فرهاد میثمی، فعال مدنی زندانی، در مطلبی که حدود یک ماه پیش در سایت آسو منتشر شده است، درباره تجربه خود از همزیستی با زندانیان بهایی نوشته است.
متن کامل این نامه آقای میثمی به شرح زیر است:
«قدیمها میگفتند اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو سفر. امروز، با من باشد میگویم اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو زندان!
از تجربیات عدیده مثبتی که طی این دوره برایم حاصل شد، یکی هم تجربه هماتاقبودن با دو هموطن عزیز بهائی در زندان رجاییشهر بوده است. بیست ماه تجربه همزیستیِ مستمر با یکی از این عزیزان (و مدت کوتاهتری با آن عزیز دیگر) برایم چیزی نبوده جز تجربه همزیستی با دو انسان نازنین و خیراندیش نظیر دیگر دوستان خیراندیشی که پیشتر داشتهام و دارم اعم از این که مسلمان بودهاند (غالباً) یا مسیحی یا زرتشتی یا دهری. از این هر دو عزیز نیز به لحاظ حساسیتهای انسانی و اخلاقی نکات ارزشمند بسیاری دیده و آموختهام. از زندانیان قدیمیتر شنیدم که پیشترها در بند سیاسی-عقیدتی این زندان تا بیش از ۳۵ زندانی بهائی نیز نگهداری میشدهاند (و همبندیان به شوخی به آنان میگفتند اینجا از معدود جاهایی در کشور است که شما «اکثریت» هستید!). نقل تجربه قدیمیترها در باره آنان را نیز مشابه تجربه خود یافتم.
متأسفانه این در تاریخ جهان تکرار مکرر شده که حکومتهای تمامیتخواه برای انحرافِ توجه عمومی از بیکفایتیهاشان در تأمین حقوق و شرایط معیشت مردمان، یک گروه اقلیت را سیبل قرار دهند و سعی کنند با هیولینمایی دروغین و نفرتپراکنی در باره آنها، مسیری برای تخلیه توجهها از ناکارآمدیهای خود تعبیه کنند. به سهم کوچک خود، شهادت میدهم که محتوای این نفرتپراکنیها در باره هموطنان عزیز بهائیمان از شاخدارترین دروغهاست و در زمان حاضر به واقع نکبتی سیاسی است که گریبان اخلاق اجتماعی ما را گرفته است. هر روز، همزمان با ذکر آغازین «روز به خیر» به هماتاقی صبور و متینم ــ فرهاد فهندژِ دوستداشتنی ــ برایم تداعی میشود که او تاکنون چهارده سال به خاطر التزام عملی به اعتقادات دینیاش حبس کشیده (به شمول ۵ سال زندان در دهه شصت) و هنوز هم سالی دیگر از حکم زندانش باقی است!
بابت تمام حقوقی که از این هموطنان عزیزمان تضییع شده، و همچنان میشود، به عنوان یک ایرانی احساس شرم میکنم؛ اما فکر نمیکنم صرف احساس شرم کافی است یا بار مسئولیت را از دوش ما بر میدارد. امیدوارم در اثر تجمیع تلاشهای اجتماعی همهی ایرانیان، در آینده نه چندان دور اثری از این تبعیضات ناروا بر جای نماند و ایرانِ عزیز ما به حق جایی برای «همه ایرانیان» با حقوق انسانی و اجتماعیِ برابر باشد.
چنانش خواهیم ساخت.»
فرهاد میثمی
تابستان ۱۴۰۰
شما چه تجربهای از همزیستی با بهاییان دارید؟ آیا ادعاهای حکومت علیه آنها را باور میکنید؟ آیا تا کنون تلاش کردهاید که این ادعاها را راستیآزمایی کنید؟
#علیه_نفرت #فرهاد_میثمی #بهاییان_ابران #بهایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل این نامه آقای میثمی به شرح زیر است:
«قدیمها میگفتند اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو سفر. امروز، با من باشد میگویم اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو زندان!
از تجربیات عدیده مثبتی که طی این دوره برایم حاصل شد، یکی هم تجربه هماتاقبودن با دو هموطن عزیز بهائی در زندان رجاییشهر بوده است. بیست ماه تجربه همزیستیِ مستمر با یکی از این عزیزان (و مدت کوتاهتری با آن عزیز دیگر) برایم چیزی نبوده جز تجربه همزیستی با دو انسان نازنین و خیراندیش نظیر دیگر دوستان خیراندیشی که پیشتر داشتهام و دارم اعم از این که مسلمان بودهاند (غالباً) یا مسیحی یا زرتشتی یا دهری. از این هر دو عزیز نیز به لحاظ حساسیتهای انسانی و اخلاقی نکات ارزشمند بسیاری دیده و آموختهام. از زندانیان قدیمیتر شنیدم که پیشترها در بند سیاسی-عقیدتی این زندان تا بیش از ۳۵ زندانی بهائی نیز نگهداری میشدهاند (و همبندیان به شوخی به آنان میگفتند اینجا از معدود جاهایی در کشور است که شما «اکثریت» هستید!). نقل تجربه قدیمیترها در باره آنان را نیز مشابه تجربه خود یافتم.
متأسفانه این در تاریخ جهان تکرار مکرر شده که حکومتهای تمامیتخواه برای انحرافِ توجه عمومی از بیکفایتیهاشان در تأمین حقوق و شرایط معیشت مردمان، یک گروه اقلیت را سیبل قرار دهند و سعی کنند با هیولینمایی دروغین و نفرتپراکنی در باره آنها، مسیری برای تخلیه توجهها از ناکارآمدیهای خود تعبیه کنند. به سهم کوچک خود، شهادت میدهم که محتوای این نفرتپراکنیها در باره هموطنان عزیز بهائیمان از شاخدارترین دروغهاست و در زمان حاضر به واقع نکبتی سیاسی است که گریبان اخلاق اجتماعی ما را گرفته است. هر روز، همزمان با ذکر آغازین «روز به خیر» به هماتاقی صبور و متینم ــ فرهاد فهندژِ دوستداشتنی ــ برایم تداعی میشود که او تاکنون چهارده سال به خاطر التزام عملی به اعتقادات دینیاش حبس کشیده (به شمول ۵ سال زندان در دهه شصت) و هنوز هم سالی دیگر از حکم زندانش باقی است!
بابت تمام حقوقی که از این هموطنان عزیزمان تضییع شده، و همچنان میشود، به عنوان یک ایرانی احساس شرم میکنم؛ اما فکر نمیکنم صرف احساس شرم کافی است یا بار مسئولیت را از دوش ما بر میدارد. امیدوارم در اثر تجمیع تلاشهای اجتماعی همهی ایرانیان، در آینده نه چندان دور اثری از این تبعیضات ناروا بر جای نماند و ایرانِ عزیز ما به حق جایی برای «همه ایرانیان» با حقوق انسانی و اجتماعیِ برابر باشد.
چنانش خواهیم ساخت.»
فرهاد میثمی
تابستان ۱۴۰۰
شما چه تجربهای از همزیستی با بهاییان دارید؟ آیا ادعاهای حکومت علیه آنها را باور میکنید؟ آیا تا کنون تلاش کردهاید که این ادعاها را راستیآزمایی کنید؟
#علیه_نفرت #فرهاد_میثمی #بهاییان_ابران #بهایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرهاد میثمی، فعال مدنی زندانی، که امروز تصاویر متاثرکننده او بر اثر اعتصاب غذا منتشر شد، در تابستان ۱۴۰۰ در مطلبی که در سایت آسو منتشر شده بود، درباره تجربه خود از همزیستی با زندانیان بهایی نوشته بود.
متن کامل این نامه آقای میثمی به شرح زیر است:
«قدیمها میگفتند اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو سفر. امروز، با من باشد میگویم اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو زندان!
از تجربیات عدیده مثبتی که طی این دوره برایم حاصل شد، یکی هم تجربه هماتاقبودن با دو هموطن عزیز بهائی در زندان رجاییشهر بوده است. بیست ماه تجربه همزیستیِ مستمر با یکی از این عزیزان (و مدت کوتاهتری با آن عزیز دیگر) برایم چیزی نبوده جز تجربه همزیستی با دو انسان نازنین و خیراندیش نظیر دیگر دوستان خیراندیشی که پیشتر داشتهام و دارم اعم از این که مسلمان بودهاند (غالباً) یا مسیحی یا زرتشتی یا دهری. از این هر دو عزیز نیز به لحاظ حساسیتهای انسانی و اخلاقی نکات ارزشمند بسیاری دیده و آموختهام. از زندانیان قدیمیتر شنیدم که پیشترها در بند سیاسی-عقیدتی این زندان تا بیش از ۳۵ زندانی بهائی نیز نگهداری میشدهاند (و همبندیان به شوخی به آنان میگفتند اینجا از معدود جاهایی در کشور است که شما «اکثریت» هستید!).
متأسفانه این در تاریخ جهان تکرار مکرر شده که حکومتهای تمامیتخواه برای انحرافِ توجه عمومی از بیکفایتیهاشان در تأمین حقوق و شرایط معیشت مردمان، یک گروه اقلیت را سیبل قرار دهند و سعی کنند با هیولینمایی دروغین و نفرتپراکنی در باره آنها، مسیری برای تخلیه توجهها از ناکارآمدیهای خود تعبیه کنند. به سهم کوچک خود، شهادت میدهم که محتوای این نفرتپراکنیها در باره هموطنان عزیز بهائیمان از شاخدارترین دروغهاست و در زمان حاضر به واقع نکبتی سیاسی است که گریبان اخلاق اجتماعی ما را گرفته است.
بابت تمام حقوقی که از این هموطنان عزیزمان تضییع شده، و همچنان میشود، به عنوان یک ایرانی احساس شرم میکنم؛ امیدوارم در اثر تجمیع تلاشهای اجتماعی همهی ایرانیان، در آینده نه چندان دور اثری از این تبعیضات ناروا بر جای نماند و ایرانِ عزیز ما به حق جایی برای «همه ایرانیان» با حقوق انسانی و اجتماعیِ برابر باشد.
چنانش خواهیم ساخت».
فرهاد میثمی
تابستان ۱۴۰۰
#گفتگو_توانا #علیه_نفرت #فرهاد_میثمی #بهاییان_ابران #بهایی #یاری_مدنی_توانا
متن کامل این نامه آقای میثمی به شرح زیر است:
«قدیمها میگفتند اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو سفر. امروز، با من باشد میگویم اگر میخواهی کسی را بشناسی، با او برو زندان!
از تجربیات عدیده مثبتی که طی این دوره برایم حاصل شد، یکی هم تجربه هماتاقبودن با دو هموطن عزیز بهائی در زندان رجاییشهر بوده است. بیست ماه تجربه همزیستیِ مستمر با یکی از این عزیزان (و مدت کوتاهتری با آن عزیز دیگر) برایم چیزی نبوده جز تجربه همزیستی با دو انسان نازنین و خیراندیش نظیر دیگر دوستان خیراندیشی که پیشتر داشتهام و دارم اعم از این که مسلمان بودهاند (غالباً) یا مسیحی یا زرتشتی یا دهری. از این هر دو عزیز نیز به لحاظ حساسیتهای انسانی و اخلاقی نکات ارزشمند بسیاری دیده و آموختهام. از زندانیان قدیمیتر شنیدم که پیشترها در بند سیاسی-عقیدتی این زندان تا بیش از ۳۵ زندانی بهائی نیز نگهداری میشدهاند (و همبندیان به شوخی به آنان میگفتند اینجا از معدود جاهایی در کشور است که شما «اکثریت» هستید!).
متأسفانه این در تاریخ جهان تکرار مکرر شده که حکومتهای تمامیتخواه برای انحرافِ توجه عمومی از بیکفایتیهاشان در تأمین حقوق و شرایط معیشت مردمان، یک گروه اقلیت را سیبل قرار دهند و سعی کنند با هیولینمایی دروغین و نفرتپراکنی در باره آنها، مسیری برای تخلیه توجهها از ناکارآمدیهای خود تعبیه کنند. به سهم کوچک خود، شهادت میدهم که محتوای این نفرتپراکنیها در باره هموطنان عزیز بهائیمان از شاخدارترین دروغهاست و در زمان حاضر به واقع نکبتی سیاسی است که گریبان اخلاق اجتماعی ما را گرفته است.
بابت تمام حقوقی که از این هموطنان عزیزمان تضییع شده، و همچنان میشود، به عنوان یک ایرانی احساس شرم میکنم؛ امیدوارم در اثر تجمیع تلاشهای اجتماعی همهی ایرانیان، در آینده نه چندان دور اثری از این تبعیضات ناروا بر جای نماند و ایرانِ عزیز ما به حق جایی برای «همه ایرانیان» با حقوق انسانی و اجتماعیِ برابر باشد.
چنانش خواهیم ساخت».
فرهاد میثمی
تابستان ۱۴۰۰
#گفتگو_توانا #علیه_نفرت #فرهاد_میثمی #بهاییان_ابران #بهایی #یاری_مدنی_توانا