آموزشکده توانا
58.5K subscribers
29.5K photos
36K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
کانون نویسندگان ایران ۵۰ ساله شد.

اول اردیبهشت‌ماه سالگرد تاسیس کانون نویسندگان ایران است. کانونی که حمایت از آزادی بیان و مبارزه با سانسور را از وظایف اصلی خود می‌داند.
فعالیت این کانون از اول اردیبهشت سال ۱۳۴۷ آغاز شد و بسیاری از اهالی قلم در این سال‌ها از اعضای اصلی آن بودند.
اعضای این کانون در سال‌های حیات جمهوری اسلامی با اعدام، ربودن به قصد قتل، کشته‌شدن در قتل‌های زنجیره‌ای، زندان و شکنجه، تبعید، سانسور و حذف فرهنگی روبرو شده‌اند. محمد مختاری و محمدجعفر پوینده دو تن از اعضای فعال کانون بودند که به طرزی فجیع در آذرماه ۱۳۷۶ کشته شدند.

بیانیه این کانون به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس‌اش، چنین است:

اول اردیبهشت، روز کانون است . این روز اما در سال ۱۳۹۷ ویژگی دیگری نیز با خود دارد: کانون نویسندگان ایران پنجاه ساله می‌شود. نیم‌قرن پیش درست در چنین روزی ۴۹ نویسنده به عنوان هیئت موسس، مجمع عمومی برگزار کردند و رسما تاسیس «کانون نویسندگان ایران» را اعلام داشتند. و این تجربه‌ای نو بود برای نویسندگانی که تا آن زمان هیچ تشکلی نداشتند.
دفاع از آزادی بیان و حقوق صنفی نویسندگان از اصول اساسی مرامنامه‌ی آن بود. بر بستر حاکمیت‌های ضد آزادی صرف استقلال این تشکل و اصل دفاع از آزادی بیان همچون وردی جادویی توفان زایید. توفانی که در این پنجاه سال، جز دو – سه سالی در جریان انقلاب، همه‌ جا همراه کانون بود و هرگز نگذاشت روی آرامش و امنیت را ببیند. کانون نیم‌ قرن پنجه در پنجه‌ی این توفان، که در خیال و کارِ برکندنِ ریشه آن بوده، بالیده و پیش آمده است، حوادث بسیاری پشت سر گذاشته و فراز و نشیب فراوان دیده و از خیل دام‌های ریز و درشت جسته و اکنون اینجاست در نخستین روز از اردیبهشت ۱۳۹۷، روز پنجاه‌سالگی‌اش؛ همچنان در کار ستیز با سانسور و دفاع از آزادی بیان و متشکل کردن نویسندگان.
این روز فرخنده را به همه اعضا، نویسندگان و دوستداران کانون شادباش می‌گوییم . لازم است در نکوداشت پنجاهمین سال تاسیس آن به هر نحو مناسب بکوشیم.

https://bit.ly/2HlAp3a
مطالب مرتبط

محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://bit.ly/2jmWAVE
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
https://bit.ly/2kBS8aA

@Tavaana_TavaanaTech
نیروهای امنیتی مانع از برگزاری مراسم سالگرد ۵۰ سالگی کانون نویسندگان شدند.

«اکبر معصوم بیگی» - نویسنده و مترجم - در این باره نوشته است: «امروز جمعه چهارم خرداد نیروهای سیاهی و تباهی و جهل و خرافه از صبح به خانه ای که قرار بود در آن مراسم ۵۰ سالگی کانون نویسندگان ایران برگزار شود وحشیانه یورش بردند، خیابان منتهی به خانه را مسدود کردند و با غارت همه ی وسایل، پوستر ها، یادگار ها و یادمان ها و لوازمی که طی یک سال زحمت و کار شبانه روزی اعضا برای برای امروز تدارک دیده شده بود، برگ سیاه دیگری بر کارنامه ی ننگ آلود و سراسر جنایت و سانسور و آزادی کشی خود افزودند»

این مراسم قرار بود در یک منزل شخصی برگزار شود اما با حضور نیروهای امنیتی از صبح روز مراسم در خیابان های اطراف این منزل و ورود به خود منزل، این مراسم نتوانست برگزار شود.

بنا به گزارش ها، گفته شده ماموران خیابان خانه محل برگزاری مراسم را بسته و پوسترها، یادگاری‌ها و وسایل برگزاری مراسم را ضبط کرده‌اند.

کانون نویسندگان ایران در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ تاسیس شده است و افرادی چون نادر نادرپور، اسماعیل خویی، احمد شاملو، سیاوش کسرایی، سیمین دانشور از جمله نخستین افراد هیئت مدیره آن بودند.

محمد مختاری و محمدجعفر پوینده که در دهه ۷۰ شمسی توسط ماموران وزارت اطلاعات به قتل رسیدند از جمله افراد عضو این کانون بودند.

#کانون_نویسندگان_ایران

https://bit.ly/2ksCQTN

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد قتل محمدجعفر پوینده

(زادهٔ ۱۷ خرداد ۱۳۳۳ در اشکذر، استان یزد - درگذشتهٔ ۱۸ آذر ۱۳۷۷ در تهران) پوینده فعالیت‌های سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. پوینده از آن پس وقا خود را بیش‌تر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعه‌شناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.
.
پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمال‌شده از جانب حاکمیت هم‌واره وضعیت مالی مامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی" اثر گئورگ لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف می‌کند: «ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعهٔ همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهٔ این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی­ آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید".
.
پوینده در ۱۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بی‌جان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرام‌گاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتل‌های سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش می‌توان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گی‌پلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعه‌شناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.

محمد جعفر پوینده؛ جان‌باخته راه آزادی
https://bit.ly/3qF83DN

#قتلهای_زنجیره‌_ای
#محمد_جعفر_پوینده
#کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
قتل آقای نویسنده در فصل برگ‌ریزان

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در بازگشت به ایران ماموران اطلاعاتی بارها او را احضار می کنند. او نیز سخت در پی حفظ اعتماد آنان بود و برای اینکه این اعتماد ضربه نخورد حتی در ایامی مانند برگزاری تجمعات دانشجویی در تهران نمی‌ماند.

در عین حال به ترجمه و پژوهش نیز ادامه می‌دهد ودر جلسات با دوستان خود در کانون نویسندگان نیز شرکت می‌جوید. در سال ۱۳۷۳ است که بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی که علی‌رغم عقد و قرار اولیه نمی‌توانست تاب سکوت مطلق را بیاورد، یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.

غفار حسینی در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی
#کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز بهرام بیضایی، استاد نمایش و سینمای ایران
https://goo.gl/mEFg6e

مارتین اسکورسیزی:
«من خیلی مفتخرم که بنیاد جهانی سینما اولین فیلم بلند کارگردانش بهرام بیضایی را مرمت کرده است. حال و هوای فیلم من را می‌برد به بهترین لحظات فیلم‌های نئورالیستی ایتالیایی و داستان، زیبایی یک افسانه کهن را دارد و در آن می‌توانید ریشه‌های بیضایی در ادبیات، تئاتر و شعر را کامل حس کنید. بیضایی حالا در کالیفرنیا زندگی می‌کند و دردناک است که فکر کنیم این فیلم فوق‌العاده که زمانی در ایران محبوبیتی داشته در آستانه نابودی بود.»

بهرام بیضایی:

«خیال نمی‌کنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشته‌ام که از دست داده‌ام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پیشیزی نمی‌ارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست 30 سال پس از آن که از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم.»

بهرام بیضایی کارگردان سینما و تئاتر و نمایش‌نامه نویس و فیلمنامه‌نویس و پژوهشگر ایرانی در پنجم دی‌ماه ۱۳۱۷ در تهران دیده به جهان گشود. خانواده بیضایی از اهالی آران و بیدگل در استان اصفهان بودند. پدر او تعزیه‌خوان بوده و پدربزرگ و عمویش نیز متون تعزیه را تهیه می‌کردند. بهرام بیضایی تحصیل دانشگاهی در رشته ادبیات را ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد.

پیش از این و در سال پایانی دبیرستان بیضایی دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشته بود. بیضایی در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که در سال ۱۳۳۶ توسط دکتر مهدی فروغ بنا نهاده شده بود رفت که بعدها به دو مرکز دانش‌کده هنرهای دراماتیک و اداره برنامه‌های تئاتر تقسیم شد. در این سال‌ها بهرام بیضایی “پژوهش‌های نمایش در ایران” را در مجله موسیقی که نخستین مجله تخصصی موسیقی به زبان فارسی بود و از اوایل سال ۱۳۱۸ در تهران منتشر می‌شد، انتشار داد.

بیضایی یکی از پایه‌گذاران و از اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که در سال ۱۳۵۷ از آن کناره‌گیری کرد. او در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران هم‌کاری می‌کرد و در سال ۱۳۵۲ از اداره‌ی برنامه‌های تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام‌وقت نمایش دانشکده‌ی هنرهای زیبا انتقال یافت.

بیضایی در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانش‌گاه تهران اخراج شد. ....

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1xigKmy

@Tavaana_TavaanaTech
قتل آقای نویسنده در فصل برگ‌ریزان

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در بازگشت به ایران ماموران اطلاعاتی بارها او را احضار می کنند. او نیز سخت در پی حفظ اعتماد آنان بود و برای اینکه این اعتماد ضربه نخورد حتی در ایامی مانند برگزاری تجمعات دانشجویی در تهران نمی‌ماند.

در عین حال به ترجمه و پژوهش نیز ادامه می‌دهد ودر جلسات با دوستان خود در کانون نویسندگان نیز شرکت می‌جوید. در سال ۱۳۷۳ است که بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی که علی‌رغم عقد و قرار اولیه نمی‌توانست تاب سکوت مطلق را بیاورد، یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.

غفار حسینی در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی
#کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
سه عضو کانون نویسندگان ایران در مجموع به نزدیک به ۱۶ سال زندان محکوم شدند!
.
بنا به گزارش‌ها، «رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین، و کیوان باژن» این سه نویسنده‌ای بودند که در دادگاه بدوی به شش سال زندان محکوم شدند. دادگاه تجدیدنظر حکم دو فرد اول را تایید کرد و حکم کیوان باژن را به سه سال و نیم زندان کاهش داد.
.
حالا نکته جالب این است که بدانیم اساسا چرا این سه نفر به این احکام سنگین محکوم شدند؛ «عضویت در کانون نویسندگان ایران، انتشار خبرنامه‌ داخلی کانون، آماده‌کردن کتاب پژوهشی در باره‌ی تاریخ پنجاه ساله‌ کانون برای انتشار داخلی، بیانیه‌های کانون، حضور بر مزار جانباختگان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای جعفر پوینده و محمد مختاری و شرکت در مراسم سالانه‌ احمد شاملو»، اتهامات و «جرم»‌ی‌ست که این افراد مرتکب شدند!
.
دقت کنیم! آماده‌کردن کتاب و حضور بر سر مزار نویسندگان جان‌باخته، و انتشار نشریه و خبرنامه و شرکت در مراسم احمد شاملو در جمهوری اسلامی برای شما شش سال زندان بدنبال دارد!
.
این ایرانی‌ست که خامنه‌ای ساخته است!
.
#کیوان_باژن #رضا_خندان_مهابادی #بکتاش_آبتین #کانون_نویسندگان

@Tavaana_TavaanaTech
کرونا جانِ فریبرز رئيس‌دانا، اقتصاددان چپ‌گرا، را هم گرفت
.
▪️فریبرز رئیس‌دانا، اقتصاددان چپ‌گرا، نویسنده و پژوهش‌گر اقتصادی و عضو شناخته‌شده کانوننویسندگان ایران، پس‌از شش‌روز دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با بیماری کرونا و بستری‌بودن در بیمارستان درگذشت.

فریبرز رئیس‌دانا چندین بار به دلیل مواضع انتفادی‌اش به طرح تعدیل اقتصادی در جمهوری اسلامی ایران، بازداشت شده بود.

او در خردادماه ۹۰ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. در متن حکم دادگاه، «عضویت در کانون نویسندگان، صدور بیانیه علیه سانسور، مصاحبه با رسانه‌های بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و متهم کردن جمهوری اسلامی به آزار و تجاوز و شکنجه زندانیان» از دلایل صدور حکم اعلام شده بود.

او بابت این حکم از اول خرداد ۹۱ تا ۲۶ فروردین ۹۲ در زندان اوین محبوس بود.

از او کتاب‌ها و مقالات بسیاری در حوزه‌های اقتصاد و آسیب‌های اجتماعی برجای مانده است.


#فریبرز_رییس_دانا #کرونا #کانون_نویسندگان_ایران

@Tavaana_TavaanaTech
بر اساس اعلام کانون نویسندگان، میلاد جنت، مترجم، شاعر و از اعضای این کانون، روز سه‌شنبه ۲۴ تیرماه توسط مأموران امنیتی در منزل شخصی بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده است.

مأموران پس از تفتیش منزل، وسایل شخصی از جمله کتاب‌ها و لپ‌تاپ او را ضبط کرده‌اند.

تا کنون دلیل بازداشت این عضو کانون نویسندگان ایران اعلام نشده است و مشخص نیست این بازداشت به دستور کدام نهاد صورت گرفته است.

#میلاد_جنت #کانون_نویسندگان_ایران #نویسنده #شاعر

@Tavaana_TavaanaTech
علیرضا جباری، شاعر، مترجم، عضو کانون نویسندگان ایران و زندانی سیاسی پیشین، روز دوشنبه هفدهم آذر ماه بر اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان مدرس تهران درگذشت.

‌او متولد ۱۸ بهمن ۱۳۲۳ در شیراز بود و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته اقتصاد دانشگاه شیراز ادامه داد. او از اعضای فعال عضو فعال کانون نویسندگان ایران و همچنین عضو کارزار لغو اعدام، لگام، بود.

علیرضا جباری در هفتم دی ماه سال ۱۳۸۱ از سوی نیروهای امنیتی که در آن زمان به عنوان «اطلاعات موازی» شهرت داشتند بازداشت شد و در بازداشتگاهی مخفی در تهران تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. او نزدیک به دو سال زندانی شد و در مهر سال ۱۳۸۳ از زندان گوهردشت کرج آزاد شد.

شماری از کتاب‌های علیرضا جباری هرگز در ایران مجوز چاپ نگرفتند و بیش از سی جلد کتاب از جمله ترجمه‌های او نیز منتشر شدند که از آن جمله مجموعه داستان‌هایی از تولستوی با عنوان «تمشک»، «آبی‌ترين چشم» از تونی موريسون، «اوالونا» اثر ايزابل آلنده است.

متن از ایران اینترنشنال

#علیرضا_جباری #نویسنده #شاعر #مترجم #کانون_نویسندگان

@Tavaana_TavaanaTech