This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«این صدای لادن مصطفایی است، همسر جانباخته راه آزادی علی حسنپور که در روز بیست و پنج خرداد ۸۸ جلوی پایگاه بسیج مقداد با اصابت گلوله تیر جنگی به سرش کشته شد.
مامورین امنیتی حدود ۱۱۵ روز جنازه علی حسنپور را دزدیده و به خانوادهاش تحویل ندادند تا کشتهشدنش به دست مزدوران سرکوبگر رژیم اطلاعرسانی نشود و به دروغ به همسرش گفتند علی به دستش تیر خورده و الان هم در زندان اوین است و به زودی آزاد میشود، سام و سیاوش حسنپور در طول آن ۱۱۵ روز هر روز گوششان به صدای زنگ خانه بود و چشم انتظار پدرشان، روزها، هفتهها و ماهها پشت دیوارهای زندان اوین ایستادند به امید اینکه پدرشان آنجاست، سام پسر کوچک این خانواده بارها به مادرش میگفت مادرم! اگر بابا آمد خونه چطور بغلش کنم که یک وقت دستش که تیر خورده درد نگیرد!!.. بعد از ماهها امید و انتظار جسد پدر را با تیری بر سرش از پزشک قانونی تحویل میگیرند و تمام انتظارها تبدیل به یک کابوس ترسناک میشود. فکر کردن به این موضوع بسیار تلخ دردناک است که ماهها به امید دیدار عزیزترین آدم زندگیت صبح را شب کنی و در آخر بفهمی حکومت جمهوری اسلامی در طول این ماهها فریبمان داده.
من با خانم مصطفایی در مراسم یکی از جانباختگان سال ۸۸ آشنا شدم، زنی بسیار شجاع، قوی و مبارز بود و از ایشان درسهای بزرگی آموختم. خانم مصطفایی از طریق وکیلش صالحی نیکبخت پیگیر پرونده کشتهشدن همسرش بود تا مزدورانی که از جلوی پایگاه بسیج مقداد به شوهر قهرمانش شلیک کردند را بتواند در دادگاه محاکمه کند. ولی متاسفانه شکایت و پیگیریهایش به جایی نرسید، اطلاعات سپاه چندین بار پسر بزرگش سیاوش و خود خانم مصطفایی را احضار و تهدید کردند تا با فشار بر خانواده آنها از شکایت صرفنظر کنند ولی موفق نشدند.
خانم مصطفایی برای پسرهایش هم مادر است و هم پدر، مادری که با کار کردن خرج زندگیاش را تأمین میکند. به یاد دارم در آن زمان خانوادهای از امریکا میخواستند به این مادر کمک مالی کنند ولی خانم مصطفایی درخواست کمک مالی را قبول نکرد و بهشون گفت من احتیاجی به این پول ندارم و کار میکنم، این پول را به کسی بدهید که واقعا احتیاج دارد.
به امید روزی که همه جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در یک دادگاه عادلانه محاکمه بشن و به سزای اعمالشان برسند....
✍️ مسعود علیزاده»
متن کاملتر اینجا
#علی_حسن_پور
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مامورین امنیتی حدود ۱۱۵ روز جنازه علی حسنپور را دزدیده و به خانوادهاش تحویل ندادند تا کشتهشدنش به دست مزدوران سرکوبگر رژیم اطلاعرسانی نشود و به دروغ به همسرش گفتند علی به دستش تیر خورده و الان هم در زندان اوین است و به زودی آزاد میشود، سام و سیاوش حسنپور در طول آن ۱۱۵ روز هر روز گوششان به صدای زنگ خانه بود و چشم انتظار پدرشان، روزها، هفتهها و ماهها پشت دیوارهای زندان اوین ایستادند به امید اینکه پدرشان آنجاست، سام پسر کوچک این خانواده بارها به مادرش میگفت مادرم! اگر بابا آمد خونه چطور بغلش کنم که یک وقت دستش که تیر خورده درد نگیرد!!.. بعد از ماهها امید و انتظار جسد پدر را با تیری بر سرش از پزشک قانونی تحویل میگیرند و تمام انتظارها تبدیل به یک کابوس ترسناک میشود. فکر کردن به این موضوع بسیار تلخ دردناک است که ماهها به امید دیدار عزیزترین آدم زندگیت صبح را شب کنی و در آخر بفهمی حکومت جمهوری اسلامی در طول این ماهها فریبمان داده.
من با خانم مصطفایی در مراسم یکی از جانباختگان سال ۸۸ آشنا شدم، زنی بسیار شجاع، قوی و مبارز بود و از ایشان درسهای بزرگی آموختم. خانم مصطفایی از طریق وکیلش صالحی نیکبخت پیگیر پرونده کشتهشدن همسرش بود تا مزدورانی که از جلوی پایگاه بسیج مقداد به شوهر قهرمانش شلیک کردند را بتواند در دادگاه محاکمه کند. ولی متاسفانه شکایت و پیگیریهایش به جایی نرسید، اطلاعات سپاه چندین بار پسر بزرگش سیاوش و خود خانم مصطفایی را احضار و تهدید کردند تا با فشار بر خانواده آنها از شکایت صرفنظر کنند ولی موفق نشدند.
خانم مصطفایی برای پسرهایش هم مادر است و هم پدر، مادری که با کار کردن خرج زندگیاش را تأمین میکند. به یاد دارم در آن زمان خانوادهای از امریکا میخواستند به این مادر کمک مالی کنند ولی خانم مصطفایی درخواست کمک مالی را قبول نکرد و بهشون گفت من احتیاجی به این پول ندارم و کار میکنم، این پول را به کسی بدهید که واقعا احتیاج دارد.
به امید روزی که همه جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در یک دادگاه عادلانه محاکمه بشن و به سزای اعمالشان برسند....
✍️ مسعود علیزاده»
متن کاملتر اینجا
#علی_حسن_پور
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جهت یادآوری برای آنهایی که خس و خاشاک گویان را فراموش کردند
وقتی اسم شخص پلید محمود احمدینژاد در ذهنم میپیچه ناخداگاه به یاد چهرهی زیبای امیر جوادیفر میافتم که در هنگام دستگیری تمام بدنش زیر شکنجهها و ضربههای باتون و پوتین ضحاکان خورد شده بود، به یاد روزی میافتم که امیر زخمهایش عفونت کرده بود و همش نگران این بود که چرا یکی از چشمهای زیبایش نمی بیند! گفتن واقعیت برای من بسیار سخت بود که بگویم برادر عزیزم، امیر جان! متأسفانه یکی از چشمهایت را از دست دادهای، به یاد شبهای سوزان جهنم کهریزک میافتم که امیر از شدت درد و تب با صدای بلند همش ناله میکرد و از مادرش که قبلاً فوت کرده بود چشمهایش را میخواست، به یاد آخرین روز حضورمان در جهنمی به نام کهریزک میافتم که سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک با پوتین بر سر و صورت بدن بی جان امیر میکوبید تا از زیر سایه بیرون بیایید و روی آسفالت داغ و زیر گرمای خورشید بشیند و در آخر به یاد روزی میافتم که امیر مظلوم با لبهای تشنه در راه انتقال کهریزک به اوین در حسرت یک قطره آب مرتب خون بالا آورد و نابآورانه با ما وداع کرد و به سوی مادرش شتافت.
امیر جانم ! یاد و خاطرهات تا همیشه در قلبم زنده و گرامیست.💔😞🕊️🌱💔»
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از جانبهدربردگان جنایت کهریزک
#جنایت_کهریزک_فراموش_نخواهد_شد
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#رامین_پوراندرجانی
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#احمد_نجاتی_کارگر
#ندا_آقاسلطان
#سهراب_اعرابی
#اشکان_سهرابی
#مصطفی_کریم_بیگی
#علی_حسن_پور
#علیرضا_صبوری
#هجده_تیر
#بازداشتگاه_کهریزک
#علیه_فراموشی
#انتخابات۸۸
#محمود_احمدی_نژاد
#رای_بی_رای
#سیرک_انتخابات
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی اسم شخص پلید محمود احمدینژاد در ذهنم میپیچه ناخداگاه به یاد چهرهی زیبای امیر جوادیفر میافتم که در هنگام دستگیری تمام بدنش زیر شکنجهها و ضربههای باتون و پوتین ضحاکان خورد شده بود، به یاد روزی میافتم که امیر زخمهایش عفونت کرده بود و همش نگران این بود که چرا یکی از چشمهای زیبایش نمی بیند! گفتن واقعیت برای من بسیار سخت بود که بگویم برادر عزیزم، امیر جان! متأسفانه یکی از چشمهایت را از دست دادهای، به یاد شبهای سوزان جهنم کهریزک میافتم که امیر از شدت درد و تب با صدای بلند همش ناله میکرد و از مادرش که قبلاً فوت کرده بود چشمهایش را میخواست، به یاد آخرین روز حضورمان در جهنمی به نام کهریزک میافتم که سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک با پوتین بر سر و صورت بدن بی جان امیر میکوبید تا از زیر سایه بیرون بیایید و روی آسفالت داغ و زیر گرمای خورشید بشیند و در آخر به یاد روزی میافتم که امیر مظلوم با لبهای تشنه در راه انتقال کهریزک به اوین در حسرت یک قطره آب مرتب خون بالا آورد و نابآورانه با ما وداع کرد و به سوی مادرش شتافت.
امیر جانم ! یاد و خاطرهات تا همیشه در قلبم زنده و گرامیست.💔😞🕊️🌱💔»
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از جانبهدربردگان جنایت کهریزک
#جنایت_کهریزک_فراموش_نخواهد_شد
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#رامین_پوراندرجانی
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#احمد_نجاتی_کارگر
#ندا_آقاسلطان
#سهراب_اعرابی
#اشکان_سهرابی
#مصطفی_کریم_بیگی
#علی_حسن_پور
#علیرضا_صبوری
#هجده_تیر
#بازداشتگاه_کهریزک
#علیه_فراموشی
#انتخابات۸۸
#محمود_احمدی_نژاد
#رای_بی_رای
#سیرک_انتخابات
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«این صدای لادن مصطفایی است، همسر جانباخته راه آزادی ( علی حسن پور ) که در روز ۲۵ خرداد هشتاد و هشت جلوی پایگاه بسیج مقداد با اصابت گلوله تیر جنگی به سرش کشته شد
مامورین امنیتی حدود ۱۱۵ روز جنازه علی حسنپور را دزدیده و به خانوادهاش تحویل ندادند تا کشته شدنش به دست مزدوران سرکوبگر رژیم اطلاعرسانی نشود و به دروغ به همسرش گفتند علی به دستش تیر خورده و الان هم در زندان اوین است و به زودی آزاد میشود، سام و سیاوش حسنپور در طول آن ۱۱۵ روز هر روز گوششان به صدای زنگ خانه بود و چشم انتظار پدرشان، روزها، هفتهها و ماهها پشت دیوارهای زندان اوین ایستادند به امید اینکه پدرشان آنجاست، سام پسر کوچک این خانواده بارها به مادرش میگفت مادرم !! اگر بابا آمد خونه چطور بغلش کنم که یک وقت دستش که تیر خورده درد نگیرد !!.. بعد از ماها امید و انتظار جسد پدر را با تیری بر سرش از پزشک قانونی تحویل میگیرند و تمام انتظارها تبدیل به یک کابوس ترسناک میشود. فکر کردن به این موضوع بسیار تلخ دردناک است که ماها به امید دیدار عزیزترین آدم زندگیت صبح را شب کنی و در آخر بفهمی حکومت جمهوری اسلامی در طول این ماها فریب مان داده.
من با خانم مصطفایی در مراسم یکی از جانباختگان سال ۸۸ آشنا شدم، زنی بسیار شجاع، قوی و مبارز بود و از ایشان درس.های بزرگی آموختم. خانم مصطفایی از طریق وکیلش صالحی نیکبخت پیگیر پرونده کشته شدن همسرش علی بود تا مزدورانی که از جلوی پایگاه بسیج مقداد به شوهر قهرمانش شلیک کردند را بتواند در دادگاه محاکمه کند. ولی متاسفانه شکایت و پیگیری هایش به جایی نرسید ، اطلاعات سپاه چندین بار پسر بزرگش سیاوش و خود خانم مصطفایی را احضار و تهدید کردند تا با فشار بر خانواده آنها از شکایت صرف نظر کنند ولی موفق نشدند.
خانم مصطفی برای پسر هایش هم مادر است و هم پدر ، مادری که با کار کردن خرج زندگی اش را تأمین میکند. به یاد دارم در آن زمان خانواده ای از امریکا میخواستند به این مادر کمک مالی کنند ولی خانم مصطفی درخواست کمک مالی را قبول نکرد و بهشون گفت!! من احتیاجی به این پول ندارم و کار میکنم ، این پول را به کسی بدهید که واقعا احتیاج دارد.
به امید روزی که همه جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در یک دادگاه عادلانه محاکمه بشن و به سزای اعمالشان برسند.
خانواده های محترم جانباختگان راه آزادی وطن را تنها نگذاریم و از آنها و عزیزان قهرمانشان حمایت کنیم.🕊️🕊️🥀🥀 »
✍️ مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
#علی_حسن_پور
#لادن_مصطفایی
#علیه_فراموشی
#رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مامورین امنیتی حدود ۱۱۵ روز جنازه علی حسنپور را دزدیده و به خانوادهاش تحویل ندادند تا کشته شدنش به دست مزدوران سرکوبگر رژیم اطلاعرسانی نشود و به دروغ به همسرش گفتند علی به دستش تیر خورده و الان هم در زندان اوین است و به زودی آزاد میشود، سام و سیاوش حسنپور در طول آن ۱۱۵ روز هر روز گوششان به صدای زنگ خانه بود و چشم انتظار پدرشان، روزها، هفتهها و ماهها پشت دیوارهای زندان اوین ایستادند به امید اینکه پدرشان آنجاست، سام پسر کوچک این خانواده بارها به مادرش میگفت مادرم !! اگر بابا آمد خونه چطور بغلش کنم که یک وقت دستش که تیر خورده درد نگیرد !!.. بعد از ماها امید و انتظار جسد پدر را با تیری بر سرش از پزشک قانونی تحویل میگیرند و تمام انتظارها تبدیل به یک کابوس ترسناک میشود. فکر کردن به این موضوع بسیار تلخ دردناک است که ماها به امید دیدار عزیزترین آدم زندگیت صبح را شب کنی و در آخر بفهمی حکومت جمهوری اسلامی در طول این ماها فریب مان داده.
من با خانم مصطفایی در مراسم یکی از جانباختگان سال ۸۸ آشنا شدم، زنی بسیار شجاع، قوی و مبارز بود و از ایشان درس.های بزرگی آموختم. خانم مصطفایی از طریق وکیلش صالحی نیکبخت پیگیر پرونده کشته شدن همسرش علی بود تا مزدورانی که از جلوی پایگاه بسیج مقداد به شوهر قهرمانش شلیک کردند را بتواند در دادگاه محاکمه کند. ولی متاسفانه شکایت و پیگیری هایش به جایی نرسید ، اطلاعات سپاه چندین بار پسر بزرگش سیاوش و خود خانم مصطفایی را احضار و تهدید کردند تا با فشار بر خانواده آنها از شکایت صرف نظر کنند ولی موفق نشدند.
خانم مصطفی برای پسر هایش هم مادر است و هم پدر ، مادری که با کار کردن خرج زندگی اش را تأمین میکند. به یاد دارم در آن زمان خانواده ای از امریکا میخواستند به این مادر کمک مالی کنند ولی خانم مصطفی درخواست کمک مالی را قبول نکرد و بهشون گفت!! من احتیاجی به این پول ندارم و کار میکنم ، این پول را به کسی بدهید که واقعا احتیاج دارد.
به امید روزی که همه جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در یک دادگاه عادلانه محاکمه بشن و به سزای اعمالشان برسند.
خانواده های محترم جانباختگان راه آزادی وطن را تنها نگذاریم و از آنها و عزیزان قهرمانشان حمایت کنیم.🕊️🕊️🥀🥀 »
✍️ مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
#علی_حسن_پور
#لادن_مصطفایی
#علیه_فراموشی
#رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech