شاید کمتر کسی باشد که از کنار این مرد بگذرد و به مدال‌های روی سینه‌اش توجهی نکند. زمانی که او را دیدم، درباره مدال‌هایی که بر روی سینه‌اش دارد پرسیدم. او می‌گوید:

"این کنجکاوی مردم را دوست دارم. سال‌های سال مسیر خانه‌ام را قدم زده‌ام و هیچ کسی را کنجکاو نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران ندیده‌ام. اما با این مدال‌ها کمتر کسی هست که کنجکاو نباشد تا درباره‌ی این مدال‌ها بپرسد و بداند. من هم درباره‌ی تمامی این نماد‌ها مثل همین شیر و خورشید، توضیح می‌دهم. من هیچ ملتی را در دنیا سراغ ندارم که بدون نماد و نشانه‌هایشان زندگی کنند. همه‌ی این مدال‌ها و نمادها نشانه‌های تاریخ ما هستند که باید برای یک زندگی بهتر آنها را بشناسیم و تاریخ‌شان را بدانیم"
#علیرضا_معینیان
#نگاتیو_خاطرات

"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."
.
متن و عکس از علیرضا معینیان
.
#زندگی_روزمره #تاریخ #مردم #مردم_نگاری #ایران

@Tavaana_TavaanaTech

"هفتاد سال دارم. این سنتِ موسیقی و شعرخوانی از پدران ما به جا مانده است که آنها نیز از پدرشان آموخته‌اند. اما متاسفانه رفته رفته چنین مراسم‌های دست‌جمعی در کوچه و بازار ما در حال از بین رفتن است. جوان‌ها اینجا می‌آیند و ما را می‌بینند، و حتی گاهی از رقص و شادی ما پیرمردها تعجب می‌کنند. من به آنها می‌گویم شادی همیشه طبیعی است، این افسردگی و عصبی بودن است که غیر طبیعی است! ما آدم‌ها باید از ناراحتی و افسردگی دیگران تعجب کنیم و به دنبال دلایل آن باشیم"

#نگاتیو_خاطرات
.
"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."
.
متن و تصویر از علیرضا معینیان

@Tavaana_TavaanaTech

اجتماعِ اقلیت‌های مذهبی در ایران، طی این سال‌ها، رفته رفته یا کوچک‌تر شده‌اند و یا همیشه رو به نابودی رفته‌اند. از سنی‌ها گرفته تا دراویش و آشوریان و بهاییان و مسیحیان و زرتشتیان و الاخر... حاکمیت در طیِ این سال‌ها تابِ هیچ صدایِ نه تنها مخالف، بلکه دِگری را هم نیاورده است، و با سیاست‌ها مختلف یا این صداها را منزوی، و یا برای همیشه خاموش کرده است.

این پیرمرد هم از یکی از همان خاموش است. او از قدیمی‌‌ترین ارامنه‌ی مسیحی شهر تبریز است. او ساکت و آرام ساعت‌ها جلوی خانه‌اش می‌نشیند و نقطه‌ای نامعلوم را تماشا می‌کند. زمانی که از او خواستم عکسی بگیرم، تنها کاری که کرد این بود که صلیبِ آویخته به گردنش را از توی سینه‌اش بیرون کشید و دوباره به همان نقطه‌‌ی نامعلوم خیره‌ شد. عکس را که گرفتم، او دوباره صلیبش را توی سینه‌اش پنهان کرد. چون صلیبش ساکت، خاموش بود اما از خاطراتِ ناگفته و پنهان.
.
#علیرضا_معینیان
#نگاتیو_خاطرات
.
"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."

#تبریز #ارامنه #مسیحی #اقلیت_دینی #رواداری #ایران

@Tavaana_TavaanaTech

به جرات می‌توان گفت یکی از قدیمی‌ترین دستفروشان شهر است. کسانی که از او، اسباب‌بازی خریده‌اند، حالا رفته‌رفته پا به میانسالی می‌گذارند، و او هم دیگر دارد کاملا پیر و سالخورده می‌شود. با‌ کمی تخیل می‌توان گفت، آن کسانی هم که امروز در این شهر چماق بر سر دستفروشان بلند می‌کنند، شاید اولین شادی‌ها و لبخند‌های کودکیشان، با همین اسباب‌بازی‌هایی که او میفروشد، ساخته شده‌‌اند.‌.. او هم همیشه و مدام جِغ‌جِغه‌ای در دست دارد و آن را می‌چرخند. شبیه آن که به طعنه گذشته‌ای را به کسانی یادآوری می‌کند.
.
#علیرضا_معینیان
#نگاتیو_خاطرات
.
"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."
.
عکس و متن از علیرضا معینیان

@Tavaana_TavaanaTech

همیشه عروسکی در بغلش دارد و جوراب میفروشد. با دوچرخه‌اش می‌آید و با دوچرخه می‌رود. روی دوچرخه چند عروسک می‌گذارد و همیشه در حال و هوای خودش است. می‌گوید:
"قبلا خیاط بودم. اما این روزها به خاطر وضعیت اقتصادی دیگر کار خیاطی از رونق افتاده است. الان هم از سر ناچاری مجبورم دستفروشی کنم‌."
.
#علیرضا_معینیان
#نگاتیو_خاطرات

"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."
.
✅شما هم اگر بخواهید، می‌توانید تصاویر خود و شرح خود را برای ما ارسال کنید.

#ایران #تبریز #دستفروش #دستفروشی #کسبوکار #کار #زنان #اشتغال_زنان

@Tavaana_TavaanaTech

نُه سال دارد و می‌گوید: پدر و مادرم به جای تبلت برایم سگ خریدند!
"تابستان که آمدم به مادرم گفتم برایم تبلت بخرد تا بتوانم با آن گیم بازی کنم، چون که دوستانم تبلت داشتند اما من نداشتم.
اما یک روز با مادرم به یک دامپزشکی رفتیم و مادرم به جای تبلت برایم یک سگ خرید. حالا کل روز را با سگم بازی میکنم و بچه‌های محله‌یمان هم می‌آیند تا با من و (تونی) بازی کنند. البته بدونِ تبلت‌هایشان(با خنده)."
.
#علیرضا_معینیان

هشتگ #نگاتیو_خاطرات را در اینستاگرام دنبال کنید.
.
"از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم."
.
✅شما هم اگر بخواهید، می‌توانید تصاویر خود و شرح خود را برای ما ارسال کنید.

@Tavaana_TavaanaTech

رهاشده بر روی سیم‌خاردار

سالانه هزاران نفر از ایران مجبور می‌شوند که از کشور خود فرار کنند تا برای پناهندگی اقدام نمایند. آنها کشور و خانواده و خاطرات خود را برای یک زندگی بدون تهدید و تحقیر رها می‌کنند‌ و از مرزها با مشقت فراوان عبور می‌کنند تا دست‌کم باقیِ خاطرات خود را در جایی دیگر با آرامش بسازنند. هرچه که مجبور باشند بخش بزرگی از خاطرات خود را در پشت مرزها رها کنند و به سمت خطرات پیش ‌رو در این مسیر دشوار بروند.
مطابق آخرین آمارها ایران پس از سوریه، افغانستان و عراق بیشترین آمار تقاضای پناهندگی در کشورهای اتحادیه اروپا را دارد.

#علیرضا_معینیان
#نگاتیو_خاطرات

«از پروژه‌ی نگاتیو خاطرات: ما در این پروژه از روزمرگی‌ها عکاسی می‌کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر خاطرات این روزها را ثبت‌ کنیم.»

متن و تصویر برگرفته از صفحه اینستاگرام علیرضا معینیان

@Tavaana_TavaanaTech

امروز دوربین را برداشتم و بعد از چند روز قرنطینه به بازار تبریز رفتم. شوربختانه نه تنها بازار تبریز باز بود،بلکه پر واضح بود که طرح فاصله گذاری هوشمندی که حاکمیت از آن صحبت می‌کند شوخی تلخی است که با جان مردم صورت می‌گیرد، چرا که عملا هیچ نوع تدبیری برای اجرای عملی آن اندیشیده نشده است. مردم برای تامین مایحتاج و مخارج حداقلیِ زندگی به خیابان می‌آیند و البته با بنرهای فوتی‌ها و جانباخته‌ها بر روی در و دیوار مغازه ها و خانه‌ها مواجه می‌شوند و انبوه نگرانی‌ها در چشمانشان موج می‌زنند.
.
#فاصله_اجتماعی #معاش #تبریز #کرونا #شوخی_تلخ #نگاتیو_خاطرات #علیرضا_معینیان

متن و تصویر از علیرضا معینیان

امروز وزیر بهداشت گفت که نگران سال آینده و دوره‌ی شیوع همزمان کرونا و آنفولانزا است.
او تقریبا اظهار ناامیدی کرد که بحران کرونا به این زودی‌ها حل شود.

@Tavaana_TavaanaTech