به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری، شاعر و نویسنده
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
ویدئویی از مراسم #تشییع #محمد_مختاری که به وسیلهی #اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید
محمد مختاری #نویسنده و #شاعر ایرانی در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای در تاریخ دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
در این ویدئو بخشی از مراسم تشییع جنازهی این نویسنده را میبینیم. در این مراسم همسر مختاری از ایشان سخن میگوید.
برای اطلاع بیشتر در مورد محمد مختاری و شیوهی قتل او میتوانید به مطلب زیر رجوع کنید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
محمد مختاری #نویسنده و #شاعر ایرانی در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای در تاریخ دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
در این ویدئو بخشی از مراسم تشییع جنازهی این نویسنده را میبینیم. در این مراسم همسر مختاری از ایشان سخن میگوید.
برای اطلاع بیشتر در مورد محمد مختاری و شیوهی قتل او میتوانید به مطلب زیر رجوع کنید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
توانا
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
#نقدی: سلطنت طلبها قتل زنجیرهای راه انداخته و به سفارت عربستان حمله کردند/
جان کری غلط کرد که تشکر کرد
رئیس سازمان #بسیج مستضعفین گفت: دستهای پشت پرده برنامهریزی میکنند و به سفارت #عربستان میریزند تا چهره بچههای ما را خراب کنند.
به گزاش خبرگزاری فارس، محمدرضا نقدی روز پنجشنبه (۲۴ دی ۱۳۹۴) درهمایش بزرگداشت شهدای خبرنگار و روز بسیج گفته که برخی رسانههای داخلی به دنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند، از سوی دیگر برخی عناصر که خوی سلطنتی دارند وارد دستگاههای نظام میشوند و #قتلهای_زنجیرهای راه میاندازند و در خیابانها به صورت خانمها #اسید میپاشند تا چهره حزباللهیها را بد جلوه دهند و در عملیاتی دیگر با کمک دستهای پشت پرده برنامهریزی میکنند و به سفارت عربستان میریزند تا چهره بچههای ما را خراب کنند.
وی با طرح این سؤال که ۱۰۰ نفر نصف شب از کجا آمدند و به سفارت عربستان حمله کردند؟ افزود:در برخی رسانهها شاهدیم تیتر میزنند که ایران باید رابطهاش را با جهان عرب قطع کند؛ بایستی امروز خیلی هوشیارانه عمل کرد، چون حرکت عظیم انقلاب ملتها را به صحنه آورده، حالا دشمنان میخواهند این قدرت را علیه خود ملتها با تفرقه و جنگ و تکفیریها به کار گیرند.
نقدی با اشاره به عدم پوشش رسانهای حمله آمریکا به یک بیمارستان در افغانستان گفت: روز گذشته سربازان امام زمان مثل موش گوش سربازان آمریکایی را گرفتند و گفتند اینجا جای شما نیست، اما برخی رسانههای کشور معلوم نیست کجایی هستند؟ پیام تشکر وزیر امور خارجه آمریکا را تیتر کردند که باید گفت اصلاً غلط کرده که تشکر کرده، سربازانشان غلط کردند که به خلیجفارس آمدند.
@Tavaana_TavaanaTech
جان کری غلط کرد که تشکر کرد
رئیس سازمان #بسیج مستضعفین گفت: دستهای پشت پرده برنامهریزی میکنند و به سفارت #عربستان میریزند تا چهره بچههای ما را خراب کنند.
به گزاش خبرگزاری فارس، محمدرضا نقدی روز پنجشنبه (۲۴ دی ۱۳۹۴) درهمایش بزرگداشت شهدای خبرنگار و روز بسیج گفته که برخی رسانههای داخلی به دنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند، از سوی دیگر برخی عناصر که خوی سلطنتی دارند وارد دستگاههای نظام میشوند و #قتلهای_زنجیرهای راه میاندازند و در خیابانها به صورت خانمها #اسید میپاشند تا چهره حزباللهیها را بد جلوه دهند و در عملیاتی دیگر با کمک دستهای پشت پرده برنامهریزی میکنند و به سفارت عربستان میریزند تا چهره بچههای ما را خراب کنند.
وی با طرح این سؤال که ۱۰۰ نفر نصف شب از کجا آمدند و به سفارت عربستان حمله کردند؟ افزود:در برخی رسانهها شاهدیم تیتر میزنند که ایران باید رابطهاش را با جهان عرب قطع کند؛ بایستی امروز خیلی هوشیارانه عمل کرد، چون حرکت عظیم انقلاب ملتها را به صحنه آورده، حالا دشمنان میخواهند این قدرت را علیه خود ملتها با تفرقه و جنگ و تکفیریها به کار گیرند.
نقدی با اشاره به عدم پوشش رسانهای حمله آمریکا به یک بیمارستان در افغانستان گفت: روز گذشته سربازان امام زمان مثل موش گوش سربازان آمریکایی را گرفتند و گفتند اینجا جای شما نیست، اما برخی رسانههای کشور معلوم نیست کجایی هستند؟ پیام تشکر وزیر امور خارجه آمریکا را تیتر کردند که باید گفت اصلاً غلط کرده که تشکر کرده، سربازانشان غلط کردند که به خلیجفارس آمدند.
@Tavaana_TavaanaTech
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی
دو روایت درمورد مرگ #حسین_سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش #صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند. دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری #سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به #اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
ویدئو زیر قسمتی از اجرا اپرا در جشن هنر شیراز توسط حسین سرشار است.
@Tavaana_TavaanaTech
دو روایت درمورد مرگ #حسین_سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش #صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند. دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری #سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به #اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
ویدئو زیر قسمتی از اجرا اپرا در جشن هنر شیراز توسط حسین سرشار است.
@Tavaana_TavaanaTech
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی
دو روایت درمورد مرگ حسین سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، #آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای #سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق #دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند.
و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته #اپرا شد. در کنکور بینالمللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا بهعنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت نمود. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بوده و در اپراهای بسیاری ایفای نقش نموده است.
دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار #افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری #آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی #روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
#حسین_سرشار بازی درخشانی در فیلم های اجاره نشین ها،جعفرخان ازسفر برگشته، هامون و ای ایران داشت
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
@Tavaana_TavaanaTech
دو روایت درمورد مرگ حسین سرشار وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، #آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.
ایتالیا:
سپس برای پرورش صدا و افزودن بر دانستههایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینههای آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سالها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلمهای ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای #سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازهای بود که از طریق #دوبلاژ به فیلمهای ایتالیایی تزریق میشد و بازار آنها را در ایران گرم میساخت. میگویند نیمی از توفیق آن فیلمها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواریهای مالی، پس از دو سه سال پایداری، میتوانست کوششهایش را بیثمر بگذارد. ولی شانس تازهای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بینالمللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند.
و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته #اپرا شد. در کنکور بینالمللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا بهعنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت نمود. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بوده و در اپراهای بسیاری ایفای نقش نموده است.
دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.
حواشی و شایعات پیرامون مرگ:
دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست میگوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگیها، پیکر در هم شکستهاش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط میداند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بینهایت به اپرا عشق میورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتلهای_زنجیرهای ایران میخواند . منابع جمهوری اسلامی ایران میگویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار #افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری #آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامهها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی #روانپزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.
منبع:فیسبوک اسرافیل یعقوبی
#حسین_سرشار بازی درخشانی در فیلم های اجاره نشین ها،جعفرخان ازسفر برگشته، هامون و ای ایران داشت
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
مدارا؛ عنصری کمیاب اما ضروری برای همزیستی مسالمتآمیز
16.11.2015
روز جهانی مدارا
سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نامگذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولتها و حکومتها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگهای مختلف و تمدنها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته میشود.
یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیهای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی میکند و میگوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همتراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادیهای اساسی دیگران استوار است.»
«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولتها میخواهم که پدیدههایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از اینرو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسانها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»
کمبود مدارا در بین ایرانیان
اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومتهای بسیاری سعی میکنند تا مداراگرانهتر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتلهای_زنجیرهای، زندانی کردن طولانیمدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشههایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.
اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج میبرد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد میدانند. در واقع مدارا رفتاریست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت میشود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را همسنگ و برادر #خرد و #عقلانیت میداند و میگوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ
@Tavaana_Tavaanatech
16.11.2015
روز جهانی مدارا
سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نامگذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولتها و حکومتها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگهای مختلف و تمدنها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته میشود.
یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیهای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی میکند و میگوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همتراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادیهای اساسی دیگران استوار است.»
«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولتها میخواهم که پدیدههایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از اینرو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسانها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»
کمبود مدارا در بین ایرانیان
اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومتهای بسیاری سعی میکنند تا مداراگرانهتر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتلهای_زنجیرهای، زندانی کردن طولانیمدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشههایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.
اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج میبرد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد میدانند. در واقع مدارا رفتاریست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت میشود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را همسنگ و برادر #خرد و #عقلانیت میداند و میگوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ
@Tavaana_Tavaanatech
Forwarded from آموزشکده توانا
به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری، شاعر و نویسنده
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری، جان بر سر #قلم
سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بیجان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابانهای امینآباد پیدا کردند. مهرداد عالیخانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری میگوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجفآبادی وزیر اطلاعات میرود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه میدهد.
پس از آن موسوی به عالیخانی میگوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید میکند که کار کانون را هر چه سریعتر شروع کنید. هفت پرونده از مهمترین سوژههای فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علیاشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهلتن در دستور کار حذف فیزیکی قرار میگیرد. قرار میشود که از مهمترینها شروع بشود. شمارهی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست میآید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون میآید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت میکند. در این ساعت ناظری جهت اقامهی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.
از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشهای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.
همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آنرا کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچهی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخنها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جادهی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی میشد… جنازه را بیرون گذاشتیم.
#محمد_مختاری اینگونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتلهای_زنجیرهای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درخواست یکی ازدانشجویان از #مطهری برای واکاوی جعبههای سیاه:
#سال۶۷ چه اتفاقی افتاد؟
#ادامه_جنگ برای چی بود؟
چرا #گروگانگیری؟ چرا #قتلهای_زنجیرهای؟
ما در #سوریه در جبهه حق ایستادهایم؟
@VahidOnline
#سال۶۷ چه اتفاقی افتاد؟
#ادامه_جنگ برای چی بود؟
چرا #گروگانگیری؟ چرا #قتلهای_زنجیرهای؟
ما در #سوریه در جبهه حق ایستادهایم؟
@VahidOnline
امروز، جمعه ۱۶ آذرماه، نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم بیستمین سالگرد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از قربانیان قتلهای زنجیرهای جلوگیری کردند.
کانون نویسندگان ایران در روزهای اخیر با انتشار بیانیهای اعلام کرده بود که ۱۶ آذر ساعت ۳ بعد از ظهر مراسم سالگرد این دو قربانی قتلهای زنجیرهای در گورستان امامزاده طاهر کرج برگزار خواهد شد.
طی این فراخوان گروهی از هموطنانمان جهت شرکت در این مراسم به گورستان امامزاده طاهر کرج رفتند که نیروهای امنیتی با حضور در این گورستان و محاصره محل از برگزاری مراسم بیستمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران و دیگر قربانیان قتلهای زنجیرهای جلوگیری کردند.
مطالب مرتبط
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
https://bit.ly/2jmWAVE
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
https://bit.ly/3qF83DN
تلگرام توانا:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech
#محمد_مختاری
#محمد_جعفر_پوینده
#۱۶آذر
#قتلهای_زنجیرهای
@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران در روزهای اخیر با انتشار بیانیهای اعلام کرده بود که ۱۶ آذر ساعت ۳ بعد از ظهر مراسم سالگرد این دو قربانی قتلهای زنجیرهای در گورستان امامزاده طاهر کرج برگزار خواهد شد.
طی این فراخوان گروهی از هموطنانمان جهت شرکت در این مراسم به گورستان امامزاده طاهر کرج رفتند که نیروهای امنیتی با حضور در این گورستان و محاصره محل از برگزاری مراسم بیستمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران و دیگر قربانیان قتلهای زنجیرهای جلوگیری کردند.
مطالب مرتبط
محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
https://bit.ly/2jmWAVE
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
https://bit.ly/3qF83DN
تلگرام توانا:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech
#محمد_مختاری
#محمد_جعفر_پوینده
#۱۶آذر
#قتلهای_زنجیرهای
@Tavaana_TavaanaTech
سریال کیلر عظمی!
کاری از #مانا_نیستانی
#خامنه_ای #قتلهای_زنجیرهای
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech
سریال کیلر عظمی!
کاری از #مانا_نیستانی
#خامنه_ای #قتلهای_زنجیرهای
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech