آندره گلوكسمن: #فیلسوف برگشته از مارکسیسم درگذشت
آندره گلوکسمن از فیلسوفان مشهور فرانسوی روز دوشنبه درگذشت. پسر گلوکسمن خبر را در صفحه فیسبوک اعلام کرد و نوشت پدرش سالها با بیماری سرطان درگیر بود.
گلوکسمن یکی از اعضای برجسته «متفکران نو» بود. این گروه در گذشته طرفدار ایده مارکسیسم بودند که در سال ۱۹۷۰ میلادی به رویکرد انتقادی روی آورده و به متفکران انتقادی چپ فرانسه تبدیل شدند. گلوکسمن به دلیل طرفداری از قیام «می ۱۹۶۸» دانشجویان فرانسه و همراهی با مارکسیسم در دانشگاه سوربن شهرت یافت. او حتی در اوایل دهه ۷۰ میلادی به یک گروه مائوییست چپ کارگری پیوست اما به خاطر سیاستهای انقلابی آنها سرخورده شد. گروهی که یکی از مدیران اجرایی شرکت «رنو» را ربود. گلوکسمن یهودی بود و پس از اقدام رادیکال فلسطنیان در کشتار یازده ورزشکار اسرائیلی در بازیهای ۱۹۷۲ المپیک مونیخ به طور کلی از این گروه جدا شد.
اما تحول و بازگشت اصلی گلوکسمن دقیقا وقتی روی داد که کتاب آلکساندر ایسائِویچ سولژنیتسین با عنوان «مجمعالجزایر گولاگ» به چاپ رسید. کتاب اثر فراوانی روی گلوکسمن گذاشت و او به دشمن اتحادیه جماهیر شوروی و هر شکلی از ایدئولوژی تبدیل شد. روند انتقادی گلوکسمن از آن زمان شدت بیشتری یافت، به طوری که در سال ۱۹۷۵ کتابی با نام «آشپز و آدمخوار» در انتقاد از مارکسیسم به چاپ رساند. او در کتاب «استادان متفکر» بحثهای انتقادی عمیقتری انجام داد و بسیاری از فیسلسوفان برجسته چون مارکس، هگل و نیچه و یوهان فیشته را در وقاحت نازیسم و کمونیسم شوروی شریک دانست. رویکردهای انتقادی گلوکسمن اثر پایداری گذاشت و متفکران و سیاستمداران چپ رادیکال را با شوک مواجه ساخت.
این فیسلوف فرانسوی همراه با چاپ مقالات و کتابهای در حوادث متعددی نیز موضعگیری و دخالت داشت. او در نسلکشی بوسنیها در یوگسلاوی سابق، شورشیان چچن و فرار مردم ویتنام با قایق مداخله و اعلام موضع کرد. مواضع وی شدیدا ضد تمامیتخواهی بود و از تحتستمترین گروههای جامعه دفاع میکرد. تقریبا برای وی تفاوت نمیکرد که این گروهها مردم بوسنی، کوزوو یا همجنسگرایانی باشند که در دوره فراگیری بیماری ایدز مورد حمله قرار گرفتند. علت مقابله با کمونیسم هم همین موضوع بود. او پی برد که ایدئولوژی که از آن طرفداری میکند حامی ستمدیدگان نیست!
اما سرنوشت و زندگی کودکی و نوجوانی گلوکسمن تقریبا مسیر او درآینده را نشان میدهد. او در حومه پاریس متولد شد. پدر و مادر وی یهودیان چپی بودند که به فلسطین مهاجرت کرده بودند، پدر اهل اکراین و مادر اهل پراگ بود. خانوادهاش در سال ۱۹۳۳ از طرف حزب کمونیست به گروه زیرزمینی ضدنازیسم در آلمان ملحق شدند. سه سال بعد از آن خانوادهاش به فرانسه مهاجرت کردند. پدر وی در سال ۱۹۴۰ در کشتی که مورد حمله اژدر قرار گرفت کشته شد. مادرش برای جبهه مقاومت کار میکرد و باقی عمرش را در خفا زندگی کرد. مادرش پس از مرگ پدر به اتریش رفت اما گلوکسمن همراه خواهرها و عمویش در فرانسه ماند.
گلوکسمن در دوره دکترا دانشجوی «ریموند آرون»، یکی از مشهورترین روشنفکران ضد #مارکسیسم بود. موضوعی که احتمالا در زندگیاش اثر گذاشت. او بعدها به یکی از طرفداران امریکا تبدیل شد و از سیاست هستهای رونالد ریگان در قبال شوروی حمایت کرد. او همچنین از طرفداران دخالت در بالکان و عراق بود.
موضعگیریها و یادداشتهای گلوکسمن گاها اشتباه بود اما یکی از مقالهنویسان درباره او در روزنامه لوموند مینویسد: «چیزی که او را از دیگران جدا میکرد تایید اشتباه شخصی بود. او درباره اشتباهات شخصیاش حساسیت بالایی داشت و به آن پی میبرد.» مواضع گلوکسمن مرتبا در حال تغییر بود به طوری که اخیرا با کتاب «ضدحمله ولتر» در موقعیت برجستهترین فیلسوف فرانسه و کاملا مطابق با زمان فعلی قرار گرفت.
او در سال ۱۹۹۱ در گفتگو با شیکاگو تریبون درباره روند فکری #انسان میگوید: «فکر میکنم #اندیشیدن یک عمل شخصی است، کار جمعی نیست. اول فکر میکنی؛ اگر افکارت با چپ همراه میشود پس در موقعیت چپ هستی و اگر افکارت با راست همراه شود، تو در راست قرار داری. اما ایده #تفکر چپ و راست گناهی در برابر #توهم است.»
منبع: نیویورک تایمز
#توانا
توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
آندره گلوکسمن از فیلسوفان مشهور فرانسوی روز دوشنبه درگذشت. پسر گلوکسمن خبر را در صفحه فیسبوک اعلام کرد و نوشت پدرش سالها با بیماری سرطان درگیر بود.
گلوکسمن یکی از اعضای برجسته «متفکران نو» بود. این گروه در گذشته طرفدار ایده مارکسیسم بودند که در سال ۱۹۷۰ میلادی به رویکرد انتقادی روی آورده و به متفکران انتقادی چپ فرانسه تبدیل شدند. گلوکسمن به دلیل طرفداری از قیام «می ۱۹۶۸» دانشجویان فرانسه و همراهی با مارکسیسم در دانشگاه سوربن شهرت یافت. او حتی در اوایل دهه ۷۰ میلادی به یک گروه مائوییست چپ کارگری پیوست اما به خاطر سیاستهای انقلابی آنها سرخورده شد. گروهی که یکی از مدیران اجرایی شرکت «رنو» را ربود. گلوکسمن یهودی بود و پس از اقدام رادیکال فلسطنیان در کشتار یازده ورزشکار اسرائیلی در بازیهای ۱۹۷۲ المپیک مونیخ به طور کلی از این گروه جدا شد.
اما تحول و بازگشت اصلی گلوکسمن دقیقا وقتی روی داد که کتاب آلکساندر ایسائِویچ سولژنیتسین با عنوان «مجمعالجزایر گولاگ» به چاپ رسید. کتاب اثر فراوانی روی گلوکسمن گذاشت و او به دشمن اتحادیه جماهیر شوروی و هر شکلی از ایدئولوژی تبدیل شد. روند انتقادی گلوکسمن از آن زمان شدت بیشتری یافت، به طوری که در سال ۱۹۷۵ کتابی با نام «آشپز و آدمخوار» در انتقاد از مارکسیسم به چاپ رساند. او در کتاب «استادان متفکر» بحثهای انتقادی عمیقتری انجام داد و بسیاری از فیسلسوفان برجسته چون مارکس، هگل و نیچه و یوهان فیشته را در وقاحت نازیسم و کمونیسم شوروی شریک دانست. رویکردهای انتقادی گلوکسمن اثر پایداری گذاشت و متفکران و سیاستمداران چپ رادیکال را با شوک مواجه ساخت.
این فیسلوف فرانسوی همراه با چاپ مقالات و کتابهای در حوادث متعددی نیز موضعگیری و دخالت داشت. او در نسلکشی بوسنیها در یوگسلاوی سابق، شورشیان چچن و فرار مردم ویتنام با قایق مداخله و اعلام موضع کرد. مواضع وی شدیدا ضد تمامیتخواهی بود و از تحتستمترین گروههای جامعه دفاع میکرد. تقریبا برای وی تفاوت نمیکرد که این گروهها مردم بوسنی، کوزوو یا همجنسگرایانی باشند که در دوره فراگیری بیماری ایدز مورد حمله قرار گرفتند. علت مقابله با کمونیسم هم همین موضوع بود. او پی برد که ایدئولوژی که از آن طرفداری میکند حامی ستمدیدگان نیست!
اما سرنوشت و زندگی کودکی و نوجوانی گلوکسمن تقریبا مسیر او درآینده را نشان میدهد. او در حومه پاریس متولد شد. پدر و مادر وی یهودیان چپی بودند که به فلسطین مهاجرت کرده بودند، پدر اهل اکراین و مادر اهل پراگ بود. خانوادهاش در سال ۱۹۳۳ از طرف حزب کمونیست به گروه زیرزمینی ضدنازیسم در آلمان ملحق شدند. سه سال بعد از آن خانوادهاش به فرانسه مهاجرت کردند. پدر وی در سال ۱۹۴۰ در کشتی که مورد حمله اژدر قرار گرفت کشته شد. مادرش برای جبهه مقاومت کار میکرد و باقی عمرش را در خفا زندگی کرد. مادرش پس از مرگ پدر به اتریش رفت اما گلوکسمن همراه خواهرها و عمویش در فرانسه ماند.
گلوکسمن در دوره دکترا دانشجوی «ریموند آرون»، یکی از مشهورترین روشنفکران ضد #مارکسیسم بود. موضوعی که احتمالا در زندگیاش اثر گذاشت. او بعدها به یکی از طرفداران امریکا تبدیل شد و از سیاست هستهای رونالد ریگان در قبال شوروی حمایت کرد. او همچنین از طرفداران دخالت در بالکان و عراق بود.
موضعگیریها و یادداشتهای گلوکسمن گاها اشتباه بود اما یکی از مقالهنویسان درباره او در روزنامه لوموند مینویسد: «چیزی که او را از دیگران جدا میکرد تایید اشتباه شخصی بود. او درباره اشتباهات شخصیاش حساسیت بالایی داشت و به آن پی میبرد.» مواضع گلوکسمن مرتبا در حال تغییر بود به طوری که اخیرا با کتاب «ضدحمله ولتر» در موقعیت برجستهترین فیلسوف فرانسه و کاملا مطابق با زمان فعلی قرار گرفت.
او در سال ۱۹۹۱ در گفتگو با شیکاگو تریبون درباره روند فکری #انسان میگوید: «فکر میکنم #اندیشیدن یک عمل شخصی است، کار جمعی نیست. اول فکر میکنی؛ اگر افکارت با چپ همراه میشود پس در موقعیت چپ هستی و اگر افکارت با راست همراه شود، تو در راست قرار داری. اما ایده #تفکر چپ و راست گناهی در برابر #توهم است.»
منبع: نیویورک تایمز
#توانا
توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
☝☝☝☝☝☝☝☝☝☝
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار بهخودیخود راه گشا نخواهد بود. در رابطه با چنین پرسشی است که میتوان از اندیشههای #هاناآرنت یاری گرفت، که در پی پاسخ به پرسشی مشابه مطرح شده است.
اگر قرار است که پرانتز سیاه #توتالیتاریسم اسلامی در #ایران بسته شود، به همان نسبت که #بنیانگذاران جمهوری اسلامی از #هیتلر، #لنین، #استالین و #مائوتسه_تونگ آموختند، #جامعه_مدنی ایران نیز نیازمند آموختن از #تجربه و اندیشهٔ فرزانگانی چون #آرنت، #رمون_آرون، #کارل_پوپر، #واکلاو_هاول و... است که اندیشه و عملشان در شکست توتالیتاریسم نقش بسیار مهمی داشت. "مسئولیت شخصی در دوران #دیکتاتوری"، تأملی است در مورد رابطهٔ نیک و بد و اخلاق با مستقل #اندیشیدن و داوری فردی.
این کتاب توسط «بنیاد عبدالرحمان #برومند» به فارسی ترجمه شده است.
لینک دانلود: https://goo.gl/oxSc0f
#بنیاد_برومند در فیسبوک: https://goo.gl/3gGgyR
@Tavaana_Tavaanatech
از #انقلاب ۵۷ تا به امروز، هر روز برگی به تاریخ کشورمان افزوده شده که عنوانش "اشتباه کردیم" بوده است. شکی نیست که با نگاه به گذشته، بازهم شاهد این عنوان خواهیم بود. اما اگر گامی به پیش نگذاشته و از خود نپرسیم: چرا و چه شد که #اشتباه کردیم؟ تکرار این اقرار بهخودیخود راه گشا نخواهد بود. در رابطه با چنین پرسشی است که میتوان از اندیشههای #هاناآرنت یاری گرفت، که در پی پاسخ به پرسشی مشابه مطرح شده است.
اگر قرار است که پرانتز سیاه #توتالیتاریسم اسلامی در #ایران بسته شود، به همان نسبت که #بنیانگذاران جمهوری اسلامی از #هیتلر، #لنین، #استالین و #مائوتسه_تونگ آموختند، #جامعه_مدنی ایران نیز نیازمند آموختن از #تجربه و اندیشهٔ فرزانگانی چون #آرنت، #رمون_آرون، #کارل_پوپر، #واکلاو_هاول و... است که اندیشه و عملشان در شکست توتالیتاریسم نقش بسیار مهمی داشت. "مسئولیت شخصی در دوران #دیکتاتوری"، تأملی است در مورد رابطهٔ نیک و بد و اخلاق با مستقل #اندیشیدن و داوری فردی.
این کتاب توسط «بنیاد عبدالرحمان #برومند» به فارسی ترجمه شده است.
لینک دانلود: https://goo.gl/oxSc0f
#بنیاد_برومند در فیسبوک: https://goo.gl/3gGgyR
@Tavaana_Tavaanatech
«حوادثی شبیه ماجرای بروکسل و پاریس احتمالا تکرار خواهند شد؛ یکی نوشته: «تقصیر غربیهاست که روزی مدرسههای طالبان را به راه انداختند برای توازن قدرت در خاورمیانه و حالا حقشان است که...»
دیگری نوشته: «تقصیر عربستان است که به اینها پول داده تا...»
اما و هزار اما؛ که مکتب و مدرسه، «راهانداختنی» نیست! پول و اسلحه هم شرط کافی برای هیچ دامن و دامنهای نیست. ذهنیّتِ طالبانی از قدیم هم «مکتب» داشت، هم «قدرت» داشت، هم «وسعت»؛ فقط «فرصت» نداشت و اگر غرب هم این فرصت را در برههای از تاریخ برایش مهیا نمیکرد فرصت دیگری پیدا میشد!
درست یا غلط، این طبیعتِ قدرت است که یا فرصت میآفریند برای «منفعت»، یا از فرصتها استفاده میکند باز هم برای منفعت. اسمش را هم میگذارد منافع ملی.
این بیماری را نباید تنها در قدرت و ثروت و سیاست جستجو کرد؛ همین روزها، دونالد ترامپ هم صد نکته غیرِ دلار میخواست تا مقبولِ بخشی از آمریکاییهای ترامپپرور شود چنانکه برنی سندرز هم که میلیاردهای ترامپ را نداشت حالا... و از این مثالها بسیار میتوان آورد.
تاریخ، تقصیر چپ یا راست نیست؛ نازیسم و فاشیسم و پاپیسم هم تقصیرِ تبار یا محصولِ قراری نبودند.
خیلیها در جهان منتظر فرصتاند و این فرصت را دیر یا زود پیدا میکنند (چنانکه حکومت اسلامی، نسخهی رؤیاییِ بسیاری از مردم ایران بود و اگر جمهوری اسلامی فرصت نمییافت و امتحان پس نمیداد تا هزار سال دیگر باز هم ملتی، منتظر حکومتی از این دست میماندند تا گره از کار فروبستهیشان بگشاید).
حتی تبعیضی «ساخته و پرداخته» هم میان کابُل و بروکسل نیست و همه چیز روند طبیعیِ خود را میگذرانَد! هر جا «مرگ» بیشتر «عادیسازی» شود این حوادث، کمتر به چشم میآیند بر خلاف سرزمینهایی که «زندگی» بیشتر از هر چیز دیگری قدر و حُرمت میبیند. مرگ را ذهنها و زبانها و کتابها و مکتبها عادیسازی و ترویج میکنند؛ اسلحهها و هواپیماها بهانهاند!
#تروریسم، نحوهای از زیستن و #اندیشیدن است و جز در یک تأمّل و تمرین و تجربهی طولانی «مهار» نمیشود.
جهان، اگر بنا باشد بر مدار «انسان» نگردد (انسان بدون هیچ پیشوند و پسوندی) نه تنها #داعشیزم که هزار «ایسم» دیگر در شرق و غرب عالم هنوز منتظر فرصتاند و در کمینِ تاریخ و #انسان نشستهاند.
این و آن را متهم نکنیم. نگاهی به خودمان بیندازیم و دعواهایمان... تروریسم دقیقاً همین جاست؛ لابهلای رؤیاهای ما و کلمههای ما!
#محمدجواد_اکبرین، دينپژوه و #روزنامهنگار
عكس:فرودگاه #بروكسل. بلژيک
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
دیگری نوشته: «تقصیر عربستان است که به اینها پول داده تا...»
اما و هزار اما؛ که مکتب و مدرسه، «راهانداختنی» نیست! پول و اسلحه هم شرط کافی برای هیچ دامن و دامنهای نیست. ذهنیّتِ طالبانی از قدیم هم «مکتب» داشت، هم «قدرت» داشت، هم «وسعت»؛ فقط «فرصت» نداشت و اگر غرب هم این فرصت را در برههای از تاریخ برایش مهیا نمیکرد فرصت دیگری پیدا میشد!
درست یا غلط، این طبیعتِ قدرت است که یا فرصت میآفریند برای «منفعت»، یا از فرصتها استفاده میکند باز هم برای منفعت. اسمش را هم میگذارد منافع ملی.
این بیماری را نباید تنها در قدرت و ثروت و سیاست جستجو کرد؛ همین روزها، دونالد ترامپ هم صد نکته غیرِ دلار میخواست تا مقبولِ بخشی از آمریکاییهای ترامپپرور شود چنانکه برنی سندرز هم که میلیاردهای ترامپ را نداشت حالا... و از این مثالها بسیار میتوان آورد.
تاریخ، تقصیر چپ یا راست نیست؛ نازیسم و فاشیسم و پاپیسم هم تقصیرِ تبار یا محصولِ قراری نبودند.
خیلیها در جهان منتظر فرصتاند و این فرصت را دیر یا زود پیدا میکنند (چنانکه حکومت اسلامی، نسخهی رؤیاییِ بسیاری از مردم ایران بود و اگر جمهوری اسلامی فرصت نمییافت و امتحان پس نمیداد تا هزار سال دیگر باز هم ملتی، منتظر حکومتی از این دست میماندند تا گره از کار فروبستهیشان بگشاید).
حتی تبعیضی «ساخته و پرداخته» هم میان کابُل و بروکسل نیست و همه چیز روند طبیعیِ خود را میگذرانَد! هر جا «مرگ» بیشتر «عادیسازی» شود این حوادث، کمتر به چشم میآیند بر خلاف سرزمینهایی که «زندگی» بیشتر از هر چیز دیگری قدر و حُرمت میبیند. مرگ را ذهنها و زبانها و کتابها و مکتبها عادیسازی و ترویج میکنند؛ اسلحهها و هواپیماها بهانهاند!
#تروریسم، نحوهای از زیستن و #اندیشیدن است و جز در یک تأمّل و تمرین و تجربهی طولانی «مهار» نمیشود.
جهان، اگر بنا باشد بر مدار «انسان» نگردد (انسان بدون هیچ پیشوند و پسوندی) نه تنها #داعشیزم که هزار «ایسم» دیگر در شرق و غرب عالم هنوز منتظر فرصتاند و در کمینِ تاریخ و #انسان نشستهاند.
این و آن را متهم نکنیم. نگاهی به خودمان بیندازیم و دعواهایمان... تروریسم دقیقاً همین جاست؛ لابهلای رؤیاهای ما و کلمههای ما!
#محمدجواد_اکبرین، دينپژوه و #روزنامهنگار
عكس:فرودگاه #بروكسل. بلژيک
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech