آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛

‌امروز دومین سالگرد کشته شدن مظلومانه مهدی حضرتی است.

روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱، وقتی سیل عظیمی از جمعیت در مراسم چهلم حدیث نجفی و پارسا رضا‌دوست حضور داشتند، خرمدشت کرج، خیابان میثم، مقابل فروشگاه شهروند شاهد جنایتی فراموش‌نشدنی بود.

مهدی حضرتی، نوجوان ۱۷ ساله، اهل سراب، در همین خیابان، وقتی با دستان خالی، اعتراض می‌کرد، نیرو‌های یگان ویژه شات‌گان‌ به دست به سمتش شلیک می‌کنند، از فاصله ۴۵ متری، گلوله تن مهدی را می‌شکافد و او مظلومانه در اوج تنهایی بر زمین می‌افتد.

ماموران به مهدی شلیک می‌کنند، اما این برایشان کافی نبود، به او نزدیک می‌شوند، به تن بی‌جانش لگد می‌زنند، پیکر مهدی را سوار وانتی می‌کنند، آخر آمبولانسی در دسترس نیست، در سطح شهر نیروهای سرکوب را جابجا می‌کنند، روی مهدی را با بنری تبلیغاتی می‌پوشانند و او را می‌برند تا در این مرحله سناریو جنازه‌دزدی را بازی کنند.

پس از چند روز بی‌خبری، نیمه‌شب به خانواده مهدی می‌گویند پسرتان را در روستای‌تان خاک کردیم، خانواده به طرف روستا راهی می‌شود و در میانه راه گروگان‌گیران زنگ می‌زنند، برگردید او را در کرج خاک کرده‌ایم.

تا مدت‌ها محل جان‌سپردن و خون مهدی با گل پوشانده می‌شد، نام مهدی را نکند فراموش کنیم. او جانش را برای آزادی داد.

خواهر مهدی می‌گوید: «این کودک خردسال،
چشم چراغ خانواده اش بود!
خدا بیامرز مادرم نمیگذاشت آب توی دلش تکان بخورد.
اجازه نمی‌داد خاری دست بچه‌اش را بخراشد
یا حتی گزندی به پسر دردانه اش برسد.
خدا بیامرز مادرم
«مهدی جانم» از دهنش نمی افتاد
هول شد واز جایش بلند شد.
و آماده بود که با کوچکترین اتفاقی خودش را سپر مهدی کند
چهار چشمی مراقبش بود و شش دانگ هوایش را داشت
کم و کسری برای مهدی وجود نداشت
نور چشمان خدا بیامرز مادرم
خدا بیامرز مادر وقتی که فوت شد
دست مهدی را به دست ما داد
(چه بد امانت داری بودیم ما)
خدا بیامرز چه خوب وقتی فوت شد
ندیدشلیک مستقیم بر پیشانی مهدی جانش را»

این تصاویر سند جنایتی است که باید به خاطر بسپاریم.
نامش را صدا بزنیم و علیه فراموش بپاخیزیم.


#مهدی_حضرتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر، خواهر جاویدنام ستار بهشتی، در دوازدهمین سالگرد کشته شدن برادرش، ضمن انتشار ویدیویی از تصاویر حضورش بر سر مزار او، نوشت:

«“هیچ ظلمی جاودانه نیست، و هیچ دیکتاتوری در برابر اراده‌ آزادی‌خواهان تاب نمی‌آورد؛ آزادی از آنِ کسانی است که بهایش را با عشق و ایمان پرداختند.”

شکنجه‌ای به وسعت دوازده سال

امروز سیزدهم آبان است؛ دوازده سال از قتل برادر شجاعم، ستار، می‌گذرد. دوازده سالی که هر لحظه‌اش در فکر گذشت، در اندیشه‌ی آنکه در آن چهار روز بازداشت چه بر تو گذشت که غم و دردش در تن و جانمان ریشه دوانده است. ستارجان، بازجویت، آن کفتار بی‌رحم، می‌گفت که می‌زدم و ستار می‌خندید! از خنده‌هایت عصبی می‌شد، می‌گفت آن‌قدر زدم تا از حال رفتی!

عزیز دل خواهر، مگر نمی‌دانستی که این کوردلان، این کفتارصفتان، دشمن شادی و خنده‌اند؟ جانم به فدای راهت، مگر به تو نگفته بودند که “رخت سیاه به تن مادرت می‌کنیم”؟ چرا خندیدی؟ به خار و ذلیل بودن ذاتشان می‌خندیدی؟

ستارِ غیرتمندم، بازجوی کفتارت از شجاعتت می‌گفت، از آن زمان که فحش‌های ناموسی به مامان گوهرمان می‌دادند و تو با دلاوری، پاسخی درخورشان می‌دادی. بنازم غیرتت را که دعاهای مامان گوهرمان، که همیشه می‌گفت “ستار، کم نیاری”، را در قلب روشن و آزاده‌ات در تاریکی شکنجه‌گاه‌های ظلم شنیدی.

آه، ستار! هر روز درد شکنجه، جان مرا در هم می‌شکند. وای به حال مامان گوهرمان! دردت به جانم، برادر قهرمانم. تمام افتخارم، خواهر تو بودن و دختر مامان گوهرمان ماندن است و قلبی که دیگر برای خودم نمی‌تپد؛ بلکه تنها به امید آزادی ایران و ایرانی است که زنده است.

ستارجان، دلتنگی‌ام برایت مرزی ندارد، و من بی‌نهایت دلتنگ توام. آرزویی که دوازده سال است در دلم تکرار می‌شود، این است که الهی پایانم چون پایان ستار باشد. که پاداش این مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم، برایم چون شهد عسل شیرین و دل‌چسب است.

چرا که نور آزادی، سرانجام از میان تاریکی استبداد می‌گذرد، و ما را به صبحی می‌رساند که در آن رهایی را به آغوش خواهیم کشید."سحر بهشتی"»

#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #شکنجه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۲ آبان، سالگرد جان‌باختن جاویدنام عرفان زمانی بود

«بچه‌ها تیرخوردم، نمیرم فقط »

این آخرین جمله‌ای بود که عرفان زمانی،معترض اهل سیاهکل، قبل از به قتل‌رسیدن با شلیک گلوله‌های ماموران بر زبان آورد، همان مأمورانی که بالای سر عرفان ایستادند، اجازه ندادند کسی به او کمک کند و جان‌دادنش را تماشا کردند.

منبعی آگاه از روز حادثه این‌گونه تعریف می‌کند: «عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» لاهیجان از فاصله نزدیک با شات‌گان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان می‌گویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچه‌ها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»

او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.

از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و می‌شد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خون‌ریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.

در تصاویر ثبت‌ شده از این جنایت، یکی از ماموران را می‌بینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.

عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراض‌ها به لاهیجان می‌رفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آن‌ها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینت‌سازی تا ساختمان‌سازی، شغل‌های مختلفی را تجربه کرده بود. هم‌زمان درس هم می‌خواند و دانشجو بود.»

عرفان قبل از کشته‌شدن، اسم دخترش را انتخاب کرده بود، «روشنا»، اما به او اجازه ندادند که پدر شود.

یکی از مخاطبان درباره عرفان می‌گوید: «از سمیه ابراهیم‌پور، مادر عرفان بنویسبد، او در در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی‌ خود در تمام سال‌های بزرگ‌ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بی‌لنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موج‌ها می‌رود و از درون مویه می‌کند.»

۱۳ آبان ۱۴۰۱ شهروندان محل کشته‌شدن عرفان را گلباران کردند. عکس یادگاری او با علی کریمی، اسطوره فوتبال ایران، بازخورد بسیاری در شبکه‌های اجتماعی داشت.

#عرفان_زمانی #لاهیجان #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محمدجواد ترکمان، برادر دادخواه محمدحسن، جان‌باخته انقلاب ۱۴۰۱، در متنی که در اکس، توییتر سابق، منتشر کرد از آزار و اذیت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در مراسم چهلم برادرش نوشت.
متن نوشته محمدجواد ترکمان:
«فراموش نمی‌کنم چگونه به ما که عزادار برادرم بودیم، حمله کردید.
۱۳ آبان،سالگرد مراسم چهلم برادرم بود، هیچ‌وقت یادم نمی‌ره چگونه به روی ما اسلحه کشیدید.
چگونه به ما که عزادار برادرم بودیم اجازه سوگواری ندادید، به ما و مهمانان برادرم حمله کردید، ساچمه و دودزا و پینت‌بال و بمب صوتی و باتوم و هر چه که در بساط داشتید برای پذیرایی از ما و همه هم‌شهریان و دوستان و آشنایان کم نگذاشتید. فراموش نمی‌کنم که من تنها بر سر مزار برادرم ایستادم و عکس‌های برادرم رو در آغوش گرفتم تا دزدیده و لگدمال نکنید.

از حقارت و پستی شما همین‌بس که مزار برادرم را لگد کردید و خیمه‌ای را که برای سایه‌بان زده شده بود با خوشحالی ویران کردید و بر روی مزار برادرم انداختید و به روی آن راه رفتید، من تنها بین آن‌همه مسلح فقط فریاد زدم و اشک ریختم، آن لحظه دوست داشتم با دستانم تک‌تک مزدورها رو خفه کنم؛ اما فقط چهره دردکشیده مادر و پدرم جلوی چشمانم بود که همه امیدشان و تکیه‌گاه‌شان منم.  
هیچ‌وقت تک‌تک لحظات و ثانیه‌به‌ثانیه اون روز را فراموش نمی‌کنم, ایستادم تا دوباره بر سر مزار برادرم برگردم. همه یگان‌ها و مزدوران با زور اسلحه جمعیت رو به سمت خارج از آرامگاه کشاندن.

خانواده‌ام و تعداد اندکی از دوستان و آشنایان و نزدیکان  به سمتم بازگشتند و آنجا بود که مادرم فریاد کشید و از تمام فشارهایی که بر ما گذاشته بودند، گفت. شرایط برای تحویل پیکر برادرم و شرایط تعیین‌شده خاک‌سپاری و تهدیدهای متوالی و اعلام‌کردن برادرم به عنوان بسیجی کشته‌ شده،... که هیچ‌کدام را ما قبول نکردیم.
تمام تلاش‌شان گم‌نام نگه‌داشتن اسم برادرم و تغییر سناریو بود. 

هیچ‌وقت انسان خشونت‌طلبی نبودم؛ اما یک روزی انتقام تک‌تک روزهای زندگی که از ما و برادرم گرفته‌اید رو می‌گیرم.»

صدای خانواده‌های دادخواه باشیم

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمدحسن_ترکمان
#دادخواهی
@Tavana_TavaanaTech
آنچه باقی ماند
نمایشگاهی برای پاس‌داشت دادخواهی

لایو اینستاگرام توانا

سه شنبه ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۳
ساعت ۹ شب به وقت ایران

با حضور مهسا پیرایی (دختر جاویدنام مینو مجیدی از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱)

سوران منصورنیا (برادر جاویدنام برهان منصورنیا از جان‌باختگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸)

و با گردانندگی مجری محترم خانم ماه‌منیر رحیمی

خانواده‌های دادخواه ایران برای سومین بار نمایشگاهی از عکس‌ها و وسایل قربانیان چهار دهه جنایاتِ جمهوری اسلامی برگزار می‌کنند. نمایشگاهِ «آنچه‌باقی‌ماند» به مناسبت پنجمین سالگرد آبانِ خونین، در شهر کلن، آلمان، از ۲۲ تا ۲۴ نوامبر خواهد بود.

آن‌ها نوشته‌اند:
«هربار چیدنِ وسایل این عزیزانمان با عکس‌ها و لبخندهایشان کنار هم و دیدن این همه جنایت یکجا، برای ما دردی فرای تصور است ولی تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از فراموش شدن و به عدد تبدیل شدن آن‌ همه جان شیرین، این درد را هم به جان بخریم!»

#آنچه_باقی_ماند
#دادخواهی #اینهمه_سال_جنایت_مرگ_بر_این_ولایت
#آبان_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #انقلاب_۱۴۰۱ #اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما که این ویدیو را می‌بینی، خودت را جای جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی بگذار، جای مادر و پدرش، که چقدر رنج کشیدند.
مگر می‌توان اینهمه رنج را دید و آسوده سر بر بالین گذاشت؟ مگر این نوجوان چه خطری داشت که اینگونه کردند؟ هدفشان فقط زهرچشم‌گرفتن از مردم بود. این بود که بگویند ما می‌توانیم همینقدر بی‌رحم باشیم...

مادر ابوالفضل امیرعطایی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«ماهم رفت ماهت بمیرد آسمان
از دیدنت درد میکشیدم میفهمیدم خودتم داری تو اون وضعیت درد میکشی و نمیتونستیم کاری کنیم این یعنی مرگ تدریجی هرروز میمردیم کنارت اما امید رو از دست نمیدادیم امید سرپا شدنت
یادمه یه روزایی باهات مثل قبل برخورد میکردم صدات میکردم بلندشو فلان کارو بکن که برای مثل قبل بودن تلاش کنی وقتی صدات میکردم حس میکردم میخوایی تکون بخوری و نمیتونی حرکت خیلی خیلی ضعیفه دستات و بعد از اینکه نمیتونستی دندوناتو بهم میکشیدی همون سعی کردنت یعنی خود امید.

بیشتر شبا فیلم نگاه میکردی ی شب بهت گفتم مامان چی نگا میکنی گفتی فیلم سیزده دلیل گفتی خیلی قشنگه مامان نگاه کن
وقتی فیلم نگاه میکردی یدفعه صدای خندت تو خونه میپیچید و من لذت میبردم از صدای خندت منم خندم میگرفت نمیدونستم به چی میخندی اما حالم با خندت خوب میشد
بعد بیمارستان اوردمت خونه بیشتر وقتها برات فیلم میذاشتم خیره میشدی به تلوزیون اما نمیتونستی بخندی یا ناراحت بشی از دیدن فیلم و این هم منو عذاب میداد هم تورو
باهر اسمی از تو میبردم کویین سگت تو حیاط زوزه میکشید چون همیشه تو باهاش بازی میکردی منتظر تو بود چند بار از دراتاق نگات کرد و میخواست بیاد پیشت و تو نتونستی بری سمتش اونم داشت عذاب میکشید
اون کفتارهای ج ا فقط به فکر کشتن و شلیک کردن بودن اما نفهمیدن با این کار مارو نابود کردن تو براشون مهم نبودی چون عزیز من بودی نه عزیز اونا اما نفهمیدن با این کارشون من رو در مقابل خودشون قرار میدن و تو میشی عزیز دل ی ملت
من هرروز با دیدن فیلما و عکسات زمین میخورم اما خودم رو بلند میکنم چون وسوسه انتقام بهم جون میده
امیدوارم صد برابر دردی که به تو دادن رو پس بدن
برسد روز تلافی.
پسر چشم تیله‌ایم پس اسوده بخواب»

#ابولفضل_امیرعطایی فرزند مریم
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پس از ۲۱ روز؛ نسرین شاکرمی، محبوس در انفرادی، محروم از حق ملاقات و تماس

آیدا، خواهر جاویدنام نیکا شاکرمی، درباره آخرین وضعیت مادرش نوشت:

«بیست و یک روز از زندانی شدن مامانم می‌گذره
و همچنان حق ملاقات و تماس نداره و تو قرنطینه زندان به صورت انفرادی حبسش کردن که راه ارتباطی ای با هیچکس نداشته باشه.»

نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، در تاریخ ۲۵ مهر ماه در خرم‌آباد بازداشت شده است.

#نسرین_شاکرمی #نیکا_شاکرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جاویدنام میلاد سعیدیان‌جو، بر سر مزار او با حضور خانواده‌اش برگزار شد.
زهرا سعیدیان‌جو، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«دومین سالگرد کشته شدنت میگذرد داداش قهرمانم...
ولی باز تو برنگشتی به خانه ای که
صدای قدم هایت شنیده میشود.
.
.
.
در دومین سالگردت برایت رقصیدیم
برایت ساز و چپی آوردیم
برایت حنا هم زدیم
برایت قندهای آرزوهاتو را آوردیم.»



- میلاد سعیدیان‌جو روز ۲۵ آبان در ایذه کشته شده بود. او در یک مغازه نان فانتزی در اهواز کار می‌کرد و قرار بود فردای روزی که کشته شد، به محل کارش در اهواز برگردد.
جمهوری اسلامی خواهر میلاد، زهرا را بازداشت کرد و او را از کارش برکنار کرد. خانواده میلاد تحت فشار زیادی قرار گرفتند و حتی تهدید به مرگ شدند، اما سکوت نکردند.

#میلاد_سعیدیان_جو #دادخواهی #ایذه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«سرکوب دادخواهان»

طرح از رضا عقیلی

در حاشیه حمله به مراسم یادبود یلدا آقافضلی و بازداشت خانواده‌های دادخواه
امروز نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به مراسم یادبود یلدا آقافضلی حمله کردند و مراسم را به هم زدند.
حسین نادر‌بیگی از قربانیان شلیک عامدانه به چشم‌ها و مجید صلحی از بستگان جاویدنام یلدا آقافضلی بازداشت شدند.
همچنین نیروهای سرکوبگر قصد بازداشت لیلی مهدوی، مادر دادخواه سیاوش محمودی، را داشتند که این مادر دادخواه بدحال می‌شود و از بازداشت ایشان منصرف می‌شوند.
https://tavaana.org/fa/Cartoon_Dadkhahan

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#کارتون
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات مادر سیاوش محمودی در خصوص حمله روز گذشته نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به مراسم یادبود یلدا آقافضلی.
نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی روز گذشته جمعه ۱۸ آبان‌ماه، به مراسم دومین سالگرد یلدا آقافضلی، حمله کردند.
این مراسم با حضور جمعی از خانواده‌های دادخواه و مصدومان چشم و نزدیکان خانواده آقافضلی برگزار شده بود.
حسین نادربیگی (از مصدومان چشم) با خشونت بازداشت شد. همچنین مجید مصلحی (از اقوام یلدا) هم بازداشت شد. هر چند ساعتی بعد خبر آزادی حسین نادربیگی منتشر شد.

#یلدا_آقافضلی
#دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech