از هنرپیشگی و شاعری تا کارتنخوابی
به بهانهی تولد کبرا سعیدی (شهرزاد) شاعر و از نخستین فیلمسازان زن ایران
شهرزاد در گفتوگویی در مورد شرایط زندگی و بیخانمانی و کارتنخوابیاش میگوید:
«وقتی در پارک میخوابی، بعد از چند وقت وحشتت از خوابیدن در کنار بیخانمانها و موش و گربه و سوسک به الفت با آنها میرسد. در شبهای گرم تابستان، میتوانی به آسمان خیره شوی و برای هزارمین بار دنبال ستاره بختت بگردی و بازهم پیدایش نکنی. اما صبح که بیدار میشوی و میخواهی به دستشویی بروی، دردسرهایت تازه شروع میشود. همین کار عادی روزانهی همه آدمهای دنیا، به مشکلی بزرگ تبدیل میشود.کجا بروم؟ چه کار بکنم؟ ساکهایم را کجا بگذارم؟ وقتی در روستا هستی، چیزی که بیشتر از نبود امکانات آزارت میدهد نبود سینما و کتابفروشی و دکهی مطبوعاتی است و خیابانی که در آن قدم بزنی و صندلیای که بر روی آن بنشینی و مخاطبی که دربارهی اتفاقات جدید جهان با او حرف بزنی. آدمی بیگانه هستی که گویی از جهانی دیگر به آنجا پرت شدهای، بیهیچ نقطهی اشتراکی. حتی خیلی وقتها حرفزدن آدمهای اطرافت را به زبان محلی، نمیفهمی.»
کبرا سعیدی (شهرزاد) #شاعر، #هنرپیشه، #رقاص، عضو #کانون_نویسندگان، #داستاننویس و از نخستین فیلمسازان زن ایران در در هجدهم آذرماه ۱۳۲۵ در میدان راهآهن تهران به دنیا آمد. «کبرا نام خواهر مردهام بود که شناسنامهاش را باطل نکرده بودند وشناسنامه را برای من گذاشتند. مادرم مریم صدایم میکرد و پدرم زهرا. زمان #رقصندگی شهلا میگفتندم. در سینما شهرزاد شدم و حالا زیر شعرهایم مینویسند: شهرزاد.» در کارت ملیاش آمده که شهرزاد متولد هجدهم آذرماه ۱۳۲۹ است از مدارک دیگری اثبات میکند که او متولد سال ۱۳۲۵ است. نام شهرزاد اما اولین بار در تیتراژ فیلم #قیصر میآید و پس از ان در چند فیلم مطرح سینمای ایران نقش بازی میکند.
شهرزاد در سال ۱۳۵۶ فیلم بلندش به نام «مریم و مانی» را ساخت که پوری بنایی در آن نقش بازی کرده است. انقلاب اسلامی از راه میرسد و همهی دارایی و کتابها و فیلمهای شهرزاد از دست میرود. از #شهرزاد پس از #انقلاب دیگر خبری نیست حتا گمان میشد که شهرزاد مرده است. او در سال ۱۳۶۴ به آلمان رفت و هفت سال پس از آن بار دیگر به ایران بازگشت و در یکی از شهرهای شمالی ایران ساکن شد. #شهرزاد در تظاهرات زنان درروز ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷حضور مییابد و از آن تظاهرات فیلمبرداری میکند. گفته میشود که او در این تظاهرات بازداشت نیز میشود.
شهرزاد با بازی در فیلمهای «تنگنا» و «صبح روز چهارم» توانست جایزههایی از جشنواره «سپاس» به ارمغان میآورد. شهرزاد در سال ۱۳۵۱ مجموع اشعارش را در دو هزار نسخه با نام «باتشنگی پیر میشویم» در انتشارات اشراقی به چاپ رساند. گفته میشود هزینهی انتشار این کتاب را که در آن زمان چیزی حدود پنجهزار تومان بود بهروز وثوقی تقبل کرد. طراحی و عکس روی جلد آن کتاب را نیز امیر نادری، عکاس فیلم آن روزها و #کارگردان #سینما بر عهده گرفت. شهرزاد حوالی سال ۱۳۵۲ از بازی در #فیلمفارسی کناره گرفت. او پس از این به سینمای آزاد روی آورد و به ساختن فیلم کوتاه پرداخت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r5IFZ4
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی تولد کبرا سعیدی (شهرزاد) شاعر و از نخستین فیلمسازان زن ایران
شهرزاد در گفتوگویی در مورد شرایط زندگی و بیخانمانی و کارتنخوابیاش میگوید:
«وقتی در پارک میخوابی، بعد از چند وقت وحشتت از خوابیدن در کنار بیخانمانها و موش و گربه و سوسک به الفت با آنها میرسد. در شبهای گرم تابستان، میتوانی به آسمان خیره شوی و برای هزارمین بار دنبال ستاره بختت بگردی و بازهم پیدایش نکنی. اما صبح که بیدار میشوی و میخواهی به دستشویی بروی، دردسرهایت تازه شروع میشود. همین کار عادی روزانهی همه آدمهای دنیا، به مشکلی بزرگ تبدیل میشود.کجا بروم؟ چه کار بکنم؟ ساکهایم را کجا بگذارم؟ وقتی در روستا هستی، چیزی که بیشتر از نبود امکانات آزارت میدهد نبود سینما و کتابفروشی و دکهی مطبوعاتی است و خیابانی که در آن قدم بزنی و صندلیای که بر روی آن بنشینی و مخاطبی که دربارهی اتفاقات جدید جهان با او حرف بزنی. آدمی بیگانه هستی که گویی از جهانی دیگر به آنجا پرت شدهای، بیهیچ نقطهی اشتراکی. حتی خیلی وقتها حرفزدن آدمهای اطرافت را به زبان محلی، نمیفهمی.»
کبرا سعیدی (شهرزاد) #شاعر، #هنرپیشه، #رقاص، عضو #کانون_نویسندگان، #داستاننویس و از نخستین فیلمسازان زن ایران در در هجدهم آذرماه ۱۳۲۵ در میدان راهآهن تهران به دنیا آمد. «کبرا نام خواهر مردهام بود که شناسنامهاش را باطل نکرده بودند وشناسنامه را برای من گذاشتند. مادرم مریم صدایم میکرد و پدرم زهرا. زمان #رقصندگی شهلا میگفتندم. در سینما شهرزاد شدم و حالا زیر شعرهایم مینویسند: شهرزاد.» در کارت ملیاش آمده که شهرزاد متولد هجدهم آذرماه ۱۳۲۹ است از مدارک دیگری اثبات میکند که او متولد سال ۱۳۲۵ است. نام شهرزاد اما اولین بار در تیتراژ فیلم #قیصر میآید و پس از ان در چند فیلم مطرح سینمای ایران نقش بازی میکند.
شهرزاد در سال ۱۳۵۶ فیلم بلندش به نام «مریم و مانی» را ساخت که پوری بنایی در آن نقش بازی کرده است. انقلاب اسلامی از راه میرسد و همهی دارایی و کتابها و فیلمهای شهرزاد از دست میرود. از #شهرزاد پس از #انقلاب دیگر خبری نیست حتا گمان میشد که شهرزاد مرده است. او در سال ۱۳۶۴ به آلمان رفت و هفت سال پس از آن بار دیگر به ایران بازگشت و در یکی از شهرهای شمالی ایران ساکن شد. #شهرزاد در تظاهرات زنان درروز ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷حضور مییابد و از آن تظاهرات فیلمبرداری میکند. گفته میشود که او در این تظاهرات بازداشت نیز میشود.
شهرزاد با بازی در فیلمهای «تنگنا» و «صبح روز چهارم» توانست جایزههایی از جشنواره «سپاس» به ارمغان میآورد. شهرزاد در سال ۱۳۵۱ مجموع اشعارش را در دو هزار نسخه با نام «باتشنگی پیر میشویم» در انتشارات اشراقی به چاپ رساند. گفته میشود هزینهی انتشار این کتاب را که در آن زمان چیزی حدود پنجهزار تومان بود بهروز وثوقی تقبل کرد. طراحی و عکس روی جلد آن کتاب را نیز امیر نادری، عکاس فیلم آن روزها و #کارگردان #سینما بر عهده گرفت. شهرزاد حوالی سال ۱۳۵۲ از بازی در #فیلمفارسی کناره گرفت. او پس از این به سینمای آزاد روی آورد و به ساختن فیلم کوتاه پرداخت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r5IFZ4
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
کبرا سعیدی (شهرزاد)؛ از نخستین فیلمسازان زن ایران - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
کبرا سعیدی با نام هنری «شهرزاد» شاعر، نویسنده و یکی از نخستین فیلمسازان زن در ایران در هجدهم آذرماه ۱۳۲۵ در میدان راهآهن تهران به دنیا آمد. «کبرا، نام خواهرمردهام بود که شناسنامهاش را باطل نکرده بودند و شناسنامه را برای من گذاشتند. مادرم مریم صدایم میکرد…
«برای عشق محمد»
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است. من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم.
روهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
محمد خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/IhRdmC
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است. من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم.
روهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
محمد خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/IhRdmC
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
«برای عشق محمد»
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است. من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم.
روهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/1MpDqg
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است. من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم.
روهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/1MpDqg
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «برای عشق محمد» . به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا . «جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین…
«برای عشق محمد»
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «برای عشق محمد» به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا «جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین…
Forwarded from آموزشکده توانا
«برای عشق محمد»
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا
«جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین نمایشهای باله پرداخت. او نوزده سال داشت که گذرش به تهران اُفتاد.
در دههی پنجاه خورشیدی بود که این دختر جوان وارد ایران شد.
جین بینی میگوید که در آن موقعها علاوه بر خارجیهای مقیم ایران، دوستان ایرانی هم داشتیم و به یاد میآورم که یک روز پسر جوانی که بلیط اجرای ما را در تالار رودکی از دوستش گرفته بود برای تماشا به تالار آمد و همه چیز از آنجا شروع شد. جینی میگوید که ما با هم خیلی دوست شدیم و اکیپی بیرون میرفتیم.
خانم بینی میگوید که اینطوری شد که عشق من به آن مرد ایرانی، محمد عمیق و عمیقتر شد و درست چند هفته قبل از پایان قرارداد من با سازمان باله ملی ایران، من و محمد در ایران با هم ازدواج کردیم. بینی میگوید که نمیدانستیم کجا برویم. من میخواستم به بریتانیا برگردم اما محمد سربازی نرفته بود و نمیتوانست از ایران خارج بشود.او رقصندهی حرفهای نبود اما بسیار زیبا میرقصید.
بینی میگوید که محمد بود که قر ایرانی و زبان فارسی را به من یاد داد. این #رقاص باله میگوید که در همین موقع بود که انقلابی ایران را فرا گرفت که زندگی خیلیها از جمله من را تحتالشعاع قرار داد.
جین بینی در سال ۲۰۱۴ کتابی نوشته است با نام «برای عشق محمد» که در بریتانیا منتشر شده است. بینی میگوید که انقلاب #عشق او را به محمد دگرگون نکرد. بینی چند سال پس از انقلاب اسلامی به همراه محمد در ایران ماند و پس از آن هر دو از ایران بیرون آمدند.
جین بینی در کتاب «برای عشق محمد» داستان جداییشان را شرح میدهد. او مینویسد که محمد سرانجام روزی در بیرون ایران صادقانه به او گفت که او یک همجنسگرا است.
جیبن بینی میگوید که آن موقع از خودم پرسیدم که چرا محمد در همهی این سالها چیزی به من نگفته و پاسخ میدهد که طبیعی است چرا که ذهنیت جامعهی ایران در مورد این پدیدهی همجنسگرایی محافظهکارانه است. جین بینی میگوید که من این کتاب را برای همهی کسانی نوشتم که در شرایط من بودهاند. برای جامعهای نوشتم که در آن #همجنسگرایی جرم است.
.
من خواستم در این کتاب بخشی از تاریخ ایران را روایت کنم. روزهای خوب محمد و امثال او را و روزهای تلخشان را. هدفم از نوشتن کتاب عشق محمد این بود که بگویم همهی انسانها فرای جنسیتشان زندگی دارند. جیبن بینی میگوید که #عشق سابقش باعث شده که او اکنون پرچمدار ِ مبارزه برای #حقوق_همجنسگرایان در ایران باشد.
محمد خردادیان خود زندگیاش را اینگونه شرح میدهد که در یک شب سرد زمستانی در سال ۱۳۳۵ و در دوم اسفندماه و آخر شب مادر دچار در زایمان میشود و محمد خردادیان در منزل متولد میشود.
#محمدخردادیان پس از بازداشت در ایران در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب به جرم «اشاعه فساد بر روی زمین» به شلاق و ده سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شد اما نهایتا با تجدید نظر توانست از ایران خارج بشود.
#محمد_خردادیان در مورد آرزویش میگوید: «آرزوم اینه که همه این #آزادی هایی رو که دیگران دارن، مردم توی ایران داشته باشن.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/3bOLoxw
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «برای عشق محمد» به بهانهی زادروز محمد خردادیان، #رقصنده، مربی #رقص و رقصآرا «جین بینی» بالرینی است که پیش از انقلاب اسلامی به ایران آمد. او سالها در کنار رقصندگان ایرانی در زمانهای که رقص هنوز گناه و جرم و ممنوع نبود در تالار رودکی به اجرای مشهورترین…