آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
به بهانه‌ی تولد #منیروکیلی #خواننده‌ #اپرا و #موسیقی‌دان
«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خواننده‌ی پُرآوازه‌ی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیک‌جو از خوانندگان اپرا در بیست‌وهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزده‌ساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خواننده‌ی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنه‌های اپرایی را در سال‌های ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنه‌ای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریده‌ی گلوک، آهنگ‌ساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیت‌های منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفه‌ای‌تری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با هم‌کاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی می‌رفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آن‌جا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمه‌ای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی ره‌سپار فرانسه شد ولی پیش از آن‌که به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم می‌شود به همراهان همیشگی آموزشکده #‏توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بیست و هفتم آذر هجدهم دسامبر ، روز جهانی #مهاجران

کاری از Ali shafei علی شافعی @Tavaana_Tavaanatech
آیلان کوچک #کریسمس مبارک!

جهان در حال و هوای سال نوی میلادی قرار دارد. سالی انباشه از بحران‌های متعدد که جمعیت میلیونی #پناهجویان جنگ‌زده سوری بخش بزرگی از آن بودند. بحران #مهاجران سوری در مرزهای کشورهای خاورمیانه و اروپایی هزاران قربانی گرفت. داستان‌های غرق شدن قایق پناهجویان در آب‌های مدیترانه از دردناک‌ترین حوادث بشری بود. «آیلان» کودکی سوری از کودکانی بود که همراه خانواده‌اش راهی کشوری دیگر برای #پناهندگی بود اما هیچ‌گاه به مقصد نرسید. او همراه مادر و برادرش در اثر شکستن قایق #غرق شد تا روح جهانیان به درد آید.

همچون #آیلان بسیار بوده‌اند و هستند.

کارتون از احسان گنجی-شهروند

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت #منیروکیلی #خواننده‌ پرآوازه #اپرا و #موسیقی‌دان

«گل گندم» یکی از کارهای منیر وکیلی خواننده‌ی پُرآوازه‌ی اپرای #ایران است
منیر وکیلی یا منیر نیک‌جو از خوانندگان اپرا در بیست‌وهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. منیر وقتی چهارده پانزده‌ساله بود در تهران نزد لیلی بارا، خواننده‌ی سابق اپرای وین و از #مهاجران اروپای شرقی به آموختن #موسیقی پرداخت.
منیر وکیلی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او اولین صحنه‌های اپرایی را در سال‌های ۱۳۴۱ به بعد ابتدا در تلویزیون و پس از آن در سالن وزارت فرهنگ و هنر اجرا کرد. نخستین کار صحنه‌ای او اپرای اورفه و اوریدوس آفریده‌ی گلوک، آهنگ‌ساز آلمانی بود.
پس از افتتاح تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیت‌های منیر وکیلی در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفه‌ای‌تری به خود گرفت. او در اپراهای بسیاری ایفای نقش کرد. از جمله در «اُرفه و اُریدوس» با هم‌کاری حسین سرشار، «مادام باترفلای»، «لابوهم»، «لاتراویاتا» و «توراندخت» کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی منیر وکیلی در ایران ماند. در روزهای انقلاب هر روز به تالار کودکی می‌رفت. حتا روزی که خبر دادند انقلابیان قرار است به تالار رودکی حمله کرده و آن‌جا را منفجر کنند او بدون ترس و واهمه‌ای به تالار رودکی رفت و تمام روز آنجا ماند. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ و پس از یک سال حصر خانگی ره‌سپار فرانسه شد ولی پیش از آن‌که به فعالیت دوباره بپردازد در یک تصادف رانندگی بین آمستردام و پاریس درگذشت.
«گل گندم» تقدیم می‌شود به همراهان همیشگی آموزشکده #‏توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
.
«پاپ فرانسیس» پای #مهاجران #مسلمان را #شستشو داد و بوسید «ما فرهنگ‌ها و #ادیان مختلفی داریم است، اما با هم برادریم و می‌خواهیم در #صلح زندگی کنیم.»
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
.
«پاپ فرانسیس» پای #مهاجران #مسلمان را #شستشو داد و بوسید

«ما فرهنگ‌ها و #ادیان مختلفی داریم است، اما با هم برادریم و می‌خواهیم در #صلح زندگی کنیم.»
#پاپ_فرانسیس روز پنج‌شنبه در مراسم عید پاک، بعد از شستشو و #بوسیدن پای مهاجران مسلمان، #هندو و #مسیحی به آنان گفت: همه از #فرزندان یک پروردگاریم.

شما درباره‌ی این اقدام #پاپ چه فکر می‌کنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
حق میهمان‌نوازی را به‌جا آوريم

نمی‌دانم شما ماجرای تلخي را كه براي دختربچه مهاجر سرزمين افغانستان اتفاق افتاده شنيده‌ايد يا نه؟ تجربیاتی که در زمینه تهیه آثاری چون «زندان زنان» داشتم این نکته را به من یادآوری می‌کند که بدترین شکل خشونتی که یک انسان می‌تواند به انسان دیگری روا دارد، #تجاوز جنسی است و قطعا این پرونده به دلیل رخ‌دادن چنین میزان خشونتی، در دادگاه‌های عالی بررسی خواهد شد اما وظيفه ما ایرانی‌ها در برابر میهمانانِ جنگ‌زده‌مان چه خواهد شد؟

شهروندان کشور افغانستان سال‌هاست که میهمان ما ایرانی‌ها هستند اما در همین سال‌ها، گاهي شاهد بوده‌ایم که حق میهمان‌نوازی را زیر پا گذاشته‌ایم و به شکلی به حیات آنها تجاوز اجتماعی کرده‌ایم. آنها در جامعه ما پذیرفته نشده‌اند، اجبارا به حاشیه شهرهای شلوغ پناه برده‌اند و با اینکه زبانمان یکی است، هنوز با آنها پیمان دوستی نبسته‌ایم. اگرچه توقع داریم ورود هر ایرانی #پناهنده و مهاجری به اروپا، ارج نهاده شود و با او شبیه به شهروندان درجه‌یک برخورد کنند، اما از پذیرش مردم جنگ‌زده افغانستان در زندگی روزمره خود طفره رفته‌ایم، مهر «افغانی‌بودن» به پیشانی آنها زده‌ایم و یادمان رفته واردآوردن این‌همه فشار روحی چه آینده‌ای برای #مهاجران #افغانستان در ایران رقم خواهد زد. در طول این سال‌ها چند مطالعه جامع و اساسی پیرامون وضعیت روحی، روانی و اجتماعی این گروه انجام داده‌ایم؟ چقدر آنها که بخشی از فرهنگ بزرگ فارسی‌زبانان جهان هستند را دوست داشته‌ایم و چون شهروندی عادی در جامعه ایران با آنها برخورد کرده‌ایم که حالا در برابر چنین خبر تلخی، خودمان را به آن‌راه می‌زنیم؟

افغانستاني‌هاي حاضر در ایران، آوارگان اجباری یک جنگ ناخواسته هستند، آنها دردشان را پیش هم‌زبان‌هایشان آورده‌اند بلکه تسلایی بیابند، پس جمع‌های برادری را گسترش دهید، نگذارید خشونت‌هایی این‌چنین، بارقه خشونت‌های متقابل را شعله‌ور کند، انسان را بشناسیم، «انسان، بسی انسان را» و فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و زبان، یکدیگر را دوست بداریم. رفتارهای ما به‌عنوان میزبان #شهروندان #مهاجر #افغان، آینه‌ای برای رفتارهای فردای میهمانانمان خواهد بود.

منیژه حکمت، کارگردان سینما
روزنامه شرق
@Tavaana_TavaanaTech
سرپناهی برای حل مشکلات

بی خانمان بودن فقط مختص افراد بی بضاعت نیست. بسیاری از #مهاجران یا افرادی که موقتا دچار مشکلات مالی می شوند نیاز به سرپناه و خانه ای دارند که در آن زندگی کنند. اما این موضوع چه ربطی به تواناتک شو دارد. دو نجار موفق شدند برنامه ای برای ساختن #پناهگاه های ارزان بنویسند که در همه جا قابل اجرا است. طبق این برنامه که روی یک فلش دیسک هم می تواند ریخته شود هر شخصی می تواند با وسایل اولیه مکانی برای زندگی درست کند. ایده دو نجار Shelter 2.0 نام دارد و بسیار موفق بوده است. برنامه این هفته #تک_شو را ببینید.

@tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
http://ow.ly/9nKF304xO2N
«مدیر کل توسعه روستایی استان خراسان جنوبی با اشاره به متروک شدن ۱۷۰۰ روستا در این استان، گفته است که تاکنون به خاطر خشکسالی نیمی از روستاهای این استان متروک شده اند و متاسفانه روند مهاجرت از این استان رو به تشدید است و به طور کلی خشکسالی وضعیت منطقه را بحرانی کرده است.

البته که وی اشاره نکرده مهاجران به کجا رفته اند یا می روند و چه سرنوشت تازه ای پیدا خواهند کرد. ورود ایران به دوران پساخشکیدگی و پست نرمال اقلیمی همه مسئله های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را تغییر می دهد. اما آنچه که متاسفانه در ساحت رسانه های جمعی و حتی آکادمیک فارسی زبان دبده می شود متکی بر داده های دوران سپری شده نرمال اقلیمی است و به واقع فقط می تواند برای تفسیر گذشته مفید باشد. فقط با فهم اقتضائات دوران پساخشکیدگی می توان آینده ایران را تحلیل و پیش بینی کرد.»

برگرفته از فیس‌بوک Nasser Karami فعال محیط زیست

برای اطلاع بیش‌تر از بحران‌های محیط زیستی در ایران وبینارهای «بحران‌های محیط زیست در ایران» سودمند است:
http://bit.ly/2ah8zp5

@Tavaana_TavaanaTech
مدرسه‌ای برای کودکان بازمانده از تحصیل در گرگان

موسسه «کنشگران توسعه پارس» سازمانی مردم‌نهاد است که در راستای آموزش به کودکان کار، کودکان بازمانده از تحصیل و فرزندان مهاجران و پناهندگان فعالیت می‌کند. در ایران بیش از سه میلیون و پانصد کودک ۶ تا ۱۷ ساله زندگی می‌کنند که از تحصیل بازمانده‌اند؛ آنها یا به مدرسه نرفته‌اند یا در طول سال‌های تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند. این تصاویر از یکی از مدارسی‌ست که «کنشگران توسعه پارس» در گرگان برای تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل ایجاد کرده است.
ارتقا کیفیت زندگی، بهداشت جسمانی و روانی و سوادآموزی کودکان مهاجران، کودکان کار و خیابان وظیفه‌ای دولتی است.
اما عملاً سازمان‌های دولتی نمی‌توانند این خدمات و سرویس‌های لازم برای کودکان کار و کودکان مهار را پوشش بدهند و از این رو کار به دوش سازمان‌های مردم‌نهاد افتاده است.

بیشتر دانش آموزان این مدارس، کودکانی هستند – که چه ایرانی و چه مهاجر – ناچارند برای تأمین مخارج خود و خانواده کار کنند.

برخی از دانش آموزان از خانواده‌های مهاجر افغانستانی هستند که با اینکه در سال‌های اخیر موضوع تحصیل کودکان مهاجر از لحاظ قانونی حل شده است، اما تحصیلات آنها عملاً در فضای مدارس دولتی با مشکل روبه‌روست.

با وجود دستور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، مبنی بر حق تحصیل دانش آموزان افغانستانی – عملاً برخی از مدارس دولتی کودکان مهاجر را ثبت‌نام نمی‌کنند.

یکی از بهانه‌ها برای ثبت‌نام کودکان افغانستانی در مدارس، موضوع کارت اقامت مهاجران افغانستانی است. مهاجران "غیرقانونی" کارت اقامت ندارند.

آنهایی که کارت اقامت دارند هم اگر کارت‌شان مربوط به منطقه‌ای خاص باشد، در سایر مناطق ثبت‌نام نمی‌شوند. به عبارتی به این وسیله حرکت خانواده‌های افغانستانی کنترل می‌شود.

از طرفی دیگر، برخی مدارس دولتی یا خودگردان به‌صورت خودسر از اتباع خارجی بابت ثبت‌نام پول شهریه می‌گیرند.

مدارس به دلایل گوناگون از جمله کمک به مدرسه از مهاجران بین ۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان شهریه می‌گیرند و در صورت عدم پرداخت این مبلغ، کارنامه دانش‌آموز را تحویل نمی‌دهند و از ثبت‌نام او برای سال آینده خودداری می‌کنند.

همین شهریه‌های خودسر مدارس موجب شده که خانواده‌های مهاجر که چند فرزند دارند برای تحصیل بین فرزندان خود انتخاب کنند و برخی از فرزندان – که بیشتر هم دختران هستند – از تحصیل باز بمانند.

کنشگران توسعه پارس، هزینه‌های این مدارس که از محل صندوق ذخیره‌ی خود و کمک‌های مردمی و نهادهای دولتی تأمین می‌کند.
معلمان این مدرسه هم افراد داوطلب هستند.

منبع: رادیو زمانه
http://ow.ly/AYh4304yud3

حقوق کودک و نوجوان از تولد تا 18 سالگی:
https://goo.gl/ZPPyAd

این کتاب بسیار سودمند است:
چگونه یک سازمان غیردولتی کوچک و جمع و جور بسازیم؟
https://goo.gl/P07KUr

@Tavaana_TavaanaTech
«روزگاری اقای کیانوری برای رفتن برخی از اعضای حزب توده به خارج ازکلمه «هجرت» استفاده می‌کرد. میگفت: اعضای حزب توده به خارج هجرت کردند!!!! به دوست بسیار عزیزی که حالا درمیان ما نیست گفتم چرا ایشان ازکلمه هجرت استفاده می کندیا سوء‌استفاده می کند. گفت : یعنی کیانوری نمی فهمه تو می‌فهمی؟

بعد اقای طالقانی توی مجلس به اعتراض نشست.روی صندلی نمی نشست .به یک دوست مذهبی که شاعر هم بود گفتم: یعنی مجلس نباید صندلی داشته باشه؟ یعنی همه بدبختی‌ها زیر سر صندلی‌هاست یا آدم‌هایی که رو اون می‌شنیند گفتم این چه اعتراضی است؟ درجواب گفت : یعنی اقای طالقانی نمی‌فهمه تو می‌فهمی؟

روزگار گذشت تا رسید به اقای خاتمی که به آقای لاجوردی گفت سردار ملی
به دوستی اصلاح‌طلب گفتم یعنی واقعا آقای لاجوردی سردار ملی بوده ما نمی‌فهمیدیم
گفت: یعنی خیال می‌کنی اقای خاتمی نمی‌فهمه تو می‌فهمی ؟؟؟

دیروز هم بحثم بر سر ژیژک و نوام جامسکی بود به دوستی می گفتم این اقای ژیژک تو مصاحبه اخرش درمورد مهاجران سوری فکر نمی‌کنی گه زیادی خورده؟ یا این نوام جامسکی این قدر بیزار از سیستم حاکم بر امریکاست که هر نوع دیکتاتوری توی خاورمیانه را نادیده می‌گیره خیال نمی‌کنی داره اشتباه می‌کنه؟
دوست من جواب داد که یعنی ژیژک ونوام جامسکی نمی فهمند تو می‌فهممی؟
من یک چیز را می‌فهمم
زمانه آدم‌های گنده گذشته
همین گنده‌ها هستند که اشتباهات بی پیر می‌کنند.

باید به حرفی که زده می شود نگاه کرد نه به آن مدعی پشت حرف.
این را این جا یاد گرفتم که فرق نمی‌کند اوباما حرف بزند یا ترامپ یا جامسکی ...حرف را باید سنجید ..واین که ولله باله سر هیچ کس به سر شاه نمی‌مونه .

بزرگون حرف مفت بسیار می‌زنند و کار مفت بسیار می‌کنند .غافل بشی ....غرق شدی
اینم حرف اول سال هوراشیوگونزالس ......»

برگرفته از صفحه فیسبوک منیر و روانیپور
Moniro Ravanipour
داستان‌نویس
goo.gl/cUKVOi

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
«حالا که این همه علیه سیاست های تبعیض نژادی ترامپ مطلب می نویسیم، بد نیست یک نگاهی هم به فهرست شهرهایی در ایران بیندازیم که ورود مهاجران بویژه افغان ها و عراقی ها به آن ممنوع است.ممنوعیت ورود مهاجران افغانستانی و عراقی و بقیه به این همه شهر اگر نژادپرستی نیست، چیست؟ما هم به اندازه کافی سیاست های تبعیض امیز را در ایران نسبت به مهاجران اجرا کرده ایم، ما هم به اندازه کافی نژاد پرست هستیم....به رفتار ترامپ اعتراض می کنیم، به اجرای سیاست های مشابه در کشور خودمان هم اعتراض کنیم.اعتراضی هرچند کوچک...»

اسامی شهرها و محدودیت ها را در جدول زیر ببینید.

برگرفته از صفحه Jila Baniyaghoob روزنامه‌نگار ساکن ایران

شما چه فکر می‌کنید؟
goo.gl/cJHGmW

مطالب مرتبط:

همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl

مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ

پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
گزارش «شهروند» از زندگی خانواده های بی خانمان در یکی از بیابان های شهریار
goo.gl/5JfHNc

خانه هایشان پلاستیکی است، پتو و موکت و اعلامیه های ترحیم و نایلون های پاره، در و دیوار و سقف شان است. آنها از زور فقر و تنگدستی و بی خانمانی، راهی هفت جوی شهریار شده اند، جایی که نه آبی دارد و نه جایی برای زندگی.

زمستان ها، مهاجران بی خانمان، زیر چادرهای پلاستیکی و برزنتی بر خود می لرزند، آنها ساکنان یکی از بیابان های اطراف شهریار هستند، بیابانی که ورودی اش درهای آهنی قبرستان است و تا شهرک اندیشه شهریار، کمتر از نیم ساعت راه دارد.

آنها روزشان را با نور خورشیدی که راهش را از لای درز چادرها پیدا می‌کند، شروع و با عوعوی سگ، در زمین بی‌آب و علف تمام می‌کنند. زندگی 10 خانواده بی‌خانمانی که بیش از هفت ‌سال است صبح‌شان را با سرمای استخوان‌سوز زمستان‌های بیابان و گرمای بیهوش‌کننده آفتاب تابستان شب می‌کنند و زیر چادرهای پلاستیکی و برزنتی بر خود می‌لرزند یا از گرما، به فغان می‌آیند. آنها ساکنان یکی از بیابان‌های اطراف شهریار هستند؛ بیابانی که ورودی‌اش درهای آهنی قبرستان است و تا شهرک اندیشه شهریار کمتر از نیم ساعت راه دارد.
هر چه نگاه می‌کنی، دشت است، دشت خشک و لم یزرعی که آن موقع روز، آن موقع سال، سرمایش استخوان‌سوز است. باد تند می‌وزد و هر چه را روی زمین است با غباری از خاک بلند می‌کند، گلوله می‌کند و با خود می‌برد. مسیر طولانی است؛ مسیری که قرار است ما را به کپرنشین‌ها برساند، طولانی است. باید پیاده رفت، بیشتر از یک کیلومتر را باید از لابه‌لای تپه‌های سنگی و خاکی بالا رفت و پایین آمد؛ حرکت، روی لبه پرتگاه است. جایی که کارگران کارخانه شن و ماسه گودال عمیقی کنده‌اند، آنقدر عمیق که ته ندارد. جلوتر، زمین لکه‌دار می‌شود، لکه‌های بزرگ سیاهی که نشان می‌دهد، همین تازگی‌ها، آتشی بر پا بوده، شمارش لکه‌ها در عمق دشت، از دست خارج می‌شود؛ 5، 10 و شاید هم بیشتر. تا چشم کار می‌کند، این دشت نشانی از سوختگی دارد و لنگه کفش پاشنه‌دار منجوق‌دوزی شده، بشقاب گلدار شکسته، تکه‌ای پلاستیک سیاه و خرت و پرت‌های به درد نخور روی زمین سنگی، نشانی از زندگی. اینها رد پای کپرنشین‌های «هفت جوی» است؛ «هفت جوی» شهریار.
کمی جلوتر باد در وسط دشتی از هیچ، تندتر که می‌وزد، تکه پلاستیک سیاهی را بلند و زندگی خانواده‌های کپرنشین را برملا می‌کند. 10 چادر برافراشته از دل زمین، سیاه و خاکستری است. آنجا خانه‌های‌شان است، خانه مهاجرانی که رنگ پوست‌شان تیره است و لهجه‌های غلیظی دارند؛ آنها مهاجران زابلی و بلوچی‌اند. چادر خانه آنهاست، خانه‌های پلاستیکی که با اعلامیه‌های سیاه ترحیم در آغوش کشیده شده‌اند. باد که می‌وزد، اعلامیه ترحیم آدم‌های ناشناس که مرگ «برادر و پدر گرامی» را تسلیت گفته‌اند، بلند می‌شود و پتوی زهوار در رفته و مندرس را نمایان می‌کند. پتویی که آن‌قدر باران خورده و آن‌قدر زیر دست و پا بوده که بوی نم می‌دهد، این دیوار است و تکه‌های کدر برزنتی، سقف. هر کدام از این پتوها و پلاستیک‌ها و آگهی‌های پلاستیکی ترحیم از جایی آمده یا گوشه خیابان شهرک‌های اطراف یا از سطل‌های آشغال یا خیری آمده و آنها را داده و رفته. آنها، کپرنشین‌های هفت‌جوی شهرک اندیشه، در دل این دشت روز را شب و شب را صبح می‌کنند، دشتی که زمستانش خشک است و سوزان و هُرم گرمای آفتاب تابستانش رگ‌ها را هم می‌سوزاند.

لیلا ظهر آن روزسرد زمستانی چیزی برای خوردن نداشت،اوخودش را درانبوهی از لباس های کهنه، پیچانده ومی رود به سمت خانه همسایه؛ دنبال غذایی وپناهی

شایسته40 ساله است،او9ماه پیش آتیلا»نوه دختری اش را در همین دشت بی آب و علف، به دنیا آورد،آتیلایی که دست ها و دهانش از سرما و گرسنگی، خشک است

خانه‌های پلاستیکی
گزارشی از زندگی خانواده های بی خانمان در یکی از بیابان های شهریار که نه آب دارند، نه برق و نه گاز
بیشتر بخوانید:
http://ow.ly/B9Og308GsSi

مطالب مرتبط:

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

کارتن‌خواب ها و آغاز فصل سرد
http://goo.gl/ZfcpsC

زنان کارتن‌خواب؛ جنگی تمام عیار برای زنده ماندن
http://bit.ly/1XJYAd3

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ