رهام سبحانی هنرمند ایرانی، درباره ممنوعالکار شدن تعدادی از بازیکران، متنی به شرح زیر منتشر کرد:
«سیزده سال است که در کشورم اجازهی فعالیتِ هنری ندارم. ناگفته نماند اگر در برخی مقاطع به مناسبتهایی (از جمله شِبهگشایشهای پیشا انتخاباتی) چراغ سبزهایی هم داده شده بود، به اختیار نپذیرفتم و عطایش به لقایش بخشیدم. گرچه در طی این دوران کسی از جامعهی موسیقی به حمایت برنخاست -همانگونه که از بزرگان و پیشکسوتانِ مغضوب و خانهنشینِ ما نیز پشتیبانی نشده بود- ولی بسی شادم از اینکه امروز همگرایی و وحدتِ بخشهایی از جامعه - بهویژه جامعهی هنری ایران- رنگ و بوی متفاوتی پیدا کرده و بیشک این تغییر و تحول، مدیونِ رویدادهای سترگِ این یکسالِ اخیر میباشد.
ایرانِ پس از ژینا، آهستهآهسته دورانِ بلوغاش را سپری مینماید. جامعهی هنری غربال شده است و تشخیصِ هنرمند و شِبههنرمند برای جامعهی سرگشتهی ایران، سهلتر. اگر بر موسیقیدان، نویسنده و شاعری ظلم شود، اگر در حقِ هنرپیشه یا کارگردانی جفا شود، اگر حقِ معلم، استاد دانشگاه، دانشجو یا کارگری ضایع شود، اگر خبرنگار، پزشک یا وکیلی بهخاطرِ پایبندی به پیشهاش گرفتار شود، جامعه واکنش نشان خواهد داد. گرچه در این میان، هنوز بسیارند شِبههنرمندانِ دَلّالی که بر این امواجِ نابهسامان سوار شده و بر رونقِ دُکانهای خویش میافزایند، ولی بر همگان روشن است که تَشتِ رسوایی ایشان نیز -مانند بسیاری از سلبریتیها- دیر یا زود از بام فرو خواهد افتاد.
به عنوانِ عضوی از خانوادهی بزرگِ هنرِ این سرزمین، از همهی هنرمندانِ «مستقل» و شریفی که با صِدق و وفا از حق و حقوقِ خود و مردمانشان دفاع کرده و موردِ بیمهری، اهانت و غضبِ هنرستیزان قرار گرفتهاند، تمامقد حمایت کرده و کنارشان میایستم. در پایان، وظیفهی خود میدانم بهطورِ ویژه از هنرمندِ شریفی یاد کنم که مناعت و فروتنیاش -و همچنین غفلت و ناسپاسی اهالی هنر- اجازه نداد تا جامعه از انسانیت و مسئولیتپذیری او و ستمهایی که بر ایشان روا داشتهاند -آنگونه که باید- آگاه شود. خانم معصومه قاسمیپور! در قلبِ ما جای دارید و صبر، مقاومت و انسانیتتان را میستایم.»
#هیچ_چیز_عادی_نیست #هنرمندان_ممنوع_الكار #معصومه_قاسمی_پور #سرکوب_هنرمندان #هنرمندان_مستقل #زن_زندگی_آزادی #لیلا_نقدی_پری #علیه_فراموشی #سانسور #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سیزده سال است که در کشورم اجازهی فعالیتِ هنری ندارم. ناگفته نماند اگر در برخی مقاطع به مناسبتهایی (از جمله شِبهگشایشهای پیشا انتخاباتی) چراغ سبزهایی هم داده شده بود، به اختیار نپذیرفتم و عطایش به لقایش بخشیدم. گرچه در طی این دوران کسی از جامعهی موسیقی به حمایت برنخاست -همانگونه که از بزرگان و پیشکسوتانِ مغضوب و خانهنشینِ ما نیز پشتیبانی نشده بود- ولی بسی شادم از اینکه امروز همگرایی و وحدتِ بخشهایی از جامعه - بهویژه جامعهی هنری ایران- رنگ و بوی متفاوتی پیدا کرده و بیشک این تغییر و تحول، مدیونِ رویدادهای سترگِ این یکسالِ اخیر میباشد.
ایرانِ پس از ژینا، آهستهآهسته دورانِ بلوغاش را سپری مینماید. جامعهی هنری غربال شده است و تشخیصِ هنرمند و شِبههنرمند برای جامعهی سرگشتهی ایران، سهلتر. اگر بر موسیقیدان، نویسنده و شاعری ظلم شود، اگر در حقِ هنرپیشه یا کارگردانی جفا شود، اگر حقِ معلم، استاد دانشگاه، دانشجو یا کارگری ضایع شود، اگر خبرنگار، پزشک یا وکیلی بهخاطرِ پایبندی به پیشهاش گرفتار شود، جامعه واکنش نشان خواهد داد. گرچه در این میان، هنوز بسیارند شِبههنرمندانِ دَلّالی که بر این امواجِ نابهسامان سوار شده و بر رونقِ دُکانهای خویش میافزایند، ولی بر همگان روشن است که تَشتِ رسوایی ایشان نیز -مانند بسیاری از سلبریتیها- دیر یا زود از بام فرو خواهد افتاد.
به عنوانِ عضوی از خانوادهی بزرگِ هنرِ این سرزمین، از همهی هنرمندانِ «مستقل» و شریفی که با صِدق و وفا از حق و حقوقِ خود و مردمانشان دفاع کرده و موردِ بیمهری، اهانت و غضبِ هنرستیزان قرار گرفتهاند، تمامقد حمایت کرده و کنارشان میایستم. در پایان، وظیفهی خود میدانم بهطورِ ویژه از هنرمندِ شریفی یاد کنم که مناعت و فروتنیاش -و همچنین غفلت و ناسپاسی اهالی هنر- اجازه نداد تا جامعه از انسانیت و مسئولیتپذیری او و ستمهایی که بر ایشان روا داشتهاند -آنگونه که باید- آگاه شود. خانم معصومه قاسمیپور! در قلبِ ما جای دارید و صبر، مقاومت و انسانیتتان را میستایم.»
#هیچ_چیز_عادی_نیست #هنرمندان_ممنوع_الكار #معصومه_قاسمی_پور #سرکوب_هنرمندان #هنرمندان_مستقل #زن_زندگی_آزادی #لیلا_نقدی_پری #علیه_فراموشی #سانسور #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech