می‌کنند اما به دلیل درگذشت ِ دکتر رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب صادر می‌کنند.

مسعود علیزاده در مورد دیدارش با رامین پوراندرجانی چنین می‌گوید:

«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه‌هایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می‌دهد مریض‌ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه‌ای بود که طول می‌کشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی‌ها برسند. رامین تاکید می‌کرد که به من اجازه نمی‌دهند تا بروم به #بازداشتگاه #کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی‌گناهی خودم را ثابت کنم.»

رامین #پوراندرجانی کشته شد تا سعید مرتضوی بتواند با یک جریمه‌ی دویست‌هزار تومانی که گویا در تجدید نظر مقدار آن کم نیز شد از ماجرای کهریزک تبرئه شود.

پدر رامین پوراندرجانی می‌گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه‌مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این‌ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده‌اید...»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/58wvWW

#پروفایل
@Tavaana_TavaanaTech
«آنچه در بین برخی از اصلاح‌طلبان آزاردهنده است تلاشی است که آنان خرج می‌کنند تا خود را از رژیم جدا نشان دهند. در حالی‌که خود آن‌ها هم سالیان سال همراه همین حکومت بودند و پست و مقام داشتند. به نظرم این توییت جواب آقای تاج‌زاده را خوب داد».

متن و تصویر ارسالی از همراهان

#آمریکا #مصطفی_تاجزاده #پزشک #صادق_زاده_میلانی

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برادر آیدا رستمی، پزشک کشته‌شده در خیزش انقلابی، با انتشار ویدیویی تلویحا به ممانعت حکومت از برگزاری مراسمی به مناسبت زادروز ۳۷ سالگی خواهرش اشاره کرد. او از جامعه پزشکان و مردم خواست درحالی که بزرگداشت آیدا «تهدیدی برای امنیت ملی محسوب می‌شود»، اقدامی به یاد او انجام دهند.

۲۵ تیر ماه زادروز جاویدنام دکتر آیدا رستمی است.

armin_rst90

#آیدا_رستمی #دکتر_آیدا_رستمی
#پزشک_شریف #شرافت #پزشکان #پزشکان_متعهد #علیه_فراموشی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم
#آدم_حسابی #سوگند_پزشکی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرمین رستمی، برادر جاویدنام دکتر آیدا رستمی، در روز پزشک با انتشار مطلبی با اشاره به اینکه پدرشان در دوران کودکی در اثر قصور پزشکی درگذشت و آیدای ۱۱ ساله به پدر بسیار وابسته بود، این موضوع را انگیزه آیدا برای پزشک‌شدن عنوان کرد. او در برخی از یادداشت خود نوشت:

«از اول مهر همان سال زندگی آیدا به یکباره سراسر تلاش بی وقفه شد، با آن بنیه ضعیف و اندام ظریفش از ۵ صبح تا پاسی از نیمه شب بی‌وقفه مشغول به درس‌خواندن بود و در جواب اعتراض ما می‌گفت "تا جایی که بتوانم اجازه نخواهم داد شخص دیگری درد و حسرت مرا تجربه کند"

آیدا نه سهمیه داشت و نه در رفاه کامل بود که با فراغ خاطر به هر کلاس و استادی دسترسی داشته باشد؛ هر چه بود خودش بود و همتش و هدفش و صد البته پشتیبانی بی دریغ مادرم.💫💫💫💫
با رتبه بالا در رشته پزشکی دانشگاه شاهد تهران قبول شد و بالاخره با شایستگی و نمرات بالا فارغ التحصیل شد.
هر زمان که فکر می‌کنم چگونه  یک کودک ۱۲-۱۱ ساله با عزم راسخ خود را ققنوس وار از خاکستر داغ سوگ پدر به اوج آسمان موفقیت رسانده، با تمام وجودم  به وجود نازنینش می‌بالم.
دردانه نازنینم، لحظه لحظه زندگی تو برای ما افتخار بود؛
و در نهایت نیز چه پر افتخار سیاهی ظلم را برابر نور شرافت به زانو درآوردی ...
همیشه می‌گفتی " پرواز را به خاطر بسپار، پرنده رفتنی است..."
حق با تو بود عزیزم، مرگ را گریزی نیست اما تو با رفتنت دنیایی را مجذوب شرافت و شجاعتت نمودی ...

و اینک در روز پزشک و به یاد تو و به احترام شرافت و انسانیت، دست تمام پزشکان شریفی را که با همت والا و تلاش بسیار به حرفه و مقام مقدس پزشکی نائل آمدند و بر عهد مقدسی که با جانان خویش بسته‌اند پایدارند، می‌بوسم.
مرا عهدی است با جانان...
آرمین رستمی»

- آیدا رستمی، شرافت مجسم بود، او شرافتمندانه مجروحان انقلاب را درمان می‌کرد، تسلیم فشار سرکوبگران برای او دادن مجروحان نشد و توسط عوامل جمهوری اسلامی به قتل رسید.

#آیدا_رستمی #دکتر_آیدا_رستمی #پزشک_شریف #شرافت
#روز_پزشک #آدم_حسابی #سوگند_پزشکی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
امام‌جمعه شیراز گفت:
«در دین پزشک محرم نیست؛ این که می‌گویند پزشک محرم است یک جمله عوامانه است و درست نیست.»

این آخوند که عضو کمیته اخلاق بالینی ست، در ادامه تاکید کرد:
«ما رابطه پزشک و بیمار را وقتی از نظر شرعی تحلیل می‌کنیم، چنین مسئله‌ای نداریم که در دین ما پزشک محرم شمرده شده باشد.»
در اوج دوران شیوع کرونا هم امام‌جمعه قم گفته بود:
«افراد هم‌جنس واکسن‌ها را تزریق کنند.»

هیچ آخوندی و هیچ امام‌جمعه‌ای نگران جان ایرانیان نیست، به عنوان مثال همین امام‌جمعه قم در اعتراض به نبود واکسن کرونا سخنی نگفته، یا دژکام امام‌جمعه شیراز درباره وضعیت شغلی پرستاران کلامی نگفته اما پس از دریافت بودجه‌های کلان، درباره نگرانی‌های‌شان از تزریق واکسن و محرم‌ونامحرم بودن پرستاران و دکتران داد سخن سر می‌دهند.

#یاری_مدنی_توانا
#پزشک
#ایران


@Tavaana_TavaanaTech
هر ۱۰ روز یک پزشک خودکشی می‌کند
اخبار خودکشی پزشکان این روزها بیش از هر زمان دیگری رسانه‌ای می‌شود. فاصله زمانی بین این خودکشی‌ها از ابتدای امسال تاکنون به ۱۰ روز رسیده است. آماری تکان‌دهنده‌ که جامعه را نگران کرده است.
یعنی در عرض ۴۷ روزی که از آغاز سال ۱۴۰۳ گذشته، دست‌کم هر ۱۰ روز یک پزشک خودکشی کرده است.
بی‌توجهی وزارت بهداشت جمهوری اسلامی اما نشان می‌دهد که جان ایرانیان برای هیچ نهاد و ارگانی در جمهوری اسلامی ارزش ندارد.

محمد شریفی‌مقدم، دبیرکل خانه پرستار، گفت:
«بی‌توجهی وزارت بهداشت به وضعیت پزشکان جوان و رزیدنت‌ها به یک رویه تبدیل شده و در این بین اعتراض این قشر هم کاری از پیش نبرده و حالا دیگر برخی از این افراد با اینکه سال‌ها تلاش و تحصیل کرده‌اند به نقطه‌ای می رسند که مرگ را بر ادامه زندگی ترجیح می‌دهند.»

کسانی که جوانی و انرژی خود را در راه دست‌یافتن به علم و دانش صرف کرده‌اند و سال‌ها در راهروهای بیمارستان‌ها با تمام مشکلات تاب آورده‌اند اکنون در برابر ستم و جور جمهوری اسلامی چنان ناتوان شده‌اند که راهی جز خودکشی برابر خود نمی‌بینند.
سال‌ها ست که درباره مرگ‌ومیر و خودکشی کادر درمان به ‌خصوص پرستاران و پزشکان را هشدار داده‌ایم. اما جمهوری اسلامی نسبت به همه مشکلات جامعه ایران بی‌تفاوت است.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#خودکشی
#پزشک
@Tavaana_TavaanaTech