گفتوگوی یک عالم دینی با خداناباوران
« من دوستان خداناباور بسیاری دارم. من در دین خودم خطکشی میان آدمها بر اساس عقیده و مذهب و فکر را نمییابم، بلکه این خطکشی بر اساس انسانیت و ارزشهای اخلاقی است. به باور من خداناباوری هم یک سبک زیست است درست مثل خداباوری. کسی که خدا را در عقل و زندگی خود نمییابد، حق دارد که خدا را انکار کند، بلکه وظیفه دارد خدا را انکار کند تا در دام تزویر و ریا نیفتد. منظورم این است که وقتی فرد خداناباوری که خدا را در عالم نمیبیند و نیازی هم به خدا نمیبیند، میگوید خدا وجود ندارد، گفتار او از نظر اخلاقی کاملا درست است. وقتی هم مؤمنی میگوید خدا وجود دارد، گفتار او نیز از نظر اخلاقی کاملا درست است، زیرا او به خدا نیاز دارد و او را دائما در هستی و حیات خود حاضر میبیند. خداوند از جنس اشیاء موجود در جهان خارج نیست، خداوند با درون #انسان پیوندی عمیق دارد.»
به خداناباور عرب چگونه مینگرید؟ نظر شما به طور خاص در باب او چیست؟
این پدیده را پدیدهی مبارکی میبینم و نشان از حرکتی رو به کمال در فضای فکر عربی دارد. #خداناباوران شروع کردهاند به بیرون آمدن از تاری جادویی که جامعه به دور آنها تنیده است، آنها به فشار عرفی، اجتماعی و فشار دین سنتی که از لحظهی تولد بر دوش فرد-فرد جامعه نهاده میشود، وقعی نمینهند. پیشتر گفتم آنچه که امروزه به عنوان دین اسلام با آن مواجهایم، ربطی به خدا ندارد، بلکه این دین تبدیل به بتی شده است که به جای خدا پرستیده میشود. هر انسانی که به #آزادگی و #عقل خودش حرمت مینهد وظیفه دارد از این دین خارج شود، درست همانطور که مسلمانان صدر اسلام از دین شرک به دین توحید پیوستند. قدم اول در مسیر کمال آن است که انسان بت اجتماع را بشکند (حالْ آن بت هر چه که میخواهد باشد)، این بتشکنی همان «لا اله» است که همان الحاد و خداناباوری است. آنگاه است که این خداناباوری مقدمه و راهی میشود برای #ایمان حقیقی. #خداناباور نباید تصور کند که با خداناباوریاش به انتهای خط رسیده و کار آخر شده است. به این معنا الحاد مقدمهی ضروری ایمان است.
احمد علی حسن قُبّانچی کیست؟
احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادراناش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سالهای اقامتاش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.
وبسایت کلمه در سال ۱۳۹۱ خبر از بازداشت این روحانی مذهبی در ایران داده بود.
کلمه در آن زمان به نقل از محمد جواد اکبرین نوشت:
این #پژوهشگر و روحانى عراقى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است. هفته ها از بازداشت احمد قبانچى مى گذرد؛ پژوهشگر و روحانى عراقى، مؤلّف و مترجم محصولاتِ مدرسه #روشنفكرى_دينى به زبان عربی.
قبانچى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اما گمانه زنى هاى رسانه هاى فارسى زبان، از اين فراتر نرفته كه او مخالف حكومت #ولايت_فقيه بوده و يا آثار برخى از #نوانديشان_دينى را ترجمه كرده است. برخى از رسانه هاى عرب زبان اما از بازداشت يك دانشمند-شهروند عراقى در ايران خشمگين اند و آن را دنباله دخالت حكومت ايران در سرنوشت عراق ارزيابى مى كنند؛ جمعى از عراقى ها هم در مقابل سفارت ايران در بغداد تجمع اعتراضى برگزار كرده اند اما نه كسى براى پاسخگويى به آنها، از سفارت ايران خارج شده و نه وزارت خارجه به هيچيك از نقدها و پرسش هاى رسانه ها در اين زمينه پاسخ داده و گویا حتی دستگاه قضایی هم از محل نگهداری او بی خبر است.
(منبع رادیو زمانه)
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/l7xs7A
@Tavaana_TavaanaTech
« من دوستان خداناباور بسیاری دارم. من در دین خودم خطکشی میان آدمها بر اساس عقیده و مذهب و فکر را نمییابم، بلکه این خطکشی بر اساس انسانیت و ارزشهای اخلاقی است. به باور من خداناباوری هم یک سبک زیست است درست مثل خداباوری. کسی که خدا را در عقل و زندگی خود نمییابد، حق دارد که خدا را انکار کند، بلکه وظیفه دارد خدا را انکار کند تا در دام تزویر و ریا نیفتد. منظورم این است که وقتی فرد خداناباوری که خدا را در عالم نمیبیند و نیازی هم به خدا نمیبیند، میگوید خدا وجود ندارد، گفتار او از نظر اخلاقی کاملا درست است. وقتی هم مؤمنی میگوید خدا وجود دارد، گفتار او نیز از نظر اخلاقی کاملا درست است، زیرا او به خدا نیاز دارد و او را دائما در هستی و حیات خود حاضر میبیند. خداوند از جنس اشیاء موجود در جهان خارج نیست، خداوند با درون #انسان پیوندی عمیق دارد.»
به خداناباور عرب چگونه مینگرید؟ نظر شما به طور خاص در باب او چیست؟
این پدیده را پدیدهی مبارکی میبینم و نشان از حرکتی رو به کمال در فضای فکر عربی دارد. #خداناباوران شروع کردهاند به بیرون آمدن از تاری جادویی که جامعه به دور آنها تنیده است، آنها به فشار عرفی، اجتماعی و فشار دین سنتی که از لحظهی تولد بر دوش فرد-فرد جامعه نهاده میشود، وقعی نمینهند. پیشتر گفتم آنچه که امروزه به عنوان دین اسلام با آن مواجهایم، ربطی به خدا ندارد، بلکه این دین تبدیل به بتی شده است که به جای خدا پرستیده میشود. هر انسانی که به #آزادگی و #عقل خودش حرمت مینهد وظیفه دارد از این دین خارج شود، درست همانطور که مسلمانان صدر اسلام از دین شرک به دین توحید پیوستند. قدم اول در مسیر کمال آن است که انسان بت اجتماع را بشکند (حالْ آن بت هر چه که میخواهد باشد)، این بتشکنی همان «لا اله» است که همان الحاد و خداناباوری است. آنگاه است که این خداناباوری مقدمه و راهی میشود برای #ایمان حقیقی. #خداناباور نباید تصور کند که با خداناباوریاش به انتهای خط رسیده و کار آخر شده است. به این معنا الحاد مقدمهی ضروری ایمان است.
احمد علی حسن قُبّانچی کیست؟
احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادراناش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سالهای اقامتاش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.
وبسایت کلمه در سال ۱۳۹۱ خبر از بازداشت این روحانی مذهبی در ایران داده بود.
کلمه در آن زمان به نقل از محمد جواد اکبرین نوشت:
این #پژوهشگر و روحانى عراقى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است. هفته ها از بازداشت احمد قبانچى مى گذرد؛ پژوهشگر و روحانى عراقى، مؤلّف و مترجم محصولاتِ مدرسه #روشنفكرى_دينى به زبان عربی.
قبانچى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اما گمانه زنى هاى رسانه هاى فارسى زبان، از اين فراتر نرفته كه او مخالف حكومت #ولايت_فقيه بوده و يا آثار برخى از #نوانديشان_دينى را ترجمه كرده است. برخى از رسانه هاى عرب زبان اما از بازداشت يك دانشمند-شهروند عراقى در ايران خشمگين اند و آن را دنباله دخالت حكومت ايران در سرنوشت عراق ارزيابى مى كنند؛ جمعى از عراقى ها هم در مقابل سفارت ايران در بغداد تجمع اعتراضى برگزار كرده اند اما نه كسى براى پاسخگويى به آنها، از سفارت ايران خارج شده و نه وزارت خارجه به هيچيك از نقدها و پرسش هاى رسانه ها در اين زمينه پاسخ داده و گویا حتی دستگاه قضایی هم از محل نگهداری او بی خبر است.
(منبع رادیو زمانه)
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/l7xs7A
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
گفتوگوی یک عالم دینی با خداناباوران
ترجمه و مقدمه: یاسر میردامادی
به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله کاظم شریعتمداری
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در #حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند.
از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد و مخالف اختیارات نامحدود ولیفقیه بود و به این اصل قانون اساسی رای نداد.
کاظم شریعتمداری در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ به وسیلهی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد.
آیتالله شریعتمداری پیش از انقلاب اسلامی «دارالتبلیغ اسلامی» با بنا نهاد که پس از انقلاب این سازمان به دستور روحالله خمینی به نفع دفتر تبلیغات اسلامی مصادره شد.
آیتالله #شریعتمداری در نامهای به آیتالله خمینی وضعیت نامناسب خود را اینگونه شرح میدهد:
«حضرت مستطاب آيتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمينی دامت برکاته. با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای صانعی را فرستاده بوديد و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمينان فرموده بوديد بی نهايت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به وسيلۀ ايشان بهحضور عالی معروض داشتيم که اميدوارم مورد لطف و عنايت مخصوص قرار بگيرد. برای توضيح و تأکيد بيش تر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بيان نيست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همينقدر بگويم که کارد به استخوان رسيده است! زيرا از آقايان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غيره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحريک میکند و وضعی را ايجاد میکند که خطر قريبالوقوع است. همين امروز عصر، عدۀ زيادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزديکی منزل آمده بودند خانواده و بچهها و نوهها نالان و گريان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقير مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نيست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونريزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با اين سختگيری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خويشان نزديک هم مجاز نيستند، ادامۀ معالجه ممکن نيست و معلوم نيست عاقبت چه خواهد شد.
اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لايزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرين و به روابط حسنۀ پنجاه ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرماييد و زکات قدرت و مقام را در اين موقع، ادا فرماييد! بحمدالله شما رهبر هستيد و #ولايت_فقيه داريد و میتوانيد امر صادر فرماييد که اين تحريکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گرديد و اگر مقصود سلب #مرجعیّت است، به مقصود رسيدند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/pmy9qk
@Tavaana_TavaanaTech
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در #حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند.
از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه در اصل ۱۱۰ قانون اساسی مخالفت کرد و مخالف اختیارات نامحدود ولیفقیه بود و به این اصل قانون اساسی رای نداد.
کاظم شریعتمداری در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ به وسیلهی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد.
آیتالله شریعتمداری پیش از انقلاب اسلامی «دارالتبلیغ اسلامی» با بنا نهاد که پس از انقلاب این سازمان به دستور روحالله خمینی به نفع دفتر تبلیغات اسلامی مصادره شد.
آیتالله #شریعتمداری در نامهای به آیتالله خمینی وضعیت نامناسب خود را اینگونه شرح میدهد:
«حضرت مستطاب آيتالله العظمی آقای حاج آقا روحالله موسوی خمينی دامت برکاته. با ابلاغ سلام و تحیّات، جناب حجتالاسلام آقای صانعی را فرستاده بوديد و ضمناً برای حفظ امنیّت ما از طرف پاسداران اظهار اطمينان فرموده بوديد بی نهايت متشکر شدم. ضمناً مطالبی را به وسيلۀ ايشان بهحضور عالی معروض داشتيم که اميدوارم مورد لطف و عنايت مخصوص قرار بگيرد. برای توضيح و تأکيد بيش تر، مجدداً مزاحم میشوم که وضع فعلی ما قابلِ بيان نيست و عبارتی حاضر ندارم که مقصود را روشن کند. همينقدر بگويم که کارد به استخوان رسيده است! زيرا از آقايان وعاظ و سخنرانها در نمازجمعهها و غيره و در مجلس شورای اسلامی و در روزنامهها، مطالبی گفته میشود که مردم را تحريک میکند و وضعی را ايجاد میکند که خطر قريبالوقوع است. همين امروز عصر، عدۀ زيادی با شعارهای مخصوص، قصد هجوم به خانۀ ما را داشتند که پاسدارها مانع شدند و تا نزديکی منزل آمده بودند خانواده و بچهها و نوهها نالان و گريان، در حال اضطراب و ناراحتی کامل به سرمیبرند و خود حقير مبتلا به مرض مهمی هستم که معلوم نيست بالاخره نجات حاصل شود؛ اغلب خونريزی مفصلی دارد که خود آن ممکن است باعث خطراتی شود و دائماً با دکتر و دوا و پرستار مشغول بودم و اکنون با اين سختگيری فوقالعاده نسبت به رفت و آمد که حتی خويشان نزديک هم مجاز نيستند، ادامۀ معالجه ممکن نيست و معلوم نيست عاقبت چه خواهد شد.
اکنون، شما را قَسَم میدهم به خدای لايزال و ارواح رسول اکرم و ائمۀ طاهرين و به روابط حسنۀ پنجاه ساله و ارادت قبلی که ادامه دارد، توجه فوری به حال ما بفرماييد و زکات قدرت و مقام را در اين موقع، ادا فرماييد! بحمدالله شما رهبر هستيد و #ولايت_فقيه داريد و میتوانيد امر صادر فرماييد که اين تحريکات را در مجلس و نمازجمعهها و در روزنامهها و در مجالس، بهکلی موقوف کنند اگر مقصود بیآبرو کردن بوده، بهکلی حاصل گرديد و اگر مقصود سلب #مرجعیّت است، به مقصود رسيدند.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/pmy9qk
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
سیدمحمدکاظم شریعتمداری؛ فقیه محصور - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
محمدکاظم شریعتمداری، فقیه و مرجع تقلیدی بود که در ۱۴ فروردینماه ۱۳۶۵ در تهران و در حصر خانگی درگذشت و او را شبانه و به شکلی پنهانی از تهران به قم انتقال دادند و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپردند. از ابتدای انقلاب اسلامی کاظم شریعتمداری با اختیارات ولیفقیه…