۴۰ کیلومتر بعد از تهران
۴۰ خانوار ۴۰ کیلومتر آنسوتر چسبیده به پایتخت روز را شب میکنند تا ۴۰ سالی، چندسالی کمتر یا بیشتر، زندگی کرده باشند اما همین چندسال از بیآبی سخت گذشته. تنها #چشمه روستای اسماعیلآباد زاویه هم #خشک شده، آنقدر خشک که وقتی میخواستند کانالکشی کنند و آب را پای درختها ببرند، منصرف شدند و عطایش را به لقایش بخشیدند. از #بیآبی، #بیماری هم به جانشان افتاده زنها و بچههاشان دچار بیماریهای عفونی شدهاند. آب که ندارند گاز پیشکش، برای #حمام، باید دیگ را از #آب تانکری که هفتهای یکبار پر میشود و به روستا میآید، پر کنند، با آتش نفت بشکههایی که حالا خالیاند، گرم کنند و... . گاهی اگر کسی یا کسانی به آنها سری بزنند و حالی از آنها بپرسند، حالی از روستائیانی که روستایشان آغاز بیابان است، آغاز بیابان، «بیتابلو»، «بیجاده»، همین چندوقت پیش، زن جوانی که چند قدم بیشتر تا مادر شدن نداشت، به خاطر همین «بیچیز» ها مُرد و نوزاد به زاد نرسیدهاش هم از خیر دیدن دنیا گذشت. ۴۰ خانوار ۴۰ کیلومتر آنسوتر چسبیده به پایتخت روز را شب میکنند...
عکس: محمدرضا ندیمی -ایسنا
bit.ly/1ZdJRD0
@Tavaana_Tavaanatech
۴۰ خانوار ۴۰ کیلومتر آنسوتر چسبیده به پایتخت روز را شب میکنند تا ۴۰ سالی، چندسالی کمتر یا بیشتر، زندگی کرده باشند اما همین چندسال از بیآبی سخت گذشته. تنها #چشمه روستای اسماعیلآباد زاویه هم #خشک شده، آنقدر خشک که وقتی میخواستند کانالکشی کنند و آب را پای درختها ببرند، منصرف شدند و عطایش را به لقایش بخشیدند. از #بیآبی، #بیماری هم به جانشان افتاده زنها و بچههاشان دچار بیماریهای عفونی شدهاند. آب که ندارند گاز پیشکش، برای #حمام، باید دیگ را از #آب تانکری که هفتهای یکبار پر میشود و به روستا میآید، پر کنند، با آتش نفت بشکههایی که حالا خالیاند، گرم کنند و... . گاهی اگر کسی یا کسانی به آنها سری بزنند و حالی از آنها بپرسند، حالی از روستائیانی که روستایشان آغاز بیابان است، آغاز بیابان، «بیتابلو»، «بیجاده»، همین چندوقت پیش، زن جوانی که چند قدم بیشتر تا مادر شدن نداشت، به خاطر همین «بیچیز» ها مُرد و نوزاد به زاد نرسیدهاش هم از خیر دیدن دنیا گذشت. ۴۰ خانوار ۴۰ کیلومتر آنسوتر چسبیده به پایتخت روز را شب میکنند...
عکس: محمدرضا ندیمی -ایسنا
bit.ly/1ZdJRD0
@Tavaana_Tavaanatech
www.isna.ir
۴۰ کیلومتر بعد از تهران
۴۰ خانوار ۴۰ کیلومتر آنسوتر چسبیده به پایتخت روز را شب میکنند تا ۴۰ سالی، چندسالی کمتر یا...
ترانه سلام؛ شاهین نجفی
سلام منو برسون به قبر مادرم
قول داده بودم واسش خونه میخرم حیف
سلام منو سلام منو برسون مث یه دعا بهش
بگو زندگى جهنمه تو خوبی تو بهشت
بگو بپرسه گاهى حال ما زندهها رو
بگو بگه وضع مارو اگه دید خدارو
بگو اذان ما به وقت بیكسى آدماست
همیشه تو محرمیم و جشنمون عزاست
بگو چطور خسته ایم از این همه ثواب
چقد صدا زدیم آسمونو كو جواب
بگو صب و شب نشئه از خالی پریم
بگو از گشنگی داریم امید مى خوریم
بگو ول دادیم واسه نفس رمق نداریم
بگو زنده ایم و قد مرده حق نداریم
بگو هنو واسه یه لقمه نون تو سگدوییم و
لش تو لش تو نخ ناموس اینو اونیمو
دیگه دوا واسمون سبكه كراك میزنیم
تمام بود و نبودمون و به فاك میزنیم
یه حالیه كه با غم همدیگه شاد میشیم
عاشق میشیم طرف پا نده اسید مىپاشیم
بگو علی ابد گرفت و موندنی شد
از تو بند میده خرج زن و بچشو
بگو ممی توی تیزی كشی تو خط مرد
یه سال نشده حاجی بازاری زنشو برد
بگو #مداح دوزاری هفتیركشه
رفیق بیت #رهبری و نور چشه
یه كم زور داره وقتی هیچكى سر جاش نی
زندگیت خورش و بدبختی چاشنی
نخبه ها فراری و خوبامون تو بندن
ما تو بغض و اونا به ریشمون میخندن
دست تو جیب مردم و قسم شون به قرآن
پول #نفت هست اما خرج میشه تو #لبنان
صدای تیشه فرهادم
وقتی گلو بریده فریادم
آتش زیر خاكسترم
نطفه ی طوفان در سرم
سلام منو برسون به ۶۷ و #خاوران
سلام منو برسون به دود و دم تهران
سلام منو برسون به #دخترا تو پارك فراریا
به ضرب و زخم و ضجه اقاقیا
به بی شناسنامه ها بچه های #افغان
سلام منو
سلام منو برسون به #بچههای_کار، «#یواشکی»
تو خاکیای دروازه غار، «یواشکی»
سلام منو برسون به چروکای پشت پلک و چرک کار و دست بابا
پینه بسته حالا
سلام منو برسون به … و شک نکن تو کتک زیر چک وا نمیده پهلوون
سلام منو برسون به #كارون كه #خشک نشده هنوز مث #زایندهرود ارومیه
دوره ی شومیه خفگی عمومیه
اینارو نمی گم كه بگی ناامیدى
حتی اگه یه روز خوش ندیدی
فقط تویی تویی كه فرداتو میسازی
تو رئیس خودتی واس خودت سربازی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سلام منو برسون به قبر مادرم
قول داده بودم واسش خونه میخرم حیف
سلام منو سلام منو برسون مث یه دعا بهش
بگو زندگى جهنمه تو خوبی تو بهشت
بگو بپرسه گاهى حال ما زندهها رو
بگو بگه وضع مارو اگه دید خدارو
بگو اذان ما به وقت بیكسى آدماست
همیشه تو محرمیم و جشنمون عزاست
بگو چطور خسته ایم از این همه ثواب
چقد صدا زدیم آسمونو كو جواب
بگو صب و شب نشئه از خالی پریم
بگو از گشنگی داریم امید مى خوریم
بگو ول دادیم واسه نفس رمق نداریم
بگو زنده ایم و قد مرده حق نداریم
بگو هنو واسه یه لقمه نون تو سگدوییم و
لش تو لش تو نخ ناموس اینو اونیمو
دیگه دوا واسمون سبكه كراك میزنیم
تمام بود و نبودمون و به فاك میزنیم
یه حالیه كه با غم همدیگه شاد میشیم
عاشق میشیم طرف پا نده اسید مىپاشیم
بگو علی ابد گرفت و موندنی شد
از تو بند میده خرج زن و بچشو
بگو ممی توی تیزی كشی تو خط مرد
یه سال نشده حاجی بازاری زنشو برد
بگو #مداح دوزاری هفتیركشه
رفیق بیت #رهبری و نور چشه
یه كم زور داره وقتی هیچكى سر جاش نی
زندگیت خورش و بدبختی چاشنی
نخبه ها فراری و خوبامون تو بندن
ما تو بغض و اونا به ریشمون میخندن
دست تو جیب مردم و قسم شون به قرآن
پول #نفت هست اما خرج میشه تو #لبنان
صدای تیشه فرهادم
وقتی گلو بریده فریادم
آتش زیر خاكسترم
نطفه ی طوفان در سرم
سلام منو برسون به ۶۷ و #خاوران
سلام منو برسون به دود و دم تهران
سلام منو برسون به #دخترا تو پارك فراریا
به ضرب و زخم و ضجه اقاقیا
به بی شناسنامه ها بچه های #افغان
سلام منو
سلام منو برسون به #بچههای_کار، «#یواشکی»
تو خاکیای دروازه غار، «یواشکی»
سلام منو برسون به چروکای پشت پلک و چرک کار و دست بابا
پینه بسته حالا
سلام منو برسون به … و شک نکن تو کتک زیر چک وا نمیده پهلوون
سلام منو برسون به #كارون كه #خشک نشده هنوز مث #زایندهرود ارومیه
دوره ی شومیه خفگی عمومیه
اینارو نمی گم كه بگی ناامیدى
حتی اگه یه روز خوش ندیدی
فقط تویی تویی كه فرداتو میسازی
تو رئیس خودتی واس خودت سربازی
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
خدیجه ...
اینجا روستای «سرزه چارکان»، یکی از دهها روستای #قحطیزده و #خشک #بشاگرد. یکی از همانها که سالهاست فراموش شده. جایی دور، انتهای بیابان. #تبعید در نیستی.
مردم اینجا آب ندارند. برق ندارند. گاز ندارند. محرومند از سادهترین #حقوق_زیستن و یک جایی در این #محرومیت و #نیستی خدیجه زندگی میکند. دختری چهارساله که با خانوادهای هشت نفره و «بیسواد» در روستای سرزه روزگار میگذراند. چهار سال خاموش، بی نور و رنگ. خدیجه و برادرش «دیستروفی قرینه» دارند، این یعنی چیزی نزدیک به نابینایی مطلق. دردی اضافه بر بقیه نداشتنها و محرومیتها. زندگی خدیجه در جایی میگذرد که بقیه خانوارهایش هم اوضاع چندان خوبی ندارند، در «سرزه چارکان»، دور و بی آب و علف، که گویی تابحال گذر هیچ فرد و مسوول و سازمانی آنجا نیفتاده است.
عکس: همت خواهی - ایسنا
عکس های بیشتر را اینجا ببینید:
http://goo.gl/wvDvle
ویدئویی با استفاده از این عکس ها تقدیم می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اینجا روستای «سرزه چارکان»، یکی از دهها روستای #قحطیزده و #خشک #بشاگرد. یکی از همانها که سالهاست فراموش شده. جایی دور، انتهای بیابان. #تبعید در نیستی.
مردم اینجا آب ندارند. برق ندارند. گاز ندارند. محرومند از سادهترین #حقوق_زیستن و یک جایی در این #محرومیت و #نیستی خدیجه زندگی میکند. دختری چهارساله که با خانوادهای هشت نفره و «بیسواد» در روستای سرزه روزگار میگذراند. چهار سال خاموش، بی نور و رنگ. خدیجه و برادرش «دیستروفی قرینه» دارند، این یعنی چیزی نزدیک به نابینایی مطلق. دردی اضافه بر بقیه نداشتنها و محرومیتها. زندگی خدیجه در جایی میگذرد که بقیه خانوارهایش هم اوضاع چندان خوبی ندارند، در «سرزه چارکان»، دور و بی آب و علف، که گویی تابحال گذر هیچ فرد و مسوول و سازمانی آنجا نیفتاده است.
عکس: همت خواهی - ایسنا
عکس های بیشتر را اینجا ببینید:
http://goo.gl/wvDvle
ویدئویی با استفاده از این عکس ها تقدیم می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇