Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زوم: آزادی به قید خودکشی
از عجیبترین و در عین حال دردناکترین اتفاقاتی که در خیزش سراسری ١٤٠١ اتفاق افتاد، خبر خودکشی تعدادی از بازداشتشدگان بعد از آزادی موقت از زندان بود.
جمهوری اسلامی، سالهاست که مرگهای مشکوک مخالفیناش راو خودکشی، بیماری یا سکته ناگهانی اعلام میکند، چه در زندان و چه در خارج از زندان. حنایی کهنه که در عصر اطلاعات امروز بیرنگ شده و اذهان عمومی رو نه تنها قانع نمیکند، بلکه ننگ دیگری از بیکفایتی و قساوت بیهمتای سیستم قضایی و سرکوب جمهوری اسلامی را در حافظهی تاریخی ایرانیان حک میکند.
در این برنامه به نمونههایی از مرگهای مشکوک بازداشتشدگان انقلاب مردمی ایران سال ۱۴۰۱ در زندانهای جمهوری اسلامی میپزدازیم.
https://tavaana.org/suicide-prisoners/
در یوتیوب:
https://youtu.be/VSspMb6H_AQ
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یلدا_آقافضلی #عرشیا_امامقلیزاده #مریم_آروین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از عجیبترین و در عین حال دردناکترین اتفاقاتی که در خیزش سراسری ١٤٠١ اتفاق افتاد، خبر خودکشی تعدادی از بازداشتشدگان بعد از آزادی موقت از زندان بود.
جمهوری اسلامی، سالهاست که مرگهای مشکوک مخالفیناش راو خودکشی، بیماری یا سکته ناگهانی اعلام میکند، چه در زندان و چه در خارج از زندان. حنایی کهنه که در عصر اطلاعات امروز بیرنگ شده و اذهان عمومی رو نه تنها قانع نمیکند، بلکه ننگ دیگری از بیکفایتی و قساوت بیهمتای سیستم قضایی و سرکوب جمهوری اسلامی را در حافظهی تاریخی ایرانیان حک میکند.
در این برنامه به نمونههایی از مرگهای مشکوک بازداشتشدگان انقلاب مردمی ایران سال ۱۴۰۱ در زندانهای جمهوری اسلامی میپزدازیم.
https://tavaana.org/suicide-prisoners/
در یوتیوب:
https://youtu.be/VSspMb6H_AQ
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یلدا_آقافضلی #عرشیا_امامقلیزاده #مریم_آروین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الناز ابدالی، مادر جاویدنام عرشیا اماقلیزاده، ضمن به اشتراک گذاشتن تصاویری از اتاق فرزندش نوشت:
«اتاقت دیگ بهم ریخته نمیشه! دیگه لباسهات نامرتب نمیشه، دیگه صدام نمیزنی بیا ببین کدوم لباسمو بپوشم، کدوم بهم میاد، تو بهم بزنی من بیام با عشق تمیز کنم تا از بیرون میای ببینی باز مرتبه. بوی ادکلن تو اتاقت هنوز مونده، یهو صدام میکردی مامان مامان جانم بیا بشین اتاق من، دلم لک زده برا صدات خندهات، دستات، چهرهی مظلومت، با ادب مامان، پسر قهرمانم، درسته جسمت پیشمون نیست ولی روح بزرگت همیشه کنارمونه اسم بزرگت افتخاره برا هموطنهات، نه یادمون میره نه میبخشیم، قهرمان من، ماه شب باشد شاهد من، که من هیچ شبی را بی یاد تو سحر نکردم ،راهت ادامه دارد …»
elnaz.abdalii
عرشیا امامقلیزاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
مادر عرشیا چندی پیش به دادبان گفته بود: «عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپولهایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته این مادر داغدار، «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
مادر عرشیا میگوید: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
#عرشیا_امامقلیزاده #نه_فراموش_میکنیم_نه_ميبخشيم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اتاقت دیگ بهم ریخته نمیشه! دیگه لباسهات نامرتب نمیشه، دیگه صدام نمیزنی بیا ببین کدوم لباسمو بپوشم، کدوم بهم میاد، تو بهم بزنی من بیام با عشق تمیز کنم تا از بیرون میای ببینی باز مرتبه. بوی ادکلن تو اتاقت هنوز مونده، یهو صدام میکردی مامان مامان جانم بیا بشین اتاق من، دلم لک زده برا صدات خندهات، دستات، چهرهی مظلومت، با ادب مامان، پسر قهرمانم، درسته جسمت پیشمون نیست ولی روح بزرگت همیشه کنارمونه اسم بزرگت افتخاره برا هموطنهات، نه یادمون میره نه میبخشیم، قهرمان من، ماه شب باشد شاهد من، که من هیچ شبی را بی یاد تو سحر نکردم ،راهت ادامه دارد …»
elnaz.abdalii
عرشیا امامقلیزاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
مادر عرشیا چندی پیش به دادبان گفته بود: «عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپولهایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته این مادر داغدار، «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
مادر عرشیا میگوید: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
#عرشیا_امامقلیزاده #نه_فراموش_میکنیم_نه_ميبخشيم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech