روایتی از زنی #خشونتدیده: همسرم میگفت از #کودکی #کتک خورده است
گفته میشود از هر سه #زن در دنیا یک نفر تحت #آزار #روحی و #جسمی و نوعی از #خشونت قرار میگیرد. خشونتی که از سوی #پارتنر جنسی و #عاطفی و یا یکی از اعضای مرد خانواده اعمال میشود. این روزها حرف زدن از خشونت عمومیتر شده است. افکار عمومی بیش از گذشته خشونت را قبیح میداند و گروههای زیادی برای توقف آن فعالیت میکنند. صفحات عمومی #روزنامهها، مجلهها و رسانهها و شبکههای اجتماعی داستانهای زنانی را روایت میکنند که مورد خشونت قرار گرفتهاند. آنچه که در بسیاری از این قصهها و روایتها مشترک است، چرخهای است که به خشونت دامن میزند یا آن را تکرار میکند. زن یا مردی که در کودکی آسیب دیده یا تحت تنبیه بدنی یا آزار روحی قرار گرفته است، در بزرگسالی به شکل خودآگاه یا #ناخودآگاه راهی برای جبران آن پیدا میکند. او یا به #خشونتگر تبدیل میشود یا به #قربانی. در ادامه روایت زنی خشونتدیده در کودکی را میخوانیم که سرنوشت تلخ او شاید داستان تلخ گروهی از زنان باشد… این داستان برگردان فارسی همین قصه از صفحه «مردمان نیویورک» است:
«در خانوادهای بزرگ شدم که برای هر چیز کوچکی کتک میخوردی. مثلا اگر ظرفی را میشکستی یا حتی غذا میخواستی کتک میخوردی. مادرم شدیدا مذهبی بود، ما را به کلیسا میبرد و به حرفهای کشیش درباره عشق گوش میداد اما بعد از کلیسا ما را به اتاق پشتی میبرد و زیر کتک میگرفت. وقتی سیزده ساله بودم فرار کردم. در یک خانه تیمی زندگی میکردم.
زمانی که در سوپرمارکت کار میکردم، همسر آیندهام را دیدم. شانزده سال داشتم و او شانزده سال از من بزرگتر بود، ماشین داشت و خوشتیپ بود. هر کاری میکرد تا من را به خنده بیندازد مثلا مدت طولانی در صف میایستاد تا از من آدامس بخرد، مرتبا از من تعریف میکرد. تا حالا کسی از من تعریف نکرده بود. میگفت باهوش، زیبا و دلپسند هستم. برایم گل میآورد. تا به حال چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. آن موقع تنها بودم. در یک خانه تیمی زندگی میکردم و کسی نبود درباره زندگی مرا نصیحت کند. خانواده و حامی میخواستم. به گذشته که نگاه میکنم نمی فهمم که #عشق بود یا هوس. آن موقع تجربهای مشابه نداشتم که با آن مقایسه کنم. کمکم مرا از محل کار به خانه رساند. با هم قرار ملاقات میگذاشتیم. خیلی زود بیشتر اوقاتمان را با هم میگذراندیم. از خانه گروهی بیرون آمدم و با او همخانه شدم. برایش غذا میپختم، لباسهایش را میشستم و اتو میکردم. این کارها برایم طبیعی بود، مشابه آن را برای خواهر و برادرم انجام میدادم، چون مادرم ماهها ما را ترک میکرد. همیشه به خودم میگفتم هیچوقت شبیه مادرم نخواهم شد. میخواستم همسر و مادری کامل باشم. حالا که مرد رویاهایم را پیدا کرده بودم میخواستم هر کاری برایش انجام دهم.
اولینباری که کتکم زد هفت ماهه اولین فرزندمان را باردار بودم. با صدای فریادش از خواب بیدار شدم: "میبینی بیدار شدم، بلند شو و کمک کن. برای انسولینم نیاز به کمک دارم. سعی کردم کمکش کنم اما نتوانستم کار درست انجام دهم. پرتم کرد روی زمین…"
کمکم از او ترسیدم اما هیچوقت بحث نمیکردم چون تصورم این بود که عصبانیتر میشود. کمکم حساسیتهایش بیشتر شد. لباس پوشیدن و موهایم را مسخره میکرد. یادم میآید که استفاده از کلمه "عشق" آزارش میداد. من آدم خوشبینی بودم و همیشه از این حرف میزدم که چقدر چیزهای مختلف را دوست دارم. میگفت: "این کلمه را به کار نبر. چرا همه چیز را دوست داری؟ خیلی احمقانه است…" یادم میآید یک شب مرا کتک زد چون سبزیها را با برنج مخلوط کردم. کمکم دور و بر او ساکت و آرام شدم؛ دقیقا همان رفتاری که با مادرم داشتم. به خودم میگفتم: "طبیعی است، همه گاهی کتککاری میکنند." ما پنج فرزند داشتیم و برایم سخت است توضیح دهم چرا در آن رابطه باقی ماندم. کمکم آنقدر کتکم میزد که به خونریزی میافتادم. بعد از آن عذرخواهی میکرد و میگفت که پشیمان است. میگفت که به من نیاز دارد. درباره کودکیاش می گفت که پدرش هر روز کتکش میزد. اینکه مادر نداشته و می گفت که مرا مثل مادرش میبیند. همین به من احساس خوبی میداد. اینکه به من نیاز داشت، حس خوبی میداد و باعث میشد در خانه بمانم. پدر فرزندانم بود و به خودم میگفتم در شرایط بدی قرار داشته و تقصیر خودش نبوده است اما من هم زخمهای روحی داشتم ولی به کسی آسیب نمیرساندم!
گفته میشود از هر سه #زن در دنیا یک نفر تحت #آزار #روحی و #جسمی و نوعی از #خشونت قرار میگیرد. خشونتی که از سوی #پارتنر جنسی و #عاطفی و یا یکی از اعضای مرد خانواده اعمال میشود. این روزها حرف زدن از خشونت عمومیتر شده است. افکار عمومی بیش از گذشته خشونت را قبیح میداند و گروههای زیادی برای توقف آن فعالیت میکنند. صفحات عمومی #روزنامهها، مجلهها و رسانهها و شبکههای اجتماعی داستانهای زنانی را روایت میکنند که مورد خشونت قرار گرفتهاند. آنچه که در بسیاری از این قصهها و روایتها مشترک است، چرخهای است که به خشونت دامن میزند یا آن را تکرار میکند. زن یا مردی که در کودکی آسیب دیده یا تحت تنبیه بدنی یا آزار روحی قرار گرفته است، در بزرگسالی به شکل خودآگاه یا #ناخودآگاه راهی برای جبران آن پیدا میکند. او یا به #خشونتگر تبدیل میشود یا به #قربانی. در ادامه روایت زنی خشونتدیده در کودکی را میخوانیم که سرنوشت تلخ او شاید داستان تلخ گروهی از زنان باشد… این داستان برگردان فارسی همین قصه از صفحه «مردمان نیویورک» است:
«در خانوادهای بزرگ شدم که برای هر چیز کوچکی کتک میخوردی. مثلا اگر ظرفی را میشکستی یا حتی غذا میخواستی کتک میخوردی. مادرم شدیدا مذهبی بود، ما را به کلیسا میبرد و به حرفهای کشیش درباره عشق گوش میداد اما بعد از کلیسا ما را به اتاق پشتی میبرد و زیر کتک میگرفت. وقتی سیزده ساله بودم فرار کردم. در یک خانه تیمی زندگی میکردم.
زمانی که در سوپرمارکت کار میکردم، همسر آیندهام را دیدم. شانزده سال داشتم و او شانزده سال از من بزرگتر بود، ماشین داشت و خوشتیپ بود. هر کاری میکرد تا من را به خنده بیندازد مثلا مدت طولانی در صف میایستاد تا از من آدامس بخرد، مرتبا از من تعریف میکرد. تا حالا کسی از من تعریف نکرده بود. میگفت باهوش، زیبا و دلپسند هستم. برایم گل میآورد. تا به حال چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. آن موقع تنها بودم. در یک خانه تیمی زندگی میکردم و کسی نبود درباره زندگی مرا نصیحت کند. خانواده و حامی میخواستم. به گذشته که نگاه میکنم نمی فهمم که #عشق بود یا هوس. آن موقع تجربهای مشابه نداشتم که با آن مقایسه کنم. کمکم مرا از محل کار به خانه رساند. با هم قرار ملاقات میگذاشتیم. خیلی زود بیشتر اوقاتمان را با هم میگذراندیم. از خانه گروهی بیرون آمدم و با او همخانه شدم. برایش غذا میپختم، لباسهایش را میشستم و اتو میکردم. این کارها برایم طبیعی بود، مشابه آن را برای خواهر و برادرم انجام میدادم، چون مادرم ماهها ما را ترک میکرد. همیشه به خودم میگفتم هیچوقت شبیه مادرم نخواهم شد. میخواستم همسر و مادری کامل باشم. حالا که مرد رویاهایم را پیدا کرده بودم میخواستم هر کاری برایش انجام دهم.
اولینباری که کتکم زد هفت ماهه اولین فرزندمان را باردار بودم. با صدای فریادش از خواب بیدار شدم: "میبینی بیدار شدم، بلند شو و کمک کن. برای انسولینم نیاز به کمک دارم. سعی کردم کمکش کنم اما نتوانستم کار درست انجام دهم. پرتم کرد روی زمین…"
کمکم از او ترسیدم اما هیچوقت بحث نمیکردم چون تصورم این بود که عصبانیتر میشود. کمکم حساسیتهایش بیشتر شد. لباس پوشیدن و موهایم را مسخره میکرد. یادم میآید که استفاده از کلمه "عشق" آزارش میداد. من آدم خوشبینی بودم و همیشه از این حرف میزدم که چقدر چیزهای مختلف را دوست دارم. میگفت: "این کلمه را به کار نبر. چرا همه چیز را دوست داری؟ خیلی احمقانه است…" یادم میآید یک شب مرا کتک زد چون سبزیها را با برنج مخلوط کردم. کمکم دور و بر او ساکت و آرام شدم؛ دقیقا همان رفتاری که با مادرم داشتم. به خودم میگفتم: "طبیعی است، همه گاهی کتککاری میکنند." ما پنج فرزند داشتیم و برایم سخت است توضیح دهم چرا در آن رابطه باقی ماندم. کمکم آنقدر کتکم میزد که به خونریزی میافتادم. بعد از آن عذرخواهی میکرد و میگفت که پشیمان است. میگفت که به من نیاز دارد. درباره کودکیاش می گفت که پدرش هر روز کتکش میزد. اینکه مادر نداشته و می گفت که مرا مثل مادرش میبیند. همین به من احساس خوبی میداد. اینکه به من نیاز داشت، حس خوبی میداد و باعث میشد در خانه بمانم. پدر فرزندانم بود و به خودم میگفتم در شرایط بدی قرار داشته و تقصیر خودش نبوده است اما من هم زخمهای روحی داشتم ولی به کسی آسیب نمیرساندم!
کودکان جدایی را دوست ندارند اما نه آنطور که شما فکر میکنید
جدایی با وجود بچه؟ این یکی از مهمترین تردیدهایی است که وقتی در یک رابطه پر مشکل و بیمار زناشویی به جدایی فکر میکنید، مانع حرکتتان میشود. همه ما نگران تاثیر طلاق بر کودکان هستیم. این نگرانی به جا و درست است اما واقعا در برابر مشکلاتی که کودک در یک خانواده ناسالم با آن رو به رو میشود چقدر جدی است؟
شما درست فکر میکنید؛ جدایی والدین تجربه خوشایندی برای کودکان نیست. این پژوهش تاثیرات منفی جدایی بر کودکان را انکار نمیکند اما پرسشهای خوبی را برای ما ایجاد میکند؛ ما باید از خودمان بپرسیم: کودکان از جدایی آسیب میبینند اما در مقایسه با چه چیزی؟ یک رابطه #زناشویی و خانوادگی پر تنش چقدر به کودک #آسیب #روحی میزند؟ آیا #ماندن در رابطه، انکار مشکلات و ادامه دادن به #رابطه بدون #همدلی و #احساس #خوشایند چیزی است که فرزندمان از ما میخواهد؟
در واقع خود مساله طلاق باعث ناراحتی کودک نیست، اینکه کودک را در معرض کشمکشها و عدم اطمینان نسبت به آینده قرار بدهید آسیب اصلی و تاثیر منفی جدایی است. بسیاری از کودکان بیشترین تنش را در دوران جدایی والدینشان تجربه میکنند. تحمل شرایط تنش و درگیریها در روند جدایی گاهی وضعیتی بسیار بدتر از مرگ والدین ایجاد میکند. کودک ممکن است دچار تروما شود و بهخاطر همین ضربه بعدها نیز دچار مشکلاتی شود که شما فکر میکنید اثرات #مخرب طلاق است.
این یعنی اگر میخواهید از همسرتان جدا شوید، در روند #جدایی #مسئولانه عمل کنید تا کودکتان در مقابل #اختلافات شما #محافظت شود. طوری رفتار کنید که در روند #طلاق ارتباطتان با #کودک همچنان حفظ شود. به کودک این احساش را بدهید که او هم در تصمیمهای اساسی این رابطه نقش دارد و مثلا میتواند درباره انتخاب یکی از والدین برای زندگی اظهار نظر کند. تحقیقی که در آخرین گزارش سالانه اداره آمار ملی انگلستان منتشر شده، نشان میدهد که کودکان میخواهند در تصمیمهای مربوط به روند طلاق نقش بیشتری داشته باشند. بیش از ۱۶۰ درصد از #کودکان در این پژوهش فکر میکردند #والدین آنها را بخشی از روند تصمیمگیری برای جدایی نمیدانستهاند.
منبع: رادیو زمانه
https://goo.gl/mRmMSs
@Tavaana_Tavaanatech
جدایی با وجود بچه؟ این یکی از مهمترین تردیدهایی است که وقتی در یک رابطه پر مشکل و بیمار زناشویی به جدایی فکر میکنید، مانع حرکتتان میشود. همه ما نگران تاثیر طلاق بر کودکان هستیم. این نگرانی به جا و درست است اما واقعا در برابر مشکلاتی که کودک در یک خانواده ناسالم با آن رو به رو میشود چقدر جدی است؟
شما درست فکر میکنید؛ جدایی والدین تجربه خوشایندی برای کودکان نیست. این پژوهش تاثیرات منفی جدایی بر کودکان را انکار نمیکند اما پرسشهای خوبی را برای ما ایجاد میکند؛ ما باید از خودمان بپرسیم: کودکان از جدایی آسیب میبینند اما در مقایسه با چه چیزی؟ یک رابطه #زناشویی و خانوادگی پر تنش چقدر به کودک #آسیب #روحی میزند؟ آیا #ماندن در رابطه، انکار مشکلات و ادامه دادن به #رابطه بدون #همدلی و #احساس #خوشایند چیزی است که فرزندمان از ما میخواهد؟
در واقع خود مساله طلاق باعث ناراحتی کودک نیست، اینکه کودک را در معرض کشمکشها و عدم اطمینان نسبت به آینده قرار بدهید آسیب اصلی و تاثیر منفی جدایی است. بسیاری از کودکان بیشترین تنش را در دوران جدایی والدینشان تجربه میکنند. تحمل شرایط تنش و درگیریها در روند جدایی گاهی وضعیتی بسیار بدتر از مرگ والدین ایجاد میکند. کودک ممکن است دچار تروما شود و بهخاطر همین ضربه بعدها نیز دچار مشکلاتی شود که شما فکر میکنید اثرات #مخرب طلاق است.
این یعنی اگر میخواهید از همسرتان جدا شوید، در روند #جدایی #مسئولانه عمل کنید تا کودکتان در مقابل #اختلافات شما #محافظت شود. طوری رفتار کنید که در روند #طلاق ارتباطتان با #کودک همچنان حفظ شود. به کودک این احساش را بدهید که او هم در تصمیمهای اساسی این رابطه نقش دارد و مثلا میتواند درباره انتخاب یکی از والدین برای زندگی اظهار نظر کند. تحقیقی که در آخرین گزارش سالانه اداره آمار ملی انگلستان منتشر شده، نشان میدهد که کودکان میخواهند در تصمیمهای مربوط به روند طلاق نقش بیشتری داشته باشند. بیش از ۱۶۰ درصد از #کودکان در این پژوهش فکر میکردند #والدین آنها را بخشی از روند تصمیمگیری برای جدایی نمیدانستهاند.
منبع: رادیو زمانه
https://goo.gl/mRmMSs
@Tavaana_Tavaanatech
چرا هنوز در مدارس ایران تنبیه بدنی صورت میگیرد؟ تنبیهاتی که گاهی به ضربات جبرانناپذیر جسمی منجر میشود و اغلب اوقات به گفته کارشناسان اثرات عمیق منفی روی روح و روان دانشآموزان میگذارد. در واقع پرسش این است چرا تنبیه فیزیکی در مدارس ایران منسوخ نمیشود و با آن مقابله جدی صورت نمیگیرد؟ در حالیکه آنچنان که کارشناسان و روانشناسان میگویند، تنبیه بدنی همیشه اثری معکوس داشته است و موجب ترغیب دانشآموز به درس خواندن نشده است. به گفته آنان تنبیه بدنی آثار جانبی نامطلوبی به دنبال دارد و موجب تضعیف موقعیت اجتماعی دانشآموز میشود.
نکته اما اینجاست که تنبیه بدنی در مدارس ایران به شدت منع شده است. دستورالعمل وزارت آموزش و پرورش به مدارس اعمال هر گونه تنبیه بدنی، اهانت و تعیین تکالیف درسی به منظور تنبیه دانشآموزان، بر اساس مقررات انضباطی را ممنوع کرده است و مسئولان مدارس را موظف کرده است، رعایت این ممنوعیتها را به همکاران مدرسه گوشزد کنند. در متن آییننامه اجرایی مدارس با تفکیک تنبیهات انضباطی از تنبیهات بدنی، درباره تنبیهات انضباطی دقیقا چنین آمده است: «اعمال تنبیهات انضباطی باید با رعایت نکات زیر انجام پذیرد: روشنگرانه باشد، آگاهکننده باشد، به شرایط جسمی، #روحی، سنی، خانوادگی و اجتماعی دانشآموزان توجه داشته باشد با تخلف متناسب باشد. خیرخواهانه بودنش برای دانشآموز یا ولی او روشن باشد. فاصله زمانی بین وقوع تخلف و تنبیه نزدیک باشد.» و در ادامه درباره تنبیه بدنی گفته شده است: «اعمال هر گونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی، تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانشآموزان تبعیض و استثنایی باشد.»
چرا هنوز معلمان دانشآموزان را تنبیه بدنی میکنند؟
اما این دستورالعمل نیز چون بسیاری بخشنامههای دیگر مورد بیتوجهی قرار میگیرد. «شیرزاد عبداللهی» - کارشناس مسائل آموزشی که درباره تنبیه بدنی #کودکان کار میکند- درباره چرایی وجود تنبیه بدنی در مدارس به رغم ممنوعیت آن میگوید: «این تنبیهات از روی بدذاتی نیستند. یک تفکر در میان #معلمان وجود دارد که تنبیه اثر بازدارنده دارد. معلمان میگویند، دانشآموزانی که در خانه عادت به #کتک خوردن دارند و جز زبان زور، چیزی نمیفهمند و تعدادشان هم در کلاس بسیار زیاد است، باید بترسند و باید ساکت بنشینند تا ما بتوانیم بقیه #دانشآموزان را ساکت کنیم. در اصل تنبیه به عنوان یک عامل تربیتی است. بنابراین #تنبیه هنوز منسوخ نشده است.»
اما مساله این است که این تنبیهات بدنی چنان اثرات ناخوشایندی برجای میگذارد که عبداللهی از آن به عنوان «کوه یخ»ی یاد میکند که تنها نوک آن دیده میشود و بخش اعظم آن پنهان است و تنها زمانی روی خبرها میآید که اتفاق ناخوشایندی رخ داده باشد. او از وجود چنین تنبیهاتی در #مدارس نام میبرد. او از وجود تنبهی به نام «چک دو طرفه» در مدارس میگوید که در آن دو دانشآموزان مجبور میشوند به صورت یکدیگر مدام سیلی بزنند.
#توانا #حقوق_کودک #کودک
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/AYxJZE
@Tavaana_Tavaanatech
نکته اما اینجاست که تنبیه بدنی در مدارس ایران به شدت منع شده است. دستورالعمل وزارت آموزش و پرورش به مدارس اعمال هر گونه تنبیه بدنی، اهانت و تعیین تکالیف درسی به منظور تنبیه دانشآموزان، بر اساس مقررات انضباطی را ممنوع کرده است و مسئولان مدارس را موظف کرده است، رعایت این ممنوعیتها را به همکاران مدرسه گوشزد کنند. در متن آییننامه اجرایی مدارس با تفکیک تنبیهات انضباطی از تنبیهات بدنی، درباره تنبیهات انضباطی دقیقا چنین آمده است: «اعمال تنبیهات انضباطی باید با رعایت نکات زیر انجام پذیرد: روشنگرانه باشد، آگاهکننده باشد، به شرایط جسمی، #روحی، سنی، خانوادگی و اجتماعی دانشآموزان توجه داشته باشد با تخلف متناسب باشد. خیرخواهانه بودنش برای دانشآموز یا ولی او روشن باشد. فاصله زمانی بین وقوع تخلف و تنبیه نزدیک باشد.» و در ادامه درباره تنبیه بدنی گفته شده است: «اعمال هر گونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی، تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانشآموزان تبعیض و استثنایی باشد.»
چرا هنوز معلمان دانشآموزان را تنبیه بدنی میکنند؟
اما این دستورالعمل نیز چون بسیاری بخشنامههای دیگر مورد بیتوجهی قرار میگیرد. «شیرزاد عبداللهی» - کارشناس مسائل آموزشی که درباره تنبیه بدنی #کودکان کار میکند- درباره چرایی وجود تنبیه بدنی در مدارس به رغم ممنوعیت آن میگوید: «این تنبیهات از روی بدذاتی نیستند. یک تفکر در میان #معلمان وجود دارد که تنبیه اثر بازدارنده دارد. معلمان میگویند، دانشآموزانی که در خانه عادت به #کتک خوردن دارند و جز زبان زور، چیزی نمیفهمند و تعدادشان هم در کلاس بسیار زیاد است، باید بترسند و باید ساکت بنشینند تا ما بتوانیم بقیه #دانشآموزان را ساکت کنیم. در اصل تنبیه به عنوان یک عامل تربیتی است. بنابراین #تنبیه هنوز منسوخ نشده است.»
اما مساله این است که این تنبیهات بدنی چنان اثرات ناخوشایندی برجای میگذارد که عبداللهی از آن به عنوان «کوه یخ»ی یاد میکند که تنها نوک آن دیده میشود و بخش اعظم آن پنهان است و تنها زمانی روی خبرها میآید که اتفاق ناخوشایندی رخ داده باشد. او از وجود چنین تنبیهاتی در #مدارس نام میبرد. او از وجود تنبهی به نام «چک دو طرفه» در مدارس میگوید که در آن دو دانشآموزان مجبور میشوند به صورت یکدیگر مدام سیلی بزنند.
#توانا #حقوق_کودک #کودک
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/AYxJZE
@Tavaana_Tavaanatech
Tavaana
تنبیه بدنی در مدارس به مثابه کودکآزاری
شکستگی بینی دانش آموز بر اثر تنبیه معلم
زادروز ضیا نبوی، #زندانی سیاسی
ضیا نبوی؛ طراوت فکر #کنشگرانه
«سید ضیاءالدین نبوی چاشمی» که با نام ضیا نبوی شناخته میشود، فعال دانشجویی و دانشجوی محروم از تحصیل ایرانی است که به سبب فعالیتهای سیاسی و دانشجویی خود هم اکنون در زندان است. آنگونه که خواهر ضیا میگوید اعضای خانواده او را مصطفی صدا میزنند.ضیا در سیام آذرماه ۱۳۶۲ در شهرستان قائم شهر استان مازندران متولد شد. او اگرچه متولد و بزرگ شده شهر است اما روحی روستایی دارد که حاصل زندگی تابستانیاش در روستای پدری یعنی روستای «چاشم» از توابع شهرستان سمنان است.
#ضیا_نبوی در سال ۱۳۸۱ با قبول شدن در رشته مهندسی شیمی وارد دانشکده فنی دانشگاه مازندران شد. این دانشکده مدتی بعد خود دانشگاهی مستقل شد و دانشگاه «نوشیروانی بابل» نام گرفت. ضیا از همان ابتدای ورود به دانشگاه شوق زیادی برای حضور در فعالیتهای سیاسی و دانشجویی داشت و انجمن اسلامی دانشگاه را بستری مناسب برای این کار دید. در سال ۱۳۸۳ با رای دانشجویان به عضویت در شورای مرکزی این تشکل دانشجویی انتخاب شد و در دوسال بعدی هم مورد اعتماد دانشجویان قرار گرفت و در این جایگاه باقی ماند.
محرومیت از تحصیل و #حق_تحصیل
ضیا رشته مهندسی شیمی را دوست نداشت و گرایش او بیشتر به جامعهشناسی و فلسفه بود. همین شد که سال ۱۳۸۷ در كنكور ارشد رشته #جامعهشناسی شركت كرد. او اما كارنامهای دريافت نكرد وهنگامی که برای پیگیری به سازمان سنجش آموزش کشورمراجعه كرد به او گفتند كه به دلیل فعالیتهای سیاسی منتقدانهاش فاقد صلاحیت عمومی برای ادامه تحصيل است.این اتفاق اما سرفصل جدیدی در زندگی و فعالیتهای ضیا بود.
#ضیانبوی که در مراجعات خود به سازمان سنجش با دانشجویان دیگری روبرو شده بود که آنها هم از تحصیل محروم شده بودند، تصمیم گرفت تا با راهاندازی جمعی از این دانشجویان محروم از #تحصیل به دفاع از حق تحصیل بپردازد.
بازداشت و دوران #زندان
ضیا در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به همراه دخترعمویش «عاطفه نبوی» در منزل یکی از دوستانش در تهران به علت شرکت در تظاهرات روز ۲۵ خرداد در اعتراض به نتایج #انتخابات بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال یافت. ضیا نبوی دوران بازجویی دشواری را در زندان پشت سر گذاشت و تحت فشار بود تا اعتراف کند با سازمان #مجاهدین خلق در ارتباط است و به دروغ گفته که محروم از تحصیل است. او درباره شکنجههای دوره بازداشت خود در نامهای به محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد #حقوق_بشر قوه قضاییه نوشت:
«من تقریبا در تمامی جلسات بازجویی تحت فشارهای #روحی و #فیزیکی بودم. در واقع به جز در دو جلسه ابتدایی #بازجویی که فضای نسبتا محترمانهای برقرار بود، باقی جلسات سرشار از فشارهای روحی و جسمی مانند توهین، تحقیر، تهدید، بشین پاشو رفتن اجباری، پشت گردنی و لگد بود … تمامی جلسات بازجویی بدون استثنا با چشم بند بود. در دو جلسه متوالی بازجویی، اینقدر به اجبار بشین پاشو رفتم که تا سه روز قادر به راه رفتن نبودم و تا یک هفته از درد بی وقفه پا، خیس از عرق بودم. زمانی هم که از اجرای دستور بازجو امتناع میکردم با لگد به پشت پایم میکوبید.
#توانا
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/YBsgTe
@Tavaana_Tavaanatech
ضیا نبوی؛ طراوت فکر #کنشگرانه
«سید ضیاءالدین نبوی چاشمی» که با نام ضیا نبوی شناخته میشود، فعال دانشجویی و دانشجوی محروم از تحصیل ایرانی است که به سبب فعالیتهای سیاسی و دانشجویی خود هم اکنون در زندان است. آنگونه که خواهر ضیا میگوید اعضای خانواده او را مصطفی صدا میزنند.ضیا در سیام آذرماه ۱۳۶۲ در شهرستان قائم شهر استان مازندران متولد شد. او اگرچه متولد و بزرگ شده شهر است اما روحی روستایی دارد که حاصل زندگی تابستانیاش در روستای پدری یعنی روستای «چاشم» از توابع شهرستان سمنان است.
#ضیا_نبوی در سال ۱۳۸۱ با قبول شدن در رشته مهندسی شیمی وارد دانشکده فنی دانشگاه مازندران شد. این دانشکده مدتی بعد خود دانشگاهی مستقل شد و دانشگاه «نوشیروانی بابل» نام گرفت. ضیا از همان ابتدای ورود به دانشگاه شوق زیادی برای حضور در فعالیتهای سیاسی و دانشجویی داشت و انجمن اسلامی دانشگاه را بستری مناسب برای این کار دید. در سال ۱۳۸۳ با رای دانشجویان به عضویت در شورای مرکزی این تشکل دانشجویی انتخاب شد و در دوسال بعدی هم مورد اعتماد دانشجویان قرار گرفت و در این جایگاه باقی ماند.
محرومیت از تحصیل و #حق_تحصیل
ضیا رشته مهندسی شیمی را دوست نداشت و گرایش او بیشتر به جامعهشناسی و فلسفه بود. همین شد که سال ۱۳۸۷ در كنكور ارشد رشته #جامعهشناسی شركت كرد. او اما كارنامهای دريافت نكرد وهنگامی که برای پیگیری به سازمان سنجش آموزش کشورمراجعه كرد به او گفتند كه به دلیل فعالیتهای سیاسی منتقدانهاش فاقد صلاحیت عمومی برای ادامه تحصيل است.این اتفاق اما سرفصل جدیدی در زندگی و فعالیتهای ضیا بود.
#ضیانبوی که در مراجعات خود به سازمان سنجش با دانشجویان دیگری روبرو شده بود که آنها هم از تحصیل محروم شده بودند، تصمیم گرفت تا با راهاندازی جمعی از این دانشجویان محروم از #تحصیل به دفاع از حق تحصیل بپردازد.
بازداشت و دوران #زندان
ضیا در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به همراه دخترعمویش «عاطفه نبوی» در منزل یکی از دوستانش در تهران به علت شرکت در تظاهرات روز ۲۵ خرداد در اعتراض به نتایج #انتخابات بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال یافت. ضیا نبوی دوران بازجویی دشواری را در زندان پشت سر گذاشت و تحت فشار بود تا اعتراف کند با سازمان #مجاهدین خلق در ارتباط است و به دروغ گفته که محروم از تحصیل است. او درباره شکنجههای دوره بازداشت خود در نامهای به محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد #حقوق_بشر قوه قضاییه نوشت:
«من تقریبا در تمامی جلسات بازجویی تحت فشارهای #روحی و #فیزیکی بودم. در واقع به جز در دو جلسه ابتدایی #بازجویی که فضای نسبتا محترمانهای برقرار بود، باقی جلسات سرشار از فشارهای روحی و جسمی مانند توهین، تحقیر، تهدید، بشین پاشو رفتن اجباری، پشت گردنی و لگد بود … تمامی جلسات بازجویی بدون استثنا با چشم بند بود. در دو جلسه متوالی بازجویی، اینقدر به اجبار بشین پاشو رفتم که تا سه روز قادر به راه رفتن نبودم و تا یک هفته از درد بی وقفه پا، خیس از عرق بودم. زمانی هم که از اجرای دستور بازجو امتناع میکردم با لگد به پشت پایم میکوبید.
#توانا
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/YBsgTe
@Tavaana_Tavaanatech
Tavaana
ضیا نبوی؛ طراوت فکر کنشگرانه
چکیده
چند #عادت #مسموم در #رابطه_عاطفی
#سلامت #روانی و #روحی #رابطه با #همسر و #پارتنر جنسیتان را جدی بگیرید!
در مدرسه اگر خیلی زحمت بکشند، به ما #آموزش #جنسی میدهند. کسی به ما یاد نمیدهد با شریک عاطفیمان چطور رفتار کنیم. جزییات رابطه دو طرفه را خودمان از راه آزمون و خطا یاد میگیریم. بخشی از مشکل این ست که فرهنگ ما، بسیاری از این خطاها را به عنوان رفتاری مثبت میپذیرد. فرهنگی که #عشق را به عنوان خرد کردن ظروف چینی به وقت #اختلاف نظر، تعبیر میکند. جامعهای که به #عقلانیت در رابطه و داشتن ترجیحات جنسی #غیرمعمول، #بدبینی دارد. بسیاری کتابهای کمک به خود هم مضر هستند (نخیر مردان از مریخ نیستند و زنان از ونوس). پدر و مادرمان هم که واقعا الگوی مفیدی نیستند. خوشبختانه پژوهشهای روانشناسانه خوبی در دهههای اخیر درباره اینکه چه چیزی یک رابطه را سالم و شادمان میکند صورت گرفته که نتیجهاش، یک سری تشابهات در رفتار است که البته از نظر جامعه اتفاقا خلاف عاشقی تعبیر میشود.
۱. کارنامه رابطه را نگه داشتن: شریک شما چند سال پیش از دوستی با شما با کسی بوده که امروز از آن رابطه مفتخر نیست، بنابراین شما همواره در هر مقطع زمانی که اصطکاک پیش میآید به رویش میآورید. شما سعی میکنید وقتی خودتان کار نادرستی انجام دادید، با رجوع به کارنامه، هم انتقاد را از خودتان دور کنید و هم او را دچار احساس بد کنید. به جایش، سعی کنید هر اتفاق را به صورت جداگانه بررسی کنید. اینکه شما امروز شریک تان را تحویل نگرفتید، ربطی به این ندارد که سه سال پیش در میهمانی چطور رفتار کرده است.
۲. سرنخ دادن به جای رک حرف زدن و پرخاشگری منفعلانه: به جای اینکه بگویید چه چیزی ناراحتتان کرده، دنبال چیزهای کوچک میگردید تا او را کفری کنید و بعد بگویید که حق با شما بوده که ناراحت باشید. به جایش، عواطف و علایق تان را واضح بگویید. اگر شریک شما دوستتان داشته باشد، به شما حمایت عاطفی میدهد.
۳. گروگان گرفتن رابطه: وقتی یک سو مشکل جزیی دارد، کل رابطه را به عنوان مشکل مطرح میکند. مثلا وقتی شریکتان سردی میکند به جای اینکه بگویید، حس میکنم نسبت به من سرد هستی امروز، میگویید من نمیتوانم با کسی باشم که نسبت به من سرد هست. این رفتار مسموم است به این دلیل که آسیب عاطفی شدیدی وارد میکند و هر چیز جزیی روزانه را تبدیل به یک بحران میکند. در این فضا افراد افکار واقعیشان را سرکوب میکنند و بیاعتمادی پا میگیرد. ناراحت شدن از دست شریکتان طبیعی است، اینکه از چیزی خوش تان نیاید بخشی از نرمال بودن است. اینکه وفادار باشید به معنای این نیست که با همه کارهایش موافق باشید. اتفاقا اگر بتوانید در فضایی آزاد و معقول ناراحتیتان را طرح کنید میتوانید مشکلات همدیگر را بر طرف کنید.
۴. شریکتان را مقصر حال خودتان بدانید: مثلا روز خوبی نداشتهاید و وقتی میخواهید شریکتان را در آغوش بگیرید، او شما را پس میزند. شما هم همه ناراحتیتان را سرش خالی میکنید. درست است که او نپرسیده چرا حال تان بد است ولی خودش باید میفهمید. اینکه شریک تان را مسئول حال خودتان بدانید اولا نوعی خودخواهی است، دوما نشان می دهد شما حریم همدیگر را به رسمیت نمیشناسید و سوما باعث رابطهای هم وابسته میشود. ناگهان حتی برای بیرون رفتن و یا فیلم دیدن هم بایستی با شما چک کند که آیا حالتان خوب است یا نه. در درازمدت این باعث تلخی رابطه میشود. به جایش هر کسی بایستی مسئول حال خودش باشد. فرق اساسی هست میان حمایت کردن و «مسئول» بودن. هر وقت شریکتان حالش خوب نیست و خودتان را از چیزی محروم میکنید، میبایست داوطلبانه باشد و نه اینکه پیشاپیش انتظارش از شما برود.
۵. نمایش دادن عشق «حسودانه»: سادهاش این است که هر حرکتی بین شما و یک شریک بالقوه جنسی رخ داد، باعث اضطراب و عصبیت شما شریک بشود. نتیجهاش می شود هک کردن ایمیل شما، چک کردن مسیج های شما یا دنبال کردن شما در سطح شهر. حیرتانگیز است که کسی این رفتار را «عاطفه» بنامد. این رفتار کنترل کردن و بازی دادن است. این توهین به شریک شماست چون به او اطمینان ندارید است. به جایش به شریکتان اطمینان کنید. میدانم که ایده ای رادیکال است. یک مقداری حسادت طبیعی است ولی اگر کنترلش کنید باعث دور کردن شریکتان از خودتان میشوید. زیادی حسادت کردن، نتیجه حس بی ارزش بودن خودتان است.
۶. خرید کردن به مثابه حلال مشکلات: هر وقت رابطه دچار بحران میشود با خرید کردن های گران قیمت یا مسافرت رفتن حلش کنید. پوشاندن مشکلات با مسایل سطحی ممکن نیست. راه حل این است که خود مشکل را حل کنید.
ترجمه متن از گوگل پلاس دانیال جعفری
برگرفته از وبسایت Quartz
@Tavaana_TavaanaTech
#سلامت #روانی و #روحی #رابطه با #همسر و #پارتنر جنسیتان را جدی بگیرید!
در مدرسه اگر خیلی زحمت بکشند، به ما #آموزش #جنسی میدهند. کسی به ما یاد نمیدهد با شریک عاطفیمان چطور رفتار کنیم. جزییات رابطه دو طرفه را خودمان از راه آزمون و خطا یاد میگیریم. بخشی از مشکل این ست که فرهنگ ما، بسیاری از این خطاها را به عنوان رفتاری مثبت میپذیرد. فرهنگی که #عشق را به عنوان خرد کردن ظروف چینی به وقت #اختلاف نظر، تعبیر میکند. جامعهای که به #عقلانیت در رابطه و داشتن ترجیحات جنسی #غیرمعمول، #بدبینی دارد. بسیاری کتابهای کمک به خود هم مضر هستند (نخیر مردان از مریخ نیستند و زنان از ونوس). پدر و مادرمان هم که واقعا الگوی مفیدی نیستند. خوشبختانه پژوهشهای روانشناسانه خوبی در دهههای اخیر درباره اینکه چه چیزی یک رابطه را سالم و شادمان میکند صورت گرفته که نتیجهاش، یک سری تشابهات در رفتار است که البته از نظر جامعه اتفاقا خلاف عاشقی تعبیر میشود.
۱. کارنامه رابطه را نگه داشتن: شریک شما چند سال پیش از دوستی با شما با کسی بوده که امروز از آن رابطه مفتخر نیست، بنابراین شما همواره در هر مقطع زمانی که اصطکاک پیش میآید به رویش میآورید. شما سعی میکنید وقتی خودتان کار نادرستی انجام دادید، با رجوع به کارنامه، هم انتقاد را از خودتان دور کنید و هم او را دچار احساس بد کنید. به جایش، سعی کنید هر اتفاق را به صورت جداگانه بررسی کنید. اینکه شما امروز شریک تان را تحویل نگرفتید، ربطی به این ندارد که سه سال پیش در میهمانی چطور رفتار کرده است.
۲. سرنخ دادن به جای رک حرف زدن و پرخاشگری منفعلانه: به جای اینکه بگویید چه چیزی ناراحتتان کرده، دنبال چیزهای کوچک میگردید تا او را کفری کنید و بعد بگویید که حق با شما بوده که ناراحت باشید. به جایش، عواطف و علایق تان را واضح بگویید. اگر شریک شما دوستتان داشته باشد، به شما حمایت عاطفی میدهد.
۳. گروگان گرفتن رابطه: وقتی یک سو مشکل جزیی دارد، کل رابطه را به عنوان مشکل مطرح میکند. مثلا وقتی شریکتان سردی میکند به جای اینکه بگویید، حس میکنم نسبت به من سرد هستی امروز، میگویید من نمیتوانم با کسی باشم که نسبت به من سرد هست. این رفتار مسموم است به این دلیل که آسیب عاطفی شدیدی وارد میکند و هر چیز جزیی روزانه را تبدیل به یک بحران میکند. در این فضا افراد افکار واقعیشان را سرکوب میکنند و بیاعتمادی پا میگیرد. ناراحت شدن از دست شریکتان طبیعی است، اینکه از چیزی خوش تان نیاید بخشی از نرمال بودن است. اینکه وفادار باشید به معنای این نیست که با همه کارهایش موافق باشید. اتفاقا اگر بتوانید در فضایی آزاد و معقول ناراحتیتان را طرح کنید میتوانید مشکلات همدیگر را بر طرف کنید.
۴. شریکتان را مقصر حال خودتان بدانید: مثلا روز خوبی نداشتهاید و وقتی میخواهید شریکتان را در آغوش بگیرید، او شما را پس میزند. شما هم همه ناراحتیتان را سرش خالی میکنید. درست است که او نپرسیده چرا حال تان بد است ولی خودش باید میفهمید. اینکه شریک تان را مسئول حال خودتان بدانید اولا نوعی خودخواهی است، دوما نشان می دهد شما حریم همدیگر را به رسمیت نمیشناسید و سوما باعث رابطهای هم وابسته میشود. ناگهان حتی برای بیرون رفتن و یا فیلم دیدن هم بایستی با شما چک کند که آیا حالتان خوب است یا نه. در درازمدت این باعث تلخی رابطه میشود. به جایش هر کسی بایستی مسئول حال خودش باشد. فرق اساسی هست میان حمایت کردن و «مسئول» بودن. هر وقت شریکتان حالش خوب نیست و خودتان را از چیزی محروم میکنید، میبایست داوطلبانه باشد و نه اینکه پیشاپیش انتظارش از شما برود.
۵. نمایش دادن عشق «حسودانه»: سادهاش این است که هر حرکتی بین شما و یک شریک بالقوه جنسی رخ داد، باعث اضطراب و عصبیت شما شریک بشود. نتیجهاش می شود هک کردن ایمیل شما، چک کردن مسیج های شما یا دنبال کردن شما در سطح شهر. حیرتانگیز است که کسی این رفتار را «عاطفه» بنامد. این رفتار کنترل کردن و بازی دادن است. این توهین به شریک شماست چون به او اطمینان ندارید است. به جایش به شریکتان اطمینان کنید. میدانم که ایده ای رادیکال است. یک مقداری حسادت طبیعی است ولی اگر کنترلش کنید باعث دور کردن شریکتان از خودتان میشوید. زیادی حسادت کردن، نتیجه حس بی ارزش بودن خودتان است.
۶. خرید کردن به مثابه حلال مشکلات: هر وقت رابطه دچار بحران میشود با خرید کردن های گران قیمت یا مسافرت رفتن حلش کنید. پوشاندن مشکلات با مسایل سطحی ممکن نیست. راه حل این است که خود مشکل را حل کنید.
ترجمه متن از گوگل پلاس دانیال جعفری
برگرفته از وبسایت Quartz
@Tavaana_TavaanaTech
پلهای شهر را گلباران میکنیم
وقوع خودکشیهای شهری معضلی جدید است که برخی برای پایان زندگی خود انتخاب میکنند. روانشناسان و جامعهشناسان هر یک از دیدگاه خود دلایلی برای این واقعه مطرح میکنند اما باید در نظر داشت هر #خودکشی ضربهای است مهلک بر #امنیت #روحی و #روانی مردم.
دو هفته قبل گروهی از عکاسان خبرگزاریهای مختلف ایران با احساس مسئولیت در قبال جان همشهریهایشان، «چالش عکاسی از روی پل عابر پیاده با یک شاخه گل» را در اینستاگرام( لینک: http://bit.ly/1rtelGO ) راهاندازی کردهاند.
بانیان چالش، نخستین ویدئویشان را با این توضیح منتشر کردند «سالهاست در شهر ما مردم به پلهای عابر پیاده روی خوش نشان ندادهاند. حتی وقتی پلها به نعمت پله برقی هم مجهز شدند، باز هم توفیر چندانی نکرد. حالا چند وقتی است که این سازههای فولادی خبرساز شدهاند؛ از بیکاری در آمده و شدهاند سکوی سقوط تو! مرگ تو معادل خودکشی و مرگ همه ماست؛ حیاتت نیز. هموطن عزیز! فقط به خدایمان تکیه کن، تا با هم برای عبور از ناامیدی و رسیدن به زندگی پل بزنیم؛ تا با هم فریاد بزنیم زنده باد زندگی».
لینک چالش در اینستاگرام:
http://bit.ly/1rtelGO
گزارش کامل را در ایسنا بخوانید:
http://bit.ly/1W3l0nE
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
وقوع خودکشیهای شهری معضلی جدید است که برخی برای پایان زندگی خود انتخاب میکنند. روانشناسان و جامعهشناسان هر یک از دیدگاه خود دلایلی برای این واقعه مطرح میکنند اما باید در نظر داشت هر #خودکشی ضربهای است مهلک بر #امنیت #روحی و #روانی مردم.
دو هفته قبل گروهی از عکاسان خبرگزاریهای مختلف ایران با احساس مسئولیت در قبال جان همشهریهایشان، «چالش عکاسی از روی پل عابر پیاده با یک شاخه گل» را در اینستاگرام( لینک: http://bit.ly/1rtelGO ) راهاندازی کردهاند.
بانیان چالش، نخستین ویدئویشان را با این توضیح منتشر کردند «سالهاست در شهر ما مردم به پلهای عابر پیاده روی خوش نشان ندادهاند. حتی وقتی پلها به نعمت پله برقی هم مجهز شدند، باز هم توفیر چندانی نکرد. حالا چند وقتی است که این سازههای فولادی خبرساز شدهاند؛ از بیکاری در آمده و شدهاند سکوی سقوط تو! مرگ تو معادل خودکشی و مرگ همه ماست؛ حیاتت نیز. هموطن عزیز! فقط به خدایمان تکیه کن، تا با هم برای عبور از ناامیدی و رسیدن به زندگی پل بزنیم؛ تا با هم فریاد بزنیم زنده باد زندگی».
لینک چالش در اینستاگرام:
http://bit.ly/1rtelGO
گزارش کامل را در ایسنا بخوانید:
http://bit.ly/1W3l0nE
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Instagram
#با_امید_به_خدا_خودکشی_ممنوع • Instagram photos and videos
Photos and videos with the hashtag ‘با_امید_به_خدا_خودکشی_ممنوع’ on Instagram