به بهانهی زادروز منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از #خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد و با خود به ایران میآورد. منیر از کودکی این صفحات را گوش میداد و از کودکی زمزمه میکرد و آواز میخواند.
منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی به آموختن موسیقی پرداخت.
در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود و در فرصتهای مختلف در برنامههای هنری شرکت میکرد و آواز میخواند و بسیار مورد تشویق شرکتکنندگان قرار میگرفت. او در سال ۱۹۵۱ در یک مسابقهی آوازهای فولکلور در برلن جایزهی اول را دریافت کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۳۲ و پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۹ برای تکمیل دانش موسیقی خود به آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به فراگیری آوازهای ادرا و نقشهای ایرانی پرداخت.
در این #کنسرواتوار استادش «بوریس گلداوفسکی» بود که اساتید شناختهشده و مشوهر روسیالاصل آن دوره بود. در این زمان وکیلی در بستون بود و در بسیاری از صحنههای #اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد شرکت میکرد و مورد توجه حاضران قرار میگرفت. او به ویژه در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل به نام دیدو و آئناس نقش اول را بازی کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت #فرهنگ و #هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
او پس از آن در سالن سعدی اپرای تکصحنهای حمیله اثر ژرژ بیزه از آهنگسازان سرشناس فرانسوی در دورهی رمانتیک را اجرا کرد. این نمایش که صحنههایی از آن نیز در #تلویزیون به نمایش در آمد مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری #حسین_سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به #تالار_رودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال #حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک #تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/ACVAm6
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از #خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد و با خود به ایران میآورد. منیر از کودکی این صفحات را گوش میداد و از کودکی زمزمه میکرد و آواز میخواند.
منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی به آموختن موسیقی پرداخت.
در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود و در فرصتهای مختلف در برنامههای هنری شرکت میکرد و آواز میخواند و بسیار مورد تشویق شرکتکنندگان قرار میگرفت. او در سال ۱۹۵۱ در یک مسابقهی آوازهای فولکلور در برلن جایزهی اول را دریافت کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۳۲ و پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۹ برای تکمیل دانش موسیقی خود به آمریکا رفت و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به فراگیری آوازهای ادرا و نقشهای ایرانی پرداخت.
در این #کنسرواتوار استادش «بوریس گلداوفسکی» بود که اساتید شناختهشده و مشوهر روسیالاصل آن دوره بود. در این زمان وکیلی در بستون بود و در بسیاری از صحنههای #اپرا که در نیوانگلند کنسرواتواری به نمایش گذاشته میشد شرکت میکرد و مورد توجه حاضران قرار میگرفت. او به ویژه در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل به نام دیدو و آئناس نقش اول را بازی کرد.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت #فرهنگ و #هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
او پس از آن در سالن سعدی اپرای تکصحنهای حمیله اثر ژرژ بیزه از آهنگسازان سرشناس فرانسوی در دورهی رمانتیک را اجرا کرد. این نمایش که صحنههایی از آن نیز در #تلویزیون به نمایش در آمد مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری #حسین_سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به #تالار_رودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال #حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک #تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/ACVAm6
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران
توانا- منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر منیر تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و بسیار شیفتهی موسیقی بود و صفحات اپرا را جمع میکرد
به بهانهی تولد #منیروکیلی #خواننده #اپرا و #موسیقیدان
«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خوانندهی پُرآوازهی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم میشود به همراهان همیشگی آموزشکده #توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خوانندهی پُرآوازهی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم میشود به همراهان همیشگی آموزشکده #توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سالگرد درگذشت #منیروکیلی #خواننده پرآوازه #اپرا و #موسیقیدان
«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خوانندهی پُرآوازهی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم میشود به همراهان همیشگی آموزشکده #توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خوانندهی پُرآوازهی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزدهساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خوانندهی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنههای اپرایی را در سالهای ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنهای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریدهی گلوک، آهنگساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با همکاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی میرفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آنجا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمهای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی رهسپار فرانسه شد ولی پیش از آنکه به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم میشود به همراهان همیشگی آموزشکده #توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی
دو روایت درمورد مرگ #حسین_سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش #صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند. دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری #سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به #اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
ویدئو زیر قسمتی از اجرا اپرا در جشن هنر شیراز توسط حسین سرشار است.
@Tavaana_TavaanaTech
دو روایت درمورد مرگ #حسین_سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش #صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند. دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری #سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به #اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
ویدئو زیر قسمتی از اجرا اپرا در جشن هنر شیراز توسط حسین سرشار است.
@Tavaana_TavaanaTech
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی
دو روایت درمورد مرگ حسین سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، #آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای #سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق #دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند.
و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته #اپرا شد. در کنکور بینالمللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا بهعنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت نمود. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بوده و در اپراهای بسیاری ایفای نقش نموده است.
دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار #افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری #آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی #روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
#حسین_سرشار بازی درخشانی در فیلم های اجاره نشین ها،جعفرخان ازسفر برگشته، هامون و ای ایران داشت
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
@Tavaana_TavaanaTech
دو روایت درمورد مرگ حسین سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، #آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای #سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق #دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند.
و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته #اپرا شد. در کنکور بینالمللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا بهعنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت نمود. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بوده و در اپراهای بسیاری ایفای نقش نموده است.
دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار #افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری #آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی #روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
#حسین_سرشار بازی درخشانی در فیلم های اجاره نشین ها،جعفرخان ازسفر برگشته، هامون و ای ایران داشت
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد درگذشت حسین سرشار
خوانندهی اُپِرا که تعطیلی اپرا پس از انقلاب اسلامی او را افسرده کرد.
او در دوبلاژ و سینما هم فعال بود، ولی علاقه اصلیش اپرا بود.
بخوانید:
دو روایت از مرگ حسین سرشار
https://goo.gl/Y9l1Ci
#حسین_سرشار #تالار_رودکی #اپرا
ویدئو از خبرگزاری عصر ایران
@Tavaana_TavaanaTech
خوانندهی اُپِرا که تعطیلی اپرا پس از انقلاب اسلامی او را افسرده کرد.
او در دوبلاژ و سینما هم فعال بود، ولی علاقه اصلیش اپرا بود.
بخوانید:
دو روایت از مرگ حسین سرشار
https://goo.gl/Y9l1Ci
#حسین_سرشار #تالار_رودکی #اپرا
ویدئو از خبرگزاری عصر ایران
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای سحرامیز یک بی خانمان
ویدئویی از صدای سحرآمیز یک بیخانمان در متروی لس آنجلس مورد توجه کاربران در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است.
.
این ویدئو توسط پلیس لس آنجلس گرفته شده است.
.
اگر این زن در ایران بود پلیس با او چه برخوردی می کرد؟
.
#بی_خانمان #اپرا #آواز #زن #مترو #پلیس
@Tavaana_TavaanaTech
ویدئویی از صدای سحرآمیز یک بیخانمان در متروی لس آنجلس مورد توجه کاربران در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است.
.
این ویدئو توسط پلیس لس آنجلس گرفته شده است.
.
اگر این زن در ایران بود پلیس با او چه برخوردی می کرد؟
.
#بی_خانمان #اپرا #آواز #زن #مترو #پلیس
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد درگذشت حسین سرشار
خوانندهی اُپِرا که تعطیلی اپرا پس از انقلاب اسلامی او را افسرده کرد.
او در دوبلاژ و سینما هم فعال بود، ولی علاقه اصلیش اپرا بود.
بخوانید:
دو روایت از مرگ حسین سرشار
https://goo.gl/Y9l1Ci
#حسین_سرشار #تالار_رودکی #اپرا
ویدئو از خبرگزاری عصر ایران
@Tavaana_TavaanaTech
خوانندهی اُپِرا که تعطیلی اپرا پس از انقلاب اسلامی او را افسرده کرد.
او در دوبلاژ و سینما هم فعال بود، ولی علاقه اصلیش اپرا بود.
بخوانید:
دو روایت از مرگ حسین سرشار
https://goo.gl/Y9l1Ci
#حسین_سرشار #تالار_رودکی #اپرا
ویدئو از خبرگزاری عصر ایران
@Tavaana_TavaanaTech