«حسین رزاق» - فعال رسانهای - که به تازگی از بازداشت با قید وثیقه آزاد شده است در کانال تلگرامی خود خبر داد که «کلاب میدان آزادی توقیف شد».
«کلاب میدان آزادی» یک کانال سیاسی در کلابهاوس است که توسط حسین رزاق، و دو تن از دیگر روزنامهنگاران مدیریت میشد.
حسین رزاق در کانال تلگرامی خود به این اشاره کرد که بابت فعالبودن کلاب میدان آزادی به اداره اطلاعات شهر آمل احضار شده و به او گفته شد که بنابر دستور قضائی کلاب میدان آزادی توقیف شده و باید از دسترس خارج شود.
ماموران اطلاعات آمل به حسین رزاق گفتند که در صورت نادیده گرفتن این حکم و ادامه فعالیت اتاق برگزارکنندگان و مدیران این کلاب به پنج سال زندان محکوم خواهند شد.
کلابهاوس از جمله شبکههای اجتماعی است که روزنامهنگاران ایرانی از داخل و خارج کشور به صورت فعال در آن مشارکت دارند.
#حسین_رزاق #ویدا_ربانی #کلاب_هاوس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کلاب میدان آزادی» یک کانال سیاسی در کلابهاوس است که توسط حسین رزاق، و دو تن از دیگر روزنامهنگاران مدیریت میشد.
حسین رزاق در کانال تلگرامی خود به این اشاره کرد که بابت فعالبودن کلاب میدان آزادی به اداره اطلاعات شهر آمل احضار شده و به او گفته شد که بنابر دستور قضائی کلاب میدان آزادی توقیف شده و باید از دسترس خارج شود.
ماموران اطلاعات آمل به حسین رزاق گفتند که در صورت نادیده گرفتن این حکم و ادامه فعالیت اتاق برگزارکنندگان و مدیران این کلاب به پنج سال زندان محکوم خواهند شد.
کلابهاوس از جمله شبکههای اجتماعی است که روزنامهنگاران ایرانی از داخل و خارج کشور به صورت فعال در آن مشارکت دارند.
#حسین_رزاق #ویدا_ربانی #کلاب_هاوس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی، روزنامهنگار و عضو حزب اتحاد ملت ایران، توسط دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس و محرومیتهای اجتماعی محکوم شد. ۲ سال از این محکومیت به حالت تعلیق در آمده است.
خانم ربانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«امروز رای دادگاه به من ابلاغ شد، ۵سال حکم تعزیری که دو پنجم آن به مدت ۵ سال به تعلیق میافتد. حکمی فلهای که برای هر انسان عادلی جای شگفتی دارد. ضابط قضایی از نوشتن هیچ اتهامی فروگذار نکرده، از توهین به مقدسات، اخلال در نظم عمومی، تشویق به رفتار خشونتآمیز، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور گرفته تا فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی.
اما جالب مصادیق این عنوانها است، همینقدر بگویم که مصداق توهین به مقدسات شعر "تو مومن هستی و نمازت بوسه هایت هست" در زمان حاکیمت طالبان و برای همسایههای در رنج ما در افغانستان توییت شده و توییتی که در آن آزادی پوشش را یک حق انسانی دانستهام و مصداق اجتماع و تبانی ریتوییت کردن توییتهای آقای تاجزاده و ضیاء نبوی! همینقدر مضحک.
از طرفی در حکم درج شده که تا پنج سال از فعالیت حرفهای مرتبط با جرم اعم از فعالیت در شبکههای اجتماعی، دورهمی! و فعالیت سیاسی محروم هستم. به عنوان یک روزنامهنگار، عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران که تمام این سالها در حوزه سیاست داخلی و احزاب نشریات بودهام، محرومیت جز تعطیلی کامل زندگی حرفه ای من چه معنای دیگری داد؟ اساسا محرومیت از دور همی چه وجه قانونی دارد؟»
- خانم ربانی پیش از این نیز چندین بار بازجویی و تهدید شده بود. سال گذشته اتاقهای کلابهاوسی که او و چند فعال سیاسی برگزار میکردند، با استقبال مواجه شده بود و در بازجوییها از آنها خواسته بودند که آن کلاب را تعطیل کنند، وگرنه به پنج سال حبس محکوم میشوند. آنها کلاب را تعطیل کردند و حالا میبینیم که حکم پنج سال حبس هم صادر شده است!
-خانم ربانی همچنین در سال ۱۳۹۸ همراه با چند نفر دیگر، به دلیل دعوت به شرکت کردن در تجمع اعتراضی نسبت به ساقطکردن هواپیمای اوکراینی توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه و ابراز همدردی با خانواده قربانیان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و همان روز آزاد شد.
#ویدا_ربانی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانم ربانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«امروز رای دادگاه به من ابلاغ شد، ۵سال حکم تعزیری که دو پنجم آن به مدت ۵ سال به تعلیق میافتد. حکمی فلهای که برای هر انسان عادلی جای شگفتی دارد. ضابط قضایی از نوشتن هیچ اتهامی فروگذار نکرده، از توهین به مقدسات، اخلال در نظم عمومی، تشویق به رفتار خشونتآمیز، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور گرفته تا فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی.
اما جالب مصادیق این عنوانها است، همینقدر بگویم که مصداق توهین به مقدسات شعر "تو مومن هستی و نمازت بوسه هایت هست" در زمان حاکیمت طالبان و برای همسایههای در رنج ما در افغانستان توییت شده و توییتی که در آن آزادی پوشش را یک حق انسانی دانستهام و مصداق اجتماع و تبانی ریتوییت کردن توییتهای آقای تاجزاده و ضیاء نبوی! همینقدر مضحک.
از طرفی در حکم درج شده که تا پنج سال از فعالیت حرفهای مرتبط با جرم اعم از فعالیت در شبکههای اجتماعی، دورهمی! و فعالیت سیاسی محروم هستم. به عنوان یک روزنامهنگار، عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران که تمام این سالها در حوزه سیاست داخلی و احزاب نشریات بودهام، محرومیت جز تعطیلی کامل زندگی حرفه ای من چه معنای دیگری داد؟ اساسا محرومیت از دور همی چه وجه قانونی دارد؟»
- خانم ربانی پیش از این نیز چندین بار بازجویی و تهدید شده بود. سال گذشته اتاقهای کلابهاوسی که او و چند فعال سیاسی برگزار میکردند، با استقبال مواجه شده بود و در بازجوییها از آنها خواسته بودند که آن کلاب را تعطیل کنند، وگرنه به پنج سال حبس محکوم میشوند. آنها کلاب را تعطیل کردند و حالا میبینیم که حکم پنج سال حبس هم صادر شده است!
-خانم ربانی همچنین در سال ۱۳۹۸ همراه با چند نفر دیگر، به دلیل دعوت به شرکت کردن در تجمع اعتراضی نسبت به ساقطکردن هواپیمای اوکراینی توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه و ابراز همدردی با خانواده قربانیان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و همان روز آزاد شد.
#ویدا_ربانی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی، روزنامه نگار به ۷ سال و ۳ ماه حبس محکوم شد
خانم ویدا ربانی، روزنامهنگار ایرانی به هفت سال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
حکم او توسط شعبه ۲۶ «دادگاه» انقلاب تهران صادر شده است.
به گفته خبرگزاری حقوق بشری هرانا: «در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر، با اعمال ماده ۱۳۴ مجازات قانون اسلامی، شش سال حبس برای وی قابل اجرا خواهد بود».
اتهامات خانم ربانی، ”اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور” و “تبلیغ علیه نظام” بوده است.
ویدا ربانی یک روزنامهنگار است و هر باوری که داشته باشد در حوزه آزادی اندیشه و بیان جای میگیرد.
حکم او توسط «قاضی» ایمان افشاری صادر شده است.
#همبستگی_ملی #مهسا_امینی #خامنه_ای #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا #ویدا_ربانی
@Tavaana_TavaanaTech
خانم ویدا ربانی، روزنامهنگار ایرانی به هفت سال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
حکم او توسط شعبه ۲۶ «دادگاه» انقلاب تهران صادر شده است.
به گفته خبرگزاری حقوق بشری هرانا: «در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر، با اعمال ماده ۱۳۴ مجازات قانون اسلامی، شش سال حبس برای وی قابل اجرا خواهد بود».
اتهامات خانم ربانی، ”اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور” و “تبلیغ علیه نظام” بوده است.
ویدا ربانی یک روزنامهنگار است و هر باوری که داشته باشد در حوزه آزادی اندیشه و بیان جای میگیرد.
حکم او توسط «قاضی» ایمان افشاری صادر شده است.
#همبستگی_ملی #مهسا_امینی #خامنه_ای #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا #ویدا_ربانی
@Tavaana_TavaanaTech
نامه اعتراضی ویدا ربانی از زندان اوین؛ «قوه قضاییه به چه حقی محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا میگذارد»
به گزارش خبرگزاری هرانا، ویدا ربانی، روزنامهنگار محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای به اظهارات خبرگزاری قوهقضاییه مبنی بر استفاده این زندانی از داروهای اعصاب و روان، واکنش نشان داد. خانم ربانی در این نامه با اشاره به وضعیت نامناسب رسیدگی پزشکی به زندانیان در زندان اوین و توزیع بی رویه داروهای آرامبخش در زندان، نوشت که «بیماریهای اعصاب و روان امثال من حاصل بازداشتها، نگهداری در انفرادی و شکنجههای شماست. نهاد امنیتی و قوه قضاییه به چه حقی و با چه رویی به خودشان اجازه میدهند محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا بگذارند و اصلا سابقه بیماری اعصاب و روان چه ارتباطی با سردرد دارد.»
خانم ربانی در بخشی از این نامه نوشت: «شما که گفتید سابقه بیماری اعصاب و روان دارد این را هم میگفتید که این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیر کبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است طی چهار سال چهار بار مرا در خانه ام بازداشت کرده اید طوری که هر زنگ خانه مرا از جا میپراند. بارها احضار کرده و بارها در خانه مرا از جا کندهاید و بارها تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، چون میدانید بازداشت انفرادی بلاتکلیفی بی خبری و… چه شکنجه آسیب زننده و در عین حال نامرئی است. بازداشتگاه برای شما روشی برای تحت فشار گذاشتن و شکنجه متهم است نه زمانی برای انجام تحقیقات من را ۴۰ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ نگه داشتید در حالی که مجموعا سه ساعت هم بازجویی نشدم و تا اعتصاب غذا نکردم حاضر به انتقال به بند عمومی نشدید. من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده و داروهای اضطراب و افسردگی مصرف می کنم این شرم آور نیست آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسی بها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند که نمیکند.»
«من چهره زیبای یلدا آقافضلی را هرگز از یاد نبردم و آن بهت و شیون دخترهای بند ۸ بعد از مرگ او و خودکشی نافرجام یکی دیگر از بازداشتی ها در پی خبر مرگ یلدا فراموش نشدنی است. یلدا را شما کشتید...»
متن کامل را اینجا بخوانید
#ویدا_ربانی #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش خبرگزاری هرانا، ویدا ربانی، روزنامهنگار محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای به اظهارات خبرگزاری قوهقضاییه مبنی بر استفاده این زندانی از داروهای اعصاب و روان، واکنش نشان داد. خانم ربانی در این نامه با اشاره به وضعیت نامناسب رسیدگی پزشکی به زندانیان در زندان اوین و توزیع بی رویه داروهای آرامبخش در زندان، نوشت که «بیماریهای اعصاب و روان امثال من حاصل بازداشتها، نگهداری در انفرادی و شکنجههای شماست. نهاد امنیتی و قوه قضاییه به چه حقی و با چه رویی به خودشان اجازه میدهند محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا بگذارند و اصلا سابقه بیماری اعصاب و روان چه ارتباطی با سردرد دارد.»
خانم ربانی در بخشی از این نامه نوشت: «شما که گفتید سابقه بیماری اعصاب و روان دارد این را هم میگفتید که این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیر کبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است طی چهار سال چهار بار مرا در خانه ام بازداشت کرده اید طوری که هر زنگ خانه مرا از جا میپراند. بارها احضار کرده و بارها در خانه مرا از جا کندهاید و بارها تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، چون میدانید بازداشت انفرادی بلاتکلیفی بی خبری و… چه شکنجه آسیب زننده و در عین حال نامرئی است. بازداشتگاه برای شما روشی برای تحت فشار گذاشتن و شکنجه متهم است نه زمانی برای انجام تحقیقات من را ۴۰ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ نگه داشتید در حالی که مجموعا سه ساعت هم بازجویی نشدم و تا اعتصاب غذا نکردم حاضر به انتقال به بند عمومی نشدید. من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده و داروهای اضطراب و افسردگی مصرف می کنم این شرم آور نیست آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسی بها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند که نمیکند.»
«من چهره زیبای یلدا آقافضلی را هرگز از یاد نبردم و آن بهت و شیون دخترهای بند ۸ بعد از مرگ او و خودکشی نافرجام یکی دیگر از بازداشتی ها در پی خبر مرگ یلدا فراموش نشدنی است. یلدا را شما کشتید...»
متن کامل را اینجا بخوانید
#ویدا_ربانی #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته ویدا ربانی، روزنامهنگار زندانی، طی نامهای از انواع فشارهای روانی تحمیل شده بر زندانیان نوشت و از دادن بدون رویه داروهای اعصاب و روان به زندانیان سیاسی و تاثیرات آنها بر زندانیان خبر داد.
او در بخشی از نامهاش نوشته بود:
«طی چهار سال چهار بار مرا در خانهام بازداشت کرده اید، بارها احضار و تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسیبها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند، که نمیکند.»
در واکنش به این نامه، مهرنوش طافیان، فعال رسانهای اهل اهواز که او نیز چند ماه در بازداشت بود و به حبس محکوم شد، در توییتر نوشت:
«من هم دیگر شرمی ندارم که بگویم روانم آسیب دیده است. در مقابل مصرف دارو تا به امروز مقاومت کردهام. سعی کردهام در جمعها حضور داشته باشم. زندگی کنم و بگویم درست میشود. هر روز و شب سعی میکنم ترومای روحی که از هجوم به خانهام، برخورد با خانوادهام، تحقیرهای زمان بازجوییام را که به من تحمیل کردهاند فراموش کنم و افسوس که نخواهم توانست. من دیگر از گفتن اینکه در همان زندان تا مرز جنون کشانده شدهام هم شرم ندارم. من از تماشای چهره خودم هم که به پیری رسید دیگر شرم ندارم.»
- رنجی که به زندانیان و خانوادههای آنها تحمیل میشود، قابل توصیف نیست. همه این عزیزان نیاز به مشاوره دارند. برخی روانشناسان اعلام کردهاند که حاضرند داوطلبانه به افراد آسیب دیده در خیزش انقلابی خدمات مشاوره و درمانی ارائه بدهند.
ما با تعدادی از آنها در ارتباط هستیم. در صورتی که نیاز به مشاوره دارید با ما در میان بگذارید.
#ویدا_ربانی #مهرنوش_طافیان #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در بخشی از نامهاش نوشته بود:
«طی چهار سال چهار بار مرا در خانهام بازداشت کرده اید، بارها احضار و تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسیبها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند، که نمیکند.»
در واکنش به این نامه، مهرنوش طافیان، فعال رسانهای اهل اهواز که او نیز چند ماه در بازداشت بود و به حبس محکوم شد، در توییتر نوشت:
«من هم دیگر شرمی ندارم که بگویم روانم آسیب دیده است. در مقابل مصرف دارو تا به امروز مقاومت کردهام. سعی کردهام در جمعها حضور داشته باشم. زندگی کنم و بگویم درست میشود. هر روز و شب سعی میکنم ترومای روحی که از هجوم به خانهام، برخورد با خانوادهام، تحقیرهای زمان بازجوییام را که به من تحمیل کردهاند فراموش کنم و افسوس که نخواهم توانست. من دیگر از گفتن اینکه در همان زندان تا مرز جنون کشانده شدهام هم شرم ندارم. من از تماشای چهره خودم هم که به پیری رسید دیگر شرم ندارم.»
- رنجی که به زندانیان و خانوادههای آنها تحمیل میشود، قابل توصیف نیست. همه این عزیزان نیاز به مشاوره دارند. برخی روانشناسان اعلام کردهاند که حاضرند داوطلبانه به افراد آسیب دیده در خیزش انقلابی خدمات مشاوره و درمانی ارائه بدهند.
ما با تعدادی از آنها در ارتباط هستیم. در صورتی که نیاز به مشاوره دارید با ما در میان بگذارید.
#ویدا_ربانی #مهرنوش_طافیان #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامه اعتراضی ویدا ربانی از زندان اوین؛ «قوه قضاییه به چه حقی محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا میگذارد»
به گزارش خبرگزاری هرانا، ویدا ربانی، روزنامهنگار محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای به اظهارات خبرگزاری قوهقضاییه مبنی بر استفاده این زندانی از داروهای اعصاب و روان، واکنش نشان داد. خانم ربانی در این نامه با اشاره به وضعیت نامناسب رسیدگی پزشکی به زندانیان در زندان اوین و توزیع بی رویه داروهای آرامبخش در زندان، نوشت که «بیماریهای اعصاب و روان امثال من حاصل بازداشتها، نگهداری در انفرادی و شکنجههای شماست. نهاد امنیتی و قوه قضاییه به چه حقی و با چه رویی به خودشان اجازه میدهند محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا بگذارند و اصلا سابقه بیماری اعصاب و روان چه ارتباطی با سردرد دارد.»
خانم ربانی در بخشی از این نامه نوشت: «شما که گفتید سابقه بیماری اعصاب و روان دارد این را هم میگفتید که این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیر کبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است طی چهار سال چهار بار مرا در خانه ام بازداشت کرده اید طوری که هر زنگ خانه مرا از جا میپراند. بارها احضار کرده و بارها در خانه مرا از جا کندهاید و بارها تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، چون میدانید بازداشت انفرادی بلاتکلیفی بی خبری و… چه شکنجه آسیب زننده و در عین حال نامرئی است. بازداشتگاه برای شما روشی برای تحت فشار گذاشتن و شکنجه متهم است نه زمانی برای انجام تحقیقات من را ۴۰ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ نگه داشتید در حالی که مجموعا سه ساعت هم بازجویی نشدم و تا اعتصاب غذا نکردم حاضر به انتقال به بند عمومی نشدید. من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده و داروهای اضطراب و افسردگی مصرف می کنم این شرم آور نیست آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسی بها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند که نمیکند.»
«من چهره زیبای یلدا آقافضلی را هرگز از یاد نبردم و آن بهت و شیون دخترهای بند ۸ بعد از مرگ او و خودکشی نافرجام یکی دیگر از بازداشتی ها در پی خبر مرگ یلدا فراموش نشدنی است. یلدا را شما کشتید...»
متن کامل را توسط آموزشکده توانا بازخوانی شده است.
#ویدا_ربانی #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش خبرگزاری هرانا، ویدا ربانی، روزنامهنگار محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای به اظهارات خبرگزاری قوهقضاییه مبنی بر استفاده این زندانی از داروهای اعصاب و روان، واکنش نشان داد. خانم ربانی در این نامه با اشاره به وضعیت نامناسب رسیدگی پزشکی به زندانیان در زندان اوین و توزیع بی رویه داروهای آرامبخش در زندان، نوشت که «بیماریهای اعصاب و روان امثال من حاصل بازداشتها، نگهداری در انفرادی و شکنجههای شماست. نهاد امنیتی و قوه قضاییه به چه حقی و با چه رویی به خودشان اجازه میدهند محرمانگی بین بیمار و پزشک را زیر پا بگذارند و اصلا سابقه بیماری اعصاب و روان چه ارتباطی با سردرد دارد.»
خانم ربانی در بخشی از این نامه نوشت: «شما که گفتید سابقه بیماری اعصاب و روان دارد این را هم میگفتید که این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیر کبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است طی چهار سال چهار بار مرا در خانه ام بازداشت کرده اید طوری که هر زنگ خانه مرا از جا میپراند. بارها احضار کرده و بارها در خانه مرا از جا کندهاید و بارها تلفنی تهدید کرده اید، در انفرادی نگه داشته اید، در بازداشتگاه بدون هیچ بازجویی دهها روز به حال خود رها کردهاید، چون میدانید بازداشت انفرادی بلاتکلیفی بی خبری و… چه شکنجه آسیب زننده و در عین حال نامرئی است. بازداشتگاه برای شما روشی برای تحت فشار گذاشتن و شکنجه متهم است نه زمانی برای انجام تحقیقات من را ۴۰ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ نگه داشتید در حالی که مجموعا سه ساعت هم بازجویی نشدم و تا اعتصاب غذا نکردم حاضر به انتقال به بند عمومی نشدید. من شرمی ندارم که بگویم روان من آسیب دیده و داروهای اضطراب و افسردگی مصرف می کنم این شرم آور نیست آن دم و دستگاهی که برنامه ریزی شده تا این آسی بها را به روان مخالفانش وارد کند باید شرم کند که نمیکند.»
«من چهره زیبای یلدا آقافضلی را هرگز از یاد نبردم و آن بهت و شیون دخترهای بند ۸ بعد از مرگ او و خودکشی نافرجام یکی دیگر از بازداشتی ها در پی خبر مرگ یلدا فراموش نشدنی است. یلدا را شما کشتید...»
متن کامل را توسط آموزشکده توانا بازخوانی شده است.
#ویدا_ربانی #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تعدادی از زنان زندانی سیاسی زندان اوین اعلام کردند که در حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن میکنند. متن بیانیه آنها به شرح زیر است:
.
«ما زنان سیاسی اوین برای حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می کنیم.
یک سال از کشته شدن دختر ایران زمین، مهسا امینی(ژینا) به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی گذشت. بغض کشته شدن و اعدام مظلومانه دختران و پسران سرزمینمان در خیابانها و زندانها، کور کردن معترضان، بازداشت ، شکنجه و زندان به پا خاستگان، زخمی است بر جان و روانمان ، اما شعله امید و انگیزه ای است برای تداوم مبارزه تا لحظه پیروزی مان.
.
ما زنان زندانی سیاسی اوین در کنار همه آزادیخواهان و برابری طلبان جهان، در حمایت از مردم ایران و اعتراض به سیاست های خشونت آمیز ، سرکوبگرانه و بی رحمانه حکومت دینی استبدادی از روز ۲۴ شهریور در حیاط بند زنان اوین تحصن خواهیم کرد و با مردم ایران هم صدا خواهیم بود.
.
از مردم ایران و جهان میخواهیم صدای معترضان و مخالفان و مردم باشند و ما را یاری کنند.
.
آزاده عابدینی، سپیده قلیان، شکیلا منفرد، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، محبوبه رضایی ، ویدا ربانی»
narges_mohamadi_51
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #سپیده_قلیان #آزاده_عابدینی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی #محبوبه_رضایی #ویدا_ربانی #mahsaamini #womanlifefreedom #nargesmohammadi #بیانبه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
«ما زنان سیاسی اوین برای حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می کنیم.
یک سال از کشته شدن دختر ایران زمین، مهسا امینی(ژینا) به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی گذشت. بغض کشته شدن و اعدام مظلومانه دختران و پسران سرزمینمان در خیابانها و زندانها، کور کردن معترضان، بازداشت ، شکنجه و زندان به پا خاستگان، زخمی است بر جان و روانمان ، اما شعله امید و انگیزه ای است برای تداوم مبارزه تا لحظه پیروزی مان.
.
ما زنان زندانی سیاسی اوین در کنار همه آزادیخواهان و برابری طلبان جهان، در حمایت از مردم ایران و اعتراض به سیاست های خشونت آمیز ، سرکوبگرانه و بی رحمانه حکومت دینی استبدادی از روز ۲۴ شهریور در حیاط بند زنان اوین تحصن خواهیم کرد و با مردم ایران هم صدا خواهیم بود.
.
از مردم ایران و جهان میخواهیم صدای معترضان و مخالفان و مردم باشند و ما را یاری کنند.
.
آزاده عابدینی، سپیده قلیان، شکیلا منفرد، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، محبوبه رضایی ، ویدا ربانی»
narges_mohamadi_51
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #سپیده_قلیان #آزاده_عابدینی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی #محبوبه_رضایی #ویدا_ربانی #mahsaamini #womanlifefreedom #nargesmohammadi #بیانبه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی، خبرنگار و زندانی سیاسی، در دلنوشتهای از عدم رعایت حقوق افراد بازداشتشده، به خصوص در فاصله بین زمان بازداشت تا تحویل پرونده به دستگاه قضایی نوشته است.
متن کامل نوشته ویدا ربانی به شرح زیر است:
ما در دادگاهها بیش از هر زمان شهروندیم
ما گاه شهروندان دارای حق و مسئولیت هستیم و بنابراین به عنوان موجودی دارای عقل و اراده میتوان بر او اقتدار قانونی اعمال کرد و سوژه امر سیاسی قرار داد و گاه به تعبیر جورجیو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، ما “هوموساکر” یعنی حیات برهنه یا حیات صرف هستیم، حیات بیولوژیک حیوانی که هنوز دارای هیچ حق و منزلتی نیست.
در آن لحظاتی که باتونها با ضربات پیاپی فرود میآیند، گلولهها پوست تن را میشکافد یا از فاصلهای نزدیک حباب چشمی را میترکانند، در آن لحظهای که زیر پوتین لگدمال میشويم و… در آن لحظات چه هستیم؟ بشر دارای حق و مسئولیت و شان انسانی یا تکهای پوست و گوشت و استخوان رها شده؟ در دادگاهها ولی ما همواره شهروندانی هستیم که باید پاسخگوی اعمال خود باشیم.
در شرایط استثنایی که مدام خود را به نرم و قاعده بدل میکند، در رویارویی بدنها، در تقابل با آن مامور دارای اقتدار ما به حیات صرف و به هیچ بدل میشویم. حقوق ما به سادگی به تعلیق در میآيد، آماج خشونت میشويم و دوباره آن تن بی حق شده در کالبد شهروندی چپانده میشود، برای اینکه حضور در دادگاه مختص شهروندان است، چرا که پروندهای بی حق و مسئولیت را نمیتوان به دادگاه برد.
پخشان عزیزی، همبندی من، حکم اعدام گرفته است و دو همبندی دیگرم نسیم سیمیاری و وریشه مرادی در خطر حکم اعدام هستند. آنها شهروند شدهاند و باید قانون بر آنها اعمال شود. پخشان در همان “وضعیت استثنایی” که به آن اشاره کردم، آن وضعیتی که خود را به نرم و قاعده تبدیل کرده برای چند ماه به روایت خودش در نامهای که از او منتشر شده، مورد شکنجه و آزار قرار گرفته است. وقتی سر پخشان به دیوار کوبیده میشد، پخشان حیات صرف بود و قانون از او دفاع نمیکرد، اما همان اقتدار قانونی امروز او را به عنوان شهروند شناسایی و مستحق اعدام میداند.
در روم باستان هومو ساکرها در اصطلاح حقوقی افرادی بودند که میشد آنها را کشت بدون اینکه قاتل شناخته شد. این مفهوم در واقع واجد دو معنای انسان مقدس و هم لعنت شده است، لعنت شده است چون قانون از او دفاع نمیکند و مقدس است زیرا تنها میتوانستند به حمایت خدایان امید داشته باشند.
نسیم سیمیاری همین وضعیت دوگانه را زندگی میکند. او چندماه را در خانه امن سپاه گذرانده در ناکجایی و در بیپناهی، در رها شدگی از حقوق قانونی. مانند همان انسان لعنت شدهای که قانونی از او حمایت نمیکند و همان انسان مقدسی که تنها حافظ جان او خداست. ما ساعت های طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذرانده ایم و هر یک از بازداشت ها و بازجویی هایمان حرف زده ایم. نسیم گاهی تنها اشارههای کوچکی به آنچه در آن چند ماه بر سرش آوردهاند، میکرد. من لا به لای خندهها و حرفهای پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف از شدت درد و ضعف از هوش میرفته است.
نسیم آن چند ماهی که در بازداشت بود هیچ حقی نداشت، نسیم در آن چندماه حیات صرف بود، حیات بدون شان و منزلت و حقوق انسانی.
فاصلهای که میتواند با خشونت پر شود
همواره در فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی شکافی است که میتواند با هر خشونتی پر شود. در این فاصله دیگر بشری دارای حقوق وجود ندارد، حقوقش به تعلیق در میآید و در برابر خشونتی که ساخته اقتدار قانونی است، بی دفاع شود.
میخواهم از این فاصله بگویم از فاصله بین بازداشت تا تحویل به مرجع یا مرکزی قانونی که پر مخاطرهترین و بیپناهترین لحظات بازداشتیها است. در این بازه زمانی چه نظارتی وجود دارد؟ بازداشتی چه حقی دارد و اگر حقی از او گرفته شد چگونه باید آن را اثبات کند؟
حتی اگر داستان نیکا را ساخته و پرداخته رسانهها بدانیم، چنین فاجعهای غیر ممکن است؟ نه! نظارتی بر ضابطها در هنگام بازداشت تا تحویل به مرکزی قانونی وجود ندارد و من این را بیواسطه تجربه کردهام.
مگر جز آن است که در شرایط ویژه پروتکلهای معمول کنار گذاشته میشود.
امروز هم گویا به شرایط استثنایی جدیدی وارد میشویم. همان زنهای بیحق شده، همان حیات صرف، حالا شهروند میشوند تا بتوان آنها را به دادگاه برد و برای او سنگینترین حکم ممکن یعنی مرگ را صادر کرد.
گویی ما در دادگاهها بیش از هر زمان دیگری شهروند هستیم.
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
#ویدا_ربانی #نسیم_سمیاری #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته ویدا ربانی به شرح زیر است:
ما در دادگاهها بیش از هر زمان شهروندیم
ما گاه شهروندان دارای حق و مسئولیت هستیم و بنابراین به عنوان موجودی دارای عقل و اراده میتوان بر او اقتدار قانونی اعمال کرد و سوژه امر سیاسی قرار داد و گاه به تعبیر جورجیو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، ما “هوموساکر” یعنی حیات برهنه یا حیات صرف هستیم، حیات بیولوژیک حیوانی که هنوز دارای هیچ حق و منزلتی نیست.
در آن لحظاتی که باتونها با ضربات پیاپی فرود میآیند، گلولهها پوست تن را میشکافد یا از فاصلهای نزدیک حباب چشمی را میترکانند، در آن لحظهای که زیر پوتین لگدمال میشويم و… در آن لحظات چه هستیم؟ بشر دارای حق و مسئولیت و شان انسانی یا تکهای پوست و گوشت و استخوان رها شده؟ در دادگاهها ولی ما همواره شهروندانی هستیم که باید پاسخگوی اعمال خود باشیم.
در شرایط استثنایی که مدام خود را به نرم و قاعده بدل میکند، در رویارویی بدنها، در تقابل با آن مامور دارای اقتدار ما به حیات صرف و به هیچ بدل میشویم. حقوق ما به سادگی به تعلیق در میآيد، آماج خشونت میشويم و دوباره آن تن بی حق شده در کالبد شهروندی چپانده میشود، برای اینکه حضور در دادگاه مختص شهروندان است، چرا که پروندهای بی حق و مسئولیت را نمیتوان به دادگاه برد.
پخشان عزیزی، همبندی من، حکم اعدام گرفته است و دو همبندی دیگرم نسیم سیمیاری و وریشه مرادی در خطر حکم اعدام هستند. آنها شهروند شدهاند و باید قانون بر آنها اعمال شود. پخشان در همان “وضعیت استثنایی” که به آن اشاره کردم، آن وضعیتی که خود را به نرم و قاعده تبدیل کرده برای چند ماه به روایت خودش در نامهای که از او منتشر شده، مورد شکنجه و آزار قرار گرفته است. وقتی سر پخشان به دیوار کوبیده میشد، پخشان حیات صرف بود و قانون از او دفاع نمیکرد، اما همان اقتدار قانونی امروز او را به عنوان شهروند شناسایی و مستحق اعدام میداند.
در روم باستان هومو ساکرها در اصطلاح حقوقی افرادی بودند که میشد آنها را کشت بدون اینکه قاتل شناخته شد. این مفهوم در واقع واجد دو معنای انسان مقدس و هم لعنت شده است، لعنت شده است چون قانون از او دفاع نمیکند و مقدس است زیرا تنها میتوانستند به حمایت خدایان امید داشته باشند.
نسیم سیمیاری همین وضعیت دوگانه را زندگی میکند. او چندماه را در خانه امن سپاه گذرانده در ناکجایی و در بیپناهی، در رها شدگی از حقوق قانونی. مانند همان انسان لعنت شدهای که قانونی از او حمایت نمیکند و همان انسان مقدسی که تنها حافظ جان او خداست. ما ساعت های طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذرانده ایم و هر یک از بازداشت ها و بازجویی هایمان حرف زده ایم. نسیم گاهی تنها اشارههای کوچکی به آنچه در آن چند ماه بر سرش آوردهاند، میکرد. من لا به لای خندهها و حرفهای پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف از شدت درد و ضعف از هوش میرفته است.
نسیم آن چند ماهی که در بازداشت بود هیچ حقی نداشت، نسیم در آن چندماه حیات صرف بود، حیات بدون شان و منزلت و حقوق انسانی.
فاصلهای که میتواند با خشونت پر شود
همواره در فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی شکافی است که میتواند با هر خشونتی پر شود. در این فاصله دیگر بشری دارای حقوق وجود ندارد، حقوقش به تعلیق در میآید و در برابر خشونتی که ساخته اقتدار قانونی است، بی دفاع شود.
میخواهم از این فاصله بگویم از فاصله بین بازداشت تا تحویل به مرجع یا مرکزی قانونی که پر مخاطرهترین و بیپناهترین لحظات بازداشتیها است. در این بازه زمانی چه نظارتی وجود دارد؟ بازداشتی چه حقی دارد و اگر حقی از او گرفته شد چگونه باید آن را اثبات کند؟
حتی اگر داستان نیکا را ساخته و پرداخته رسانهها بدانیم، چنین فاجعهای غیر ممکن است؟ نه! نظارتی بر ضابطها در هنگام بازداشت تا تحویل به مرکزی قانونی وجود ندارد و من این را بیواسطه تجربه کردهام.
مگر جز آن است که در شرایط ویژه پروتکلهای معمول کنار گذاشته میشود.
امروز هم گویا به شرایط استثنایی جدیدی وارد میشویم. همان زنهای بیحق شده، همان حیات صرف، حالا شهروند میشوند تا بتوان آنها را به دادگاه برد و برای او سنگینترین حکم ممکن یعنی مرگ را صادر کرد.
گویی ما در دادگاهها بیش از هر زمان دیگری شهروند هستیم.
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
#ویدا_ربانی #نسیم_سمیاری #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمیدرضا امیری، همسر ویدا ربانی، روزنامهنگار زندانی به مناسبت تولد او با انتشار این ویدیو نوشت:
«امشب، شب تولد ویداست. این شد سومین تولد ویدا که آن را در زندان میگذراند، از حکم سه ساله اش تقریبا نه ماهی باقی مانده.
سالهای اول زندگی مشترک ما، سالهایی که برای همه اوج رابطه عاطفیشان است برای ما با نگرانی صدور حکم، بازداشت، زندان، مرخصیها و نگرانی از تمدید نشدنش ملاقات حضوری و خصوصی و کابینی گذشت.
یادم هست یک مهر چهارصد و یک که هر دو بازداشت شدیم، در اتاق بازجويى، وقتى بازجو به من گفت: «اين همسر مناسب تو نيست، راهت را از او جدا كن» در دل به سادگیاش خندیدم در حالی که من خوشحال بودم که در این شرایط همسری دارم که محکم، شجاع و همراه است. و دلم به بودنش گرم است، حتی اگر هر دو بازداشت باشیم.
وقتی رابطه ما شروع شد ویدا منتظر صدور حکمش بود و میدانستیم که بالاخره این روزها را در پیش داریم.
نمىدانند كه تو نه تنها همسر من، بلكه بهترین دوست، رفیق، همدل و همراه من برای رسیدن به بزرگترین آرزوی زندگیم که با تو مشترک است، هستی.
درست است که ناراحتم که حتی نشد قبل از رسیدن پنجشنبه و جمعه که بند نسوان تلفنندارد، تولدت را تبریک بگویم. اگر تلفن داشت هم نمیشد.
من صدای ویدا را از دوازده مهر که از مرخصی به زندان برگشت نشنیدهام و نه ملاقاتی داشتهایم. این بار اولی نیست که ویدا ممنوع الملاقات یا ممنوعالتماس میشود، هیچوقت هم دربارهاش به خواست خودش چیزی نگفتهام. برای اعتراض به حکم اعدام هم بندیاش... اینبار ولی خیلی بیموقع بود.
اما صبر میکنم، به زندگی کوچکمان سر و سامان میدهم و وقتی به خانه برگشتی حتی اگر هفتهها گذشته باشد، فرصت جشن گرفتن تولدت را از دست نمیدهم.»
تولدت سی و پنج سالگیت مبارک عزیزم.
- درباره ویدا ربانی در لینک زیر بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/vida-rabbani/
#زن_زندگی_آزادی
#ویدا_ربانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امشب، شب تولد ویداست. این شد سومین تولد ویدا که آن را در زندان میگذراند، از حکم سه ساله اش تقریبا نه ماهی باقی مانده.
سالهای اول زندگی مشترک ما، سالهایی که برای همه اوج رابطه عاطفیشان است برای ما با نگرانی صدور حکم، بازداشت، زندان، مرخصیها و نگرانی از تمدید نشدنش ملاقات حضوری و خصوصی و کابینی گذشت.
یادم هست یک مهر چهارصد و یک که هر دو بازداشت شدیم، در اتاق بازجويى، وقتى بازجو به من گفت: «اين همسر مناسب تو نيست، راهت را از او جدا كن» در دل به سادگیاش خندیدم در حالی که من خوشحال بودم که در این شرایط همسری دارم که محکم، شجاع و همراه است. و دلم به بودنش گرم است، حتی اگر هر دو بازداشت باشیم.
وقتی رابطه ما شروع شد ویدا منتظر صدور حکمش بود و میدانستیم که بالاخره این روزها را در پیش داریم.
نمىدانند كه تو نه تنها همسر من، بلكه بهترین دوست، رفیق، همدل و همراه من برای رسیدن به بزرگترین آرزوی زندگیم که با تو مشترک است، هستی.
درست است که ناراحتم که حتی نشد قبل از رسیدن پنجشنبه و جمعه که بند نسوان تلفنندارد، تولدت را تبریک بگویم. اگر تلفن داشت هم نمیشد.
من صدای ویدا را از دوازده مهر که از مرخصی به زندان برگشت نشنیدهام و نه ملاقاتی داشتهایم. این بار اولی نیست که ویدا ممنوع الملاقات یا ممنوعالتماس میشود، هیچوقت هم دربارهاش به خواست خودش چیزی نگفتهام. برای اعتراض به حکم اعدام هم بندیاش... اینبار ولی خیلی بیموقع بود.
اما صبر میکنم، به زندگی کوچکمان سر و سامان میدهم و وقتی به خانه برگشتی حتی اگر هفتهها گذشته باشد، فرصت جشن گرفتن تولدت را از دست نمیدهم.»
تولدت سی و پنج سالگیت مبارک عزیزم.
- درباره ویدا ربانی در لینک زیر بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/vida-rabbani/
#زن_زندگی_آزادی
#ویدا_ربانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی؛ روزنامهنگاری جسور در افشای جنایت
ویدا ربانی متولد ۱۳۶۸ و فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی با درجه کارشناسی ارشد است و با روزنامههایی مانند شرق و هفتهنامه صدا همکاری داشته است. او بعدها در نامهای که در اعتراض به شرایط زندان نوشت، به سابقه آسیبهای روانی بازداشت خود در دیماه ۱۳۹۸ اشاره میکند: «این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیرکبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است… .» مقصود او از آبان خونین، جنایتی دیگر از جمهوری اسلامی است؛ قتلعام معترضان به افزایش ناگهانی قیمت حاملهای انرژی که بهسرعت اساس جمهوری اسلامی را هدف اعتراضاتشان قرار دادند، حدود یک ماه قبل از حمله به هواپیمای مسافربری.
درباره ویدا ربانی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/vida-rabbani/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ویدا_ربانی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی متولد ۱۳۶۸ و فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی با درجه کارشناسی ارشد است و با روزنامههایی مانند شرق و هفتهنامه صدا همکاری داشته است. او بعدها در نامهای که در اعتراض به شرایط زندان نوشت، به سابقه آسیبهای روانی بازداشت خود در دیماه ۱۳۹۸ اشاره میکند: «این سابقه از اسفند ۹۸ بعد از آن آبان خونین و تهدیدهای اطلاعات سپاه، بعد از سقوط هواپیما و تجمع امیرکبیر و بازداشت وزارت اطلاعات شروع شده است… .» مقصود او از آبان خونین، جنایتی دیگر از جمهوری اسلامی است؛ قتلعام معترضان به افزایش ناگهانی قیمت حاملهای انرژی که بهسرعت اساس جمهوری اسلامی را هدف اعتراضاتشان قرار دادند، حدود یک ماه قبل از حمله به هواپیمای مسافربری.
درباره ویدا ربانی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/vida-rabbani/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ویدا_ربانی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech