آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
#درس با طعم رقص!

فعالیت فیزیکی تکمیل کننده فعالیت ذهنی است. «ران کلارک» با همین شعار روشی برای تدریس پیش گرفته است که توامان با رقص و #موسیقی است. علاقه شخصی کلارک به موسیقی سبب شده یکی از پایه‌های آموزشش را شادی و آهنگ و رقص قرار دهد و «آکادمی ران کلارک» در شهر آتلانتا امریکا را متحول کند.

ویدیویی که هفته گذشته این #آموزگار از یکی از کلاس‌های درسش بر روی شبکه‌های اجتماعی قرار داد مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. به طوری که وب‌سایت تایم ویدیو را پوشش داد و به نقل از کلارک نوشت: «توضیح دادن آکادمی ران کلارک سخت است. اینجا مدرسه‌ای با #شور و #نشاط و #انرژی است. من می‌خواستم مدرسه‌ای بسازم که در آن روح جریان داشته باشد. جایی که بچه‌ها به آن وارد شده و به خودشان بگویند: من #عاشق رفتن به #مدرسه هستم.»

«آکادمی ران کلارک» در کنار #آموزش و #تدریس #دانش‌آموزان دوره‌های آموزشی برای معلمانی دارد که به تغییر روش تدریسشان علاقه دارند. جایی که جسم و فعالیت آن به اندازه فعالیت #ذهنی اهمیت دارد و مورد توجه قرار می‌گیرد.

با هم ویدیو #رقص کلارک و شاگردانش را تماشا می‌کنیم!
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان

در کتاب‌های درسی‌مان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.

هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح می‌دهد که چگونه با به کمک دست‌ها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.

هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت می‌کرد، برای آموزش او فرستاد.

چنان‌که کلر بعدها دربارهٔ خود می‌نویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.

سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارت‌هایی که حروف برجسته بر آن‌ها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. ‌

بین سال‌های ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستان‌ها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.

در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانی‌ها را در کف دست او می‌نوشت، از آنجا فارغ‌التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌کرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.

#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت می‌کرد.

در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs

کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کتابخانه سیار آموزگار خراسانی برای روستائیان

معلمی به نام اسعد فیض در یک اقدام شهروندی و خودانگیخته برای افزایش سرانه کتابخوانی کتابخانه سیاری تأسیس کرده و کتاب‌های مورد علاقه روستائیان را به طور رایگان به دست آن‌ها می‌رساند.

اسعد فیض، آموزگار خراسانی: زنان روستا به مطالعه بیشتر علاقه دارند
اسعد فیض، آموزگار خراسانی: زنان روستا به مطالعه بیشتر علاقه دارند
اسعد فیض در روستای «مارشک» تدریس می‌کند. این روستا در نزدیکی مشهد و در دهستان کارده واقع شده و جمعیت آن ۱۵۳۲ نفر (۳۳۴خانوار) است.

کتابخانه‌ای که اسعد فیض در روستای «مارشک» با نام «ایستگاه کتاب» دایر کرده، دارای پنج هزار جلد کتاب است.

این آموزگار خراسانی دو دختر دارد: یکی دانشجوی مامایی است و دیگری در رشته مهندسی عمران تحصیلاتش را به پایان رسانده است. او می‌گوید: «زنان و دختران برای اصلاح و تغییر جامعه بسیار اهمیت دارند.»

در «ایستگاه کتاب» انواع کتاب‌های ادبی و درسی و کمک‌درسی وجود دارد.

در گزارشی که سایت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و خانه کتابدار کودک و نوجوان از فعالیت این #آموزگار خراسانی تهیه کرده، آمده است که اسعد فیض دو سال پیش به فکر رواج کتابخوانی در روستای محل خدمتش افتاد. او طویله گوسفندان را تمیز کرد، و با جمع‌آوری کتاب‌های اهدایی در حلقه دوستان و آشنایانش #طویله گوسفندان را به یک #کتابخانه تبدیل کرد. او امید داشت که روستائیان از «ایستگاه کتاب» استقبال کنند. اما به زودی دریافت که چنین نیست. این بود که تصمیم گرفت کتاب‌ها را به در خانه #روستائیان ببرد.

او با کمک یکی از #دانش‌آموزان، از دو ماه پیش تاکنون، هر هفته در یک روز مقرر کتاب‌ها را بار خورجین الاغی می‌کند و کتاب‌ها را به روستائیان در خانه‌هایشان امانت می‌دهد. بیشتر زنان و #دختران #روستا خواهان کتاب‌های او هستند.

اسعد فیض می‌گوید: «سطح فرهنگی زنان روستای مارشک از مردها بالاتر است؛ چون هم بیشتر درس خوانده‌اند و هم تمام #مسئولیت زندگی را بر دوش دارند.»

به گزارش سایت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات #کودکان و خانه #کتابدار کودک و نوجوان #زنان #روستا به کتاب‌های ادبی، زندگی‌نامه و کتاب‌هایی برای کسب مهارت‌های زندگی علاقه‌ دارند.

منبع: رادیو زمانه
@Tavaana_TavaanaTech
آموزش #مردم‌سالاری: راهنمایی برای #آموزگاران

«این کتابچه آموزشی انحصاری آموزشکده توانا به موضوع اجتماعی‌سازی سیاسی در مدارس می‌پردازد و جایگزینی جامع و دموکراتیک را به جای مدل مرسوم در حکومت‌های خودکامه ارائه می‌دهد.

با استفاده از این کتاب راهنما، مدرسان با انواع ملزومات آموزشی برای شهروندی دموکراتیک و فعال، و راهی که بتوان این نحوه آموزش را تسهیل کرد آشنا می‌شوند. در انتها مدرسان شیوه پرورش فکر مستقل و انتقادی را خواهند آموخت.

در این راهنما به موضوع مهم «برنامه آموزشی مخفی» پرداخته می‌شود که رویکردی استراتژیک را هم در کلاس درس و هم در سطح مدیریتی برای تزریق ارزش‌ها و اصول دموکراتیک ارائه خواهد کرد. راهنما نشان خواهد داد که این رویکردها نه تنها #دموکراتیک هستند، بلکه به طور کلی، برای #آموزش و یادگیری هر چه بهتر نیز مفید و یاری‌رسان خواهند بود. در نتیجه محتوای این راهنما نه تنها برای کسانی که در پی حمایت از #دموکراسی هستند جذاب خواهد بود، بلکه همین‌طور برای کسانی که تنها به دنبال توصیه‌هایی عملی برای درگیری بهتر #دانش‌آموزان در پروسه یادگیری و تسهیل این پروسه هستند، مفید خواهد بود.

(با ما در میان بگذارید که این کتابچه برای شما که #آموزگار هستی تا چه اندازه کارآیی داشته است؟ برای شما که دانش‌جو و دانش‌آموز و دانش‌پژوه هستی چه؟)

لینک دانلود رایگان این کتابچه‌ی سودمند:
https://goo.gl/JJhvHq


@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
معلم فداکار جانش را فدای ۳ دانش آموزش کرد

علیرضا نخعی، مدیرکل آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان در تشریح این حادثه گفت: در مسیر رفت و آمد دانش آموزان روستای نوک جو (از توابع دهستان روتک، شهرستان خاش)، دیوار مخروبه‌ای وجود داشت که به دلیل بارندگی‌های اخیر، استحکام آن به کمترین حد خود رسیده بود. زمانی که آموزگاران مدرسه متوجه شدند دیوار در حال ریزش است، دوان دوان خود را به دانش آموزان می‌رسانند و با پرت کردن ایشان، جانشان را از قرار گرفتن زیر آوار نجات می‌دهند.
روستای نوک جو شاهد حادثه‌ای دلخراش و افتخار آمیز بود.

وی با اشاره به اینکه این دیوار مربوط به فضای آموزشی مدرسه نبوده و از آن اهالی روستاست، افزود: متأسفانه پس از نجات دانش آموزان، معلمان فداکار، «حمیدرضا گنگوزهی» و «عبدالرئوف شهنوازی» زیر آوار گرفتار می‌شوند که یکی از این عزیزان به طور کامل در زیر آوار می‌ماند و دیگری پایش زیر آوار قرار می‌گیرد. مدتی طول می‌کشد تا با کمک اهالی منطقه این عزیزان را از زیر آوار نجات داده که متاسفانه در حین انتقال این معلمین فداکار به بیمارستان، حمید گنگوزهی در راه نجات دانش آموزان جان خویش را فدا می‌کند و عبدالرئوف شهنوازی نیز از ناحیه پا دچار شکستگی می‌شود.

نخعی ضمن ستایش این اقدام، در ادامه گفت: کار این عزیزان، فداکاری بزرگ است که باعث افتخار جامعه ما و فرهنگیان خواهد بود. برای مرحوم گنگوزهی علو درجات را مسألت داریم و این واقعه را به همه فرهنگیان، دانش آموزان و به ویژه خانواده این مرحوم تسلیت می‌گوییم.

نخعی با اشاره به اینکه بر اساس هماهنگی‌های صورت گرفته، مراسم تشیع پیکر این معلم گرانقدر ساعت ۱۰ صبح امروز دوشنبه ۱۶ فروردین در روستای گزو پشتکوه خاش برگزار می‌شود، افزود: از همه مردم عزیز و به ویژه همکاران گرامی تقاضا دارم، با حضور پرشکوه خود در مراسم تشییع پیکر این #معلم فداکار، یاد و راه ارزشمند ایشان را گرامی بدارند.

به گزارش پانا، نخعی طی تماس تلفنی با عبدالرئوف شهنوازی دیگر #معلم_فداکار مدرسه شهید رحیمی نوک جو، ضمن سپاس از اقدام فداکارانه این عزیزان و عرض تسلیت به مناسبت درگذشت همکار فداکارش از روند درمان وی مطلع شد.

مدرسه شهید رحیمی روستای نوک جو دو #آموزگار از نیروهای ارزشمند خرید خدمات داشته و با آمار ۵۳ دانش آموز در نقطه صفر مرز ایران و پاکستان با فاصله ۳۰۰ کیلومتری از مرکز شهرستان #خاش واقع شده و فاقد حصار است.

تابناک

@Tavaana_TavaanaTech
آموزش #مردم‌سالاری: راهنمایی برای #آموزگاران

«این کتابچه آموزشی انحصاری آموزشکده توانا به موضوع اجتماعی‌سازی سیاسی در مدارس می‌پردازد و جایگزینی جامع و دموکراتیک را به جای مدل مرسوم در حکومت‌های خودکامه ارائه می‌دهد.

با استفاده از این کتاب راهنما، مدرسان با انواع ملزومات آموزشی برای شهروندی دموکراتیک و فعال، و راهی که بتوان این نحوه آموزش را تسهیل کرد آشنا می‌شوند. در انتها مدرسان شیوه پرورش فکر مستقل و انتقادی را خواهند آموخت.

در این راهنما به موضوع مهم «برنامه آموزشی مخفی» پرداخته می‌شود که رویکردی استراتژیک را هم در کلاس درس و هم در سطح مدیریتی برای تزریق ارزش‌ها و اصول دموکراتیک ارائه خواهد کرد. راهنما نشان خواهد داد که این رویکردها نه تنها #دموکراتیک هستند، بلکه به طور کلی، برای #آموزش و یادگیری هر چه بهتر نیز مفید و یاری‌رسان خواهند بود. در نتیجه محتوای این راهنما نه تنها برای کسانی که در پی حمایت از #دموکراسی هستند جذاب خواهد بود، بلکه همین‌طور برای کسانی که تنها به دنبال توصیه‌هایی عملی برای درگیری بهتر #دانش‌آموزان در پروسه یادگیری و تسهیل این پروسه هستند، مفید خواهد بود.

(با ما در میان بگذارید که این کتابچه برای شما که #آموزگار هستی تا چه اندازه کارآیی داشته است؟ برای شما که دانش‌جو و دانش‌آموز و دانش‌پژوه هستی چه؟)

لینک دانلود رایگان این کتابچه‌ی سودمند:
https://goo.gl/JJhvHq


@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
آموزش #مردم‌سالاری: راهنمایی برای #آموزگاران

«این کتابچه آموزشی انحصاری آموزشکده توانا به موضوع اجتماعی‌سازی سیاسی در مدارس می‌پردازد و جایگزینی جامع و دموکراتیک را به جای مدل مرسوم در حکومت‌های خودکامه ارائه می‌دهد.

با استفاده از این کتاب راهنما، مدرسان با انواع ملزومات آموزشی برای شهروندی دموکراتیک و فعال، و راهی که بتوان این نحوه آموزش را تسهیل کرد آشنا می‌شوند. در انتها مدرسان شیوه پرورش فکر مستقل و انتقادی را خواهند آموخت.

در این راهنما به موضوع مهم «برنامه آموزشی مخفی» پرداخته می‌شود که رویکردی استراتژیک را هم در کلاس درس و هم در سطح مدیریتی برای تزریق ارزش‌ها و اصول دموکراتیک ارائه خواهد کرد. راهنما نشان خواهد داد که این رویکردها نه تنها #دموکراتیک هستند، بلکه به طور کلی، برای #آموزش و یادگیری هر چه بهتر نیز مفید و یاری‌رسان خواهند بود. در نتیجه محتوای این راهنما نه تنها برای کسانی که در پی حمایت از #دموکراسی هستند جذاب خواهد بود، بلکه همین‌طور برای کسانی که تنها به دنبال توصیه‌هایی عملی برای درگیری بهتر #دانش‌آموزان در پروسه یادگیری و تسهیل این پروسه هستند، مفید خواهد بود.

(با ما در میان بگذارید که این کتابچه برای شما که #آموزگار هستی تا چه اندازه کارآیی داشته است؟ برای شما که دانش‌جو و دانش‌آموز و دانش‌پژوه هستی چه؟)

لینک دانلود رایگان این کتابچه‌ی سودمند:
https://goo.gl/JJhvHq


@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
داستان دیگری از #فداکاری یک #آموزگار
۳۰ کیلومتر راه را طی می‌کند تا کسی از قلم نیفتد. هیچ‌کس نباید از کاروان کوچک سوادآموزی او جا بماند. مراد الله‌یاری متولد ۱۳۵۸ و ساکن روستای سرکمری از توابع شهرستان شازند است. در روستای بیاتان سوخته تدریس می‌کند اما اندک #دانش‌آموزان روستاهای هم‌جوار را با خودروی شخصی گرد هم می‌آورد و در یک #مدرسه به آنها درس می‌دهد. او یک مدرسه کوچک چندپایه را شکل می‌دهد و تدریس می‌کند، صبح تا عصرش را با آنها می‌گذراند. قصه مراد، داستان دیگری از فداکاری #آموزگاران این سرزمین است.
عکس: محمد اسدی - ایسنا http://bit.ly/1T1q9cS

@Tavaana_TavaanaTech
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان

در کتاب‌های درسی‌مان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.

هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح می‌دهد که چگونه با به کمک دست‌ها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.

هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت می‌کرد، برای آموزش او فرستاد.

چنان‌که کلر بعدها دربارهٔ خود می‌نویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم‌ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می‌کند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوق‌العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.

سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار می‌کرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده می‌نمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس می‌کند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارت‌هایی که حروف برجسته بر آن‌ها نوشته شده بود، جمله‌هایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. ‌

بین سال‌های ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستان‌ها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دوره‌ای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب‌خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.

در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانی‌ها را در کف دست او می‌نوشت، از آنجا فارغ‌التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌کرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.

#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت می‌کرد.

در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs

کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد عباس یمینی‌شریف، نغمه‌سرای کودکان
goo.gl/70kIIz

این اشعار را حتمن شنیده‌اید:

«به دست خود درختی می‌نشانم
به پایش جوی آبی می‌كشانم
كمی تخم چمن بر روی خاكش
برای یادگاری می‌فشانم
درختم كم‌كم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آن‌جا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه‌زاری
به تابستان كه گرما رو نماید
درختم چتر خود را می‌گشاید
خنک می‌سازد آن‌جا را ز سایه
دل هر رهگذر را می‌رباید»
شاید همه‌ی ما که کودکی خود را با اشعار کودکانه و انسانی یمینی‌شریف سر کردیم وقتی نام کتاب را می‌شنویم یاد این شعر می‌اُفتیم:

«من یار مهربانم
دانا و خوش زبانم
گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم
پندت دهم فراوان
من یار پند دانم
من دوستی هنرمند
با سود و بی زیانم
از من مباش غافل
من یار مهربانم»
این اشعار متعلق به عباس یمینی‌شریف است.

شاید وقتی این اشعار را می‌خوانیم خاطرات خوش کودکی و مدرسه مقابل دیدگانمان رژه برود. «عباس یمینی شریف»؛ آموزگار، مدیر مدرسه و نویسنده‌ی ایرانی ادبیات کودکان.

عباس یمینی شریف، اول خردادماه ۱۲۹۸ در محله‌ی پامنار تهران به دنیا آمد. در ۵ سالگی وارد مدرسه شد و تابستان‌ها به مکتب می‌رفت. رفتار خشنی که در این مکتب‌خانه‌ها رواج داشت و همین‌طور محیط خشن این مراکز او را به فکر فرو برد که برای کودکان بعدها کاری بکند. یمینی‌شریف هم‌واره در زندگی‌اش از رفتار خشونت‌آمیزی که در مدرسه و مکتب نسبت به کودکان دیده بود سخن می‌گفت. او زندگی خانوادگی بسیار سختی را تجربه کرد و کودکی‌اش با سختی گذشت.

در همان کودکی و نوجوانی، آشنایی‌اش با فرخی یزدی که در دربند تهران دوران تبعید خود را می‌گذراند تاثیر بسیاری بر یمینی‌شریف گذاشت. او به جد به این باور رسیده بود که باید تغییراتی در شیوه‌های آموزش به کودکان ایجاد شود.

اعتقاد او به همین نیاز به دگرگونی، موجب شد که به تالیف کتاب کلاس اول ابتدایی به نام «دارا و آذر» که سال‌ها در مدارس تدریس می‌شد بپردازد. در سال ۱۳۲۱ اولین شعری که برای کودکان سروده بود را در مجله‌ی «نونهالان» منتشر کرد. او در سال ۱۳۲۳ با ابراهیم بنی‌احمد مجله‌ای به نام «بازی کودکان» را منتشر ساخت. اشعار عباس یمینی شریف در سال ۱۳۲۴ وارد کتاب‌های درسی دوره‌ی ابتدایی ایران شد. ابتدا اشعار او در کتاب‌های درسی ابتدایی اراک منتشر شد و پس از آن در کتاب‌های درسی کلاس‌های اول و دوم و سوم کلیه‌ی دبستان‌ها وارد شد.

یمینی‌شریف در سال ۱۳۲۸ به مدیریت مجلات دانش‌آموز و سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ منصوب شد در سال ۱۳۳۲ یمینی‌شریف با بورس دولتی آمریکا به آن‌جا سفر کرد و یک سال در دانش‌گاه کلمبیا به تحصیل دوره‌ی تخصصی در آموزش کودکان پرداخت و توانست فوق لیسانس بگیرد. شاید بتوان به راستی بر این امر صحه نهاد که در نیم قرن اخیر میلیون‌ها کودک ایرانی اشعار و نوشته‌های او را خوانده‌اند. یمینی‌شریف یکی از پرکارترین نویسندگان و شاعران کودکان در جهان بوده است.

عباس یمینی‌شریف در ۲۸ آذرماه سال ۱۳۶۸ درگذشت. او در آخرین دو بیتی که در روزهای واپسین عمر خود و برای حک شدن بر سنگ مزار سروده است می‌گوید:

من نغمه‌سرای کودکانم
شادست ز مهرشان روانم
عباس یمینی شریفم
گیرید ز کودکان نشانم
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2OtYOF

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
یک معلم از ایران از تاثیر آموزشکده توانا در کار خودش می‌گوید
goo.gl/E6rVBZ

من ۲۹ سال دارم. حدودا هفت سال است که دبیر هنرستان هستم در رشته معماری و تقریبا بیش از یک سال است که مجموعه و تولیدات شما رو تا حد امکان مطالعه می‌کنم. یک سری از کارهایی که تونستم بر اساس منابع شما (به‌خصوص کتاب «آموزش مردمسالاری، راهنمایی برای آموزگاران» و سایر کتاب‌های مرتبط با حقوق شهروندی) در کلاس‌هام پیاده کنم رو اینجا می‌نویسم و تا جایی که تونستم و حافظه‌ام یاری کرد، رفرنس هم می‌دم.

مساله دیگه «احترام گذاشتن به همکلاسی‌ها» بود. یادمه یک روز عصبانی شدم. چون بچه‌ها سر کلاس خیلی شلوغ می‌کردن. نمی‌دونم چی شد که گفتم: «بچه‌ها! کار کدومتون بود؟» بعد از این‌که کل کلاس رو به کسر نمره تهدید کردم، یکی از بچه‌ها گفت: «آقا! فلانی بود.» من خود اون دانش‌آموز رو یه زنگ انداختم بیرون. همه تعجب کردن ولی کسی چیزی نپرسید. زنگ بعد خواست بیاد توی کلاس؛ رو به جمع گفتم: «می‌دونین چرا انداختمش بیرون؟» کسی چیزی نگفت. گفتم: «چون دوس ندارم توی کلاس من زیرآب‌زنی رو یاد بگیرید. یک یا دو نمره هیچ وقت ارزش نداره که همکلاسی خودتون رو لو بدین؛ حتی اگه من بگم. همه ما با هم توی یه کلاس هستیم و منم به هیچ وجه حق ندارم به خاطر یه نفر از کل کلاس نمره کم کنم.»
مساله دیگه «تقویت روحیه همکاری بین خود دانش آموزان» بود. همیشه عادت داشتم مثلا توی درس ترسیم فنی، اول کلاس وسایل رسم بچه‌ها رو چک کنم و مثلا اگه کسی چیزی رو نداشت بهش نمره منفی بدم. ولی از پارسال به خود کلاس ده دقیقه فرصت می‌دم و می‌گم: «می‌تونین از هم قرض بگیرید و اگه بتونین به اونایی که بعضی وسایل رو ندارن کمک کنین و کل کلاس وسایلش کامل بشه، یه نمره مثبت برای کل کلاس در نظر می‌گیرم.» اینجوری بچه‌ها کم‌کم یاد گرفتن که با کمک به هم می‌تونن بیش‌ترین بازدهی رو داشته باشن. همین کار رو توی درس‌های تئوری هم برای بچه‌های ضعیف انجام دادم.

مساله دیگه «تقویت مهارت گفت‌وگو و بحث‌کردن» حتی در عین اختلاف نظر بود. الان یادم نیست متاسفانه از کدوم کتاب شما، ولی در یکی از منابعتون مطلبی راجع به نحوه چیدمان صندلی خوندم، که واقعا تاثیر داشت. مثلا توی درس «الزامات محیط کار» کلا همگی دایره‌ای می‌شینیم. این باعث شده بچه‌ها احساس راحت‌تر و برابرتری با من داشته باشن. (البته محیط هنرستان هم این اجازه رو تو کارگاه‌هاش می‌ده.) یادمه همیشه تاکید می‌کردم که «بچه‌ها! حتی نظر من که معلمتون هستم می‌تونه اشتباه باشه؛ سعی کنید با شنیدن نظرها و خوندن کتاب‌های مختلف به چیز تازه‌ای برسید و بازم همیشه بخشی از ذهنتون رو برای این‌که شاید اشتباه می‌کنید در نظر بگیرید.» (خوشبختانه چون دروس هنری هم دارن این مفاهیم شهروندی، با هنر راحت‌تر منتقل میشه؛ حداقل توی تجربه خودم این‌طور بوده.)

مساله دیگه یه جورایی حساس‌کردن بچه‌ها به «مساله نژادپرستی و تبعیض‌های بی‌مورد» بود. این‌که سعی کنن جوک‌های قومیتی و جوک‌های حنسیتی توی کلاس نگن. یا حداقل بدونن که همین جوک‌ها اون‌قدر گفته شده که کلیشه‌هایی از دیگران، در ذهنشون ساخته شده که باعث عدم همکاری و ارتباط بین خودمون شده. البته آقای محسن رنانی یه فایل داشت به اسم جوک سیاه و جوک سفید که اونم خیلی مفید بود. حتی توی اتاق دبیران هم من همیشه مخالف صحبت می‌کردم. الان مثلا توی باخت پرسپولیس بیش‌ترمی‌دیدم توی اتاق دبیران درباره بازی تیم بحث می‌کردن و مثلا نمی‌گفتن آبروی ایران جلوی عرب‌ها رفت.

🔴نظرات خواندنی این معلم از تاثیر آموزشکده توانا بر روی کار او را بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2huMUKG

منابع توانا در حوزه تدریس و آموزگاری را فراموش نکنید

آموزش مردم‌سالاری: راهنمایی برای آموزگاران
goo.gl/iosHTJ
دستنامه شیوه های تدریس در آموزش شهروندی
bit.ly/2bKLPJG
وبینار نظام آموزشی در ایران
goo.gl/kuibme
«دموکراسی و تربیت: دستنامه راهنما برای پیوند دموکراسی و کودکی»
bit.ly/2nrubU1
آموزش مدرسان راهنمای مرجع و تمرین
goo.gl/iW6r1y
دموکراسی در آموزش
goo.gl/OqY3JR

شما هم برای ما از تاثیر مطالب آموزشی توانا بنویسید.
سری به کانال کتاب و کلاس توانا بزنید:
https://t.me/tavaana

#فیدبک #داستان_اثربخشی ##بازخورد #معلم #آموزگار
@Tavaana_TavaanaTech
یک معلم از ایران از تاثیر آموزشکده توانا در کار خودش می‌گوید
goo.gl/E6rVBZ

من ۲۹ سال دارم. حدودا هفت سال است که دبیر هنرستان هستم در رشته معماری و تقریبا بیش از یک سال است که مجموعه و تولیدات شما رو تا حد امکان مطالعه می‌کنم. یک سری از کارهایی که تونستم بر اساس منابع شما (به‌خصوص کتاب «آموزش مردمسالاری، راهنمایی برای آموزگاران» و سایر کتاب‌های مرتبط با حقوق شهروندی) در کلاس‌هام پیاده کنم رو اینجا می‌نویسم و تا جایی که تونستم و حافظه‌ام یاری کرد، رفرنس هم می‌دم.

مساله دیگه «احترام گذاشتن به همکلاسی‌ها» بود. یادمه یک روز عصبانی شدم. چون بچه‌ها سر کلاس خیلی شلوغ می‌کردن. نمی‌دونم چی شد که گفتم: «بچه‌ها! کار کدومتون بود؟» بعد از این‌که کل کلاس رو به کسر نمره تهدید کردم، یکی از بچه‌ها گفت: «آقا! فلانی بود.» من خود اون دانش‌آموز رو یه زنگ انداختم بیرون. همه تعجب کردن ولی کسی چیزی نپرسید. زنگ بعد خواست بیاد توی کلاس؛ رو به جمع گفتم: «می‌دونین چرا انداختمش بیرون؟» کسی چیزی نگفت. گفتم: «چون دوس ندارم توی کلاس من زیرآب‌زنی رو یاد بگیرید. یک یا دو نمره هیچ وقت ارزش نداره که همکلاسی خودتون رو لو بدین؛ حتی اگه من بگم. همه ما با هم توی یه کلاس هستیم و منم به هیچ وجه حق ندارم به خاطر یه نفر از کل کلاس نمره کم کنم.»
مساله دیگه «تقویت روحیه همکاری بین خود دانش آموزان» بود. همیشه عادت داشتم مثلا توی درس ترسیم فنی، اول کلاس وسایل رسم بچه‌ها رو چک کنم و مثلا اگه کسی چیزی رو نداشت بهش نمره منفی بدم. ولی از پارسال به خود کلاس ده دقیقه فرصت می‌دم و می‌گم: «می‌تونین از هم قرض بگیرید و اگه بتونین به اونایی که بعضی وسایل رو ندارن کمک کنین و کل کلاس وسایلش کامل بشه، یه نمره مثبت برای کل کلاس در نظر می‌گیرم.» اینجوری بچه‌ها کم‌کم یاد گرفتن که با کمک به هم می‌تونن بیش‌ترین بازدهی رو داشته باشن. همین کار رو توی درس‌های تئوری هم برای بچه‌های ضعیف انجام دادم.

مساله دیگه «تقویت مهارت گفت‌وگو و بحث‌کردن» حتی در عین اختلاف نظر بود. الان یادم نیست متاسفانه از کدوم کتاب شما، ولی در یکی از منابعتون مطلبی راجع به نحوه چیدمان صندلی خوندم، که واقعا تاثیر داشت. مثلا توی درس «الزامات محیط کار» کلا همگی دایره‌ای می‌شینیم. این باعث شده بچه‌ها احساس راحت‌تر و برابرتری با من داشته باشن. (البته محیط هنرستان هم این اجازه رو تو کارگاه‌هاش می‌ده.) یادمه همیشه تاکید می‌کردم که «بچه‌ها! حتی نظر من که معلمتون هستم می‌تونه اشتباه باشه؛ سعی کنید با شنیدن نظرها و خوندن کتاب‌های مختلف به چیز تازه‌ای برسید و بازم همیشه بخشی از ذهنتون رو برای این‌که شاید اشتباه می‌کنید در نظر بگیرید.» (خوشبختانه چون دروس هنری هم دارن این مفاهیم شهروندی، با هنر راحت‌تر منتقل میشه؛ حداقل توی تجربه خودم این‌طور بوده.)

مساله دیگه یه جورایی حساس‌کردن بچه‌ها به «مساله نژادپرستی و تبعیض‌های بی‌مورد» بود. این‌که سعی کنن جوک‌های قومیتی و جوک‌های حنسیتی توی کلاس نگن. یا حداقل بدونن که همین جوک‌ها اون‌قدر گفته شده که کلیشه‌هایی از دیگران، در ذهنشون ساخته شده که باعث عدم همکاری و ارتباط بین خودمون شده. البته آقای محسن رنانی یه فایل داشت به اسم جوک سیاه و جوک سفید که اونم خیلی مفید بود. حتی توی اتاق دبیران هم من همیشه مخالف صحبت می‌کردم. الان مثلا توی باخت پرسپولیس بیش‌ترمی‌دیدم توی اتاق دبیران درباره بازی تیم بحث می‌کردن و مثلا نمی‌گفتن آبروی ایران جلوی عرب‌ها رفت.

🔴نظرات خواندنی این معلم از تاثیر آموزشکده توانا بر روی کار او را بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2huMUKG

منابع توانا در حوزه تدریس و آموزگاری را فراموش نکنید

آموزش مردم‌سالاری: راهنمایی برای آموزگاران
goo.gl/iosHTJ
دستنامه شیوه های تدریس در آموزش شهروندی
bit.ly/2bKLPJG
وبینار نظام آموزشی در ایران
goo.gl/kuibme
«دموکراسی و تربیت: دستنامه راهنما برای پیوند دموکراسی و کودکی»
bit.ly/2nrubU1
آموزش مدرسان راهنمای مرجع و تمرین
goo.gl/iW6r1y
دموکراسی در آموزش
goo.gl/OqY3JR

شما هم برای ما از تاثیر مطالب آموزشی توانا بنویسید.
سری به کانال کتاب و کلاس توانا بزنید:
https://t.me/tavaana

#فیدبک #داستان_اثربخشی ##بازخورد #معلم #آموزگار
@Tavaana_TavaanaTech