آموزشکده توانا
59.6K subscribers
28.9K photos
35.4K videos
2.53K files
18.3K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزانه برزه‌کار، مادر جاویدنام عرفان رضایی، تولد فرزندش را بر سر مزار او جشن گرفت.

او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«عرفانم ؛نامت همیشه زنده است
برای تویی که خواهان عدالت و برابری بودی

۱۴۰۳/۶/۱۱ تولد بیست و سه سالگی‌ات در عرفانیه»


- عرفان رضایی، معترض ۲۱ ساله، روز ۳۰ شهریور در آمل هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و کشته شد. عرفان در صف اول مبارزان بود، همان جوانی که شجاعانه روی ماشین قوای سرکوبگر پرید، همان که رفت بالای بیلبورد و عکس خامنه‌ای را پاره کرد، شهامت و دلاوری مثال زدنی عرفان را مگر می‌توان فراموش کرد؟ عرفان سرمشق بسیاری از جوانان شده است.


#عرفان_رضایی #آمل #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

📱 Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱tavaana

📱Beshkan

📱Dialogue

📱tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from گفت‌وشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تحقق حق دادخواهی، نیازمند وجود نظامی دموکراتیک است

«حق دادخواهی از حقوق اساسی فردی است که در اسناد بین‌المللی به رسمیت شناخته شده و ضمانت اجرایی هم دارد. می‌توانیم اسناد و مدارک دقیق و متقن را به کمیسیون کشف حقیقت انتقال دهیم. این کمیسیون‌ها موظف به رسیدگی به شکایات افرادی هستند که توسط جمهوری اسلامی مورد جنایت قرار گرفته‌اند.»

نیره انصاری، حقوق‌دان، در برنامه بگو-بشنو ۵۹ با عنوان «هیئت مرگ و دیگری‌سازی برای حذف» می‌گوید: «تحقق حق دادخواهی، نیازمند وجود نظامی دموکراتیک است.»

در این برنامه از مجموعه برنامه‌های بگو-بشنو، درباره پرسش‌هایی چون «جمهوری اسلامی به چه دلیل نتوانست با استفاده از تجربه‌های بشری، مملکت را مدیریت کند؟ و چه بر سر حقوق شهروندی ملت آمد؟ و اینکه کارنامه‌ ابراهیم رئیسی نزد مجامع حقوق بشری چه‌طور ثبت شد؟» گفت‌وگو کردیم.

این برنامه دوم خرداد ۱۴۰۳ با حضور پائولا متکی، کارشناس توسعه پایدار، مجید محمدی، جامعه‌شناس، نیره انصاری، حقوق‌دان، و شماری از صاحب‌نظران و کنشگران در اتاق کلاب‌هاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.

لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/justice-democratic-system/

لینک یوتیوب:
https://youtu.be/01W0bqfInJk

لینک ساندکلاد:
https://on.soundcloud.com/SwYX6DyDR63pNWqx7

#گفتگو_توانا #دادخواهی #حقوق_بشر #حق_دادخواهی

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دال مثل دادخواه
دال مثل داغدار
عین مثل عزیزان جان‌باخته راه آزادی

به سالگرد کشته‌شدن مهسا ژینا امینی و خیزش ۱۴۰۱ ایرانیان نزدیک می‌شویم. جان‌باختگان را فراموش نکنیم. هرچه می‌توانیم یادشان را زنده نگه داریم و کنار خانواده‌هایشان باشیم تازیر فشار سرکوب و تهدیدها کناره نگیرند و خاموش نشوند.

هر یک می‌توانیم نام یک کشته‌شده گمنام و کم‌تر شناخته‌شده را انتخاب کنیم و در هر فضایی نامش را فریاد بزنیم.

#نامش_را_فریاد_بزن
#sayhername #sayhisname

ویدیو از پوریا افضلی

#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«درود توانا
از یکی از خیابان‌ها رد می‌شدم چشمم خورد به این دیوارنوشته.
پدر جاویدنام ابوالفضل آدینه‌زاده، علی آدینه‌زاده، ۴۰ روز می‌شه که بازداشت شده.»
ویدئو و متن ارسالی از همراهان توانا
در حالی‌ که حدود یک ماه تا سالگرد ابوالفضل آدینه‌زاده، نوجوان جان‌باخته انقلاب ۱۴۰۱، باقی مانده است، علی پدر ابوالفضل همچنان به «جرم» دادخواهی محبوس است.

دادسرای عمومی و انقلاب قوچان، علی آدینه‌زاده را به اتهام آنچه که «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» خوانده شده بود، احضار کرد و این پدر دادخواه پس از حضور در دادسرا بازداشت شد.

#علی_آدینه_‌زاده
#ابوالفضل_آدینه_زاده
#دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانواده آدینه‌زاده را دریابیم!

حدود چهل روز است که علی آدینه‌زاده، پدر جاویدنام ابوالفضل آدینه‌زاده زندانی است. این خانواده با مشکلات زیادی مواجه شده است.

روز گذشته خانم سیده گلدسته حسینی، مادر ابوالفضل پیام زیر را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد:

«درود و مهر هم وطنان عزیزم
همچنان که مستحضرید بازداشت همسرم همچنان ادامه دارد، در این اوضاع و احوال کسب و کار علی عزیزم نیز به تعطیلی کشیده شده.
از این رو من و فرزندانم تصمیم گرفتیم به منظور پیشگیری از بدهی‌های ناشی از اجاره منزل و مغازه یخچال‌های لبنیاتی را به فروش بگذاریم، لطفاً اگر کسی مایل به خریداری بود به اینجانب پیام دهد.
نمی‌دانم به کجا شکایت ببرم؛ اینکه فرزندم را از من ستانده‌اند و اینک همسرم را نیز زندانی کرده‌اند
در کجا این ظلم بر انسان کنند؟»

@goli_hoseini84


این خانواده که در مشهد ساکن هستند منزل مسکونی‌شان نیز همچون مغازه لبنیاتی فروشی‌شان اجاره‌ای است و از این رو با نبود علی آدینه‌زاده مشکلات معیشتی زیادی پیدا کرده‌اند. یخچال‌های مغازه را خالی کرده‌اند و برای فروش گذاشته‌اند و احتمالا با فروش آن‌ها مشکلاتشان پس از مدتی بیش‌تر هم می‌شود.

در چنین مواقعی خوب است که هموطنان‌مان قدردانی و همدلی خود را نسبت به این خانواده داغدیده ثابت کنند، شاید خرید از مغازه‌شان، کمک به رونق گرفتن فروش، کمک‌های مختلف و ... بتواند راهگشا باشد.

یادمان باشد، ابوالفضل عزیز، یک دانش‌آموز بود که برای آزادی همه ما ایرانیان ایستاد و حکومت با بی‌رحمی جانش را گرفت و حالا پدر دادخواهش را هم زندانی کرده است.

خانواده آدینه‌زاده را تنها نگذاریم. حالا وقتش است که همدلی، برادری و خواهری خود را ثابت کنیم و نشان دهیم.

#ابوالفضل_آدینه_زاده #علی_آدینه_زاده #دادخواهی #همبستگی #همدلی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یکی از راه‌های حمایت از خانواده‌های دادخواه و زندانیان سیاسی، حمایت از کسب و کار آن‌ها است.

مادر جاویدنام میلاد سعیدیان جو به یاد پسر قهرمانش در پارک بی‌بی‌مریم ایذه یک دکه کوچک غذای سلف سرویس راه‌اندازی کرده است.
چه خوب است که صفی طولانی از مشتریان در این محل شکل بگیرد و مردم نشان دهند که چقدر برای این عزیزان احترام قائل هستند.

میلاد از جمله جوانانی بود که در آبان خونین ۱۴۰۱ در ایذه کشته شد. خواهر دادخواهش زهرا که پرستار بود، از کار اخراج شد و بارها بازداشت و تهدید شد.
زهرا هم یک کسب و کار آنلاین برای فروش صنایع دستی راه‌اندازی کرده است.
دیروز هم از خانواده علی آدینه‌زاده، پدر جاویدنام ابوالفضل گفتیم که این روزها سخت درگیر مشکلات معیشتی هستند و قصد دارند یخچال‌های مغازه لبنیاتی خود را برای امرار معاش بفروشند.

حواسمان به این عزیزان باشد و آن‌ها را در بر بگیریم.


#میلاد_سعیدیان‌جو #میلاد_سعیدیان_جو #ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی آدینه‌زاده، پدر ابوالفضل آدینه زاده، نوجوان جانباخته در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، در پیامی از زندان زادروز همسرش را این گونه تبریک گفته است.
حدود چهل و پنج روز است که علی آدینه‌زاده، پدر جاویدنام ابوالفضل آدینه‌زاده زندانی است. این خانواده با مشکلات زیادی مواجه شده است.

دو روز پیش خانم سیده گلدسته حسینی، مادر ابوالفضل پیام زیر را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد:

«درود و مهر هم وطنان عزیزم
همچنان که مستحضرید بازداشت همسرم همچنان ادامه دارد، در این اوضاع و احوال کسب و کار علی عزیزم نیز به تعطیلی کشیده شده.
از این رو من و فرزندانم تصمیم گرفتیم به منظور پیشگیری از بدهی‌های ناشی از اجاره منزل و مغازه یخچال‌های لبنیاتی را به فروش بگذاریم، لطفاً اگر کسی مایل به خریداری بود به اینجانب پیام دهد.
نمی‌دانم به کجا شکایت ببرم؛ اینکه فرزندم را از من ستانده‌اند و اینک همسرم را نیز زندانی کرده‌اند
در کجا این ظلم بر انسان کنند؟»

@goli_hoseini84


این خانواده که در مشهد ساکن هستند منزل مسکونی‌شان نیز همچون مغازه لبنیاتی فروشی‌شان اجاره‌ای است و از این رو با نبود علی آدینه‌زاده مشکلات معیشتی زیادی پیدا کرده‌اند. یخچال‌های مغازه را خالی کرده‌اند و برای فروش گذاشته‌اند و احتمالا با فروش آن‌ها مشکلاتشان پس از مدتی بیش‌تر هم می‌شود.

در چنین مواقعی خوب است که هموطنان‌مان قدردانی و همدلی خود را نسبت به این خانواده داغدیده ثابت کنند، شاید خرید از مغازه‌شان، کمک به رونق گرفتن فروش، کمک‌های مختلف و ... بتواند راهگشا باشد.

یادمان باشد، ابوالفضل عزیز، یک دانش‌آموز بود که برای آزادی همه ما ایرانیان ایستاد و حکومت با بی‌رحمی جانش را گرفت و حالا پدر دادخواهش را هم زندانی کرده است.

خانواده آدینه‌زاده را تنها نگذاریم. حالا وقتش است که همدلی، برادری و خواهری خود را ثابت کنیم و نشان دهیم.

#ابوالفضل_آدینه_زاده #علی_آدینه_زاده #دادخواهی #همبستگی #همدلی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیتا، خواهر جاویدنام بهنام لایق‌پور، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«دو هفته دیگه دو ساله که از پیشمون رفتی بهنامم و با رفتنت من فقط یک تو نه تمام دنیام رو ازم گرفتن و تو این دو سال خیلی‌ها گفتن که چرا هر روز میرین سر مزار، چرا هر هنوز گریه میکنین،
ولی هیچ کسی نمی‌پرسه، با جای خالیت چه می‌کنیم؟ با خاطرات چه می‌کنیم،
دو سال گذشت ولی از قاتلت هیچ خبری نشد، هیچ اتفاقی نیفتاد، و قاتلت راحت به زندگیش ادامه می‌ده،
چطور می‌شه این همه درد رو تحمل کرد و زنده موند 😔
دلتنگت هستیم خیلی خیلی زیاد عزیزتر از جانم، بیشتر از تصور هر انسانی»

اکانت اینستاگرام بیتا لایق‌پور خواهر دادخواه بهنام

@bita_lgh
بهنام لایق‌پور، ۳۷ ساله بود. ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله ماموران در بلوار لاکانی رشت کشته شد.

ماموران در مقابل چشمان دوست‌دخترش به او شلیک کردند و جانش را گرفتند. بهنام در آخرین پست اینستاگرامش از عدم فعالیت در صفحه‌اش به احترام مردم ایران نوشته بود.

تا چند روز بعد از قتل او، پیکر بهنام را تحویل خانواده ندادند. ۱۳ آبان ۱۴۰۱ مردم زیادی برای مراسم چهلم او روانه باغ رضوان رشت شدند. ۲۰ مامور موتورسوار به مراسم حمله کردند و سنگ مزارش را شکستند.

#بهنام_لایق_پور
#یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برادر جان...

وقتی درباره خانواده‌های دادخواه و عزادار صحبت می‌کنیم، اغلب تصویر پدر و مادر جلو چشم‌مان می‌آید، ولی سایر اعضای خانواده، برادر و خواهر، پدربزرگ و مادر بزرگ، همسر و فرزند، دوست و ... نیز رنج زیادی متحمل می‌شوند. رنجی که سال‌ها گریبان‌گیرشان است. به خصوص خانواده‌هایی که فرزندی خردسال دارند، آن کودک عمیقأ درد می‌کشد.

جمهوری اسلامی در دوران حکومت خود خانواده‌های بسیاری را با این درد و رنج آشنا کرده است!
در آستانه سالگرد کشته شدن مهسا امینی، حواسمان بیشتر به خانواده‌های دادخواه باشد.

- ویدیو از پوریا افضلی

#دادخواهی #مهسا_امينى #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مادر سیاوش محمودی:
«هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله می‌کشد و بنیان ظلم و ستم را می‌سوزاند.»


لیلا مهدوی، مادر سیاوش محمودی، در آستانه دومین سالگرد جان‌باختن فرزندش، وقایع شب جان‌باختن سیاوش را با حضور در محل کشته شدن او شرح می‌دهد. روایتی دردناک از حضور کوچه‌به‌کوچه مادری در جستجوی فرزند... و خیابانی که رفتن به آن هنوز نفس مادر را بند می‌آورد...


او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«سیاوش جان، مادر! هرچه به آخر شهریور نزدیک می‌شوم، قلب زخمی و دردمند مادر گویی دیگر توان تپیدن ندارد. هر وقت این خیابان‌ها را که رد می‌شوم، نفسم به شمارش می‌افتد. چه شب وحشتناکی، چه ترسی در درونم شعله می‌کشید. نمی‌دانستم دیگر با تو نخواهم بود. نمی‌دانستم دیگر نمی‌توانم تو را ببینم. بعد از چند ساعت دویدن و سرگردانی، عاقبت خودت مرا به بیمارستان رساندی. تو را ناآورانه در بیمارستان پیدا کردم، به امید اینکه باشی. اما وقتی گفتند یک بچه را آورده‌اند که به سرش تیر خورده و او در سردخانه است، بدنم شروع به لرزیدن کرد. نه، او سیاوش من نیست! وای به حال دل مادرش! گریان فقط خواهش می‌کردم بگذارید ببینمش. گفتند نمی‌شود. عکست را به پرستارها نشان دادم. روی برگرداندند. قلبم ایستاد. یعنی چه؟ نکند سیاوش باشد؟ مغزم باور نداشت، بدنم می‌لرزید. دیگر توان نداشتم. شک عجیبی، حالتی بد. فقط دیدم برادرم که همراهم بود افتاد زمین و شروع به گریه کرد. برگشتم و برادرم را بلند کردم. گفتم: «پاشو، سیاوش نیست، مگر نه؟» که در حالت شوک، فقط صدای برادرم را شنیدم که گفت: «بدبخت شدیم، یعنی چه؟ سیاوش شام نخورده، گفت می‌آیم.» نمی‌دانستم، باور نداشتم. این‌همه دنبالت گشتم، بی‌قرار شدم. جیغ، فریاد، گویی مغزم دارد می‌ترکد. یک ساعت خواهش، تمنا و گریه که ببینم آن بچه را. یک پلیس جلو آمد و گفت: «اگر داد نزنی، یک نشانه بهت نشان می‌دهم.» اشک‌هایم را پاک کردم و با دست جلوی دهانم را گرفتم. گفتم: «باشه، هیچی نمی‌گم...» کارت عابر بانک سیاوش را از دور نشان داد. زانوهایم توان نداشت، زمین خوردم. نه، سیاوش عادت دارد کارت‌هایش را گم کند! نگاه پرسنل بیمارستان را می‌کردم، همه می‌دانستند که او سیاوش است و من باور نداشتم. درد عجیبی در وجودم بود که تا مغز استخوانم نفوذ می‌کرد. هیچ مسکنی آرامم نمی‌کرد. نهایتاً برای آرام کردن، نمی‌دانم چه چیزی تزریق کردند. ساعت سه بود؟ چهار بود؟ بی‌هوش شدم، اما شدت درد آنقدر زیاد بود که ساعت شش بود، باز چشم‌هایم باز شد. گفتند می‌توانی ببینی. لرزان، همراه خواهرت، پاهایم توان راه رفتن نداشت. مرا به پشت بیمارستان بردند. کشوی سردخانه باز شد و من تو را با چشمان باز و سر باندپیچی دیدم. می‌لرزیدم. آمدم بغلت کنم، سرد بودی. سرت را با دست بالا آوردم تا بغلت کنم. جیغ می‌زدم. سرت را که بالا آوردم ببوسم، دستم پر از خون شد. او فرزند من بود، سیاوش من بود. دوسال است هر روز می‌میرم. هر مردن من، هر غم من، هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله می‌کشد و بنیان ظلم و ستم را می‌سوزاند.»


#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech