Forwarded from گفتوشنود
پیام همراهان:
«اگر منیت رو بزاریم کنار، متوجه میشیم که دلیلی نداره این دنیای خیرهکننده پر از رمز و راز، برای بشر تعریف شده باشه! اون چیزی که بهش خدا یا ماوراءالطبیعه میگیم همون ابعاد دیگه کیهان هستند که برای بشر که فقط سه بعد مکان و یک بعد زمانو (که رو به جلو هست) درک میکنه قابل تصور نیست. باید قبول کنیم که ضعف و ترس بشر و غرورش، خدا رو خلق کرده به تصور اینکه دنیای به این عظمت فقط برای او خلق شده و میل به ابدیت او را قانع کرده که آخرت در انتظار اوست»
اگر این پیام رسیده را خلاصه کنیم، مضمونش این است که خودخواهی انسان «الهیات» و «آخرتشناسی» را به وجود آورده است نه واقعا میل او به کسب معرفت.
انسان علیرغم واقعیات غیرقابل انکاری که علم مطرح کرد و خلاف منیت (ego-centrism) او بود، همچنان به طرز ریشهداری تمایل دارد فکر کند که تمامی جهان برای او ساخته شده است و برنامهای از پیش در کار بوده است. شما چه فکر میکنید؟ چگونه میتوان به این استدلال پاسخ داد؟
گفتوشنود تلاش میکند که بستری برای طرح این پرسشها و پاسخهای ممکن باشد. پیام شما، منعکس خواهد شد.
#خداباوری #خداناباوری #آتئیسم #دین #لامذهب #بی_دینی #لامذهبی #آخرت #آخرت_باوری #آخرت_شناسی
@Dialogue1402
«اگر منیت رو بزاریم کنار، متوجه میشیم که دلیلی نداره این دنیای خیرهکننده پر از رمز و راز، برای بشر تعریف شده باشه! اون چیزی که بهش خدا یا ماوراءالطبیعه میگیم همون ابعاد دیگه کیهان هستند که برای بشر که فقط سه بعد مکان و یک بعد زمانو (که رو به جلو هست) درک میکنه قابل تصور نیست. باید قبول کنیم که ضعف و ترس بشر و غرورش، خدا رو خلق کرده به تصور اینکه دنیای به این عظمت فقط برای او خلق شده و میل به ابدیت او را قانع کرده که آخرت در انتظار اوست»
اگر این پیام رسیده را خلاصه کنیم، مضمونش این است که خودخواهی انسان «الهیات» و «آخرتشناسی» را به وجود آورده است نه واقعا میل او به کسب معرفت.
انسان علیرغم واقعیات غیرقابل انکاری که علم مطرح کرد و خلاف منیت (ego-centrism) او بود، همچنان به طرز ریشهداری تمایل دارد فکر کند که تمامی جهان برای او ساخته شده است و برنامهای از پیش در کار بوده است. شما چه فکر میکنید؟ چگونه میتوان به این استدلال پاسخ داد؟
گفتوشنود تلاش میکند که بستری برای طرح این پرسشها و پاسخهای ممکن باشد. پیام شما، منعکس خواهد شد.
#خداباوری #خداناباوری #آتئیسم #دین #لامذهب #بی_دینی #لامذهبی #آخرت #آخرت_باوری #آخرت_شناسی
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
«شقیترین مردم، متولی شریعت است!»
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402