Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی سرود "یار دبستانی من" بر مزار #مصطفی_کریمبیگی از جانباختگان #عاشورای_۸۸
ده عاشورا گذشت و یاد آن عزیزان همواره زنده است...
@Tavaana_TavaanaTech
ده عاشورا گذشت و یاد آن عزیزان همواره زنده است...
@Tavaana_TavaanaTech
دلنوشتهی پسرعموی صانع ژاله برای شهناز اکملی
صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که توسط دوستان و خانواده صانع برملا شد.
حالا برادرش در مورد شهناز اکملی و تایید حکم زندان او متنی نوشته است. مادر مصطفی کریمبیگی در این سالها به راستی مادر همهی جانباختگان و دادخواهانِ بیعدالتیهای جمهوری اسلامی شده است.
این متن به شرح زیر است:
.
"یاد ندارم که در این ده سال جز بر مزار صانع جای دیگری اشک ریخته باشم. سنگ شُدن را در درونم حس میکنم و بدترین اتفاقات هم دلم را نمیلرزاند.
اما وقتی خبر تایید حکمش را شنیدم، اشکهای لعنتی دیگر سر باز ایستادن نداشتند، انگار چشمهایم گلایه ده سال از قلبم را یکجا بیرون ریختند.
"مامان شهناز" صدایش میزنم، پا به پای مادرم دوستش دارم، او به من دلداری میدهد و منِ اَبله در مقابل عظمت و قدرتش هیچ ندارم بگویم و بغض میکنم، بغضم شکست، دو ساعت مدام اشک بود و نفرت.
نفرت از وقیحانهترین رفتاری که در این چند سال دیدهام، پسرش را که کشتید بس نبود؟! پارهی تَنش را از او گرفتید کافی نبود؟! مبارک باشد بر شما ثابت کردید که آنقدر بی وجدان هستید که میتوانید یک مادر داغدیده را هم زندانی کنید.
باید فریاد بزنم، باید دیوانهوار خودم را در آتش بکشم از آتش دل غمدیدهی مامان شهناز ...
میگویم برو
برو و این سرزمین بلازده را رها کن، با لبخند میگوید: "دادخواهی جگر گوشهام را چه کنم؟"
آری مادر، واقعیتش نیز همین است، این تو نیستی که باید بروی، تو باید باشی و عظمتت را همچون پتک بر سر این نامردمیها بکوبی، تو باید باشی و فریاد دادخواهی مصطفایت را به گوش این مردم خوابزده برسانی.
از خودم شرمگینم که کاری نمیتوانم بکنم، در مقابل تو شرمسارم مامان شهناز..."
.
"هژیر ژاله – مهر 1398"
.
#صانع_ژاله #شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
.
شرح عکس: حضور خانم شهناز اکملی بر مزار صانع ژاله در شهرستان پاوه
@Tavaana_TavaanaTech
صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که توسط دوستان و خانواده صانع برملا شد.
حالا برادرش در مورد شهناز اکملی و تایید حکم زندان او متنی نوشته است. مادر مصطفی کریمبیگی در این سالها به راستی مادر همهی جانباختگان و دادخواهانِ بیعدالتیهای جمهوری اسلامی شده است.
این متن به شرح زیر است:
.
"یاد ندارم که در این ده سال جز بر مزار صانع جای دیگری اشک ریخته باشم. سنگ شُدن را در درونم حس میکنم و بدترین اتفاقات هم دلم را نمیلرزاند.
اما وقتی خبر تایید حکمش را شنیدم، اشکهای لعنتی دیگر سر باز ایستادن نداشتند، انگار چشمهایم گلایه ده سال از قلبم را یکجا بیرون ریختند.
"مامان شهناز" صدایش میزنم، پا به پای مادرم دوستش دارم، او به من دلداری میدهد و منِ اَبله در مقابل عظمت و قدرتش هیچ ندارم بگویم و بغض میکنم، بغضم شکست، دو ساعت مدام اشک بود و نفرت.
نفرت از وقیحانهترین رفتاری که در این چند سال دیدهام، پسرش را که کشتید بس نبود؟! پارهی تَنش را از او گرفتید کافی نبود؟! مبارک باشد بر شما ثابت کردید که آنقدر بی وجدان هستید که میتوانید یک مادر داغدیده را هم زندانی کنید.
باید فریاد بزنم، باید دیوانهوار خودم را در آتش بکشم از آتش دل غمدیدهی مامان شهناز ...
میگویم برو
برو و این سرزمین بلازده را رها کن، با لبخند میگوید: "دادخواهی جگر گوشهام را چه کنم؟"
آری مادر، واقعیتش نیز همین است، این تو نیستی که باید بروی، تو باید باشی و عظمتت را همچون پتک بر سر این نامردمیها بکوبی، تو باید باشی و فریاد دادخواهی مصطفایت را به گوش این مردم خوابزده برسانی.
از خودم شرمگینم که کاری نمیتوانم بکنم، در مقابل تو شرمسارم مامان شهناز..."
.
"هژیر ژاله – مهر 1398"
.
#صانع_ژاله #شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
.
شرح عکس: حضور خانم شهناز اکملی بر مزار صانع ژاله در شهرستان پاوه
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. دلنوشتهی برادر صانع ژاله برای شهناز اکملی صانع ژاله را یادتان هست، همان جوان که در ۲۵ بهمن ۸۹ توسط عوامل نظام کشته شد، ولی گفتند بسیجی است! همان که مظلومانه به او انگ زدند و حتی کیهانِ حسین شریعتمداری او را نفوذی خود در صفوف مردم مبارز دانست! دروغی که…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدار اعضای كانون صنفي معلمان، اعضای كانون بازنشستگان و برخی اساتيد دانشگاه علم و صنعت، خانوادهی مصطفی کریمبیگی و مادر امير ارشد تاجمیر (دو تن از جانباختگان عاشورای ۸۸) و مادر صبا كردافشاری (فعال مدنی زندانی) با خانوادهی پویا بختیاری (از جانباختگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸)
.
#اعتراضات_سراسری #پویا_بختیاری #شهناز_اکملی
#مصطفی_کریمبیگی #امیرارشد_تاجمیر #صبا_کردافشاری
#IranProtests
@Tavaana_TavaanaTech
.
#اعتراضات_سراسری #پویا_بختیاری #شهناز_اکملی
#مصطفی_کریمبیگی #امیرارشد_تاجمیر #صبا_کردافشاری
#IranProtests
@Tavaana_TavaanaTech
"واقعیت همین است مادرجان فرزندت را میکشند و تو باید سکوت کنی تا آنها هم برای حفظ ظاهر و تبرئه خود با نیت دلجویی نزد شما بیایند البته اگر بیایند، و بگویند ما انتقام میگیریم اما از کی معلوم نیست؛ اخر نمیشود که از خودشان انتقام بگیرند. اما اگر شما سکوتت را بشکنی همینها سد راهت میشوند تا مهر خاموشی بر دهانت زنند تا فریاد عدالت خواهیات گوشهای کرشان را کر تر نکند.
مادرجان نه جان و تن شما و نه جان و تن هیچ مادر و فرزندی برای این بیارزشان کمترین اهمیتی ندارد. امید شما به ما جوانان باشد چرا که نخواهیم گذاشت خونهای به ناحق ریخته شده بیجواب بماند، فقط شما کمی صبر کن زمان خودش همهچیز را تغییر خواهد داد."
.
این متن را یکی از همراهان توانا خطاب به خانم شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمببگی نوشت، که امروز راهی زندان شد.
عکس: خداحافظی مادر، با دخترش...
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
مادرجان نه جان و تن شما و نه جان و تن هیچ مادر و فرزندی برای این بیارزشان کمترین اهمیتی ندارد. امید شما به ما جوانان باشد چرا که نخواهیم گذاشت خونهای به ناحق ریخته شده بیجواب بماند، فقط شما کمی صبر کن زمان خودش همهچیز را تغییر خواهد داد."
.
این متن را یکی از همراهان توانا خطاب به خانم شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمببگی نوشت، که امروز راهی زندان شد.
عکس: خداحافظی مادر، با دخترش...
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وداع #شهناز_اکملی با پسرش #مصطفی_کریمبیگی؛ پیش از رهسپار شدن سوی زندان
مادر جان! تو صدای مظلومیت مصطفی و مصطفیها را به گوش همه رساندهای، تو قاتل مصطفی را پیدا کردی!
همانهایی که تو را زندانی میکنند، همانها که میخواهند شنیده نشوی...
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
مادر جان! تو صدای مظلومیت مصطفی و مصطفیها را به گوش همه رساندهای، تو قاتل مصطفی را پیدا کردی!
همانهایی که تو را زندانی میکنند، همانها که میخواهند شنیده نشوی...
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرِ مصطفی:
"خداحافظ... تا آخرش محکم هستیم."
رفت، تا در زندان برای زندانیان مادری کند.
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
"خداحافظ... تا آخرش محکم هستیم."
رفت، تا در زندان برای زندانیان مادری کند.
مرتبط:
شهناز اکملی؛ فرزندش را کشتند و مادر را حبس کردند
http://bit.ly/2n9CINS
شهناز کریم بیگی؛ مادری که خونبهای فرزندش را آزادی ایران میداند
https://bit.ly/2BI5ewk
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی
@Tavaana_TavaanaTech
"روبروي مامان انتهاي سالن ملاقات نشستم و دستاشو سفت گرفتم ، راستش بلد نبودم كه دستشو اينجوري بگيرم ، از صبا ياد گرفتم وقتي يه دستش محكم توي دست مامانش بود و يه دستش توي دست پدرش و داشت تند تند براشون حرف ميزد، فهميدم غير از تماشا ميتونم محكم دستاشو بگيرم ، وقت داره تموم ميشه.
.
سرمو ميچرخونم اطراف سالن ملاقات ، اولين چيزي كه ميبينم آغوش #ندا_ناجي و جمال همسرشه ، چند ثانيه زل ميزنم به آغوششون و بعدش به نگاه ِ پر از حسرتِ مامان ِ ندا نگاهم قفل ميشه ، ميز بعدي #مريم_اكبري_منفرد داره دختر نوجوونشو نوازش ميكنه و تند تند حرف ميزنه، انگار كه سفارشِ چيزيو ميكنه، چيزي مثل مراقبت از خودش، اونورتر #نيلوفر_بياني هم با لبخند داره پدر و مادرشو راهي ميكنه و #نسرين_ستوده نيماشو در آغوش كشيده، #نازنين_زاغري هم شمرده شمرده داره با خانوادش آخرين حرفارو ميزنه ،هاج و واج اين آغوش هاي زماندار شدم، دستمو حلقه ميكنم دور بازوهاي مامان، مامان آروم در گوشم ميگه عطر تنتو ذخيره ميكنم تا ديدار بعدي، يادم مياد منم بايد بو بكشم عطر تنشو اما بغض كردم، نشد نفس عميق بكشم و مسئولين سالن ملاقات اخرين اخطار رو دادن و مامان رفت، من نميدونستم نميشه با بغض عطر تن آدما رو بوكشيد .... امروز فهميدم"
.
برگرفته از رشته توئیت مریم کریمبیگی که به ملاقات مادرش، شهناز اکملی، به زندان اوین رفته بود.
شهناز اکملی به جرم دادخواهی خون فرزندش که در عاشورای ۸۸ کشته شده بود، به زندان محکوم شده است.
#مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی
@Tavaana_TavaanaTech
.
سرمو ميچرخونم اطراف سالن ملاقات ، اولين چيزي كه ميبينم آغوش #ندا_ناجي و جمال همسرشه ، چند ثانيه زل ميزنم به آغوششون و بعدش به نگاه ِ پر از حسرتِ مامان ِ ندا نگاهم قفل ميشه ، ميز بعدي #مريم_اكبري_منفرد داره دختر نوجوونشو نوازش ميكنه و تند تند حرف ميزنه، انگار كه سفارشِ چيزيو ميكنه، چيزي مثل مراقبت از خودش، اونورتر #نيلوفر_بياني هم با لبخند داره پدر و مادرشو راهي ميكنه و #نسرين_ستوده نيماشو در آغوش كشيده، #نازنين_زاغري هم شمرده شمرده داره با خانوادش آخرين حرفارو ميزنه ،هاج و واج اين آغوش هاي زماندار شدم، دستمو حلقه ميكنم دور بازوهاي مامان، مامان آروم در گوشم ميگه عطر تنتو ذخيره ميكنم تا ديدار بعدي، يادم مياد منم بايد بو بكشم عطر تنشو اما بغض كردم، نشد نفس عميق بكشم و مسئولين سالن ملاقات اخرين اخطار رو دادن و مامان رفت، من نميدونستم نميشه با بغض عطر تن آدما رو بوكشيد .... امروز فهميدم"
.
برگرفته از رشته توئیت مریم کریمبیگی که به ملاقات مادرش، شهناز اکملی، به زندان اوین رفته بود.
شهناز اکملی به جرم دادخواهی خون فرزندش که در عاشورای ۸۸ کشته شده بود، به زندان محکوم شده است.
#مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. "روبروي مامان انتهاي سالن ملاقات نشستم و دستاشو سفت گرفتم ، راستش بلد نبودم كه دستشو اينجوري بگيرم ، از صبا ياد گرفتم وقتي يه دستش محكم توي دست مامانش بود و يه دستش توي دست پدرش و داشت تند تند براشون حرف ميزد، فهميدم غير از تماشا ميتونم محكم دستاشو بگيرم…
ابراهیم حامدی (ابی) خوانندهی ایرانی با به اشتراک گذاشتن این تصویر در صفحات خود در شبکههای اجتماعی، نوشت:
.
"نوروز سال گذشته این افتخار را داشتم که دل مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی، جانباز روزهای سهمگین سال ۸۸، را شاد کنم. این عزیزان میهمان من و مهشید بودند و آنها را از نزدیک ملاقات کردیم. این روزها شنیدم که این مادر جوان از دست داده و زجر کشیده را دستگیر کردهاند. خواهش میکنم همگی به وجدانمان مراجعه کنیم و از خودمان سوال کنیم، آیا این مادر جایش در زندان است؟ چرا و به چه جرمی؟ خانم شهناز اکملی و بسیاری دیگر از شیر زنان ایران به شما افتخار میکنیم، به یادتان هستیم. جای شما در اجتماعی آزاد و در کنار خانوادههایتان است، نه زندان.
.
Last year I had the honor to put a smile on the faces of Mostafa Karim Beigi his mother and sister. He was one of the young men who lost their life in the horrific days of 1388 (year 2009). Mahshid and I got to meet them in person as our"
.
#شهناز_اکملی #ابراهیم_حامدی #مصطفی_کریمبیگی #عاشورای۸۸
@Tavaana_TavaanaTech
.
"نوروز سال گذشته این افتخار را داشتم که دل مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی، جانباز روزهای سهمگین سال ۸۸، را شاد کنم. این عزیزان میهمان من و مهشید بودند و آنها را از نزدیک ملاقات کردیم. این روزها شنیدم که این مادر جوان از دست داده و زجر کشیده را دستگیر کردهاند. خواهش میکنم همگی به وجدانمان مراجعه کنیم و از خودمان سوال کنیم، آیا این مادر جایش در زندان است؟ چرا و به چه جرمی؟ خانم شهناز اکملی و بسیاری دیگر از شیر زنان ایران به شما افتخار میکنیم، به یادتان هستیم. جای شما در اجتماعی آزاد و در کنار خانوادههایتان است، نه زندان.
.
Last year I had the honor to put a smile on the faces of Mostafa Karim Beigi his mother and sister. He was one of the young men who lost their life in the horrific days of 1388 (year 2009). Mahshid and I got to meet them in person as our"
.
#شهناز_اکملی #ابراهیم_حامدی #مصطفی_کریمبیگی #عاشورای۸۸
@Tavaana_TavaanaTech
«پسرم برایت اشک اوردم و نالههای مادرانه، ببخش که دستم نمیرسد کروات دامادیات را ببندم یا لباس کوچکی برای فرزند نداشتهات بخرم
من تورا در جغرافیایی به دنیا اوردم که مرگ روزمرهترین اتفاق ممکن است، مثل صبحبخیری که از سر عادت میگفتی و به مدرسه میرفتی
اینجا ادمها مانند برگ پاییز به زمین میریزند و دوربینهای فیلمبرداری هم حتی از سر عادت، ضبطش میکنند، اینجا هیچ کس برای مرگ ما بیانیه نمیدهد وهیچ جای جهان شمعی برایمان روشن نمیشود.
پسرم ببخش که سهم تو از وطنات یک قبر شکسته شد و از بیت المال گلولهاش به تو رسید و زندانش به من
اما این روزها دستم در دست مادرانیست که همچو من فرزندان سرو قامتشان را به خاک سپردهاند
این روزها قویترم پسرم
این روزها مادرترم
این روزها مادرترم.... »
#عاشورای۸۸
#مصطفی_کریمبیگی
از اینستاگرام شهناز اکملی، مادر مصطفی
@Tavaana_TavaanaTech
من تورا در جغرافیایی به دنیا اوردم که مرگ روزمرهترین اتفاق ممکن است، مثل صبحبخیری که از سر عادت میگفتی و به مدرسه میرفتی
اینجا ادمها مانند برگ پاییز به زمین میریزند و دوربینهای فیلمبرداری هم حتی از سر عادت، ضبطش میکنند، اینجا هیچ کس برای مرگ ما بیانیه نمیدهد وهیچ جای جهان شمعی برایمان روشن نمیشود.
پسرم ببخش که سهم تو از وطنات یک قبر شکسته شد و از بیت المال گلولهاش به تو رسید و زندانش به من
اما این روزها دستم در دست مادرانیست که همچو من فرزندان سرو قامتشان را به خاک سپردهاند
این روزها قویترم پسرم
این روزها مادرترم
این روزها مادرترم.... »
#عاشورای۸۸
#مصطفی_کریمبیگی
از اینستاگرام شهناز اکملی، مادر مصطفی
@Tavaana_TavaanaTech
قشنگترین فرشتههای دنیا
در آبان ۹۸ علاوه بر کشتهشدن دهها کودک توسط عوامل جمهوری اسلامی، دهها کودک دیگر پدر یا مادر خود را از دست دادند.
کودکان زیادی در طی این ۴۳ سال زخم خوردهاند. پدران، مادران، خواهران و برادران زیادی داغدار شدهاند.
و این داغدیدگی، آنها را به هم پیوند داده است و همدلی و همبستگی برای دادخواهی ایجاد کرده است.
آفرین به مریم کریمبیگی، که این کودکان را تنها نمیگذارد. گرچه خود زخمی عمیق از داغ ازدستدادن برادر عزیزش بر سینه دارد، اما برای شادی دل فرزندان خردسال ابراهیم کتابدار، همبازی آنها میشود.
بسیار زیادند از این قشنگترین فرشتههای دنیا، که قربانی ستم جمهوری اسلامی شدند.
به نظر شما چگونه میتوانیم از رنج خانوادههای داغدار بکاهیم؟ چه کمکی در راه دادخواهی از ما شهروندان بر میآید؟
دادخواهی؛ آتشی که خاموش نمیشود
https://tavaana.org/fa/Litigation_Mvement
#آبان_زنده_است #ابان۹۸ #فریاد_آبانیم #ابراهیم_کتابدار #مصطفی_کریمبیگی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در آبان ۹۸ علاوه بر کشتهشدن دهها کودک توسط عوامل جمهوری اسلامی، دهها کودک دیگر پدر یا مادر خود را از دست دادند.
کودکان زیادی در طی این ۴۳ سال زخم خوردهاند. پدران، مادران، خواهران و برادران زیادی داغدار شدهاند.
و این داغدیدگی، آنها را به هم پیوند داده است و همدلی و همبستگی برای دادخواهی ایجاد کرده است.
آفرین به مریم کریمبیگی، که این کودکان را تنها نمیگذارد. گرچه خود زخمی عمیق از داغ ازدستدادن برادر عزیزش بر سینه دارد، اما برای شادی دل فرزندان خردسال ابراهیم کتابدار، همبازی آنها میشود.
بسیار زیادند از این قشنگترین فرشتههای دنیا، که قربانی ستم جمهوری اسلامی شدند.
به نظر شما چگونه میتوانیم از رنج خانوادههای داغدار بکاهیم؟ چه کمکی در راه دادخواهی از ما شهروندان بر میآید؟
دادخواهی؛ آتشی که خاموش نمیشود
https://tavaana.org/fa/Litigation_Mvement
#آبان_زنده_است #ابان۹۸ #فریاد_آبانیم #ابراهیم_کتابدار #مصطفی_کریمبیگی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مریم کریمبیگی، کنشگر مدنی و خواهر جاویدنام مصطفی کریمبیگی از جانباختگان عاشورای ۸۸ روز یکشنبه ۸ اسفندماه در دفتر پیگیری وزارت اطلاعات، بازجویی شد. از مریم خواسته شده تا امروز دوشنبه ۹ اسفندماه نیز همراه با مادرش شهناز اکملی، در این محل حاضر شود. خانه خانم اکملی و دخترش روز دوشنبه دوم اسفند توسط نیروهای امنیتی بازرسی شده و تعدادی از لوازم شخصی آنها از جمله تلفنهای همراه، لوازم الکترونیکی و تمام تصاویر مربوط به جانباختگان اعتراضات سال ۸۸ ضبط شده بود.
شهناز اکملی تا کنون چند بار احضار، بازداشت و زندانی شده است. او از زمان به قتل رسیدن مصطفی، مادری دادخواه شد. حالا دخترش مریم را احضار و بازجویی میکنند.
اخیرا، رژیم به خانوادههای دادخواه فشار زیادی وارد میکند تا آنها را به سکوت بکشاند. این نشاندهنده ترس حکومت از دادخواهی و همبستگی مردم با محوریت دادخواهی است.
دادخواهی و تقاضا برای روشنشدن حقیقت علل قتل عزیزان، عاملان و عاملان و جلوگیری از تکرار فاجعه کشتار مردم، جرم نیست.
#دادخواهی #مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهناز اکملی تا کنون چند بار احضار، بازداشت و زندانی شده است. او از زمان به قتل رسیدن مصطفی، مادری دادخواه شد. حالا دخترش مریم را احضار و بازجویی میکنند.
اخیرا، رژیم به خانوادههای دادخواه فشار زیادی وارد میکند تا آنها را به سکوت بکشاند. این نشاندهنده ترس حکومت از دادخواهی و همبستگی مردم با محوریت دادخواهی است.
دادخواهی و تقاضا برای روشنشدن حقیقت علل قتل عزیزان، عاملان و عاملان و جلوگیری از تکرار فاجعه کشتار مردم، جرم نیست.
#دادخواهی #مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #شهناز_اکملی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهناز اکملی، مادر جاویدنام مصطفی کریمبیگی، از جانباختگان عاشورای ۸۸ در آخرین پنجشنبه سال بر مزار فرزندش حاضر شد. او در اینستاگرام چنین نوشته است:
«تقویم میگوید چند روزی به بهار مانده است اما چگونه است که دلم هنوز در همان زمستان لعنتی جا مانده است، راستش هنوز زمستان بود که مرا هم به جرم تکرار صدای اسم تو به زندان بردند و بعدتر هم دوباره در زمستان بود که یک سال به زندان محکومم کردند.
در زمستان دیگری نیز به خانهیمان که تمام دیوارهایش عکس تو را آویختهام حمله کردند و هرچه داشتیم بردند و برای خواهرکت هم پروندهای گشودند.
راستش پسرم میخواستم برایت از بهار بنویسم اما هنوز سخت زمستان است
ما اسیر زمستانیم پسرم، اما کدام زمستان مانده است که این یکی بماند؟ کدام بهار از راه نرسیده و پردههای سیاه زمستان را کنار نزده؟
بهار ما هم خواهد رسید و من بهار را به دستان تو خواهم رساند مصطفای من»
در نوروز، هوای خانوادههای دادخواه و نیز خانوادههای زندانیان سیاسی را داشته باشیم.
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی #یاری_مدنی_توانا #نوروز۱۴۰۱
@Tavaana_TavaanaTech
«تقویم میگوید چند روزی به بهار مانده است اما چگونه است که دلم هنوز در همان زمستان لعنتی جا مانده است، راستش هنوز زمستان بود که مرا هم به جرم تکرار صدای اسم تو به زندان بردند و بعدتر هم دوباره در زمستان بود که یک سال به زندان محکومم کردند.
در زمستان دیگری نیز به خانهیمان که تمام دیوارهایش عکس تو را آویختهام حمله کردند و هرچه داشتیم بردند و برای خواهرکت هم پروندهای گشودند.
راستش پسرم میخواستم برایت از بهار بنویسم اما هنوز سخت زمستان است
ما اسیر زمستانیم پسرم، اما کدام زمستان مانده است که این یکی بماند؟ کدام بهار از راه نرسیده و پردههای سیاه زمستان را کنار نزده؟
بهار ما هم خواهد رسید و من بهار را به دستان تو خواهم رساند مصطفای من»
در نوروز، هوای خانوادههای دادخواه و نیز خانوادههای زندانیان سیاسی را داشته باشیم.
#شهناز_اکملی #مصطفی_کریمبیگی #یاری_مدنی_توانا #نوروز۱۴۰۱
@Tavaana_TavaanaTech
مریم کریمبیگی؛ محرومیت از تحصیل به جرم دادخواهی
شهناز اکملی، مادر جاویدنام مصطفی کریمبیگی (از جانباختگان عاشورای ۸۸)، در اینستاگرام نوشت:
«سال هشتاد و هشت گلولهای که به سر پسرم مصطفی زدند فقط او را نکشت، زندگی ما را هم کشت.
مصطفی را کشتند و ما دادخواهی کردیم، ایستادیم و صدای او و دیگر کشتهشدگان شدیم، مرا به همین دلیل بازداشت و روانه انفرادی و زندان کردند، تنها داراییام مریم است و از طریق آزار و تهدید او بار دیگر ما را تحت فشار گذاشتند، دو ماه قبل به خانهام ریختند با حکم احضار مریم، دخترم!
همه لوازم شخصیمان را بردند، عکس مصطفی و دیگر کشتهشدگان سال هشتاد و هشت را نیز بردند به این خیال که با ندیدن عکس آنها فراموششان خواهیم کرد...
مریم را و من را دو جلسه احضار و بازجویی کردند و برای دخترم پروندهای در دادسرای اوین گشودند و هر بار دخترم را تهدید به اخراج از دانشگاه... امروز تهدید خود را عملی کردند، از دانشگاه تماس گرفتند و از او خواستند به دانشگاه برود تا در خصوص اخراج و محرومیت از تحصیل او صحبت کنند.»
نرگس محمدی فعال حقوق بشر در این رابطه در متنی که با جمله «صدای دادخواهان را میشنوید؟ گامی به پیش بگذارید.» شروع میشود، نوشت:
«آیا وقاحت حکومت دینی استبدادی عدالتستیز، به اینجا رسیده که هم برادر میکشند و مادر را به جرم دادخواهی به سلول و بند زندان میکشند و خانه را غارت کرده و اموالشان را میدزدند و میبرند و پس نمیدهند، حتی عکس جوان کشتهشدهاش را هم از روی دیوار خانه میکنند و میبرند و خواهر را از کار و تحصیل ممنوع میکنند؟ این ظلم فاحشی است که سکوت در مقابل آن سکوت نیست تن دادن به ستمی است که حد یقف ندارد.
حکومت در ضعیفترین موقعیت خود و در هراس از قدرتیابی دادخواهان هجومی را تدارک دیده که هر روز شاهد آن هستیم. صدای اعتراض مریم کریمبیگی باشید که امروز ، فریاد و همراهی و مقاومت ما، قدرتمندکردن دادخواهان است.»
متن کامل نوشته نرگس محمدی و آتنا دائمی را در لینک زیر بخوانید:
https://is.gd/NBVvr4
#مصطفی_کریمبیگی #مریم_کریمبیگی #دادخواهی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهناز اکملی، مادر جاویدنام مصطفی کریمبیگی (از جانباختگان عاشورای ۸۸)، در اینستاگرام نوشت:
«سال هشتاد و هشت گلولهای که به سر پسرم مصطفی زدند فقط او را نکشت، زندگی ما را هم کشت.
مصطفی را کشتند و ما دادخواهی کردیم، ایستادیم و صدای او و دیگر کشتهشدگان شدیم، مرا به همین دلیل بازداشت و روانه انفرادی و زندان کردند، تنها داراییام مریم است و از طریق آزار و تهدید او بار دیگر ما را تحت فشار گذاشتند، دو ماه قبل به خانهام ریختند با حکم احضار مریم، دخترم!
همه لوازم شخصیمان را بردند، عکس مصطفی و دیگر کشتهشدگان سال هشتاد و هشت را نیز بردند به این خیال که با ندیدن عکس آنها فراموششان خواهیم کرد...
مریم را و من را دو جلسه احضار و بازجویی کردند و برای دخترم پروندهای در دادسرای اوین گشودند و هر بار دخترم را تهدید به اخراج از دانشگاه... امروز تهدید خود را عملی کردند، از دانشگاه تماس گرفتند و از او خواستند به دانشگاه برود تا در خصوص اخراج و محرومیت از تحصیل او صحبت کنند.»
نرگس محمدی فعال حقوق بشر در این رابطه در متنی که با جمله «صدای دادخواهان را میشنوید؟ گامی به پیش بگذارید.» شروع میشود، نوشت:
«آیا وقاحت حکومت دینی استبدادی عدالتستیز، به اینجا رسیده که هم برادر میکشند و مادر را به جرم دادخواهی به سلول و بند زندان میکشند و خانه را غارت کرده و اموالشان را میدزدند و میبرند و پس نمیدهند، حتی عکس جوان کشتهشدهاش را هم از روی دیوار خانه میکنند و میبرند و خواهر را از کار و تحصیل ممنوع میکنند؟ این ظلم فاحشی است که سکوت در مقابل آن سکوت نیست تن دادن به ستمی است که حد یقف ندارد.
حکومت در ضعیفترین موقعیت خود و در هراس از قدرتیابی دادخواهان هجومی را تدارک دیده که هر روز شاهد آن هستیم. صدای اعتراض مریم کریمبیگی باشید که امروز ، فریاد و همراهی و مقاومت ما، قدرتمندکردن دادخواهان است.»
متن کامل نوشته نرگس محمدی و آتنا دائمی را در لینک زیر بخوانید:
https://is.gd/NBVvr4
#مصطفی_کریمبیگی #مریم_کریمبیگی #دادخواهی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
مریمکریمبیگی؛ محرومیت از تحصیل به جرم دادخواهی
شهناز اکملی، مادر جاویدنام مصطفی کریمبیگی (از جانباختگان عاشورای ۸۸)، در اینستاگرام نوشت: «سال هشتاد و هشت گلولهای که به سر پسرم مصطفی زدند فقط او را نکشت، زندگی ما را هم کشت. مصطفی را کشتند و ما دادخواهی کردیم، ایستادیم و صدای او و دیگر کشتهشدگان شدیم،…
بیایید ما هم صدایشان باشیم
دل نوشتهای از زندان قرچک برای شهناز اکملی: پارهای از دل غمدیده در سوگ پسر کشته شدهاش و پاره دیگر قلبش در هجر دختر در بند کشیدهاش.
این رسم حاکمیت استبداد است، از زمان بازداشت مریم عزیزم، دردی بر جانم نشسته است یادآور روزهای تلخ، نمیتوانم اشکها و ضجههای مادر سعید زینالی را فراموش کنم وقتی که وجودش ماهها در زندان مچاله شده بود، گوشهایش از یک سو دنبال صدای الناز بود از سوی دیگر مشامش بوی سعید را میجست،
مادر رامین حسینپناهی، از یک سو لالایی کردستان را برای فرزند اعدامیاش میخواند و سوی دیگر سرود آزادی برای فرزند دربندش،
مادر ستار بهشتی، هم نام ستار را فریاد میکشید و هم چشمانش به دنبال سحر میدوید.
مادر پویا بختیاری که رخت سیاه چهلم پسرش بر تن داشت در کنج سلول مونا را به آغوش میکشید، فرزانه انصاریفرد که بر سر مزار برادر میگریید حکم زندان خود پدر و برادر را به جان میخرید.
این قصه از دهه ۶۰ آغاز شده است مادر محسنی که داغ سه جوان خوش قامتش را میکشید فاطمه ۱۳ ساله را در زندان لاجوردی به زیر بال و پر میگرفت و نوههایش را پناه میداد،
مادر لطفی، مادر بهکیش و مادر معینی داغ بر داغ و زخم بر زخمشان مینشاند.
شهناز عزیزم، اکنون مریم در همان سلولی نشسته که سالها پیش تو در پی دادخواهی پسرت نشستی. میدانم چه رنجی بر جان خستهات چنبره زده اما صدای رسای دادخواهی مادرانهات، تداوم ایستادگی و مقاومت توست و راهی است برای تحقق عدالت له شده، در زیر چکمههای بی رحم استبداد.
«جنبش دادخواهی مادران سرزمینمان پویاست بیایید ما هم صدایشان باشیم.»
نرگس محمدی زندان قرچک
- لازم به ذکر است شهناز اکملی دیروز با مریم کریمبیگی ملاقات داشته، مریم بعد از ۱۰ روز اعتصاب غذا به لحاظ جسمی بسیار ضعیف و لاغر شده بود. و برای مادرش تعریف کرد که یک بار در حین بازجویی، یک بار در حضور بازپرس و بار دیگر در راهرو بازداشتگاه از حال رفته و زمین خورده بود. گفت دو روز پیش وثیقهاش را از ۲۰۰ میلیون به ۸۰۰ میلیون تومان تبدیل کردهاند، اما هنوز هیچ ابلاغ قانونی به خانوادهاش برای تودیع وثیقه صورت نگرفته است.
#ما_هم_دادخواهیم #مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #اعتصاب_غذا #نرگس_محمدی #شهناز_اکملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دل نوشتهای از زندان قرچک برای شهناز اکملی: پارهای از دل غمدیده در سوگ پسر کشته شدهاش و پاره دیگر قلبش در هجر دختر در بند کشیدهاش.
این رسم حاکمیت استبداد است، از زمان بازداشت مریم عزیزم، دردی بر جانم نشسته است یادآور روزهای تلخ، نمیتوانم اشکها و ضجههای مادر سعید زینالی را فراموش کنم وقتی که وجودش ماهها در زندان مچاله شده بود، گوشهایش از یک سو دنبال صدای الناز بود از سوی دیگر مشامش بوی سعید را میجست،
مادر رامین حسینپناهی، از یک سو لالایی کردستان را برای فرزند اعدامیاش میخواند و سوی دیگر سرود آزادی برای فرزند دربندش،
مادر ستار بهشتی، هم نام ستار را فریاد میکشید و هم چشمانش به دنبال سحر میدوید.
مادر پویا بختیاری که رخت سیاه چهلم پسرش بر تن داشت در کنج سلول مونا را به آغوش میکشید، فرزانه انصاریفرد که بر سر مزار برادر میگریید حکم زندان خود پدر و برادر را به جان میخرید.
این قصه از دهه ۶۰ آغاز شده است مادر محسنی که داغ سه جوان خوش قامتش را میکشید فاطمه ۱۳ ساله را در زندان لاجوردی به زیر بال و پر میگرفت و نوههایش را پناه میداد،
مادر لطفی، مادر بهکیش و مادر معینی داغ بر داغ و زخم بر زخمشان مینشاند.
شهناز عزیزم، اکنون مریم در همان سلولی نشسته که سالها پیش تو در پی دادخواهی پسرت نشستی. میدانم چه رنجی بر جان خستهات چنبره زده اما صدای رسای دادخواهی مادرانهات، تداوم ایستادگی و مقاومت توست و راهی است برای تحقق عدالت له شده، در زیر چکمههای بی رحم استبداد.
«جنبش دادخواهی مادران سرزمینمان پویاست بیایید ما هم صدایشان باشیم.»
نرگس محمدی زندان قرچک
- لازم به ذکر است شهناز اکملی دیروز با مریم کریمبیگی ملاقات داشته، مریم بعد از ۱۰ روز اعتصاب غذا به لحاظ جسمی بسیار ضعیف و لاغر شده بود. و برای مادرش تعریف کرد که یک بار در حین بازجویی، یک بار در حضور بازپرس و بار دیگر در راهرو بازداشتگاه از حال رفته و زمین خورده بود. گفت دو روز پیش وثیقهاش را از ۲۰۰ میلیون به ۸۰۰ میلیون تومان تبدیل کردهاند، اما هنوز هیچ ابلاغ قانونی به خانوادهاش برای تودیع وثیقه صورت نگرفته است.
#ما_هم_دادخواهیم #مریم_کریمبیگی #مصطفی_کریمبیگی #اعتصاب_غذا #نرگس_محمدی #شهناز_اکملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
دلنوشته نرگس محمدی از زندان قرچک برای شهناز اکملی
بیایید ما هم صدایشان باشیم دل نوشتهای از زندان قرچک برای شهناز اکملی: پارهای از دل غمدیده در سوگ پسر کشته شدهاش و پاره دیگر قلبش در هجر دختر در بند کشیدهاش. این رسم حاکمیت استبداد است، از زمان بازداشت مریم عزیزم، دردی بر جانم نشسته است یادآور روزهای تلخ،…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مصطفی_کریمبیگی ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ در تهران به دنیا آمد. آمده بود مثل هر انسانی زندگی کند! ۶ دی ۱۳۸۸، حوالی خیابان نوفللوشاتو تهران، ۲۶ سال و ۶ ماه و ۱۶ روز از عمرش گذشته بود که ماموران جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات عاشورای ۸۸ با شلیک گلولهای در پیشانیاش جان عزیزش را گرفتند. مصطفی را از مادرش مامانشهنار اکملی، پدرش محمد کریمبیگی و خواهرش مریم کریمبیگی گرفتند! حالا بیش از ۱۳ سال از دادخواهیشان میگذرد. این سالها بارها به خانهشان یورش بردند و ماهها مادر و دختر را به زندان انداختند؛ به زندانشان انداختند، گفتند دادخواهی ممنوع است! مامانشهناز اما با وجود همه فشارها و تهدیدها پا پس نکشید و گفت «دادخواهی جرم نیست» و سالهاست در نگاه بسیاری از مردم به یکی از نمادهای دادخواهی در ایران تبدیل شده است. دادخواه پسرش مصطفی که اگر هنوز میانمان بود، به ۴۱ سالگی قدم میگذاشت؛ مادر اکنون فرزندان بسیاری دارد. همه آنها که مامانشهناز صدایش میکنند و مادر نیز پسرم خطابشان میکند.
- متن از رضا اکوانیان
- تصاویر از مراسم تولد مصطفی بر سر مزارش در شهریار با حضور فعالان مدنی و خانوادههای دادخواه
- حاضران در مراسم همچنین بر سر مزار عرفان خزائی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حاضر شدند
@shahnaz.akmali
@mohamad_karimbeigi
#یادمون_نمیره #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زمین_گرده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- متن از رضا اکوانیان
- تصاویر از مراسم تولد مصطفی بر سر مزارش در شهریار با حضور فعالان مدنی و خانوادههای دادخواه
- حاضران در مراسم همچنین بر سر مزار عرفان خزائی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حاضر شدند
@shahnaz.akmali
@mohamad_karimbeigi
#یادمون_نمیره #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زمین_گرده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech