آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
طبق اطلاعات رسیده، نیروهای امنیتی (اطلاعات سپاه) ساعت ۲ بعد از نیمه‌شب به خانه خانم #شهناز_اکملی حمله کردند و موبایل و پلاک ماشین دخترش #مریم_کریمبیگی را ضبط کردند.
آنها قصد بازداشت خواهر زنده‌یاد مصطفی کریمبیگی را به علت ملاقات با خانواده‌ی پویا بختیاری داشتند، که موفق نشدند، و به مادرش گفتند که مریم باید بیاید به میدان سپاه.

این مادر و دختر دو روز پیش هم به وزارت اطلاعات احضار شده و ساعاتی بازجویی و تهدید شده بودند.
در بازجویی‌ها خبر از باز شدن پرونده برای مریم کریمبیگی و نیز پرونده‌ای تازه برای خانم شهناز اکملی دادند.
آنها از ملاقات خانم اکملی و دخترش با خانواده‌های آسیب‌دیده در اعتراضات آبان ۹۸ خشمگین بودند.

خانم اکملی بابت اجرای حکم زندان در پرونده‌ی قبلی، طی روزهای آینده باید خودش را به زندان معرفی کند.

به نظر می‌رسد با توجه به گزارش رویترز و نیز شهامت یافتن خانواده‌های جانباختگان برای افشاگری، حکومت در صدد خاموش کردن خانواده‌های با شهامت برآمده است تا در دل سایرین هراس بیفکند.

سکوت در برابر ظلم و جنایت بزرگی که صورت گرفته جایز نیست و موجب جری‌تر شدن ظالمان می‌شود.

@Tavaana_TavaanaTech
"‏روبروي مامان انتهاي سالن ملاقات نشستم و دستاشو سفت گرفتم ، راستش بلد نبودم كه دستشو اينجوري بگيرم ، از صبا ياد گرفتم وقتي يه دستش محكم توي دست مامانش بود و يه دستش توي دست پدرش و داشت تند تند براشون حرف ميزد، فهميدم غير از تماشا ميتونم محكم دستاشو بگيرم ، وقت داره تموم ميشه‏.
.
سرمو ميچرخونم اطراف سالن ملاقات ، اولين چيزي كه ميبينم آغوش ‎#ندا_ناجي و جمال همسرشه ، چند ثانيه زل ميزنم به آغوششون و بعدش به نگاه ِ پر از حسرتِ مامان ِ ندا نگاهم قفل ميشه ، ميز بعدي ‎#مريم_اكبري_منفرد داره دختر نوجوونشو نوازش ميكنه و تند تند حرف ميزنه، انگار كه‏ سفارشِ چيزيو ميكنه، چيزي مثل مراقبت از خودش، اونورتر ‎#نيلوفر_بياني هم با لبخند داره پدر و مادرشو راهي ميكنه و ‎#نسرين_ستوده نيماشو در آغوش كشيده، ‎#نازنين_زاغري هم شمرده شمرده داره با خانوادش آخرين حرفارو ميزنه ،هاج و واج اين آغوش هاي زماندار شدم، دستمو حلقه مي‌كنم‏ دور بازوهاي مامان، مامان آروم در گوشم ميگه عطر تنتو ذخيره مي‌كنم تا ديدار بعدي، يادم مياد منم بايد بو بكشم عطر تنشو اما بغض كردم، نشد نفس عميق بكشم و مسئولين سالن ملاقات اخرين اخطار رو دادن و مامان رفت، من نمي‌دونستم نمي‌شه با بغض عطر تن آدما رو بوكشيد .... امروز فهميدم"
.
برگرفته از رشته توئیت مریم کریمبیگی که به ملاقات مادرش، شهناز اکملی، به زندان اوین رفته بود.

شهناز اکملی به جرم دادخواهی خون فرزندش که در عاشورای ۸۸ کشته شده بود، به زندان محکوم شده است.

#مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی

@Tavaana_TavaanaTech
مریم کریمبیگی، کنشگر مدنی و خواهر جاویدنام مصطفی کریمبیگی از جان‌باختگان عاشورای ۸۸ روز یکشنبه ۸ اسفندماه در دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، بازجویی شد. از مریم خواسته شده تا امروز دوشنبه ۹ اسفندماه نیز همراه با مادرش شهناز اکملی، در این محل حاضر شود. خانه خانم اکملی و دخترش روز دوشنبه دوم اسفند توسط نیروهای امنیتی بازرسی شده و تعدادی از لوازم شخصی آن‌ها از جمله تلفن‌های همراه، لوازم الکترونیکی و تمام تصاویر مربوط به جان‌باختگان اعتراضات سال ۸۸ ضبط شده بود.

شهناز اکملی تا کنون چند بار احضار، بازداشت و زندانی شده است. او از زمان به قتل رسیدن مصطفی، مادری دادخواه شد. حالا دخترش مریم را احضار و بازجویی می‌کنند.

اخیرا، رژیم به خانواده‌های دادخواه فشار زیادی وارد می‌کند تا آن‌ها را به سکوت بکشاند. این نشان‌دهنده ترس حکومت از دادخواهی و همبستگی مردم با محوریت دادخواهی است.

دادخواهی و تقاضا برای روشن‌شدن حقیقت علل قتل عزیزان، عاملان و عاملان و جلوگیری از تکرار فاجعه کشتار مردم، جرم نیست.

#دادخواهی #مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مریم کریمبیگی؛ محرومیت از تحصیل به جرم دادخواهی

شهناز اکملی، مادر جاویدنام مصطفی کریمبیگی (از جان‌باختگان عاشورای ۸۸)، در اینستاگرام نوشت:

«سال هشتاد و هشت گلوله‌ای که به سر پسرم مصطفی زدند فقط او را نکشت، زندگی ما را هم کشت.
مصطفی را کشتند و ما دادخواهی کردیم، ایستادیم و صدای او و دیگر کشته‌شدگان شدیم، مرا به همین دلیل بازداشت و روانه انفرادی و زندان کردند، تنها دارایی‌ام مریم است و از طریق آزار و تهدید او بار دیگر ما را تحت فشار گذاشتند، دو ماه قبل به خانه‌ام ریختند با حکم احضار مریم، دخترم!
همه لوازم شخصی‌مان را بردند، عکس مصطفی و دیگر کشته‌شدگان سال هشتاد و هشت را نیز بردند به این خیال که با ندیدن عکس آن‌ها فراموش‌شان خواهیم کرد...
مریم را و من را دو جلسه احضار و بازجویی کردند و برای دخترم پرونده‌ای در دادسرای اوین گشودند و هر بار دخترم را تهدید به اخراج از دانشگاه... امروز تهدید خود را عملی کردند، از دانشگاه تماس گرفتند و از او خواستند به دانشگاه برود تا در خصوص اخراج و محرومیت از تحصیل او صحبت کنند.»

نرگس محمدی فعال حقوق بشر در این رابطه در متنی که با جمله «صدای دادخواهان را می‌شنوید؟ گامی به پیش بگذارید.» شروع می‌شود، نوشت:

«آیا وقاحت حکومت دینی استبدادی عدالت‌ستیز، به اینجا رسیده که هم برادر می‌کشند و مادر را به جرم دادخواهی به سلول و بند زندان می‌کشند و خانه را غارت کرده و اموالشان را می‌دزدند و می‌برند و پس نمی‌دهند، حتی عکس جوان کشته‌شده‌اش را هم از روی دیوار خانه می‌کنند و می‌برند و خواهر را از کار و تحصیل ممنوع می‌کنند؟ این ظلم فاحشی است که سکوت در مقابل آن سکوت نیست تن دادن به ستمی است که حد یقف ندارد.
حکومت در ضعیف‌ترین موقعیت خود و در هراس از قدرت‌یابی دادخواهان هجومی را تدارک دیده که هر روز شاهد آن هستیم. صدای اعتراض مریم کریمبیگی باشید که امروز ، فریاد و همراهی و مقاومت ما، قدرتمندکردن دادخواهان است.»

متن کامل نوشته نرگس محمدی و آتنا دائمی را در لینک زیر بخوانید:
https://is.gd/NBVvr4

#مصطفی_کریمبیگی #مریم_کریمبیگی #دادخواهی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش خبر داده بودیم که از حراست دانشگاه با مریمکریمبیگی، خواهر مصطفی کریمبیگی، گرفتند که از ادامه تحصیل محروم شده و او باید چهارشنبه به دانشگاه مراجعه کند تا برای او علت را شرح دهند.
مریم کریمبیگی با انتشار توضیحی از رفع‌شدن خطر اخراج او پس از رسانه‌ای‌شدن موضوع خبر داد و از همه افرادی که آن خبر را منتشر کردند سپاسگزاری کرد. او نوشت:
«...روز سه‌شنبه صبح زود، بازجو با من تماس گرفت و گفت چرا چنین خبری منتشر کردی؟ چه کسی گفته که تو از دانشگاه اخراج شدی؟ گفتم شما بهتر می‌دانید که چه کسی گفته. گفت ما با دانشگاه هماهنگ کردیم و اصلا شما لازم نیست چهارشنبه به دانشگاه بروی. گفتم من نمی‌خواهم شما به عنوان نهاد امنیتی اصلا دخالتی در امور دانشگاهی من داشته باشید، حالا چه دخالت مثبت و چه دخالت منفی. این دخالت حتی اگر امروز به نفع من باشد فردا به ضرر هزاران نفر دیگر است وقتی پای نهاد امنیتی به دانشگاه باز شود. بازجو گفت اصلا تو چرا اصرار داری روز چهارشنبه به دانشگاه بروی؟ هرچه توضیح می‌دادم توجهی نمی‌کرد. گفتم من به حرف شما که گوش نمی‌دهم مگر اینکه خود حراست دانشگاه دوباره تماس بگیرد و بگوید لازم نیست بروم. گفت پس حراست خودش با تو تماس خواهد گرفت. اما من تماسی از حراست دریافت نکردم. روز چهارشنبه به دانشگاه رفتم. هیچ‌کس از مرکز برای ملاقات با من حضور پیدا نکرده بود. فقط خود رئیس حراست دانشگاه آنجا نشسته بود... گفت به چه دلیل اسم دانشگاه ما را در اخبار آورده‌ای؟ گفتم اصلا شما چرا به من زنگ زدید و اعلام کردید که دیگر نمی‌توانم به دانشگاه بیایم؟ گفت تماس به این دلیل بوده که اسم دانشگاه را در اخبار آورده‌ای. این در حالی بود که من پس از تماس دانشگاه بود که موضوع را رسانه‌ای کردم.»

او در بخش دیگری از یادداشتش نوشت که «رییس حراست گفت اصلا انقدر شلوغ‌کاری رسانه‌ای کرده‌ای که دیگر نمی‌گویم چه کارت داشته‌ایم. برو. کسی با تو و درس خواندنت کاری ندارد. درست را بخوان و اخراج نیستی.»

مریم کریمبیگی در انتها ضمن بیان اضطرابی که بابت نیمه‌کاره ماندن تحصیلش متحمل شد و یادآوری تهدیدهای بازجو که اگر ساکت نشود، می‌توانند از دانشگاه اخراجش کنند نوشت:
«یقین دارم که حل‌و‌فصل‌شدن این مسئله، هیچ دلیلی به جز حمایت‌های رسانه‌ای شما ندارد. حمایت آشنایان و دیگرانی که هرگز ندیده‌ام اما تمامی این سال‌های رنج و عذاب، حامی خانواده ما بودند و باعث شدند ما بتوانیم با دادخواهی مصطفی را زنده نگه داریم، مقاومت کنیم، ادامه بدهیم و تداوم یابیم. از ته دل امیدوارم این حمایت‌ها و همبستگی‌ها، شامل حال همه افراد محروم از تحصیل، زندانیان، خانواده‌های کشته‌شدگان و تمامی مورد ظلم واقع شدگان شود.»

#سکوت_نکنیم #مریم_کریمبیگی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیایید ما هم صدایشان باشیم

دل نوشته‌ای از زندان قرچک برای شهناز اکملی: پاره‌ای از دل غمدیده در سوگ پسر کشته شده‌اش و پاره دیگر قلبش در هجر دختر در بند کشیده‌اش.

این رسم حاکمیت استبداد است، از زمان بازداشت مریم عزیزم، دردی بر جانم نشسته است یادآور روزهای تلخ، نمی‌توانم اشک‌ها و ضجه‌های مادر سعید زینالی را فراموش کنم وقتی که وجودش ماه‌ها در زندان مچاله شده بود، گوش‌هایش از یک سو دنبال صدای الناز بود از سوی دیگر مشامش بوی سعید را می‌جست،
مادر رامین حسین‌پناهی، از یک سو لالایی کردستان را برای فرزند اعدامی‌اش می‌خواند و سوی دیگر سرود آزادی برای فرزند دربندش،
مادر ستار بهشتی، هم نام ستار را فریاد می‌کشید و هم چشمانش به دنبال سحر می‌دوید.

مادر پویا بختیاری که رخت سیاه چهلم پسرش بر تن داشت در کنج سلول مونا را به آغوش می‌کشید، فرزانه انصاری‌فرد که بر سر مزار برادر می‌گریید حکم زندان خود پدر و برادر را به جان می‌خرید.

این قصه از دهه ۶۰ آغاز شده است مادر محسنی که داغ سه جوان خوش قامتش را می‌کشید فاطمه ۱۳ ساله را در زندان لاجوردی به زیر بال و پر می‌گرفت و نوه‌هایش را پناه می‌داد،
مادر لطفی، مادر بهکیش و مادر معینی داغ بر داغ و زخم بر زخمشان می‌نشاند.
شهناز عزیزم، اکنون مریم در همان سلولی نشسته که سال‌ها پیش تو در ‌پی دادخواهی پسرت نشستی. می‌دانم چه رنجی بر جان خسته‌ات چنبره زده اما صدای رسای دادخواهی مادرانه‌ات، تداوم ایستادگی و مقاومت توست و راهی است برای تحقق عدالت له شده، در زیر چکمه‌های بی رحم استبداد.

«جنبش دادخواهی مادران سرزمینمان پویاست بیایید ما هم صدایشان باشیم.»

نرگس محمدی زندان قرچک

- لازم به ذکر است شهناز اکملی دیروز با مریم کریمبیگی ملاقات داشته، مریم بعد از ۱۰ روز اعتصاب غذا به لحاظ جسمی بسیار ضعیف و لاغر شده بود. و برای مادرش تعریف کرد که یک بار در حین بازجویی، یک بار در حضور بازپرس و بار دیگر در راهرو بازداشتگاه از حال رفته و زمین خورده بود. گفت دو روز پیش وثیقه‌اش را از ۲۰۰ میلیون به ۸۰۰ میلیون تومان تبدیل کرده‌اند، اما هنوز هیچ ابلاغ قانونی به خانواده‌اش برای تودیع وثیقه صورت نگرفته است.

#ما_هم_دادخواهیم #مریم_کریم‌بیگی #مصطفی_کریم‌بیگی #اعتصاب_غذا #نرگس_محمدی #شهناز_اکملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech