دادگاههای آموزشی: آموزش مدنی و حقوقی به دانشآموزان
ترجمه: آموزشکده توانا
- یاری مدنی و حقوقی به شهروندان روشها و رهیافتهای متنوعی میتواند داشتهباشد. "شهروندان جوان" نام یک موسسه غیرانتفاعی و غیردولتی در بریتانیا است. انگیزه اندرو فیلیپس، بنیانگذار این موسسه از تاسیس آن، آموزش قانون، مهارتهای حقوقی، و رویههای قضایی به کودکان بوده است.
هدف این موسسه آشنا کردن نسل جدید شهروندان با مفاهیم عدالت، سیستم قضایی، و اهمیت آن در یک جامعه مردمسالار است. این موسسه به دنبال پرورش شهروندانی فعالی است که در امور مدنی و حقوقی آگاهی دارند. به همین دلیل روش آموزش در این موسسه، به جای مطالعه تنها و حفظ کردن اطلاعات حقوقی، آموزش از طریق مشارکت فعال در تجربهای شبیه به تجربههای واقعی در ساحتهای متفاوت شهروندی از جمله سیستم داوری و عدالت است.
"دادگاههای آموزشی" برنامهای است با همکاری مدارس و دادگاهها که در آن دانشآموزان با نمونههای پروندههای حقوقی و پروسههای قضایی آشنا میشوند. هدف این برنامه فراهم آوردن این فرصت و تجربه برای دانشآموزان است تا درک کنند قانون و حقوق شهروندی چگونه بر تمامی جنبههای زندگی شخصی و اجتماعی آنان تاثیر میگذارد. در این برنامه متون و منابع لازم درباره یک "پرونده" در اختیار تیمهایی از دانشاموزان دوازده تا چهارده ساله یا پانزده تا هجده ساله قرار میگیرد. منابع در واقع پروندههایی آموزشی هستند که توسط متخصصان حقوقی به طور ویژه برای آموزش نوجوانان نگاشتهشدهاست، و ممکن است شامل عکس، فیلم، و اظهارات افراد باشد. پس از مطالعه و بررسی منابع، دانشآموزان باید در یک دادگاه آموزشی، نقش دادستان، متهم، شاهدان و ... را بر عهده بگیرند. در بعضی پروندهها دانشآموزان به دو تیم تقسیم شده و هر تیم کار دفاع از یک طرف پرونده را بر عهده میگیرد، در حالی که قاضی دادگاه یک حقوقدان یا قاضی رسمی است که با برنامه آموزشی همکاری میکند.
مهارتهای متنوع و مهم مدنی، اجتماعی، و شخصی در این تجربه فراگرفته و تمرین میشوند؛ مهارتهایی مانند توانایی صحبتکردن با اعتماد به نفس در جمع، تفکر تحلیلی و نقادانه، کار تیمی و استدلال منسجم و قابلقبول.
برنامه دادگاه آموزشی شامل سه بخش است: در بخش نخست دانشآموزان با انواع دادگاه و حرفههای مرتبط با عدالت مانند وکیل یا قاضی آشنا میشوند. در بخش دوم، دانشآموزان باید یک پرونده آموزشی را تحلیل کنند، اظهارات شهود را بررسی نمایند، و نقشهایی مانند وکیل یا دادستان را بر عهده بگیرند. در بخش سوم، دانشآموزان یک دادگاه آموزشی برگزار میکنند. بعضی از این فعالیتها به گونهای طراحی شده که دانشآموزان بتوانند به صورت مستقل انجام دهند، و بعضی از آنها نیز با راهنمایی آموزگاران انجام میشود.
انجام چنین برنامههایی برای آموزش شهروندان آگاه و دارای سواد حقوقی و مدنی اهمیت بالایی دارد، چرا که از سویی آنان را با حقوق شهروندی و مفاهیم عدالت آشنا میکند. به علاوه این آموزشها به شهروندان کمک میکند با جامعه وکلا و حرفه آنان آشنا شده و بهتر بتوانند از کمکهای آنان برای احقاق حقوق خود استفاده نمایند.
منابع:
Young Legal Eagles." BBC, 22 Dec. 2012, bbc.co.uk/programmes/p01….
youngcitizens.org
smartlaw.org.uk
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانادادگاههای آموزشی: آموزش مدنی و حقوقی به دانشآموزان
ترجمه: آموزشکده توانا
- یاری مدنی و حقوقی به شهروندان روشها و رهیافتهای متنوعی میتواند داشتهباشد. "شهروندان جوان" نام یک موسسه غیرانتفاعی و غیردولتی در بریتانیا است. انگیزه اندرو فیلیپس، بنیانگذار این موسسه از تاسیس آن، آموزش قانون، مهارتهای حقوقی، و رویههای قضایی به کودکان بوده است.
هدف این موسسه آشنا کردن نسل جدید شهروندان با مفاهیم عدالت، سیستم قضایی، و اهمیت آن در یک جامعه مردمسالار است. این موسسه به دنبال پرورش شهروندانی فعالی است که در امور مدنی و حقوقی آگاهی دارند. به همین دلیل روش آموزش در این موسسه، به جای مطالعه تنها و حفظ کردن اطلاعات حقوقی، آموزش از طریق مشارکت فعال در تجربهای شبیه به تجربههای واقعی در ساحتهای متفاوت شهروندی از جمله سیستم داوری و عدالت است.
"دادگاههای آموزشی" برنامهای است با همکاری مدارس و دادگاهها که در آن دانشآموزان با نمونههای پروندههای حقوقی و پروسههای قضایی آشنا میشوند. هدف این برنامه فراهم آوردن این فرصت و تجربه برای دانشآموزان است تا درک کنند قانون و حقوق شهروندی چگونه بر تمامی جنبههای زندگی شخصی و اجتماعی آنان تاثیر میگذارد. در این برنامه متون و منابع لازم درباره یک "پرونده" در اختیار تیمهایی از دانشاموزان دوازده تا چهارده ساله یا پانزده تا هجده ساله قرار میگیرد.
ترجمه: آموزشکده توانا
- یاری مدنی و حقوقی به شهروندان روشها و رهیافتهای متنوعی میتواند داشتهباشد. "شهروندان جوان" نام یک موسسه غیرانتفاعی و غیردولتی در بریتانیا است. انگیزه اندرو فیلیپس، بنیانگذار این موسسه از تاسیس آن، آموزش قانون، مهارتهای حقوقی، و رویههای قضایی به کودکان بوده است.
هدف این موسسه آشنا کردن نسل جدید شهروندان با مفاهیم عدالت، سیستم قضایی، و اهمیت آن در یک جامعه مردمسالار است. این موسسه به دنبال پرورش شهروندانی فعالی است که در امور مدنی و حقوقی آگاهی دارند. به همین دلیل روش آموزش در این موسسه، به جای مطالعه تنها و حفظ کردن اطلاعات حقوقی، آموزش از طریق مشارکت فعال در تجربهای شبیه به تجربههای واقعی در ساحتهای متفاوت شهروندی از جمله سیستم داوری و عدالت است.
"دادگاههای آموزشی" برنامهای است با همکاری مدارس و دادگاهها که در آن دانشآموزان با نمونههای پروندههای حقوقی و پروسههای قضایی آشنا میشوند. هدف این برنامه فراهم آوردن این فرصت و تجربه برای دانشآموزان است تا درک کنند قانون و حقوق شهروندی چگونه بر تمامی جنبههای زندگی شخصی و اجتماعی آنان تاثیر میگذارد. در این برنامه متون و منابع لازم درباره یک "پرونده" در اختیار تیمهایی از دانشاموزان دوازده تا چهارده ساله یا پانزده تا هجده ساله قرار میگیرد. منابع در واقع پروندههایی آموزشی هستند که توسط متخصصان حقوقی به طور ویژه برای آموزش نوجوانان نگاشتهشدهاست، و ممکن است شامل عکس، فیلم، و اظهارات افراد باشد. پس از مطالعه و بررسی منابع، دانشآموزان باید در یک دادگاه آموزشی، نقش دادستان، متهم، شاهدان و ... را بر عهده بگیرند. در بعضی پروندهها دانشآموزان به دو تیم تقسیم شده و هر تیم کار دفاع از یک طرف پرونده را بر عهده میگیرد، در حالی که قاضی دادگاه یک حقوقدان یا قاضی رسمی است که با برنامه آموزشی همکاری میکند.
مهارتهای متنوع و مهم مدنی، اجتماعی، و شخصی در این تجربه فراگرفته و تمرین میشوند؛ مهارتهایی مانند توانایی صحبتکردن با اعتماد به نفس در جمع، تفکر تحلیلی و نقادانه، کار تیمی و استدلال منسجم و قابلقبول.
برنامه دادگاه آموزشی شامل سه بخش است: در بخش نخست دانشآموزان با انواع دادگاه و حرفههای مرتبط با عدالت مانند وکیل یا قاضی آشنا میشوند. در بخش دوم، دانشآموزان باید یک پرونده آموزشی را تحلیل کنند، اظهارات شهود را بررسی نمایند، و نقشهایی مانند وکیل یا دادستان را بر عهده بگیرند. در بخش سوم، دانشآموزان یک دادگاه آموزشی برگزار میکنند. بعضی از این فعالیتها به گونهای طراحی شده که دانشآموزان بتوانند به صورت مستقل انجام دهند، و بعضی از آنها نیز با راهنمایی آموزگاران انجام میشود.
انجام چنین برنامههایی برای آموزش شهروندان آگاه و دارای سواد حقوقی و مدنی اهمیت بالایی دارد، چرا که از سویی آنان را با حقوق شهروندی و مفاهیم عدالت آشنا میکند. به علاوه این آموزشها به شهروندان کمک میکند با جامعه وکلا و حرفه آنان آشنا شده و بهتر بتوانند از کمکهای آنان برای احقاق حقوق خود استفاده نمایند.
منابع:
Young Legal Eagles." BBC, 22 Dec. 2012, bbc.co.uk/programmes/p01….
youngcitizens.org
smartlaw.org.uk
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانادادگاههای آموزشی: آموزش مدنی و حقوقی به دانشآموزان
ترجمه: آموزشکده توانا
- یاری مدنی و حقوقی به شهروندان روشها و رهیافتهای متنوعی میتواند داشتهباشد. "شهروندان جوان" نام یک موسسه غیرانتفاعی و غیردولتی در بریتانیا است. انگیزه اندرو فیلیپس، بنیانگذار این موسسه از تاسیس آن، آموزش قانون، مهارتهای حقوقی، و رویههای قضایی به کودکان بوده است.
هدف این موسسه آشنا کردن نسل جدید شهروندان با مفاهیم عدالت، سیستم قضایی، و اهمیت آن در یک جامعه مردمسالار است. این موسسه به دنبال پرورش شهروندانی فعالی است که در امور مدنی و حقوقی آگاهی دارند. به همین دلیل روش آموزش در این موسسه، به جای مطالعه تنها و حفظ کردن اطلاعات حقوقی، آموزش از طریق مشارکت فعال در تجربهای شبیه به تجربههای واقعی در ساحتهای متفاوت شهروندی از جمله سیستم داوری و عدالت است.
"دادگاههای آموزشی" برنامهای است با همکاری مدارس و دادگاهها که در آن دانشآموزان با نمونههای پروندههای حقوقی و پروسههای قضایی آشنا میشوند. هدف این برنامه فراهم آوردن این فرصت و تجربه برای دانشآموزان است تا درک کنند قانون و حقوق شهروندی چگونه بر تمامی جنبههای زندگی شخصی و اجتماعی آنان تاثیر میگذارد. در این برنامه متون و منابع لازم درباره یک "پرونده" در اختیار تیمهایی از دانشاموزان دوازده تا چهارده ساله یا پانزده تا هجده ساله قرار میگیرد.
منابع در واقع پروندههایی آموزشی هستند که توسط متخصصان حقوقی به طور ویژه برای آموزش نوجوانان نگاشتهشدهاست، و ممکن است شامل عکس، فیلم، و اظهارات افراد باشد. پس از مطالعه و بررسی منابع، دانشآموزان باید در یک دادگاه آموزشی، نقش دادستان، متهم، شاهدان و ... را بر عهده بگیرند. در بعضی پروندهها دانشآموزان به دو تیم تقسیم شده و هر تیم کار دفاع از یک طرف پرونده را بر عهده میگیرد، در حالی که قاضی دادگاه یک حقوقدان یا قاضی رسمی است که با برنامه آموزشی همکاری میکند.
مهارتهای متنوع و مهم مدنی، اجتماعی، و شخصی در این تجربه فراگرفته و تمرین میشوند؛ مهارتهایی مانند توانایی صحبتکردن با اعتماد به نفس در جمع، تفکر تحلیلی و نقادانه، کار تیمی و استدلال منسجم و قابلقبول.
برنامه دادگاه آموزشی شامل سه بخش است: در بخش نخست دانشآموزان با انواع دادگاه و حرفههای مرتبط با عدالت مانند وکیل یا قاضی آشنا میشوند. در بخش دوم، دانشآموزان باید یک پرونده آموزشی را تحلیل کنند، اظهارات شهود را بررسی نمایند، و نقشهایی مانند وکیل یا دادستان را بر عهده بگیرند. در بخش سوم، دانشآموزان یک دادگاه آموزشی برگزار میکنند. بعضی از این فعالیتها به گونهای طراحی شده که دانشآموزان بتوانند به صورت مستقل انجام دهند، و بعضی از آنها نیز با راهنمایی آموزگاران انجام میشود.
انجام چنین برنامههایی برای آموزش شهروندان آگاه و دارای سواد حقوقی و مدنی اهمیت بالایی دارد، چرا که از سویی آنان را با حقوق شهروندی و مفاهیم عدالت آشنا میکند. به علاوه این آموزشها به شهروندان کمک میکند با جامعه وکلا و حرفه آنان آشنا شده و بهتر بتوانند از کمکهای آنان برای احقاق حقوق خود استفاده نمایند.
منابع:
Young Legal Eagles." BBC, 22 Dec. 2012, bbc.co.uk/programmes/p01….
youngcitizens.org
smartlaw.org.uk
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهارتهای متنوع و مهم مدنی، اجتماعی، و شخصی در این تجربه فراگرفته و تمرین میشوند؛ مهارتهایی مانند توانایی صحبتکردن با اعتماد به نفس در جمع، تفکر تحلیلی و نقادانه، کار تیمی و استدلال منسجم و قابلقبول.
برنامه دادگاه آموزشی شامل سه بخش است: در بخش نخست دانشآموزان با انواع دادگاه و حرفههای مرتبط با عدالت مانند وکیل یا قاضی آشنا میشوند. در بخش دوم، دانشآموزان باید یک پرونده آموزشی را تحلیل کنند، اظهارات شهود را بررسی نمایند، و نقشهایی مانند وکیل یا دادستان را بر عهده بگیرند. در بخش سوم، دانشآموزان یک دادگاه آموزشی برگزار میکنند. بعضی از این فعالیتها به گونهای طراحی شده که دانشآموزان بتوانند به صورت مستقل انجام دهند، و بعضی از آنها نیز با راهنمایی آموزگاران انجام میشود.
انجام چنین برنامههایی برای آموزش شهروندان آگاه و دارای سواد حقوقی و مدنی اهمیت بالایی دارد، چرا که از سویی آنان را با حقوق شهروندی و مفاهیم عدالت آشنا میکند. به علاوه این آموزشها به شهروندان کمک میکند با جامعه وکلا و حرفه آنان آشنا شده و بهتر بتوانند از کمکهای آنان برای احقاق حقوق خود استفاده نمایند.
منابع:
Young Legal Eagles." BBC, 22 Dec. 2012, bbc.co.uk/programmes/p01….
youngcitizens.org
smartlaw.org.uk
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اِلاِلیکویده به مثابه یک استعاره تاریخی: زندان فعالان سیاسی در ونزوئلا
- منبع: بیبیسی
- ترجمه: آموزشکده توانا
کشور ایران و ونزوئلا هر دو دارای منابع سرشار نفت هستند. هر دو کشور در تاریخ معاصرشان با افزایش تقاضای جهانی برای نفت به فرصت اقتصادی فوقالعادهای دست یافتند. گرچه مسیر تاریخ معاصر این دو کشور با هم تفاوتهایی دارد اما شباهتهای آن جالب توجه است. برای مثال در هر دو کشور حکومتهایی بر سر کار آمدند که ادعاهای زیادی درباره دفاع از اقشار محروم و ستمدیده داشتند، اما امروز به نظر میرسد هر دو حکومت در مبارزه با فقر و نابسامانی اقتصادی موفقیت (یا حتی انگیزه واقعی) چندانی نداشتهاند. به علاوه در هر دو کشور حکومت با مخالفان و دگراندیشان سیاسی برخوردهای قضایی و امنیتی دارد. هر دو کشور دارای سازمانهای امنیتی گستردهای هستند که فرای قانون ونظارت عمومی عمل میکند. در هر دو کشور بخشهای انتخابی حکومت از تاثیرگذاری واقعی بیبهره هستند، و به ویژه دستگاه قضایی به روشهای گوناگون به نفع حکومت به وعلیه فعالان سیاسی و اجتماعی عمل میکند. بعضی نظریهپردازان، حکومتهایی مانند ونزوئلا را "نفتدولت" مینامند.
یکی از نمادهای این وضعیت در ونزوئلا ساختمان اِلاِلیکویده در کاراکاس است. ساخت این بنا با معماری چشمگیرش در دهه 50 میلادی آغاز شد. الالیکویده که در یکی از بهترین نقاط پایتخت ونزوئلا ساخته شده و تقریبا از همه جای شهر دیده میشود. قرار بود نمادی از رشد اقتصادی کشور و آینده درخشان آن باشد. الالیکویده قرار بود یک مرکز تجاری باشد. در معماری آن فضا برای 300 فروشگاه و بوتیک؛ هشت سینما و یک هتل پیش بینی شده بود و قرار بود از بهترین تکتولوژی های ساختمانی آن دوره در آن استفاده شود.
امروز این ساختمان محل فعالیت چند مرکز حکومتی از جمله دستگاه اطلاعات حکومت مادورو – رئیس جمهور ونزوئلا – موسوم به سبین است. الالیکویده بعد از تبدیل به پایگاه سیبن، محل بازداشت بسیاری از مخالفان حکومت مادورو بودهاست. زندانیان الالیکویده آن را مکانی بدون نور و آب سالم و کافی، آلوده، و مملو از آزار و شکنجه توصیف میکنند. اطراف این ساختمان زاغه نشینان کاراکاس – این کشور دارای مخازن عظیم نفت – برای خود زاغه ساختهاند. گزارشهای متعددی از شکنجه با شوک الکتریکی و آزار جنسی و بازداشتهای خودسرانه و طولانی مدت بدون نظارت قانونی در الالیکویده وجود دارد.
پدیده اِلاِلیکویده نمادی است از یک حکومت ناکارآمد با ادعاهای گزاف عوامفریبانه. حکومتی بیاعتنا به موازین عدالت و انصاف، حاکمیت قانون، و اخلاق. حکومتی که به جای توسعه اقتصادی و احترام به آزادیهای سیاسی، در تلاش است با زندانیکردن و ترساندن فعالان سیاسی و مدنی و سیطره بر نهادهای سیاسی و اجتماعی، بدون رقیب در قدرت بماند. به نظر شما ساکنان زاغههای اطراف الالیکویده چه میزان از پایگاه اجتماعی نیکولاس مادورو رئیسجمهور ونزوئلا را تشکیل میدهند؟!
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #ونزوئلا #دیکتاتوری
@Tavaana_TavaanaTech
- منبع: بیبیسی
- ترجمه: آموزشکده توانا
کشور ایران و ونزوئلا هر دو دارای منابع سرشار نفت هستند. هر دو کشور در تاریخ معاصرشان با افزایش تقاضای جهانی برای نفت به فرصت اقتصادی فوقالعادهای دست یافتند. گرچه مسیر تاریخ معاصر این دو کشور با هم تفاوتهایی دارد اما شباهتهای آن جالب توجه است. برای مثال در هر دو کشور حکومتهایی بر سر کار آمدند که ادعاهای زیادی درباره دفاع از اقشار محروم و ستمدیده داشتند، اما امروز به نظر میرسد هر دو حکومت در مبارزه با فقر و نابسامانی اقتصادی موفقیت (یا حتی انگیزه واقعی) چندانی نداشتهاند. به علاوه در هر دو کشور حکومت با مخالفان و دگراندیشان سیاسی برخوردهای قضایی و امنیتی دارد. هر دو کشور دارای سازمانهای امنیتی گستردهای هستند که فرای قانون ونظارت عمومی عمل میکند. در هر دو کشور بخشهای انتخابی حکومت از تاثیرگذاری واقعی بیبهره هستند، و به ویژه دستگاه قضایی به روشهای گوناگون به نفع حکومت به وعلیه فعالان سیاسی و اجتماعی عمل میکند. بعضی نظریهپردازان، حکومتهایی مانند ونزوئلا را "نفتدولت" مینامند.
یکی از نمادهای این وضعیت در ونزوئلا ساختمان اِلاِلیکویده در کاراکاس است. ساخت این بنا با معماری چشمگیرش در دهه 50 میلادی آغاز شد. الالیکویده که در یکی از بهترین نقاط پایتخت ونزوئلا ساخته شده و تقریبا از همه جای شهر دیده میشود. قرار بود نمادی از رشد اقتصادی کشور و آینده درخشان آن باشد. الالیکویده قرار بود یک مرکز تجاری باشد. در معماری آن فضا برای 300 فروشگاه و بوتیک؛ هشت سینما و یک هتل پیش بینی شده بود و قرار بود از بهترین تکتولوژی های ساختمانی آن دوره در آن استفاده شود.
امروز این ساختمان محل فعالیت چند مرکز حکومتی از جمله دستگاه اطلاعات حکومت مادورو – رئیس جمهور ونزوئلا – موسوم به سبین است. الالیکویده بعد از تبدیل به پایگاه سیبن، محل بازداشت بسیاری از مخالفان حکومت مادورو بودهاست. زندانیان الالیکویده آن را مکانی بدون نور و آب سالم و کافی، آلوده، و مملو از آزار و شکنجه توصیف میکنند. اطراف این ساختمان زاغه نشینان کاراکاس – این کشور دارای مخازن عظیم نفت – برای خود زاغه ساختهاند. گزارشهای متعددی از شکنجه با شوک الکتریکی و آزار جنسی و بازداشتهای خودسرانه و طولانی مدت بدون نظارت قانونی در الالیکویده وجود دارد.
پدیده اِلاِلیکویده نمادی است از یک حکومت ناکارآمد با ادعاهای گزاف عوامفریبانه. حکومتی بیاعتنا به موازین عدالت و انصاف، حاکمیت قانون، و اخلاق. حکومتی که به جای توسعه اقتصادی و احترام به آزادیهای سیاسی، در تلاش است با زندانیکردن و ترساندن فعالان سیاسی و مدنی و سیطره بر نهادهای سیاسی و اجتماعی، بدون رقیب در قدرت بماند. به نظر شما ساکنان زاغههای اطراف الالیکویده چه میزان از پایگاه اجتماعی نیکولاس مادورو رئیسجمهور ونزوئلا را تشکیل میدهند؟!
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #ونزوئلا #دیکتاتوری
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
اِلاِلیکویده به مثابه یک استعاره تاریخی: زندان فعالان سیاسی در ونزوئلا
- منبع: بیبیسی - ترجمه: آموزشکده توانا کشور ایران و ونزوئلا هر دو دارای منابع سرشار نفت هستند. هر دو کشور در تاریخ معاصرشان با افزایش تقاضای جهانی برای نفت به فرصت اقتصادی فوقالعادهای دست یافتند. گرچه مسیر تاریخ معاصر این دو کشور با هم تفاوتهایی…
چگونه میتوان به روزنامهنگاران در معرض خطر زندانی شدن کمک نمود؟
ترجمه: آموزشکدهی توانا
روزنامهنگاری حرفهای است که افراد مشغول به آن در کشورهای غیردموکراتیک مرتبا در معرض تقابل با حکومت و خطر دستگیر شدن قرار دارند. بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی در کشورهایی که آزادی مطبوعات در آنها نقض میشود، خبرنگاران، و نویسندگان نشریات هستند. الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو روزنامهنگار ایرانی اینروزها باید در دادگاه حکومت اسلامی به عنوان متهم حاضر باشند. شاید تصور کنیم اغلب کاری از ما برای پشتیبانی از روزنامهنگاران شجاع ساخته نیست. اما چنین نیست.
ما چگونه میتوانیم از روزنامهنگاران، که چشم بینا و گوش شنوای مردم هستند حمایت کنیم؟ این موارد صرفا چند پیشنهاد در این راستا هستند:
– دنبال کردن فعالان رسانهای شجاع و قابل اعتماد میتواند حمایتی موثر از امنیت و فعالیت آنان باشد. حمله به افراد ناشناس سادهتر و کمهزینهتر است.
– از منابع متنوعی خبرها را دریافت کنیم. با دنبال کردن خبرها از چند منبع، امکان تحلیل خبرها و تشخیص محتوای قابل اعتماد و درست از نادرست بیشتر میشود. به این ترتیب، اتهام زدن به افراد به عنوان "نشر اکاذیب" دشوارتر میشود. روزنامهنگارانی که به انتشار حقیقت و مبارزه به دروغ و اخبار جعلی پایبند هستند را یاری کردهایم.
- کامنتهای سازنده بنویسیم. گاهی ممکن است نوشتن یک کامنت هوشمندانه و مرتبط زیر یک مطلب منتشر شده، کمک بزرگی به نویسنده آن باشد. کامنتها میتوانند پشتیبانی عمومی از افراد را نشان دهند و به عنوان مانعی در برابر فشار بر آنان عمل کند. همچنین در مقابل از درگیرشدن (و در نتیجه بیشتر دیدهشدنِ) کامنتهای نامناسب بپرهیزیم.
- احتمالا بهترین راه حمایت از فعالیتهای رسانهای شجاعانه روزنامهنگاران (و همچنین سایر در معرض خطر زندانی شدن)، کمک به آنها برای شنیدهشدن و دیدهشدن است. درباره آنها با دوستان و خانواده و همکاران خود گفتگو کنید و بر اهمیت اطلاعات و آگاهی برای جامعه تاکید نمایید.
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #روزنامهنگاران
منابع:
https://www.cblohm.com/blog/education-pr-blog/journalism-advocacy-cba_pr/
https://bookriot.com/ways-to-support-journalists/
@Tavaana_TavaanaTech
ترجمه: آموزشکدهی توانا
روزنامهنگاری حرفهای است که افراد مشغول به آن در کشورهای غیردموکراتیک مرتبا در معرض تقابل با حکومت و خطر دستگیر شدن قرار دارند. بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی در کشورهایی که آزادی مطبوعات در آنها نقض میشود، خبرنگاران، و نویسندگان نشریات هستند. الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو روزنامهنگار ایرانی اینروزها باید در دادگاه حکومت اسلامی به عنوان متهم حاضر باشند. شاید تصور کنیم اغلب کاری از ما برای پشتیبانی از روزنامهنگاران شجاع ساخته نیست. اما چنین نیست.
ما چگونه میتوانیم از روزنامهنگاران، که چشم بینا و گوش شنوای مردم هستند حمایت کنیم؟ این موارد صرفا چند پیشنهاد در این راستا هستند:
– دنبال کردن فعالان رسانهای شجاع و قابل اعتماد میتواند حمایتی موثر از امنیت و فعالیت آنان باشد. حمله به افراد ناشناس سادهتر و کمهزینهتر است.
– از منابع متنوعی خبرها را دریافت کنیم. با دنبال کردن خبرها از چند منبع، امکان تحلیل خبرها و تشخیص محتوای قابل اعتماد و درست از نادرست بیشتر میشود. به این ترتیب، اتهام زدن به افراد به عنوان "نشر اکاذیب" دشوارتر میشود. روزنامهنگارانی که به انتشار حقیقت و مبارزه به دروغ و اخبار جعلی پایبند هستند را یاری کردهایم.
- کامنتهای سازنده بنویسیم. گاهی ممکن است نوشتن یک کامنت هوشمندانه و مرتبط زیر یک مطلب منتشر شده، کمک بزرگی به نویسنده آن باشد. کامنتها میتوانند پشتیبانی عمومی از افراد را نشان دهند و به عنوان مانعی در برابر فشار بر آنان عمل کند. همچنین در مقابل از درگیرشدن (و در نتیجه بیشتر دیدهشدنِ) کامنتهای نامناسب بپرهیزیم.
- احتمالا بهترین راه حمایت از فعالیتهای رسانهای شجاعانه روزنامهنگاران (و همچنین سایر در معرض خطر زندانی شدن)، کمک به آنها برای شنیدهشدن و دیدهشدن است. درباره آنها با دوستان و خانواده و همکاران خود گفتگو کنید و بر اهمیت اطلاعات و آگاهی برای جامعه تاکید نمایید.
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #روزنامهنگاران
منابع:
https://www.cblohm.com/blog/education-pr-blog/journalism-advocacy-cba_pr/
https://bookriot.com/ways-to-support-journalists/
@Tavaana_TavaanaTech
براون در برابر هیئت آموزشی توپکا: چگونه نظام قضایی مستقل، از شهروندان آسیبپذیر در برابر حکومت دفاع میکند؟
ترجمه: آموزشکده توانا
وقتی یک مدرسه ابتدایی دولتی در کانزاس در ایالات متحده، حاضر نشد لیندا براون را به خاطر سیاهپوست بودنش ثبتنام کند، الیور براون پدر لیندا تصمیم گرفت برای احقاق حق دخترش از دادگاه کمک بگیرد. پروندهای که او به دادگاه ارائه کرد در نهایت به یکی از مهمترین احکام دادگاه ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و راه را برای پایان دادن به تبعیض در پذیرش دانشآموزان هموار نمود.
براون و سایر کسانی که موافق رفع تبعیض بودند، استدلال میکردند که مدارسی که از نظر نژادی تفکیک شده باشند، مغایر اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی آمریکا هستند که تساوی برابر قانون تضمین می کند. در هفدهم می 1954، أعضاء دادگاه عالی ایالات متحده به اتفاق آرا (9 در برابر صفر) حکم دادند که مدارس دولتی که از نظر نژادی جدا شده اند، خلاف قانون اساسی هستند. این رای با این وجود صادر شد که دادگاه اولیه در کانزاس بر أساس دیدگاه "جدا اما برابر"، با رفع تبعیض موافقت نکرده بود. دادگاه در تصمیم تاریخی خود اعلام کرد که مدارس تفکیک شده باعث ایجاد احساس حقارت در میان کودکان سیاهپوست می شود و بنابراین از أساس موجب نابرابری میان شهروندان آمریکایی خواهند بود. این حکم جداسازی نژادی را نه تنها در آموزش، بلکه در سایر زمینه های زندگی عمومی نیز به چالش کشید. این پرونده به عنوان نقطه عطفی در تاریخ حقوقی آمریکا باقی مانده است و گواهی بر قدرت قانون اساسی کارا و یک قوهقضاییه مستقل و سازمانیافته، در پیشبرد پیشرفت اجتماعی، پاسداری از ارزشهای برابری و عدالت، و حفاظت از شهروندان آسیبپذیر در برابر قدرت دستگاههای حکومتی یا نهادهای دیگر است.
#ترجمه_توانا #نظام_قضایی_مستقل #یاری_حقوقی_توانا
منبع: https://www.history.com/
@Tavaana_TavaanaTech
ترجمه: آموزشکده توانا
وقتی یک مدرسه ابتدایی دولتی در کانزاس در ایالات متحده، حاضر نشد لیندا براون را به خاطر سیاهپوست بودنش ثبتنام کند، الیور براون پدر لیندا تصمیم گرفت برای احقاق حق دخترش از دادگاه کمک بگیرد. پروندهای که او به دادگاه ارائه کرد در نهایت به یکی از مهمترین احکام دادگاه ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و راه را برای پایان دادن به تبعیض در پذیرش دانشآموزان هموار نمود.
براون و سایر کسانی که موافق رفع تبعیض بودند، استدلال میکردند که مدارسی که از نظر نژادی تفکیک شده باشند، مغایر اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی آمریکا هستند که تساوی برابر قانون تضمین می کند. در هفدهم می 1954، أعضاء دادگاه عالی ایالات متحده به اتفاق آرا (9 در برابر صفر) حکم دادند که مدارس دولتی که از نظر نژادی جدا شده اند، خلاف قانون اساسی هستند. این رای با این وجود صادر شد که دادگاه اولیه در کانزاس بر أساس دیدگاه "جدا اما برابر"، با رفع تبعیض موافقت نکرده بود. دادگاه در تصمیم تاریخی خود اعلام کرد که مدارس تفکیک شده باعث ایجاد احساس حقارت در میان کودکان سیاهپوست می شود و بنابراین از أساس موجب نابرابری میان شهروندان آمریکایی خواهند بود. این حکم جداسازی نژادی را نه تنها در آموزش، بلکه در سایر زمینه های زندگی عمومی نیز به چالش کشید. این پرونده به عنوان نقطه عطفی در تاریخ حقوقی آمریکا باقی مانده است و گواهی بر قدرت قانون اساسی کارا و یک قوهقضاییه مستقل و سازمانیافته، در پیشبرد پیشرفت اجتماعی، پاسداری از ارزشهای برابری و عدالت، و حفاظت از شهروندان آسیبپذیر در برابر قدرت دستگاههای حکومتی یا نهادهای دیگر است.
#ترجمه_توانا #نظام_قضایی_مستقل #یاری_حقوقی_توانا
منبع: https://www.history.com/
@Tavaana_TavaanaTech
رقصیدن قهرمانان زیر زنجیر: تغییر نگرش جامعه به زندانیان سیاسی
- ترجمه: آموزشکدهی توانا
نگرش جامعه به زندانیان سیاسی همواره ثابت و یکشکل نیست. جامعه، همانند یک موجود زنده، به تدریج از گذشته خود درس میگیرد و میآموزد. بخشی از این یادگیری، در تغییر نگرشها نمود مییابد. در حالی که ممکن است در گذشته زندانیان سیاسی افراد مقصری قلمداد شوند که «لابد کار بدی کردهاند»، نگرش جامعه به آنان ممکن است بعدا شامل تحسین و احترام شود.
یک نمونه تاریخی این تغییر، در جریان جنبش همبستگی در لهستان در ابتدای دهه هشتاد میلادی اتفاق افتاد. زمانی که بازداشت به دلایل سیاسی امری رایج شده بود. پادرِک کِنی، نویسنده و استاد تاریخ در دانشگاه ایندیانا، در کتاب خود «رقصیدن زیر زنجیر»، در این باره مینویسد بعضی در ورشو به این فکر افتاده بودند که چگونه میتوانند این افتخار، یعنی بازداشت شدن را به دست آورند. کنی همچنین به این اشاره میکند که گفته میشد بعضی شهروندان تا آن جا پیش رفتند که برای کسب احترام در جمع دوستانشان، طوری رفتار میکردند که گویی هر لحظه ممکن است توسط ماموران دستگیر شوند. این امر حتی شامل خرید مسواکهای اضافی برای با خود به زندان بردن هم میشد، چیزی که فرد را در نظر دیگران، آماده برای زندان رفتن نشان میداد.
- اقتباس از «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی
#ترجمه_توانا #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- ترجمه: آموزشکدهی توانا
نگرش جامعه به زندانیان سیاسی همواره ثابت و یکشکل نیست. جامعه، همانند یک موجود زنده، به تدریج از گذشته خود درس میگیرد و میآموزد. بخشی از این یادگیری، در تغییر نگرشها نمود مییابد. در حالی که ممکن است در گذشته زندانیان سیاسی افراد مقصری قلمداد شوند که «لابد کار بدی کردهاند»، نگرش جامعه به آنان ممکن است بعدا شامل تحسین و احترام شود.
یک نمونه تاریخی این تغییر، در جریان جنبش همبستگی در لهستان در ابتدای دهه هشتاد میلادی اتفاق افتاد. زمانی که بازداشت به دلایل سیاسی امری رایج شده بود. پادرِک کِنی، نویسنده و استاد تاریخ در دانشگاه ایندیانا، در کتاب خود «رقصیدن زیر زنجیر»، در این باره مینویسد بعضی در ورشو به این فکر افتاده بودند که چگونه میتوانند این افتخار، یعنی بازداشت شدن را به دست آورند. کنی همچنین به این اشاره میکند که گفته میشد بعضی شهروندان تا آن جا پیش رفتند که برای کسب احترام در جمع دوستانشان، طوری رفتار میکردند که گویی هر لحظه ممکن است توسط ماموران دستگیر شوند. این امر حتی شامل خرید مسواکهای اضافی برای با خود به زندان بردن هم میشد، چیزی که فرد را در نظر دیگران، آماده برای زندان رفتن نشان میداد.
- اقتباس از «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی
#ترجمه_توانا #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کرامت انسانی و ایستادگی، جنبش و حرکت، پذیرش و سکوت: سه انتخاب در برابر پدیده زندانیان سیاسی
- ترجمه: آموزشکده توانا
زندانی شدن به دلایل سیاسی به صورت معمول در کشورهایی رایج است که از حکمرانی در آنها ازمعیارهای عدالت، آزادی، و حاکمیت قانون فاصله زیادی دارد. در این کشورها بسیاری از شهروندان ممکن است به دلیل فعالیت مدنی یا صرفا به خاطر اظهار دیدگاههای خود به زندان بیفتند. اما این به آن معنا نیست که سایر شهروندانی که زندانی نشدهاند در آزادی و امنیت زیست میکنند. بسیاری از شهروندان ظاهرا آزاد نیز، در کشورهای فاقد آزادی مدنی و سیاسی، خود را در زندانی بزرگ و در برابر زندانبانهای حکومتی مییابند.
مطالعه بر روی زندانیان سیاسی نشان میدهد که آنان میتوانند از میان سه راهبرد اصلی، یکی را برای روبرو شدن با ستم و آزار و مراقبت از شخصیت، وجدان، و جسم خود انتخاب کنند. کتاب «رقصیدن زیر زنجیر» به بررسی سه رویکرد و الگوی متفاوت زندانیان بر اساس رابطه آنها با مجازات و اسیرکنندگان میپردازد.
الگوی اول الگویی است که افرادی چون گاندی و ماندلا ارائه دادهاند؛ تاکید بر عزت و کرامت انسانی، رفتار مودبانه و در عین حال استقامت برای رسیدن به اهداف. آنها حتی در گفتگو با دشمنان خود برا احترام انسانی تاکید داشتند. الگوی دیگر، الگوی مقاومتی پرجنب و جوش و بیپروا است. الگویی که در مبارزان استقلال ایرلند به وفور دیده میشد که رهبران و کنشگران سرسختی در راه اهداف خود بودند. سومین الگو، الگوی یک زندانی است که در سکوت و با مظلومیت، مجازات را تحمل می کند. از دید نویسنده و استاد تاریخ پادرک کنی، لودویک وارینسکی و ویتولد پیلکی لهستانی، نمونهای از این نوع هستند. آنها رنج را وسیلهای برای شرمسار کردن و رسوا کردن شر به کار میبرند.
در واقعیت واکنش افراد و جامعهها ممکن است ترکیبی از این سه انتخاب بر اساس تجربیات پیشین، اهداف و ارزشها افراد و مولفههای فرهنگی باشد. تاثیرات و نتایج این رویکردها نیز ممکن است تفاوتهای زیادی داشته باشند. شناخت این رویکردها و انتخاب آگاهانه آن به توجه به تاثیری که بر فرد و جامعه میگذارد میتواند کمک بزرگی به جامعهای باشد که به طور مداوم در معرض ریسک زندانی شدن و آزار و اذیت به دلایل مدنی و سیاسی است.
اقتباس از کتاب «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی
طرح از مانا نیستانی
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا
- ترجمه: آموزشکده توانا
زندانی شدن به دلایل سیاسی به صورت معمول در کشورهایی رایج است که از حکمرانی در آنها ازمعیارهای عدالت، آزادی، و حاکمیت قانون فاصله زیادی دارد. در این کشورها بسیاری از شهروندان ممکن است به دلیل فعالیت مدنی یا صرفا به خاطر اظهار دیدگاههای خود به زندان بیفتند. اما این به آن معنا نیست که سایر شهروندانی که زندانی نشدهاند در آزادی و امنیت زیست میکنند. بسیاری از شهروندان ظاهرا آزاد نیز، در کشورهای فاقد آزادی مدنی و سیاسی، خود را در زندانی بزرگ و در برابر زندانبانهای حکومتی مییابند.
مطالعه بر روی زندانیان سیاسی نشان میدهد که آنان میتوانند از میان سه راهبرد اصلی، یکی را برای روبرو شدن با ستم و آزار و مراقبت از شخصیت، وجدان، و جسم خود انتخاب کنند. کتاب «رقصیدن زیر زنجیر» به بررسی سه رویکرد و الگوی متفاوت زندانیان بر اساس رابطه آنها با مجازات و اسیرکنندگان میپردازد.
الگوی اول الگویی است که افرادی چون گاندی و ماندلا ارائه دادهاند؛ تاکید بر عزت و کرامت انسانی، رفتار مودبانه و در عین حال استقامت برای رسیدن به اهداف. آنها حتی در گفتگو با دشمنان خود برا احترام انسانی تاکید داشتند. الگوی دیگر، الگوی مقاومتی پرجنب و جوش و بیپروا است. الگویی که در مبارزان استقلال ایرلند به وفور دیده میشد که رهبران و کنشگران سرسختی در راه اهداف خود بودند. سومین الگو، الگوی یک زندانی است که در سکوت و با مظلومیت، مجازات را تحمل می کند. از دید نویسنده و استاد تاریخ پادرک کنی، لودویک وارینسکی و ویتولد پیلکی لهستانی، نمونهای از این نوع هستند. آنها رنج را وسیلهای برای شرمسار کردن و رسوا کردن شر به کار میبرند.
در واقعیت واکنش افراد و جامعهها ممکن است ترکیبی از این سه انتخاب بر اساس تجربیات پیشین، اهداف و ارزشها افراد و مولفههای فرهنگی باشد. تاثیرات و نتایج این رویکردها نیز ممکن است تفاوتهای زیادی داشته باشند. شناخت این رویکردها و انتخاب آگاهانه آن به توجه به تاثیری که بر فرد و جامعه میگذارد میتواند کمک بزرگی به جامعهای باشد که به طور مداوم در معرض ریسک زندانی شدن و آزار و اذیت به دلایل مدنی و سیاسی است.
اقتباس از کتاب «رقصیدن زیر زنجیر»، نوشته پادرک کنی
طرح از مانا نیستانی
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا
پلیس، قانونمداری، و افشاگران: چگونه میتوان در برابررفتار غیراخلاقی پلیس ایستاد؟
ترجمه: آموزشکده توانا
گرچه وجود نیروی پلیس در یک جامعه مدرن برای حفظ نظم و آزادیهای اجتماعی ضروری است، اما فساد و رفتار غیرقانونی ممکن است در میان نیروهای پلیس نیز وجود داشتهباشد. یک سیستم کارآمد و مدرن به راههایی برای محافظت از شهروندان خود در برابر رفتار غیراخلاقی و غیرانسانی احتمالی کارگزاران خود توجه دارد.
بخشی از این راه حل، محافظت قانونی از کسانی است که بدرفتاری یا قانونشکنی نیروی پلیس را افشا میکنند. یک مثال این نوع محافظت، پرونده آدرین سکولکرفت است. وقتی آدرین عضو نیروی پلیس در بروکلین بود، متوجه رفتارهای غیرقانونی بعضی افسران پلیس شد و تعدادی از آنها را ثبت و مستند نمود. اما وقتی او این رفتارها را به مراجع بالاتر گزارش داد، با بیاعتنایی آنها روبرو شد. بعضی از همکاران قانونشکن آدرین، پس از آن در صدد انتقام از او برآمدند و حتی او را دستگیر و با برچسب «مشکل ذهنی» در یک بیمارستان بستری نمودند.
آدرین اما سکوت نکرد. او به رسانهها، دادگاه، و نهادهای مدنی مانند اتحادیه آزادیهای مدنی نیویورک رجوع کرد. او توانست با ارائه مدارک، توانست دادگاه را به تحقیق و سپس برپایی محاکمه رسمی متقاعد کند. سرانجام مقامهای شهر مجبور به پرداخت غرامتی ششصد هزار دلاری به او شدند.
داستان آدرین سکولکرفت نشان میدهد حفظ آزادیهای مدنی تا چه حد به وجود رسانههای آزاد، سازمانهای مدنی مستقل، و نظام قضایی کارآمد و بیطرف وابسته است. در فقدان این ابزارهای مدنی و دموکراتیک، قدرت میتواند به سرعت به ابزاری علیه شهروندان، حتی علیه خود ماموران سالم پلیس بدل شود.
منبع: نیویورک تایمز
#ترجمه_توانا #مقاومت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ترجمه: آموزشکده توانا
گرچه وجود نیروی پلیس در یک جامعه مدرن برای حفظ نظم و آزادیهای اجتماعی ضروری است، اما فساد و رفتار غیرقانونی ممکن است در میان نیروهای پلیس نیز وجود داشتهباشد. یک سیستم کارآمد و مدرن به راههایی برای محافظت از شهروندان خود در برابر رفتار غیراخلاقی و غیرانسانی احتمالی کارگزاران خود توجه دارد.
بخشی از این راه حل، محافظت قانونی از کسانی است که بدرفتاری یا قانونشکنی نیروی پلیس را افشا میکنند. یک مثال این نوع محافظت، پرونده آدرین سکولکرفت است. وقتی آدرین عضو نیروی پلیس در بروکلین بود، متوجه رفتارهای غیرقانونی بعضی افسران پلیس شد و تعدادی از آنها را ثبت و مستند نمود. اما وقتی او این رفتارها را به مراجع بالاتر گزارش داد، با بیاعتنایی آنها روبرو شد. بعضی از همکاران قانونشکن آدرین، پس از آن در صدد انتقام از او برآمدند و حتی او را دستگیر و با برچسب «مشکل ذهنی» در یک بیمارستان بستری نمودند.
آدرین اما سکوت نکرد. او به رسانهها، دادگاه، و نهادهای مدنی مانند اتحادیه آزادیهای مدنی نیویورک رجوع کرد. او توانست با ارائه مدارک، توانست دادگاه را به تحقیق و سپس برپایی محاکمه رسمی متقاعد کند. سرانجام مقامهای شهر مجبور به پرداخت غرامتی ششصد هزار دلاری به او شدند.
داستان آدرین سکولکرفت نشان میدهد حفظ آزادیهای مدنی تا چه حد به وجود رسانههای آزاد، سازمانهای مدنی مستقل، و نظام قضایی کارآمد و بیطرف وابسته است. در فقدان این ابزارهای مدنی و دموکراتیک، قدرت میتواند به سرعت به ابزاری علیه شهروندان، حتی علیه خود ماموران سالم پلیس بدل شود.
منبع: نیویورک تایمز
#ترجمه_توانا #مقاومت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جامعه انگلستان و «قانون خونین»: تجربهای تاریخی درباره تغییر قوانین
ترجمه: آموزشکده توانا
در تاریخ انگلستان، قانون خونین به یک رشته قانون گفته میشوند که در قرن هفدهم و هجدهم، و با هدف کنترل جرم و جنایت تصویب شدند. ایده قانونگذاران این بود که با تعیین مجازاتهای بسیار شدید، برای جرمهای حتی کوچک، مردم از ترس روبرو شدن با آنها، مرتکب جرم نخواهند شد. این قانونها در میان مردم به قانون خونین شهرت یافتند.
بر اساس این قانونها جرمهای متعددی حکم اعدام در پی داشتند. دزدیدن یک دستمال، جیببری به مبلغ بیشتر از دوازده پنی، قطع درخت، یا سیاه کردن صورت میتوانستند منجر به اعدام فرد شوند. این قانونها به تدریج به بیش از دویست مورد افزایش یافتند. به تدریج عدهای از مردم به اخلاقی بودن یا حتی مفید بودن این مجازاتها شک کردند، و آن را به پرسش و انتقاد گرفتند. قساوت این قانونها به حدی بود که حتی اعضاء هیئت منصفه دادگاهها از آنها منزجر بودند، و گاهی شواهد جرمهای کوچک را عمدا ندید میگرفتند، زیرا میدانستند اگر متهمی با جرمی سبک را گناهکار اعلان نمایند آن فرد ممکن است با مجازات اعدام روبرو شود. مثلا در یک مورد، مادر فقیری که برای غذای فرزندانش اندکی غذا دزدیده بود و به جرم خود اعتراف نیز کرده بود. اما هیئت منصفه با ندید گرفتن عمدی قیمت غذای دزدیده شده، او را از مجازات مرگ رهایی دادند و در نهایت جریمه نقدی او را نیز پرداختند. اما با وجود این، بسیاری به دلایلی باورنکردنی اعدام میشدند. امری که شامل کودکان نیز میشد.
به نظر میرسد سرانجام وحشیانه و بیفایده بودن این مجازاتها برای قانونگذاران در انگلستان ثابت شد، هرچند این امر زمان بسیاری برد. گزارشهای متعددی منتشر شدند که از غیرانسانی بودن این رویکردها سخن میگفتند، و یا اشاراتی به این داشتند که حتی در زمان به دار آویختن جیببرها در لندن، وقتی مردم برای تماشا جمع شدهبودند، چندین مورد جیببری در همان محل اتفاق افتاده بود: نشانهای واضح از این که پایان دادن به جرم، فقط با اجرای مجازاتهای سنگین و «عبرتآموز»، ممکن نیست. وکیل و سیاستمدار بریتانیایی، ساموئل رومیلی نیز، با تلاشهای فراوان خود در پایان دادن به این مجازاتها نقش بسزایی داشت.
- اقتباس از مرکز مطالعات جرم و عدالت بریتانیا
- عکس از هیستوری اکسترا
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
ترجمه: آموزشکده توانا
در تاریخ انگلستان، قانون خونین به یک رشته قانون گفته میشوند که در قرن هفدهم و هجدهم، و با هدف کنترل جرم و جنایت تصویب شدند. ایده قانونگذاران این بود که با تعیین مجازاتهای بسیار شدید، برای جرمهای حتی کوچک، مردم از ترس روبرو شدن با آنها، مرتکب جرم نخواهند شد. این قانونها در میان مردم به قانون خونین شهرت یافتند.
بر اساس این قانونها جرمهای متعددی حکم اعدام در پی داشتند. دزدیدن یک دستمال، جیببری به مبلغ بیشتر از دوازده پنی، قطع درخت، یا سیاه کردن صورت میتوانستند منجر به اعدام فرد شوند. این قانونها به تدریج به بیش از دویست مورد افزایش یافتند. به تدریج عدهای از مردم به اخلاقی بودن یا حتی مفید بودن این مجازاتها شک کردند، و آن را به پرسش و انتقاد گرفتند. قساوت این قانونها به حدی بود که حتی اعضاء هیئت منصفه دادگاهها از آنها منزجر بودند، و گاهی شواهد جرمهای کوچک را عمدا ندید میگرفتند، زیرا میدانستند اگر متهمی با جرمی سبک را گناهکار اعلان نمایند آن فرد ممکن است با مجازات اعدام روبرو شود. مثلا در یک مورد، مادر فقیری که برای غذای فرزندانش اندکی غذا دزدیده بود و به جرم خود اعتراف نیز کرده بود. اما هیئت منصفه با ندید گرفتن عمدی قیمت غذای دزدیده شده، او را از مجازات مرگ رهایی دادند و در نهایت جریمه نقدی او را نیز پرداختند. اما با وجود این، بسیاری به دلایلی باورنکردنی اعدام میشدند. امری که شامل کودکان نیز میشد.
به نظر میرسد سرانجام وحشیانه و بیفایده بودن این مجازاتها برای قانونگذاران در انگلستان ثابت شد، هرچند این امر زمان بسیاری برد. گزارشهای متعددی منتشر شدند که از غیرانسانی بودن این رویکردها سخن میگفتند، و یا اشاراتی به این داشتند که حتی در زمان به دار آویختن جیببرها در لندن، وقتی مردم برای تماشا جمع شدهبودند، چندین مورد جیببری در همان محل اتفاق افتاده بود: نشانهای واضح از این که پایان دادن به جرم، فقط با اجرای مجازاتهای سنگین و «عبرتآموز»، ممکن نیست. وکیل و سیاستمدار بریتانیایی، ساموئل رومیلی نیز، با تلاشهای فراوان خود در پایان دادن به این مجازاتها نقش بسزایی داشت.
- اقتباس از مرکز مطالعات جرم و عدالت بریتانیا
- عکس از هیستوری اکسترا
#ترجمه_توانا #یاری_حقوقی_توانا #نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«محاربه با خدا» در اروپا: منطق در برابر ایمان
چگونه به «سوزاندن جادوگران» پایان داده شد؟
- ترجمه: آموزشکده توانا
برگزاری دادگاه و مجازات افراد تاریخی طولانی دارد، اما استفاده از عقل، اصول منطق، و توجه به شواهد معتبر همواره در دادگاهها رایج نبوده است. تسلط گفتمان ایمانی و دینی به جای گفتمان حقوقی یا استفاده از شواهد واقعی سابقهای طولانی در امر قضاوت داشته است. دادگاههای «دشمنان خدا» نمونهای از تقابل ایمان و منطق است. این دادگاهها در تاریخ بسیاری از نقاط جهان سابقه داشته و متاسفانه در نقاطی هنوز برگزار میشوند.
دادگاههای «جادوگران» نمونه بارزی از دادگاه دشمنان خدا بودند. باور گسترده مردم به این که بعضی افراد، با همدستی شیطان، صاحب قدرتهای فراطبیعی – و اغلب آسیبزننده – شدهاند، چنان قوی بود که راه را برای تفکر منطقی و دفاع از افراد تیرهبختی که به جادوگری متهم شده بودند سد میکرد. برچسب زدن به افراد با عنوان جادوگر، در زمانهای بحران، مثلا وقتی که بیماری یا قحطی شایع میشد افزایش مییافت، و حکم اعدام این افراد (موارد بسیاری شامل سوزاندن یا غرق کردن)، اغلب فقط بر اساس شایعات و همچنین پس از شکنجههای فراوان و «اعتراف اجباری» فرد به جادوگری صادر میشد. کسانی که به دلیل سبک زندگی یا حتی ظاهرشان با «هنجار»های اجتماعی آن زمان فاصله داشتند (مثلا تنها زندگی میکردند)، به ویژه زنان سالخورده، بیش از همه در خطر اتهام جادوگری بودند. از سوی دیگر، مقامهای حکومتی و دینی از این دادگاهها به عنوان ابزاری برای نشان دادن مراتب ایمان و خلوص مذهبی خود و کسب محبوبیت میان مردم استفاده میکردند.
با شروع جریان «روشنگری» و رواج فرهنگ شکاکیت منطقی و پرسشگری در قرن هجدهم، اعتبار این دادگاهها در اروپا به تدریج زیر سوال رفت. اندیشمندانی چون ولتر، مونتسکیو، و اَدیسون مشروعیت این دادگاهها را زیر سوال بردند و درباره آنها مطالبی انتقادی نوشتند. پیشرفت علم، به شناخت دلایل طبیعی چیزهایی مانند بیماریها و قحطی منجر شد، و به این ترتیب نقش خدا و شیطان در سرنوشت بشر مورد بازاندیشی قرار گرفت. فرهنگ مذهبی عمومی نیز به شدت تغییر یافت، و مردم باروهای رایجی که به درستی آن یقین داشتند را مورد بازبینی قرار دادند. به تدریج اصلاحات قضایی و حقوقی وسیعی در نظام عدالت صورت گرفت، و همدستی با شیطان و چیزهایی از این دست از اتهامات افراد حذف شد.
منبع: دانشنامه بریتانیکا
عکسها: سکای هیستوری و تایمتوست
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #قرون_وسطا #کلیسا #مجازات_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
چگونه به «سوزاندن جادوگران» پایان داده شد؟
- ترجمه: آموزشکده توانا
برگزاری دادگاه و مجازات افراد تاریخی طولانی دارد، اما استفاده از عقل، اصول منطق، و توجه به شواهد معتبر همواره در دادگاهها رایج نبوده است. تسلط گفتمان ایمانی و دینی به جای گفتمان حقوقی یا استفاده از شواهد واقعی سابقهای طولانی در امر قضاوت داشته است. دادگاههای «دشمنان خدا» نمونهای از تقابل ایمان و منطق است. این دادگاهها در تاریخ بسیاری از نقاط جهان سابقه داشته و متاسفانه در نقاطی هنوز برگزار میشوند.
دادگاههای «جادوگران» نمونه بارزی از دادگاه دشمنان خدا بودند. باور گسترده مردم به این که بعضی افراد، با همدستی شیطان، صاحب قدرتهای فراطبیعی – و اغلب آسیبزننده – شدهاند، چنان قوی بود که راه را برای تفکر منطقی و دفاع از افراد تیرهبختی که به جادوگری متهم شده بودند سد میکرد. برچسب زدن به افراد با عنوان جادوگر، در زمانهای بحران، مثلا وقتی که بیماری یا قحطی شایع میشد افزایش مییافت، و حکم اعدام این افراد (موارد بسیاری شامل سوزاندن یا غرق کردن)، اغلب فقط بر اساس شایعات و همچنین پس از شکنجههای فراوان و «اعتراف اجباری» فرد به جادوگری صادر میشد. کسانی که به دلیل سبک زندگی یا حتی ظاهرشان با «هنجار»های اجتماعی آن زمان فاصله داشتند (مثلا تنها زندگی میکردند)، به ویژه زنان سالخورده، بیش از همه در خطر اتهام جادوگری بودند. از سوی دیگر، مقامهای حکومتی و دینی از این دادگاهها به عنوان ابزاری برای نشان دادن مراتب ایمان و خلوص مذهبی خود و کسب محبوبیت میان مردم استفاده میکردند.
با شروع جریان «روشنگری» و رواج فرهنگ شکاکیت منطقی و پرسشگری در قرن هجدهم، اعتبار این دادگاهها در اروپا به تدریج زیر سوال رفت. اندیشمندانی چون ولتر، مونتسکیو، و اَدیسون مشروعیت این دادگاهها را زیر سوال بردند و درباره آنها مطالبی انتقادی نوشتند. پیشرفت علم، به شناخت دلایل طبیعی چیزهایی مانند بیماریها و قحطی منجر شد، و به این ترتیب نقش خدا و شیطان در سرنوشت بشر مورد بازاندیشی قرار گرفت. فرهنگ مذهبی عمومی نیز به شدت تغییر یافت، و مردم باروهای رایجی که به درستی آن یقین داشتند را مورد بازبینی قرار دادند. به تدریج اصلاحات قضایی و حقوقی وسیعی در نظام عدالت صورت گرفت، و همدستی با شیطان و چیزهایی از این دست از اتهامات افراد حذف شد.
منبع: دانشنامه بریتانیکا
عکسها: سکای هیستوری و تایمتوست
#ترجمه_توانا #یاری_مدنی_توانا #قرون_وسطا #کلیسا #مجازات_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
«محاربه با خدا» در اروپا: منطق در برابر ایمان
«محاربه با خدا» در اروپا: منطق در برابر ایمان چگونه به «سوزاندن جادوگران» پایان داده شد؟ - ترجمه: آموزشکده توانا برگزاری دادگاه و مجازات افراد تاریخی طولانی دارد، اما استفاده از عقل، اصول منطق، و توجه به شواهد معتبر همواره در دادگاهها رایج نبوده است. تسلط…