تا روز دادخواهی
نوشته مادر مصطفی برای مادر نوید
شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی، در یک رشته توییت دلنوشتهای هطاب به مادر نوید افکاری منتشر کرد، متن این رشته تپییت به شرح زیر است:
«برای خواهرم بهيه نامجو كه سياه پوش فرزندش شد، كه مانند من پسرش را در تاريكي شب به گور سپرد و به خانه برگشت اما سياهی آن شب هرگز تمام نشد.
خواهر عزيزم اكنون تو نيز به جمع ما مادران دادخواه آمدي، جمعي كه آرزو میكنم هيچ مادری به آن اضافه نشود و بهيه آخرينش باشد.
میدانم اين روزها بیرمقتر از آن هستي كه بدانی حتی چه اتفاقی افتاده اما روزهای بعد تازه دنيا بر سرت آوار میشود، آنجا كه بخواهی سعيدت را صدا كنی و به اشتباه بگويی نويد، آنجا كه در خيابان كسي را ببينی كه از پشت مانند او راه میرود، آنجا كه خوابش را ببينی اما تا در آغوشش كشيدی برود.
آنجا كه صدای مامان گفتنش در گوشات میپيچد اما خودش را نمیبينی و هزاران لحظهای كه شايد تو تجربه كنی و من هنوز تجربه نكرده باشم، اما بدان كه روح پسرت در قلب تو خواهد دميد و شجاعتش را به تو خواهد بخشيد، من اين را در همه مادران دادخواه ديدهام.
شجاعتشان معمولی نيست و مانند كسي است كه مرگ را ديده و برگشته درست مثل فرزندشان، و تو آرام باش كه قلبت راه را نشان خواهد داد و دستانمان از اينجا تا شيراز در دست يكديگر است تا روز دادخواهی ، تا روز دادخواهی ... تا روز دادخواهی
خواهر همدردت شهناز اكملی»
#نوید_افکاری #دادخواهی #شهناز_اکملی #بهیه_نامجو #نویدمان_را_کشتند #نوید_افکاری_را_کشتند
@Tavaana_Tavaanatech
نوشته مادر مصطفی برای مادر نوید
شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی، در یک رشته توییت دلنوشتهای هطاب به مادر نوید افکاری منتشر کرد، متن این رشته تپییت به شرح زیر است:
«برای خواهرم بهيه نامجو كه سياه پوش فرزندش شد، كه مانند من پسرش را در تاريكي شب به گور سپرد و به خانه برگشت اما سياهی آن شب هرگز تمام نشد.
خواهر عزيزم اكنون تو نيز به جمع ما مادران دادخواه آمدي، جمعي كه آرزو میكنم هيچ مادری به آن اضافه نشود و بهيه آخرينش باشد.
میدانم اين روزها بیرمقتر از آن هستي كه بدانی حتی چه اتفاقی افتاده اما روزهای بعد تازه دنيا بر سرت آوار میشود، آنجا كه بخواهی سعيدت را صدا كنی و به اشتباه بگويی نويد، آنجا كه در خيابان كسي را ببينی كه از پشت مانند او راه میرود، آنجا كه خوابش را ببينی اما تا در آغوشش كشيدی برود.
آنجا كه صدای مامان گفتنش در گوشات میپيچد اما خودش را نمیبينی و هزاران لحظهای كه شايد تو تجربه كنی و من هنوز تجربه نكرده باشم، اما بدان كه روح پسرت در قلب تو خواهد دميد و شجاعتش را به تو خواهد بخشيد، من اين را در همه مادران دادخواه ديدهام.
شجاعتشان معمولی نيست و مانند كسي است كه مرگ را ديده و برگشته درست مثل فرزندشان، و تو آرام باش كه قلبت راه را نشان خواهد داد و دستانمان از اينجا تا شيراز در دست يكديگر است تا روز دادخواهی ، تا روز دادخواهی ... تا روز دادخواهی
خواهر همدردت شهناز اكملی»
#نوید_افکاری #دادخواهی #شهناز_اکملی #بهیه_نامجو #نویدمان_را_کشتند #نوید_افکاری_را_کشتند
@Tavaana_Tavaanatech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
تا روز دادخواهی نوشته مادر مصطفی برای مادر نوید شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی، در یک رشته توییت دلنوشتهای هطاب به مادر نوید افکاری منتشر کرد، متن این رشته تپییت به شرح زیر است: «برای خواهرم بهيه نامجو كه سياه پوش فرزندش شد، كه مانند من پسرش را در…
پیام بهیه نامجو، مادر نوید افکاری، به مناسبت اولین سالگرد به قتل رسیدن پسرش
جمعی از ایرانیان بعد از ظهر شنبه ۲۰ شهریور (به وقت محلی) در سالگرد اعدام نوید افکاری در شهر ادمونتون کانادا در مقابل ساختمان مجلس تجمع کردند. در این تجمع پیام بهیه نامجو، مادر نوید افکاری، به دو زبان فارسی و انگلیسی خوانده شد.
او در بخشی از پیام خود میگوید:
«این نظام هراز چند گاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی وعشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد»
متن کامل پیام بهیه نامجو به مناسبت نخستین سالگرد قتل حکومتی فرزندش به شرح زیر است:
«مردم جهان امروز دست به دامان شما هستم سال گذشته پسرم، جوانمردم، سرو بلند قامت سبز این میهن، بر سکوی اعدام جمهوری اسلامی، مظلومانه، بی پناه، تنها جان باخت.
از آن روز یک سال است وحید و حبیبم را در انفرادی انداختهاند و به وحید گفتهاند علیه برادرت حرف بزن تا آزادت کنیم. ای بشریتی که یک روز هم پیمان شدید و اعلامیه جهانی حقوق بشر را نوشتید، صدای سوختن دردناک دل مرا شنیدهاید؟
آیا خبر دارید که این نظام پاره جان و تن مرا، بی هیچ گناهی، شکار کرد، ربود و ماهها در کنج سیاهچالههایش با غیرانسانیترین روشهای ممکن شکنجه کرد تا به قتل کسی که هرگز نه دیده بود، نه میشناخت، اقرار کند؟ که حتی پزشکی قانونی ج.ا. نیز آسیبهایی که بر اثر شکنجه به آنها وارد شده است را تایید کرده است. آیا خبر دارید که این نظام هر از چندگاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی و عشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد؟ به قول پسر تنهای بی پناهم، برای طناب دارش دنبال یک گردن میگردد. آیا وجدانی برای بشر مانده که دست روی آتش سوزان دل من بگذارد؟ آیا بشریت هنوز معنا دارد؟
آیا نمیخواهد یک لحظه فکر کند، فقط فکر کند، که امروز نیز ممکن است همه زندگی، همه لحظههای شیرین و ارجمند یک خانواده، همه جان و روان و موجودیتش را به تاراج ببرند و سپس جسد بی جانش را برگردانند تا ثابت کنند، در این رژیم، در هم چنان بر پاشنه جنایت میچرخد؟ آیا وقت آن نرسیده که به خاموشی و فراموشی پایان دهد و این نوای آخر نوید من را بشنود؟
"مردم! اگر من اعدام شدم، همه بدانند در قرن بیست و یکم، با اینهمه هزینه و سازوکارهای حقوق بشری و سازمان ملل و شورای امنیت و غیره، یک انسان بی گناه در حالی که تلاش کرد و جنگید، اعدام شد."»
#بهیه_نامجو #نوید_افکاری #حبیب_افکاری #وحید_افکاری #سعید_افکاری #برادران_افکاری #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از ایرانیان بعد از ظهر شنبه ۲۰ شهریور (به وقت محلی) در سالگرد اعدام نوید افکاری در شهر ادمونتون کانادا در مقابل ساختمان مجلس تجمع کردند. در این تجمع پیام بهیه نامجو، مادر نوید افکاری، به دو زبان فارسی و انگلیسی خوانده شد.
او در بخشی از پیام خود میگوید:
«این نظام هراز چند گاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی وعشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد»
متن کامل پیام بهیه نامجو به مناسبت نخستین سالگرد قتل حکومتی فرزندش به شرح زیر است:
«مردم جهان امروز دست به دامان شما هستم سال گذشته پسرم، جوانمردم، سرو بلند قامت سبز این میهن، بر سکوی اعدام جمهوری اسلامی، مظلومانه، بی پناه، تنها جان باخت.
از آن روز یک سال است وحید و حبیبم را در انفرادی انداختهاند و به وحید گفتهاند علیه برادرت حرف بزن تا آزادت کنیم. ای بشریتی که یک روز هم پیمان شدید و اعلامیه جهانی حقوق بشر را نوشتید، صدای سوختن دردناک دل مرا شنیدهاید؟
آیا خبر دارید که این نظام پاره جان و تن مرا، بی هیچ گناهی، شکار کرد، ربود و ماهها در کنج سیاهچالههایش با غیرانسانیترین روشهای ممکن شکنجه کرد تا به قتل کسی که هرگز نه دیده بود، نه میشناخت، اقرار کند؟ که حتی پزشکی قانونی ج.ا. نیز آسیبهایی که بر اثر شکنجه به آنها وارد شده است را تایید کرده است. آیا خبر دارید که این نظام هر از چندگاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی و عشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد؟ به قول پسر تنهای بی پناهم، برای طناب دارش دنبال یک گردن میگردد. آیا وجدانی برای بشر مانده که دست روی آتش سوزان دل من بگذارد؟ آیا بشریت هنوز معنا دارد؟
آیا نمیخواهد یک لحظه فکر کند، فقط فکر کند، که امروز نیز ممکن است همه زندگی، همه لحظههای شیرین و ارجمند یک خانواده، همه جان و روان و موجودیتش را به تاراج ببرند و سپس جسد بی جانش را برگردانند تا ثابت کنند، در این رژیم، در هم چنان بر پاشنه جنایت میچرخد؟ آیا وقت آن نرسیده که به خاموشی و فراموشی پایان دهد و این نوای آخر نوید من را بشنود؟
"مردم! اگر من اعدام شدم، همه بدانند در قرن بیست و یکم، با اینهمه هزینه و سازوکارهای حقوق بشری و سازمان ملل و شورای امنیت و غیره، یک انسان بی گناه در حالی که تلاش کرد و جنگید، اعدام شد."»
#بهیه_نامجو #نوید_افکاری #حبیب_افکاری #وحید_افکاری #سعید_افکاری #برادران_افکاری #دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"خودمو پهن کردم کف حیاط، بدون روسری دویدم تو کوچه، اینقدر جیغ زدم سه کوچه اونورتر جمع شدن دم خونه ما. میگفتم منو ببرید دادگستری، ببرید زندان، ببرید یه جایی، تو پنج دقیقه صدام درنمیومد، گفتن دروغه، این اتفاقو نیفتاده...
یادم اومد باباش گفته
نمیخواستم باور کنم این اتفاق افتاده..."
روایت مادر #نوید_افکاری از لحظهای که پشت تلفن خبر اعدام پسرش را به او دادند. مادرها رازهایی از بچههایشان میدانند که هیچکسی نمیداند، مادر نوید رازها را یکی یکی در قلبش به یاد میآورد و برای پسری اشک میریزد که افتخار یک کشور است.
#بهیه_نامجو
#navid_afkari
#iran
ویدیو و متن از اینستاگرام هدیه کیمیایی
@Tavaana_TavaanaTech
یادم اومد باباش گفته
نمیخواستم باور کنم این اتفاق افتاده..."
روایت مادر #نوید_افکاری از لحظهای که پشت تلفن خبر اعدام پسرش را به او دادند. مادرها رازهایی از بچههایشان میدانند که هیچکسی نمیداند، مادر نوید رازها را یکی یکی در قلبش به یاد میآورد و برای پسری اشک میریزد که افتخار یک کشور است.
#بهیه_نامجو
#navid_afkari
#iran
ویدیو و متن از اینستاگرام هدیه کیمیایی
@Tavaana_TavaanaTech
بهیه نامجو؛ از داغ فرزند تا پایداری در دادخواهی
«چرخ حیات حکومت جمهوری اسلامی با خون میچرخد و در این رژیم، در همچنان بر پاشنه جنایت میچرخد. ... این نظام هر از چند گاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی و عشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد.»
این بخشی از سخنان بهیه نامجو، مادر نوید افکاری است؛ جوانی ۲۷ساله که به دست جمهوری اسلامی کشته شد. نوید به اتهام شرکت در اعتراضات سراسری مرداد ۱۳۹۷ در شیراز از سوی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی بازداشت و زندانی شد. او که کشتیگیر بود، به قتل یک نیروی امنیتی وابسته به حراست شرکت آلفا در این شهر متهم شده بود، در حالی که هیچ سندی جز اعترافات اجباری او، بر این اتهام وجود نداشت.
سرانجام حکم اعدام نوید افکاری در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی صادر و او در ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ در زندان اعدام شد.
علاوه بر نوید، دادگاه انقلاب اسلامی، برادرانش وحید و حبیب را به ترتیب به «۵۴ سال و شش ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق» و «۲۷ سال و سه ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق» محکوم کرده است.
بهیه نامجو، مادر برادران افکاری، اما با وجود بهدوشکشیدن داغ سنگین ازدستدادن فرزند هرگز سکوت نکرد و از پیش از کشتهشدن نوید، صدای فریاد دادخواهیاش برای فرزندانش بلند بود. او بیگناهی فرزندانش را در هر فرصتی فریاد زده و از بیعدالتی در اجرای احکام آنها گفته است؛ تا به امروز که دو فرزند دیگرش همچنان زیر حبس و شکنجه به سر میبرند.
بهیه نامجو بارها با ارسال پیامهای تصویری برای رسانههای مختلف، هم از اقدامات حکومت برای بازداشت و سرکوب خانوادهاش خبر داده است و هم خواستار اجرای عدالت درباره وضعیت عزیزان خود شده است. او در شهریور ۱۳۹۹، پیش از اجرای حکم اعدام نوید، در پیامی ویدیویی از همگان درخواست کمک کرد و خواست تا جلوی اجرای احکام ناعادلانه فرزندانش گرفته شود. او در این پیام گفت: «از هر کسی [که] صدای من را میشنود، تقاضای کمک دارم؛ برای احکام ناحق و ناعادلانهای که به پسرانم دادهاند.» بهیه نامجو در بخش دیگری از این پیام خبر داد که وحید را به قدری «شکنجه جسمی و روحی» کردهاند که سه بار دست به خودکشی زده است و گفت عمدهترین علت شکنجه وحید افکاری، اجبار او به اعتراف علیه برادرش بوده است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Behiyeh_Namjoo
#بهیه_نامجو #نوید_افکاری #برادران_افکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«چرخ حیات حکومت جمهوری اسلامی با خون میچرخد و در این رژیم، در همچنان بر پاشنه جنایت میچرخد. ... این نظام هر از چند گاه، تشنه خون جوانی میشود و آنگاه به زندگی و عشق و امید یک ملت، دستدرازی میکند و یک نفر را میرباید تا چرخ حیاتش با خون بچرخد.»
این بخشی از سخنان بهیه نامجو، مادر نوید افکاری است؛ جوانی ۲۷ساله که به دست جمهوری اسلامی کشته شد. نوید به اتهام شرکت در اعتراضات سراسری مرداد ۱۳۹۷ در شیراز از سوی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی بازداشت و زندانی شد. او که کشتیگیر بود، به قتل یک نیروی امنیتی وابسته به حراست شرکت آلفا در این شهر متهم شده بود، در حالی که هیچ سندی جز اعترافات اجباری او، بر این اتهام وجود نداشت.
سرانجام حکم اعدام نوید افکاری در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی صادر و او در ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ در زندان اعدام شد.
علاوه بر نوید، دادگاه انقلاب اسلامی، برادرانش وحید و حبیب را به ترتیب به «۵۴ سال و شش ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق» و «۲۷ سال و سه ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق» محکوم کرده است.
بهیه نامجو، مادر برادران افکاری، اما با وجود بهدوشکشیدن داغ سنگین ازدستدادن فرزند هرگز سکوت نکرد و از پیش از کشتهشدن نوید، صدای فریاد دادخواهیاش برای فرزندانش بلند بود. او بیگناهی فرزندانش را در هر فرصتی فریاد زده و از بیعدالتی در اجرای احکام آنها گفته است؛ تا به امروز که دو فرزند دیگرش همچنان زیر حبس و شکنجه به سر میبرند.
بهیه نامجو بارها با ارسال پیامهای تصویری برای رسانههای مختلف، هم از اقدامات حکومت برای بازداشت و سرکوب خانوادهاش خبر داده است و هم خواستار اجرای عدالت درباره وضعیت عزیزان خود شده است. او در شهریور ۱۳۹۹، پیش از اجرای حکم اعدام نوید، در پیامی ویدیویی از همگان درخواست کمک کرد و خواست تا جلوی اجرای احکام ناعادلانه فرزندانش گرفته شود. او در این پیام گفت: «از هر کسی [که] صدای من را میشنود، تقاضای کمک دارم؛ برای احکام ناحق و ناعادلانهای که به پسرانم دادهاند.» بهیه نامجو در بخش دیگری از این پیام خبر داد که وحید را به قدری «شکنجه جسمی و روحی» کردهاند که سه بار دست به خودکشی زده است و گفت عمدهترین علت شکنجه وحید افکاری، اجبار او به اعتراف علیه برادرش بوده است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Behiyeh_Namjoo
#بهیه_نامجو #نوید_افکاری #برادران_افکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ضجههای مادرم بهیه را میبینید؟!! میدانید چه میگوید؟؟؟
میگوید نویدم کجایت درد میکند؟؟ مگر مادرت آن لحظه مرده بود که تورا شکنجه میکردند؟؟؟؟
او که یک پسر رشیدش را کشتند و دوشیر پسر دیگرش را به اسارت گرفته اند که بیشتر از ۵۰۰ روز است آنها را در انفرادی نگه داشته اند ومابقی خانواده اش را به شکل دیگر آزار وشکنجه میدهند.
مادرم بهیه بانو تو با این رنجها و دردهایی که کشیدهای، هیچ زمانی و هیچ کسی نمیتواند آنرا التیام دهد. با اینهمه زخم چطور میتوانم مرهمی بر زخمهایت باشم. با اینهمه درد چطور میتوانم مرهمی بر دردهایت باشم عزیز دردکشیده ام. ولی برایت آرزوی سلامتی میکنم تا روز آزادی ایران و آزادی شیر مردانت را ببینی و آن روز حتما نویدمان خوشحال است، چون آرزویش همین بود.
تو مادر تمام شجاعتها، دلیریها، پاکیها و مردانگیها هستی».
- این ویدئو برگرفته از اینستاگرام الهام افکاری است.
#یاری_مدنی_توانا #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری
@Tavaana_TavaanaTech
میگوید نویدم کجایت درد میکند؟؟ مگر مادرت آن لحظه مرده بود که تورا شکنجه میکردند؟؟؟؟
او که یک پسر رشیدش را کشتند و دوشیر پسر دیگرش را به اسارت گرفته اند که بیشتر از ۵۰۰ روز است آنها را در انفرادی نگه داشته اند ومابقی خانواده اش را به شکل دیگر آزار وشکنجه میدهند.
مادرم بهیه بانو تو با این رنجها و دردهایی که کشیدهای، هیچ زمانی و هیچ کسی نمیتواند آنرا التیام دهد. با اینهمه زخم چطور میتوانم مرهمی بر زخمهایت باشم. با اینهمه درد چطور میتوانم مرهمی بر دردهایت باشم عزیز دردکشیده ام. ولی برایت آرزوی سلامتی میکنم تا روز آزادی ایران و آزادی شیر مردانت را ببینی و آن روز حتما نویدمان خوشحال است، چون آرزویش همین بود.
تو مادر تمام شجاعتها، دلیریها، پاکیها و مردانگیها هستی».
- این ویدئو برگرفته از اینستاگرام الهام افکاری است.
#یاری_مدنی_توانا #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری
@Tavaana_TavaanaTech
«برای بهیه نامجو
یوسف عزیزم کو؟ ای «برادران» رحمی
کز غماش عجب بینم حال پیر کنعانی
میروی و «فرمانت» خون خلق میریزد
تند میروی جانا، ترسمت فرو مانی
«نوید» بوسه بر طنابِ دار زد و راویِ قهرمان قصه و رقصِ میانۀ میدانِ جان دادگی و جوان مردی با رنگی از جوهر جان خویش شد. نوید رخساره به خون آغشت و این خاقانِ ره، رادمردی ننهشت و داغ حتی آهی بر دلِ دار به دوشان بنهاد. نوید «ندا»ها و نالههای فروخوردۀ مادرانِ داغدیدۀ ایرانزمین را بهگوشِ تاریخ به خروش و جوشش گفت. نوید، در نوجوانی پهلوانی آموخت؛ در جوانی، عیّاری و آن پهلوانی برای آزادگان و فرهیختگانِ جهان فرهنگی کرد؛ سخایی کرد و گوهر گرانِجان را سخاوتمندانه در عین وقتِ عطیه کرد و عطایی و سخایی به هم آمیخت و از برق آن زمرد، جان شیرین، خونبهای آزادی و آزادگی و دفع اژدهای استبداد کرد.
نوید با «حبیبِ» حریّت بنشست و بادهپیمایی به عزت کرد و وجدان بیدار و «افگار» و سبکبارِ رو به قبلۀ آزادی و کعبۀ آزادمردی را چشم در چشم استبداد مقابل بنشاند و طشت فضاحت و فضیحتِ ملا و ملأ و مترف را از بام جهان به چاه بدنامی و رسوایی بینداخت.
نوید «جرمش این بود که اسرار هویدا» میکرد. سینۀ ستبر نوید، روایت تاریخ ایران بود. از جانافشانیِ حلاج در مقابله با قشریگری، از شکنجه و تازیانه و حکم ارتداد و اعدام منصور به حکم خلیفهای «مقتدر!» و سلاخیِ عارفِ واقفِ «بیضا» در قرن سوم تا حبس و محاربپنداری نوید و رقص سماعیاش بر چوبۀ دار، از آن «انالحق» تا این «منالخلق» فاصلهای است تاریخی بس بلند اما بس کوتاه.
کس نیست که تا بر وطنِ خود گرید
بر حال تباهِ مردمِ بد گرید
دی بر سر مردهای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
در هنگامهای که پیکر پهلوانیِ نوید از خط بیضا به «سنگر» در تموّج و خنیاگری و پایکوبی بود، منصور حلاج چه میدید؟؛ از که و چه با نوید میگفت؟؛ و نیز با مقتدر و با خلیفه؟؛ و نیز با مفتی ابوبکر؟؛ و با مادر خویش؟؛ و هم با مادر نوید؟.
باری «گفته خواهد شد به دستان نیز هم» که یکی نوید بود که دعوتی داشت به هوای آزادی؛ و آن «جز سرِ دار نمیتوان گفت»؛ و یکی بود و بیشماران گشت؛ و گر چه غایباش کردند از میانۀ میدان، لیک در هر سری از سوداییِ اوست نشانه. اینک نوید است که ایستاده بر غبار.
و گفته خواهد شد که از پویایی و «بختیاری» او بود که اسماعیلوار رضا بهقربانیِ جان داد تا عید آزادی را مژدهآوَرَد به سرمازدگانِ زمهریر استبدادی تاریخی؛ تحفهای «بهیّه» مام میهن را؛ و جمله خُردسال و کهنسال وطن را:
من چو اسماعیلیانم بی حذر
بل چو اسماعیل آزادم ز سر
فارغم از طمطراق و از ریا
قل تعالوا گفت جانم را بیا
نوید، پشتگرمِ خورشید بود که مرگ کسی را نمیپسندید. مرگاندیشی در قاموس هیچ پهلوان ایرانی نبود، و نیست. این دریا دلان، خالقان شهنامۀ تاریخ این ملتاند و به دین انسانیتاند. نه تیغی بر گلویی میکِشند، نه خنجری از پشت میزنند، نه در پی گردنی برای طناب دار اند و نه چارپایۀ زندگی را از زیر پای اسیری خالی میکنند.
هر که از خورشید باشد پشتگرم
سخترو باشد نه بیم او را نه شرم
همچو روی آفتابِ بی حذر
گشت رویش خصمسوز و پرده در
در دلِ آن کس که دارد نور جان
باقی این گفته آید بی زبان
و چنین است بازی روزگار که یک کس را دو تولد دهد؛ یکی از مادری از آب و گِل و دیگری از بیشمار جان و دل. و نوید این گونه بود. و همین گونه بود که سلطانالعلما به سلطان خوارزم گفت که سلطنت بزرگهمتان و عیّاران پس از هجرتِ به خاک آغاز میشود.
# توضیح این که «سنگر» نوید فاصلهای به حدود بیست کیلومتر با «بیضا»ی حالج دارد.»
- متن فوق را یکی از مخاطبان توانا در پاسخ به فراخوان «نامه به یک خانواده دادخواه» نوشت و برای ما ارسال کرد.
چند روز پیش از مخاطبان خود خواسته بودیم که یک خانواده دادخواه را انتخاب کنند، به نشانه همبستگی با او، نامهای برایش بنویسند و برای ما بفرستند.
نامه به مادران/پدران/خواهران و برادران دادخواه، برای آنها روحیهبخش و موثر است.
شما هم میتوانید به دلخواه خود یکی از جانباختگان را انتخاب کنید و خطاب به خانواده او نامهای بنویسید و برای ما بفرستید.
در ایام نوروز هوای خانوادههای دادخواه را داشته باشیم.
#دادخواهی #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #برادران_افکاری #همدلی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یوسف عزیزم کو؟ ای «برادران» رحمی
کز غماش عجب بینم حال پیر کنعانی
میروی و «فرمانت» خون خلق میریزد
تند میروی جانا، ترسمت فرو مانی
«نوید» بوسه بر طنابِ دار زد و راویِ قهرمان قصه و رقصِ میانۀ میدانِ جان دادگی و جوان مردی با رنگی از جوهر جان خویش شد. نوید رخساره به خون آغشت و این خاقانِ ره، رادمردی ننهشت و داغ حتی آهی بر دلِ دار به دوشان بنهاد. نوید «ندا»ها و نالههای فروخوردۀ مادرانِ داغدیدۀ ایرانزمین را بهگوشِ تاریخ به خروش و جوشش گفت. نوید، در نوجوانی پهلوانی آموخت؛ در جوانی، عیّاری و آن پهلوانی برای آزادگان و فرهیختگانِ جهان فرهنگی کرد؛ سخایی کرد و گوهر گرانِجان را سخاوتمندانه در عین وقتِ عطیه کرد و عطایی و سخایی به هم آمیخت و از برق آن زمرد، جان شیرین، خونبهای آزادی و آزادگی و دفع اژدهای استبداد کرد.
نوید با «حبیبِ» حریّت بنشست و بادهپیمایی به عزت کرد و وجدان بیدار و «افگار» و سبکبارِ رو به قبلۀ آزادی و کعبۀ آزادمردی را چشم در چشم استبداد مقابل بنشاند و طشت فضاحت و فضیحتِ ملا و ملأ و مترف را از بام جهان به چاه بدنامی و رسوایی بینداخت.
نوید «جرمش این بود که اسرار هویدا» میکرد. سینۀ ستبر نوید، روایت تاریخ ایران بود. از جانافشانیِ حلاج در مقابله با قشریگری، از شکنجه و تازیانه و حکم ارتداد و اعدام منصور به حکم خلیفهای «مقتدر!» و سلاخیِ عارفِ واقفِ «بیضا» در قرن سوم تا حبس و محاربپنداری نوید و رقص سماعیاش بر چوبۀ دار، از آن «انالحق» تا این «منالخلق» فاصلهای است تاریخی بس بلند اما بس کوتاه.
کس نیست که تا بر وطنِ خود گرید
بر حال تباهِ مردمِ بد گرید
دی بر سر مردهای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
در هنگامهای که پیکر پهلوانیِ نوید از خط بیضا به «سنگر» در تموّج و خنیاگری و پایکوبی بود، منصور حلاج چه میدید؟؛ از که و چه با نوید میگفت؟؛ و نیز با مقتدر و با خلیفه؟؛ و نیز با مفتی ابوبکر؟؛ و با مادر خویش؟؛ و هم با مادر نوید؟.
باری «گفته خواهد شد به دستان نیز هم» که یکی نوید بود که دعوتی داشت به هوای آزادی؛ و آن «جز سرِ دار نمیتوان گفت»؛ و یکی بود و بیشماران گشت؛ و گر چه غایباش کردند از میانۀ میدان، لیک در هر سری از سوداییِ اوست نشانه. اینک نوید است که ایستاده بر غبار.
و گفته خواهد شد که از پویایی و «بختیاری» او بود که اسماعیلوار رضا بهقربانیِ جان داد تا عید آزادی را مژدهآوَرَد به سرمازدگانِ زمهریر استبدادی تاریخی؛ تحفهای «بهیّه» مام میهن را؛ و جمله خُردسال و کهنسال وطن را:
من چو اسماعیلیانم بی حذر
بل چو اسماعیل آزادم ز سر
فارغم از طمطراق و از ریا
قل تعالوا گفت جانم را بیا
نوید، پشتگرمِ خورشید بود که مرگ کسی را نمیپسندید. مرگاندیشی در قاموس هیچ پهلوان ایرانی نبود، و نیست. این دریا دلان، خالقان شهنامۀ تاریخ این ملتاند و به دین انسانیتاند. نه تیغی بر گلویی میکِشند، نه خنجری از پشت میزنند، نه در پی گردنی برای طناب دار اند و نه چارپایۀ زندگی را از زیر پای اسیری خالی میکنند.
هر که از خورشید باشد پشتگرم
سخترو باشد نه بیم او را نه شرم
همچو روی آفتابِ بی حذر
گشت رویش خصمسوز و پرده در
در دلِ آن کس که دارد نور جان
باقی این گفته آید بی زبان
و چنین است بازی روزگار که یک کس را دو تولد دهد؛ یکی از مادری از آب و گِل و دیگری از بیشمار جان و دل. و نوید این گونه بود. و همین گونه بود که سلطانالعلما به سلطان خوارزم گفت که سلطنت بزرگهمتان و عیّاران پس از هجرتِ به خاک آغاز میشود.
# توضیح این که «سنگر» نوید فاصلهای به حدود بیست کیلومتر با «بیضا»ی حالج دارد.»
- متن فوق را یکی از مخاطبان توانا در پاسخ به فراخوان «نامه به یک خانواده دادخواه» نوشت و برای ما ارسال کرد.
چند روز پیش از مخاطبان خود خواسته بودیم که یک خانواده دادخواه را انتخاب کنند، به نشانه همبستگی با او، نامهای برایش بنویسند و برای ما بفرستند.
نامه به مادران/پدران/خواهران و برادران دادخواه، برای آنها روحیهبخش و موثر است.
شما هم میتوانید به دلخواه خود یکی از جانباختگان را انتخاب کنید و خطاب به خانواده او نامهای بنویسید و برای ما بفرستید.
در ایام نوروز هوای خانوادههای دادخواه را داشته باشیم.
#دادخواهی #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #برادران_افکاری #همدلی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید افکاری برادر جاویدنام نوید افکاری، با انتشار تصویری از مادرش، بهیه نامجو، پیام او در ارتباط با قتل مهسا امینی را به شرح زیر منتشر کرد:
«ژینای نازنینم، دخترم، چقدر ظلمی که به تو کردند من را یاد نویدم میاندازد. شهریور سیاهم سیاهتر شد. اما دخترکم. به قول نوید سوگند میخورم که پشیمون میشند.»
- امروز دادخواهی حلقه اتصال مردم ایران شده است. خشم ما مردمان از قدرت حاکمان بیشتر شده است.
#مهسا_امينى #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #گشت_کشتار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ژینای نازنینم، دخترم، چقدر ظلمی که به تو کردند من را یاد نویدم میاندازد. شهریور سیاهم سیاهتر شد. اما دخترکم. به قول نوید سوگند میخورم که پشیمون میشند.»
- امروز دادخواهی حلقه اتصال مردم ایران شده است. خشم ما مردمان از قدرت حاکمان بیشتر شده است.
#مهسا_امينى #بهیه_نامجو #نوید_افکاری #گشت_کشتار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریادهای مادر نوید افکاری جلوی زندان
در هشتمین روز اعتصاب غذای دخترش الهام افکاری
شیراز، ۲۴ آذر ۱۴۰۱
مادر الهام افکاری در هشتمین روز اعتصاب غذای دخترش در زندان عادلآباد شیراز، مقابل این زندان رفته و فریاد میزند که دخترم گناهی نکرده و او را آزاد کنید.
سعید افکاری، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«خواهرم #الهام_افکاری هشت روز است اعتصاب غذا کرده و فقط آب خورده و حال جسمانیاش به هیچوجه خوب نیست.
و دیر نیست روزی که ضجههای مادران ایران، خنجری در گلویتان شود و راه نفستان را برای همیشه ببندد»
#نوید_افکاری #بهیه_نامجو #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در هشتمین روز اعتصاب غذای دخترش الهام افکاری
شیراز، ۲۴ آذر ۱۴۰۱
مادر الهام افکاری در هشتمین روز اعتصاب غذای دخترش در زندان عادلآباد شیراز، مقابل این زندان رفته و فریاد میزند که دخترم گناهی نکرده و او را آزاد کنید.
سعید افکاری، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«خواهرم #الهام_افکاری هشت روز است اعتصاب غذا کرده و فقط آب خورده و حال جسمانیاش به هیچوجه خوب نیست.
و دیر نیست روزی که ضجههای مادران ایران، خنجری در گلویتان شود و راه نفستان را برای همیشه ببندد»
#نوید_افکاری #بهیه_نامجو #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم کوتاه ((پلاک ۱۰۰))
تجربهای از گروه هنری مستقل اکت.
تقدیم به خانواده سرافراز افکاری و دیگر قهرمانان دربند تاریکی.
به امید فروریختن تمام دیوارهای ظلم و جور .
نویسنده و کارگردان:باقی حسینی
((No 100))
A short film
An experience from the independent group “ ACT.”
Dedicated to the honorable family of Afakari and all the heroes in the darkest jails.
With the hope of tearing down the walls of cruelty and brutality.
Direct& writer: Baghi Hissesini
#نوید_افکاری #الهام_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری #بهیه_نامجو #پلاک۱۰۰ #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تجربهای از گروه هنری مستقل اکت.
تقدیم به خانواده سرافراز افکاری و دیگر قهرمانان دربند تاریکی.
به امید فروریختن تمام دیوارهای ظلم و جور .
نویسنده و کارگردان:باقی حسینی
((No 100))
A short film
An experience from the independent group “ ACT.”
Dedicated to the honorable family of Afakari and all the heroes in the darkest jails.
With the hope of tearing down the walls of cruelty and brutality.
Direct& writer: Baghi Hissesini
#نوید_افکاری #الهام_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری #بهیه_نامجو #پلاک۱۰۰ #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲۲ شهریور، سالگرد قتل حکومتی جاویدنام نوید افکاری است.
سعید افکاری ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«جای خالیت تا ابد برای لحظهای فراموش نمیشه نوید»
- پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
فایلهای صوتی پخش شده از نوید، چند ماه پیش از کشته شدنش، بسیار تکان دهنده بود، فایل صوتی دادگاه نوید کاملا غیر عادلانه بودن دادگاه را نشان میداد. کمپین بزرگی برای جلوگیری از اعدام نوید راه افتاد، ولی دیر شده بود و در اراده حکومت برای کشتن نوید اثر نداشت.
در بحبوحه قتل نوید افکاری به دست جمهوری اسلامی و پس از آن، «حامیان اعدام» تلاش گستردهای را برای توجیه این قتل به راه انداختند. آنها با توسل به دروغ، اطلاعات نادرست و گمراهکننده و همچنین با استفاده از تاکتیکهای تحریف واقعیت و مغالطه تلاش کردند تا عملکرد جمهوری اسلامی را عادی و عادلانه جلوه دهند.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری #الهام_افکاری #بهیه_نامجو #یادمون_نمیره #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید افکاری ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«جای خالیت تا ابد برای لحظهای فراموش نمیشه نوید»
- پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
فایلهای صوتی پخش شده از نوید، چند ماه پیش از کشته شدنش، بسیار تکان دهنده بود، فایل صوتی دادگاه نوید کاملا غیر عادلانه بودن دادگاه را نشان میداد. کمپین بزرگی برای جلوگیری از اعدام نوید راه افتاد، ولی دیر شده بود و در اراده حکومت برای کشتن نوید اثر نداشت.
در بحبوحه قتل نوید افکاری به دست جمهوری اسلامی و پس از آن، «حامیان اعدام» تلاش گستردهای را برای توجیه این قتل به راه انداختند. آنها با توسل به دروغ، اطلاعات نادرست و گمراهکننده و همچنین با استفاده از تاکتیکهای تحریف واقعیت و مغالطه تلاش کردند تا عملکرد جمهوری اسلامی را عادی و عادلانه جلوه دهند.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #حبیب_افکاری #الهام_افکاری #بهیه_نامجو #یادمون_نمیره #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید افکاری، ضمن انتشار این تصویر از مراسم سالگرد جاویدنام نوید افکاری نوشت:
«طناب دار شما مدال آزادیخواهی اوست. و ما پس از سالها شکنجه، تحقیر و تهمت، قویتر از همیشه در چشمان شما زل زدهایم تا بگوییم: هر یک نفر کشته شه هزار نفر پشتشه.»
#نوید_افکاری #بهیه_نامجو #حبیب_افکاری #وحید_افکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«طناب دار شما مدال آزادیخواهی اوست. و ما پس از سالها شکنجه، تحقیر و تهمت، قویتر از همیشه در چشمان شما زل زدهایم تا بگوییم: هر یک نفر کشته شه هزار نفر پشتشه.»
#نوید_افکاری #بهیه_نامجو #حبیب_افکاری #وحید_افکاری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech