«✍️ در ستایش روایت
احتمالا خودشان هم نمیدانستند آثاری که در حال ثبت و ضبط هستند قرار است اینقدر تاریخساز باشند. البته تاریخسازی نه فقط در قامت گزارشنویسی و خبرنگاری که از منظر سینما، روایت و هنر….
همانگونه که زیگاورتوف روس وقتی در ۱۹۱۷ دوربین به دست گرفت و از انقلابیون روس تصویربرداری میکرد، او هم نمیدانست قرار است پایهگذار سینمای مستند باشد.
سینمای مستند خود پدیدهای مستقل است و مستندساز قرار نیست سناریوی فیلم داستانی را اماده کند اما گاه این دو خط به هم نزدیک میشوند… گاه مستندها داستان قدرتمندتری میگویند و گاه داستانها ارجاعات مستندتری دارند…
تک فریم در آغوشگرفتن پدر و مادر مهسا با آن نور عجب و آن میزانسن خیرهکننده در راهروی بیمارستان قطعا در آینده منبع الهام بسیار بسیار از فیلمسازان، نقاشان و حتی موسیقیدانان خواهد شد. برای این تک فریم میشود مرثیهها سرود، میشود داستانها روایت کرد… اصلا این تک فریم خودش یک داستان که نه داستانهاست… رمانهاست… آن تک فریم نقطه اکسترمم یک درام است… درامی که فراموش نمیشود و البته خود سرآغاز درامهای چندین و چند پردهای خواهد شد…
روایت حاکسپاری مهسا امینی خود داستانی دیگرست… آن جمله معروف: «ژینا جان تو نمردی، نامت رمز خواهد شد» به زبان کردی، با آن نورِ وسطِ روزِ عمود بر مزار، با آن قاب کج که انگار اصلا تعمدیست… تازه شروع یک روایت عجیب است… یقینا مخاطبان سالهای دور این درام پرکشش را دنبال خواهند کرد تا ببیند نام مهسا رمز شد یا نه! اگر این عکس قرار نیست نقطهی اوج چندین و چند فیلم باشد پس دیگر سینما به چه درد میخورد؟ سینما باید تا سالهای سال قدردان الهه و نیلوفر باشد که چنین روایتهای سر راست و دقیق و خلاقهای را تشریح کردند. اصلا سینمای پرابتذال این روزها اگر قرار باشد زنده بماند به دست چنین آثار بیمانندی زنده خواهد ماند.
شک ندارم الهه و نیلوفر بخشی از آیندهی تاریخ سینمای جهان خواهند بود.»
متن و تصاویر برگرفته شده از صفحه:
husseinali_hamledari
#الهه_محمدی #نیلوفرحامدی #مهساامینی #سینما #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
احتمالا خودشان هم نمیدانستند آثاری که در حال ثبت و ضبط هستند قرار است اینقدر تاریخساز باشند. البته تاریخسازی نه فقط در قامت گزارشنویسی و خبرنگاری که از منظر سینما، روایت و هنر….
همانگونه که زیگاورتوف روس وقتی در ۱۹۱۷ دوربین به دست گرفت و از انقلابیون روس تصویربرداری میکرد، او هم نمیدانست قرار است پایهگذار سینمای مستند باشد.
سینمای مستند خود پدیدهای مستقل است و مستندساز قرار نیست سناریوی فیلم داستانی را اماده کند اما گاه این دو خط به هم نزدیک میشوند… گاه مستندها داستان قدرتمندتری میگویند و گاه داستانها ارجاعات مستندتری دارند…
تک فریم در آغوشگرفتن پدر و مادر مهسا با آن نور عجب و آن میزانسن خیرهکننده در راهروی بیمارستان قطعا در آینده منبع الهام بسیار بسیار از فیلمسازان، نقاشان و حتی موسیقیدانان خواهد شد. برای این تک فریم میشود مرثیهها سرود، میشود داستانها روایت کرد… اصلا این تک فریم خودش یک داستان که نه داستانهاست… رمانهاست… آن تک فریم نقطه اکسترمم یک درام است… درامی که فراموش نمیشود و البته خود سرآغاز درامهای چندین و چند پردهای خواهد شد…
روایت حاکسپاری مهسا امینی خود داستانی دیگرست… آن جمله معروف: «ژینا جان تو نمردی، نامت رمز خواهد شد» به زبان کردی، با آن نورِ وسطِ روزِ عمود بر مزار، با آن قاب کج که انگار اصلا تعمدیست… تازه شروع یک روایت عجیب است… یقینا مخاطبان سالهای دور این درام پرکشش را دنبال خواهند کرد تا ببیند نام مهسا رمز شد یا نه! اگر این عکس قرار نیست نقطهی اوج چندین و چند فیلم باشد پس دیگر سینما به چه درد میخورد؟ سینما باید تا سالهای سال قدردان الهه و نیلوفر باشد که چنین روایتهای سر راست و دقیق و خلاقهای را تشریح کردند. اصلا سینمای پرابتذال این روزها اگر قرار باشد زنده بماند به دست چنین آثار بیمانندی زنده خواهد ماند.
شک ندارم الهه و نیلوفر بخشی از آیندهی تاریخ سینمای جهان خواهند بود.»
متن و تصاویر برگرفته شده از صفحه:
husseinali_hamledari
#الهه_محمدی #نیلوفرحامدی #مهساامینی #سینما #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech