زيور پروين، #قربانی #اسيدپاشی است. يكی از قربانيان اسيدپاشی در ايران. او اين روزها چشمش، يكی از چشمانش كه هنوز تخليه نشده و اميدوار است در آينده دست كم ۱۰ درصد بينايیاش را به دست بياورد نياز به درمان فوری دارد.
#چشم مصنوعیاش الان #عفونت كرده و نياز به جراحی دارد او برای جراحی و هزينههايش نياز به كمک دارد. اين شماره حساب زيور پروين است .كسانی كه به اين قربانيان و مشكلاتشان اهميت میدهند، الان میتوانند كمک بزرگی باشند:
شماره حساب زیور پروین در بانک انصار:
6273811028522834
روایت زندگی زیور از این لینک:
http://goo.gl/3JPDo8
برگرفته از صفحهی ترانه بنییعقوب، روزنامهنگار، تهران
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#چشم مصنوعیاش الان #عفونت كرده و نياز به جراحی دارد او برای جراحی و هزينههايش نياز به كمک دارد. اين شماره حساب زيور پروين است .كسانی كه به اين قربانيان و مشكلاتشان اهميت میدهند، الان میتوانند كمک بزرگی باشند:
شماره حساب زیور پروین در بانک انصار:
6273811028522834
روایت زندگی زیور از این لینک:
http://goo.gl/3JPDo8
برگرفته از صفحهی ترانه بنییعقوب، روزنامهنگار، تهران
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Ir-Women
روایتی از زندگی زیور پروین، قربانی اسیدپاشی - کانون زنان ایرانی
ترانه بنی یعقوب - فریده غائب: دو سال از حادثه میگذرد؛ حادثهای که زندگی زیور و خانوادهاش را از این رو به آن رو کرده است. از زیور پروین سخن میگوییم. زنی که به (...)
پرستاران ایران یک هفته ربان مشکی میزنند
در پی #قربانی شدن #پرستار نیشابوری بهدلیل ابتلا به آنفلوانزا پرستاران یک هفته روبان مشکی میزنند. این اتفاق در پاسخ به درخواست قائممقام سازمان نظام پرستاری از جامعه پرستاری به احترام پرستار نیشابوری صورت میگیرد. پرستاری که پس از مراقبت از #بیمار مبتلا به آنفلوآنزا، خود نیز مبتلا شد و جان باخت.
محمد شریفی مقدم با اشاره به این اتفاق گفت: «محمد رضاییثانی، سوپروایزر بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور به علت شرکت در عملیات احیاي بیمار دچارH١N١، خود نیز مبتلا به این بیماری شده و پس از چند روز بستری شدن در آیسییو جان باخت.» او ادامه داد: «جامعه پرستاری در شوک این حادثه به سر میبرد؛ به همین خاطر به احترام جان باختن او، پرستاران به مدت یک هفته با روبان مشکی که روی روپوش خود میزنند، در محل کارشان حاضر شوند.» به گفته قائم مقام سازمان نظام پرستاری کشور، این حرکت نمادین با هدف ابراز همدردی با خانواده این #پرستار و جامعه بزرگ #پرستاران کشور
انجام میشود.
منبع: شهروند
#همبستگی
#بیماریاپیدیمیک
#آنفولانزا
@Tavaana_TavaanaTech
در پی #قربانی شدن #پرستار نیشابوری بهدلیل ابتلا به آنفلوانزا پرستاران یک هفته روبان مشکی میزنند. این اتفاق در پاسخ به درخواست قائممقام سازمان نظام پرستاری از جامعه پرستاری به احترام پرستار نیشابوری صورت میگیرد. پرستاری که پس از مراقبت از #بیمار مبتلا به آنفلوآنزا، خود نیز مبتلا شد و جان باخت.
محمد شریفی مقدم با اشاره به این اتفاق گفت: «محمد رضاییثانی، سوپروایزر بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور به علت شرکت در عملیات احیاي بیمار دچارH١N١، خود نیز مبتلا به این بیماری شده و پس از چند روز بستری شدن در آیسییو جان باخت.» او ادامه داد: «جامعه پرستاری در شوک این حادثه به سر میبرد؛ به همین خاطر به احترام جان باختن او، پرستاران به مدت یک هفته با روبان مشکی که روی روپوش خود میزنند، در محل کارشان حاضر شوند.» به گفته قائم مقام سازمان نظام پرستاری کشور، این حرکت نمادین با هدف ابراز همدردی با خانواده این #پرستار و جامعه بزرگ #پرستاران کشور
انجام میشود.
منبع: شهروند
#همبستگی
#بیماریاپیدیمیک
#آنفولانزا
@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت زادروز ِ سرکیس جانبازیان، پدر رقص باله ایران
سرکیس در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۱۳ برابر با بیستوششم دیماه ۱۲۹۲ در شهر آرماویر ارمنستان پا به زندگی گذاشت. او پس از آنکه تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد برای ادامهی تحصیل به سنپترزبورگ رفت و از هنرستان باله واگانو به عنوان سولیست و مربی رقص فارغالتحصیل شد. پس از این سرکیس تحصیلاتش را در رشتهی #ژیمناستیک در دانشگاه ورزش لسزاف پی گرفت. او پس از این از آکادمی باله «واگانووا» که از معروفترین و قدیمیترین موسسات آموزشی رقص باله در دنیا است فارغالتحصیل شد.
دولت روسیه فشار بر ارامنه را افزایش داد. سرکیس جانبازیان به دلیل همین فشارها در سال ۱۳۱۷ خورشیدی به همراه خانوادهی خود به ایران مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل ناآرامیهای سیاسی و قوانین مهاجرت به مهاجران اجازهی اقامت در شهر تهران داده نمیشد و از اینرو #جانبازیان در شهر قزوین ساکن شد. گفتوگوی سرکیس جانبازیان با شهردار قزوین برای درک شرایط آن روزگار برای هنر رقص باله نکتهآموز است:
«شهردار: شما چه کارهاید؟
جانبازیان: کارگردان.
شهردار: کارگردان یعنی چی؟
جانبازیان: من معلم باله هستم.
شهردار: باله چیه؟
جانبازیان: باله یک زمینهی هنری است که رقص...
شهردار (با فریاد): خجالت نمیکشی؟ تو با این هیکل گنده میخوای رقص یاد بدی؟»
جانبازیان مصمم بود که مدرسهی تخصصی برای آموزش رقص ایجاد کند و از بازی ِ روزگار اینکه دختر همان شهردار یکی از شاگردان جانبازیان شد.
افسوس که عمر جانبازیان چندان نپایید و او در بیستم آذرماه ۱۳۴۲ و در سن ۴۹ سالگی به دلیل سکتهی قلبی درگذشت. پی از مرگ جانبازیان، همسرش فلور ادارهی هنرستان رقص او را برعهده گرفت. آنا که از سه سالگی در مکتب رقص پدر بالیده بود و در زمان مرگ پدر تنها یازده سال سن داشت با حمایت مادر و وزرات فرهنگ و هنر برای ادامهی تحصیل در رقص به شوروی رفت. آنا میگوید که به خود قول داده بود که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن ادامه بازسازی کند اما وقوع انقلاب اسلامی مانع از آن شد: «من به خودم قول داده بودم که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن بازسازی کنم اما متاسفانه وقوع انقلاب اسلامی به من اجازه نداد تا کاری را که آغاز کرده بودم به پایان برسانم.»
هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازهی #ایرانی در مورد #رقص باله پس از انقلاب اسلامی میگوید که در میان کارهای هنری، باله بزرگترین #قربانی انقلاب بود و هیچ هنری به اندازهی باله صدمه ندید. او میگوید: «باله را توی ظرف آشغالدانی انداختند و رفتگر محله آمد آن را برد. باله بعد از #انقلاب کاملاً از بین رفت. امروز هیچ نشانهای از آن به چشم نمیخورد که حتی زمانی باله بتواند دوباره در ایران پا بگیرد.»
چنگیزیان در پاسخ ِ این پرسش که آیا روزی باله به #ایران بازخواهد گشت یا نه میگوید که امیدی به بازگشت هنر باله به ایران ندارد. «هیچ امیدی در این باره وجود ندارد. مگر اینکه معجزهی عجیب و غریبی اتفاق بیافتد. من بعد از انقلاب با یکی از کارگردانهای خیلی معروف #سینما صحبت کردم. او به من گفت که ما در سینما فوری دست به کار شدیم که آن بلایی که سر باله آمد، سر سینمای ایران نیاید و به همین خاطر، رضایت دادیم مقداری فیلمها را مطابق میل جمهوری اسلامی بسازیم و این اتفاق در مورد #باله نمیتوانست بیافتد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/eEMM9g
@Tavaana_TavaanaTech
#رقصباله
#سرکیسجانبازیان
سرکیس در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۱۳ برابر با بیستوششم دیماه ۱۲۹۲ در شهر آرماویر ارمنستان پا به زندگی گذاشت. او پس از آنکه تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد برای ادامهی تحصیل به سنپترزبورگ رفت و از هنرستان باله واگانو به عنوان سولیست و مربی رقص فارغالتحصیل شد. پس از این سرکیس تحصیلاتش را در رشتهی #ژیمناستیک در دانشگاه ورزش لسزاف پی گرفت. او پس از این از آکادمی باله «واگانووا» که از معروفترین و قدیمیترین موسسات آموزشی رقص باله در دنیا است فارغالتحصیل شد.
دولت روسیه فشار بر ارامنه را افزایش داد. سرکیس جانبازیان به دلیل همین فشارها در سال ۱۳۱۷ خورشیدی به همراه خانوادهی خود به ایران مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل ناآرامیهای سیاسی و قوانین مهاجرت به مهاجران اجازهی اقامت در شهر تهران داده نمیشد و از اینرو #جانبازیان در شهر قزوین ساکن شد. گفتوگوی سرکیس جانبازیان با شهردار قزوین برای درک شرایط آن روزگار برای هنر رقص باله نکتهآموز است:
«شهردار: شما چه کارهاید؟
جانبازیان: کارگردان.
شهردار: کارگردان یعنی چی؟
جانبازیان: من معلم باله هستم.
شهردار: باله چیه؟
جانبازیان: باله یک زمینهی هنری است که رقص...
شهردار (با فریاد): خجالت نمیکشی؟ تو با این هیکل گنده میخوای رقص یاد بدی؟»
جانبازیان مصمم بود که مدرسهی تخصصی برای آموزش رقص ایجاد کند و از بازی ِ روزگار اینکه دختر همان شهردار یکی از شاگردان جانبازیان شد.
افسوس که عمر جانبازیان چندان نپایید و او در بیستم آذرماه ۱۳۴۲ و در سن ۴۹ سالگی به دلیل سکتهی قلبی درگذشت. پی از مرگ جانبازیان، همسرش فلور ادارهی هنرستان رقص او را برعهده گرفت. آنا که از سه سالگی در مکتب رقص پدر بالیده بود و در زمان مرگ پدر تنها یازده سال سن داشت با حمایت مادر و وزرات فرهنگ و هنر برای ادامهی تحصیل در رقص به شوروی رفت. آنا میگوید که به خود قول داده بود که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن ادامه بازسازی کند اما وقوع انقلاب اسلامی مانع از آن شد: «من به خودم قول داده بودم که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن بازسازی کنم اما متاسفانه وقوع انقلاب اسلامی به من اجازه نداد تا کاری را که آغاز کرده بودم به پایان برسانم.»
هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازهی #ایرانی در مورد #رقص باله پس از انقلاب اسلامی میگوید که در میان کارهای هنری، باله بزرگترین #قربانی انقلاب بود و هیچ هنری به اندازهی باله صدمه ندید. او میگوید: «باله را توی ظرف آشغالدانی انداختند و رفتگر محله آمد آن را برد. باله بعد از #انقلاب کاملاً از بین رفت. امروز هیچ نشانهای از آن به چشم نمیخورد که حتی زمانی باله بتواند دوباره در ایران پا بگیرد.»
چنگیزیان در پاسخ ِ این پرسش که آیا روزی باله به #ایران بازخواهد گشت یا نه میگوید که امیدی به بازگشت هنر باله به ایران ندارد. «هیچ امیدی در این باره وجود ندارد. مگر اینکه معجزهی عجیب و غریبی اتفاق بیافتد. من بعد از انقلاب با یکی از کارگردانهای خیلی معروف #سینما صحبت کردم. او به من گفت که ما در سینما فوری دست به کار شدیم که آن بلایی که سر باله آمد، سر سینمای ایران نیاید و به همین خاطر، رضایت دادیم مقداری فیلمها را مطابق میل جمهوری اسلامی بسازیم و این اتفاق در مورد #باله نمیتوانست بیافتد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/eEMM9g
@Tavaana_TavaanaTech
#رقصباله
#سرکیسجانبازیان
من در قرچک ورامین بزرگ شدم
بچه بودیم؛ تابستان که میشد عزایمان میشد، نه تفریح، نه بازی، نه سرگرمی و نه جایی که نیرو و انرژی و توان بچگیمان را به هنری، خلاقیتی، ورزشی، کاری تبدیل کنیم، تنها جایی که داشتیم برویم کوچه بود، آنهم با محدودیتهای فراوان که مادر من از این نظر می تواند نام خودش را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. حالا که بزرگ شدهام و به همه چیز از دور نگاه میکنم، تحسینش میکنم، به خاطر همه وقت و انرژیای که صرف کرد، برای مراقبت از ما در مقابل آسیبهای اجتماعی محیطی که در آن زندگی میکردیم.
من در قرچک ورامین بزرگ شدم، گل تپه و خیرآباد را میدانم کجاست، با بافت مردمیِ شهر آشنا هستم، با میزان جرمهای پنهان و آشکاری که رخ می دهد، از نزدیک نوجوانان آلوده به مواد مخدر، زنان آبرودار تن فروش، خانوادههای فروپاشیده از اعتیاد، بچههای دزد در مدرسه، همه را دیدهام. شما فقط حکایت محمد بیجه و قتلهای مکررش را در پاک دشت #ورامین شنیدهاید، من معلم یک دختر ۱۶ ساله بودم که مَرد متاهلی بعد از #تجاوز به او با او رابطه دوستانه آغاز کرده بود و بعد از مدتی به بارداری دختر منجر شدهبود و دختر با جنین مرده در شکم دچار عفونت حاد شده بود و مدرسه میآمد و خانوادهاش از این موضوع بیاطلاع بودند.
من معلم این دختر ۱۶ساله بودهام در همان مدرسهای که خودم درس خواندم. زنی که خودش را آتش زد به خاطر آنکه شب قبلش همسرش زنی را به خانه می آورد و می گوید که صیغهاش کردم و جایی ندارم که ببرمش و آنها فقط در یک اتاق ۲۴ متری زندگی میکردند. به زن و دو کودکش میگوید که در آن سوی اتاق بخوابند و خودش و زن صیغهایاش در گوشه دیگر. صبح فردا، زن اول مرد، خودش را جلوی چشم دختر ۷ سالهاش آتش میزند، زن میمیرد، دخترش لال میشود، پسرشان بعد از چندی افسرده میشود، آلوده به #موادمخدر میشود و دوباره به همان چرخه معیوب باز میگردد، مرد با یک زن شاغل ازدواج میکند، چند سال بعد زن دوم هم دست دختر نیمه گویا را میگیرد و از زندگی مرد میرود.
اینها را از صفحه حوادث روزنامهها بر نداشتهام، اینها و هزار اتفاق دیگر را از نزدیک دیدهام. اتفاق اخیر در مورد آن طفل نازنین را که شنیدم تمام این حادثهها جلوی چشمم زنده شدند، چرخه فقر، بدبختی، فساد و بی توجهی در همه جا قربانی میگیرد و بچهها سادهتر از همه، قربانی محیطهایی از این دست هستند.
این بودجهها که برای به اصطلاح آبادانی صرف میشود دقیقا کجا میرود که بدبختی گریبان مردمان اطراف نشین را رها نمیکند؟ جُرم روی جُرم، بچه ۱۷ ساله، کودک ۶ ساله، این ماجرا و اتفاقات از این دست، یک #قربانی ندارد، انگشت اتهام را نمیشود سمت یک نفر گرفت، آن انگشت را بچرخانید به سوی سیستمی که سالانه مثلا برای دیده نشدن تار موی زنانِ شهرهای بزرگ بیش از #اشتغال زایی و فعالیتهای فرهنگی و تفریحی و افزایش روحیه خودباوری و ارزشمندگرایی مردمان #حاشیهنشین و نقاط #محروم هزینه میکند.
آن پسر ۱۷ ساله قربانی دیگر آن سر این حادثه است. میتوان هزار صفحه دیگر در این مورد نوشت و از هزار سمت دیگر به این موضوع پرداخت. کاش جامعهشناسان، آسیب شناسان، محققان و تحلیلگران در آن سرزمین ارزشمندتر بودند و ترس از دوزخ و حرص بهشت برای کاهش جرم، جای خودش را به تحقیقات و مطالعات میبخشید.
منبع: رادیو زمانه
@Tavaana_TavaanaTech
بچه بودیم؛ تابستان که میشد عزایمان میشد، نه تفریح، نه بازی، نه سرگرمی و نه جایی که نیرو و انرژی و توان بچگیمان را به هنری، خلاقیتی، ورزشی، کاری تبدیل کنیم، تنها جایی که داشتیم برویم کوچه بود، آنهم با محدودیتهای فراوان که مادر من از این نظر می تواند نام خودش را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. حالا که بزرگ شدهام و به همه چیز از دور نگاه میکنم، تحسینش میکنم، به خاطر همه وقت و انرژیای که صرف کرد، برای مراقبت از ما در مقابل آسیبهای اجتماعی محیطی که در آن زندگی میکردیم.
من در قرچک ورامین بزرگ شدم، گل تپه و خیرآباد را میدانم کجاست، با بافت مردمیِ شهر آشنا هستم، با میزان جرمهای پنهان و آشکاری که رخ می دهد، از نزدیک نوجوانان آلوده به مواد مخدر، زنان آبرودار تن فروش، خانوادههای فروپاشیده از اعتیاد، بچههای دزد در مدرسه، همه را دیدهام. شما فقط حکایت محمد بیجه و قتلهای مکررش را در پاک دشت #ورامین شنیدهاید، من معلم یک دختر ۱۶ ساله بودم که مَرد متاهلی بعد از #تجاوز به او با او رابطه دوستانه آغاز کرده بود و بعد از مدتی به بارداری دختر منجر شدهبود و دختر با جنین مرده در شکم دچار عفونت حاد شده بود و مدرسه میآمد و خانوادهاش از این موضوع بیاطلاع بودند.
من معلم این دختر ۱۶ساله بودهام در همان مدرسهای که خودم درس خواندم. زنی که خودش را آتش زد به خاطر آنکه شب قبلش همسرش زنی را به خانه می آورد و می گوید که صیغهاش کردم و جایی ندارم که ببرمش و آنها فقط در یک اتاق ۲۴ متری زندگی میکردند. به زن و دو کودکش میگوید که در آن سوی اتاق بخوابند و خودش و زن صیغهایاش در گوشه دیگر. صبح فردا، زن اول مرد، خودش را جلوی چشم دختر ۷ سالهاش آتش میزند، زن میمیرد، دخترش لال میشود، پسرشان بعد از چندی افسرده میشود، آلوده به #موادمخدر میشود و دوباره به همان چرخه معیوب باز میگردد، مرد با یک زن شاغل ازدواج میکند، چند سال بعد زن دوم هم دست دختر نیمه گویا را میگیرد و از زندگی مرد میرود.
اینها را از صفحه حوادث روزنامهها بر نداشتهام، اینها و هزار اتفاق دیگر را از نزدیک دیدهام. اتفاق اخیر در مورد آن طفل نازنین را که شنیدم تمام این حادثهها جلوی چشمم زنده شدند، چرخه فقر، بدبختی، فساد و بی توجهی در همه جا قربانی میگیرد و بچهها سادهتر از همه، قربانی محیطهایی از این دست هستند.
این بودجهها که برای به اصطلاح آبادانی صرف میشود دقیقا کجا میرود که بدبختی گریبان مردمان اطراف نشین را رها نمیکند؟ جُرم روی جُرم، بچه ۱۷ ساله، کودک ۶ ساله، این ماجرا و اتفاقات از این دست، یک #قربانی ندارد، انگشت اتهام را نمیشود سمت یک نفر گرفت، آن انگشت را بچرخانید به سوی سیستمی که سالانه مثلا برای دیده نشدن تار موی زنانِ شهرهای بزرگ بیش از #اشتغال زایی و فعالیتهای فرهنگی و تفریحی و افزایش روحیه خودباوری و ارزشمندگرایی مردمان #حاشیهنشین و نقاط #محروم هزینه میکند.
آن پسر ۱۷ ساله قربانی دیگر آن سر این حادثه است. میتوان هزار صفحه دیگر در این مورد نوشت و از هزار سمت دیگر به این موضوع پرداخت. کاش جامعهشناسان، آسیب شناسان، محققان و تحلیلگران در آن سرزمین ارزشمندتر بودند و ترس از دوزخ و حرص بهشت برای کاهش جرم، جای خودش را به تحقیقات و مطالعات میبخشید.
منبع: رادیو زمانه
@Tavaana_TavaanaTech
چرا قربانیان #کودکآزاری سکوت میکنند؟
تحقیقات اخیر در اقصی نقاط دنیا ثابت کرده است که درصد بسیار کمی از قربانیان کودک آزاری جنسی، واقعه دهشت انگیز زندگی خود را با کسی در میان میگذارند. این بحث تا آن جا پیشرفته که اخیرا سازمانهای بینالمللی حفظ حقوق کودکان، آمار موجود را مثل نوک کوه یخی مهیب میدانند که بخش اعظم آن از دیدهها پنهان است. ولی چرا این قربانیان سکوت میکنند؟
دلایل مربوط به کودکان
برای کودکان تجربه جنسی در سنین پایین بسیار مبهم است. کودکان اطلاعی از کیفیت عمل جنسی ندارند و اگر هم دارند بسیار نامشخص و مبهم است. برای آنها این دنیا ناشناخته است. در عین حال بدلیل واکنشهای بدنی در حین عمل جنسی، آنها احساسات بسیار عجیب و سردرگمی پیدا میکنند.
هر چند که آنها به زودی ماهیت نادرست عمل را درک میکنند ولی مدتها طول میکشد که آن را گزارش کنند. این موضوع وقتی پیچیدهتر و بغرنجتر میگردد که کودک آزاران از روشهای متفاوت تطمیع و تهدید استفاده میکنند.
به همین دلیل مهم، در موارد بسیاری کودکان به دلیل ترس، از هر گونه صحبت یا گزارش سرباز میزنند. کودکان در بسیاری موارد بر این باورند که عدم گزارش بخشی از راه حل مسئله است. از آنجایی که آنها خود را غرق در گناه میدانند، حاضر نیستند با گزارش آن باعث مشکلات بیشتری برای خود و خانوادهشان شوند.
دلیل دیگری که کودکان از گزارش سر باز میزنند این است که نمیدانند چگونه و به چه کسی گزارش کنند. این امر مخصوصا در آزارهای داخل خانواده که تقریبا نیمی از آزارها را شامل میشود، اهمیت صد چندان پیدا میکند.
دلایل مربوط به بزرگسالان و #والدین
عموما اطلاع رسانی در مورد آزار جنسی بسیار محدود و همیشه در هالهای از ابهام بوده است. تابوی مسائل جنسی در خانوادها باعث شده والدین بیشتر ترجیح بدهند که از این بحثها اجتناب کنند و کمتر در مورد تبعات آن بحث و بررسی کنند.
بحث #امنیت_جنسی عموما در چارچوب قوانین اجتماعی دنبال میشود ولی متاسفانه این امر در جامعه ما هنوز دارای محدودیت های فراوان فرهنگی، مذهبی و سیاسی است. در نتیجه به دلیل عدم بحث کافی در جامعه، نه تنها مردم از شدت و ماهیت بسیار خطرناک این مشکل به اندازه کافی اطلاع ندارند بلکه اعتقادات غیر سازندهای هم پیدا میکنند؛ مثلا کودک قربانی یا خانواده او را هم گناهکار میدانند.
بیاطلاعی والدین و دیگر افراد دست اندر کار باعث میشود به کرات فرصتهای طلایی برای گوش فرا دادن به کودکان #قربانی از دست برود.
اگر فرد متجاوز در موقعیت اجتماعی بالایی باشد متاسفانه بعضی از خانوادهها بدلیل نبود مراکز حمایتی و ترس از "بدتر شدن ماجرا" از گزارش واقعه منصرف میشوند.
بعضی از خانوادهها هم بر پایه اعتقاد نادرست که گزارش ماجرا، مشکل را پیچیدهتر میکند خود شروع به درمان آن میکنند. این درمانها عموما نادرست و نارسا بوده و باعث وخیمتر شدن وضعیت قربانی میشود.
اگر شخص متجاوز در میان اقوام و فامیل باشد، بعضی خانوادهها بدلیل اینکه طرح موضوع باعث مشکلات عدیده در دیگر خانواده ها میشود از گزارش موضوع صرفنظر میکنند.
دلایل مربوط به قانونگزاران و مدیران جامعه
کودکان آزار دیده دچار حس شدید نا امنی و گناه میشوند. تامین امنیت این کودکان بسیار مهم است چرا که اگر کودکی احساس #امنیت نکند زبانی برای شکایت نخواهد داشت.
به همین دلیل، پیگیری #آزار_جنسی کودکان نیازمند قوانین حمایتی قوی است. نبود یا کمبود حمایتهای قانونی و اجتماعی از کودکان ،حس #ناامنی کودکان را بیش از پیش بالا میبرد.
آزاردهندگان جنسی کودکان در بیشتر کشورهای دنیا به عنوان متهم تحت پیگرد جدی قانونی قرار میگیرند. برای این جرم در بیشتر کشورها مجازاتهای سختی در نظر گرفته میشود تا موارد و دفعات جرم را محدود کنند.
به همین دلیل نقش قانون مشخص و موثر در حمایت کودکان و محدودیت کودکآزاران بسیار حیاتی و لازم است.
عدم وجود قانون حمایتی مدلل باعث تعدی روز افزون کودکآزاران به حریم بسیار شکننده کودکان مظلوم میگردد. مدیران جامعه با حمایت و برنامهریزی نیروهای مردمی و دولتی میتوانند مامن و امیدی برای این کودکان و خانوادههایشان فراهم آورند و عامل مهمی در کنترل تعدیهای احتمالی باشند.
همه ما در مقابل این کودکان #مسئولیت داریم و تا زمانی که امنیت لازم را فراهم نکنیم تا آنها درباره دردهایشان لب به سخن بگشایند، این #کودکان و #قربانیان همچنان خاموش خواهند ماند.
دکتر مجتبی شیری
روانپزشک کودک و نوجوان
@Tavaana_TavaanaTech
تحقیقات اخیر در اقصی نقاط دنیا ثابت کرده است که درصد بسیار کمی از قربانیان کودک آزاری جنسی، واقعه دهشت انگیز زندگی خود را با کسی در میان میگذارند. این بحث تا آن جا پیشرفته که اخیرا سازمانهای بینالمللی حفظ حقوق کودکان، آمار موجود را مثل نوک کوه یخی مهیب میدانند که بخش اعظم آن از دیدهها پنهان است. ولی چرا این قربانیان سکوت میکنند؟
دلایل مربوط به کودکان
برای کودکان تجربه جنسی در سنین پایین بسیار مبهم است. کودکان اطلاعی از کیفیت عمل جنسی ندارند و اگر هم دارند بسیار نامشخص و مبهم است. برای آنها این دنیا ناشناخته است. در عین حال بدلیل واکنشهای بدنی در حین عمل جنسی، آنها احساسات بسیار عجیب و سردرگمی پیدا میکنند.
هر چند که آنها به زودی ماهیت نادرست عمل را درک میکنند ولی مدتها طول میکشد که آن را گزارش کنند. این موضوع وقتی پیچیدهتر و بغرنجتر میگردد که کودک آزاران از روشهای متفاوت تطمیع و تهدید استفاده میکنند.
به همین دلیل مهم، در موارد بسیاری کودکان به دلیل ترس، از هر گونه صحبت یا گزارش سرباز میزنند. کودکان در بسیاری موارد بر این باورند که عدم گزارش بخشی از راه حل مسئله است. از آنجایی که آنها خود را غرق در گناه میدانند، حاضر نیستند با گزارش آن باعث مشکلات بیشتری برای خود و خانوادهشان شوند.
دلیل دیگری که کودکان از گزارش سر باز میزنند این است که نمیدانند چگونه و به چه کسی گزارش کنند. این امر مخصوصا در آزارهای داخل خانواده که تقریبا نیمی از آزارها را شامل میشود، اهمیت صد چندان پیدا میکند.
دلایل مربوط به بزرگسالان و #والدین
عموما اطلاع رسانی در مورد آزار جنسی بسیار محدود و همیشه در هالهای از ابهام بوده است. تابوی مسائل جنسی در خانوادها باعث شده والدین بیشتر ترجیح بدهند که از این بحثها اجتناب کنند و کمتر در مورد تبعات آن بحث و بررسی کنند.
بحث #امنیت_جنسی عموما در چارچوب قوانین اجتماعی دنبال میشود ولی متاسفانه این امر در جامعه ما هنوز دارای محدودیت های فراوان فرهنگی، مذهبی و سیاسی است. در نتیجه به دلیل عدم بحث کافی در جامعه، نه تنها مردم از شدت و ماهیت بسیار خطرناک این مشکل به اندازه کافی اطلاع ندارند بلکه اعتقادات غیر سازندهای هم پیدا میکنند؛ مثلا کودک قربانی یا خانواده او را هم گناهکار میدانند.
بیاطلاعی والدین و دیگر افراد دست اندر کار باعث میشود به کرات فرصتهای طلایی برای گوش فرا دادن به کودکان #قربانی از دست برود.
اگر فرد متجاوز در موقعیت اجتماعی بالایی باشد متاسفانه بعضی از خانوادهها بدلیل نبود مراکز حمایتی و ترس از "بدتر شدن ماجرا" از گزارش واقعه منصرف میشوند.
بعضی از خانوادهها هم بر پایه اعتقاد نادرست که گزارش ماجرا، مشکل را پیچیدهتر میکند خود شروع به درمان آن میکنند. این درمانها عموما نادرست و نارسا بوده و باعث وخیمتر شدن وضعیت قربانی میشود.
اگر شخص متجاوز در میان اقوام و فامیل باشد، بعضی خانوادهها بدلیل اینکه طرح موضوع باعث مشکلات عدیده در دیگر خانواده ها میشود از گزارش موضوع صرفنظر میکنند.
دلایل مربوط به قانونگزاران و مدیران جامعه
کودکان آزار دیده دچار حس شدید نا امنی و گناه میشوند. تامین امنیت این کودکان بسیار مهم است چرا که اگر کودکی احساس #امنیت نکند زبانی برای شکایت نخواهد داشت.
به همین دلیل، پیگیری #آزار_جنسی کودکان نیازمند قوانین حمایتی قوی است. نبود یا کمبود حمایتهای قانونی و اجتماعی از کودکان ،حس #ناامنی کودکان را بیش از پیش بالا میبرد.
آزاردهندگان جنسی کودکان در بیشتر کشورهای دنیا به عنوان متهم تحت پیگرد جدی قانونی قرار میگیرند. برای این جرم در بیشتر کشورها مجازاتهای سختی در نظر گرفته میشود تا موارد و دفعات جرم را محدود کنند.
به همین دلیل نقش قانون مشخص و موثر در حمایت کودکان و محدودیت کودکآزاران بسیار حیاتی و لازم است.
عدم وجود قانون حمایتی مدلل باعث تعدی روز افزون کودکآزاران به حریم بسیار شکننده کودکان مظلوم میگردد. مدیران جامعه با حمایت و برنامهریزی نیروهای مردمی و دولتی میتوانند مامن و امیدی برای این کودکان و خانوادههایشان فراهم آورند و عامل مهمی در کنترل تعدیهای احتمالی باشند.
همه ما در مقابل این کودکان #مسئولیت داریم و تا زمانی که امنیت لازم را فراهم نکنیم تا آنها درباره دردهایشان لب به سخن بگشایند، این #کودکان و #قربانیان همچنان خاموش خواهند ماند.
دکتر مجتبی شیری
روانپزشک کودک و نوجوان
@Tavaana_TavaanaTech
"بیایید در این روز صدای آمانج ویسی باشیم
به بهانه ی 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام
goo.gl/ByYwxZ
10سال زندان بدون حتی یک روز مرخصی
ئامانج ویسی 10 سال است که منتظر اجرای حکم قصاص اش است
ئامانج کە پسرک 15سالەای بود الان جوان 25 سالەای است کە 10 سال از بهترین دوران زندگی خود را در زندان بە سر می برد، ئامانج قربانی نزاع خانوادگی ست کە بە دلیل اشتباهی پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود بە قتل میرساند.
در همین نزدیکیها، در میان هیاهوی خیابانها و تکاپوی مردم برای زندگی! با فاصلهٔ اندکی. نە ببخشید دقیقا داخل شهر همان جا که گروهی از انسانها بە زندگی خود می اندیشند و درس زندگی بگیرند، گروهی دیگر درس مرگ میآموزند.
بی گمان دیوارهای ۴ متری، درب فولادی، سیمهای خاردار و برجکهای نگهبانی، که هر لحظه آماده شلیک هستند، برای رهگذران آنجا عادیتر از خوردن آب و تماشای تلویزیون است، اما از دید کسی که یک روز، در آن کشتار گاه عواطف و احساسات انسانی، داغ زندان بر پیشانی دلش نهاده است، میداند که سوز این سخن از کجا تا به کجاست.
جزیره نیست، اما به سلامت از آن رهیدن اقبال میخواهد، کویر نیست، اما نیشها و شلاقها و گرسنگیها و فحاشیها و رفتارهای غیرانسانی، در آن دست کمی از سوزش آفتاب کویر و بادها و رملهای جان گزای کویر ندارد، هر نامی را میتوان بدان نهاد به جز نامهای نیک انسانی و اخلاقی. القابی همچون کشتارگاه عواطف و اندیشهها و اخلاقها و انسانیتها، برازندهٔ شرایطی است که در آنجا فراهم است. بی رحمی و شقاوت و بددهنی غباری است که از آن توفان، آنجا بر تن رهگذرانش مینشیند..."
متن فوق را یکی از همراهان توانا فرستاده است.
آمانج ویسی کودک-مجرمی که در ۱۵ سالگی به اتهام قتل دستگیر و به اعدام محکوم شد، پس از گذشت ۱۰ سال همچنان درسایه شوم مرگ در زندان مریوان نگهداری میشود. او دیگر کودک نیست.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آمانج (ئامانج) ویسی متولد ۱۳۷۰ در سال ۸۵ به اتهام قتل پسرعمویش در حالی که فقط ۱۵ سال داشت دستگیر و اندکی بعد به اعدام محکوم شد. وی مدت ۱۰ سال است که منتظر اجرای حکم قصاص در زندان به سر می برد.
یکی از نزدیکان این کودک-مجرم در معرض خطر اعدام، در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “آمانج قربانی نزاع خانوادگیست کە پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود در سال ۸۵ بە قتل رساند.”
.
این منبع مطلع همچنین افزود: “آماج شش سال اول از ایام زندان خود را در زندان سنندج نگهداری میشد و پس از آن به زندان مریوان منتقل شده است.”
منبع نزدیک به خانواده ویسی در مورد شرایط جسمی این کودک-مجرم محکوم به اعدام در زندان تصریح کرد: “چندبار به دلیل مشکلات روده در بیمارستان بستری شده و یکبار نیز برای مشکلات دندانش به یکی از دندانپزشکیهای داخل شهر منتقل شده بود.”
محکومیت آمانج ویسی به اعدام در حالی است که با توجه به ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اسلامی این جوان به دلیل صغر سن تنها باید به پرداخت دیه و زندان محکوم شود.
مرتبط:
ز گهواره تا گور: گزارشی از اعدام کودکان در ایران
goo.gl/gVWSsr
اعدام کودکان: کارتون مانا نیستانی
goo.gl/5zVWWd
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانه ی 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام
goo.gl/ByYwxZ
10سال زندان بدون حتی یک روز مرخصی
ئامانج ویسی 10 سال است که منتظر اجرای حکم قصاص اش است
ئامانج کە پسرک 15سالەای بود الان جوان 25 سالەای است کە 10 سال از بهترین دوران زندگی خود را در زندان بە سر می برد، ئامانج قربانی نزاع خانوادگی ست کە بە دلیل اشتباهی پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود بە قتل میرساند.
در همین نزدیکیها، در میان هیاهوی خیابانها و تکاپوی مردم برای زندگی! با فاصلهٔ اندکی. نە ببخشید دقیقا داخل شهر همان جا که گروهی از انسانها بە زندگی خود می اندیشند و درس زندگی بگیرند، گروهی دیگر درس مرگ میآموزند.
بی گمان دیوارهای ۴ متری، درب فولادی، سیمهای خاردار و برجکهای نگهبانی، که هر لحظه آماده شلیک هستند، برای رهگذران آنجا عادیتر از خوردن آب و تماشای تلویزیون است، اما از دید کسی که یک روز، در آن کشتار گاه عواطف و احساسات انسانی، داغ زندان بر پیشانی دلش نهاده است، میداند که سوز این سخن از کجا تا به کجاست.
جزیره نیست، اما به سلامت از آن رهیدن اقبال میخواهد، کویر نیست، اما نیشها و شلاقها و گرسنگیها و فحاشیها و رفتارهای غیرانسانی، در آن دست کمی از سوزش آفتاب کویر و بادها و رملهای جان گزای کویر ندارد، هر نامی را میتوان بدان نهاد به جز نامهای نیک انسانی و اخلاقی. القابی همچون کشتارگاه عواطف و اندیشهها و اخلاقها و انسانیتها، برازندهٔ شرایطی است که در آنجا فراهم است. بی رحمی و شقاوت و بددهنی غباری است که از آن توفان، آنجا بر تن رهگذرانش مینشیند..."
متن فوق را یکی از همراهان توانا فرستاده است.
آمانج ویسی کودک-مجرمی که در ۱۵ سالگی به اتهام قتل دستگیر و به اعدام محکوم شد، پس از گذشت ۱۰ سال همچنان درسایه شوم مرگ در زندان مریوان نگهداری میشود. او دیگر کودک نیست.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آمانج (ئامانج) ویسی متولد ۱۳۷۰ در سال ۸۵ به اتهام قتل پسرعمویش در حالی که فقط ۱۵ سال داشت دستگیر و اندکی بعد به اعدام محکوم شد. وی مدت ۱۰ سال است که منتظر اجرای حکم قصاص در زندان به سر می برد.
یکی از نزدیکان این کودک-مجرم در معرض خطر اعدام، در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “آمانج قربانی نزاع خانوادگیست کە پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود در سال ۸۵ بە قتل رساند.”
.
این منبع مطلع همچنین افزود: “آماج شش سال اول از ایام زندان خود را در زندان سنندج نگهداری میشد و پس از آن به زندان مریوان منتقل شده است.”
منبع نزدیک به خانواده ویسی در مورد شرایط جسمی این کودک-مجرم محکوم به اعدام در زندان تصریح کرد: “چندبار به دلیل مشکلات روده در بیمارستان بستری شده و یکبار نیز برای مشکلات دندانش به یکی از دندانپزشکیهای داخل شهر منتقل شده بود.”
محکومیت آمانج ویسی به اعدام در حالی است که با توجه به ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اسلامی این جوان به دلیل صغر سن تنها باید به پرداخت دیه و زندان محکوم شود.
مرتبط:
ز گهواره تا گور: گزارشی از اعدام کودکان در ایران
goo.gl/gVWSsr
اعدام کودکان: کارتون مانا نیستانی
goo.gl/5zVWWd
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. "بیایید در این روز صدای #آمانج_ویسی باشیم به بهانه ی 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با #مجازات_اعدام . 10سال زندان بدون حتی یک روز #مرخصی . ئامانج ویسی 10 سال است که منتظر اجرای حکم #قصاص اش است. ئامانج کە پسرک 15سالەای بود الان جوان 25 سالەای است کە 10 سال…
اسیدپاشی به زنان در اصفهان
کاری از مانا نیستانی
دو سال پیش در چنین روزهایی این خبر روز ایران بود:
«به گزارش منابع خبری در هفتههای اخیر، حداقل شش زن جوان قربانی اسیدپاشی تنها در بیمارستان فیض اصفهان بستری شدهاند. گفته میشود جوان، زیبا و غیر چادری بودن، خصوصیات مشترک تمام زنهایی است که در هفتههای اخیر در اصفهان قربانی اسیدپاشی شدهاند.
این درحالی است که در روزهای گذشته، مجلس شورای اسلامی، کلیات طرحی را در حمایت از «آمران به معروف و ناهیان از منکر» به تصویب رساند که در آن اختیارات گستردهای برای افراد و گروههای سازمانیافته در خصوص تذکر به شهروندان در نظر گرفته شده است.»
یکی از همراهان توانا مینویسد:
«دو سال گذشت اما خبری از دستگیری و مجازات این اسیدپاشها نیامد. کافی است که منتقدی در کورهدهاتی در ایران علیه نظام مستقر انتقادی بکند تا به سرعت برق و باد دستگیر بشود اما اسیدپاشها در نظامی که خودش را امنترین نظام جهان میداند هنوز مشخص نشدهاند.»
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/qBihYP
در اینستاگرام توانا بنویسید.
@Tavaana_TavaanaTech
کاری از مانا نیستانی
دو سال پیش در چنین روزهایی این خبر روز ایران بود:
«به گزارش منابع خبری در هفتههای اخیر، حداقل شش زن جوان قربانی اسیدپاشی تنها در بیمارستان فیض اصفهان بستری شدهاند. گفته میشود جوان، زیبا و غیر چادری بودن، خصوصیات مشترک تمام زنهایی است که در هفتههای اخیر در اصفهان قربانی اسیدپاشی شدهاند.
این درحالی است که در روزهای گذشته، مجلس شورای اسلامی، کلیات طرحی را در حمایت از «آمران به معروف و ناهیان از منکر» به تصویب رساند که در آن اختیارات گستردهای برای افراد و گروههای سازمانیافته در خصوص تذکر به شهروندان در نظر گرفته شده است.»
یکی از همراهان توانا مینویسد:
«دو سال گذشت اما خبری از دستگیری و مجازات این اسیدپاشها نیامد. کافی است که منتقدی در کورهدهاتی در ایران علیه نظام مستقر انتقادی بکند تا به سرعت برق و باد دستگیر بشود اما اسیدپاشها در نظامی که خودش را امنترین نظام جهان میداند هنوز مشخص نشدهاند.»
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/qBihYP
در اینستاگرام توانا بنویسید.
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #اسیدپاشی به #زنان در #اصفهان کاری از #مانانیستانی دو سال پیش در چنین روزهایی این خبر روز ایران بود: «به گزارش منابع خبری در هفتههای اخیر، حداقل شش #زن جوان #قربانی_اسیدپاشی تنها در بیمارستان فیض اصفهان بستری شدهاند. گفته میشود جوان، #زیبا و #غیرچادری…
- خوبها، بدها و تماشاگرها؟ برانگیختن عموم برای مبارزه با اپیدمی جهانی قلدری
goo.gl/3Z9ivq
خیلی دور نیست، فقط چند بلوک فاصله است اما او میلرزد و سریع قدم برمیدارد. سرش پایین است و امیدوار است یک بار هم شده نامریی شود. میایستد. خیره میشود. نفساش سریع و کوتاه میشود. در مقابلاش دعوایی بین بچهها. «فکر نگاه کردن را هم نکن!» صدایی با تهدید میگوید: «یا میزنم میاندازمت روی زمین و با لگد حسابت رو میرسم. خرخرهات را خرد میکنم.» بعد نرم ادامه میدهد: «خرخره که میدونی خرد شد، مُردی!» هنوز ۸ صبح هم نشده. زنگ مدرسه را نزدهاند اما قلدری بی امان برای آلکس لِبی (Alex Libby) ۱۲ ساله شروع شده است. ...
هزاران دانشآموز از هند تا کنیا معمولاً برای فرار کردن از قلدری هممدرسهایهای خود تظاهر به بیماری میکنند. در سراسر دنیا، بچههای بسیاری به خاطر قلدری دیگران خود را از طناب یا تسمه سگها و حتی از پیژامهشان میآویزند و اغلب یادداشتهایی تلخ و دردناک از خود باقی میگذارند که حاکی از رنج فراوانی است که کشیدهاند. آنها قربانی قلدری میشوند. در ژاپن، خودکشی نوجوانان هر ساله در روز ۱ سپتامبر بالا میرود و این اولین روز سال جدید تحصیلی است. حال کنشگران میخواهند که این روند متوقف شود. آنها کمپین میگذارند و با کمک معلمان و دانشآموزان و محلههای مربوط به هر مدرسه در سراسر دنیا تلاش میکنند با کمک قوانین و آموزش و عزم جزم با قلدری مبارزه کنند.
این مطالعه موردی از آموزشکده توانا به بررسی پدیده قلدری در دانشآموزان و نحوه برخورد با این پدیده در کشورهای مختلف میپردازد.
در قسمتی دیگر از این مطالعه موردی میخوانید:
با توجه به بصیرتی که معلمان از پویایی کلاس درس دارند آنها هم میتوانند در مبارزه با قلدری فعال باشند. در غرب ایران در مریوان، علی محمدیان، وقتی دید که یک دانشآموز ۸ ساله را به خاطر کچلی ناگهانی و ناگزیرش دست میاندازند قاطعانه دخالت کرد و موهای سر خود را تراشید. با این رفتار او نه تنها قلدری همکلاسیها با آن دانشآموز فوراً متوقف شد بلکه تمام بچههای کلاس یک به یک به تراشیدن موهای سر خود پرداختند. رفتار این معلم از طرف ریاست جمهوری و وزیر آموزش و پروش ستایش شد. علی محمدیان میگوید: «من خیلی خوشحالام که این کار عواطف بسیاری از مردم را برانگیخته است و بسیاری با واکنش مثبت از آن استقبال کردهاند. حالا هر کسی در مدرسه میخواهد در همسویی با این حرکت سرش را بتراشد.»
.
در آمریکا، وقتی پس از قتل عام در دبیرستان کلمباین در ۱۹۹۹، شهروندان به محکومیت سیاستهای آسانگیر در قبال قلدری و حمل اسلحه مشغول بودند، یک خانم معلم ریاضی از دانشآموزاناش خواست تا هر هفته لیستی تهیه کنند. بعد از ظهر روزهای جمعه هر هفته - قبل از تعطیل روزهای شنبه و یکشنبه- دانشآموزان بدون ذکر نام لیستی ارائه میکردند از چهار دانشآموزی که مایلاند آنها را بهتر بشناسند و نامزد خود را برای «شهروند هفته در کلاس ما» تعیین میکردند.
خانم معلم به طور خاص دانشآموزانی را زیر نظر داشت که به هر دلیل به حاشیه رانده شده بودند و هرگز نامشان در این لیستها ظاهراً نمیشد. دانشآموزان ممکن است به دلیل ترس از انتقامگیری از گزارش کردن قلدریهایی که میبینند خودداری کنند، اما «حقیقت از آن برگههای کوچک و امن و خصوصی بیرون میآید». گلنون دویل ملتون (Glennon Doyle Melton) نویسنده، کنشگر و وبلاگنویس آمریکایی در ستایش این کار میگوید: «آنچه آنها در این کلاس انجام میدهند بی آنکه بخواهند کسی آنها را ببیند - همین بهتر امید ما ست.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2bj5zJt
تلگرام کلاس و کتاب توانا را دنبال کنید و انواع کتاب های الکترونیکی رایگان، کیس استادی ها، فایل های ویدیویی کلاس ها را از آنجا به راحتی دریافت کنید:
https://t.me/Tavaana
به غرفه کتاب مجازی توانا سر بزنید و کتاب های توانا را رایگان و بدون فیلتر دانلود کنید:
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/3Z9ivq
خیلی دور نیست، فقط چند بلوک فاصله است اما او میلرزد و سریع قدم برمیدارد. سرش پایین است و امیدوار است یک بار هم شده نامریی شود. میایستد. خیره میشود. نفساش سریع و کوتاه میشود. در مقابلاش دعوایی بین بچهها. «فکر نگاه کردن را هم نکن!» صدایی با تهدید میگوید: «یا میزنم میاندازمت روی زمین و با لگد حسابت رو میرسم. خرخرهات را خرد میکنم.» بعد نرم ادامه میدهد: «خرخره که میدونی خرد شد، مُردی!» هنوز ۸ صبح هم نشده. زنگ مدرسه را نزدهاند اما قلدری بی امان برای آلکس لِبی (Alex Libby) ۱۲ ساله شروع شده است. ...
هزاران دانشآموز از هند تا کنیا معمولاً برای فرار کردن از قلدری هممدرسهایهای خود تظاهر به بیماری میکنند. در سراسر دنیا، بچههای بسیاری به خاطر قلدری دیگران خود را از طناب یا تسمه سگها و حتی از پیژامهشان میآویزند و اغلب یادداشتهایی تلخ و دردناک از خود باقی میگذارند که حاکی از رنج فراوانی است که کشیدهاند. آنها قربانی قلدری میشوند. در ژاپن، خودکشی نوجوانان هر ساله در روز ۱ سپتامبر بالا میرود و این اولین روز سال جدید تحصیلی است. حال کنشگران میخواهند که این روند متوقف شود. آنها کمپین میگذارند و با کمک معلمان و دانشآموزان و محلههای مربوط به هر مدرسه در سراسر دنیا تلاش میکنند با کمک قوانین و آموزش و عزم جزم با قلدری مبارزه کنند.
این مطالعه موردی از آموزشکده توانا به بررسی پدیده قلدری در دانشآموزان و نحوه برخورد با این پدیده در کشورهای مختلف میپردازد.
در قسمتی دیگر از این مطالعه موردی میخوانید:
با توجه به بصیرتی که معلمان از پویایی کلاس درس دارند آنها هم میتوانند در مبارزه با قلدری فعال باشند. در غرب ایران در مریوان، علی محمدیان، وقتی دید که یک دانشآموز ۸ ساله را به خاطر کچلی ناگهانی و ناگزیرش دست میاندازند قاطعانه دخالت کرد و موهای سر خود را تراشید. با این رفتار او نه تنها قلدری همکلاسیها با آن دانشآموز فوراً متوقف شد بلکه تمام بچههای کلاس یک به یک به تراشیدن موهای سر خود پرداختند. رفتار این معلم از طرف ریاست جمهوری و وزیر آموزش و پروش ستایش شد. علی محمدیان میگوید: «من خیلی خوشحالام که این کار عواطف بسیاری از مردم را برانگیخته است و بسیاری با واکنش مثبت از آن استقبال کردهاند. حالا هر کسی در مدرسه میخواهد در همسویی با این حرکت سرش را بتراشد.»
.
در آمریکا، وقتی پس از قتل عام در دبیرستان کلمباین در ۱۹۹۹، شهروندان به محکومیت سیاستهای آسانگیر در قبال قلدری و حمل اسلحه مشغول بودند، یک خانم معلم ریاضی از دانشآموزاناش خواست تا هر هفته لیستی تهیه کنند. بعد از ظهر روزهای جمعه هر هفته - قبل از تعطیل روزهای شنبه و یکشنبه- دانشآموزان بدون ذکر نام لیستی ارائه میکردند از چهار دانشآموزی که مایلاند آنها را بهتر بشناسند و نامزد خود را برای «شهروند هفته در کلاس ما» تعیین میکردند.
خانم معلم به طور خاص دانشآموزانی را زیر نظر داشت که به هر دلیل به حاشیه رانده شده بودند و هرگز نامشان در این لیستها ظاهراً نمیشد. دانشآموزان ممکن است به دلیل ترس از انتقامگیری از گزارش کردن قلدریهایی که میبینند خودداری کنند، اما «حقیقت از آن برگههای کوچک و امن و خصوصی بیرون میآید». گلنون دویل ملتون (Glennon Doyle Melton) نویسنده، کنشگر و وبلاگنویس آمریکایی در ستایش این کار میگوید: «آنچه آنها در این کلاس انجام میدهند بی آنکه بخواهند کسی آنها را ببیند - همین بهتر امید ما ست.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2bj5zJt
تلگرام کلاس و کتاب توانا را دنبال کنید و انواع کتاب های الکترونیکی رایگان، کیس استادی ها، فایل های ویدیویی کلاس ها را از آنجا به راحتی دریافت کنید:
https://t.me/Tavaana
به غرفه کتاب مجازی توانا سر بزنید و کتاب های توانا را رایگان و بدون فیلتر دانلود کنید:
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. - خوبها، بدها و تماشاگرها؟ برانگیختن عموم برای مبارزه با اپیدمی جهانی قلدری خیلی دور نیست، فقط چند بلوک فاصله است اما او میلرزد و سریع قدم برمیدارد. سرش پایین است و امیدوار است یک بار هم شده نامریی شود. میایستد. خیره میشود. نفساش سریع و کوتاه میشود.…
عید قربان
طرح از بهنام محمدی
@Behtoons
http://bit.ly/2To0PE2
#کارتون #عید_قربان #قربانی #توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از بهنام محمدی
@Behtoons
http://bit.ly/2To0PE2
#کارتون #عید_قربان #قربانی #توانا
@Tavaana_TavaanaTech