آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
‏اِل‌اِلیکویده به مثابه یک استعاره تاریخی: زندان فعالان سیاسی در ونزوئلا

‏ - منبع: بی‌بی‌سی
‏- ترجمه‌: آموزشکده توانا

‏کشور ایران و ونزوئلا هر دو دارای منابع سرشار نفت هستند. هر دو کشور در تاریخ معاصرشان با افزایش تقاضای جهانی برای نفت به فرصت اقتصادی فوق‌العاده‌ای دست یافتند. گرچه مسیر تاریخ معاصر این دو کشور با هم تفاوت‌هایی دارد اما شباهت‌های آن جالب توجه است. برای مثال در هر دو کشور حکومت‌هایی بر سر کار آمدند که ادعاهای زیادی درباره دفاع از اقشار محروم و ستم‌دیده داشتند، اما امروز به نظر می‌رسد هر دو حکومت در مبارزه با فقر و نابسامانی اقتصادی موفقیت (یا حتی انگیزه واقعی) چندانی نداشته‌اند. به علاوه در هر دو کشور حکومت با مخالفان و دگراندیشان سیاسی برخوردهای قضایی و امنیتی دارد. هر دو کشور دارای سازمان‌های امنیتی گسترده‌ای هستند که فرای قانون ونظارت عمومی عمل می‌کند. در هر دو کشور بخش‌های انتخابی حکومت از تاثیرگذاری واقعی بی‌بهره هستند، و به ویژه دستگاه قضایی به روش‌های گوناگون به نفع حکومت به وعلیه فعالان سیاسی و اجتماعی عمل می‌کند.  بعضی نظریه‌پردازان، حکومت‌هایی مانند ونزوئلا را "نفت‌دولت" می‌نامند.

‏یکی از نمادهای این وضعیت در ونزوئلا ساختمان اِل‌اِلیکویده در کاراکاس است. ساخت این بنا با معماری چشم‌گیرش در دهه 50 میلادی آغاز شد. ال‌الیکویده که در یکی از بهترین نقاط پایتخت ونزوئلا ساخته شده و تقریبا از همه جای شهر دیده می‌شود. قرار بود نمادی از رشد اقتصادی کشور و آینده درخشان آن باشد. ال‌الیکویده قرار بود یک مرکز تجاری باشد. در معماری آن فضا برای 300 فروشگاه و بوتیک؛ هشت سینما و یک هتل پیش بینی شده بود و قرار بود از بهترین تکتولوژی های ساختمانی آن دوره در آن استفاده شود.

‏امروز این ساختمان محل فعالیت چند مرکز حکومتی از جمله دستگاه اطلاعات حکومت مادورو – رئیس جمهور ونزوئلا – موسوم به سبین است. ال‌الیکویده بعد از تبدیل به پایگاه سیبن، محل بازداشت بسیاری از مخالفان حکومت مادورو بوده‌است. زندانیان ال‌الیکویده آن را مکانی بدون نور و آب سالم و کافی، آلوده، و مملو از آزار و شکنجه توصیف می‌کنند. اطراف این ساختمان زاغه نشینان کاراکاس – این کشور دارای مخازن عظیم نفت – برای خود زاغه ساخته‌اند. گزارش‌های متعددی از شکنجه با شوک الکتریکی و آزار جنسی و بازداشت‌های خودسرانه و طولانی مدت بدون نظارت قانونی در ال‌الیکویده وجود دارد.

‏پدیده اِل‌اِلیکویده نمادی است از یک حکومت ناکارآمد با ادعاهای گزاف عوام‌فریبانه. حکومتی بی‌اعتنا به موازین عدالت و انصاف، حاکمیت قانون، و اخلاق. حکومتی که به جای توسعه اقتصادی و احترام به آزادی‌های سیاسی، در تلاش است با زندانی‌کردن و ترساندن فعالان سیاسی و مدنی و سیطره بر نهادهای سیاسی و اجتماعی، بدون رقیب در قدرت بماند. به نظر شما ساکنان زاغه‌های اطراف ال‌الیکویده چه میزان از پایگاه اجتماعی نیکولاس مادورو رئیس‌جمهور ونزوئلا را تشکیل می‌دهند؟!

‏‌ #ترجمه_توانا⁩ ‌ #یاری_مدنی_توانا⁩ ‌ #ونزوئلا⁩ ‌ #دیکتاتوری

@Tavaana_TavaanaTech
چگونه می‌توان به روزنامه‌نگاران در معرض خطر زندانی شدن کمک نمود؟

ترجمه‌: آموزشکده‌ی توانا

روزنامه‌نگاری حرفه‌ای است که افراد مشغول به آن در کشورهای غیردموکراتیک مرتبا در معرض تقابل با حکومت و خطر دستگیر شدن قرار دارند. بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی در کشورهایی که آزادی مطبوعات در آن‌ها نقض می‌شود، خبرنگاران، و نویسندگان نشریات هستند. الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو روزنامه‌نگار ایرانی این‌روزها باید در دادگاه حکومت اسلامی به عنوان متهم حاضر باشند. شاید تصور کنیم اغلب کاری از ما برای پشتیبانی از روزنامه‌نگاران شجاع ساخته نیست. اما چنین نیست.

ما چگونه می‌توانیم از روزنامه‌نگاران، که چشم بینا و گوش شنوای مردم هستند حمایت کنیم؟ این موارد صرفا چند پیشنهاد در این راستا هستند:

– دنبال کردن فعالان رسانه‌ای شجاع و قابل اعتماد می‌تواند حمایتی موثر از امنیت و فعالیت آنان باشد. حمله به افراد ناشناس ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر است.
– از منابع متنوعی خبرها را دریافت کنیم. با دنبال کردن خبرها از چند منبع، امکان تحلیل خبرها و تشخیص محتوای قابل اعتماد و درست از نادرست بیشتر می‌شود. به این ترتیب، اتهام زدن به افراد به عنوان "نشر اکاذیب" دشوارتر می‌شود. روزنامه‌نگارانی که به انتشار حقیقت و مبارزه به دروغ‌ و اخبار جعلی پایبند هستند را یاری کرده‌ایم.
- کامنت‌های سازنده بنویسیم. گاهی ممکن است نوشتن یک کامنت هوشمندانه و مرتبط زیر یک مطلب منتشر شده، کمک بزرگی به نویسنده آن باشد. کامنت‌ها می‌توانند پشتیبانی عمومی از افراد را نشان دهند و به عنوان مانعی در برابر فشار بر آنان عمل کند. هم‌چنین در مقابل از درگیرشدن (و در نتیجه بیشتر دیده‌شدنِ) کامنت‌های نامناسب بپرهیزیم.
- احتمالا بهترین راه حمایت از فعالیت‌های رسانه‌ای شجاعانه روزنامه‌نگاران (و هم‌چنین سایر در معرض خطر زندانی شدن)، کمک به آن‌ها برای شنیده‌شدن و دیده‌شدن است. درباره آن‌ها با دوستان و خانواده و همکاران خود گفتگو کنید و بر اهمیت اطلاعات و آگاهی برای جامعه تاکید نمایید.

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #روزنامه‌نگاران

منابع:

https://www.cblohm.com/blog/education-pr-blog/journalism-advocacy-cba_pr/

https://bookriot.com/ways-to-support-journalists/

@Tavaana_TavaanaTech
براون در برابر هیئت آموزشی توپکا: چگونه نظام قضایی مستقل، از شهروندان آسیب‌پذیر در برابر حکومت دفاع می‌کند؟

ترجمه: آموزشکده توانا

وقتی یک مدرسه ابتدایی دولتی در کانزاس در ایالات متحده، حاضر نشد لیندا براون را به خاطر سیاه‌پوست بودنش ثبت‌نام کند، الیور براون پدر لیندا تصمیم گرفت برای احقاق حق دخترش از دادگاه کمک بگیرد. پرونده‌ای که او به دادگاه ارائه کرد در نهایت به یکی از مهم‌ترین احکام دادگاه ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و راه را برای پایان دادن به تبعیض در پذیرش دانش‌آموزان هموار نمود.
براون و سایر کسانی که موافق رفع تبعیض بودند، استدلال می‌کردند که مدارسی که از نظر نژادی تفکیک شده باشند، مغایر اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی آمریکا هستند که تساوی برابر قانون تضمین می کند. در هفدهم می 1954، أعضاء دادگاه عالی ایالات متحده به اتفاق آرا (9 در برابر صفر) حکم دادند که مدارس دولتی که از نظر نژادی جدا شده اند، خلاف قانون اساسی هستند. این رای با این وجود صادر شد که دادگاه اولیه در کانزاس بر أساس دیدگاه "جدا اما برابر"، با رفع تبعیض موافقت نکرده بود. دادگاه در تصمیم تاریخی خود اعلام کرد که مدارس تفکیک شده باعث ایجاد احساس حقارت در میان کودکان سیاه‌پوست می شود و بنابراین از أساس موجب نابرابری میان شهروندان آمریکایی خواهند بود. این حکم جداسازی نژادی را نه تنها در آموزش، بلکه در سایر زمینه های زندگی عمومی نیز به چالش کشید. این پرونده به عنوان نقطه عطفی در تاریخ حقوقی آمریکا باقی مانده است و گواهی بر قدرت قانون اساسی کارا و یک قوه‌قضاییه مستقل و سازمان‌یافته، در پیشبرد پیشرفت اجتماعی، پاسداری از ارزش‌های برابری و عدالت، و حفاظت از شهروندان آسیب‌پذیر در برابر قدرت دستگاه‌های حکومتی یا نهادهای دیگر است.

#ترجمه_توانا #نظام_قضایی_مستقل #یاری_حقوقی_توانا

منبع:  https://www.history.com/

@Tavaana_TavaanaTech
رقصیدن قهرمانان زیر زنجیر: تغییر نگرش جامعه به زندانیان سیاسی

- ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

نگرش جامعه به زندانیان سیاسی همواره ثابت و یک‌شکل نیست. جامعه، همانند یک موجود زنده، به تدریج از گذشته خود درس می‌گیرد و می‌آموزد. بخشی از این یادگیری، در تغییر نگرش‌ها نمود می‌یابد. در حالی که ممکن است در گذشته زندانیان سیاسی افراد مقصری قلمداد شوند که «لابد کار بدی کرده‌اند»، نگرش جامعه به آنان ممکن است بعدا شامل تحسین و احترام شود.

یک نمونه تاریخی این تغییر، در جریان جنبش همبستگی در لهستان در ابتدای دهه هشتاد میلادی اتفاق افتاد. زمانی که بازداشت به دلایل سیاسی امری رایج شده بود. پادرِک کِنی، نویسنده و استاد تاریخ در دانشگاه ایندیانا، در کتاب خود «رقصیدن زیر زنجیر»، در این باره می‌نویسد بعضی در ورشو به این فکر افتاده بودند که چگونه می‌توانند این افتخار، یعنی بازداشت شدن را به دست آورند. کنی همچنین به این اشاره می‌کند که گفته می‌شد بعضی شهروندان تا آن جا پیش رفتند که برای کسب احترام در جمع دوستانشان، طوری رفتار می‌کردند که گویی هر لحظه ممکن است توسط ماموران دستگیر شوند. این امر حتی شامل خرید مسواک‌های اضافی برای با خود به زندان بردن هم می‌شد، چیزی که فرد را در نظر دیگران، آماده برای زندان رفتن نشان می‌داد.

- اقتباس از «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی

#ترجمه_توانا #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کرامت انسانی و ایستادگی، جنبش و حرکت، پذیرش و سکوت: سه انتخاب در برابر پدیده زندانیان سیاسی

- ترجمه: آموزشکده توانا

زندانی شدن به دلایل سیاسی به صورت معمول در کشورهایی رایج است که از حکمرانی در آن‌ها ازمعیارهای عدالت، آزادی، و حاکمیت قانون فاصله زیادی دارد. در این کشورها بسیاری از شهروندان ممکن است به دلیل فعالیت مدنی یا صرفا به خاطر اظهار دیدگاه‌های خود به زندان بیفتند. اما این به آن معنا نیست که سایر شهروندانی که زندانی نشده‌اند در آزادی و امنیت زیست می‌کنند. بسیاری از شهروندان ظاهرا آزاد نیز، در کشورهای فاقد آزادی مدنی و سیاسی، خود را در زندانی بزرگ و در برابر زندانبان‌های حکومتی می‌یابند.

مطالعه بر روی زندانیان سیاسی نشان می‌دهد که آنان می‌توانند از میان سه راهبرد اصلی، یکی را برای روبرو شدن با ستم و آزار و مراقبت از شخصیت، وجدان، و جسم خود انتخاب کنند. کتاب «رقصیدن زیر زنجیر» به بررسی سه رویکرد و الگوی متفاوت زندانیان بر اساس رابطه آنها با مجازات و اسیرکنندگان می‌پردازد.

الگوی اول الگویی است که افرادی چون گاندی و ماندلا ارائه داده‌اند؛ تاکید بر عزت و کرامت انسانی، رفتار مودبانه و در عین حال استقامت برای رسیدن به اهداف. آن‌ها حتی در گفتگو با دشمنان خود برا احترام انسانی تاکید داشتند. الگوی دیگر، الگوی مقاومتی پرجنب و جوش و بی‌پروا است. الگویی که در مبارزان استقلال ایرلند به وفور دیده‌ می‌شد که رهبران و کنشگران سرسختی در راه اهداف خود بودند. سومین الگو، الگوی یک زندانی است که در سکوت و با مظلومیت، مجازات را تحمل می کند. از دید نویسنده و استاد تاریخ پادرک کنی، لودویک وارینسکی و ویتولد پیلکی لهستانی، نمونه‌ای از این نوع هستند. آن‌ها رنج را وسیله‌ای برای شرمسار کردن و رسوا کردن شر به کار می‌برند.

در واقعیت واکنش افراد و جامعه‌ها ممکن است ترکیبی از این سه انتخاب بر اساس تجربیات پیشین، اهداف و ارزش‌ها افراد و مولفه‌های فرهنگی باشد. تاثیرات و نتایج این رویکردها نیز ممکن است تفاوت‌های زیادی داشته باشند. شناخت این رویکردها و انتخاب آگاهانه آن به توجه به تاثیری که بر فرد و جامعه می‌گذارد می‌تواند کمک بزرگی به جامعه‌ای باشد که به طور مداوم در معرض ریسک زندانی شدن و آزار و اذیت به دلایل مدنی و سیاسی است.

اقتباس از کتاب «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی
طرح از مانا نیستانی

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا
پلیس، قانون‌مداری، و افشاگران: چگونه می‌توان در برابررفتار غیراخلاقی پلیس ایستاد؟

ترجمه: آموزشکده توانا

گرچه وجود نیروی پلیس در یک جامعه مدرن برای حفظ نظم و آزادی‌های اجتماعی ضروری است، اما فساد و رفتار غیرقانونی ممکن است در میان نیروهای پلیس نیز وجود داشته‌باشد. یک سیستم کارآمد و مدرن  به راه‌هایی برای محافظت از شهروندان خود در برابر رفتار غیراخلاقی و غیرانسانی احتمالی کارگزاران خود توجه دارد.

بخشی از این راه حل، محافظت قانونی از کسانی است که بدرفتاری یا قانون‌شکنی نیروی پلیس را افشا می‌کنند. یک مثال این نوع محافظت، پرونده آدرین سکولکرفت است. وقتی آدرین عضو نیروی پلیس در بروکلین بود، متوجه رفتارهای غیرقانونی بعضی افسران پلیس شد و تعدادی از آن‌ها را ثبت و مستند نمود. اما وقتی او این رفتارها را به مراجع بالاتر گزارش داد، با بی‌اعتنایی آن‌ها روبرو شد. بعضی از همکاران قانون‌شکن آدرین، پس از آن در صدد انتقام از او برآمدند و حتی او را دستگیر و با برچسب «مشکل ذهنی» در یک بیمارستان بستری نمودند.

آدرین اما سکوت نکرد. او به رسانه‌ها، دادگاه، و نهادهای مدنی مانند اتحادیه آزادی‌های مدنی نیویورک رجوع کرد. او توانست با ارائه مدارک، توانست دادگاه را به تحقیق و سپس برپایی محاکمه رسمی متقاعد کند. سرانجام مقام‌های شهر مجبور به پرداخت غرامتی ششصد هزار دلاری به او شدند.

داستان آدرین سکولکرفت نشان می‌دهد حفظ آزادی‌های مدنی تا چه حد به وجود رسانه‌های آزاد، سازمان‌های مدنی مستقل، و نظام قضایی کارآمد و بی‌طرف وابسته است. در فقدان این ابزارهای مدنی و دموکراتیک، قدرت می‌تواند به سرعت به ابزاری علیه شهروندان، حتی علیه خود ماموران سالم پلیس بدل شود.

منبع: نیویورک تایمز

#ترجمه_توانا #مقاومت_مدنی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
جامعه انگلستان و «قانون خونین»: تجربه‌ای تاریخی درباره تغییر قوانین

ترجمه: آموزشکده توانا

در تاریخ انگلستان، قانون خونین به یک رشته قانون گفته می‌شوند که در قرن هفدهم و هجدهم، و با هدف کنترل جرم و جنایت تصویب شدند. ایده قانون‌گذاران این بود که با تعیین مجازات‌های بسیار شدید، برای جرم‌های حتی کوچک، مردم از ترس روبرو شدن با آن‌ها، مرتکب جرم نخواهند شد. این قانون‌ها در میان مردم به قانون خونین شهرت یافتند.

بر اساس این قانون‌ها جرم‌های متعددی حکم اعدام در پی داشتند. دزدیدن یک دستمال، جیب‌بری به مبلغ بیشتر از دوازده پنی، قطع درخت، یا سیاه کردن صورت می‌توانستند منجر به اعدام فرد شوند. این قانون‌ها به تدریج به بیش از دویست مورد افزایش یافتند. به تدریج عده‌ای از مردم به اخلاقی بودن یا حتی مفید بودن این مجازات‌ها شک کردند، و آن را به پرسش و انتقاد گرفتند. قساوت این قانون‌ها به حدی بود که حتی اعضاء هیئت منصفه دادگاه‌ها از آن‌ها منزجر بودند، و گاهی شواهد جرم‌های کوچک را عمدا ندید می‌گرفتند، زیرا می‌دانستند اگر متهمی با جرمی سبک را گناهکار اعلان نمایند آن فرد ممکن است با مجازات اعدام روبرو شود. مثلا در یک مورد، مادر فقیری که برای غذای فرزندانش اندکی غذا دزدیده بود و به جرم خود اعتراف نیز کرده بود. اما هیئت منصفه با ندید گرفتن عمدی قیمت غذای دزدیده شده، او را از مجازات مرگ رهایی دادند و در نهایت جریمه نقدی او را نیز پرداختند. اما با وجود این، بسیاری به دلایلی باورنکردنی اعدام می‌شدند. امری که شامل کودکان نیز می‌شد.

به نظر می‌رسد سرانجام وحشیانه و بی‌فایده بودن این مجازات‌ها برای قانون‌گذاران در انگلستان ثابت شد، هرچند این امر زمان بسیاری برد. گزارش‌های متعددی منتشر شدند که از غیرانسانی بودن این رویکردها سخن می‌گفتند، و یا اشاراتی به این داشتند که حتی در زمان به دار آویختن جیب‌برها در لندن، وقتی مردم برای تماشا جمع شده‌بودند، چندین مورد جیب‌بری در همان محل اتفاق افتاده بود: نشانه‌ای واضح از این که پایان دادن به جرم، فقط با اجرای مجازات‌های سنگین و «عبرت‌آموز»، ممکن نیست. وکیل و سیاستمدار بریتانیایی، ساموئل رومیلی نیز، با تلاش‌های فراوان خود در پایان دادن به این مجازات‌ها نقش بسزایی داشت.

- اقتباس از مرکز مطالعات جرم و عدالت بریتانیا
- عکس از هیستوری اکسترا

#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #نه_به_اعدام

@Tavaana_TavaanaTech
«محاربه با خدا» در اروپا: منطق در برابر ایمان
چگونه به «سوزاندن جادوگران» پایان داده شد؟

- ترجمه: آموزشکده توانا

برگزاری دادگاه و مجازات افراد تاریخی طولانی دارد، اما استفاده از عقل، اصول منطق، و توجه به شواهد معتبر همواره در دادگاه‌ها رایج نبوده است. تسلط گفتمان ایمانی و دینی به جای گفتمان حقوقی یا استفاده از شواهد واقعی سابقه‌ای طولانی در امر قضاوت داشته است. دادگاه‌های «دشمنان خدا» نمونه‌ای از تقابل ایمان و منطق است. این دادگاه‌ها در تاریخ بسیاری از نقاط جهان سابقه داشته و متاسفانه در نقاطی هنوز برگزار می‌شوند.

دادگاه‌های «جادوگران» نمونه‌ بارزی از دادگاه دشمنان خدا بودند. باور گسترده مردم به این که بعضی افراد، با هم‌دستی شیطان، صاحب قدرت‌های فراطبیعی – و اغلب آسیب‌زننده – شده‌اند، چنان قوی بود که راه را برای تفکر منطقی و دفاع از افراد تیره‌بختی که به جادوگری متهم شده بودند سد می‌کرد. برچسب زدن به افراد با عنوان جادوگر، در زمان‌های بحران، مثلا وقتی که بیماری یا قحطی شایع می‌شد افزایش می‌یافت، و حکم اعدام این افراد (موارد بسیاری شامل سوزاندن یا غرق کردن)، اغلب فقط بر اساس شایعات و هم‌چنین پس از شکنجه‌های فراوان و «اعتراف اجباری» فرد به جادوگری صادر می‌شد. کسانی که به دلیل سبک زندگی یا حتی ظاهرشان با «هنجار»های اجتماعی آن زمان فاصله داشتند (مثلا تنها زندگی می‌کردند)، به ویژه زنان سالخورده، بیش از همه در خطر اتهام جادوگری بودند. از سوی دیگر، مقام‌های حکومتی و دینی از این دادگاه‌ها به عنوان ابزاری برای نشان دادن مراتب ایمان و خلوص مذهبی خود و کسب محبوبیت میان مردم استفاده می‌کردند.

با شروع جریان «روشنگری» و رواج فرهنگ شکاکیت منطقی و پرسش‌گری در قرن هجدهم، اعتبار این دادگاه‌ها در اروپا به تدریج زیر سوال رفت. اندیشمندانی چون ولتر، مونتسکیو، و اَدیسون مشروعیت این دادگاه‌ها را زیر سوال بردند و درباره آن‌ها مطالبی انتقادی نوشتند. پیشرفت علم، به شناخت دلایل طبیعی چیزهایی مانند بیماری‌ها و قحطی منجر شد، و به این ترتیب نقش خدا و شیطان در سرنوشت بشر مورد بازاندیشی قرار گرفت. فرهنگ مذهبی عمومی نیز به شدت تغییر یافت، و مردم باروهای رایجی که به درستی آن یقین داشتند را مورد بازبینی قرار دادند. به تدریج اصلاحات قضایی و حقوقی وسیعی در نظام عدالت صورت گرفت، و هم‌دستی با شیطان و چیزهایی از این دست از اتهامات افراد حذف شد.

منبع: دانشنامه بریتانیکا
عکس‌ها: سکای هیستوری و تایم‌توست

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #قرون_وسطا #کلیسا #مجازات_اعدام

@Tavaana_TavaanaTech
نگاه قوانین به حقوق زنان: اولین گام‌ها برای برابری

- ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

کتاب «نگاه قوانین به حقوق زنان» رساله‌ای حقوقی است که در سال ۱۶۳۲ در لندن به چاپ و انتشار رسید. این کتاب شاید از نخستین گام‌های مدرن برای شناخت جایگاه حقوقی زنان بود. تصور می‌شود نویسنده این کتاب توماس ادگار یا ادوارد کوک باشد. این کتاب در واقع گزارشی است از وضعیت زنان در احکام دادگاه‌ها و قوانین آن زمان در انگلستان، شامل وضع حقوقی آنان در زمینه ارث، طلاق، و مالکیت.

نکته کلیدی درباره این کتاب این است که در آن برای نخستین بار، جایگاه فرودست زنان در انگلستان به صورتی واضح و‌ مستدل توضیح داده شده است. این کتاب در واقع مردسالارانه بودن قوانین و نابرابری میان مردان و زنان را به چالش نمی‌گیرد، بلکه تحلیلی بر وضعیت قوانین و احکام قضایی ارائه می‌دهد و نتیجه می‌گیرد جایگاه زنان در قوانین کیفری و حقوقی قرن هفدهم انگلستان پایین‌تر از مردان است.

به نظر می‌رسد انتشار چنین کتاب‌هایی راه‌ را برای مباحثات بعدی و تغییر اجتماعی هموار نموده باشد. چرا که بدون نشان دادن واضح فرودستی زنان در قوانین، امکان گفتگو و استدلال جهت برابری بیشتر وجود نداشت. تغییرات حقوقی پس از قرن هفدهم به سمت برابری حقوقی بیشتر میان زنان و مردان حرکت نمود، گرچه این امر به صورت تدریجی و با تلاش‌های بسیار زیاد فعالان مدنی اتفاق افتاد. برای مثال انتصاب اولین قاضی زن در انگلستان یعنی انتصاب الیزابت کثلین به ریاست دادگاه در سال ۱۹۶۵ یعنی حدود سیصد سال پس از انتشار این کتاب اتفاق افتاد.

- اقتباس از وبسایت مدرسه حقوق دانشگاه ییل

#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #حقوق_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
شکستن روان زندانیان: تفتیش بدنی و تحقیر روانی

- ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

احتمال زیادی وجود دارد که یک زندانی سیاسی بارها با روش‌های گوناگون در معرض آزار و آسیب  قرار بگیرد. جدا از جنبه جسمی، این آزارها به شکل گسترده‌ای جنبه روانی دارند و هدف از آن‌ها معمولا خرد کردن شخصیت و پایمال کردن عزت نفس زندانی است. از این طریق، زندانی ممکن است اراده و مقاومت خود در برابر فشارها را از دست بدهد.

تفتیش بدنی در زندان ممکن است در شرایط خاصی ضروری به نظر برسد، اما چگونگی اجرای تفتیش تاثیر بسیاری در روح و روان زندانی می‌گذارد. به همین دلیل، کشورهای دموکراتیک تلاش می‌کنند استانداردهای دقیقی برای آن تعیین کنند تا منجر به تحقیر و توهین به زندانی نگردد. حساسیت بر روی تفتیش بدنی زندانیان زن معمولا حتی بیشتر از زندانیان مرد است. علاوه بر وجود این قوانین، سازمان‌های مستقل حمایت از زندانیان و نیز فعالین مدنی با آموزش‌های گسترده و پشتیبانی از زندانیان نقش مهمی در کاهش آسیب‌های روانی و تحقیر روانی زندانیان ایفا می‌کنند.

برای مثال در موازین و قوانینی که سازمان غیردولتی منع شکنجه تصریح شده است که تفتیش بدنی فقط در شرایطی که دلایل محکمی ضرورت آن را نشان می‌دهد باید صورت گیرد و نه هر زمان که مسئولین زندان بخواهند. هنگام تفتیش بدنی استانداردهای بهداشتی خاصی باید در نظر گرفته شود و به علاوه تفتیشی که به صورت فقط بصری نباشد و مستلزم لمس نقاط خاصی از بدن باشد باید حتما توسط یک پزشک صورت گیرد. روش‌های تفتیش با تکنولوژی‌های جدیدِ اسکن بدن نیز به تدریج جایگزین تفتیش با درآوردن همه یا بخشی از لباس‌های زندانی می‌گردد، چرا که این روش کرامت و عزت نفس زندانی را به خطر نمی‌اندازد. هر نوع توهین و تحقیر زندانی در هنگام تفتیش توسط کارکنان زندان در قوانین دموکراتیک مصداق شکنجه بوده و فرد خاطی در برابر قانون مسئول شناخته
خواهد شد.

اقتباس از وبسایت سازمان منع شکنجه
تصویر از BuzzFeed

#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه_روحی #زندانیان_سیاسی

@Tavaana_TavaanaTech
تصرف حکومت در عرصه اندیشه: چرا کپی‌رایت بخشی از حقوق بشر است؟

ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

کپی‌رایت یا حق نشر و تکثیر، ابزار حقوقی و قانونی برای حمایت از پدیدآورندگان و مولفانِ آثار علمی، ادبی، و هنری است. این حق در واقع عامل پشتیبانیِ اجتماعی از مالکیتِ معنوی فردی است که با صرف وقت و انرژی زیاد، اندیشه یا دست‌آورد فکری و فرهنگی جدیدی به جامعه ارائه داده است.

بر اساس موازین منصفانه، پدیدآوردنگان حق دارند درباره زمان و مکان انتشار آثار خود تصمیم بگیرند، و در ضمن نحوه انتشار آن – یعنی در چه رسانه‌ای و با چه شرایطی – و نیز نحوه استفاده از ثمرات اقتصادی اثر نیز از حقوق پدیدآورنده شمرده می‌شود. برای مثال بر اساس این حق، هیچ فرد، موسسه، یا حکومتی اجازه ندارد از دست‌آورد فکری دیگران بدون اجازه آنان بهره‌برداری کند، و چنین کاری فرقی با تصرف در ملک شخصی افراد و یا سرقت از آنان نخواهد داشت.

گرچه ممکن است در ابتدا چنین به نظر نرسد، اما رعایت کپی‌رایت رابطه بارزی با عدالت، دموکراسی، و توسعه دارد. بر اساس بند بیست و هفتم اعلانیه جهانی حقوق بشر، هر انسانی حق دارد آزادانه در زیست فرهنگی جامعه مشارکت کند و صاحب اعتبار کارهای علمی، ادبی، و هنری، باشد که [خلق و] منتشر نموده‌است. شواهد نشان می‌دهند که حقوق پدیدآورندگان بیشتر در کشورهای توسعه‌‍نیافته و دارای رژیم‌های اقتدارگرا پایمال می‌شود. این حکومت‌ها از آثار فکری دیگران به شکلی نامشروع – والبته بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای - در جهت پروپاگاندای خود بهره می‌برند. به علاوه، سرقت و یا سوءاستفاده از آثار و دارایی‌های فکری و فرهنگی شهروندان توسط حکومت، باعث می‌شود اندیشه‌ورزی، نویسندگی، و پدیدآوردن آثار فکری و هنری به صورت حرفه‌ای و تمام‌وقت غیرممکن شود، و پویایی و سرزندگی اندیشه در جامعه کاهش یابد؛ چیزی که به صورت مستقیم، به نفع رژیم‌هایی است که از تفکر و آگاهی عمومی در هراس هستند.

اقتباس از «کپی‌رایت و حقوق بشر» - انجمن ناشران بین‌المللی

تصویر از paulandpaul.com

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #کپی_رایت #حق_مولف

@Tavaana_TavaanaTech
حقوق میراندا: حقوق شهروندان در هنگام بازداشت

ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

حقوق میراندا (که با نام هشدار میراندا نیز شناخته می‌شود) مجموعه‌ای از آگاهی‌های حقوقی شهروندی است که افسران مجری قانون در ایالات متحده موظفند هنگام بازداشت و قبل از شروع بازجویی به هر شهروندی یادآوری نماید. انجام این یادآوری به قدری مهم است که بعضی افسران پلیس برای اجرای آن، متن حقوق را روی برگه‌های کوچکی با خود همراه دارند تا بدون فراموشی یا اشتباه آن را برای بدون تاخیر بازداشتی تکرار کنند. حقوق میراندا شامل حقوق شهروندی مردم بر اساس متمم پنجم قانون اساسی ایالات متحده و به ویژه جهت محافظت مردم در برابر اعتراف اجباری است. متن حقوق میراندا معمولاً شامل عناصر زیر است:

⁃ یادآوری حق سکوت: افراد حق دارند از پاسخگویی به سوالاتی که توسط مجریان قانون مطرح می شود خودداری کنند.
⁃ یادآوری این که هر چیزی که آن‌ها می‌گویند می تواند علیه آنها در دادگاه استفاده شود: اظهارات افراد در بازجویی می‌تواند به عنوان مدرک علیه آنها در مراحل قانونی مورد استفاده قرار گیرد.
⁃ یادآوری حق داشتن وکیل: افراد حق دارند در هنگام بازجویی وکیل حضور داشته باشند. اگر توانایی پرداخت وکالت را نداشته باشند، به آنها وکالت داده می شود.

نام این متن از پرونده معروفی در سال ۱۹۶۶ گرفته شده که در آن دادگاه عالی ایالات متحده اعترافات یک متهم به نام ارنستو میراندا علیه خودش را باطل و از پرونده حذف کرد، به این دلیل که او توسط پلیس از حقوق قانونی خود هنگام بازداشت مطلع نشده بود.

اقتباس Legal Education Foundation
تصویر از Constitutional Rights Foundation

#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #حقوق_شهروندی

@Tavaana_TavaanaTech
گریز از شوروی به ایران : آناتولی مارچنکو، نویسنده «شهادت من»

- ترجمه: آموزشکده توانا

آناتولی تیخونوویچ مارچنکو فعال حقوق بشر و از مخالفان شوروی بود. مارچنکو در ابتدا به آرمان‌های شوروی اعتقاد داشت و حتی در ارتش شوروی خدمت می‌کرد. اما به تدریج، با مشاهده واقعیت‌ها از سیاست‌های دولت ناامید شد و شروع به انتقاد از رژیم نمود و به دلیل عقاید مخالف خود بارها بازداشت و زندانی شد. مارچنکو بیش از 20 سال از عمر خود را در زندان، اردوگاه‌های کار، و تبعید داخلی گذراند. با این وجود او فعالانه در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و سخنرانی علیه نقض حقوق بشر توسط دولت شوروی شرکت می‌کرد. او درباره بدرفتاری با زندانیان، فقدان آزادی بیان، آزادی تجمع، و سرکوب صداهای مخالف در اتحاد جماهیر شوروی مطالب زیادی نوشت. "شهادت من"، نام کتابی است از تجربیات او در طول شش سال زندگی در اردوگاه کار که مارچنکو را به شهرت رساند. این کتاب به صورت قاچاقی از اتحاد جماهیر شوروی خارج شد و در سال 1970 در غرب منتشر شد. این کتاب در ایران با عنوان «سیمای زنده‌بگوران» منتشر شده‌است.

مارچنکو دست کم یک بار در سال 1960 (1339 شمسی) تلاش کرد از اردوگاهی که در آن زندانی بود فرار کند، و به ایران بیاید. اما در عشق‌آباد و در حالی که بسیار به مرز ایران نزدیک شده بود دوباره دستگیر شد.

آناتولی مارچنکو در سن 48 سالگی در حالی که محکومیت 10 ساله خود را به اتهام "تحریک و تبلیغات ضد شوروی" در زندان چیستوپول درگذشت. به عقیده برخی او اولین مخالف دولت شوروی با شهرت جهانی بود است که در زندان درگذشت. در حالی که دیگر مخالفان برجسته، مانند آندری ساخاروف و آناتولی شارانسکی، با زندان و تبعید مواجه شدند اما در نهایت آزاد یا به غرب تبعید شدند. نوشته‌ها و فعالیت‌های مارچنکو به افزایش آگاهی جهانی در مورد تخلفات دولت شوروی و آغاز جنبش گسترده برای تغییر کمک شایانی نمود. اندکی پس از درگذشت او، گورباچف رهبر وقت شوروی فرمان آزادی گسترده زندانیان سیاسی را صادر نمود.


منبع: نیویورک‌تایمز
تصویر از garriwo.net


#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #شوروی #توتالیتاریسم

@Tavaana_TavaanaTech
شکست قانون ممنوعیت نوشیدنی‌های الکلی در ایالات متحده: درسی از تاریخ

- ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

با تصویب متمم هجدهم قانون اساسی ایالات متحده، از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ تولید، فروش، و حمل و نقل نوشیدنی‌های الکلی در این کشور جرم محسوب می‌شد. جنبش ممنوعیت الکل موسوم به «جنبش اعتدال» که ریشه‌های مذهبی و اعتقادی داشت در جرم‌انگاری و وضع قانون علیه نوشیدن تاثیری شدید داشت. به نظر می‌رسد تصور طرفداران این قانون بر این بود که با جرم‌انگاری الکل و مجازات افرادی که آن را تولید و توزیع می‌کنند، جامعه پاک‌تر و سالم‌تری به وجود خواهد آمد. نیروهای حکومت نوشیدنی‌های غیرقانونی را نابود می‌کردند، و سرگرم کشف و توقیف وسائل انتقال آنان به نقاط مختلف شدند. 

اما در عمل اوضاع اجتماعی دقیقا برعکس تصورات اعتقادی جنبش ممنوعیت الکل پیش رفت. با ایجاد زمینه حقوقی برای جرم‌انگاری نوشیدنی‌های الکلی و ورود پلیس به این عرصه، شبکه تولید و توزیع آن زیرزمینی شد. ملیون‌ها آمریکایی که علاقه‌مند به نوشیدن الکل بودند، نوشیدنی‌ها را از تولید‌کنندگان غیرقانونی می‌خریدند و در بارهای زیرزمینی می‌نوشیدند. کار به جایی رسید که باندهای بزرگ سازمان‌یافته تبهکاری به امید سود کلان – و به دلیل مخفی بودن، بدون مالیات – وارد عرصه شدند و دوره‌ای از رقابت خشونت‌آمیز و خونین میان این باندها شکل گرفت. امری که جامعه را به مراتب با مشکلات بزرگتری روبرو کرد.

به تدریج آگاهی عمومی از تبعات «قانون بد» افزایش یافت. مردم دریافتند که بعد از ممنوعیت قانونی نوشیدنی الکلی، خشونت، فساد، و هم‌چنین آلودگی نوشیدنی‌هایی که به شکلی نظارت‌نشده تولید شده‌بودند، ضرر بزرگتری برای جامعه ایجاد کرده‌است. آنان هم‌چنین دریافتند که احترام پلیس در جامعه نیز در اثر این قانون کاهش یافته‌است، چرا که عملا اقدامات پلیس تاثیر چندانی در کنترل تولید و مصرف واقعی الکل ایجاد نکرده بود و وجهه بدی از آن به نمایش گذاشته بود.

سرانجام، متمم بیست و یکم قانون اساسی ایالات متحده، متمم هجدهم یعنی ممنوعیت تولید و توزیع نوشیدنی الکلی را لغو نمود. امروزه به داستان این دو متمم، به عنوان درس‌هایی مهم از تاریخ نگریسته می‌شود: این که قانون همواره به نفع جامعه عمل نمی‌کند، بلکه پیامدهای ناخواسته‌ای نیز دارد؛ این که یک سازوکار قانونی و حقوقی مناسب باید منعطف باشد، تا بتوان قانون بد را اصلاح یا حذف نمود، نه این که لجوجانه بر اجرای آن اصرار داشت؛

و این که قانون، نمی‌تواند و نباید افکار عمومی و آزادی‌های فردی را ندید بگیرد، چرا که جامعه دیر یا زود – و گاهی با پذیرش خطرها – راهی برای گریز از قانون بد خواهد یافت. به تدریج، اطلاع‌رسانی‌های سلامت و پزشکی، و ارائه کمک به ترک وابستگی به الکل، جایگزین روش‌های پلیسی در کنترل آن شدند.

منابع متن و عکس‌ها:
بریتانیکا
هیستوری‌اکسترا
National Public Radio
Diffords Guide
هیستوری‌کالکشن

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #مشروبات_الکلی

@Tavaana_TavaanaTech
پذیرش و قدرشناسی از زندانیان سیاسی و پیروزی بر سندرم پس از زندان

- ترجمه: آموزشکده‌ی توانا

زندانیان سیاسی چه در درون زندان و چه پس از آزادی در بیرون از آن، ممکن است با مشکلات متعددی درگیر شوند. بخشی از این مشکلات ناشی از فشارهای ذهنی و جسمی به زندانی است، و بخشی از آن ممکن است به خاطر ادامه آزار و اذیت‌های حکومتی، و یا ناآگاهی اطرافیان و جامعه از چالش‌های پیش روی زندانیان سابق باشد.

بعضی پژوهشگران از اصطلاح «سندرم پس از زندان» برای توضیح مشکلات زندانیانی که به تازگی آزاد شده‌اند استفاده می‌کنند. این اصطلاح به مجموعه ای از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی اشاره دارد که می‌تواند شامل افسردگی، اضطراب، اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD)، مشکل در سازگاری با زندگی خارج از زندان، و مشکل در ایجاد و حفظ روابط یا یافتن کار و شغل باشد. فشارهای روانی و تبلیغات حکومتی علیه فعالان سیاسی و اجتماعی و نیز تلاش‌ها برای بدنام کردن آنان و تهدید اطرافیانشان، می‌تواند به انزوای روزافزون این افراد در جامعه منجر شود و بار فکری و روانی شدیدی بر شانه‌های آنان قرار دهد.

در مقابل پژوهشگران اجتماعی راهکارهایی برای کاهش این اثرات منفی پیشنهاد می‌کنند. حمایت روانی و عاطفی از فرد و کمک به او برای یافتن شغل و درآمد، برای مثال، یکی از راه‌های موثر در جهت بازگشت به زندگی زندانیانِ آزاد شده است. حمایت‌های فکری و احساسی به ویژه به شکل پذیرش فرد از سوی دوستان و همکاران قدیمی و بستگان، قدرشناسی از ایستادگی او، و یا گفتگو با دیگر زندانیان سیاسی سابق – که خود این مراحل را تجربه نموده‌اند – نیز کمک موثر دیگری در این راستا ارزیابی شده است. تغییر نگرش عمومی به زندانیان سیاسی و تحسین شجاعت و فعالیت آنان نیز تاثیر مهمی بر روحیه فرد و خانواده او و کاهش اثرات منفی فشارهای دوران زندان یا پسازندان دارد.

برگرفته از National Incarceration Association

#ترجمه_توانا #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آزادی و آفرینش فکری در زندان

آنتونیو گرامشی، الگویی برای اندیشه‌ورزی زندانیان سیاسی

- ترجمه: آموزشکده توانا

زندانی شدن فعالان مدنی و اندیشمندان گرچه محدودیت‌ها و خطرات زیادی برای آنان ایجاد می‌کند، اما بسیاری از کنشگران عرصه اندیشه حتی در زندان به گسترش افکار و ایده‌های تازه و آفرینش میراث علمی و فرهنگی پرداخته‌اند. آنتونیو گرامشی نمونه تاریخی بارزی از اندیشه‌ورزی درون زندان است.

گرامشی که در ابتدا پژوهشگری در در دانشگاه تورین بود توسط رژیم فاشیستی موسولینی دستگیر و زندانی شد. علی‌رغم محدودیت‌های  شدید، او مطالعه گسترده ای در مورد جامعه ایتالیا و استراتژی های تغییر اجتماعی در زمانی که در زندان بود انجام داد. وقتی نوشته های زندان او که به دفترچه های زندان معروف است منتشر شد، در اندیشه غرب تأثیرگذار شد. او ایده هژمونی فرهنگی را در زندان گسترش داد و به اصطلاحی رایج در میان بخشی از نظریه‌پردازان آینده تبدیل نمود. هژمونی فرهنگی در ادبیات جامعه‌شناسی اغلب به معنای کنترل جامعه توسط سلطه‌گران با استفاده از نوعی تفوق فکری و فرهنگی است. اصطلاحی که هنوز برای اشاره به تلاش‌های حکومت‌های تمامیت‌خواه برای القا افکار خود به مردم به کار می‌رود. ایده های گرامشی در مورد هژمونی، حزب کمونیست ایتالیا و کلیسای کاتولیک روم به ویژه قابل توجه بود. نامه های او از زندان نیز پس از مرگ با عنوان نامه هایی از زندان منتشر شد و افکار و تجربیات او را در دوران حبس روشن کرد.
برگرفته از britannica
تصویر از independentarabia

#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #زندانیان_سیاسی #آنتونیو_گرامشی

@Tavaana_TavaanaTech