فردی با ۱۰۰ میلیارد تومان پول وزارت نفت فرار کردهاست
این خبر را ناصر سراج، رئیس سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده است. اگر فکر میکنید که تا آخر خبر ایشان یک کلمه اسمی از این فرد آورده میشود سخت در اشتباه هستید. احتمالا از آنجا آبروی مومن مهم است و حتا مهمتر از جانش است ایشان از آورده نام این دزد ِ محترم خودداری کرده است. خب ایشان #کارتونیست و #روزنامهنگار و #محقق و #جامعهشناس و #استاد دانشگاه و #نویسنده و #روشنفکر نیست که به راحتی بشود به او تهمت پولگرفتن از بیگانگان زد ایشان اختلاسگر محترم و بسیج اقتصادیای است که به هیچوجه از #بیگانگان پول نگرفته بلکه تنها #پول مردم خودش را دزدیده است.
«ب.ز» نیز در بیشتر مواقع تصویرش با چشمان شطرنجی منتشر میشود که خدایینکرده آبروی او بیهوده هدر نرود.
البته سراج فرموده است که این فرد سپس به کانادا گریخته اما از طریق تلفن با یکی از مدیران #سازمان_بازرسی در ارتباط است و این سازمان توانسته از طریق (ضبط) «خانههای بسیار شیک و خودروهای آخرین سیستم او»، ۶۰ میلیارد تومان آن را با هماهنگی خود فرد پس بگیرد.
ما باید از مسئولان محترم تشکر کنیم که ۶۰ میلیارد تومان را بازگرداندهاند و ۴۰ میلیارد تومان هم که رقمی نیست که بخواهند به خاطر آن آبروی بندهی خدا را ببرند و نامش را همه جا جار بزنند.
حالا که خبر را خواندید این ویدئو طنز را ببینید و اوقاتتان را بیخودی تلخ نکنید برای چهل میلیارد تومان ناچیز.
(این مطلب را به همراه ویدئو #طنز «شوخی کردم» یکی از همراهان توانا ارسال کرده است. شما چه فکر میکنید؟)
#فساد #زیبایی #رانت
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
این خبر را ناصر سراج، رئیس سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده است. اگر فکر میکنید که تا آخر خبر ایشان یک کلمه اسمی از این فرد آورده میشود سخت در اشتباه هستید. احتمالا از آنجا آبروی مومن مهم است و حتا مهمتر از جانش است ایشان از آورده نام این دزد ِ محترم خودداری کرده است. خب ایشان #کارتونیست و #روزنامهنگار و #محقق و #جامعهشناس و #استاد دانشگاه و #نویسنده و #روشنفکر نیست که به راحتی بشود به او تهمت پولگرفتن از بیگانگان زد ایشان اختلاسگر محترم و بسیج اقتصادیای است که به هیچوجه از #بیگانگان پول نگرفته بلکه تنها #پول مردم خودش را دزدیده است.
«ب.ز» نیز در بیشتر مواقع تصویرش با چشمان شطرنجی منتشر میشود که خدایینکرده آبروی او بیهوده هدر نرود.
البته سراج فرموده است که این فرد سپس به کانادا گریخته اما از طریق تلفن با یکی از مدیران #سازمان_بازرسی در ارتباط است و این سازمان توانسته از طریق (ضبط) «خانههای بسیار شیک و خودروهای آخرین سیستم او»، ۶۰ میلیارد تومان آن را با هماهنگی خود فرد پس بگیرد.
ما باید از مسئولان محترم تشکر کنیم که ۶۰ میلیارد تومان را بازگرداندهاند و ۴۰ میلیارد تومان هم که رقمی نیست که بخواهند به خاطر آن آبروی بندهی خدا را ببرند و نامش را همه جا جار بزنند.
حالا که خبر را خواندید این ویدئو طنز را ببینید و اوقاتتان را بیخودی تلخ نکنید برای چهل میلیارد تومان ناچیز.
(این مطلب را به همراه ویدئو #طنز «شوخی کردم» یکی از همراهان توانا ارسال کرده است. شما چه فکر میکنید؟)
#فساد #زیبایی #رانت
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
به مناسبت سالگرد درگذشت محمدعلی فروغی، #سیاستمدار #لیبرال
محمدعلی #فروغی، فروغ ِ #دانش و #سیاست
شاید بسیاری از مردم عادی محمدعلی فروغی را نمیشناختند و یا اگر میشناختند دقیقا نمیدانستند که #محمدعلی_فروغی و یادداشتهای روزانهاش چه نسبتی با امروز و شرایط امروز و مناسبات این روزها دارد تا اینکه یک روز گرم تابستانی ساعت ۹:۳۰ دقیقهی صبح سال ۱۳۹۴، و پس از اتمام مذاکرات جمهوری اسلامی و غرب بر سر مناقشات هستهای جمهوری اسلامی، کتاب «یادداشتهای روزانهی محمدعلی فروغی» که به خواستاری #ایرج_افشار و کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش منتشر شده است به وسیلهی غلامعلی حداد عادل، به محمدجواد #ظریف، وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی هدیه داده شود.
محمدعلی فروغی که بود؟
محمدعلی فروغی، #روشنفکر، #مترجم، #ادیب، #فلسفهنگار، #روزنامهنگار، سیاستمدار و #دیپلمات و همچنین نمایندهی #مجلس، #وزیر و #نخستوزیر ایران بود.محمدعلی فروغی در ۱۲۴۵ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسین فروغی مشهور به ذکاءالملک اول از #رجال صاحبنام و ادیب دورهی #قاجار به شمار میرفت و لقب فروغی را #ناصرالدینشاه به او داد.
محمدعلی فروغی پس از صدور فرمان #مشروطیت در قسمت دبیرخانهی مجلس شروع به کار کرد و در دورهی دوم مجلس که پس از #استبداد صغیر و خلع محمدعلیشاه انجام گرفت نمایندهی مردم تهران شد و در سال ۱۲۸۹ شمسی توانست به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده بشود. پس از مدتی فروغی از ریاست مجلس کناره گرفت و در مقام نایب رئیس مجلس در کنار میرزا حسینخان موتمنالملک به کار خود ادامه داد. پس از انحلال مجلس دوم، فروغی در کابینهی صمصامالسطنه به مقام #وزارت #عدلیه رسید. در دورهی سوم نیز فروغی به #نمایندگی #مردم #تهران برگزیده شد. در سال ۱۲۹۳ میرزا حسین پیرنیا، وزارت عدلیه در کابینهی خود را به فروغی سپرد. فروغی در سال ۱۲۹۸ شمسی به عضویت در هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس #صلح #پاریس رفت و در این کنفرانس تلاش کرد دعاوی مالی و سیاسی ایران را که مولود #جنگ_جهانی اول بود مطرح کند. البته فروغی و تیمش در این دعوا نتیجهی مثبتی نگرفتند و #خسارات سنگین ایران در این جنگ هیچگاه پرداخت نشد.
در سال ۱۳۰۴ شمسی طرح نمایندگان مجلس مبنی بر خلع نظام قاجار به تصویب رسید و حکومت موقت به «#رضاخان، سردار سپه» سپرده شد و فروغی نیز در همین روز نخستوزیر شد. او به تاسیس مجلس موسسان مبادرت ورزید و از جملهی افرادی بود که #سلطنت را با اصلاح چند اصل متمم #قانون_اساسی در خانوادهی پهلوی استمرار بخشید. فروغی به مدت شش ماه اولین نخستوزیر رضاشاه بود. فروغی بعدها نیز پستهای سیاسی بسیاری پذیرفت.
محمدعلی فروغی سالها بعد «#فرهنگستان ایران» را تاسیس کرد.
داریوش #آشوری، مترجم و نویسندهی معاصر که در حوزهی واژهسازی نیز پژوهش و کار کرده است در اینباره میگوید: «برپاییِ فرهنگستانِ زبانِ فارسی در این دوران یکی از کارهای بزرگی بود که فروغی سرپرستی کرد و بر آن ریاست داشت. فروغی ادیب و #زباندان برجستهای نیز بود و ذوق و #هنر #نویسندگی داشت و ایدههای روشنی در باره ضرورتِ #نوسازی #زبان فارسی و راه و روشِ آن. یکی-دو نسلِ پیش از فروغی اگرچه ضرورتِ سادهسازی زبانِ #نوشتار را دریافته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند برایِ غنیسازیِ واژگانیِ این زبان در جهتِ پذیرشِ مفهومهای #علمی و آنچه مربوط به دستاوردها و شیوه زندگانیِ #مدرن است، کارِ نمایانی بکنند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y052jH
@Tavaana_Tavaanatech
محمدعلی #فروغی، فروغ ِ #دانش و #سیاست
شاید بسیاری از مردم عادی محمدعلی فروغی را نمیشناختند و یا اگر میشناختند دقیقا نمیدانستند که #محمدعلی_فروغی و یادداشتهای روزانهاش چه نسبتی با امروز و شرایط امروز و مناسبات این روزها دارد تا اینکه یک روز گرم تابستانی ساعت ۹:۳۰ دقیقهی صبح سال ۱۳۹۴، و پس از اتمام مذاکرات جمهوری اسلامی و غرب بر سر مناقشات هستهای جمهوری اسلامی، کتاب «یادداشتهای روزانهی محمدعلی فروغی» که به خواستاری #ایرج_افشار و کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش منتشر شده است به وسیلهی غلامعلی حداد عادل، به محمدجواد #ظریف، وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی هدیه داده شود.
محمدعلی فروغی که بود؟
محمدعلی فروغی، #روشنفکر، #مترجم، #ادیب، #فلسفهنگار، #روزنامهنگار، سیاستمدار و #دیپلمات و همچنین نمایندهی #مجلس، #وزیر و #نخستوزیر ایران بود.محمدعلی فروغی در ۱۲۴۵ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسین فروغی مشهور به ذکاءالملک اول از #رجال صاحبنام و ادیب دورهی #قاجار به شمار میرفت و لقب فروغی را #ناصرالدینشاه به او داد.
محمدعلی فروغی پس از صدور فرمان #مشروطیت در قسمت دبیرخانهی مجلس شروع به کار کرد و در دورهی دوم مجلس که پس از #استبداد صغیر و خلع محمدعلیشاه انجام گرفت نمایندهی مردم تهران شد و در سال ۱۲۸۹ شمسی توانست به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده بشود. پس از مدتی فروغی از ریاست مجلس کناره گرفت و در مقام نایب رئیس مجلس در کنار میرزا حسینخان موتمنالملک به کار خود ادامه داد. پس از انحلال مجلس دوم، فروغی در کابینهی صمصامالسطنه به مقام #وزارت #عدلیه رسید. در دورهی سوم نیز فروغی به #نمایندگی #مردم #تهران برگزیده شد. در سال ۱۲۹۳ میرزا حسین پیرنیا، وزارت عدلیه در کابینهی خود را به فروغی سپرد. فروغی در سال ۱۲۹۸ شمسی به عضویت در هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس #صلح #پاریس رفت و در این کنفرانس تلاش کرد دعاوی مالی و سیاسی ایران را که مولود #جنگ_جهانی اول بود مطرح کند. البته فروغی و تیمش در این دعوا نتیجهی مثبتی نگرفتند و #خسارات سنگین ایران در این جنگ هیچگاه پرداخت نشد.
در سال ۱۳۰۴ شمسی طرح نمایندگان مجلس مبنی بر خلع نظام قاجار به تصویب رسید و حکومت موقت به «#رضاخان، سردار سپه» سپرده شد و فروغی نیز در همین روز نخستوزیر شد. او به تاسیس مجلس موسسان مبادرت ورزید و از جملهی افرادی بود که #سلطنت را با اصلاح چند اصل متمم #قانون_اساسی در خانوادهی پهلوی استمرار بخشید. فروغی به مدت شش ماه اولین نخستوزیر رضاشاه بود. فروغی بعدها نیز پستهای سیاسی بسیاری پذیرفت.
محمدعلی فروغی سالها بعد «#فرهنگستان ایران» را تاسیس کرد.
داریوش #آشوری، مترجم و نویسندهی معاصر که در حوزهی واژهسازی نیز پژوهش و کار کرده است در اینباره میگوید: «برپاییِ فرهنگستانِ زبانِ فارسی در این دوران یکی از کارهای بزرگی بود که فروغی سرپرستی کرد و بر آن ریاست داشت. فروغی ادیب و #زباندان برجستهای نیز بود و ذوق و #هنر #نویسندگی داشت و ایدههای روشنی در باره ضرورتِ #نوسازی #زبان فارسی و راه و روشِ آن. یکی-دو نسلِ پیش از فروغی اگرچه ضرورتِ سادهسازی زبانِ #نوشتار را دریافته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند برایِ غنیسازیِ واژگانیِ این زبان در جهتِ پذیرشِ مفهومهای #علمی و آنچه مربوط به دستاوردها و شیوه زندگانیِ #مدرن است، کارِ نمایانی بکنند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Y052jH
@Tavaana_Tavaanatech
بخش کوتاهی از مناظره مصطفی ملکیان
«اگر #اعتقادات دینی شما و فلسفهی شما فقط به شما #آرامش میداد، خیلی استقبال میکردم اما وقتی #دین و فلسفهی شما آرامش دیگران را میگیرد اینجا است که من خیلی ناراحت میشوم. اگر شما همین اعتقادات دینیتان طوری باشد که من ِ #ملکیان و یا شما و یا هر کس دیگر صبح که از خانه بیرون میآیم زن و بچهام بگویند این البته عمودی رفت ولی معلوم نیست عمودی برگردد یا افقی برگردد اینجا است که من تمام دغدغهام این است… برای من فقط #انسان مهم است.
اگر فقط دین شما به شما آرامش میداد خوب بود ولی وقتی که آن تصوری که از دین دارید آرامش به خودتان میدهد ولی آرامش ِ در کشتن من را هم به شما میدهد آنوقت دیگر زن و بچهی من مثل خودم آرامش ندارند. این مهم است. اگر شما میگفتید که ما آرامش خودمان را داریم و کاری هم به کسی که به دین ما معتقد نیست نداریم من اشکال نمیگفتم.»
این بخشی از سخنان #مصطفی_ملکیان، #فیلسوف و #روشنفکر ایرانی است.
در این فایل صوتی کوتاه بخشی از مناظرهی مصطفی ملکیان با عنوان «چیستی فلسفهی اسلامی» را میشنویم.
در این بخش از مناظره مصطفی ملکیان در مورد فلسفهی اسلامی و همچنین نسبت آرامش روانی و #دینداری سخن میگوید. پرسشگر در بخشی از این مناظره میگوید که شما که فلسفهی اسلامی را زیر سوال میبرید باعث میشوید که آرامش برخی از #مومنان بر هم بریزد و این مغایر تاکید شما بر آرامش روانی است. ملکیان به این پرسش پاسخ میدهد.
شما چه فکر میکنید؟
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اگر #اعتقادات دینی شما و فلسفهی شما فقط به شما #آرامش میداد، خیلی استقبال میکردم اما وقتی #دین و فلسفهی شما آرامش دیگران را میگیرد اینجا است که من خیلی ناراحت میشوم. اگر شما همین اعتقادات دینیتان طوری باشد که من ِ #ملکیان و یا شما و یا هر کس دیگر صبح که از خانه بیرون میآیم زن و بچهام بگویند این البته عمودی رفت ولی معلوم نیست عمودی برگردد یا افقی برگردد اینجا است که من تمام دغدغهام این است… برای من فقط #انسان مهم است.
اگر فقط دین شما به شما آرامش میداد خوب بود ولی وقتی که آن تصوری که از دین دارید آرامش به خودتان میدهد ولی آرامش ِ در کشتن من را هم به شما میدهد آنوقت دیگر زن و بچهی من مثل خودم آرامش ندارند. این مهم است. اگر شما میگفتید که ما آرامش خودمان را داریم و کاری هم به کسی که به دین ما معتقد نیست نداریم من اشکال نمیگفتم.»
این بخشی از سخنان #مصطفی_ملکیان، #فیلسوف و #روشنفکر ایرانی است.
در این فایل صوتی کوتاه بخشی از مناظرهی مصطفی ملکیان با عنوان «چیستی فلسفهی اسلامی» را میشنویم.
در این بخش از مناظره مصطفی ملکیان در مورد فلسفهی اسلامی و همچنین نسبت آرامش روانی و #دینداری سخن میگوید. پرسشگر در بخشی از این مناظره میگوید که شما که فلسفهی اسلامی را زیر سوال میبرید باعث میشوید که آرامش برخی از #مومنان بر هم بریزد و این مغایر تاکید شما بر آرامش روانی است. ملکیان به این پرسش پاسخ میدهد.
شما چه فکر میکنید؟
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ایرانیان #کتابخوان، ژیژک را میشناسند (حداقل اسمش را شنیده اند ) اما ضاهر را نه. این، احتمالا از آن رو است که بدبختانه، شوق ما ایرانیان به آشنایی با آثار #متفکران #عرب، به هیچ روی به قدر شوق ما به آشنایی با آثار متفکران مغرب زمین نبوده و نیست. این تازه در حالی است که همین آشنایی اندک ما با متفکران عرب یا عربتبار، بسا بیش از آشنایی ما با متفکران ترک،
افغان، تاجیک، ازبک، هندی، پاکستانی، آفریقایی و غیره بوده است. آیا ما غربزده شدهایم؟ کاش شده بودیم. زیرا در آن صورت، چه بسا به تقلید از سویهای مسلط در غرب، مثلا معماری سنتی خود را حفظ میکردیم و به شناخت سنتها وفرهنگهای دیگر اهتمام میورزیدیم.
درمیا ِن اندکشمار متفکران عرب یا عربتباری هم که ایرانیان، از رهگذر ترجمه یا تالیف، با آنها آشنایی دارند (و از آن میان میتوان به نصر حامد ابوزید، محمد آرکون، حسن حنفی و عابد جابری اشاره کرد) سهم ضاهر از تمام آنها کمتر است. از وی در ایران تا کنون تنها دو مقاله (در قالب کتابی کوتاه) به چاپ رسیده است. درباره او نیز تا کنون تنها دو مقاله منتشر شده. این تمام سهم ضاهر از فضای ترجمه و تالیف در ایران است.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
افغان، تاجیک، ازبک، هندی، پاکستانی، آفریقایی و غیره بوده است. آیا ما غربزده شدهایم؟ کاش شده بودیم. زیرا در آن صورت، چه بسا به تقلید از سویهای مسلط در غرب، مثلا معماری سنتی خود را حفظ میکردیم و به شناخت سنتها وفرهنگهای دیگر اهتمام میورزیدیم.
درمیا ِن اندکشمار متفکران عرب یا عربتباری هم که ایرانیان، از رهگذر ترجمه یا تالیف، با آنها آشنایی دارند (و از آن میان میتوان به نصر حامد ابوزید، محمد آرکون، حسن حنفی و عابد جابری اشاره کرد) سهم ضاهر از تمام آنها کمتر است. از وی در ایران تا کنون تنها دو مقاله (در قالب کتابی کوتاه) به چاپ رسیده است. درباره او نیز تا کنون تنها دو مقاله منتشر شده. این تمام سهم ضاهر از فضای ترجمه و تالیف در ایران است.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from آموزشکده توانا
ایرانیان #کتابخوان، ژیژک را میشناسند (حداقل اسمش را شنیده اند ) اما ضاهر را نه. این، احتمالا از آن رو است که بدبختانه، شوق ما ایرانیان به آشنایی با آثار #متفکران #عرب، به هیچ روی به قدر شوق ما به آشنایی با آثار متفکران مغرب زمین نبوده و نیست. این تازه در حالی است که همین آشنایی اندک ما با متفکران عرب یا عربتبار، بسا بیش از آشنایی ما با متفکران ترک،
افغان، تاجیک، ازبک، هندی، پاکستانی، آفریقایی و غیره بوده است. آیا ما غربزده شدهایم؟ کاش شده بودیم. زیرا در آن صورت، چه بسا به تقلید از سویهای مسلط در غرب، مثلا معماری سنتی خود را حفظ میکردیم و به شناخت سنتها وفرهنگهای دیگر اهتمام میورزیدیم.
درمیا ِن اندکشمار متفکران عرب یا عربتباری هم که ایرانیان، از رهگذر ترجمه یا تالیف، با آنها آشنایی دارند (و از آن میان میتوان به نصر حامد ابوزید، محمد آرکون، حسن حنفی و عابد جابری اشاره کرد) سهم ضاهر از تمام آنها کمتر است. از وی در ایران تا کنون تنها دو مقاله (در قالب کتابی کوتاه) به چاپ رسیده است. درباره او نیز تا کنون تنها دو مقاله منتشر شده. این تمام سهم ضاهر از فضای ترجمه و تالیف در ایران است.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
افغان، تاجیک، ازبک، هندی، پاکستانی، آفریقایی و غیره بوده است. آیا ما غربزده شدهایم؟ کاش شده بودیم. زیرا در آن صورت، چه بسا به تقلید از سویهای مسلط در غرب، مثلا معماری سنتی خود را حفظ میکردیم و به شناخت سنتها وفرهنگهای دیگر اهتمام میورزیدیم.
درمیا ِن اندکشمار متفکران عرب یا عربتباری هم که ایرانیان، از رهگذر ترجمه یا تالیف، با آنها آشنایی دارند (و از آن میان میتوان به نصر حامد ابوزید، محمد آرکون، حسن حنفی و عابد جابری اشاره کرد) سهم ضاهر از تمام آنها کمتر است. از وی در ایران تا کنون تنها دو مقاله (در قالب کتابی کوتاه) به چاپ رسیده است. درباره او نیز تا کنون تنها دو مقاله منتشر شده. این تمام سهم ضاهر از فضای ترجمه و تالیف در ایران است.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
جوانی علیرضا رجایی و شانه های ضحاک
http://bit.ly/1qtzi3Y
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که می تواند نماد سلامتی و شادابی و آگاهی در قامت یک پدر، یک همسر یا یک فرزند شایسته ایرانی باشد. عکس دوم بدون توضیح، تصویر آن چیزی است که از علیرضا رجایی باقی مانده است. یعنی #نویسنده و #روشنفکر بیمار و شکسته ای که پیش از زندان مدیریت انتشاراتی گام نو را بر عهده داشت، اما آثار چهار سال زندان دردناک شاید هرگز از زندگی او پاک نشود.
مقایسه دو تصویر علیرضا رجایی قبل و بعد از زندان٬ یادآور آن افسانه ایرانی است که اهرمن پس از بوسه ای بر شانه های #ضحاک، او را نماینده خویش در اقلیم ایران ساخت و آن دو ماری که بر شانه های ضحاک روییدند روزانه با مغز دو جوان ایرانی، تو بخوان امثال علیرضا رجایی تغذیه می شدند تا مارها خود ضحاک را هلاک نکنند. هر ملکی که امثال علیرضا رجایی هاو ضحاک های مار به دوش داشته باشد، بی تردید در ضمیر خود کاوه های آهنگری دارد که دیر یا زود ظهور خواهند کرد و بساط ظلم را بر خواهند چید. امید است کاوه آهنگر دوران جدید مردم ایران، این بار از صندوق آرا ظهور کند.
شهرت علیرضا رجایی از انجاست که در انتخابات مجلس ششم با دست بردن در آرای مردم تهران، حداد عادل را جای او به مجلس فرستادند. رجایی از آن فعالان سیاسی بود که بازجوها برای آزار و اذیت و #شکنجه روانی بیشتر از هیچ فشاری بر خانواده و همسرش دریغ نکردند. بازجوها بویژه برای از هم گسیختن شیرازه خانوادگی٬ چنان مزاحمت هایی برای همسر او ایجاد کردند که به توصیه خود #علیرضا_رجایی، همسر و فرزندان او برای در امان ماندن از آزار بازجوها کشور را ترک کردند.
برنامه ریزی دستگاه اطلاعات در قوه قضاییه برای فروپاشی شیرازه #خانواده #زندانیان سیاسی و عقیدتی در شرائطی است که نظام های حقوقی پیشرقته با ملاحظه #حقوق_بشر، هر چه بیشتر تلاش می کنند تا اگر برفرض جرمی هم صورت گرفته باشد امنیت خاطر #زندانی و خانواده او هر چه کمتر مختل شود و هنگامی که او دوران محکومیت خود را به اتمام می رساند مانعی بر سر راه بازگشت او به زندگی عادی وجود نداشته باشد. نه اینکه شرایطی را برای #زندانی فراهم کنند تا سلامتی روحی و جسمی او چنان دچار آسیب شود که در مورد علیرضا رجایی اتفاق افتاد....http://bit.ly/1qtzi3Y
فرزانه روستایی
@Tavaana_TavaanaTech
http://bit.ly/1qtzi3Y
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که می تواند نماد سلامتی و شادابی و آگاهی در قامت یک پدر، یک همسر یا یک فرزند شایسته ایرانی باشد. عکس دوم بدون توضیح، تصویر آن چیزی است که از علیرضا رجایی باقی مانده است. یعنی #نویسنده و #روشنفکر بیمار و شکسته ای که پیش از زندان مدیریت انتشاراتی گام نو را بر عهده داشت، اما آثار چهار سال زندان دردناک شاید هرگز از زندگی او پاک نشود.
مقایسه دو تصویر علیرضا رجایی قبل و بعد از زندان٬ یادآور آن افسانه ایرانی است که اهرمن پس از بوسه ای بر شانه های #ضحاک، او را نماینده خویش در اقلیم ایران ساخت و آن دو ماری که بر شانه های ضحاک روییدند روزانه با مغز دو جوان ایرانی، تو بخوان امثال علیرضا رجایی تغذیه می شدند تا مارها خود ضحاک را هلاک نکنند. هر ملکی که امثال علیرضا رجایی هاو ضحاک های مار به دوش داشته باشد، بی تردید در ضمیر خود کاوه های آهنگری دارد که دیر یا زود ظهور خواهند کرد و بساط ظلم را بر خواهند چید. امید است کاوه آهنگر دوران جدید مردم ایران، این بار از صندوق آرا ظهور کند.
شهرت علیرضا رجایی از انجاست که در انتخابات مجلس ششم با دست بردن در آرای مردم تهران، حداد عادل را جای او به مجلس فرستادند. رجایی از آن فعالان سیاسی بود که بازجوها برای آزار و اذیت و #شکنجه روانی بیشتر از هیچ فشاری بر خانواده و همسرش دریغ نکردند. بازجوها بویژه برای از هم گسیختن شیرازه خانوادگی٬ چنان مزاحمت هایی برای همسر او ایجاد کردند که به توصیه خود #علیرضا_رجایی، همسر و فرزندان او برای در امان ماندن از آزار بازجوها کشور را ترک کردند.
برنامه ریزی دستگاه اطلاعات در قوه قضاییه برای فروپاشی شیرازه #خانواده #زندانیان سیاسی و عقیدتی در شرائطی است که نظام های حقوقی پیشرقته با ملاحظه #حقوق_بشر، هر چه بیشتر تلاش می کنند تا اگر برفرض جرمی هم صورت گرفته باشد امنیت خاطر #زندانی و خانواده او هر چه کمتر مختل شود و هنگامی که او دوران محکومیت خود را به اتمام می رساند مانعی بر سر راه بازگشت او به زندگی عادی وجود نداشته باشد. نه اینکه شرایطی را برای #زندانی فراهم کنند تا سلامتی روحی و جسمی او چنان دچار آسیب شود که در مورد علیرضا رجایی اتفاق افتاد....http://bit.ly/1qtzi3Y
فرزانه روستایی
@Tavaana_TavaanaTech
زیتون
جوانی علیرضا رجایی و شانه های ضحاک
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که …
سالگرد اسلام کاظمیه، #داستاننویسی که خودش را کُشت
شاهرخ مسکوب، #نویسنده و #روشنفکر ایرانی، روز #خودکشی اسلام کاظمیه را اینگونه در کتاب «روزها در راه» توضیح داده است:
صبح امروز منوچهر تلفن کرد:
گفت شاهرخ. گفتم صدایت از ته چاه در میآید!
گفت: آره!
گفتم چی شده؟
این اسلام دیشب کار خودش را تمام کرد. احمق!
من گفتم:نه!
دیگر نه او توانست حرف بزند و نه من. یک لحظه سکوت بود. پس از آن، شکسته بسته اضافه کرد: صبح که در مغازه را باز کردم دیدم یادداشتی گذاشته برای خداحافظی؛ عذر خواهی از زحمتهایی که داده؛ پرسیدم: حالا چی؟ در چه وضعی است؟ گفت: «هرموز» و یکی دو نفر دیگر رفتهاند سراغ جنازه... گوشی را گذاشتم. از فرط درماندگی و بیچارگی نسلی که ماییم گریهام گرفت. نادان، ناتوان و دست بسته؛ رها شده در این جنگل مولا. انقلابی؛ ضد شاه؛ طرفدار خمینی؛ مخصوصا از شبهای شعر انجمن فرهنگی ایران و آلمان (که یکی از کارگردانهای آن شبها بود)، شرکت در انقلاب؛ همکاری با... در گروه یا جمعیتی که تشکیل داده بود؛ سر دبیری کاوش و بعد؛ فرار و پناهندگی؛ سرنوشت محتوم انقلابیهای غیر مذهبی: یا زندان و مرگ یا فرار!
در پاریس با گروه نجات ایران دکتر امینی همکاری میکرد و با «ایران و جهان» که ارگان آنها بود. نجات ایران پاشید. امینی مرد و اسلام کاظمیه شاگرد یک مغازه فتوکپی شد. چند سالی هم به شاگردی گذشت و به پیسی و نداری و آبرو داری. تا اینکه به کمک یکی از دوستانش در کوچه Mayet (پاریس ششم) مغازه فتوکپی مفلوک بدبخت فقیر و بیچارهای باز کرد. اینکاره نبود و در همه کار و همه چیزش درمانده بود. دو سکته قلبی و بیماری سخت؛ تنهایی؛ نداری و عزت نفس؛ گرفتاری مالی و اجراییه؛ و بد تر از همه اینها برای آدمی دردمند سیاست؛ نومیدی از هر چه در ایران میگذرد و بیگانگی تمام با هر چه در اینجاست؛ و آخر سر؟ خودکشی و خلاص! مرگ یکبار شیون یکبار…
غزاله (دختر مسکوب)مشتری فتوکپی مغازه اسلام بود و آقای کاظمیه برایش آقای کاظمی بود. این آقا با آن رفتار سنگین و آرام، آهنگ کند، بیاعتنایی به پول و گیجی (کلمه را نمیتوانستم بنویسم دستم راه نمیداد)، خلاصه این آقا با این خصوصیات و همان یک دست لباس و کراوات همیشگی مایه تعجب و تحسین غزاله بود. به غزاله چیزی نگفتم. چطور میتوانستم بگویم که تریاک و مشروب مفصلی خورد، قلم و کاغذ را گرفت و در انتظار مرگ از یکایک دوستانش یاد کرد، حالتهایش را نوشت و آخر کار که دید مرگ در آمدن کاهلی میکند و دو دل است، همانطور که خودش گفت «به قول ابوالفضل بیهقی خودش را خبه کرد»، به در اتاقش نوشتهای چسبانده بود که در باز است نکشید، فشار دهید و داخل شوید، خوش آمدید!
(کاظمیه در مغازهاش) نمیدانست با مشتریها چه بکند. دکان پاتوق چند دوست و آشنای باز نشسته بیکار و جای گپ زدن و قصه پردازی بود. بوی نا و نم کهنه میداد و مورچه کنار بساط چای و پای ظرف آشغال میپلکید و مغازه در تمام این سه چهار سال بدهکار و دست آخر ورشکسته بود. #اسلام_کاظمیه پیش از مرگش چندین صفحه یادداشت از خودش بجا گذاشته و لحظه به لحظه مرگ خود را شرح دادهاست. عنوان یادداشتهایش چنین است: رفتیم و دل شما را شکستیم...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/XNgCjS
@Tavaana_TavaanaTech
شاهرخ مسکوب، #نویسنده و #روشنفکر ایرانی، روز #خودکشی اسلام کاظمیه را اینگونه در کتاب «روزها در راه» توضیح داده است:
صبح امروز منوچهر تلفن کرد:
گفت شاهرخ. گفتم صدایت از ته چاه در میآید!
گفت: آره!
گفتم چی شده؟
این اسلام دیشب کار خودش را تمام کرد. احمق!
من گفتم:نه!
دیگر نه او توانست حرف بزند و نه من. یک لحظه سکوت بود. پس از آن، شکسته بسته اضافه کرد: صبح که در مغازه را باز کردم دیدم یادداشتی گذاشته برای خداحافظی؛ عذر خواهی از زحمتهایی که داده؛ پرسیدم: حالا چی؟ در چه وضعی است؟ گفت: «هرموز» و یکی دو نفر دیگر رفتهاند سراغ جنازه... گوشی را گذاشتم. از فرط درماندگی و بیچارگی نسلی که ماییم گریهام گرفت. نادان، ناتوان و دست بسته؛ رها شده در این جنگل مولا. انقلابی؛ ضد شاه؛ طرفدار خمینی؛ مخصوصا از شبهای شعر انجمن فرهنگی ایران و آلمان (که یکی از کارگردانهای آن شبها بود)، شرکت در انقلاب؛ همکاری با... در گروه یا جمعیتی که تشکیل داده بود؛ سر دبیری کاوش و بعد؛ فرار و پناهندگی؛ سرنوشت محتوم انقلابیهای غیر مذهبی: یا زندان و مرگ یا فرار!
در پاریس با گروه نجات ایران دکتر امینی همکاری میکرد و با «ایران و جهان» که ارگان آنها بود. نجات ایران پاشید. امینی مرد و اسلام کاظمیه شاگرد یک مغازه فتوکپی شد. چند سالی هم به شاگردی گذشت و به پیسی و نداری و آبرو داری. تا اینکه به کمک یکی از دوستانش در کوچه Mayet (پاریس ششم) مغازه فتوکپی مفلوک بدبخت فقیر و بیچارهای باز کرد. اینکاره نبود و در همه کار و همه چیزش درمانده بود. دو سکته قلبی و بیماری سخت؛ تنهایی؛ نداری و عزت نفس؛ گرفتاری مالی و اجراییه؛ و بد تر از همه اینها برای آدمی دردمند سیاست؛ نومیدی از هر چه در ایران میگذرد و بیگانگی تمام با هر چه در اینجاست؛ و آخر سر؟ خودکشی و خلاص! مرگ یکبار شیون یکبار…
غزاله (دختر مسکوب)مشتری فتوکپی مغازه اسلام بود و آقای کاظمیه برایش آقای کاظمی بود. این آقا با آن رفتار سنگین و آرام، آهنگ کند، بیاعتنایی به پول و گیجی (کلمه را نمیتوانستم بنویسم دستم راه نمیداد)، خلاصه این آقا با این خصوصیات و همان یک دست لباس و کراوات همیشگی مایه تعجب و تحسین غزاله بود. به غزاله چیزی نگفتم. چطور میتوانستم بگویم که تریاک و مشروب مفصلی خورد، قلم و کاغذ را گرفت و در انتظار مرگ از یکایک دوستانش یاد کرد، حالتهایش را نوشت و آخر کار که دید مرگ در آمدن کاهلی میکند و دو دل است، همانطور که خودش گفت «به قول ابوالفضل بیهقی خودش را خبه کرد»، به در اتاقش نوشتهای چسبانده بود که در باز است نکشید، فشار دهید و داخل شوید، خوش آمدید!
(کاظمیه در مغازهاش) نمیدانست با مشتریها چه بکند. دکان پاتوق چند دوست و آشنای باز نشسته بیکار و جای گپ زدن و قصه پردازی بود. بوی نا و نم کهنه میداد و مورچه کنار بساط چای و پای ظرف آشغال میپلکید و مغازه در تمام این سه چهار سال بدهکار و دست آخر ورشکسته بود. #اسلام_کاظمیه پیش از مرگش چندین صفحه یادداشت از خودش بجا گذاشته و لحظه به لحظه مرگ خود را شرح دادهاست. عنوان یادداشتهایش چنین است: رفتیم و دل شما را شکستیم...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/XNgCjS
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
اسلام کاظمیه؛ داستاننویسی که خودش را کُشت
اسلام کاظمیه، نویسنده و فعال سیاسی، در سال ۱۳۰۹ خورشیدی دیده به جهان گشود. او داستاننویس بود. از کاظمیه تنها سه کتاب باقی مانده است. «قصههای کوچه دلبخواه»، «جای پای اسکندر» و «قصههای شهر خوشبختی»
آموزشکده توانا
حسین انصاریراد: من هم داعشم وقتی زور میگویم و وقتی رای مردم را به رسمیت نمیشناسم @Tavaana_TavaanaTech
حسین انصاریراد: من هم داعشم وقتی زور میگویم و وقتی رای مردم را به رسمیت نمیشناسم
حسین انصاریراد، رئیس کمیسیون اصل نود در مجلس ششم در این سخنرانی میگوید که شعار داعش هم الله اکبر است و لااله الاالله و محمد رسولالله. او میگوید:
من هم داعشم وقتی زور میگویم و وقتی با منطق عمل نمیکنم وقتی با ارعاب عمل میکنم، وقتی رای مردم را به رسمیت نمیشناسم، وقتی انتخاب مردم را انکار میکنم. «من هم داعشم».
شما چه فکر میکنید؟
خواندن کتاب سنجش فلسفی اسلام گرایی ترجمه توانا هم توصیه می شود.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
حسین انصاریراد، رئیس کمیسیون اصل نود در مجلس ششم در این سخنرانی میگوید که شعار داعش هم الله اکبر است و لااله الاالله و محمد رسولالله. او میگوید:
من هم داعشم وقتی زور میگویم و وقتی با منطق عمل نمیکنم وقتی با ارعاب عمل میکنم، وقتی رای مردم را به رسمیت نمیشناسم، وقتی انتخاب مردم را انکار میکنم. «من هم داعشم».
شما چه فکر میکنید؟
خواندن کتاب سنجش فلسفی اسلام گرایی ترجمه توانا هم توصیه می شود.
در این ترجمه از «سنجش فلسفی اسلامگرایی»، عادل ضاهر، #فیلسوف و #روشنفکر برجسته لبنانی-آمریکایی (۱۹۳۹-) تناقضهای #اسلامگرایی و #بنیادگرایی اسلامی را از مسیر بررسی #فلسفه دین، #الهیات معاصر مسلمانان و تاریخ فکری جنبشهای اسلامگرا نشان میدهد. ضاهر به کاوش در معقولیت سه آموزه کلیدی اسلامگرایان میپردازد: پیوند ضروری اسلام و سیاست، ضرورت راهنمایی الهی برای ساماندهی شایسته زندگی اجتماعی و سیاسی، و محدودیت شدید #اجتهاد در تفسیر قرآن. ضاهر با مهارت نشان میدهد که این سه آموزه کلیدی اسلامگرایان لاجرم به #تناقض برمیخورد و سپس راههای گریز از تناقض را نیز نقد میکند و نتیجه میگیرد این سه باور را از اساس کنار باید نهاد. #نویسنده بر ترجمه فارسی این اثر مقدمهای نگاشته است.
لینک دانلود
https://goo.gl/GChvCQ
@Tavaana_TavaanaTech
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
کوتاه درباره زندگی کوتاه شاعر جسور کرد، ژیلا حسینی
ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و روشنفکر بوده و ژیلا در سایه آن پدر فهیم، با ادبیات آشنا شد. از همان سنین نوجوانی، استعداد ذاتی ژیلا درخور توجه بود و بسیار زود توسط دبیران ادبیات تشخیص داده شد.
او دو دوره اساسی در شعر خود را سپری کرده است. دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنجها و مصیبتهای زن روزگار خود است. اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی، به جنگ سنتها و قواعد مردانه روی میآورد و علیه زبان مردانه در ادبیات، بهنوعی قیام میکند.
شرایط آن روز انقلاب اسلامی ایران و خللی که در جریان تحصیل ژیلا پیش آمد، ژیلای کم سن و سال را بهسوی ازدواجی زود هنگام سوق داد. در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید. هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه کرد.
اولین سرودنها و نگارشهای ژیلا به زبان فارسی بود. در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه ئیمه و گویگرهکان (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت کرد و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن به کردی سوق داد.
ژیلا در سال ۱۳۷۵ و در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار شیرکو بیکس، شاعر شهیر کرد عازم تهران بود و در اثر واژگون شدن ماشینشان به همراه دختر ۱۰ ماههاش ژینا درگذشت.
وقتی که با کلامی سرد
آری تنهای یک کلام چون نه
آزادگی و عشق را مسیح آسا
بر صلیب مرگ احساسات کوبیدند
و جنون را حرمتی مجهول بخشیدند...
زمانی که معصومیت یک طفل را
با ترازوی نیرنگ سنجیدند
و از لبخند ، آن برترین نغمه شادی
در شاهراه عشق و حق دامها چیدند
دیگر"کدام اوج ،کدام قله و کدامین آسمان راز"
می تواند شعر را چون کودکی مهجور
سر پناهی چون پدر باشد
این چه بغض نا آشناست
این کدامین سوگ بیحد است.
این چه سوزی است که در شعر من است
آه
آری این خود اوست
آن غمین آواز سوگ شبنم است
آن حلول حرمت اهریمن است
در نیاز عشق من.
goo.gl/kJ51EG
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و روشنفکر بوده و ژیلا در سایه آن پدر فهیم، با ادبیات آشنا شد. از همان سنین نوجوانی، استعداد ذاتی ژیلا درخور توجه بود و بسیار زود توسط دبیران ادبیات تشخیص داده شد.
او دو دوره اساسی در شعر خود را سپری کرده است. دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنجها و مصیبتهای زن روزگار خود است. اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی، به جنگ سنتها و قواعد مردانه روی میآورد و علیه زبان مردانه در ادبیات، بهنوعی قیام میکند.
شرایط آن روز انقلاب اسلامی ایران و خللی که در جریان تحصیل ژیلا پیش آمد، ژیلای کم سن و سال را بهسوی ازدواجی زود هنگام سوق داد. در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید. هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه کرد.
اولین سرودنها و نگارشهای ژیلا به زبان فارسی بود. در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه ئیمه و گویگرهکان (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت کرد و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن به کردی سوق داد.
ژیلا در سال ۱۳۷۵ و در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار شیرکو بیکس، شاعر شهیر کرد عازم تهران بود و در اثر واژگون شدن ماشینشان به همراه دختر ۱۰ ماههاش ژینا درگذشت.
وقتی که با کلامی سرد
آری تنهای یک کلام چون نه
آزادگی و عشق را مسیح آسا
بر صلیب مرگ احساسات کوبیدند
و جنون را حرمتی مجهول بخشیدند...
زمانی که معصومیت یک طفل را
با ترازوی نیرنگ سنجیدند
و از لبخند ، آن برترین نغمه شادی
در شاهراه عشق و حق دامها چیدند
دیگر"کدام اوج ،کدام قله و کدامین آسمان راز"
می تواند شعر را چون کودکی مهجور
سر پناهی چون پدر باشد
این چه بغض نا آشناست
این کدامین سوگ بیحد است.
این چه سوزی است که در شعر من است
آه
آری این خود اوست
آن غمین آواز سوگ شبنم است
آن حلول حرمت اهریمن است
در نیاز عشق من.
goo.gl/kJ51EG
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. کوتاه درباره زندگی کوتاه #شاعر جسور کرد، #ژیلا_حسینی ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر #سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و #شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و #روشنفکر بوده و ژیلا در سایه…
داریوش شایگان: «نسل ما گند زد!»
داریوش شایگان - متفکر و روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این گفتگو چنین گفت؛
«ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آنها پیش افتادند و موفقتر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمیدانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.»
«میتوانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعۀ ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد.»
«ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز میکردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد میکردند.»
«بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپزده بودند، منتها در آنجا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی اینجا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپها نبود. ما با اسطورهها زندگی میکنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپزدگی است.»
«نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیشتر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی میکنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کردهاند. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
goo.gl/7fxkQ7
از شماره ۳۵ اندیشه پویا، مرداد ۹۵
مرتبط؛
شریعت، حکومت اسلامی و حقوق بشر
http://bit.ly/2h5DS5B
ما و مدرنیت: گفتوگو با داریوش آشوری
http://bit.ly/1sWmjsV
@Tavaana_TavaanaTech
داریوش شایگان - متفکر و روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این گفتگو چنین گفت؛
«ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آنها پیش افتادند و موفقتر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمیدانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.»
«میتوانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعۀ ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد.»
«ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز میکردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد میکردند.»
«بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپزده بودند، منتها در آنجا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی اینجا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپها نبود. ما با اسطورهها زندگی میکنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپزدگی است.»
«نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیشتر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی میکنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کردهاند. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
goo.gl/7fxkQ7
از شماره ۳۵ اندیشه پویا، مرداد ۹۵
مرتبط؛
شریعت، حکومت اسلامی و حقوق بشر
http://bit.ly/2h5DS5B
ما و مدرنیت: گفتوگو با داریوش آشوری
http://bit.ly/1sWmjsV
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. داریوش شایگان: «نسل ما گند زد!» . #داریوش_شایگان - متفکر و #روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این…