This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جاویدنام کومار درافتاده، نوجوان شانزده ساله پیرانشهری در هشتم آبان ۱۴۰۱ در پیرانشهر کشته شد.
یک شاهد عینی درباره نحوه کشته شدن کومار به «ههنگاو» گفته بود: «دو سمند سبز و سفید بدون پلاک پس از توقف با اسلحه تهپر و از فاصله سه متری به سوی کومار تیراندازی کردند» و «دو نوجوان دیگر همراه کومار بودهاند که یکی از آنها نیز همانزمان توسط نیروهای حکومتی ربوده شد.»
کومار درافتاده در آخرین پست اینستاگرامی خود ترجمهای شعری را بازنشر کرده بود: «ما مردم خاورمیانه هستیم، بعضیھامان در جنگ كشته میشويم، بعضی در زندان، بعضی در جاده، بعضی در دريا، حتی بلندترين كوهها هم انتقام تنهايیشان را از ما میگيرند، چرا كه ما شغلمان مردن است.»
پدر رنجور کومار در مراسم خاکسپاری پسرش گفت: «این پسرم ٢٥ مرداد به دنیا آمد اسمش را کومار گذاشتم، خوشبختم که در راه آزادی و وطن شهید شده است، خوشبختم که شهید شد، از دیشب جگرم تکه تکه شده اما فدای این خاک و آزادی شد، به خدا همه ما را خواهند کشت، به خدا بیگناه بود.»
پدر کومار ادامه داد : «پسرم در بچگی شهید شد، بالغ نشده، کومار پسر من نیست، پسر تمام ملتهای تحت ستم است، کومار خیلی بیگناه بود، به اندازه سن کماش، مامورها فکرکردند دیو بزرگی است، من بعدا فهمیدم چقدر کومار بزرگ بود، اگر دیکتاتورها پسر خودشان اینطور به ناحق کشتهمیشد حاضر بودند خون هزار بچه دیگر را بریزند، خون ما را بیدلیل میریزند تا خودشان را بیگناه نشان دهند.»
سال گذشته، حسن درافتاده، پدر کومار را احضار و بازداشتی چند ساعته کردند و از او خواستند تولد کومار را در سکوت برگزار کند، آنها حتی از سادگی و دل شکسته یک پدر نیز میترسند.
حق حیات انسانی مهمترین و اساسیترین حقی است که در سال گذشته (۱۴۰۱) بهویژه در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی از شهروندان در ایران سلب شد.
#کومار_درافتاده #دادخواهی #پیرانشهر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جاویدنام کومار درافتاده، نوجوان شانزده ساله پیرانشهری در هشتم آبان ۱۴۰۱ در پیرانشهر کشته شد.
یک شاهد عینی درباره نحوه کشته شدن کومار به «ههنگاو» گفته بود: «دو سمند سبز و سفید بدون پلاک پس از توقف با اسلحه تهپر و از فاصله سه متری به سوی کومار تیراندازی کردند» و «دو نوجوان دیگر همراه کومار بودهاند که یکی از آنها نیز همانزمان توسط نیروهای حکومتی ربوده شد.»
کومار درافتاده در آخرین پست اینستاگرامی خود ترجمهای شعری را بازنشر کرده بود: «ما مردم خاورمیانه هستیم، بعضیھامان در جنگ كشته میشويم، بعضی در زندان، بعضی در جاده، بعضی در دريا، حتی بلندترين كوهها هم انتقام تنهايیشان را از ما میگيرند، چرا كه ما شغلمان مردن است.»
پدر رنجور کومار در مراسم خاکسپاری پسرش گفت: «این پسرم ٢٥ مرداد به دنیا آمد اسمش را کومار گذاشتم، خوشبختم که در راه آزادی و وطن شهید شده است، خوشبختم که شهید شد، از دیشب جگرم تکه تکه شده اما فدای این خاک و آزادی شد، به خدا همه ما را خواهند کشت، به خدا بیگناه بود.»
پدر کومار ادامه داد : «پسرم در بچگی شهید شد، بالغ نشده، کومار پسر من نیست، پسر تمام ملتهای تحت ستم است، کومار خیلی بیگناه بود، به اندازه سن کماش، مامورها فکرکردند دیو بزرگی است، من بعدا فهمیدم چقدر کومار بزرگ بود، اگر دیکتاتورها پسر خودشان اینطور به ناحق کشتهمیشد حاضر بودند خون هزار بچه دیگر را بریزند، خون ما را بیدلیل میریزند تا خودشان را بیگناه نشان دهند.»
سال گذشته، حسن درافتاده، پدر کومار را احضار و بازداشتی چند ساعته کردند و از او خواستند تولد کومار را در سکوت برگزار کند، آنها حتی از سادگی و دل شکسته یک پدر نیز میترسند.
حق حیات انسانی مهمترین و اساسیترین حقی است که در سال گذشته (۱۴۰۱) بهویژه در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی از شهروندان در ایران سلب شد.
#کومار_درافتاده #دادخواهی #پیرانشهر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسته بالای سر گیسوان چه هیبتی است...
ویدیوی بدون کلام غزاله شارمهد، دختر جمشید شارمهد، حرفهای بسیاری داشت. سکوتی سرشار از ناگفتهها، خشمی خروشان و آمادگی بیشتر برای تداوم مبارزه با حکومت قاتل
او بعد از انتشار خبر قتل حکومتی پدرش، با انتشار ویدیویی از خود در سکوت، خشم خود را از قتل پدرش به دست «جهادیهای بزدل حکومت اشغالگر» نشان داد.
او در این ویدیو یک نماد درفش کاویانی را بر سینه نصب میکند و موهایش را به شکلی که یادآور مبارزات خیابانی زنان در جنبش مهساست، بالای سر میبندد.
غزاله شارمهد در تمام این سالها صدای پدرش بود، یک تنه برای حقوق پدرش ایستادگی کرد و حالا عشق به پدر که با عشق او به ایران گره خورده و بیعدالتی بزرگ رژیم تبهکار و تروریست اسلامی، عزم او را جزم کرده است.
این ویدیو را یکی از مخاطبان توانا درست کرده است و تاکید کرده که در این مبارزه در کنار غزاله شارمهد و سایر خانوادههای دادخواه هستیم.
#دادخواهی #جمشید_شارمهد #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدیوی بدون کلام غزاله شارمهد، دختر جمشید شارمهد، حرفهای بسیاری داشت. سکوتی سرشار از ناگفتهها، خشمی خروشان و آمادگی بیشتر برای تداوم مبارزه با حکومت قاتل
او بعد از انتشار خبر قتل حکومتی پدرش، با انتشار ویدیویی از خود در سکوت، خشم خود را از قتل پدرش به دست «جهادیهای بزدل حکومت اشغالگر» نشان داد.
او در این ویدیو یک نماد درفش کاویانی را بر سینه نصب میکند و موهایش را به شکلی که یادآور مبارزات خیابانی زنان در جنبش مهساست، بالای سر میبندد.
غزاله شارمهد در تمام این سالها صدای پدرش بود، یک تنه برای حقوق پدرش ایستادگی کرد و حالا عشق به پدر که با عشق او به ایران گره خورده و بیعدالتی بزرگ رژیم تبهکار و تروریست اسلامی، عزم او را جزم کرده است.
این ویدیو را یکی از مخاطبان توانا درست کرده است و تاکید کرده که در این مبارزه در کنار غزاله شارمهد و سایر خانوادههای دادخواه هستیم.
#دادخواهی #جمشید_شارمهد #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سالگرد بازداشت جاویدنام ستار بهشتی، مادر و خواهرش کوچهشان را گلباران کردند.
سحر بهشتی، خواهر ستار، با انتشار این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«“آبان و آزادی”
صدای قدمهایت در این کوچه بنبست هنوز قلبم را به آرامش دعوت میکند؛ آرامشی از جنس آزادی.
ستار جانم، برادر شجاع من! دوازده سال گذشته از آن زمان که جغد شوم و بدنامی، تو را به خاطر عقیده پاک و رهاییبخش برای قشر کارگر و ستمدیده، به مسلخ شکنجهگاههای بیامان برد. دوازده سال از شبی که در این کوچه، صدای قدمهای استوارت را از ما ربودند.
امروز، به یاد آن روز نهم آبان که تو را دستگیر کردند، این کوچه را گلباران کردیم. مامان گوهر هنوز با حسرت نگاه آخرت و خاطراتی که هرگز محو نمیشوند، زنده است و دلش در آتش میسوزد.
و در پایان، کلامی دارم با همان جغد سیاه و شوم که بازجوییات کرد: “از آن خانه محقر و مادر پیرم شرم نکردی؟ از این کوچه بنبست و باریک شرم نکردی؟”
دنیا دار مکافات است؛ و روز آزادی ایران و ایرانی، بسیار نزدیک."سحر بهشتی"»
ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که زیر شکنجه کشته شد.
مرتبط:
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #دادخواهی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سحر بهشتی، خواهر ستار، با انتشار این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«“آبان و آزادی”
صدای قدمهایت در این کوچه بنبست هنوز قلبم را به آرامش دعوت میکند؛ آرامشی از جنس آزادی.
ستار جانم، برادر شجاع من! دوازده سال گذشته از آن زمان که جغد شوم و بدنامی، تو را به خاطر عقیده پاک و رهاییبخش برای قشر کارگر و ستمدیده، به مسلخ شکنجهگاههای بیامان برد. دوازده سال از شبی که در این کوچه، صدای قدمهای استوارت را از ما ربودند.
امروز، به یاد آن روز نهم آبان که تو را دستگیر کردند، این کوچه را گلباران کردیم. مامان گوهر هنوز با حسرت نگاه آخرت و خاطراتی که هرگز محو نمیشوند، زنده است و دلش در آتش میسوزد.
و در پایان، کلامی دارم با همان جغد سیاه و شوم که بازجوییات کرد: “از آن خانه محقر و مادر پیرم شرم نکردی؟ از این کوچه بنبست و باریک شرم نکردی؟”
دنیا دار مکافات است؛ و روز آزادی ایران و ایرانی، بسیار نزدیک."سحر بهشتی"»
ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که زیر شکنجه کشته شد.
مرتبط:
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #دادخواهی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز، دومین سالیه که نیستی، ۲۴ ساله میشدی اگر بالهاتو قیچی نمیکردن. اگرچه دور، اگرچه دیر، اما ما پیروز میشیم و عدالت اجرا میشه.
۱۰ آبان ۱۳۸۰ - ۱۷ دی ۱۴۰۱
عکس و متن ارسالی مخاطبان
- تازه امسال ۲۴ ساله میشد... پدرش آقاماشاالله، اینک به جرم دادخواهی در زندان است.
#محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #ماشالله_کرمی #دادخواهی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۰ آبان ۱۳۸۰ - ۱۷ دی ۱۴۰۱
عکس و متن ارسالی مخاطبان
- تازه امسال ۲۴ ساله میشد... پدرش آقاماشاالله، اینک به جرم دادخواهی در زندان است.
#محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #ماشالله_کرمی #دادخواهی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سولماز، خواهر دادخواه محمد حسنزاده، جانباخته انقلاب زن زندگی آزادی به یک سال حبس محکوم شد
به گزارش «کولبر نیوز» سولماز حسنزاده، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس محکوم شده است. خبر داد.
سولماز حسنزاده به همراه پدرش احمد حسن زاده ۹ مردادماه ۱۴۰۳، در حال تلاش برای برگزاری مراسمی به مناسبت سالروز تولد محمد حسنزاده، بازداشت شده بودند.
احمد حسنزاده ۱۰ مرداد، با تامین وثیقه چهار میلیارد تومانی آزاد شده بود. سولماز حسنزاده نیز روز ۲۳ مردادماه با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
محمد حسنزاده از فعالان انقلاب ۱۴۰۱ در شهر بوکان بود که یک بار در جریان مبارزات به چشمش ساچمه خورده و مصدوم شد، او اما باز به خیابان برگشت و در شهر بوکان توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشته بود: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
#سولماز_حسن_زاده #محمد_حسن_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش «کولبر نیوز» سولماز حسنزاده، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس محکوم شده است. خبر داد.
سولماز حسنزاده به همراه پدرش احمد حسن زاده ۹ مردادماه ۱۴۰۳، در حال تلاش برای برگزاری مراسمی به مناسبت سالروز تولد محمد حسنزاده، بازداشت شده بودند.
احمد حسنزاده ۱۰ مرداد، با تامین وثیقه چهار میلیارد تومانی آزاد شده بود. سولماز حسنزاده نیز روز ۲۳ مردادماه با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
محمد حسنزاده از فعالان انقلاب ۱۴۰۱ در شهر بوکان بود که یک بار در جریان مبارزات به چشمش ساچمه خورده و مصدوم شد، او اما باز به خیابان برگشت و در شهر بوکان توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشته بود: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
#سولماز_حسن_زاده #محمد_حسن_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام رحیم کلیج، که حالا مادرش هم در کنار برادرش در خاک آرمیده است، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«مادر صبورم و دلاور برادرم 💔
قطره قطره اشکم…
دانه دانه پرندههاییست که از قفس دلم رها میشوند.
چیزی در درونم فرو میریزد،
خالی میشوم
شور میگیرم
مست میشوم
عشق مینوشم
و در حصار بیقراریهای هر روزم شما را نفس میکشم….
به امید عدالت و به ثمر نشستن خون بی گناهتان✌🏻👊🏻🌱»
- رحیم کلیج از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در استان مازندران بود که مادرش خانم انبیا شمس، نتوانست غم جانسوز از دست دادن فرزندش را تاب بیاورد و قلبش از تپش ایستاد.
#رحیم_کلیج
#انبیا_شمسی
#مادران_دادخواه
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مادر صبورم و دلاور برادرم 💔
قطره قطره اشکم…
دانه دانه پرندههاییست که از قفس دلم رها میشوند.
چیزی در درونم فرو میریزد،
خالی میشوم
شور میگیرم
مست میشوم
عشق مینوشم
و در حصار بیقراریهای هر روزم شما را نفس میکشم….
به امید عدالت و به ثمر نشستن خون بی گناهتان✌🏻👊🏻🌱»
- رحیم کلیج از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در استان مازندران بود که مادرش خانم انبیا شمس، نتوانست غم جانسوز از دست دادن فرزندش را تاب بیاورد و قلبش از تپش ایستاد.
#رحیم_کلیج
#انبیا_شمسی
#مادران_دادخواه
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مونا بختیاری، خواهر جاویدنام پویا بختیاری در رابطه با اعتصاب غذای پدرش، منوچهر بختیاری، نوشت:
«جان برادرم را که گرفتید!
جان پدرم در خطر است!
جان مادرم در خطر است!
جان تمام خانوادهی ما در خطر است!»
- لازم به ذکر است، علاوه بر منوچهر بختیاری، ناهید شیرپیشه (مادر پویا)، آرین شیرپیشه (دایی پویا)، مهرداد بختیاری (عموی پویا) زندانی هستند و عمه پویا مجبور به مهاجرت و زندگی در تبعید شده و با این حال تهدید میشود و این خانواده با انواع محدودیتها از نظر کاری و مالی مواجه شدهاند.
همسر آقای منوچهر بختیاری هم فرزند خردسالی را دارد به تنهایی بزرگ میکند. مادر آقای بختیاری هم بارها به بیمارستان منتقل شده است.
#پویا_بختیاری #آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#منوچهر_بختیاری
#ناهید_شیرپیشه
#آرین_شیرپیشه
#مهرداد_بختیاری
#خانواده_بختیاری
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جان برادرم را که گرفتید!
جان پدرم در خطر است!
جان مادرم در خطر است!
جان تمام خانوادهی ما در خطر است!»
- لازم به ذکر است، علاوه بر منوچهر بختیاری، ناهید شیرپیشه (مادر پویا)، آرین شیرپیشه (دایی پویا)، مهرداد بختیاری (عموی پویا) زندانی هستند و عمه پویا مجبور به مهاجرت و زندگی در تبعید شده و با این حال تهدید میشود و این خانواده با انواع محدودیتها از نظر کاری و مالی مواجه شدهاند.
همسر آقای منوچهر بختیاری هم فرزند خردسالی را دارد به تنهایی بزرگ میکند. مادر آقای بختیاری هم بارها به بیمارستان منتقل شده است.
#پویا_بختیاری #آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#منوچهر_بختیاری
#ناهید_شیرپیشه
#آرین_شیرپیشه
#مهرداد_بختیاری
#خانواده_بختیاری
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خواهر ستار بهشتی، با یادآوری بازجوییهای خود و مادرش در پی هجوم ماموران به منزلشان در سه سال پیش، بر تداوم دادخواهی تاکید کرد.
او نوشت:
گناه کبیرهای به نام دادخواهی
یازدهم آبانماه است و مادر کنار ما در خانه، خاطرات ستار را مرور میکند. قرار نبود مراسمی برگزار شود؛ تنها به رسم خیرات برای اموات تصمیم داشتیم غذایی بین نیازمندان قسمت کنیم تا شاید قلب خودمان آرام بگیرد.
سه سال پیش، مأموران وزارت بیاطلاعی و ناامنی ساعت دهونیم شب به خانهمان ریختند. یک بازداشت خانوادگی، حتی برای پسران ده و سهسالهام نیز حکم بازداشت داشتند. جرممان چه بود؟ اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و…! جالب اینکه یکی از اتهامات من این بود که “خواهر ستار بهشتی” هستم.
پسرانم از دیدن آنهمه مأمور در خانه بهتزده و ترسیده بودند. مادرم، گوهر وجودم، با سوزدل میپرسید: «در خانه دخترم چه میخواهید؟ من مادر ستارم، چرا به خانه دخترم حمله کردهاید؟ دنبال کامیون مواد مخدر یا اختلاسهای کلان میگردید؟» مادر، با سوز دل، به آنها میگفت: «جوانم، پرستارم، ستارم را کشتید و هنوز دست از سر خانوادهام برنمیدارید. ۱۵۰۰ جوان را در آبان پرپر کردید، حالا ما را هم به رگبار ببندید!»
پس از تفتیش خانه و ضبط گوشیها، ما را به خانههای بهاصطلاح امن خودشان بردند و بازجویی شروع شد. از همهچیز و همهکس پرسیدند، تهدید کردند و بهقول خودشان، میخواستند “توجیهمان” کنند.
گفتم: «ما خانواده مقتول هستیم، اشتباه گرفتهاید. شما قاتل را رها کرده و به سمت ما حملهور شدهاید!» میگفتند: «سکوت کنید، ادامه ندهید.» و پاسخ مادر این بود: «حتی اگر مرا هم بکشید، تا زندهام سکوت نمیکنم.»
آنان تهدید کردند سحر را خواهند کشت. به مادر گفتم: «گوهرم، نترس؛ خون من از خون ستار رنگینتر نیست.» پس از ناکامی، تهدید کردند پسرانم را به خطر میاندازند.
بازجوییها که تمام شد، از ما خواستند بنویسیم که “توجیه” شدیم. پاسخ دادم: «ما چه کردهایم جز دادخواهی؟ شما باید توجیه شوید که دادخواهی حق خانوادهای است که مورد ظلم قرار گرفته و شما باید در کنار آنها باشید، نه اینکه به خانهام هجوم بیاورید.»
آزاد شدیم و به خانه بازگشتیم. هنوز نمیدانم چرا دادخواهی در حکومتی که ادعای عدالت
میکند، باید جرم محسوب شود؟ مگر نه اینکه عدالت و حقطلبی پایههای اصلی یک حکومت عادل است؟ چگونه میشود که دادخواهی، بهویژه برای خانوادهای که عزیزش را از دست داده، نه تنها حمایت نمیشود، بلکه به عنوان گناهی کبیره تلقی میشود؟
وقتی به خانه بازگشتیم، ذهنم پر از سوال بود. پرسشهایی که هیچ پاسخی برایشان نیافتم. آیا میتوان از مادری که فرزندش را از دست داده، انتظار سکوت داشت؟ آیا ما که جز حقطلبی و دادخواهی چیزی نخواستهایم، مستحق تهدید و فشاریم؟
برای من و خانوادهام، دادخواهی نه یک جرم، بلکه حقی انسانی است؛ حقی که هرگز از آن دست نمیکشیم. هر روز که میگذرد، به این یقین میرسم که حتی اگر مجبور شویم بهای گزافی برای آن بپردازیم، باز هم سکوت نمیکنیم. سکوت
نمیکنیم؛ چرا که این سکوت یعنی خیانت به خون ستار، خیانت به تمام جوانانی که در برابر بیعدالتی ایستادند و جانشان را از دست دادند.
این راه، راه دشواری است. راهی است که با تهدید و وحشتافکنی فرش شده، اما من و خانوادهام آموختهایم که در برابر ظلم بایستیم، که هیچ تهدیدی نمیتواند صدای حقیقت را خاموش کند.
شاید آنها فکر میکنند با ترس و تهدید، ما را به سکوت وامیدارند، اما نمیدانند که هر تهدیدی که به ما وارد میشود، شعله دادخواهیمان را پررنگتر و عزممان را راسختر میکند. هر لحظه از دست دادن عزیز، هر لحظه از رنجی که متحمل شدیم، به ما یادآوری می کند که این راهی نیست که بتوان از آن بازگشت.
ما تا آخرین نفس دادخواه خواهیم ماند، برای ستار، برای همه کسانی که در این راه جانشان را فدا کردند و برای روزی که در آن، عدالت و حقیقت در این سرزمین به جایگاه شایستهشان برسند."سحر بهشتی"
#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
گناه کبیرهای به نام دادخواهی
یازدهم آبانماه است و مادر کنار ما در خانه، خاطرات ستار را مرور میکند. قرار نبود مراسمی برگزار شود؛ تنها به رسم خیرات برای اموات تصمیم داشتیم غذایی بین نیازمندان قسمت کنیم تا شاید قلب خودمان آرام بگیرد.
سه سال پیش، مأموران وزارت بیاطلاعی و ناامنی ساعت دهونیم شب به خانهمان ریختند. یک بازداشت خانوادگی، حتی برای پسران ده و سهسالهام نیز حکم بازداشت داشتند. جرممان چه بود؟ اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و…! جالب اینکه یکی از اتهامات من این بود که “خواهر ستار بهشتی” هستم.
پسرانم از دیدن آنهمه مأمور در خانه بهتزده و ترسیده بودند. مادرم، گوهر وجودم، با سوزدل میپرسید: «در خانه دخترم چه میخواهید؟ من مادر ستارم، چرا به خانه دخترم حمله کردهاید؟ دنبال کامیون مواد مخدر یا اختلاسهای کلان میگردید؟» مادر، با سوز دل، به آنها میگفت: «جوانم، پرستارم، ستارم را کشتید و هنوز دست از سر خانوادهام برنمیدارید. ۱۵۰۰ جوان را در آبان پرپر کردید، حالا ما را هم به رگبار ببندید!»
پس از تفتیش خانه و ضبط گوشیها، ما را به خانههای بهاصطلاح امن خودشان بردند و بازجویی شروع شد. از همهچیز و همهکس پرسیدند، تهدید کردند و بهقول خودشان، میخواستند “توجیهمان” کنند.
گفتم: «ما خانواده مقتول هستیم، اشتباه گرفتهاید. شما قاتل را رها کرده و به سمت ما حملهور شدهاید!» میگفتند: «سکوت کنید، ادامه ندهید.» و پاسخ مادر این بود: «حتی اگر مرا هم بکشید، تا زندهام سکوت نمیکنم.»
آنان تهدید کردند سحر را خواهند کشت. به مادر گفتم: «گوهرم، نترس؛ خون من از خون ستار رنگینتر نیست.» پس از ناکامی، تهدید کردند پسرانم را به خطر میاندازند.
بازجوییها که تمام شد، از ما خواستند بنویسیم که “توجیه” شدیم. پاسخ دادم: «ما چه کردهایم جز دادخواهی؟ شما باید توجیه شوید که دادخواهی حق خانوادهای است که مورد ظلم قرار گرفته و شما باید در کنار آنها باشید، نه اینکه به خانهام هجوم بیاورید.»
آزاد شدیم و به خانه بازگشتیم. هنوز نمیدانم چرا دادخواهی در حکومتی که ادعای عدالت
میکند، باید جرم محسوب شود؟ مگر نه اینکه عدالت و حقطلبی پایههای اصلی یک حکومت عادل است؟ چگونه میشود که دادخواهی، بهویژه برای خانوادهای که عزیزش را از دست داده، نه تنها حمایت نمیشود، بلکه به عنوان گناهی کبیره تلقی میشود؟
وقتی به خانه بازگشتیم، ذهنم پر از سوال بود. پرسشهایی که هیچ پاسخی برایشان نیافتم. آیا میتوان از مادری که فرزندش را از دست داده، انتظار سکوت داشت؟ آیا ما که جز حقطلبی و دادخواهی چیزی نخواستهایم، مستحق تهدید و فشاریم؟
برای من و خانوادهام، دادخواهی نه یک جرم، بلکه حقی انسانی است؛ حقی که هرگز از آن دست نمیکشیم. هر روز که میگذرد، به این یقین میرسم که حتی اگر مجبور شویم بهای گزافی برای آن بپردازیم، باز هم سکوت نمیکنیم. سکوت
نمیکنیم؛ چرا که این سکوت یعنی خیانت به خون ستار، خیانت به تمام جوانانی که در برابر بیعدالتی ایستادند و جانشان را از دست دادند.
این راه، راه دشواری است. راهی است که با تهدید و وحشتافکنی فرش شده، اما من و خانوادهام آموختهایم که در برابر ظلم بایستیم، که هیچ تهدیدی نمیتواند صدای حقیقت را خاموش کند.
شاید آنها فکر میکنند با ترس و تهدید، ما را به سکوت وامیدارند، اما نمیدانند که هر تهدیدی که به ما وارد میشود، شعله دادخواهیمان را پررنگتر و عزممان را راسختر میکند. هر لحظه از دست دادن عزیز، هر لحظه از رنجی که متحمل شدیم، به ما یادآوری می کند که این راهی نیست که بتوان از آن بازگشت.
ما تا آخرین نفس دادخواه خواهیم ماند، برای ستار، برای همه کسانی که در این راه جانشان را فدا کردند و برای روزی که در آن، عدالت و حقیقت در این سرزمین به جایگاه شایستهشان برسند."سحر بهشتی"
#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوهر عشقی، مادر جاویدنام ستار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی که زیر شکنجه کشته شد، به مناسبت سالگرد جانباختن فرزندش، ضمن انتشار ویدیویی بر تداوم راه ستار تا سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید کرد.
«سالگرد ستار من است، تا زندهام صدای ستار خواهم بود و میدانم اگر نباشم، از خون پاک ستار، هزاران ستار روییده است. شما فرزندانم ستار را زنده نگه میدارید و علیه حکومت سیاه و فرتوت جمهوری اسلامی، تا روز قشنگ آزادی به این مبارزه بزرگ و بی امان ادامه خواهید داد. خون ستار و ستارها بیهوده بر زمین نریخته است. خاک ایران ،شاهد جانفشانیها فداکاریهای بسیاری است و یقین دارم هر قطره این خون های پاک، سنگفرش راه آزادی و سعادت همه ما خواهد بود .مادر دادخواه و داغدار شما
گوهر عشقی»
ستار بهشتی؛ سطرهایی سرخ با پایانی سیاه
https://tavaana.org/sattar_beheshti/
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#گوهر_عشقی #ستار_بهشتی #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سالگرد ستار من است، تا زندهام صدای ستار خواهم بود و میدانم اگر نباشم، از خون پاک ستار، هزاران ستار روییده است. شما فرزندانم ستار را زنده نگه میدارید و علیه حکومت سیاه و فرتوت جمهوری اسلامی، تا روز قشنگ آزادی به این مبارزه بزرگ و بی امان ادامه خواهید داد. خون ستار و ستارها بیهوده بر زمین نریخته است. خاک ایران ،شاهد جانفشانیها فداکاریهای بسیاری است و یقین دارم هر قطره این خون های پاک، سنگفرش راه آزادی و سعادت همه ما خواهد بود .مادر دادخواه و داغدار شما
گوهر عشقی»
ستار بهشتی؛ سطرهایی سرخ با پایانی سیاه
https://tavaana.org/sattar_beheshti/
ستار بهشتی: «تهدید میکنند اطلاعرسانی نکنید وگرنه دهانتان را میبندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/
#گوهر_عشقی #ستار_بهشتی #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
امروز دومین سالگرد کشته شدن مظلومانه مهدی حضرتی است.
روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱، وقتی سیل عظیمی از جمعیت در مراسم چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست حضور داشتند، خرمدشت کرج، خیابان میثم، مقابل فروشگاه شهروند شاهد جنایتی فراموشنشدنی بود.
مهدی حضرتی، نوجوان ۱۷ ساله، اهل سراب، در همین خیابان، وقتی با دستان خالی، اعتراض میکرد، نیروهای یگان ویژه شاتگان به دست به سمتش شلیک میکنند، از فاصله ۴۵ متری، گلوله تن مهدی را میشکافد و او مظلومانه در اوج تنهایی بر زمین میافتد.
ماموران به مهدی شلیک میکنند، اما این برایشان کافی نبود، به او نزدیک میشوند، به تن بیجانش لگد میزنند، پیکر مهدی را سوار وانتی میکنند، آخر آمبولانسی در دسترس نیست، در سطح شهر نیروهای سرکوب را جابجا میکنند، روی مهدی را با بنری تبلیغاتی میپوشانند و او را میبرند تا در این مرحله سناریو جنازهدزدی را بازی کنند.
پس از چند روز بیخبری، نیمهشب به خانواده مهدی میگویند پسرتان را در روستایتان خاک کردیم، خانواده به طرف روستا راهی میشود و در میانه راه گروگانگیران زنگ میزنند، برگردید او را در کرج خاک کردهایم.
تا مدتها محل جانسپردن و خون مهدی با گل پوشانده میشد، نام مهدی را نکند فراموش کنیم. او جانش را برای آزادی داد.
خواهر مهدی میگوید: «این کودک خردسال،
چشم چراغ خانواده اش بود!
خدا بیامرز مادرم نمیگذاشت آب توی دلش تکان بخورد.
اجازه نمیداد خاری دست بچهاش را بخراشد
یا حتی گزندی به پسر دردانه اش برسد.
خدا بیامرز مادرم
«مهدی جانم» از دهنش نمی افتاد
هول شد واز جایش بلند شد.
و آماده بود که با کوچکترین اتفاقی خودش را سپر مهدی کند
چهار چشمی مراقبش بود و شش دانگ هوایش را داشت
کم و کسری برای مهدی وجود نداشت
نور چشمان خدا بیامرز مادرم
خدا بیامرز مادر وقتی که فوت شد
دست مهدی را به دست ما داد
(چه بد امانت داری بودیم ما)
خدا بیامرز چه خوب وقتی فوت شد
ندیدشلیک مستقیم بر پیشانی مهدی جانش را»
این تصاویر سند جنایتی است که باید به خاطر بسپاریم.
نامش را صدا بزنیم و علیه فراموش بپاخیزیم.
#مهدی_حضرتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز دومین سالگرد کشته شدن مظلومانه مهدی حضرتی است.
روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱، وقتی سیل عظیمی از جمعیت در مراسم چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست حضور داشتند، خرمدشت کرج، خیابان میثم، مقابل فروشگاه شهروند شاهد جنایتی فراموشنشدنی بود.
مهدی حضرتی، نوجوان ۱۷ ساله، اهل سراب، در همین خیابان، وقتی با دستان خالی، اعتراض میکرد، نیروهای یگان ویژه شاتگان به دست به سمتش شلیک میکنند، از فاصله ۴۵ متری، گلوله تن مهدی را میشکافد و او مظلومانه در اوج تنهایی بر زمین میافتد.
ماموران به مهدی شلیک میکنند، اما این برایشان کافی نبود، به او نزدیک میشوند، به تن بیجانش لگد میزنند، پیکر مهدی را سوار وانتی میکنند، آخر آمبولانسی در دسترس نیست، در سطح شهر نیروهای سرکوب را جابجا میکنند، روی مهدی را با بنری تبلیغاتی میپوشانند و او را میبرند تا در این مرحله سناریو جنازهدزدی را بازی کنند.
پس از چند روز بیخبری، نیمهشب به خانواده مهدی میگویند پسرتان را در روستایتان خاک کردیم، خانواده به طرف روستا راهی میشود و در میانه راه گروگانگیران زنگ میزنند، برگردید او را در کرج خاک کردهایم.
تا مدتها محل جانسپردن و خون مهدی با گل پوشانده میشد، نام مهدی را نکند فراموش کنیم. او جانش را برای آزادی داد.
خواهر مهدی میگوید: «این کودک خردسال،
چشم چراغ خانواده اش بود!
خدا بیامرز مادرم نمیگذاشت آب توی دلش تکان بخورد.
اجازه نمیداد خاری دست بچهاش را بخراشد
یا حتی گزندی به پسر دردانه اش برسد.
خدا بیامرز مادرم
«مهدی جانم» از دهنش نمی افتاد
هول شد واز جایش بلند شد.
و آماده بود که با کوچکترین اتفاقی خودش را سپر مهدی کند
چهار چشمی مراقبش بود و شش دانگ هوایش را داشت
کم و کسری برای مهدی وجود نداشت
نور چشمان خدا بیامرز مادرم
خدا بیامرز مادر وقتی که فوت شد
دست مهدی را به دست ما داد
(چه بد امانت داری بودیم ما)
خدا بیامرز چه خوب وقتی فوت شد
ندیدشلیک مستقیم بر پیشانی مهدی جانش را»
این تصاویر سند جنایتی است که باید به خاطر بسپاریم.
نامش را صدا بزنیم و علیه فراموش بپاخیزیم.
#مهدی_حضرتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech